قندهار میسوزد سیستانی صاحب ویارانش ماهی میگیرند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هفته گذشته یار دیگر شهرقندهار ، آماج خشم ونفرت قرار گرفت. بار دیگر اجساد مردم بیگناه بهرطرف تیت وپاشان شد. بار دیگرمادران درغم نشستند وبار دیگر پسران زیادی یتیم گردیدند. K,البته که این حادثه، نخستین تراژیدی مردم بی پناه قندهار نیست بلکه قندهاریان ساکن درقندهار مانند همهء باشنده گان ولایات این کشور سالهاست در لهیب آتش نفرت وخصومت می سوزندد. درجن درجن جوانان شان به کام نیستی سوق داده میشود بی آنکه بدانند بکدامین گناه کشته میشوند.
اما امروزهستند عناصربی وجدانیکه ازوقوع این تراژیدی ها استفادهء ابزاری کرده واشک تمساح بر آن میریزند. این عناصر تهی شده از وجدان واحساس بشری درحالیکه خود و اولادشان ماشاء الله برخوردار ازهمهء نعمات مادی بوده درمرفه ترین کشورهای اروپائی وامریکا وکانادا زنده گی دارند جا دارد که علی الاقل درحرف سنگ دفاع ازقندهاروقندهاریان را به سینه بکوبند ولی ایکاش ذرهء ازصداقت درادعا های شان میبود که پشتونها لا اقل با موجودیت این سینه چاکان خدمتگزار ودلسوز قربانی این تراژیدی ها نمی گردیدند. این جماعهء پسیف و درجه چندم جوامع اروپایی که شیره انرژی شان درکارهای شاقه به تحلیل رفته است اکنون در واپسین روزهای باقیمانده ازحیات ننگین شان ازفرط بیکاری وعطالت دست به کارهای میزنند که درظاهر ، همه را مجذوب ساخته وتو گوئی که این فرشته های آسمانی وموسیچه های بیگناه که تاکنون مورچه زیرپاهایشان آزارنیافته است اگرنظرات شان عملی گردد افغانستان به جنت روی زمین تبدیل خواهدشد. اما اگراندکی ژرفتر نگاه کنی آنگاه درک میکنی که فرق این جانیان بالفطره با جانیان هم قماش شان چون ملا عمر وحقانی وگلبدین درین است که ذوات محترم اخیرالذکر تا جائیکه توان و قدرت داشتند کشتند وبستند وچور کردند وفروختند تا اینکه زمینهء مداخلهء نظامی بیش ازچهل کشور دنیا را مساعد ساختند وهنوزهم مساعد میسازند. ولی این عالیجنابان نکتائی دار وژورنالیست وقلم بدست دست شان به قدرت نرسیده واگز میرسید سگ را نعل میکردند. برنامه های مضحک تلویزیونی بنامهای خنده آوری چون : سخنان عریان ، در لابلای واقعیتها و نگاه وچشم اندازکه ازشبکه های چون آریانای امریکایی وپیام افغان امریکائی به گرداننده گی چند عنصر مزدور وبی خاصیت پیش برده میشود به استثنای خانم زهره داوود و چند متصدی عزیز برنامه های هنری وادبی وخانواده گی وآموزشی در دیگربرنامه های یادشده عمق دشمنی ها وعداوتهاوکینه توزیهای این وطنفروشان را علیه بخش بزرگی ازمردمان افغانستان که گناهی جز مقاومت دربرابر لشکریان جهل وظلمت طالب مرتکب نشده اند آشکارمیسازد.
این فرصت طلبان بی هدف که جزهمان قماربازان کاباره ها وکلپ های شبانهء رقص وزنباره گی بیش نبودند ازداشتن کوچکترین کنترولی حتی بالای اولاد و فامیل خویش برخوردارنیستند اما حالا مدعی ایجاد اصلاحاتی اند که در آن بخش بزرگی ازقربانیان حوادث غمبار دوره سیاه ونکبت بارطالبان به عوض تقدیر وتحسین باید به محاکم بین المللی تحویل داده شوند. آنها درین قضاوتهای غیرانسانی وکینه توزانهء شان که منبعث از عقده های حقارت وافکار مالیخولیائی دوران جنگ سرد است تا آنجا پیش میروند که بمقتضای حال ، جنگ فعلی طالبان را مشروع ومقاومت ملی خوانده ویکساعت مکمل با تیوریسن های این نیروی مقاومت مشروع ، گفتگوی تلویزیونی انجام میدهند ، بی آنکه کوچکترین شرمی ازخدا وآزرمی ازمخلوق خدا داشته باشند با زیر پا گذاشتن ابتدائی موازین قبول شدهء ژورنالیزم معاصر به نشروپخش اکاذیب وتبلیغات یکجانبه پرداخته ودرتحلیل نهائی ، یا ، همان لشکریان جهل طلبه را برائت داده ویا ظالم ومظلوم قاتل ومقتول متجاوز وقربانی تجاوز را به یکسویه محکوم مینمایند. اگر مارشال فهیم ازکار برکنار شود ویا دوستم به حبس خانگی محکوم گردد آنگاه این اوباشان برمشروعیت نظام گلو پاره میکنند و ضرورت بودن قوای خارجی را سوال حتمی میپندارند. اگربرعکس دوستم ومحقق وقانونی مطرح گردیدند آنگاه آنها باید به داد گاه بین المللی تحویل داده شده وجواب کشته شدن نظامیان طالب را بدهند ویا جنگی را که گلبدین در آغاز حکومت مجاهدین برعلیه حکومت خودش شروع کرد وسبب کشته شدن شهریان کابل وناکامی وبدنامی همه گروه های جهادی گردید اینک، تنها جوابش را چندفردمشخصی چون قانونی وخلیلی وفهیم و داکتر عبدالله بدهند.
خوشبختانه به برکت کثرت وسایل اطلاعات جمعی چنین نمایشات خند آورهیچگاه اذهان وقلوب مردم را دررابطه به شناختن چهره واقعی دشمنان مردم افغانستان تغیرداده نمیتواند. چه بسا که اجرای چنین نمایشنامه های طفلانه اسباب خجالتی خود عالیجنابان را فراهم میکند. تیلفون کننده های قرار دادی ومالیخولیائی بنام های قاضی صاحب وعظیم جان واسفندیار وغیره که بارها شنیده شده این انسانهای بداخلاق کنترول بالای زبان را ازدست داده به فحش وناسزا گوئی پرداخته وحتی ازذکر آلات تناسلی نیز اجتناب نکرده اند.
با دیدن وشنیدن این برنامه های پوک هربینندهء ژرفنگر به عمق موضوع پی برده وخود بخود ماهیت اصلی دست اندرکاران بی مایه ، بی سویه ، دو رو ، منافق، دون صفت، خاکفروش، بیگانه پرست ، مزدور،بی آبرو، بی حیثیت ، نوکرمنش وپست فطرت تلویزیون های یادشده برملا میشود. دربرنامه های این اوپاشان وبا تائید وسرجنبانی این خائینین بارها وبارها به آدرس فرهنگیان نویسنده گان و درمجموع اقوام وملیت ها دشنام داده شده است تا آنجا که حالا خود این به اصطلاح گرداننده ها نیزازشنیدن آن اکراه نشان میدهند و درپی یافتن فرار دادی های جدید میباشند.
عجب مسخره گی!!!!. روزی میشنوی که کرزی قزلباش است خیانت های وی درطول هفت سال زمام داریش بارقومی داشته و صرف علیه پشتونها بوده که خود را تاکنون به دروغ پشتون جازده بود. روز دوم میشنوی که استاد تاریخ دانشگاه کابل به اسم هاشمیان افغانستان را سوراخ لا لا میخواند. نمیدانم چه وقت این به اصطلاح برنامه سازان وژورنالیستان ازین همه ترفندهای شیطانی ونهایت کودکانه وازین همه دغل بازی و رئاکاری و مردم فریبی ، دست بردارخواهند داشت.؟ مگر اینکه ازبارگاه الهی برین گروه ضاله طالب هدایت و معرفت شویم دیگرهیچ چاره نداریم وبگوئیم که: معرفت نیست درین قوم خدایا مددی!!!!! بدون شک منظورازاستعمال کلمهء قوم فقط همین دلقکان تلویزیونی وانترنتی اند نه کدام قوم بخصوص زیرا این گروه ضاله ، وابستگی قومی به هیچ یک ازاقوام ساکن کشوراندارند بلکه خود، قومیت جدیدی را بوجود آورده اند که مخصوص خود این بیمایه ها است .
انفجار قندهار مقارن با اعلان نتایج ابتدائی انتخابات
مقاله ایکه اندرین رابطه ازقلم یکی از سینه چا کان قبیله ای تراوش کرده است بهتراست سبک وسنگین شود. قبل ازسبک وسنگین کردن مقاله ، این را لازم به یاد آوری میدانم که در حادثه المناک قندهار برای اولین بار تحریک طلبه های کرام که اکنون به شورشیان مخالف دولت تغیرنام یافته اند ازدست داشتن شان درآن حادثه اعلان برائت کردند.
اما جناب مستطاب کاندید اکادمیسن پوهاند دکتور حضرت علامه استاد محمد اعظم سیستانی بابا آنرا خشم مردم توصیف کرده است که بخاطر انتخاب مجدد کرزی صورت گرفته است.جناب ایشان یکی دوساعت بعداز وقوع انفجار دست به قلم وکاغذ وکامپیوتربردند واذعان داشتند که انفجارشهرقندهار واکنش مردمی بخاطر ابرازنفرت ازانتخاب مجدد کرزی میباشد.. اگر کرزی بازهم پنج سال دیگر براریکهء قدرت بماند چنین انفجارهایی روز به روز شدت کسب میکند. استدلال جناب کاندید اکادمیسن براین منطق استوار است که: تاوقتیکه عناصر( شمالی تلوالی) درکابینهء کرزی باشد صفوف طالبان ازپشتونها لبریز گردیده و مقاومت دربرابر قوای جارجی شدیدترشده وعملیات انتحاری درشهرها بیشترمیگردد. درینجا جناب استاد معظم له هیچ جای برای شک کردن باقی نگذاشتند که کشته شدن مردم جنوب چه توسط طالبان ویاقوای ناتو انگیزهء سیاسی دارد وآن بیرون راندن عناصر شمالی تلوالی ازدولت است. این عناصر شمالی تلوالی بحدی نزد مردم جنوب منفوراند وبراندازی آنها ازقدرت تا آن درجه اهمیت دارد که طالبان یا به قول جناب سیستانی صاحب پشتونها حتی حاضراند زیر بمب های خوشه ای جان بدهند ویاهم خودشان رادرشهرها واماکن مزدحم انفجاردهند. بدون شک که این نظریه تنها تیوری منحصربفرد جناب سیستانی نیست تعداد زیادی ازمفکرین ودانشمندان پشتون براین امرتاکید دارند که عناصر شمالی تلوالی عامل اساسی جنگ طالبان با دولت کرزی میباشد که حتی دررأس قرار گرفتن یک رئیس جمهور پشتون نیزپشتونهارا قناعت داده نمیتواند. درهمین راستا جا دارد که ازیک نویسندهء دیگری بنام فقیر محمد هاری نیز یاد شود که ایشان عقده درونی خودرا زیر نام دیگران و در پرده ترجمه های جعلی بروز میدهند. آقای فقیر محمد هاری چند مقاله ای را تحت عنوان (استبداد یک اقلیت قومی ) به نشرسپرده است که درظاهر امر آنرا حواله بنام نویسنده گان خارجی کرده که گویا وی آنرا ترجمه کرده است درحالیکه زبان ترجمه با زبان یک نویسندهء جعلکار ودروغگو وکذاب ازسیاق نوشته معلوم میشود.
درآن مقاله ها نیز جنگ طالبان جنگ قومی و تباری تعریف شده است که اکثریت پشتونها خودرا سهیم واقعی دولت کابل نمیدانند. حالا که چنین است پس نظر آنانیکه این جنگ را بخاطر اشغال کشور توسط قوای بیگانه تعریف میکنند تبدیل به معما میشود.به عبارت واضحتر اگرآنچه که طالبان ویا اکثریت پشتونها ازامریکا تقاضا دارند وآن حذف کلی نیروهای شمالی تلوالی ، برآورده شود درآنصورت جنگ وبی امنیتی درجنوب ختم میشود وقضیهء اشغال کشور خود یک بهانه ایست برای راندن مخالفان داخلی آنها یعنی شمالی تلوالی.
پس از دید این مقاله نویسان هرنوع عملیات انتحاری توسظ طالبان توجیه پذیراست . درهرانفجاریکه مردم بیگناه کشته میشوند اگر بار آنرا تحریک طلبه های کرام به عهده نمیگیرد، مسؤولیت مستقیم آن بدوش همین قلم بدستان است که رسما وعلنا ازخشونت وانتحار پشتیبانی نموده وآنرا یک عمل برحق جلوه داده وبرای توجیه آن با تبختر وتفاخر قلم فرسائی میکنند. نمیدانم که قوای ناتو چرا خانه های مردم عادی وبی خبراز همه چیز را درجنوب تلاشی میکنند قرا وقصبات را بمباران میکند جوانان را به گوانتانامو میفرستد درحالیکه خشونت طلبان وتوجیه گران عملیات انتحاری خود در پورتال افغان جرمن انلاین وبینوا ودعوت ولرو برپشتانه لانه کرده اند. سوالی راکه ازین خشونت طلبان وتوجیه گران عملیات انتحاری باید پرسید این است که آیا ترویج وتبلیغ خشونت بخاطررسیدن بهدف ولو اینکه هرقدر مقدس هم باشد درچنین عصری تاچه اندازه میتواند توجیه پذیرباشد؟ درصورتیکه درجنوب بخاطر موجودیت افراد معین ومشخصی خشونت براه می افتد آیا دیگران هم این حق را دارند که بخاطر موجودیت تعداد مشخص دیگری به خشونت متوسل شده وخانه وکاشانهء خودرا ویران کنند؟ همان تعداد مشخصی که سر ومال مردم شمالی را حلال میدانست ولی اکنون هم درپالمان نقش دارد وهم درکابینه های حال وآینده حضورشان تضمین شده است وبرای صدهای دیگرشان تحت نام طالبان میانه رو دروازه های رحمت الهی بازگردیده است. عناصرمهم وکلیدی چون جنرال دوستم مارشال فهیم ومحمدیونس قانونی لاجرم در بین اقوامشان نیزد دشمنان ومخالفان دارند؟ چرا صفوف طالبان ازاقوام هزاره وازبک وتاجیک لبریزنمیشود هزاره هایکه با محقق سرسازگاری ندارند یا تاجیک هایکه با قانونی یا مارشال فهیم مخالفت دارند ویا ازبکهای که با جنرال دوستم مخالف استند آیا می توانند به صفوف طالبان بپیوندند؟ اگر می توانند پس چرا نمی پیوندند تاجنگ علیه قوای ناتو سرتاسری شود؟ با وجودیکه میدانیم افراد یاشده به هیچ صورت نماینده گان اقوام شان شده نمیتوانند اما آیا میشود بخاطر مخالفت باهریک ازافراد یاد شده به صفوف طالبان پیوست وسلاح علیه نظام برداشت؟ و اگر فرض محال چنین تصمیمی مردمان شمال بگیرند ولوای مخالفت با دولت را بلند کنند چه خاطرهء خوشی آنها ازتحریک طلبه های کرام دارند؟ خاطره انهدام مجسمه های بودا ومحو تمامی مواریث فرهنگی و یاخاطره قتل عام ونسل کشی وتطبیق سیاست زمین سوزی؟
.
پيامها
1 سپتامبر 2009, 15:17, توسط جلال ابادی
به همه سلام، شما کی هستید که از نام شمال و شمالی استفاده بی جاه و غیرمشروع می کنید ایا شما به یاد دارید که در وقت فرار شورای نظار همین مردم شمال کابل نبود که موترهای فراری های شورانظار را متوقف و خلع سلاح می نمودند، ایا از نفرت مردم شمال و کابل در مقابل شورای نظار چبزی می دانید؟ ایا از نفرت مردم چندوال و افشار کابل که از شمایان دارند چیزی می دانید؟شورای نظار و جمیعت اسلامی در گذشته ها و اکنون نماینده مردم شمال شده نمی توانند و روزی رسیدنی است که هر کس از اعمال خاینانه خود در قبال مردم جوابگو باشد.
مردم ما از استاد ربانی، گلبدین حکمتیار، احمد شاه مسعودو گروپ بی سودان ان،ملاعمر و سیاف نقرت دارند و این اشخاص با دار و دسته شان قابل محاکمه مردمی می باشند، شما بی شرمانه از جنایتکاران قوم خود دفاع می کنید و قضیه را یک طرفه می بنید و گرنی از جنایت اینها در کابل همه مردم باخبر هستند و هنوز کسی جنایت اینها را فراموش نکرده اند.
شما از سیاست مداران غربی یاد کرده اید انها شورای نظار و رهبری انرا دکانداران می دانند و حتی در کتابهای خود از شورای نظار منیحث دکانداران که در خرید و فروش چانه میزنند یاداوری نموده اند و گرنی شما از ملاقاتهای رهبران شورای نظار در داخل طیارات حامل جنرالان امریکایی در اثنا ورود انها به افغانستان در تاشکند چیزی می دانید که جنرال امریکایی رهبران شورای نظار را قالین فروشان یاد نموده اند.
جلال ابادی