یادداشت رزاق مأمون
درباب نظریه ها درخصوص مرگ یعقوبی/ من درنوشتن کتاب رازخوابیده یازده سال تمام درجستجو بودم. در پنج سال حکومت طالبان خبرنگار بی بی سی بودم و این امکان را داشتم که به هرگوشه منطقه سفر کنم. این یک تلاش ضروری بود و شاید بتواند درآینده، نقطه آغازی برای تحقیقات درزمینه های مختلف باشد. من این کار را به خاطر شکافتن دیوار های ضخیم محافظه کاری و...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اول تراز همه، به تمام عزیزان وهموطنانم درهرگوشه این گنبد کبود ( چه دردیار غربت و چه درافغانستان) مراتب حرمت عمیق خود را پیشکش می کنم. یادداشت ها و اطلاعاتی را که از سوی شما در پایان مقاله مقدماتی من تحت عنوان ( روایت مرگ فاروق یعقوبی) نوشته شده بودند، خواندم. دیدگاه همه شما هموطنان گرامی که مسأله را از زوایای مختلفی نگاه کرده بودید، خیلی آموزنده و مهم اند. برای من و شما قابل درک است که طرح این مسایل که با تاریخ وحقایق خفته سرزمین مشترک ما رابطه دارد، برای نسلی که بعد از من وشما می آیند، روشنگرانه و سودمند است؛ اما به نظر من این روند در واقع آغاز یک کار دشوار است. شروع هرکاری دشوار است خصوصاً نقب زدن بر راز های محرم و شدیداً پنهان کار ساده ای نیست. اعتراف می کنم که این گونه تحقیقات که درامر حفظ، سروسامان دادن هویت وساخت ملی ما یک امر مهم است، تنها کار من نیست؛ باید بر مجموعه ای عظیمی از یافته ها واطلاعات یک تیم مطلع و آگاه بنا یابد. من بر پایه تلاش های خودم کم کم به این مسایل پرداخته ام و هرگز ادعا نکرده ام که راست گفته ام و یا حرف آخر را زده ام. بالاخره روی کرد به این مسایل گفتمانی و پژوهش از یک نقطه ای آغاز شود. من در مقاله پژوهشی کوتاه ( روایت مرگ یعقوبی) به اشتباهات وکمداشت های خود پی بردم. نظریه های شاهدان قضیه خصوصاً کارمندان امنیت دولتی آن زمان بسیار بسیار مهم است. پیشنهادم این است: حضراتی که درین باره اطلاعات اصلی را دراختیار خود دارند، به طور مشروح دراختیارم قرار دهند. درین جا لازم می دانم که از جناب حسین فخری ( دوست عزیز ونویسنده توانای افغانستان) عذر خواهی کنم. چون من درمقاله خود گمان برده بودم که ایشان چیزی درخصوص جریان تحقیقات پس از مرگ شادروان یعقوبی چیزی ننوشته است. همین امروز ( دوم ثور 1388) درخانه احمد بهزاد وکیل محترم درولسی جرگه مطلع شدم که آقای فخری شرح این قضایا را نوشته است و آن را در اختیارم قرار داد.
من پیش ازین، کتاب ( رازخوابیده) اسرار مرگ دکترنجیب الله را نوشتم. مستندات مهم و انکار ناپذیری را درکتاب آوردم و ثابت کرده ام که دکتر نجیب الله به وسیله غرزی خواخوگی، ( سابق معیین شهرداری کابل) ، دگرجنرال شهنواز تنی سابق وزیر دفاع، جنرال نصیرالله بابر وزیرداخله سابق پاکستان در دوران خانم بی نظیر بوتو و کرنیل امام مشهور به سلطان صاحب در ساختمان وردوی ارگ ریاست جمهوری به قتل رسید. همه قاتلان زنده و سلامت اند و غرزی درپناه حمایت حکومت افغانستان درکابل به سر می برد و شهنواز تنی حتی خودش را به ریاست جمهوری کاندیدا کرده است!
اسناد ومکاتیب و دستخط و امضای شخص غرزی درکتاب درج شده است. من درنوشتن کتاب رازخوابیده یازده سال تمام درجستجو بودم. در پنج سال حکومت طالبان خبرنگار بی بی سی بودم و این امکان را داشتم که به هرگوشه منطقه سفر کنم. این یک تلاش ضروری بود و شاید بتواند درآینده، نقطه آغازی برای تحقیقات درزمینه های مختلف باشد. من این کار را به خاطر شکافتن دیوار های ضخیم محافظه کاری و استبداد وفردای افغانستان انجام دادم تا زمینه ای باشد برای کار های بعدی. وگرنه برای اطلاع شما باید بگویم که من در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، درمخالفت با حضور قوای شوروی درکشور، هفت سال تمام درزندان پلچرخی بودم.
به این ترتیب، لازمه انجام چنین تحقیقات دشوار درقدم اول، مبرابودن از آلایش های سیاسی، گروهی وقومی است. دادن القاب نادرست و اهانت آمیز به یکدیگردرگام نخست به سجایا وشخصیت افراد چیزی را کم یا اضافه نمی کند، در قدم بعدی، مشکل ما را حل نمی کند. من از لحاظ سنی و فکری درموقعیتی قرار ندارم که مسایل و حوادث را به شکل سیاه و سفید و خوب و بد نگاه کنم. ما ازین همه ویرانی و دربدری و تجربه دردهای مشترک باید به این نکته پی برده باشیم که فرهنگ، شخصیت، دارایی معنوی ومادی و بالاخره همه چیز ما و شما با هم مشترک اند. ما نمی توانیم از یکدیگر فرار کنیم. آنانی که ما را به وسیله هر دستی ویران کردند دقیقاً خواهان آنند که ما و شما باز هم تا ابد از یکدیگر فرار کنیم. من وشما مطمئن هستیم که درد ها و آرزو های ما مشترک است. خانه ما مشترک است. اگر سقف خانه بریزد، من وشما هردو بازنده اصلی خواهیم بود.
دوستان، عزیزان، خانم ها و آقایان هموطن!
من به حیث یک تبعه افغانستان به همه آرزو های شریفانه شما ارج می گذارم. به درد ها و دلگیری های تان احترام می گذارم. آن چه ازمن به حیث تلاش بندگی درین راستا به ملاحظه شما برسد، دراصل پیوند دادن قلوب مردم خود ما خواهد بود. درضمن باید اشاره کنم که نوشتن درباره این مسایل برای آدمی مثل من که درافغانستان زندگی دارد، کارآسانی هم نیست؛ اما روح این اقدام درمن جاذبه ای را بیدار نگمیدارد که این کار علی رغم ریسک ها و تهدید ها به زحمتش می ارزد.
حضرات گران ارج!
شما می توانید به این آدرس با من درتماس باشید.
شماره تلفن:
0093700990330
دست همه شما می فشارم. شادکام باشید.
رزاق مأمون- کابل
روایت مرگ فاروق یعقوبی
وزیر امنیت دولتی حکومت دکتر نجیب الله/ شاهدان عینی می گویند که بعد از شنیدن صدای تفنگچه، سلیمان وسرباز کشیک به سوی دفتر جنرال یارمحمد دویدندو یارمحمد بعد از مشاهده جسد، بی درنگ به سوی تلفن رفت و اعضای دفتر سیاسی را ازین ماجرا با خبر ساخت. به زودی هیأت دکتران از شفاخانه امنیت برای معاینه جسد از راه رسیدند و موتر امبولانس به ساعت هشت وسی پیکر مرده یعقوبی را به شفاخانه چهارصد بستر انتقال داد و دفتر یعقوبی از سوی هیأت تحقیق مهر ولاک گردید.
شنبه 18 آوريل 2009, نويسنده: رزاق مأمون
پيامها
22 آپریل 2009, 06:25, توسط بشیر.الف
آقای مامون سلام بر شما ازینکه صریحاً از کمبود و اشتباهات در نوشته تان پیرامون شهادت غلام فاروق یعقوبی اعتراف نموده اید سپاسگذاریم، امید است که این تذکر شما صادقانه باشد و نه تلاش تازه برای کتمان ساختن چگونگی شهادت یعقوبی و نجات دادن قاتلان و شبکه تروریستی شورای نظار، برای در یافت حقایق به شما پیشنهاد میگردد تا قتل شهید جنرال باقی رئیس ریاست پنج وزارت امنیت دولتی را موازی و همزمان با شهادت یعقوبی دنبال نمایید، زیرا سر آغاز، منشه و انگیزه هردو ترور از یک منبع اب خورده است.در ضمن از شما و سایت افشاگر و بیطرف کابل پرس? صمیمانه تقاضا میگرددتا اولتر از همه نوشته سید غلام حسین فخری سارنوال قوای مسلح آنوقت و گویا بر رسی کننده محل ترور را، بصورت کامل نشر نمایید، زیرا از نشر آن در نشریه چاپی مدت ها سپری گردیده است. به امید موفقیت شما در کشاندن تروریست ها به پنجه عدالت. بشیر. الف
22 آپریل 2009, 08:12
benazam qalbe pakat ra
tareq
22 آپریل 2009, 11:02, توسط هوشنگ جمالی
جناب مامون ! برای کسانی که شما را در بخش جوانان اتحاديه نويسندگان دوران داکتر نجيب ديده بودند ؛ گاه مواضع امروزی تان باعث شگفتی ميشود ! روايت های مجعول به سبک و سياق امير ارسلان رومی و سمک عيار، پی افگندن و برای مرگ مسعود و داکتر نجيب و اخيرا يعقوبی ابراز همدردی کردن ، کار يک آزاده ی مردمگرای نيست بلکه مضحکه تاريخی يک قلمزن مزدور است! جناب مامون ! آنچه برای ملت افغانستان که قربانی تجاوز شوروی و ايادی بومی آن است ، جالب و ضروری است ، روايت مرگ قربانيان داکتر نجيب است که بسياری در دفتر او زير مشت و لگد اين گوريل انسان نما ، قرار گرفتند و از پای د رآمدند.روانشناختی و جامعه شناختی داکتر نجيب است که در سفاکی و بيرحمی در جهان معاصر ، يگانه بود و بقول عوام « بی جوره»!
روايت مرگ وفضايل يک قوماندان جهادی « مسعود» نيز برای مردم مان ، قصه ای تکراری است ؛ احمد شاه مسعود دنبال يک حکومت اسلامی بود که نمونه های آن در سودان و ليبيا و عربستان و ايران موجود است ، درين قلمرو ها ملت ها ، گروگان دولت اند و آزادی حتا با مرگ آدم ها نيز تامين نميشود ، درايران برای مردن بايد پول هنگفتی پرداخته شود! مرگ يعقوبی ، يک ايجنت وابسته به کا. جی. بی اينک ديگر چه جذابيتی خواهد داشت ؟ مرگ ديکتاتور ها و چوکره های شان ، وقتی جالب است که از جنايات و کارنامه ضد بشری
شان پرده برداشته شود .قبل از شما ، يک خاديست معروف به نام فخری ، که اکنون حج رفته و کربلا رفته و به القاب حاجی و کربلايی و فخرالدوله (!) نيز مفتخر شده ، روايت مرگ يعقوبی را به سبک و سياق تاريخ بيهقی نگاشته و با روسپيگری ی که يک خاديست دارد، اورا هم رتبه و همسنگ حسنک وزير ، جلوه داده است! خوب شما که باری روايت مرگ احمد ظاهر ( هنرمند ) را نگاشته ايد ، اينک روايت مرگ جنايتکاران را به همان سبک و سياق ، ادامه ميدهيد ، يعنی تبرئه ماهرانه تبهکاران و جاسوسان !آقای مامون ، برای ارتزاق ، راه های ديگری وجود ندارد ؟ با احترام . هوشنگ
22 آپریل 2009, 11:37, توسط ali
محترم مامون صاحب ! يعقوبی را چه مجاهدين يا دوستم کشته باشند يا خودکشی کرده باشد ، برای جامعه مان ارزشی ندارد ، بجای پرداختن به اين اباطيل ، بهتر است در باره زندانيان دوره ترهکی و امين و کارمل ( بخصوص زمان رياست نجيب بر خاد) ، در مورد شکنجه شدگان و مفقود شده گان و... تحقيق و تفحص کنيد . در باره شهروندان امريکا که ميخواهند رييس جمهور افغانستان شوند افشاگری کنيد؛ آيا کسی ميتواند هم نماينده امريکا در سازمان ملل باشد هم کانديدا يا منيجر ويا دايرکتر انتخابات در کشور ما ؟ ا شرف غنی احمدزی يک استاد دانشگاه کابل را که به جای« پوهنتون» ، واژه فارسی « دانشگاه » را بکار برده بود ميخواست از ساحت دانشگاه اخراج کند، آيا شخصی با اين حد نفرت و تعصب عليه فارسی زبان ها بايد رييس جمهور ما باشد؟ آقای مامون ، نميدانم چرا به افسانه بافی ها دل خوش ميداريد ؟ با اخلاص . علی خاکسار
22 آپریل 2009, 18:08, توسط پیروز
آقای مامون!
نه میدانم که شما دنبال چه هستید؟ زمانی روایت های از زبان آنهاهیکه از دستر خوان مسعود صاحب ثروت و دنیا شدند می نویسید و زمانی هم در مورد قتل افراد مختلف. سوال من اینجا است، که چه باعث شد که شما فقط علاقه کرفتید که در مورد مرک یعقوبی دوباره قلم بر دارید و جویایی نظریات دوستان شوید؟ در حالیکه این دوستان در مورد نوشته های قبلی شما نیز نقد های داشتند، اما همه بی جواب باقی مانده اند، به خصوص در مورد روایت های از احمد شاه مسعود. آرزومندم که رسالت خود را منحیث یک نویسنده فراموش نه کنید و از موضع قومی خود بیرون آید. قلم بردارید و از قتل های زنجیری که در طی این هفت سال صورت کرفته است بنویسید که هنوز خون شان نه خشکیده است . از شهید حاجی قدیر، شهید عبدالحق و شهید داکتر عبدالرحمن که همه ای این قتل ها زمانی صورت کرفته است که شما نیز در آن زمان و مکان حضور داشتید، و شاید هم قاتلین شان با شما هر روز دور یک دسترخوان بنشینند و برای شما چون حکایت های دیکر داستان سرایی کنند و از قلم شما بهره.
کاوش های های شما در مورد قتل یعقوبی ، این سوال را در ذهن انسان زنده می سازد که شما در براًت دادن بعضی افراد هستید ، و الا بی علاقکی های قبلی شما در مورد یاداشت های دوستان در مورد نوشته قبلی تان چه دلیل می تواند داشته باشد؟ به امید یاداشت دیکر تان.
23 آپریل 2009, 10:57, توسط محـــمود
نويســـــــنده چيره دســــت و پويای جناب مــامــون پــدرود به شما وگــرداننده شـــهـيــر « کابل پــــرس » !
اقای مامون به يقين تفکر شما ، حســـاس شــما ، قلم شــما و تــراوشش قابل قدر حرمت وارجگذاری ميباشـــــــد . با انکه همه وهمه از هر گروه . قماش . طايفه .خيل . جناح . با چـــشـــــم سر ميبينيم و بدبختـــی روز افزون را لمس وحســــاس ميکنيم که :
وطن . خوداراديت . ازادی .کرامت انسانی . رعايت حقوق يک ملت . خوشـــــبختی هريک ما برباد و تاراج رفته و در حاليه ســــرنوشت تک تک افغان بارديگر در دست « وای ســـــــرای انگليســـــی » و« گورنــر امـريـــــکای » تعين ورقم زده ميشـــــود ما هنوز که هنـوز اســـت آســـــتين بر زديم که چرا نام کمونست افغان برده شــد او جنايـــتکار است ؟! چـرا از مجاهد افغان ياد نمودی او غارتگر وچپاولگر است ؟!! مليت ها عليه يک ديگر دست به قبضه سلاح بردند و اما دريغا وصد افســوس که از منبع بدبخت سازی . ســــر رشــته نخ نفاق وشــقاق غافل ميباشيم . چرا اقايان هـــوشـــنگ جمالی ـ علی ــ پــيـــروز دست های بيگانه يکه برای ما . حبيب الله کلکانی ــ نادر سفاک ـ ظاهر عياش ـ داوود ديوانه ـ تره کی کودن ـ حفيظ الله جلاد ــ ببرک کارمل شاه شجاع ثانی ـ دوکتور نجيب الله ســـديست ـ مجددی فروخته شده ـ ربانی دوسره ( جهادی + کمونست ) گلبدين جلاد ومزدور ـ سياف وهابی ـ محسنی قومی ـ مزاری مرموز ـ احمد شاه زمرد فروش و ابخور استخبارات مختلف بيگانه ـ کرزی پوش زاده ـ ساختن ، تراشـــيدند ، صيقل و جلا دادند وبرای بدبخت ساختن ما و ويران کردن وطن ما فرستادند نصب کردند خاموش گرفتيد و در مقابل انها اب از اب تکان نه ميخورد . و شايد در اين روز ها قيمت « پوند ـ دالر ـ اريو ـ ريال ـ » بلند رفته است .
بگذار بامون عزيز سرنخ را پيداکند و با دريافت سر نخ که طرف ديگرش در خارج کشور است علت ترور وحشيانه دوکتور نجيب الله . يعقوبی .مسعود .داکتر عبدالرحمان . باقی پيدا ميگردد وشما اقايان جمالی . علی . پيروز ديگر بيش از اين با سنگ جهادی به سينه زدن کنار رويد و مانع حقيقت ياب نگرديد واگرچه منافع شما ويا ارباب شما در ميان هم باشد !!
در بخش نظر پردازيها دوست پرده از جنايت بزرگ انسانی برداشت که در سطح پائين جامعه و در حق خانواده مظلوم صورت گرفته که رهبر مجاهد بوده ونه کمونست بلکه يک انسان يکه وطن ومردم خود را دوست داشته وتا جايکه اگاهی دارم فاميل اين قربانی هنوز که هنوز است بدبخت بوده قضيه را بايد ايمانأ وجدانأ سايت کابل پرس? . نويسنده های دلسوز چون اقای مامون موشگافی .رد يابی .تحقيق نمايند تا سر اغاز معرفی قاتلان .جنايتکاران گردد و حادثه که صد در صد دقيق است [ خاد و بعدأ وزارت امنيت دولتی در پهلوی تشکيلات بزرک خود رياست بنام رياست عمومی پنج داشت که کارمندان . امرين .مديران . ريس های اين رياست مانند رياست امور تحقيق افراد ظالم .خداناترس .بيسواد . جنايتکار . استفاده جو . اوباش . بدون فهم ودرک مسلکی تشکيل ميداد در جمع مديريت های رياست پنج « مديريت عمومی اول » يکی از مديريتهای پرمصرف ، خطرناک ، بود که تحت نظر خاص استخبارات شوروی وقت دست به ترور ها . انفجارات . اختطاف . سرکوب گروها . سازمانها . فاميل ها ميزد در راس اين مدريت اپتدا جنرال راشــــد جاجی که ادمخور مطلق بود قرار داشت و بعد از ارتقا او ادمک مرموز .مشکوک . وابسته نزديک استخبارات شوروی بنام [ امـيــن ا لـلـه حــبـيـب ] تعين ومقرر گرديد در کنار صدها جنايات . دزدی سرای های تجارتی کابل .قتل ها وترور ها
بر اساس تقاضای روس ها و رهبری رياست پنج مدير شعبه امين الله حبيب وظيفه گرفت که از امکانات همکارش [ اگــنــت ] پلان بزرگ وخطر ناک را در مقابل مکافات هنگفت اسعاری و افغانی انجام دهد . که پلان مذکور بعد از منظور وتائيد پول مکافات به اجرأ گذاشته شد و همکار با صداقت افغانی وپذيرش خطر پلان را صد فيصد تطبيق که مدير يک رتبه تقديری گرفت و بعد چند روز امين اله حبيب فعلأ مقيم وخزيده کشور سويدن شمرموزهر استکهلوم پول مکافات را غرض پرداخت به اگنت تسليم در محل خاص همکار دعوت وبا اخذ ســـند تســلمی پول از اگنت موصوف را به طرز مرموز به قتل رسانيده ود ر محل مشخص دفن نموده که برای نگارند اسم . ادرس .محل دفن مشخص است تا روز محکمه جنايتکاران اغاز گردد انرا برملا ميسازم . واقای مامون ميتواند از طريق مجاری سياسی وقانونی ميتواند با امين حبيب در ســـــويدن در تماس گردد . محـــمود
11 می 2009, 06:51, توسط تابوشکن
ای تیموری ،لمر،محمود ،ولی همان(ودان) بازسروکله ات پیداشد وافسانه ی سرمنگست را ازسر گرفتی.ازخواندن شعر پشتون والی هم پند نگرفتی.تونمیدانی با دشنام دادن همه چپیها وراستیها وخاموشی دربرابر (گلوی راکتیاروملا عمر کور)چهره ی انتحای ات را یکبار دیگر نمایان کردی.ای فلدرک بهتراست خاموش باشی ووقت مردم را بااراجیف صدبارتکرار شده ات ضایع نسازی.
24 آپریل 2009, 01:34, توسط مسعود پرمل
آقای عزیز مگر چند سال بودن در زندان و چند سال هم خبرنگار بودن در بی بی سی این دستگاه دروغ پراکنی انگلیس ها میتواند شما از کارهای ضد ملی که انجام داده اید مبری سازد. در زندان دوران کمونیست ها هم مترقی بود و هم مرتجعین. سوالی که هست باید خود شما بدانید که اگر توبه نکرده بودید مثل همه آزادگان حالا استخوان های شما میماند. شما هم خبردارید که فرومایه ترین جاسوس های روس هم اکنون در بی بی سی خدمت میکنند و حتی سرتمدار بزرگ شان به نمایندگی دایمی ملل متحد و به اشارۀ انگلیس ها مقرر شدند. شما از قماش همانان هستید. همینکه برای مسعود و مزاری مرثیه میسازید و با نخبگان وطن خود در ستیز بوده و ملیت ها را بر یکدیگر ترجیع میدهد درست کاری است که انگلیس و اتحادیۀ اروپا میخواهند. بروید داستان بنویسید و از عصر خودکشی خود دفاع کنید. شما را چه به یعقوبی. شما حالا خود را محیلانه به کمونست ها دشمنان اصلی خود نزدیک میکنید و من دیده ام که نوشته سرپا متناقص شما در سایت های شان چاپ شده. با اینگونه نوشته ها نمیتوانید کسی را بازی دهید.
24 آپریل 2009, 12:53, توسط جلال ابادی
به همه سلام !
دوستان مامون یک شخص بی صلاحیت و فاقد نظریه سیاسی است نامبرده در همین عذرخواهی حاضر ګفته که ګپ اخر را نزده و باز هم ګفته که نوشته ان شاید درست نباشد.
سوال این جا است ما اصلا ندانستیم که مامون هزار پشیه به کدام نظریه سیاسی وابسته بوده و ګفتار و نوشتار ان ضد و نقض بوده است .
من به این مامون توصیه می کنم که در پی کاری شود تا روزګار را به خوبی به پیش ببرد از این چرند ګویې چیزی حاصل نمی شود.
در مسایل که مربوط همه مردم کشور است نباید از احساسات شخصی خود در همچو مسایل ملی و تاریخی کار ګرفت و بعدا ګفت که شاید درست نبوده باشد و یا اینکه ګپ اخر را نزده شما دوستان خود قضاوت کنید
باز هم به مامون توصیه می کنم که در مسایل نوشتاری نباید از شاید ،یا اینکه درست نبوده ،و یا اینکه ګپ اخر را نزده استفاده نکرده و روی خیال بافی چیزی به رشته تحریر در نیاورد
. در فوق همه دوستان به شکل از اشکال بشما نفرین فرستاده ایا این درخور یک شخص دانسته است؟
جلال ابادی
25 آپریل 2009, 05:56, توسط ظ ج
دوستان، عزیزان و هموطنان گرامی احترامات تقدیم همه تان باد.
بنده یک هموطن شما که عمری بیش از27 سال ندارم می باشم. و چندی میشود که علاقمندی خاص به ویب سایت هذا پیدا کرده ام. مقاله جناب آقای مامون را خواندم و سپس نقد ها و نظریات همه دوستان گرامی را نیز یکایک مطالعه نمودم. بنده منحیث یک شخص کاملأ بیطرف خواستم چند نکته ای را نیز در رابطه به موضوع خدمت شما دوستان خوانند عرض نمایم.
عزیزان! چرا اینقدر بی احترامانه و ظالمانه به گفته ها و خدمات یک فرد که حد اقل توانسته چند کلیمه ای را خدمت تان عرض نماید تاخت و تاز می نمائید. اگر خود را اینقدر نقاد فکر می کنید لطف نموده چند سطری را در رابطه به یک موضوع مهم کشور و یا حادثه ای تحریر نمائید و باز بگوئید که من ام. تصور کنیم که اقای مامون خواسته اهداف فردی و یا تنظیمی خویش را در این مقاله ابراز نماید ولی حد اقل زمینه را مساید ساخته است که امروز بعد از 18 سال روی شخصی صحبت نمائیم که در یک دوره بسیار مهم تاریخی کشور ما عهده دار مهمترین پست دولتی بوده است . چرا اینقدر اعتراضات و فحش گوئی ها در بین ما وجود دارد که حتی حرف را میخواهند در گلو خفه شود. برادر گرامی تو که فکر میکنی که اقای مامون غلط نوشته کرده است و یا حادثه ای را غلط بیان داشته است تو لطف کو واقعت را بگو ولی اینطور دیگر نکن که نه خود واقعت گوئی و نه دیگران را به حرف زدن بگذاری.
من شخصآ از اینکه اقای مامون توانسته یک رویداد مهم و تاریخی را به سمع خواننده گان قرار دهد از کارش تقدیر می نمایم. ممکن مثل من هزاران فرد دیگر باشد که از آنچه در دهه هشتاد گذشته بود اطلاعات کمی داشته باشندو با خواندن موضوع قتل جنرال صاحب یعقوبی اندکی به اندوخته های شان افزوده شده باشد.
در خاتمه از همه دوستان یک بار دیگر خواهش مینمایم که لطف نموده بجای انتقاد و فحش گوئی رجوع به ارائه استدلال های منطقی و ابراز حقایق و شواهد نمایند. وسلام
27 آپریل 2009, 03:44, توسط سیس
درود بر مامون:
انهایکه در پی بی اعتبار کردن گپهای مامون اند نه از جوانمردی بهره ای برده اند ونه از صداقت چیزکی دارند.سیاست زدگی واحساسات ایدیولوژیک با قوم پرستی یکجا شده واز انها موجودی ساخته که دیگر نه صدای وجدان را میشنوند ونه به گپ دیگران باور میکنند.پیش از پیش ادمها وقومهای نزد انها محکوم اند وهر حرف راست وعملکردنیکخواهانه انها را با ناسزاو اتهام های رنگارنگ پاسخ میدهند.چه میگوید برای انها ارزش ندارد اما کی میگوید برای انها ملاک قضاوت قرار میگیرد.از همین روی مامون باهر مقدار صمیمیت و صداقت وارد گفتگو شود به سادگی نمیتواند لایه های ایدیولوژیک و برتری خواها نه راکه انسانیت بعضی هار ادر برگرفته بشگافد وبا ان انسانیت رابطه صادقانه بر قرار کند.
9 می 2009, 20:43, توسط لمر
گــر دا نــنــــده پــــويا و پــــا يا ســـايت تابناک کابل پــرس جناب مير هـــزاره نخــســــت احــترامات بــنده را بپذيـــريد !
لــــــطــــفـــأ تــحــلـيــل و نـــبـــشــــــــــته مــحـترم رزاق مـا مـو ن تحت عــــنوان
( ر و ا يــــت قــــتــل غــلام فــاروق يـــعـــقــو بی وزير امنيت دولــتــی ) را که تازه بــه دســـــترس ( دو مـــعــاون دو قاتل ) يکی در الـــمان و ديگرش در کشـــــور ســــــويدن رســــــــــــــــــــــــــيده و آ هســـــــــــــته ســـــــر نخ در حالت پيدا شــــــــــــدن اســـــــت حذف نه نمايـنـــــد و در اين قتل دســــــــت < مارشـــــال قســـــــــيم فــــهيم > نيز شـــــــــامل ميبا شــــــــــــــــــد !
واين مطلب اخير را جنرال بـاقـــــر فــرين « محســـــنيان » با روز نامه مشــــهور سويدن [ مترو ] اظهار داشـــــــــــــته که بـــه جنرال يار محمد وظـــيفه و دســـــتور داده و تـــــرور توســــــط جنرال يارمحمد معاون اول برادر مزدک پنجشـــــــــــيری عضور مخفی شــــــــــــورای نظار در چوکات « حزب وطن » صورت گرفته .
لـــطــفــأ و تــمنا ميـــکنيم برای دور ديگر تحليل را نشر وبه نظر خواهی بگذاريد .لمر
12 می 2009, 10:59, توسط درویش
آقای لمر دردتوعلاج ناپزیراست ،تو همان تیموری وهمان (ودان )هستی، فکر میکنی که به این اراجیف صدبار تکراری ات کسی توجه خواهد کرد؟اگرمریض نیستی ومشکل روانی نداری ،یک موضوع را اگر یکبار بنویسی آیاکافی نیست؟لطفآ برووخودرا ازین درد ناسور روانی تداوی بکن درغیر آن به سکته ی قلبی ویا مغزی مواجه خواهی شد. شفای عاجلبرایت آرزومینمایم.
13 می 2009, 08:05, توسط لـــــمــــر
ســـــــــــــــــر جوخدار باند جنايتکاران و کوده تا چـيان «« نــهضــت فــرا گير کــثافات »» بــا قـــر فــــريــــن < مــحـســــــنيان > در داد گاه « مهاجر پذيری » کشـــور شـــاهی ســـــــــــــويدن رســــــــــــــمأ در مقابل رســـانه های جمعی اين کشـــــــور اعلان نمود و افشـــــــــــــــأ ســــــاخت که تـــرور ســــــترجنرال غلام فاروق يعقوبی وزير امنيت رژيم شــــــــــــــهيد دوکتور نجيب ا لله طبق پلان اســـــــتخبارات روســـــــــيه فدراتــيـف [K.G.B ] در همکاری با مسوول امنيتی شــــــــورای نــظــار < قسيم فهيم > توسط ستر جنرال نبی عظــيمی قومندان گارنيزون شـــــهر کابل و جنرال پنجشـــــــــــــــيری يار محـــمد برادر فريد مزدک صورت گرفته و شـــــواهد بيشــــــتر نزد ســــــليمان و ژوبين ســـــکرتران مقام وزارت موجود اســــت !
شب روز قبل از ترورش تيلفونی توسط ســـــلطان علی کشـــــــتمد و محمود بريالی توسط فرســــــتاده خود نـــبــــــی عـــظـــيمــی در منزل يعقوبی واقع مکروريان ســــــوم تهديد به مرگ شــــــــــده بود که دريور يعقوبی در کابل که فعلأ تکســـی رانی ميکند از جريان خاطرات تلخ دارد و در مورد همه قاتلين اگاهی مکمل با شــــــواهد دارد !
اين مطلب اولين بارست که از زبان معاون دوم مرحوم يعقوبی افشأ گرديد و روزنامه های سويدن انرا نيز نشــــــر نموده است [ لـــــمــــر ]
13 می 2009, 12:15, توسط ناصح
لمر خان! حرفهای آقای درویش کاملآ بجاودرست اند،خداشاهداست که که تو(فقیروی ودان )خان وقعآ به مرض ناعلاج روانی مبتلا هستی.زیرابیش از25 باراست که یک متن رامکررآ نشخوار میکنی.بروخودرا هرچه زودتر تداوی بکن درغیرآن به گفته ی آقای درویش واقعآ یا به سکته ی مغزی ویا به سکته ی قلبی مواجه خواهی شد.این هزیان گوئی هارا فراموش کن،مطمئن باش کسی به آنهاگوش نمیدهد. «خیراست که دیگران دزدباشند خداترا جورکند»
13 می 2009, 21:16, توسط نيازی
بنده اعظــــم نيازی مقيم ســـــــــويدن نوشــــــته يا اطلاعيه محترم « لــمــر » را مبنی بر اينکه ســـــــر وصدا به ارتباط ترور غلام فاروق يعقوبی وزير امنيت دولتی رژيم شهيد داکتر نجيب ا لله بلند گرديد و احتمال دست داشتن جنرال يارمحمد معاون اول وجنرال باقر فرين محســــنيان در ترور يعقوبی را اقای مامون تائيد ميکند و نيز اقای باقر فرين نزد پوليس ووزارت مهاجرين سويدن منحيث ناقص حقوق بشر و جنايتکار جنگ معرفی است اقای فرين مجبور گرديد . در دفتر انجمن افغانهای شهر گتنبورگ سويدن در مقابل ۵ خبر نگار روز نامه های سويدنی افشأ ساخت و گفت [ ستر جنرال غلام فاروق يعقوبی وزير امنيت دولتی به دستور استخبارات روسيه . همکاری شورای نظار و همکاری مستقيم قسيم فهيم توسط ستر جنرال نـبی عــظــيمی و تورن جنرال يار محمد برادر فريد مزدک ترور و به قتل رسيده و اقای فرين اضافه داشت بنده در انروز در مسکو بودم و از جنايت وجنايتکاران دو سکرتر مر حوم يعقوبی سليمان و ژوبين اگاهی لازم و چشم ديد دارند . مطلب را با صداقت نوشتم تا انکه در او غش است شرمنده گردد . نيازی
17 می 2009, 07:55, توسط بیدار
آقایان نیازیها وغیره هرقدرکه میخواهید دروغ بگوئید وبنویسید!اما فراموش نکنید که عصر امروز،نسبت به دیروز زیاد تفاوت دارد،دیگر شما قادربه جعل تاریخ نیستید. این دیگر آن دوران نیست که به گونه ی مثال مورخ شهیر کشور فیض محمد کاتب به خاطر نوشتن واقعیت جنایات امیر عبدالرحمان دربرابر مردم هزاره ،توسط پسر زنباره اش امیر حبیب الله تادم مرگ لت وکوب گردید.درسایت سپیده دم این مقاله ی جالب را بخوانید«جایگاه والاوارزشمند فیض محمدکاتب هزاره دربازتاب رویدادهای سیاسی وتاریخی کشور.»( www.sapidadam.com . تاحدودی آینه وارچهره ی نیازی هارا درانعکاس اعمال باباهای شان مجسم خواهیدکرد.بلی حاکمان قبیله گرا ،وابسته به بیگانه وعقب مانده درطول سده های اخیر همیشه کوشیده اند که مورخین را مجبورسازند تاتاریخ را از اصلش منحرف و مطابق میل خودشان بنویسند.کسانیکه دربرابر آنها (نه) گفته اند یا سربه نیست شده اند ویا راهی زندانهای حولناک گردیده وپوسیده اند.جعل نمودن تاریخ، دروغ را به خورمردم دادن وهزاران جفاهای نابخشودنی و منحوس دیگر میراث نیاکان سمسور ها ،نیازی ها ،ودانها، اسماعیایون هاو... میباشد ،زیراحقیقت دشمن آنهااست. جعل نمودن قضیه ی قتل فاروق یعقوبی هم برهمین اصل استواراست،اما خوشبختانه که عصرانترنت تاحدودزیادی دست آنهارا ازجعل کردن حقایق کوتاه نموده است.ما به این باور داریم که بالاخره جنایتکاران وجعل کاران تاریخ روزی افشاشده و رو سیاهی ابدی نصیب همه ی آنها خواهد گردیدوآفتاب حقیقت درکشورما طلوع نموده شبهای ظلمانی به پایان خواهندرسید .