داکتر بشردوست؛ شایسته ترین گزینه برای نجاتِ کشور از بحران!
اگر عبدالله به قدرت برسد، باور داشته باشید که همان برده گی سیاسی کشورِ ما دوام خواهد یافت و حکومت سرمشقِ ایشان همان حکومتِ زمانی آقای ربانی خواهد بود/ کرزی هم که امتحانش را داده است؛ چون اهل کار و مدیریت و سازنده گی نیست/ روحیة شوونیزم قومی غلیظ و اندیشة تک روی آقای اشرف غنی همه نکات ضعف جدی وی به شمار می رود
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نبود میکانیزم مشخص برای بررسی صلاحیت های نامزادان ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی و هم چنان نبود نهادِ قدرتمند و دموکراتیک ملی برای رسیده گی به شکایت های مردم، این زمینه را فراهم ساخته است که هرکسی که هوا و هوس قدرت، شهرت، چوکی و یا منافع کلانِ مادی در سردارد، بتواند بدون کدام پرس و جوابی در فهرستِ نامزدان شامل گردند و یکبارِ دیگر از آدرس های مختلف به فریب و گول زدنِ مردم بپردازند. با در نظرداشت موادِ قانون اساسی، این حقِ هر افغانستانی است که در صورت پوره کردن شرایط مندرجِ قانون اساسی کشور، خود را کاندید نمایند، اما شمارِ سرسام آورِ نامزدان برای کُرسی ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی دو حقیقت را به نماش گذاشت: یکی ناهُشیاری مدنی و ناپختگی شهروندانِ کشور ما را و از سویی نیز، نبود صلاحیت و استقلالِ ملی در ارتباط با تصمیم گیریهای وابسته به صلاحیت نامزادان.
تطبیق نکردنِ قانون اساسی و نبودِ نهادِ ملی برای بررسی صلاحیت ها و شرایط نامزدان، باعث شده است که شخصیت های بی سواد، کم ظرفیت، ناکارا، جزم اندیش، قومگرا و حتا خیانت کار و جنایت پیشه، زمینه و فرصت ورود به مبارزاتِ انتخاباتی را به دست آورند. پرداختن به ویژگیهای شخصی و سوابق سیاسی همة کاندیدان ریاست جمهوری سال 1388، وقت زیادی می طلبد امااکنون که ما با سپری شدن هر روز به 29 اسد نزدیک تر می شویم، نیازی دیده نمی شود که میزانِ پیروزی و عدمِ پیروزی همة آنها در ترازوی تحلیل و تجزیه ما، سبک و سنگین شوند؛ زیرا امروز آشکار شده است که شمارِ زیادی از کاندیدان بی آنکه برنامة مدون، هدف و یا راهکارِ مشخصی برای نجاتِ افغانستان از بحرانی کنونی داشته باشند، صرف برای مختل کردنِ روند مبارزات انتخاباتی[ به فرمایشِ کاندیدانِ مطرحتر]، دریافت امتیازات مالی و معنوی، کسب شهرت [ به ویژه در مورد کاندیدانی صادق است که در میدان سیاست تازه کار هستند] و سایر عوامل از قبیل مداخله و تمویل از طرف کشورهای همسایه وارد مبارزات انتخاباتی شده اند. در این نوشتة کوتاه می خواهم به این پرسش پاسخ دهم که چه کسی برندة انتخابات ریاست جمهوری افغانستان خواهد شد؟ و یا چه کسی شایسته ترین کاندید برای نجاتِ افغانستان از بحران کنونی می باشد؟
در مقایسه با چندی پیش، اکنون با در نظرداشت قراین و بررسی زمینه های سیاسی و اجتماعی، پاسخ دادن به این پرسش کمی آسان تر شده است؛ زیرا امروز در میان عامة مردم، گروه های روشنفکری، جوامع مدنی و جامعة جهانی فقط از چهار کاندید به عنوانِ کاندیدان مطرح و پیشتاز نام برده می شود: حامدی کرزی، داکتر رمضان بشردوست، آقای عبدالله عبدالله و آقای داکتر اشرف غنی احمد زی. در این نوشتار می کوشم در حدِتوان خود در آغاز سوابق سیاسی و اجتماعی اشخاص نامبرده را بررسی کرده و در نتیجه میزانِ بُرد وباخت این اشخاص را درجه بندی نمایم. برای این کار و به خاطری که از پیشداوری و خودداوری به دور مانده باشم، من در روشنایی مادة شصت و دوم قانون اساسی کشور – که در آن شرایط کاندیداتوری به گونة فشرده بیان شده است- نخست به بررسی شخصیت، جایگاه و سوابقِ سیاسی کاندیدانِ نامبرده می پردازم و بعد با یک نتیجه گیری کلی، بحثم را پایان می بخشم.
در مادة شصت و دوم قانون اساسی کشور آمده است:
" شخصي که به رياست جمهورى کانديد مي شود، واجد شرايط ذيل مي باشد :
۱ - تبعه افغانستان ، مسلمان و متولد از والدين افغان بوده و تابعيت کشور ديگرى را نداشته باشد؛
۲ - در روز کانديد شدن سن وى از چهل سال کمتر نباشد،
۳ - از طرف محکمه به ارتکاب جرايم ضد بشرى ، جنايت و يا حرمان از حقوق مدني محکوم نشده باشد."
نخست: با در نظرداشت اینکه « اتباع افغانستان حقِ انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا می باشد- ماده سی وسوم»، در این جا نمی توان پرسید که چرا آن شخص و یا این شخص خود را کاندیدِ ریاست جمهوری کرده است؛ زیرا این حق برای هر شهروندِ افغانستان در قانون اساسی تضمین شده است. موضوع سن 40 سالگی نیز، موضوعِ قابل درنگ و مکث نیست، اما دو موضوعِ دیگر؛ یکی شرایط تابعیتِ یگانه و دوم موضوع سابقة جرمی و سیاسی برخی از کاندیدان مواردِ نظر، بحث برانگیز و قابل دقت می باشند. من مطمین هستم که اگر شما خود را همین حالا- برای لحظه ای از تعلقات قومی، مذهبی و مطنقه ای آزادسازید- هر کدامِ تان می توانید با بررسی گذشته و اکنونِ کاندیدان مورد نظر، دریابید که چه کسی/ کسانی واقعن شایستگی رسیدن به کرسی ریاست جمهوری را دارد و به چه کسی/ کسانی نباید اجازه داده می شد که در فهرست نامزادان قرار گیرند و برای مردم ادعای تغییری در دسترخوانِ شان داشته باشند.
اصلِ تابعیت یگانه، یکی از مواردی است که وضعیت شمارِ زیادی از کاندیدان با آن در تضاد قرار دارد؛ از میان همه می توان آقای داکتر اشرف غنی احمدزی را نام برد. ایشان که یکی از کاندیدانِ نسبتن مطرحِ این دوره است، بنا به شواهد و مدارک ایرایه شده، در هنگام ثبت نام، از تابعیت کشورِ دومش نگذاشته بود و با گروگان گذاشتن پاسپورتِ خود ظاهراً این موضوع را حل کرده است؛چنان که در اظهار نظرهای آقای کرزی نیز این نکته به خوبی آشکار گردیده است. اینکه به اساسِ چه سازشی و با در نظرداشت چه معیاری این مشکل حل گردیده است، مشخص نیست اما همین قدر روشن است که حکمِ قانون اساسی افغانستان در این مورد به صراحت نقض گردیده است. در پهلوی این تخطی حقوقی و قانونی، اشرف غنی یکی از چهر ه های سیاسی ای است که به تعصب و تنگ نظری متهم است. اکثر روشنکفران افغانستان او را به نام طالب« نکتایی پوش» می شناسند؛ زیرا ایشان در
دوران رژیمِ طالبان به طور غیر مستقیم همشیه از طریقِ مصاحبه ها و نظریه هایِ شان از طالبان حمایت می کرد. با آنکه ایشان امروز مانند عبدلله و دیگران، از دولت کرزی انتقاد می کند، اما یکی از بنیان گذاران همین رژیم بود و در دستگاه آقای کرزی، وظیفة مشاورِ ارشد و وزارت مالیه و بعد ریاست دانشگاه کابل را به عهده داشت. یکی از نقاط ضعفِ دیگر ایشان، انتخابِ شخصی بی سواد، رُسوا، عیاش و کم ظرفیت به عنوانِ معاون دومش می باشد. منظورم آقای نبی زاده است. وی یکی از کسانی است که در معامله گری دست بالا دارد؛ چنان که در شرایطی که هیچ هزاره ای مورد اطمینان رژیمِ طالبان قرار نمی گرفت، ایشان در شهر غزنی در دستگاه طالبان کار می کرد و برای امرارِ معیشت خانواده اش، روزانه هزارن نفر بیگناه را به جرمِ داشتن اسلحه، ارتباط با حزب وحدت، جمعیت و .... برای طالبان گزارش می داد و در بدلِ دریافت مقدار پولی خودش به رهایی آنها می کوشید. بعد پول را با کاگزارانِ طالبان بخش می کرد. او در شهر غزنی به عیاشی، رشوت ستانی و دلالی خیلی معروف بود و مردم- به ویژه مردم جاغوری- از ایشان به شدت نفرت دارند. او صرف 6 ماه کورسِ نرسنگ را در پیشاور سپری کرده و مدتی نیز دوا فروشی می کرده است. زمانی که ایشان به عنوانِ معاون آقای اشرف غنی انتخاب شد، همه شگفت زده شده بودند و هیچ کس نمی توانست خود را قناعت دهد که با وجود هزاران شخصیت تحصیلکرده و با سواد و دلسوز، چرا از میان جامعة هزاره ایشان برای این پست انتخاب شده است؟ اما امروز می توان گفت که شاید یکی از دلایلی که آقای نبی زاده به معاونیت رسیده رابطة ایشان با طالبان بوده است و به همین خاطر موردِ اعتمادِ داکتر صاحب نیز قرار گرفته است و دلیل دوم هم شاید، باور نداشتنِ داکتر صاحب به شایسته سالاری است؛ زیرا اگر قرار باشد ایشان به پیروزی دست یازد، بدون شک در آن صورت یک معاون شایسته به صلاحیت بیشتر نیاز دارد که این امر برای وی قابل پذیرش نخواهد بود.
آقای عبدالله عبدالله، اگر چه تاکنون از تابعیت دوگانه اَش سخنی در میان نیست، اما موضوع ارتکاب جرایم ضدِ بشری وی، برای همگان آشکار است. وی وابسته به شورای نظار و یکی از شخصیت های نزدیک به احمد شاه مسعود فرماندة این جریان سیاسی- نظامی بوده است. این جریان نظامی- قومی بنا به شواهد و اسنادِ تاریخی، یکی از عاملانِ اصلی درگیریهای قومی و تنظیمی دهة هفتاد بوده است و هزاران قتل و کشتار فردی و گروهی توسط آنها در تاریخِ معاصرِ افغانستان ثبت شده اند؛ نمونة روشنِ آن- که هیچ افغانستانی آگاه و با وجدان از آن چشم پوشی کرده نمی تواند- حادثة قتل عامِ افشارِ کابل است که در جریان آن هزاران هموطن بی دفاع و بیگناهِ این سرزمین به خاک و خون کشانده شدند، زنان بی شماری مورد آذار و اذیت جنسی قرار گرفتند و کودکانِ زیادی به جرمِ غیرِ از خود بودن، به رگبار بسته شدند. از سویی نیز، در این اواخر شایعاتی در رسانه ها پخش و نشر می شوند که به اساس آنها، آقای عبدالله عبدالله در پهلوی برخی شخصیت های جهادی مطرحِ دیگر، در دسیسة شهادتِ احمد شاهِ مسعود( قهرمان ملی درة پنجشیر) نیز نقش داشته است. مورد دوم، اگر هنوز سند و مدرک مشخصی نداشته باشد، اما مورد اول آن خیلی آشکار و روشن است و او و سایر همدستانش به هیچ وجه نمی توانند از این واقعیت فرار کنند، مگر اینکه بتوانند تاریخ را جعل کنند و یا از هویت سیاسی شان منکر شوند. اما خوشبختانه، چنین کاری امکان پذیر نیست. مردم افغانستان شاهد هستند که خودخواهی و انحصارگرایی همین شخصیت های سیاسی گروهی- قومی، که امروز- به اساس جبر و قدرت طلبی- داد از عدالت، برابری ، مردم سالاری و آزادی بیان و اندیشه می زنند، باعث شهادت، بی خانمانی، آواره گی و دربَدری ملیون ها همو طن مظلوم و بی دفاعِ ما شدند.
یکی از ویژگیهای دیگرِ ایشان، وابستگی شدیدِ فکری- سیاسی، قوم گرایی و دره گرایی مطلقِ شان هست که به ما می گوید، به هیچ وجه به آنچه ادعا می کند، باور ندارد و در صورت پیروزی، باز همان سرشت و ماهیتِ نخستین و اصلی شان را آشکار خواهدکرد . وابستگی سیاسی- فکری ایشان گذشته از اینکه در نوع روابط و دارُمدارِ این شخصیت ها در هنگام جنگ های داخلی و تنظیمی با کشورها و نهادهای بیرون مرزی به خوبی آشکار می گردد، اگر صرف همین چند روزِ مبارزات انتخاباتی اش را بررسی کنیم، به خوبی حقیقت آشکار می شود: پیش از ملاقاتِ ایشان با سفیر ایالات متحدة آمریکا چندان به پیروزی و قدرتش امیدوار نبود؛ زیرا اکثر اعضای مهم جبهه وی را تنها گذاشته بود و از سویی نیز کسانی که هنوز در حال معامله و چانه زنی بودند، چون استاد ربانی چندان میل به حمایت از وی نشان نمی دادند. به همین خاطر، ایشان چندان علاقه مندی به ادامه دادنِ مبارزات انتخاباتی نشان نمی داد؛ حتا ما شاهدیم که در همان گیرودار با آقای کرزی ملاقات های سری ای انجام داد تا بتواند در صورت دریافت پولی و یا کدام کُرسی ای مناسبی، خود را کنار بکشد، اما این بعد از ملاقات با سفیرِ آمریکا بود که عبدالله به یکباره گی روحیه گرفت، شعار تغییر و امید را سرداد و حتا رقیب هم سانِ دیگرش- کرزی را- به مبارزه طلبید. با کنارِ هم قرار دادن این رویدادهای اخیر، ما به این نتیجه می رسیم که ایشان هیچگاهی به آراء و ارادة مردم برای رسیدن به قدرت- از طریقِ مشروع- باور و اعتقاد نداشته و ندارد، اما صرف به این می اندیشید و از این لذت می برد که برخی باداران سیاسی به طور غیر مستقیم وی را تمجید می کند و مورد تأیید قرار داده اند. باید گفت که سفرکردنِ آقای عبدالله و سایر هم فکرانش چون جلالی، گل آغا شیرزوی( بلدوزر کرزی) و ... به آمریکا به خاطرِ شرکت در مراسمِ سوگندِ اوباما پیش از شروع ثبت نام در افغانستان، نیز بیانگرِ وابستگی فکری- سیاسی شان می باشد؛ در غیر صورت، وی پیش از اینکه از نامزادی اَش در افغانستان سخن بگوید، برای چه دلیلی به آمریکا رفته بود؟ آیا امکان دارد که انتخابات در افغانستان برگزار شود و کمپاین در اطراف قصرِ سفید؟ اگر وی آن گونه که امروز داد از مردم می زند، چرا دیروز از مردم ناامید بود؟[ شاید در مناظره دیده باشید: نظرِ شما در موردِ خط دیورندچیست؟ با مردم مصلحت می کنم؟، نظامِ پارلمانی خواست مردم است و....]، چرا برای فروشِ خود و برنامه هایش در قصرِ سفید بازاریابی می کرد؟ به یک دلیل قوی، موضوع کمیسیون ملی اجرایی که از نگاه صلاحیت خیلی شباهت به صدر اعظم دارد و توسط کرزی زمزمه می شود، موضوعی است که توسط اوباما مطرح شده است و عبدالله برای مورد پذیرش قرار گرفتن، شعار از نظام پارلمانی می زند؛ درغیر صورت، ایجاد کردنِ تغییرِ در نظام توسط یک داکتر چشم- که مویِ از سیاست و اقتصاد نمی فهمد – کارِ خنده آوری است. بی برنامه گی عبدالله و کلی گویی اش را ما به خوبی در مناظرة ایشان در تلویزیون طلوع دیدیم و نیازی به توضیح ندارد. از طرفی نیز چنین گفته می شود که هیچ کدامِ این شخصیت ها به خاطر مراسمِ سوگندِ اوباما طورِ رسمی دعوت نشده بودند و این شرکت دواطلبانه صرف فرصتی بود که شخصیت های نامبرده برای ثبوت نوکری وچاکری در آینده، شکار کرده بودند و می خواستند وفاداری شان را آشکار سازند.
در بندِ بالا از دیدگاه و باورهای دره ای و قومی آقای داکتر عبدالله سخن گفتم، لازم است که در این جا آنرا اندکی روشن سازم: آقای عبدالله در همین دولتی که امروز از آن به شدت انتقاد می کند، برای 2 بار پیاپی وزیر خارجه بود. وزیرخارجة سربه زیر و آرامی که هرگز از برنامه های کرزی و یارانِ قصرنشینش لب نگشود. در هنگامِ تصدی این وزارت کلیدی توسط ایشان، شواهد و مدارکی که ارایه شدند، نشان می داد که بیش از 90 فیصد پست های مهم و کلیدی همین وزارت به باشنده گان یک درة خاص و یا هم به اشخاصی از سایرِ مناطق دیگر که با وی بستگی قومی داشتند، تعلق داشت؛ چنان که بعد از رسیدن داکتر دادفر اسپنتا به این وزارت، ایشان بارها از طریقِ مطبوعات از اصلاحات اداری و جابجایی افراد سخن می گفت. نمونة دیگری از قومگرایی و دره گرایی ایشان بر می گردد به موضوع توزیعِ بورس در همین وزارت. گزارش هایی که در همان زمان در این ارتباط ارایه می شدند، همه نشان می دادند که شمارِ زیادی از دانشجویانی را که عبدالله برای تکمیل دورة لیسانس و ماستری به کشوره های مختلف و از جمله هندوستان و جرمنی و سایر کشورهای دوست فرستاده بود، همه فاقدِ سواد ابتدایی مکتب بودند [اما کسانی بودند که با عبدالله راه و چاهی داشتند]. در نتیجه، شمارِ زیادِ آنها ناگزیر دوباره م بدون کدام دستاوردِ مشخصی به کشور برگشتند و یا در همان زمان درسِ شان را ترک کردند. موضوع اختلاس مالی توسط اشخاصِ زیر دست ایشان، نیز از مورد مهمی است که در جریان تصدی وزارت خارجه توسط جنابِ ایشان انجام شده و نیازی نیست که در این جا دوباره به طور مفصل بررسی گردد.
کاندیدِ دیگری که بیشتر توسط برخی رسانه های وابسته و شخصیت های اطرافِ دربار شخصیت عمده و نجات بخشِ افغانستان از چنگالِ بجران مطرح می شود، آقای کرزی است. گرچه ایشان در آغاز بعد از رسیدن به کرسی ریاست ادارة موقت[ در بُن که به اساس معامله گری خاصی برجسته گردید]، در آغاز خوشبینی های زیادی در بین مردم ایجاد کرد و مردم همه- چون از جنگ، نابسامانی اجتماعی و فقر خسته بودند- نسبت به وی به عنوان یک فرشتة الاهی ای می دید که آمریکا و همدستانش نازل کرده بودند، اما با سپری شدنِ عمرِ اداره موقت، انتقالی و بالاخره حکومت انتخابی اش، ناتوانی مدیریتی و سیاسی وی آهسته- آهسته برای مردم آشکار گردید. به ویژه، این امر در دورانِ اخیر حکومتش[ دورة انتخابی] اوج گرفت. انتخابات سال 1383 اگرچه با صدها نمونه تقلب شکل گرفت، اما مردم در میان همة گزینه ها ترجیح دادند که کرزی را برگزینند؛ زیرا سایر کسانی که در برابر کرزی پا به عرصة رقابت گذاشته بودند، هیچکدام فراتر از قوم، قبیله، منطقه و زبان نمی اندیشیدند. در پهلوی این موضوع، حمایت و پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیمِ جامعة جهانی را از حامد کرزی نیز باید به عنوان یک عامل کلیدی پیروزی وی در انتخابات گذشته دانست. به هرحال، با سپری شدنِ انتخابات و شکل گیری حکومت[ به اصطلاح انتخابی]، آرزوها و انتظارهای مردم نیز از حکومت انتخابی بیشتر شد و همه به این باور بودند که کرزی به دردهای شان مرهم خواهد گذاشت، فقرِ شان پایان خواهد یافت، امنیت بهبود خواهد یافت و در عرصة خدمات ملکی و همگانی نیز کارهای مهمی انجام داده خواهند شد. بد بختانه و با هزار تأسف باید گفت که آقای کرزی بعد از رسیدن به قدرت برای بارِ سوم، زدو بندهای قومی، قبیله ای، تنظیمی و سیاسی نادرست را بر شایسته سالاری ترجیح داد و بیشتر از اینکه برای بهبود زنده گی و سعادت مردم فکر کند و برنامه ها و راهکارهای منظمی را برای بیرون رفت از بحران بررسی کند، بیشتر در چنبرة معامله های حزبی، قومی، قبیله ای و هم چنان در معاملات غیر قانونی و قاچاق سرگرم گردید. در نتیجه، وضعیتِ کشور ما در ابعاد مختلفِ امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از گذشته ها رو به خرابی نهاد و زمینة بیشتری برای فعالیت شورشیان مسلح مخالفِ دولت، قوماندانانِ زورگو و تفگندار و قاچاق چیان موادِ مخدر مساعد گردید. البته باید گفت که آقای کرزی به طور غیر رسمی خود در برخی از فعالیت های غیر قانونی دخیل بوده است، چنان که بارها توسط رسانه های معتبر خارجی و داخلی بازتاب داده شده است؛ طور مثال: سهم داشتنِ برادر کرزی آقای عبدالقیوم کرزی در معاملات قاچاق که توسط رسانه های خارجی در آغاز مطرح گردید، بعد توسط یکتن از نماینده گان مردم قندهار در پارلمان که به همین خاطر ایشان به طور سری و مرموز به قتل رسید، همه بیانگر ِ همین ادعا می باشد. برخی کارشناسان سیاسی، استعفای آقای جلالی را از پست وزارت داخله در گذشته، نیز با همین قضیه ارتباط می دهند؛ چنان که آقای جلالی بارها ادعا می کرد که برخی از فرادِ بلندپایة دولت در فعالیت های مافیایی و غیر قانونی دخیل اند و ایشان حتا در آغاز از افشاء کردن نامِ آنها سخن می گفت. بعد، به اثر فشارِ آقای کرزی و شاید برخی زورسالارانِ دیگر، از وظیفه اَش استعفا داد. با بررسی همة شایعه ها و ادعا می توان به یک نکته رسید: آن اینکه پول های هنگفتی را که آقای کرزی در این دورِ انتخابات ریاست جمهوری به مصرف می رساند- با در نظرداشت اینکه ایشان می گفت کلِ دارایی شان به 10000 هزار یورو می رسد- خود بیانگر داشتن منابع عایداتی فوق العاده می باشد.
موضوع ناکارایی مدیریتی و برنامه ریزی آقای کرزی در درازنای 7 سال سپری شده- چه در بُعدِ مسایل داخلی و چه خارجی- به خوبی روشن شده است. سیاست خارجی آقای کرزی و سیاست داخلی جنابِ ایشان همیشه سیاست شبانه روزی و ناسنجیده بوده و بیانگرِ دست پاچه گی شان می باشند؛ طور مثال؛ در موردِ طالبان: گاهی آنها را برادرِ وطنی و دینی شان خوانده و دعوت به مذاکره می کنند و گاهی نیز ایشان را خاین و طن و جنایت کار می نامد؛ یعنی هنوز برنامه و پالیسی مشخصی ای که در آن دیدگاهِ دولت و مردم افغانستان نسبت به طالبان به خوبی روشن شده باشد، وجود ندارد. به همین دلیل است که از یک طرف آقای حکمت یار و یارانش را گاهی مورد سرزنش ها و نکوهش های تند و تیز قرار می دهد و از سویی نیز، کلیدی ترین پست های ولایتی را در چندین ولایت به افرادِ وابسته به ایشان می سپارد. یکی از دلایلِ ناامنی در ولایت های میدان وردک، غزنی و ولایت های شمال و شمالشرقِ کشور نیز در پسِ همین سیاستِ یک بام و دوهوای آقای کرزی نهفته است. برخورد آقای کرزی با تروریست ها و قاچاق چیان مواد مخدر، نیز همیشه ناسنجنیده و بدون پایه های حقوقی و قانونی بوده است؛ طوری که بارها شنیده ایم که ایشان شمارِ زیادی از قاچاق چیان را که قرار بودند محاکمه شوند، به بهانه های مختلف از زندان ها رها کرده است؛ دو نمونه را می توان نامبرد: شخصی را که در ولایت بادغیس فرماندهی نظامی شورشیان را به عهده داشت، از قید آزاد کرد و او دوباره در همان ولایت به کاروانِ پلیس ملی حمله کرد وجان شمارِ زیادی از نظامیان دولتی را گرفت و دوم مورد، رهایی گروهی از قاچاق چیان موادِ مخدر است- که هر کدام به حداقل 10 سال حبس و مقداری هم جریمة نقدی محکوم شده بودند. آنها به اساسِ فرمان آقای کرزی از زندان رها شدند و گفته می شود که در بین آنها برادرزادة آقای حاجی دین محمد( رییس فعلی مبارزات انتخاباتی آقای کرزی) نیز وجود داشت. برخوردِ غیر قانونی و دوگانة آقای کرزی با جنرال عبدالرشید دوستم نیز همین طور: ایشان همراه با پدرام آقای اکبر بای را موردِ لت وکوب قرار داده بودند، بنا به فشارهای کرزی و به خاطر عدم پاسخگویی به دادستانِ کل( لوی ثارنوالی) مدتی در تبعید به سر می برد، اما بعد ازینکه آقای دوستم در انتخابات ریاست جمهوری حمایتِ شان را از کرزی اعلام کرد، دیگر بدون در نظرداشت فعالیت های غیر قانونی گذشته اش- به طور محترمانه به افغانستان دعوت گردید و در عوض، به خاطرِ خوش باشی به دوستم و برادرانِ ازبکِ پیروی او، نام اکبربای را به بهانه های زیادی از فهرست نامزادان انتخابات نیز حذف کرد؛ در حالیکه مانند اکبربای چندین تن از کاندیدان چون تنی، راکتی و.. بودند که باوجودِ شکایت های جدی، نامِ شان هنوز در فهرستِ نامزادان قرار دارد و مبارزات و معاملاتِ شان ادامه داده اند.
اگر کمی خلاصه تر بگوییم، دستاوردِ کلی آقای کرزی در جریان همین هفت سال اخیر، عبارت اند از فساد، رشوت ستانی، بروکراسی اداری، تبعیض؛ تعصب قومی، نا امنیتی، فقر، بیکاری و وابستگی مالی و اقصتادی می باشد و بس. دیگر هرگونه ادعایی که ایشان می کند، در عمل و در نزدِ مردم غیر قابل پذیرش و نادرست می باشد.
یکی از کاندیدان دیگری که اگرچه حلقة غلامی کدام کشوری را به گوش ندارد و جامعة جهانی( به ویژه اتحادیه اروپا و آمریکا) و رسانه های خارجی کمتر از وی به عنوانِ کاندیدِ مطرح نام می برند، اما ایشان در عمل مردمی ترین کمپاین را رهبری می کند و بدون شک، بیشترین آرای مردم را به خود اختصاص خواهد داد. دلیلی که من ادعا می کنم که ایشان بیشترین آرای مردم را به خود اختصاص خواهد داد، اینست که او در کابل نمی نشیند و با دلالان آرای مردم – که هرکدام از یک هزار رای گرفته تا 10000 هزار به کاندیدان می فروشند- معامله نمی کند، بلکه همیشه با قبول تهدید و خطر، بین مردم می رود، با آنها از نزدیک صحبت می کند، مشکلاتِ شان را می شنود و برنامه های شان را برای آنها ارایه می کند. او برای مردم پلو، کوچه و وعدة مال و مقام نمی دهد، بلکه به مردم این احساس را می دهد که اگر به قدرت برسد، مانند همیشه در بین شان خواهد بود، درد و مشکلات مردم را خواهد شنید و با راهکارها و برنامه های منظم و سنجیده برای بهبودِ زنده گی شان تلاش خواهد کرد. این کاندیدِ محترم آقای داکتر رمضان بشردوست است. کسی که بدون هرگونه مبالغه، در زمان تصدی وزارت پلان معاشِ ماهوارش را به مامورین وزارتش تقسیم می کرد، خرچِ دسترخوانش را برای تهیة غذای بهتر برای آنها مصرف می کرد و هیچگاهی برای سفرهایش از موتر گرانبهای 60000 دالری استفاده نمی کرد بلکه ترجیح می داد موتری را سوار شود که بتواند وی را صرف به هدفش برساند.
در زمان نماینده گی از مردم در مجلس نماینده گان( پارلمان) هیچگاهی با سازشکاریها، فساد و معامله گریهای درون و بیرون پارلمان سرِ سازش نداشت و بارها به خاطرِ همین مشکلات مجلس را به رسم اعتراض ترک می کرد. در حالیکه اکثر نماینده گان مردم به خاطر دست یافتن به امتیازات مالی و امکانات بیشتر در پارلمان بینِ هم جنجال می کردند، وی بر آنها انتقاد می کرد که آنها به جای اختصاص دادنِ معاش هنگفت برای خود، باید بکوشند تا معاش مامورینِ دولت به حد اقل 7000 افغانی بالا برده شود. بشردوست هیچگاهی دروغ نگفته است؛ چیزی را که ادعا کرده و می کند، به آن عمل کرده است. او اولین شخصی است که مرزهای تنگ قومی، مذهبی، حزبی، زبانی و منطقه ای را در نوردیده و اکنون در قلبِ هر پشتون، هر تاجیک، هر هزاره ، هر ازبیک، هر نورستانی... و سایر مردم ستمدیدة این سرزمین جا گرفته است و به همین خاطر است که در زمان نامزادی به پارلمان، در شهر کابل بعد از محقق و قانونی بیشترین آرای ترکیبی را به دست آورد و اکنون نیز همه او را از خود می داند و در همه جا بدون مصرف و هزینه های نامناسب و راه اندازی مهمانیها و همایش های تجملی، مورد استقبال قرار می گیرد.
نتیجه: اگر موضوع را جمعبندی و نتیجه گیری کنیم می توانیم بگوییم: بشردوست کسی که عملاً عزم و ارادة خدمت، صداقت، بی تعصبی و دلسوزی اش را برای مردم به اثبات رسانیده است و اهل تخصص است[ دوکتورای علوم سیاسی و اقتصاد دارد] و به تخصص گرایی ایمان دارد. در یک کلام، او شایسته ترین نامزدی است که می تواند واقعن افغانستان را از بحران نجابت بخشد.
کسانی که از جنبه های مختلف آزموده شده اند، دیگر بار آزمودنِ شان خطاست؛ زیرا اگر عبدالله به قدرت برسد، باور داشته باشید که همان برده گی سیاسی کشورِ ما دوام خواهد یافت و حکومت سرمشقِ ایشان همان حکومتِ زمانی آقای ربانی خواهد بود. ادعاهای شان همه بیجا برای فریبِ مردم و شکارِ آرای مردم صورت می گیرند: همان طوری که این گرایش را می توان در سفر و سخنرانی ایشان در پنچشیر به خوبی مشاهده کرد. پس باید گفت: به هررنگی که خواهی جامه می پوش/ من از طرزخرامت می شناسم.
کرزی هم که امتحانش را داده است؛ چون اهل کار و مدیریت و سازنده گی نیست و از طرفی معاونین وی نیز سابقة سیاسی ای ندارد که بتوانند برای مردم از شایسته سالاری، تخصص گرایی و خدمت وعده بدهند و امید مردة مردم را برگردانند؛ اگر به این چیزها باور می داشتند، با هم درگیرِ جنگ های داخلی نمی شدند و مردم را به این سرنوشت دچار نمی کردند.
آقای اشرف غنی، اگرچه دانش سیاسی دارد، برنامه هایش روشن تر و عملی تر است، اما بر وی هم مردم باور نمی کند؛ زیرا روحیة شوونیزم قومی غلیظ و اندیشة تک روی او همه نکات ضعف جدی وی به شمار می رود. کسی که به خاطر یک کلمه در جلسه ای در دانشگاه کابل، با یک استادِ زیر دستش به برخوردِ فزیکی تصمیم می گیرد، چطور می تواند موضوعات کلان ملی را به طورِ مسالمت آمیز حل کند.
پيامها
4 آگوست 2009, 18:03, توسط ناصر
مردم نباید اشتباه تاریخی را تکرار کنند و فریب دزدان و جنایتکاران را بخورند.
زنده باد داکتر بشردوست
4 آگوست 2009, 18:04, توسط جمال
یارا بشردوست صاحب رای ما خو از خودت است
4 آگوست 2009, 18:16, توسط 1234
داکتر بشر دوست با تمام این تلاش هایش که از یک سال بدینسو ادامه دارد . فقط جلد سوخته از آفتاب وپوپولیسم بسیار عامیانه را نصیب خواهد شد . آفتاب سوخته گی اشرا همه در فوتو هایش می بینند اما پوپولیسم : او از بس با عوام محشور شده است فراموش کرده است چگونه یک مذاکره جدی را به راه اندازد . صحبت هایش بسیار تبلیغی وسطحی هستند .او در هر آن فکر می کند که در پارک زرنگار یا داحل خیمه اش است حتا وقتی در رادیو ها وتلویزیون ها حرف می زند فکر می کند همان چند کس واسوخت از بیکاری وبی اشتغالی در برابرش قرار د ارد واگر به جای اردوی ملی اردوی مُلی بگوید وهمه بخنندند او کامپاین کرده است . در خالی که اونبض یک بخشی از جامعه را خوانده است نه همه آن را . صحبت او را با بیژن دیدم را ست بگویم از او به سبب دشنام هایش بدم آمد و از بیژن دو چند بدم آمد چون دشنام دادن رانیز یاد نداشت . یا طرح تشکیل کوماندوی او بسیار خنده دار است وخیالات بچگانه . فتح اصفهان وپیشاور قابل بحث نیست چون خجل کننده است . حتمی نیست از یک کسی دفاع کورکو رانه صورت بگیرد ولازم نیست حتما به یک کسی رای داده شود .رای یک وجیبۀ است با عدم اجرای آن جرم به وجود نمی آید . شما ببینید اگر همین خبط های سیاسی را کسی غیر از بشر دوست مرتکب می شد عنوان ها وصفحات کابل پرس? از ریشخند وتمسخر پر می شد وکار تونیست قرار دادی سایت ده کارتون می کشید . اگر کسی می گوید که بپر دوست نوکر خارج نیست خدا کند که نباشد اما اینکه کابل پرس در خد متش فرار داده شده است یبطرفی اش را زیر سوال می برد چون مغلوم است تار این سایت در کجا بند است ...
5 آگوست 2009, 13:02, توسط 5678
شما قبل از اینکه نظر بدهید، یک کمی سواد بیاموزید که تا از غلطی های املائی و انشائی تان کاسته شود و خواننده لاقل بداند که شما چی میگوید.
میدانم، آنهایی که منافع شان و یا ذهنیت پوپنک زده قومی شان به نوکران تاریک استعمار وابسته است، باید همیشه با هیجان و احساسات و در یک پراگراف با ده غلطی املائی و انشائی، در مقابل بشردوست جبهه گیری کنند.
8 آگوست 2009, 10:37, توسط آصف سرپلی
آقای 5678 باید به به آقای 1234 میگوفتی که ای بیچاره بشر دوست با امه بیسوادی هایش و نارسی هایش آرزوی خدمت داره ایکه چه میکونه و یا چه میتانه مالوم است هرچه ده دیگیش بود ده کفگیر میبرایه . ضرور نبود که غلطی املایی هایشه به روخیش میکشیدی . "ها" ایکه کابل پریس از کوجا تا بکوجا تار و مار داره بریش میگوفتی که بتو چه . از نام قحطی پوریشانم کردین آقایانی لمبرکی .
4 آگوست 2009, 23:55, توسط علی
واقعاً آقای رمضان بشر دوست فرزند ملت گرسنه و دربدر افغانستان است که درد ورنج را میداند، آدم با شرف و روشنفکری است که ازحکومت فاسد کرزی استعفا داد ومردمش را نقابید، اما کشور ما که جامعه چندین ملیتی است اگر از دهن یک تاجیک ، هزاره و ازبیک آتش ببارد پشتون قبولش ندارد، فقط تاجیک و هزاره را بهم می ندازد و خودشان که ٢۵٠ سال خون هزاره را نوشیدند و پادشاهان خاین شان ازین مردم مطلوم کله منار ساختند یاد نمی کنند و هیزم در آتش جنگ افشار می ریزند و بین ملیت های دیگر تفرقه می اندازند، حتا روشنفکر شان آقای صبور سیاهسنگ که در واقع از پکتیا است بنام دخترش قافیه جان مقاله بدفاع از فاشیست مشهور اشرف غنی احمدزی در سایت جرمن آنلاین نوشته است ، نمیدانم آقای سیاهسنگ که شعار عدم تعلقیت قومی میدهد باز چرا پشت پشتون قبیله احمدزی خود روان است و بنام مستعار برای اشرف غنی شرین زبانی می کند وهمین افغان ملیتی ها چرا در عمل رأی خود را برای بشر دوست این فرزند خلقهای محروم کشور نمیدهند؟
5 آگوست 2009, 02:00, توسط M S B
سلام به تمام خواننده گان کاپل پرس
اگرمیخواهید یک افغانستان آزاد آباد سربلند داشته باشید ویا اگر میخواهید که بازهم همان خون خور های گزشته که تا حال قدرت را دردست دارند از این چوکی های شان بی نصیب شوند واحساس این را بکنن که دیگر مردم افغانستان مردم دیروز نیستند وآگاه شدند خوب بد دوست ویا دشمن خود را می شناسن پس یکبار از نظر خود به برنامه های کاری داکتر رمضان بشر دوست دقت کنند البته با توجه با برنامه های کاری دگر کاندیدان البته قابل یا آوری میدانم
که رای به حامد کرزی را به حال افغانستان، رای به داکتر عبدالله عبدالله را به گزشته خونین وجنگ سالاری افغانستان ،رای به داکتر اشرف غنی احمدزی رای به گزشته پشتونیزم یا بهتر بگویم قوم پرستی ونژاد پرستی افغانستان، چنانچه تا جای که من فکر میکنم البته نظر شخصی بنده بود که رای به داکتر رمضان بشر دوست گامی بسوی پیشرفت ترقی وتعالی افغانستان عزیز ما
5 آگوست 2009, 05:22, توسط زمان
من با آنچه آقا یا خانم موج سرخ در مورد فرزند صدیق افغانستان بشردوست گفته اند کاملا موافق هستم. اما در مورد آقای غنی احمدزی قدری بی انصافی صورت گرفته است. او به هیج وجه قومگرا نیست و در حقیقت او و بشردوست باید با هم در مقابل جنایتکاران وحدت کنند. هردوی آنها اشخاص تحصیل کرده، وطنپرست، صدیق و حل کار اند.
6 آگوست 2009, 02:35, توسط A.S
salam!
ba gfta hai shoma kamelan mawafeq astm, dr. ashraf ghani ahmadzai qesme ke man khodm dedm da daftareshan hech kodam qawm parastee ojod nadasht o hama kar mandai daftare shan dari zabanan bod o yak fazai besyar baz barai hama maloom meshd. waqte ke mardm hai be sho-or e mesle muwje shorkh wa ghaira en gap ra mezanan ma khodm hairat meknm o ba fker amo roz merm ke aya amoto kodam gap ast ya ne ama bad az besyar roz ha waqte ke maqalate ra da kabulpress khandm o dedm dakhil o berone websita ba e nateja raseedm ke aslan daftar compaign aqai bashardost hamenja mebasha o koshesh mekna bad o khob ra yak qesm peshe mardm jelwa beta ba omid az e ke mardm ma fereb nakhorda wa har kas ra khodishan khob medanan ba hamo rai betan.
5 آگوست 2009, 05:49, توسط خراساني
نويسنده محترم!
از اظهارات و قضاوت هاي يكطرفه و غير مسئولانه تان نميتوانيد ملت را فريب بدهيد ميگويند كه آفتاب با دو انگشت پنهان نميشود. من از تو چند سوال دارم
1.آيا كساني كه بخاطر دفاع از نواميس ملي و انسانيت در مقابل اعراب سوسمار خور و پاكستاني هاي دال خور و وحشي مقاومت كردند همه آنها جنگسالاران هستند؟؟؟
2.آيا آقاي بشر دوست در زمان قتل دسته جمعي هزاره هاي باميان توسط رژيم فاشيستي طالبان كدام سهم گرفت تا از حقوق انساني آنها دفاع كند و يا سرگرم عياشي در كشور فرانسه بود؟؟؟
3.آيا شهيد احمد شاه مسعود(رح) قهرمان بين ا لملمي بخاطر ثروت طلبي و يا جايداد طلبي خون پاك خويش را ريختاند؟؟؟ و يا مثل مارشال فهيم محقق و سياف نيم كابل را چپاول كرد؟؟؟ اگر شواهدي وجود دارد لطفا نشر كنيد.
4.آيا كدام عقل و منطق اظهارات غير مسئولانه بشردوست را ميپذ يرد كه گفته بود در صورت برنده شدن نيروي ويژه پنج هزار نفره تشكيل ميدهد كه اگر افغان ها در يكي از كشور هاي خارجي به قتل برسند اين نيرو را خواهد فرستاد تا آنها را از بين ببرد؟؟؟ و يا بيخبر ازتوان كشور هاي خارجي هست؟؟؟
5 آگوست 2009, 07:16, توسط paigham
سلام.
دوست عزيز 1234 من هم مثل شما از بشر دوست بشتی بانی ميکردم چون فکر ميکردم که ادم وطن برستی هست اما بعدا که خوب به حرف هايش گوش داده و مناظره اش را با اقای بيزن ديدم فهميدم که سخت تشنه قدرت هست که حتی به خاطر بدست اوردن قدرت دست به هر کاری ميزند .که همه شاهد حرف های بوچ کوماندوي اش ميباشند .و منطق اش هم زير 0 کله ميزند.
اقای مير هزاره ام اين وبسائت را خاص بخاطر هزاره بودن بشردوست مرکز تبليغاتی ايشان ساخته اند
5 آگوست 2009, 18:53, توسط عسگري
بشر دوست با سخنان نسنجيده و ابلهانه خود ( حمله نظامي به پاكستان و ايران و اشغال نظامي پيشاور و اصفهان ) نشان داد نه الفباي سياست مي داند و نه نظامي گري او تشنه قدرت و مقام است
7 آگوست 2009, 09:03, توسط نیازاحمد
من نیازاحمد هستم باشنده گابل ولایت کابل ناحیه سیزدهم
نظر من در باره ریاست جهموری این است که در بین اینها گزن انتخابات اگر یکی از این ها ریس جمهور افغانستان شود خواهد باجعه در بین حریف آن شد . زیر همه در باره اینده خود تفکر میکند نه درباره مردم افغانستان در هیج کشور من ندیم که ازاندازه کاندید ریاست جمهوری بشتر از 49 نفر باشد : همچنان در باره شورای ولایتی کابل در یک خانواده 2 کاندید انخاب شورای ولایتی بییسار تعجب آور است و کس های کاندید گرده فرق بین ( یعنی نه آنقدر قابل تحصیل میباشد بشترین اینها فقط صنف شش مکتب را به پایان رسانید است . که در آخر تعجب من این است که چر مرد/زن را باید کمیسون انخابات شورای ولایتی کسی را انتخاب میکرد که شایشه لاین ( حد اقل فارغ تحصیل لیسان می بود بااحترام نیازاحمد
27 آگوست 2009, 06:34, توسط zamir
EStehmar Kaseh rah malang wahkaseh ra palang mihyarad-
Basher dost az tarafe istehmar bah qesme malang ahmadeh-wager neh chitour deplomat wa bahda wazir moqarer mishod-der halekeh wozarat bah asani ba kaseh namirasid-
hal didedh shawad keh site kabul press? wejdane nashre matlabam rah darad ya khir?