صفحه نخست > دیدگاه > حكم خدا،‌ يا حكم غربی ها؟

حكم خدا،‌ يا حكم غربی ها؟

در مورد احوال شخصيه شيعيان افغانستان
علي جان محمدي
سه شنبه 14 آپریل 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مقدمه :

نظام خانواده دراسلام با دنياي غرب متفاوت است:

خانواده دراسلام:

خانواده واحد بنیادین و هسته ای اصلي جامعه اسلامي است واسلام به آن اهميّت خاصي قايل شده است،گروه هاى بي شمارى دريك اجتماع وجود دارد، اما هيچ كدام به اهميّت اين گروه كوچك يعني خانواده نمي رسد وقابل مقايسه نيست. ازجمله وجود رابطة قوى معنوى بين افراد،اين نهاد نشان دهندۀ اهميّت خانواده است.تشكيل نهادمقدس خانواده با انس، الفت وعشق همراه بوده وباتولد هرفرزنداين رابط اي عاطفى، مستحكم‏تر مى‏گردد.

اما اينكه درفرهنگ غني اسلام به آن توجه خاصي شده به خاطر آن است كه سعادت وسلامتي خانواده تأثيرعميق و بي بديلي در" نظام اجتماعي" دارد، ونقش آن بر ارزش ها و روابط اجتماعي سايه مي افكند،وباجرأت مي توان گفت که يک خانواده سالم،جامعه سالم را نويد مي دهد وسلامت خانواده، سلامت جامعه را در پي دارد.تمام تحولات اجتماعي، ابتدا در«خانواده» شکل مي گيرد و سپس به صورت ارزش ها وارد اجتماع مي شود. به عبارت ديگر، هر نوع اخلاق و تعهد اجتماعي ابتدا در خانواده نهادينه مي شودو سپس به جامعه منتقل مي گردد (عبارت لاتين «foundation » نيز قريب به همين معنا است).

تحولات اجتماعي تدريجاً موجب شده که بسياري از همين اصول مشترک، بعدها مورد ترديد و تشکيک قرار گيرد، در دوران" پست مدرن" با مشکل مي‌توان اصل ثابتي را براي "خانواده" تعريف کرد و در قرن اخير، مسائلي مطرح شده که تعاريف مورد وفاق را زيرسؤال برده است. امروز صحبت از اين است که "خانواده" با دو هم جنس، يعني" دو زن يا دومرد" مي‌تواند تشکيل شود و معتقدند بايد براي جامعه بر اساس آنچه در دنيا رخ مي‌دهد، تصميم گرفت به‌طوري که در بعضي از کشورها اين مفاسد جنبۀ قانوني هم پيدا کرده است. در چنين شرايطي خانواده به عنوان" هسته مرکزي جامعه" و ازدواج به عنوان نهاد کارآمد جامعه، تعريف شان عوض شده است.

شايد در آينده‌اي نه چندان دور، سؤال شود آيا "در جامعه وجود نهادي به نام خانواده ضرورت دارد يا خير؟" شايد بگويند جامعه از يافته ‌هاي پراکنده‌اي تشکيل مي‌شود که ازدواج در بين افراد آن ضرورت ندارد: يعني افرادي به دل خواه خود، دو نفر، پنج نفر ويا صد نفر با هم زندگي مي‌کنند، بدون اين که چيزي به نام "خانواده در جامعه وجود داشته باشد. " با اين زندگي ماشيني که اين گونه پيش مي‌رود آيا چنين چيزهايي ممکن است يا خير؟ و آيا به صلاح زندگي اجتماعي است يا بايد مانع آن شد؟ بسياري از صاحب‌نظران مي‌پندارند که تحولات اجتماعي، تحولاتي جبري است و پي‌گيري ما بي‌فايده است.

سؤال:آيا واقعاً اين گونه است؟ يا اينکه مي‌توانيم بگوئيم عوامل اختياري مي‌تواند در بسياري از تحولات اجتماعي، نقش داشته باشد و کساني هم هستند که مي‌توانند اين تحولات را رهبري و اصلاح کرده و يا تغيير دهند. بايد نخبگان و کساني که براي جامعه، برنامه‌ريزي مي‌کنند، مدل هايي که مطلوب تر وبه نفع انسانيت است در نظر گرفته و سعي کنند آن ها را در جامعه پياده کنند، تا جوامع آينده، شکل بهتري به خود گرفته و انسان از سعادت بيشتري برخودار گردد. بعضي از کساني که تحت تأثير فرهنگ خاصي قرار گرفته اند و درک شان در رجوع به آيات و روايات انحراف پيدا کرده، برخي از تحولات اجتماعي را ضروري مي‌پندارند و عقيده دارند که بايد آن ها را پذيرفت.

آن ها مي‌گويند: آنچه در آيات و احاديث آمده توصيه‌ها يا دستوراتي موقتي است و براي زمان خاصي بوده که تاريخ مصرف آن نيز گذشته است. اين دستورات متعلق به هزار سال پيش بوده و براي زندگي امروز ما کارساز نيست، پس بايد به دنبال علم رفت، چرا که اين دستورات، صرفاً مطالبي تاريخي است. عده اي هم مي‌گويند: ماهيت انسان، عوض شده و انسان هاي پيش از دوران مدرنيته، دوران مدرن و پست مدرن، داراي سه ماهيت کاملاً متفاوت هستند. آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که "آيا اسلام با اين نظرات موافق است" يا نه؟ آيا از نظر اسلام، انسان در دوران هاي مختلف زندگي، ماهيت انساني اش دست خوش تغييرات مي‌شود و تکاليف، وظايف و حقوقش تفاوت پيدا مي‌کند؟

در جواب بايد گفت که انسان يک ماهيت دارد و عليرغم تفاوت‌هاي فراواني که در شکل زندگي فردي و اجتماعي پديد مي‌آيد، يک سلسله اصول مشترک وجود دارد که فطرت انسان را تشكيل مي‌دهند.اين فطرت، ثابت است و طبق فرمايش قرآن، تبديل پذير نيست، و اگر روزي با پديدار شدن تحولات اجتماعي،مقرراتي پذيرفته شود که بر خلاف مقتضيات فطري باشد و در اجتماع هم به آن عمل گردد، نهايتاً به ضرر وزيان آن جامعه انساني منجر خواهد شد. ممکن است روزگاري بيايد که خواسته ها وسيلقه هاي انسان ها عوض شده، چيزي را بخواهند که خلاف فطرت است، و بعيد نيست که بر اثر تحولات اجتماعي، خواسته هاي ديگري داشته باشند، امّا آيا اين خواسته‌ها به نفع آنها خواهد بود؟ آيا وقتي انسان به سيگار عادت کرد، معنايش اين است که سيگار کشيدن حتماً به نفعش خواهد بود؟
قرآن در" مورد خانواده" مي‌فرمايد که اين نهاد اختصاص به زمان خاصي ندارد، و از دو جنس مخالف زن ومرد با يک رابطه عاطفي متقابل بين آن ها تشکيل مي‌شود. همين گرايش طبيعي و فطري که توأم با رفع نيازهاي فيزيولوژيکي دو طرف است، باعث مي‌شود يك نهاد اجتماعي يعني واحد خانواده پديد آيد. طبيعي ترين عاملي که مي‌تواند انسان هارا کنارهم جمع نموده و باعث به‌وجود آمدن اجتماع شود،همين "ازدواج و نهاد خانواده" است.
يکي از مشخصه هاي انسان اين است كه اضطراب ودلهره بر او عارض مي‌شود. بسياري از فلاسفه
" اگزيستانسياليزم" از جمله: (ژان پل سارتر) اضطراب را يکي از مقومات انسانيت مدرن مي‌دانند،ولي اسلام آن را يک امر عرضي دانسته و مي‌گويد که انسان بايد به طور طبيعي آرامش داشته باشد.اين در حالي است که تجارب انسان ها از هر نژاد و قوم و مليتي هم نشان داده که بهترين عاملي که بين دو انسان(زوج وزوجه) آرامش بر قرار مي‌کند،" ازدواج است" و کساني که ازدواج نمي‌کنند در اعماق دل شان، دلهرةوجود دارد. در حقيقت داروي شفابخش طبيعي اضطراب، زندگي خانوادگي و پيوند يک زن و مرد است.

با توجه به اهميّت خانواده وبركات اين نهاد،يکي از بزرگترين نيازهاي انسان، ازدواج است. وبرخي فکر مي‌کنند كه نيازهاي انسان در نياز هاي جسماني خلاصه مي شود، در حالي که نيازهاي عاطفي در انسان خيلي شديدتر از نيازهاي فيزيولوژيکي است. اگر ما خانواده را اين طور پذيرفتيم که بر اثر عامل فطري خدادادي، دو انسان قراردادي مي‌بندند که تابع شرايط عقلاني خاص و تابع شرايط شرعي که مکمل عقل هم هست، اجتماعي انساني به وجود مي‌آيد، و جامعه اي که از چنين واحدهايي تشکيل شده باشد موجب ارتباط دروني متقابل بين افراد خانواده‌ها مي‌شود.عوامل فطري است که موجب تکامل انسان مي‌شود و اين عوامل را خدا در وجود انسان براي برقرار شدن ارتباط طبيعي بين انسان ها قرار داده است وبا اين پيش‌فرض‌هايي که بر اساس بينش اسلامي ‌است، نتيجه مي‌گيريم که مؤثرترين عامل در سعادت انسان ها وجامعه وجود خانواده و تقويت آن است.

آري كانون" خانواده" ازيك زن ومرد تشكيل مي شود.زن براى مرد آفريده شده و مرد براى زن، ومانند مغناطيسى يكديگر را جذب مى كنند. دركلام وحي آمده است:

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»اين يكي ازنشانه هاي قدرت و حكمت بالغةپروردگار بي همتا است كه از جنس خود شما همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد، در اين امر نيز نشانه‏هايى است از حكمت براى كسانى كه اهل تفكّرند. وهمين طور استقلال مطلق زن ومرد بعد از ازدواج، به استقلال نسبي مركب تبديل مي شود كه اين استقلال را اصطلاحاً علما،تركيب مزجي ناميده اند.زوجين پس از ازدواج داراي يك سري وظايف وتكاليف مشتركي نسبت به هم ديگر مي شوند وهردو بايد كشتي زندگي را باحقوق مشترك پارو بزنند.
برخي ازجلوه هاي اهمیّت خانواده در اسلام :

1 ) ارضاءروحيه اي بقا طلبي: مسأله تشكيل خانواده وتوليد مثل درانسان مي تواند اصولاً رازبقاي انسان را تقويت كند.

2 ) ارضاءروحيه اي استقلال خواهي: روحيه كسب استقلال درزندگي، هنگامي شكل مي گيرد كه جواني ازدواج مي كند وجامعه كوچكي رابه نام خانواده پايه گذاري مي كند.

3 ) حفظ پاك دامني: حفظ عفت و مصونیت از گناه تنهاازراه تشكيل خانواده تأمين مي گردد، دركتاب شريف اصول كافي و وسائل شيعه ازپيامبراكرم«صل الله عليه وآله والسلم»حديث نقل شده است كه: نيمي ايمان جوان با ازدواج حاصل مي شود و نيم دیگر آن با تقوا بنابراین ازدواج از ايمان انسان حفاظت مي کند. به همين دلیل بايد به آن اهمیّت داده شود.

4 ) پا سخ به خواسته هاي جنبي: ازراه ازدواج وتشكيل خانواده است كه به گونه صحيح خواسته هاي جنبي آدمي اشباع مي گردد .

بنابراين، اين پيوند زندگي يك سري" وظايف وتكاليفي" رانيز به همراه دارد، دراين صورت زوجين هرچه بيشتربه حقوق يك دیگر احترام بگذارند،ازسعادتمندی،سلامتي،خوشبختی وآرامش بیشتری برخوردار خواهندشد،که منشأ عشق، آرامش،استحكام ومهرومحبت درخانواده گرديده وپاسخ گوي به نيازهاي عاطفي ورواني خانواده می گرددو اثرمثبت آن در جامعه نیز ظاهر مي شود. برعکس اگر خدای نا خواسته خانوادة که متشکل ازیک زن ومرد است دچار اختلاف وکشمکش و سرپیچی از حقوق يك دیگر باشد. اثرات مخرب آن گریبان گیر، خانواده و جامعه خواهد شد.مانند خشونت خانوادگی و آزار و اذیت زنان توسط همسران شان در کشور فرانسه.طبق گزارش گر تلويزيون خبري فرانسه درپاريس گفت : خشونت خانوادگي درسال( 2003 ) ميلادي نسبت به سال گذشته 5/8 درصد افزايش داشته است. يك مقام فرانسوي ازخشونت عليه زنان خبرداده وافزوده كه درسال (2003) ميلادي درمجموع دركشورفرانسه تنها 54 زن براثر خشونت خانوادگي جان خودرا ازدست داده اند.و بدرفتاري ومتزلزل بودن خانواده روبه افزايش است.

آري این نوع اختلاف" زوجین " واقعاً بنیان خانواده را سست و متزلزل ساخته،ومنجر به فروپاشی وبدبختي آن مي گردد که بر اثر آن فرزندان بی گناه نيزقربانی حوادث تلخ شده وازعشق، مهر،علاقه، محبت وعاطفة پدر و مادرمحروم می گردند. از خانه گريزان ونااميد، به خیابان ها و پارک ها و معابر عمومی رفته ودرنهایت ناخودآگاه مرتکب هر نوع جنایت هولناک مانند: قتل، غارت، دزدی، بی بندوباری،اعتياد وامثال آن،گردیده و در نتیجه به یک بحران عظیم و جبران ناپذیری اجتماعی تبديل مي گردد.

سؤال این است: که عامل اصلي چنین معضل و بحران چه كسي خواهد بود ؟ وبراي جلو گيري از این نوع پدیده چه بايد كرد ؟ پس چه بهتر و به جا است که ما برگردیم به خانواده، وازآن جا شروع کنیم.زن و شوهرکه دوعنصر اساسي خانواده است آنان را نسبت به وظایف شان آشنا سازیم ونظام مقدس خانواده را تقويت نماييم،وخانوادة كه ازنظراسلام مقام والائي دارند،درجايگاه رفيع واصلي خود ش قراردهيم،که خوش بختانه در این راستا " فقه پویای اسلام"باارج نهادن به مقام شامخ اين نهاد پربركت وبه خاطر جلوگیری از اختلافات و فروپاشی کانون مهم خانواده برای هریکی از زوجین حقوقی را تعیین کرده است که بايد به آن احترام گذاشت تا از زندگی شیرین و لذّت بخش همراه با سعادت،خوشبختی، خدا پرستی، پا کیزگی،تربیت فرزندان برخوردار بوده و منشأ خیر و برکا ت در جامعه اسلامی باشند.

بنابراین با توجه به اهمّیت" نهاد خانواده" در اسلام كه به آن پرداخته شد وتاحدودي به اين كانون مقدس ونقش كاركرد آن درجامعه آشناشديم.

حكم خدا، يا غربي ها ؟

درپي تصويب "احوال شخصيه شيعيان افغانستان" درقانون اساسي اين كشور ازسوي مراجع ذي صلاح كشورمان باتمام زحمات فراوان وطاقت فرسا ومطالعه دقيق توسط متخصصان وكارشناسان فقهي وحقوقي وامضاآن توسط رييس جمهوري كشورمان جناب آقاي كرزي، متأسفانه يكسري اعتراضات وسروصدا بدور ازواقعيت وحقيقت توسط بعض مجامع غربي وحقوق بشر تحت عنوان تضاد شمردن چند مورد احوال شخصيه شعيان وموجب محروميت دانستن آن موارد را نسبت به حقوق زنان ، كه از رسانه هاي داخلي وخارجي منتشرشد. البته بدون اينكه اصل قضيه را درست متوجه شده باشد واعتراضي منطقي باشد.

اگرچه در اينجا لازم بود كه بايد مفهوم خانواده را از ديدگاه غربي ها مفصل بحث نمايم كه نظام خانواده درغرب به چه شكلي است و روابط آنان نسبت به يك ديگر چگونه است؟ آيا اصلا نظام خانوده درغرب تعريف درستي است يانه؟ فعلا در مقام اين بحث نيستم .

ا دراسلام ، فقه اسلامي براي جلوگيري ازسست شدن و فروپاشي خانواده تحت عنوان نشوز زوجين، مجازاتي را درنظرگرفته است. ليكن اين بخاطر محروميت ازحقوق يكديرگر نيست بلكه برعكس احترام گذاشتن به حقوق يك ديگراست. كه اگرچنانچه هركدام اززوجين ازوظايف مقرره خويش سرباز بزند بايد مجازات آن را متحمل شود.
دربخش نافرماني زن در دومورد يادشده(خروج بدون اجازه شوهرو عدم تمكين زن نسبت به استمتاعات جنسي) درقانون اساسي يكنوع مجازات زن تلقي شده ودرصورت رعايت نكردن زن ازبعض حقوق اش مانند حق نفقه محروم مي شود. اين بخاطرمحكم كاري نظام خانواده است. نه به خاطرمحروميت حقوق زن. درطرف مرد هم همين طور است كه اگرچنانچه به وظايف اش درنظام خانوادگي عمل نكند وياباخشونت رفتاركند ورسيدگي كامل نداشته باشد مستحق مجازات اسلامي خواهدبود.

متأسفانه خلط واشتباه كه دراينجا صورت گرفته است بين وظايف زوجين درنظام خانواده با حضور زنان درمسايل اجتماعي وسياسي جامعه است. ما درهيچ جاي ازبرنامه اسلام نداريم كه زن را محروم ازمسايل سياسي واجتماعي كرده باشد. كه نمونه هايش درطول تاريخ اسلام فراوان به چشم مي خورد كه زنان حضور فعال وچشم گيري داشده اند. اما مسئله اي كه دراحوال شخصيه شعيان افغانستان ازسوي بعضي مطرح شده عبارت ازمسايل زيراست:

مسئله اول: خروج زن ازخانه منوط به اجازه شوهراست.

مسئله دوم: زن نسبت به مسايل خاصي زناشويي (بدون عذر ) درخواست شوهرش را اجابت كند.

اين دومورد فوق را متضاد باحقوق بشر مخصوصا زنان دانسته اند . دراينجا بايد يادآورشد كه چنگ انداختن به دين ومذهب واعتقادات راسخ مردم ويك كشور ازخودحد وحدودي دارد. ازآنجا كه جامعه افغانستان يك كشوري اسلامي به تمام معني است به هيچ وجه دست ازعنعنات ملي، ديني ، مذهبي وفقهي خود برنمي دارد وحكم غربيها را برحكم خدا مقدم نمي كند، اين يك مطلب مسلم ومورد قبول همه افغانها است. بنابراين اين گونه اعتراضات بازي كردن با دين ، فرهنگ واعتقادات مسلم يك ملت است بسيار كار زشت ونادرست وبايد عوض كه احوال شخصيه شيعيان مورد بازنگري قرار بي گيرد اينها تجديد نظركنند.

همه مي دانند كه نظام وياكانون خانواده در ميان غربي ها مصداق حقيقي خودش را پيدا نكرده و زن مانند عروسك وسيله دست خوشي و بازي ومورد تجاوزجنسي قرارمي گيرد، با اين وضعيت چه ارزش براي زن باقي مي ماند!
به هرحال مردم غيور وقهرمان وهمچنين شخصيت هاي سياسي، علمي، فرهنگي وقلم بدستان ونخبگان كشورما بايد هوشيارباشند، فرصت اين گونه اعتراضات و شعارهاي سوء استفاده جويانه را به هيچ وجه ندهند وازاين گونه حرف هاي بي مزه به بهانه حقوق بشر وغيرذلك كه مي خواهند نقش شوم شان را درجامعه ما پياده كنند جلوگيري نمايند.

اگرچه متأسفانه بعضي ازقلم بدستان ما يا مغرضانه هستند ويا ناآگاهانه وعدم اطلاعات كافي ازمتون ديني شان، هم به اين شعارها توجه نموده وآب به آسياي اينها مي ريزند.

درمورد تصويب "احوال شخصيه شيعيان افغانستان" وانتشار آن ازاطلاع رساني هاي دنيا ازسوي مجامع غربي وحقوق بشر اين بود،كه بايد اين قانون مورد بازنگري قرار بي گيرد درغير اين صورت حقوق زنان درنظرگرفته نشده است!

در اين فقره سخن يكنوع مغالطه كاري بسيارمكارانه است وبه اصطلاح ما يكنوع آب گل آلود نمودن وماهي گرفتن است.

با توجه به اينكه اين دو مسئله فوق كه درقانون اساسي آمده است، ازمسلمات فقه اسلامي- وخواسته تمامي مردم افغانستان است، - يعني هم درفقه شيعه وهم درفقه اهل سنت وجماعت ذكرشده است : كه اگرزن بدون اجازه شوهر ازخانه خارج شود تحت عنوان نشوز نفقه وحق وحقوق كه به گردن شوهر دارد ساقط مي شود. وهمين طور اگر نسبت به مسايل خاصي زناشوي وكام جوي شوهرش سر باز بزند ديگر حق نفقه وامثال آن از عهده شوهر ساقط مي شود. ومرد مي تواند از پرداخت نفقه خود داري كند.

درطرف شوهر هم همين طوراست يعني اگرشوهروظايف خودش را نسبت به عيالش انجام ندهد مجازات مي گردد. اگرقرارباشد به اين اعتراضات شنيده شود معناومفهومش اين است كه ديگرنظام خانواده دراسلام وجود نداشته باشد. مثل غربي خواهد شد كه اتفاقا دراين زمينه آنها بسياردچار چالش بزرگ است.

جالب اين است كه مي گويد باتوجه به اين موارد يادشده زنان ازحقوق خود محروم مي شوند ودرمسايل سياسي واجتماعي كارايي خود را ازدست مي دهند!

واقعا جاي تأسف است كه اصل قضيه را درست متوجه نشده است اين گونه حرفها را مي زنند. آخر، باكمي دقت مسئله كاملا واضح وآشكار است. كه درفقه اسلامي باتوجه به يك سري تكاليف ووظايف مشخص شده اما درعين حال موارد استثنائات هم دارد مثلا : درنكاح دائمي زن بدون اجازه شوهر نمي تواند ازخانه خارج شود. اما ازاين منع خروج موارد زيادي استثنا شده يعني نياز به اجازه ندارد مانند ديد وبازديد صله ارحام ويا براي انجام كاري روزانه وامثال اينها . با اين وضعيت كجاي اين قانون تعارض با حقوق سياسي واجتماعي زنان دارد؟ زن مسلمان باتوجه به نظرداشت فقه اسلامي هم مي تواند به تمام معني زن يك خانواده باشد وهم درتمام عرصه هاي سياسي واجتماعي حضور فعال داشته باشد.

مورد ديگر ي كه خيلي غربي ها وبعضي ديگر را نگران كرده است مسئله اي عدم تمكين زن نسبت به شوهرش درخصوص استمتاعات جنسي است. اين مسئله هم درفقه اسلامي بصورت اتفاقي ذكرشده است كه يكي ازوظايف زن اين است كه نسبت استمتاعات جنسي به شوهرش تن بدهد واين هم حق طبعي و قانوني هرانسان است اگرچه معلوم است كه اين مسئله درغرب بگونه اي ديگري انجام مي شود.

درعين حال همين مسئله هم استثنائات دارد مثلا: اگرزن مريض ومشكل مقاربتي داشته باشد ويا درحال عادت زنانگي ونفاس ويا درسفرواجب مانند حج باشد. مي تواند درخواست شوهرش را اجابت نكند. وتمكين لازم نيست. وهمين طورمسايل ديگري وجود دارد كه فقه اسلامي پاسخگوي همه جانبه آن مي باشد.

بنابراين زن دراسلام از جايگاه خاصي وازمقام بالائي برخورداراست يك حق وحقوق نسبت به خانواده خود دارد ويك حق حقوق ديگر نسبت باسرنوشت خويش درمسايل سياسي واجتماعي دارد. اين دو نوع حقوق قابل جمع است نه اينكه درتضاد باشند زن مثل يك كالا مورد ارزيابي ومثل يك حيوان مورد تجاوزجنسي قرارنمي گيرد. وآن ارزش انساني كه دارد توسط همان برنامه هاي كه دين اسلامي پيش بيني كرده است ارزش خودش را حفظ مي كند وبه تمام زندگي شخصي واجتماعي خويش دست مي يابند.

قانون احوال شخصيه شيعيان افغانستان هم بايد بدون كم وكاست باهمين روش فعلي درقانون اساسي اين كشور رسميت پيداكرده و جايگاه عملي خودرا بازيابد ودرغير اين صورت بنام شعار دموكراسي ودفاع ازحقوق بشروزنان، حق مسلم مردم افغانستان ناديده گرفته شده است ، درعين حال تجاوز به آموزه هاي ديني وباروهاي اعتقادي مردم وملت ما خواهدبود كه اين خودش يكنوع ظلم وزورگوي آشكارا است.

ملا و قانون احوال شخصیه

کارتونی از لالی

دو شنبه 13 آوريل 2009


فقط حکومت غير دينی می تواند حيات شیعيان را تضمين کند!

در افغانستان تنها يک حکومت آزاد و بدون گرايش دينی می تواند تضمين کننده ی حيات اقليت های مذهبی باشد. ورنه برخورد متعصبان در همراهی با چپاولگران در کافر قلمداد کردن شیعیان فقط جان و مال و ناموس آنان را در افغانستان مباح دانسته و آنان را همچنان با جنايات روبرو می کند. تصويب قانون "احوال شخصیه شیعیان" برای جامعه ای که نوگراست و کوشش می کند مشارکت متمدنانه در جامعه داشته باشد، فقط يک توهين محسوب می شود که ريشخند و محدوديت را برای آنان به ارمغان می آورد.

شنبه 4 آوريل 2009


نقد احوال شخصیه اهل تشیع

آقای بلخی می گوید که هیچ قانونی خلاف شریعت تصویب شده نمی تواند، ولی، از جهت دیگر بسیاری از برداشت های فقهی اگر تغییر نخورد، شریعت همیشه در تضاد با نیازمندی ها و تغییرات زمانی و مکانی قرار خواهد داشت. از سوی دیگر، طالبان و سایر دسته های افراطی نیز چنین ادعایی دارند. یعنی، آنها برداشت های خود را عین شریعت می دانند. حال ما حیرانیم که برداشت های طالبانی را درست بدانیم و یا نظرات آقای بلخی را.

دو شنبه 13 آوريل 2009, نويسنده: ضیا زیرک


چه بايد کردها؟

بخش دوم/ در شناختِ بنيادينه های قانون احوال شخصیه/ محقق آگاه و دارای وسعت نظر چون موضوع تحقيقش ريشه يابی ستم بر زنان مسلمان است ، بر خود واجب می داند که که چگونگی پيدايش زن و حقوق و مقام زن را در کتاب مسلمانان يعنی در قرآن جستجو نمايد .

شنبه 11 آوريل 2009, نويسنده: سلیمان راوش


قانون احوال شخصیه شیعیان؛

تابوت دیانت زدگی وساطور سیاستگری

تدوین کنندگان این قانون می خواهند به توده های عوام آشکارا جار بزنند اولین کسانی هستند که با تدوین وتوشیح قانون احوال شخصیه ی شیعیان، افتخار تاریخی "رسمیت مذهب شیعه" را از آن خود کرده اند وبدینوسیله می کوشند وجاهت وکرامت سیاسی خویش را در میان توده ها قایمتر سازند

جمعه 10 آوريل 2009, نويسنده: حمزه واعظی


اندر ذکر " احوال شخصیه شیعیان "

سه شنبه 7 آوريل 2009, نويسنده: پیکار پامیر

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب محمدی:
    بسیار بجا ودرست در افشانی فرموده اند. همین قواعد ،قوانین ، روش، تربیه وتعلیمات علمای مانند جناب عالی است که امروز جهان اسلام در عالی ترین مقام شهرت، ترقی ،تعالی و موفقیت های چشم گیر، درتمام ساحات زندگی قرار دارد. شما بهتر نمیدانید بعوض اندیشه های کهنه وتکراری وبی ارزش ، برای زندگی امروزی وبوجود آوردن چنین قوانین ضد بشری ، پیروان تانرا در احترام به انسان وانسانیت وآزادی های عاقلانه ومنطقی، اتحاد واتفاق واز همه مهمتر در راه تعلیم وتربیهء سالم و به درد بخورتمدن امروزی مانند ساختمان بند وانهار، زراعت ، صنعت و نو آوری توصیه نمائید؟ ما از هزاران سال این تعلیمات تکراری را از زمان تولد تا مرگ که کوچکترین حرف تازه دران وجود ندارد میشنویم. وجدانا" شما برای مابگوئید که چنین قوانین و این همه دعا وتکبیر، زیارت و نماز و زکوات وغیره مناسک دینی ، عملا" ذرهء حاجت گرسنه، مریض وهزاران بدبختی جامعهء مارا برآورده نموده است؟ لطفا" انصاف داشته باشید. بحال دختر تان ، خواهرتان و مادرتان ترحم کنید.

    • دوست دیرین أقاي شمشاد از ایالات متحده سلام و احترامات خدمت تان عرض میدارم در تلاش اسم شما کابل پرس? را اکثرآ زیر و زبر میکردم که خوشبختانه امروز دریافتم شما ازمن پرسش های نموده بودید ومن شما را به انتظار مضمونی گذاشتم قبل از آن باید مختصر به سوال هایتان جواب بگویم وبخاطر پیوند و ارتباط و یاد آوری بایست به همان عنوان دوبی را مرکز تجارت و ... مراجعه نمائید . اينکه عالم و ملا سخنش با عملش متفاوت است بايد گفت که آنها فرشته نيستند و خطا ميکنند . برادرم هرچهار مذهب حق بوده راه نماي ما و شما اند و مخالفت هاي آنان جزوي ميباشد که بيک اصل بر ميگردد الي شيعه .(بحث جداميخواهد) اينکه شما با دلايل عقلي خدارا شناخته ايد ايماندار باوجدانيد اما مسلمان بودن يک سلسله شرايطي را ايجاب ميکند تا بدان دست يافت . ايمان بخدا و تصديق در قلب و اقرار آن بزبان ايمان به کتب سماوي ايمان به ملائيک و فرشتگان ايمان به رسولان (پيامبران) و اينکه خير و شر از جانب اوست (در مقابل سختي ها) صبر کردن و عقيده به زنده شدن بعد از مرگ وآنچه واقع ميشود چون روز محشر حساب و کتاب گذشتن از پل صراط رفتن به جنت يا دوزخ با تمام نعمات و عذاب های آن , بلی خداوند قهر ميشود و يکي از نام هاي پروردگار قهار است. بديهي است آنکه قهر ميشود خوشحال نيز ميگردد. البته خداوند فکر نميکند زيرا فکر و دماغ و عقل خود از جمله خلقتی است که در وجود مخلوق آنرا در می یابیم و کسي فكر ميکند که مشکلي داشته باشد و يا بچيزي بخواهد دست رسي پيدا کند كه خىاوند از أ ن مثتثنا ميباشد و در قسمت سوالي که آيا خدا تغير عقيده ميدهد .يعني چه ؟ و در حصه ندامت , خداوند کاري نميکند که از آن عمل نادم گردد زيرا او عالم غيب است اين انسان است كه نادانسته عملي را بخساره خودش اجرا میکند که بعدآ موجب ندامتش میگردد . دوست عزیز اینکه خداوند دانا و مقتدر در قسمتی از کره ارض پیامبر ها فرستاده و متباقی را به حال خودش وا گذاشته است باید بگویم : اولا در زمانه های قدیم همین خطه ها بودند که نفوس جهان را تشکیل میدادند و در زمان محمد ص قدرت های جهانی فارس و روم بود که از کارنامه های آنحضرت خبر دار بودند و پیغام ها برایشان رسمآ ارسال میشد که در سیرت پیامبر خوانده باشید . شنیده اید که میگویند بیشتر از 124 هزار پیامبران موظف به خدا شناسی در روی زمین مقرر شده بودند. چه فکر میکنید که این همه در ممالک عربی بودند " خیر , اگر کتاب فلسفه یونان قدیم را مطالعه فرمائید دوقسم فلسفه را در آن مشاهده میفرمائید یکی فیلسوفان شکاک که آنها خدا را قبول نداشته به تصادف معتقد بودند و دیگر فیلسوفان ایمان دار که خدا را عقلا شناخته به مردم معرفی میکردند که بنده فکر میکند ممکن آنها نیز پیامر بودند . دوست عزیز هیچگا فکر نکنید که خالق عظیم و این عالم قلب ها کسی باشد که بنده گانش را بی مورد عذاب دهد و بالا تر از توانش اورا به چیزی مکلف گرداند , من از شما میپرسم آیا بدین سوالی که در ذهن شما خطور نمود که خداوند تمام پیامبرانش را در یک منطقه فرستاده و قسمتی اعظمی دنیا را مد نظر نگرفته باز از ایشان سوال روزه و نماز را نماید تحقیر به آن خدا نخواهد بود, آیا این سوال کم رسی درعقل را نشان داده پیروی وسوسه های شیطان را باز گو نمیکند ؟ و اگر شما خود در قطبین میبودید جهان را چه تصور مینمودید در قسمت پیدایش خود چه اندیشه را دراذهانتان میکاشتید و یا فکر میکردید که با این همه مواصفاتی که در وجودتان و دنیا ملاحظه میفرمائید همه عاطل و باطل است خداوند اگر بفرموده شما از قطبین یاد آور نشده ولی بار بار عقل و اجتهاد را در همچون موارد حاکم پنداشته است که حتی اگر انسان در اجتهادش سهو و خطا هم نماید گناه تلقی نشده ثواب کمائی میکند .در قسمت سوال ختنه نباید ایبچنین تنگ و تاریک فکر کرد , گویا خداوند در ساختمان این عضو سهل انگاری نموده این پوست اضافی را چرا از اول ختنه شده خلق نکرد . برای معلومات بیشتر تان باید عرض نمایم این عضو آنقدر مهم است که حکمتش را خداوند بهتر خواهد دانست زیرا خداوند یکی از وعده هایش را بدان ثابت میسازد و میفرماید که در روز آخرت شما را چنان دوباره خلق میکنم چنانیکه از مادر بدنیا آمده اید یعنی بدون ختنه حتی آن پوستی را که یکزمانی از شما بود نیز باشما یکجا زنده میکنم و از طرف دیگر خداوند گویا بندگانی را که در زندگی حتی نگذاشتند خراشی بر وجودشان بیاید . آنان احساس درد را درک نمیتوانند بایست مثتثنی نباشند و عذاب وعده شده را حس نمایند. وهمچنان در امتحان خدا همه برابر شریک شده بخاطر امر او به بریدن این عضو اطفال دوست داشتنی شان اقدام نموده خاطر نشان سازند که ما بحکم تو سر گداشته ایم . و همین گونه حلال و حرام از برای امتحان است و پابند بودن احکامات الهی که خداوند جلیل در وقت ضرورت آنرا نیز جائیز نموده است میباشد. در قسمت سوال نواسه شش ساله معصوم شما باید گفت , اولا مادرش نباید میگفت که گوشت خوک انسان را مریض میسازد , زیرا کودک هوشمند شما فورآ بجواب مادر دلیل پیش نمود که دیگر همصنفانش نیز میخورند و چرا مریض نمیشوند که کودک تا آخر عمر این ممانعت را از روی دلیل علمی برسی میکند در حالیکه اگر مادرش درمقابل خوردن گوشت خوک حساسیت شدید نشان داده و میگفت خداوند ما را از خوردن آن منع نموده و باید از آن نخوریم کودک تا آخر عمر در تلاش این سوال مرموز میبود که چرا این گوشت را برماخدا منع نموده که از یکطرف ذهن کودک بجهت خدا میشد و از طرف دیگر میدانست ما مسلمانیم و واجد شرایطی خاص میباشیم تا پیرو دیگران باشیم . این هم چانس خوبی برای تربیه بهتر اطفال در همچون ماحول بود که مادرش آنرا مس کرد , ولی پائنت مثبت اینجاست که مادر طفل هنوذ در دل احترام دین مبین اسلام را داراست . خداوند عظیم میفرماید خود را و فامیل تان را از آتش دوزخ نجات بخشید که سوزنده اش انسان ها و سنگ هاست .که این آیه عام و مخصوص روسای فامیل هاست . آقای شمشاد باور کنید خداوند آنقدر مهربان است که گمان هیچ بنده ی بدان نخواهد رسید. قسم بدان ذات والا مقامیکه جانم هر لحظه بدست اوست که رحمت پروردگارت بهانه میطلبد او میخواهد تا کاری نمائی که او ترا بخشیده نعمت های بیشایانش را که برای انسان خلق نموده ارزانی دارد ولی این ما هستیم که از او گریزانیم و برجان هایمان ستم مینمائیم و تمام نشانی هایش را دیده از او اطاعت نمینمائیم . این یک سخن کوچک نیست که ما ازدنیای ابدی او انکار کنیم و باور نداریم , در حالیکه میدانیم در مقابل این دنیای بزرگ زمینی که ما در آن زندگی داریم یک ذره مایکروسکوبی بیش نخواهد بود پس ما خود درین دنیا چه خواهیم بود؟ از آن نطفه ی کثیفی که ساخته شده ایم چه قیمتی خواهیم داشت . ولی با آنهم خداوند مهربان ما را اشرف مخلوقات خطاب مینماید و پیدایش این همه هستی بزرگ را بما نشان میدهد , گویا ما را بخاطری خلق نموده تا شاهد قدرت هایش باشیم. آیا با آنکه از برای ما جنتی بدان صفات که بار ها آنرا از زبان ها شنیده و بکتاب ها خوانده اید ساخته ، حق ندارد از ما امتحانی بگیرد . آیا گاهی فکر نکرده اید که اگر خواستید به نواسه تان چیزی بخرید و با آن تحفه او را بنوازید طمع دارید کم از کم روی و دستانتان را ببوسد وبا لبخند دلرباهانه از شما تشکر نماید . آیا ممکن میدانید نواسه یا پسری داشته باشید که از پدر و یا پدرکلان بودن تان انکار کند و چهره ی شما را زشت بداند و کوچکترین لطفی به شما نداشته مردم بیگانه را پدر خواند و پدرکلان خوانده بگیرد و به آنها احترام بگذارد چه عکس العملی در مقابلش خواهید داشت ؟ وچه مقامی را در دلتان به او خواهید بخشید ؟ آیا به آرزوی آن نخواهید بود که او روزی متوجه شود و از غلطی اش نادم گردد , میدانم با اینکه ما انسانی بیش نیستیم از عواطف خداداد خود اینگونه اطفال را میبخشیم و از میراث خود آن ها را محروم نمیگردانیم . پس آن خدای توانا از ما به مراتب بیشتر مهربانتر است , او نیز میخواهد عملی از ما سر زند تا او را از لطفش برخوردار سازد . در قسمت سوالتان که اگر طفلی در سایبریا و یا در فامیل بیخدا پیدا شود چه مسئولیتی خواهد داشت , واقعآ او مسئولیتی ندارد تا زمانی که به بلوغ نرسیده عقلش کامل نشود , که درین ایام اگر میمیرد خداوند او را عذاب نمیکند و چون بزگ شد اینکه او صاحب اخلاق بر جسته باشد و خدمت گار بشر شود و رسم نیاکانش را تعقیب نماید و از خداوند منکر باشد کافر است و آتش سوزنده سرا پایش را برای ابد میسوزاند چه کوفی عنان باشد یا اوباما . در قسمت اعراب که عیاش هستند شراب مینوشند و با موجودیت زنهای زیاد زنا کاری میکنند , اگر مسلمانند و به خدا عقیده دارند و قبل از مرگ توبه ننمودند در روز قیامت به اندازه گناهانشان بدوزخ انداخته شده عذاب هرچه کرده اند را میبینند ولی بعد از دیدن عذاب بدلیل ایمانشان بخداوند به جنت داخل میشوند . از جانب علمای که بی عمل اند خاطر جمع باشید که آنان بیشتر از مردم عام عذاب می کشند در حدیث شریف آمده که علمای ریا کار را در جب الحزن می اندازند و این یک مقامی است در دوزخ که دوزخ خودش از آن روزانه چهار صد مرتبه از خدا پناه میخواهد . البته یک چیزی مهمی را باید خاطر نشان سازم که جواب سوال شما نیز میباشد, توبه را خداوند دوست دارد , یکی از نام و صفات او تواب است که این بحر بیکران رحمت او را کسی نمیتواند تخمین زند . ولی گناهان دو قسم میباشد , یکی حق خداست و دیگری حق بشر , خداوند حق خود را هر گاه دلش خواست بر کسی میبخشد ولی هیچگاه خداوند حق بنده مظلومش را چه مسلمان است و یا کافر نمی بخشد تا او خودش از آن نگذرد خداوند در روز قیامت اعلان میفرماید که هیچ جنتی به جنت نخواهد رفت و هیچ دوزخی به دوزخ فرستاده نخواهد شد تا حق او که بالای هر کسی باشد ستانده نشود .دوست عزیز از آئین زردشتی چنان گریزان شوید چنانیکه از شیر درنده میگریزید . برای بیشتر معلومات امید سایت های عقیده و کتابخانه اهل سنت را مطالعه نمائید. در حقم دعا کنید . و جواب سوالات امروزیتان را مختصر بیک نکته خاتمه میدهم هر چند من مضمون محمدی را نخوانده ام اینکه دنیا از برای کافران است و همه سختی های این دنیا به یک دیدار جنت فراموش میشود و اوقات زمانه در مقابل دنیای ابدی ثانیه ی بیش نخواهد بود . و من الله توفیق دوست بیغرض و دلسوزتان خلیل الله انصاری

    • وقتی مضامین شما را میخوانم و حوصله مندی شما را در طرح عقاید تان میبینم دلم برای تان بسیار میسوزد.
      کاش این حوصله و انرژی را در راه معقولی بکار میگرفتید.
      این جنت و دوزخ خیالی شما به درد زندگی نمیخورد و زحمات شما هدر است زیرا شما دارید هوا را با مشت میزنید. مردم دارند به حقایق پی میبرند و تعاریف دگم را نمی پذیرند.
      در چشم زندگی باید روبرو دید نه از دیدگاه عقاید موهومی که هیچ به درد زندگی نمیخورد. انسانها تا وقتی به به اندیشه های دینی نیاز مند بودند که عالم موجود را نمیشناختند. حالا علم بسیاری سوالات شانرا با ارائه سند حل ساخته. حالا نیازی نیست از اسمان هفت طبقه و زمین شش طبقه و بسیار ایدیه های خنده اور دیگر برایشان موعظه کنید. گرچه برای اهل خرد فرقی نمیکند اما مردم هوشیار شده اند و اطمینان دارم که بچه های نوجوان هم به عقاید و مواعظ شما میخندند.

    • خدمت آقاي شمشاد عرض كنم كه: اسلام به عنوان يك دين كامل وجامع است. وهيچ وقت كهنگي ندارد. چون ريشه درفطرت انسانها داردو متشمل برهمه ي علوم روز مي باشد. اگرازبعضي علوم مامحروم مانديم اين ازتنبلي ازماست نه ازاسلام .

      اسلام درذات خود ندارد هيچ عيبي + هرچه هست نقص از ماست .

    • جناب محمدی: واقعا" بجا فرموده اید که اسلام و مخصوصا" مذهب شعیه ازجملهء کاملترین ادیان جهان پهناور که ملیون ها سال از عمرآن میگذرد، میباشد! وبنیان گذاران آن یگانه موجوداتی بوده اند که مورد لطف خدا وند قرار گرفته اند! واز برکت توصیه ورهبری این خدا فرستادگان است که علمای اسلام، مانند حیوانات لاشخورتنبل وبیکاره بار آمده در 1400 سال سنگ را بالای سنگ گداشته نتوانسته منتظر خیرات وزکوات، غارت و چور چپاول بوده وقتی چند آیه ودعا وتکبیر را آموختند ازان با فتنه گری در راه به دام انداختن خوشباوران به نفع خود وطرفداران شان استفاده نموده از شکار ومزد زحمت دیگران نه تنها امرار معاش مینمایند بلکه ذخایر مادی شان به بانکهای خارج سرازیر گردیده با وجود داشتن چهارزن وتعداد بی حساب کنیز وغلام ، برای خواهشات جنسی شان از اطفال شیر خوار، اقارب نزدیک وحتی حیوانات دریغ نمی ورزند. و با توشیح قوانین ضد انسانی وبشری هرنوع جنایات شانرا تاپهء قانونی وشرعی میزنند. شماگاهی متوجه شده اید، که دانشمندان غرب ، که شما وامثال شما ،روش، قوانین و آزادی ها ی شان را مورد انتقاد قرار میدهند، باکنارگداشتن دین ومذهب ، امروز به پیشرفت های چشمگیر نایل گردیده اند؟ آیا از برکت همین دانشمندان غرب نبود که باکشف ذخایرطبیعی اعراب، این سوسمارخوران، گدا وغارتگر به این جاه وجلال واوج عیش وعشرت رسیده اند؟ ولی خود با داشتن مکمل ترین قانون و آخرین پیامبرازهمهء این منابع خداداد بی خبر بودند؟ و گاهی هم فکر کرده اید که با همه دارایی های بی حد و حصر اینها کوچکترین ترحمی به انسان وانسانیت وحتی همدین وهم مذهب شان ، که در همجواری شان درآتش وخون وگرسنگی وبدبختی دست وپامیزنند، ندارند؟ سال گذشته فراموش تان شده که تعدادی ازاطفال افغان بین سنین 3 الی 12 ساله بدون اطلاع والدین شان از عربستان سعودی به افغانستان فرستاده شد؟ همچنان مابه مراتب شاهد کشتار، زجر وشنکنجه واخراج صد ها هموطن بینوا وسیاه بخت خود ازدولت اسلامی ایران که شما وامثال شما سنگ وفاداری آنرا به سینه میکوبید بوده ایم ولی این جنایات به ندرت در جهان غرب دیده میشود. شما می فرمائید که عیب در مسلمانی ماست . اگر از جمله یک ملیارد اسلام حد اقل ده فیصد که حتما" انسان های معقول هستند واین قانون وروشی که نتواند عده محدودی را به راه درست یعنی انسانیت ، محبت، دوستی ، عشق ، احترام متقابل،معیشت ازراه کاروزحمت ، ازخود گذری ، ترحم و شفقت ومهربانی بدون در نظر داشت هر نوع تعصب قومی، مذهبی، لسانی جنسی وغیره رهنمایی کند باید به زباله دانی انداخته شود. از اکثریت آنانیکه درجامعهء عقب ماندهء مانند افغانستان، سواد وآگاهی ندارند نمیتوان توقع تفکروتعمق به چنین مسایل رانمود ولی قابل تاسف وتاءلم است بحال اشخاص وافرادی مانند جناب عالی که نتواند سیاه را از سفید تمیز نموده از عقل ومنطق خود استفاده درست بنماید.

    • محترم جناب انصاری صاحب:
      ازلطف شما بی نهایت ممنونم که وقت گرانبهای تانرا د ر تحریرمضمون بس طولانی صرف نموده اید. من با اینکه با اکثر فرموده های شما موافق نیستم ولی به اخلاق حمیده ، صبروشکیبایی وشکسته نفسی شما احترام زیاد دارم. من با اینکه درسن تقاعد رسیده ام اما هنوز مشغول کار بوده کمتر به سایت های انتر نتی سر میزنم. بهر صورت موفقیت وسعادت تمام انسان های خوب ، در هر دین و آئینی که باشند آرزوی من است. با عرض ادب.

    • چه لقب زیبای دارید آقای حق ، گو " با ستائش حوصله مندی ام در برابر عقائد مرا بیشتر حوصله مند ساختید و از دلسوزی تان یک جهان سپاس و از اینکه حوصله ی تنگم را با این چند جمله ی اعتراضیه فرحت بخشیدید ممنون و ازین جهان بینی وصیعتان در مورد جهان هستی تشکر .
      اگر با درک این گونه وسواس و فهم ، اینچنین نظریات و اینگونه حقائق بینی بخود نام حقگو نهاده اید اختیار دارید و الی من نمیتوانم بپذیرم که شما حق گو هستید ، هرچند برادرتان آقای مزاری با اینگونه کسان در بسته است ، نمیدانم شما از کدام کلکینچه سر کشیده به اصطلاح کله کشک میکنید چنانیکه شما انسان های با خرد که اول خرد و عقل را پیدائش بخشیده سپس در وجود تان روح میدمید با من مسکین چه بابی را برای بحث میگشائید . کسانیکه میخواهند هر حقیقتی را تا بچشمانشان نبینند به آن ایمان نمی آورند من چگونه به آنان که عقلشان دیده نمیشود ، حس نمیشود ، لمس نمیشود ، حکم نمایم که ایشان صاحبان عقل و آن کودکی که تا هنوز عقلش کامل نشده و از نادانی مواد غایته اش را بسر و رویش بگفته مردم مزاری ها چل میکشد خردمند نامم ، آنانیکه حکمت عقل و خرد را تا هنوز درک نکرده از راز نعمات وجود شان بیخبر اند و این همه عالم و کائنات را بدست تصادف کور وکر میسپارند چگونه حکم نمایم که ایشان حق گو و یا حق شناس اند . من با کسی که قدرت های الهی را باد هوا میدانند و تحت تاثیر یکقطره ی از علم خداداد که به بشر ارزانی شده رفته باشند چسان مخاطب شوم ؟ و کسانیکه شمع را روشن تر و تابان تر و گرم تر از آفتاب عالم تاب تلقی نمایند بحث نمودن خود را فضیحت نمودن است ، در حالیکه او بعقائیدت بخندت و تو را دیوانه ی بیش نداند چه سودی دارد ؟ وقتی در جامعه ی که گمراه ترین ما ، تاریک دماغ ترین ما ، بیخرد ترین ما و از حقیقت دور ترین ما را حقگو خطاب نمایند ، جوانانش حق دارند بر مواعظی چون من بخندند که من این سخن شما را رد نمیکنم و از حقیقت بدور نمیدانم . آقای حق گو اجازه میفرمایند تا حق را بر جایش مانده و گو را شو سازم یعنی آقای حقشو . نامی بدی نیست زیرا این هم دو معنی را افاده میکند ، حق را شستشو بخشیده متجلی میسازد و همچنان حق را شسته نام و نشانش را از روی صفحه بر میدارد که دوستانتان شما را به معنی اول میشناسند و ما دیوانگان معنی دومش را از آن بر میگیریم . بهر حال از آسمان هفتم و جنت و دوزخ بسیار دوریم تا به آن بپیچیم ، زیرا با شما بزرگوار بایست از الف زبر ا ، ب زبر ب شروع نمود ، و یقینی کامل دارم که راه جناب عالی همان دال دوزخ خواهد بود که روی درس ج جنت را نخواهید خواند . اما هدایت خداوندی چیزی دیگریست که در قسمت آن نمیتوان کسی را مثال داد و من الله توفیق

    • از اینکه مرا بیخرد خوانده اید اختیار دارید. قبول دارم که بیخردم و بهمین منظور در مقام دفاع از خرد برامده ام که باشد ذرهء نصیب بنده شود. اما شما !! این حق را دارید که بیخردی را نقصی پنداشته و مرا به نداشتن ان محکوم میکنید ؟ اخر شما خود که بر علیه خرد دارید میرزمید!!

    • آقای شمشاد بسیار بجا میفرمایند. دانشمندان غرب قرنهاست که در سراسر دنیا مصروف خدمت به بشریت هستند. از کشف قاره امریکا گرفته تا قتل عام مردم بومئ آنجا. از کشف قاره افریقا گرفته تا غارت دارایی ها و به برده گی کشیدن مردمان آن سرزمین. در آسیا نیز همانطور که ایشان فرموده اند بسیار گل کاشته اند. میتوان بیش از دوصد سال اشغال هند را بطور یک مثال یاد آوری کرد.

      در این اواخر در هیروشیما و ناگاساکی میتوان گُل کارئ دانشمندان غربی را یاد نمود که صد ها هزار انسان در جریان آن به مقام والای مردن و معیوبیت دست یافتند.

      در فلسطین که همه گی میدانند که این دانشمندان محترم غربی از شصت سال بدینسو چه گل های نابی که نمیکارند.

      در ممالک عربی طوریکه جناب شمشاد ارشاد فرموده اند، چه خدمت هائ که این دانشمندان غربی برای مردم آن بلاد نکرده اند و نمیکنند.

      در افغانستان ما از دوره احمدشاه ابدالی تا به امروز چه خدماتی فراموش نشدنئ که این دانشمندان برای ما نکرده اند. درخت پُر ثمر دیورند را که میوه اش را صد سال است جناب شمشاد و سایر هموطنان نوش جان میفرمایند.

      در ایران قبل از خمینی این دانشمندان غربی چه خدماتی که نکردند. خدمات شایانی که هرگز تاریخ آنرا فراموش نخواهد کرد.

      همین دانشمندان غربی همزمان با کوبیدن مردم دانش ستیز ایران (صرف نظر از فرستادن ماهوارۀ امید و فعالیت های علمئ مردم ایران) چگونه به کمک و تجهیز آل سعود که دل جناب شمشاد نیز از دست آن خانواده پُر درد است، میپردازد.

      مصر را بنگر که با آن رهبر خردمند و دانشمندش چگونه از دانش و علم دانشمندان غربی فیض میبرد.

      پاکستان را بنگرید که سالانه میلیارد ها دالر از دانشمندان غربی دریافت میکند و در بدل آن کارخانه تولید سازئ طالبان را فعال نگهمیدارد.

      خود طالبان را بنگرید که با تغذیه از دانش های کبیر غرب چگونه مراکز ضد دانش (مکاتب) را به آتش میکشند.

      خلاصۀ کلام از دانش غربیها هرقدر بنویسیم کم است. اگر قرار شود که تمام آب های موجود در زمین (جوهر یا رنگ) و تمامئ درختان زمین (قلم نی) شوند، بازهم در ذکر دانش و هنر غربیها کفایت نخواهند کرد.

      راستی جناب شمشاد نمیدانم که در کجای بلاد غرب تشریف دارند. اگر برایشان مقدور باشد یکبار به کمپ ها مهاجرین در یونان، ایتالیا، فرانسه، جرمنی، بریتانیا و غیره کشور های دانش پرور و متمدن جهان سر بزنند و از حال برادران و خواهران خود آگاه شوند.

      برخلاف دانش ستیزان عربی، ایرانی و پاکستانی در این دیار با مهاجرین آنقدر انسانی برخورد میکنند که مهاجرین همه گی متحیر و حیرانند که اینهمه خوبی را چگونه پاسخ گویند.

      استرالیا، امریکا و کانادا که بسیار به شکل علمی و ماهرانه مهاجر میپذیرند و قایق مهاجرین را یا در بحر علم و دانش غرق نموده و یا هم با فرآورده های دانش و علم منفجر میکنند تا مهاجرین افغانستانی یکراست از دنیای پر غم و مشکل آزاد گردند.

      حقیقت همانطوریکه جناب شمشاد فرموده اند، غرب و مردم دانش پرورش در قبال جنگ های افغانستان هیچ گونه مسئولیتی نداشته و تمام فساد و بدبختی زیر سر اسلام و مسلمین نهفته است.

      فلهذا، کشور های جنگ زده و بخصوص افغانستان و مردمش باید مسئولیت تمام جنگ ها و نتایج آنرا به عهده گیرند و ایران و سایر کشور های اسلامی نیز هزار فیصد ملامت اند که مهاجرین افغانستانی را چرا برای همیشه در کشور های خود پناه نمیدهند.

      اگر آنها مهاجرین عراق و افغانستان را بی سر و صدا در کشور خود پناه دهند، دانشمندان غرب به آسانی میتوانند به کارهای تحقیقاتی، علمی و اکتشافئ خود در بلاد عراق، افغانستان، فلسطین، و غیره برسند.

      پس معلوم میشود که تمام ملامتی از مسلمان هاست و دانشمندان غربی در قبال جنایات انجام شده در طول قرن هاییکه غرب دین را ترک کرده و به کار های علمی و تحقیقاتی پرداخته اند، هیچ گونه مسئولیتی ندارند.

      زنده باد جناب دانشمند ما شمشاد بزرگ و زنده باد تمامئ دانشمندان خصوصاً در بلاد از ما بهتران (غرب).

      با احترام به دانش و علم بشری (از نوع غربئ آن)

    • اقای انصاری سلام و علیکم و رحمته الله و برکاته ! چرا هرجا و بیجا نام این حقیر را تذکر میدهید ؟ پس بخوانید آنچه تا حال دوستان نخوانده اند !

      ببینید اقای انصاری تکفیرکردن آخرین سلاح تان بود که بکار بردید . این حقیر با شما و برادر تان حاجی صاحب دشمنی ندارد ، اولین پیام من در مورد شعر سخی جان و میله گلسرخ تان بود که به همه آنهایی که خلاف شما می اندیشند بی شعور خطاب کرده بودید و جشن میله گلسرخ را تنبه و تیله خانه زنان . یاد تان است ؟ بلاخره با توصیف و صفت چند ملا و نیمچه ملا شعرنایاب دیگری رادر اوصاف چاک پستان و ساق عریان زنان محفل فامیلی تان به دید خواننده گان گذاشتید که مشت تان بکلی باز شد که شما کی هستید . در آخرین پیام تان ازدنیای بیکران ایمان تان توصیف ها نمودید و خاطر نشان ساختید که در شهرک کوچک عقل و خرد ، هرگز تسلیم نمی شوید !! آیا چیزی اضافه نوشته ام ؟

      آقای انصاری ! این عقل و خرد است که ایمان است ! ایمان شخص بی خرد و بیعقل را به زباله دانی کثافات باید انداخت . باز هم بدون آنکه متوجه باشید بدوست ما آقای حقگو از داشتن عقل و خرد لاف ها زدید و ایشان را بی خرد خطاب کردید . آیا شما از تمرکز فکری سالم بر خوردارید ؟ من هم نمی توانم از روی نوشته های تان ایمان شمارا ببینم ! زیرا آنچه خدا فرموده عکس آنرا انجام میدهید . پس میتوانم شما را شخص با ایمان خطاب نمایم ؟ به نظر شما ایمان چیست ؟ آیا میتوانید تعریفی از ایمان نماید ؟ به نظر این حقیر ایمان شما و برادرتان آقای حاجی صاحب محکوم نمودن زنان است ! ایا میدانید در کدام عصر و زمان زنده گی مینماید ؟ به حکم خدا تمام زنان حق فرا گیری دانش را دارند ، ولی در ایمان شما باید محکوم و زندانی چار دیوار خانه باشند ! من هیچگاهی ادعای این را نداشتم و ندارم که باید زنان مسلمان بدون حجاب در محضر نا محرمان ظاهر شوند . آیا کدام زن افغانستان را دیده اید که مانند غربی ها در شهر و بازارما با نیکر و پستان های عریان گشت و گذار نمایند ؟ اینکه شما در حریم فامیلی وزیری تجاوز نموده اید ، کافر و بی خدا منم که شما مسلمان دو آتشه را متوجه خطای نا بخشودنی تان نموده ام !

      شما با این اشعار تان چی را میخواستید به اثبات برسانید؟ میخواستید کابل پرسیان بدانند که شما مسلمانترین مسلمانانید ؟ خاطر جمع باشید که کابل پرسیان متیقن شدند که شما افراطی ترین مسلمانید . تربیه نمودن با تحقیر و توهین نمودن فرق کاهش دارد آقای انصاری !!! با سرزنش و توهین نمودنها ، قشر های جامعه را از اسلام میراثی دور میسازید . شکلی که طالبان کردند . پیر و برنای افغانستان از اسلام طالبی و جهادی متنفر اند که شما نمونۀ های پیام دوستان را در هر گوشه و بیشه کابل پرس? میتوانید به وفرت سراغ نماید . چرا وقتی پایه های استدلال و منطق تان میلغزد ، دیگران را تکفیر میکنید ؟ ازینکه شما مرا تکفیر نموده اید نهایت خورسندم ! خدای من خدای رحمان است ولی از شما عفریت ، خدای من میفرماید ببخش و صبور باش ولی خدای شما میگوید بکش و نبخش ، خدای من میفرماید چشم نگهدار ولی خدای شما میگوید چشم چران باش ، خدای من میفرماید مهربان باش و نیکویی کن ولی خدای شما میفرماید توهین کن و سرزنش نما ، خدای من میفرماید نماز بخوان و اطاعت کن ولی خدای شما میگوید جهاد کن و جزیه بگیر . حال دانستید که خدای من و خدای شما چقدر فاصله دارند !!!

    • با عرض سلام و احترامات خدمت آقای مزاری !
      من اگر به آقای حقگو اسم حقشو را انتخاب نموده ام بدین دلیل بود (این جنت و دوزخ خیالی شما به درد زندگی نمیخورد و زحمات شما هدر است زیرا شما دارید هوا را با مشت میزنید.)( حالا نیازی نیست از اسمان هفت طبقه و زمین شش طبقه و بسیار ایدیه های خنده اور دیگر برایشان موعظه کنید.) و اگر از جناب عالی نام برده ام تذکر به در بستن و راه و رسم خویش از من جدا تلقی داشتن بود و حتی خدای خویش را با خدای من فرق قائیل شدند که گویا خدای شما غفور و رحیم است و خدای من جبار و قهار و خدای شما صلح جو و خدای من جنگ طلب و در اخیر با افتخار میفرمایند که( دیدید خدای من و تو از هم چقدر فاصله دارد) " باز مجبورم با تعجب بگویم که : واه مزاری جان واه ! واه بدان بصیرت واه بدین بصر ! واه بدان سماع واه بدین گوش کر !
      آقای مزاری ازینکه با من در صحبت را بسته بودید فکر میکنم کار عاقلانه و شهکاری از خود بنمایش گذاشته بودید و من این عمل شما را خردمندی تان محسوب میدارم و خوب درک نموده اید که نظرات من و شما در قسمت ایمان و عقیده و حتی برداشت ها و بالا تر از آن حرمت و نوامیس شخصیه ، فردی و اجتماعی تا حقوق مسلمه ی زن فرق کاهیش دارد ، که این افکار بنظرم من و شما را به نویشتن نمیگذارد با الهام از آیه ( قل یا یهاالکفرون ) خدمت تان مینگارم که شما را راهی و مرا راهیست این هم جمله شما بود که به من نوشته بودید که گویا شما مسلمانید و من کافرم ، شکی نیست که با شناخت شما و آقای حقشو بر آنچه میکنید و میپندارید کافرم . زیرا من آنچه خدای قهارم آن حکیم دانا و آن رحمن رحیم حکم میدارد وآنچه رسول او میفرماید پیرو ام و من نمیتوانم آیه های پروردگارم را بنا بر تقاضای بشری همچون شما روشن ضمیران کوردماغ از صفحات کتابش بردارم و بجایش سخنان خرد مندان بیخردی همچون راوش و امثالش را جایگزین نمایم و احادیث را بدست فراموشی سپرده به اشعار حتی مولانا استدلال کنم چنانیکه جناب شما اکثرآ اینگونه مینمایند . من دارم هتک حرمت ها را در مقابل خدای توانا و رسول بر حقش تماشا میکنم که تا سرحد فحش و نام گذاری القاب به خودشان همچون آقای اجمل بیخدا و یا با القاب استهزائی مانند آقای حق گو و غیره چشمان را بسته دهان را جریب جریب باز میفرمایند و کسی را هم نمی یابم که در مقابل ایستاده حرفی در رد آنان بگوید و یا بفهماند آقای فلان خاموش شو و در قسمت خداوند و رسولش بیحرمتی مکن " بلکه به تشویقش درود ها نثار میکنند و تمجیدش میفرمایند و تشویقش میدارند ، که بار ها اینگونه نوشتار شما بزرگوار را با تآسف و تآثر خوانده ام . حال بگفته برادرم و آنهم برادر بجان برابرم آقای سرپلی به من و شما چه هیثیتی خواهد بود که نتوانیم حقگو را حق شو ، (شستن) خوانده آقای مزاری را کر و یا کور دماغ نخوانیم و یا کسی من را بیشعور و بی منطق نخواند . عجیب است و عجیب است درین عجایب خانه ، آقای مزاری جان !! به یک حرف هنوز همچون مرغ یک پا ایستاده اید که من مردم متدین مسلمان زیارت بازان را چرا بی شعور گفته ام ؟ و روکش مضمونتان تنبه و تیله و چاک پستان است که بار بار ازآن به حمایت بیشعوران و دیوسان یاد آورشده بگمان خودتان گویا عیب سخن را دریافته اید میپردازید ، در حالیکه جان سخن در همین جاست که من میخواهم با همین تنبه و تیله و با همین چاک پستان غیرت غیرت مندان را بشورانم تا ازین اعمال ناشایست باز آیند و جناب شما که مشروب نوشی را نیز با کمال افتخار می افزائید بگفته برادرم نوش جانتان و اینکه این سخانان بنده کمترین تآثیری بر شما نگذاشته و غیرت عالی جناب را نتوانسته تحریک نماید ، ممکن غیرت ها نیز همچون خدایان فرق دارند و هستند مردمانی که خدا دارند و هستند مردمانی که خدا ندارند و خدا را نمیشناسند . که من درین قسمت با کسی نمیتوانم کمکی نمایم . ناگفته نماند من چیزی دیگری را نیز میبینم که شاید شما از آن سرسری گذرید ، بفکر ناقص بنده این سایت و سایت های دیگر پس ازین تا روز دمیدن سور اسرافیل همچنان دوام پیدا میکند من و تو میرویم و کسانی دیگری می آیند و بجای کامران میر هزار ممکن هزاران میرهزار و کامران ها بیایند و این سایت را راه اندازی کنند ، اما " چیزی که باقی میماند همین گفتگوی من و توست ، درحال حاضر نیز مردمانی هستند که این مضامین و پرگراف ها را یکایک تعقیب نموده میخوانند در حالیکه چیزی نمینویسند ولی قضاوت میکنند ، روزی خواهد رسید که این مضامین بحساب الف با از آرشیف کشیده شده در معرض خوانندگان گذاشته شود و من از ین میشرمم تا صدها سال یا هزار سال بعد ذریات ما نگویند که پدران ما همگی یکسان بودند همه کفرگو همه غرق در مزخرفات همه چاک پستان بین و همه درغم تنبه وتیله که یکسر غرق لعنت ایشان گردیم و از طرف دیگر فضای آلوده ی سخنان من نسیم چون سخنان شما داشته باشد میدانم واعتراف میکنم در عصر حاضر سخنان من بگفته ی شما خریداری ندارد و سخنان حقگو و اجمل بیخدا در های نایابند ، دست کم بگذارید خلاف میلتان سخنی نیز گفته شود و بیندیشید چرا چیزی گفتند کمی تآمل نمائید و این خرد خدا داد را بکار بگمارید شاید چیزی در آن دریابید . دیگران رفتند و ما نیز میرویم در ره آنان * آنان چه بردند ، رفته گان زیر نظر مایان رفت – رخت بستن و رفت رفتن رفتن است * شاه و گدا یکسان رفت عالم جاهلان رفت . بهر حال اسلام تحمیلی نیست ولی گستاخی در مقابلش اجباری باید بود . این نظام بندگان نیست تا از نام دیموکراسی استفاده نموده چرندیات بشنوانند . همین لحظه خواستم تا ببینم مضمونی جدیدی درسایت هست چشمم را زلزله قریه ی بخود جلب نمود و مرا از دو ناحیه رنجانید ، یکی دیدن این منظر و دیگری نظری نظر سنجی که از خدا شکایت داشت ولی رنج شما از دین این منظر همان یک رنج است . چقدر فرق بزرگ در مفکوره های مان وجود دارد ، بهتر نبود در را همان گونه بسته میگذاشتید !!! من که ام تا کسی را تکفیر کنم شما بزرگوارید که حکم تکفیر مرا صادر فرمودید . من نه عالم دینم نه ملای وعظگر نه طالب تاریک دماغ و نه هم روشن پر جلایش همچون شما ، در وسط میانه رو با ایمان کامل غرق گناه و خطا ها درین دنیای بی بقا ی بی وفا ، اما بفکر فردا بفکر آخرت بفکر قبر و عالم برزخ بفکر روز پنجاه هزار ساله ی قیامت بفکر میزان اعمال بفکر گذشتن از پل باریک صراط ، در غم و ترس سوال و جواب در غم روز های محشر و در غم کسانی که غم ندارند در غم کسانیکه ایمان ندارند در غم حقگو ها و بیخدا ها در غم زنان رقصنده و در غم پدران و شوهران و برادران ایشان ، صرف غم میخورم و چیزی مینویسم و دلم را تسلی میدهم توفیق از جانب خداست مزاری عزیز . شما را بخدا میسپارم بخدای خودم نه بخدای خودت با عرض حرمت و احترام

    • آقای انصاری سلام و علیکم و رحمته الله و برکاته ! این حقیر هیچگاهی با شما بزرگوار در صحبت سالم را نه بسته بودم . خیلی ممنون ام که مرا تکفیر نکردید ، ازینکه به کر و کور بودن محکوم هستم ، خوب اینهم قدمی به پیش است . یک مشورۀ دوستانه بشما دارم دوست عزیز آقای انصاری ! امید وارم به بزرگواری تان مرا معذور دارید . شما غم مردم را نخورید و پریشان خاطر بخاطر پیام نویسان نباشید . اینرا هم فکر نکنید که فقط راه شما درست است و دیگران گمراه . همانقدر که شما به سنی بودن خود افتخار میکنید همانقدر هم برادران شعیه ما به مذهب خود احترام دارند و دوستان ماتریالیست ما هم نکاتی را خاطر نشان میسازند که فر آورد خرد ، دانش ومطالعه شان است . خدای ما آنقدر عادل است که جزای گناه یکی را به دیگری نمی دهد . هر که مرد است کلاه خود نگهدارد ، تا رسوا نشود . این خداهست که مالک قلبهاست نه من وشما . رسالت ما در مقابل خدای ما اینست که نگذاریم دامن ما آلودۀ زشتی ها شود و به خون همنوع ما رنگین . آزرده دلی را آزرده تر ساختن راه ثواب نیست . حق خدا را خدای ما وعده های غفرانی داده ولی حق انسان را خدای ما نمی تواند ببخشد . زشتی ها و خوبی ها زره زره شمرده خواهند شد ، پس بیاید نیک بیاندیشم و خوبی و نیکویی را پیشکش دوستان نمایم تا قلبهارا محسور خود سازیم . چه نیک سروده اند : دل بدست آور که حج اکبر است ++ ازهزاران کعبه یک دل بهتر است !! فقط همین !! در پناه خدا باشید .

    • خدمت عزیزان هر یک اقای انصاری واقای مزاری احترام عرض کرده و از حسن نظر هردو در مورد خودم با وجود نکات نظر صد در صد مخالف تشکری مینمایم.اما اولتر از همه از اقایون میرهزار و زاهدی عزیز سپاسگذاری مینمایم که با تحمل کار فراوان،انواع فشار ها و غیره با راه انداختن این سایت محلی را برای اظهار نظریات در غیاب سانسور بوجود آورده اند، که با استفاده از این امکانات یک عده دوستان با وجود نکات نظر متفاوت و متضادبا هم تبادل نظر مینمایند.گرچند این تبادل نظر همیشه خالی از عصبانیت یا خشم هم نبوده مگر در مجموع روال تکاملی داشته که سپری شدن زمان همه ما بجای اهانت راه گفتگو و قناعت دادن طرف مقابل صحبت را اختیار کرده ایم.و این یک پیشرفت خیلی خوب است.من شخصا دشمن شخصی کسی نیستم اما برای خودم این حق را قایل استم تا آزادانه و بدون فشار و استبداد و ترس فکر کنم، قضاوت نمایم و انرا اظهار کنم.اگر اندیشه هایم با اندیشه های دیگران در تضاد بود انگاه با او تبادل افکار و نظر نمایم.ایمان و عقیده داشتن به یک دین و یا آئین کار و امر شخصیست.هیچکس را نمیتوان با زور معتقد به یک عقیده نمود.و هیچکس باید این حق را بخود ندهد که نکات نظر خودش را با استفاده از زورو تهدید و ارعاب به طرف مقابل بپذیراند.این کار از منطق تهیست.در اینده این کار نا ممکن تر میگردد.اما در مقابل ،هر دین و هر آئین ،هر فلسفه و یا بیدینی میتوانند مورد نقد،ارزیابی و سوال قرار بگیرند.چیز استثنایی را در این راستا نمیبینم.
      تبادل افکار متضاد، ما را با نکات نا شناخته عقاید ما اشنا میسازد.قدرت تحمل عقاید دیگران ولو هر قدر در تضاد با اندیشه ما باشند در ما ازدیاد میبخشد.ما را با افکار جدید تر راهنمون میگردد.ادبیات ما را ارتقا میبخشد.منطق را در کلام ما بهتر میسازد.پس چرا جرو بحث نکنیم؟
      من متاسفانه نظر به کمبود وقت نمیتوانم همیشه در این سایت زیباحضور داشته باشم،البته از این بابت ناراحت هم هستم اما چاره نیست.بازهم تا حد آخر از کوچکترین وقت خود استفاده کرده و حتمآ سری به بحث دوستان میزنم.
      در این بخش صحبت بین اقایان انصاری و مزاری عزیز گرم بود مداخله کرده صرف در یک نکته که در مورد خرد و ایمان گفته شده چند مطلب را میخواهم زیاد کنم:
      ایمان وخرد با هم معکوسآ متناسب هستند.یعنی اگردر یک طرف معادله ایمان را بنویسیم در سمت دیگر، خرد در مخرج کسر قرار میگیرد.در صورت کسرهم میتوان عدد 1 را نوشت.ازدیاد یکی ،تنقیض دیگری را در قبال دارد.اما با وجود آن هم وجوه مشترک بین خرد و ایمان وجود دارد.طور مثال اینکه هردو خیلی شکننده اند.خیلی به سرعت اسیب میبینند.مومن با یک کلام ایمان را از دست میدهدو خردمند با یک کلام میتواند از حوزه خرد خارج گردد.از نگاه شکننده گی هردویشان به وضو شباهت دارند.همان قسمی که با یک بادی وضو میشکند.هردویشان در یک آن واحد از دست میتوانند بروند.
      در هر صورت شوخی کردم امید وارم همه خوشبخت باشند.اما اقایان گرامی نکات نظریات من همان است که خدمت شما عرض کردم .امید است تحمل شما بیشتر گردد.و برای درک گفته های ما خوصله فراخ تر نصیب تان باد.
      سعادتمند باشید.

    • دوست نهایت عزیز آقای مزاری " اسلام و علیکم و رحمة الله و برکاة ! مرا با خواستن معذرت نشرمانید و با اشاره ی تسلیم هتک حرمت خجل نسازید . گمان میبرم از جزو اول بزرگمنشی تان را ثابت نمودید و از جزو دوم مثبت اندیشی را بکمال رسانیدید که از هردو بخش خداوند را سپاس گزارم که بما اندیشه ی دوستانه بخشید ، تا بتوانیم فضای گردآلود ماحول را با آیئینه های صافتری صیقل و فلتر نمائیم . شما شاهدید که من خودم را نیز با شما تحقیر نموده بیشعور و بی منطق خوانده ام که گویا ما در برابر آن خالق توانا چه ارزشی را خواهیم داشت و شما نیز مطلبم را درک نموده حتی این بیحرمتی را با جسارت حقارت نپنداشته پائینت بزرگی را در میدان خردمندی تصاحب نموده اید .من هم مانند شما طرز تفکر و این اندیشه را در دماغ کوچکم پرورانیده ام که هرکسی اختیار دارد هر گونه که می اندیشد و بکدام راهی میرود و کدام مذهبی را پیروی میکند ، ولی این حق را ما نباید بکسی بدهیم تا بر مذاهب و حتی ادیان سماوی تجاوز نمایند . من یقین کامل دارم از جمله کسانی که مرا از روز اول دخول به این سایت زیر تعقبب دارد و کوچکترین حرفی را که نوشته باشم و ناخوانده از سرش گذشته باشد یکی شما هستید ، چنانیکه من نیز شما را از جمله نویسندگان برازنده این سایت دانسته کوشش به شناخت شما پرداخته ام . آرزو مند بودم با شما ملاقاتی داشته باشم و گمان میبردم شاید شما نیز ممکن اینگونه علاقه ی دارید ، که باشما تحت عنوان کرزی چه میکند ملاقی شدم و سپس نمیدانم شما را چه شد که نه جوابم را دادید و روزی بر خمیرم موی را دیده آنچنان بمباردمان نمودید که گویا سخت ترین کفری را گفته باشم ولی من این سر وصدا های شما را از آن موی در خمیر نمیدانم ، با گمال معذرت سخن را طولانی نمودم و این حس بد بینی را از نوشته هایم با آقای م م زیر عنوان هفت تصاویر مزار می پندارم . اگر متوجه شده باشید تا امروز من از خود در مقابل شما دفاع نموده ام . از حق نباید بگذریم من در مقابل 95 فیصد اهل تشیع درین سایت و سایت های دیگر میباشم در حالیکه نصیحتم به مردم اهل تسنن نرمی در مقابل تشیع از برای دشمن مشترک بود مرا به جنگ علیه آقای م م واداشت زیرا آنان بر یاران رسول خدا یورش برده و در قسمت حضرت علی کرم الله وجهه غلوی و اغراق نا قابل باور و برداشت نمودند که شما خود شاهد بوده از ایشان درخواست آدرس اشعار مولانا شدید . بهر حال دوست عزیز منظور من دل آزاری مردم حتی به هر دین و مذهبی که باشند نیست تا در مقابل ادیان و مذاهب دیگر گستاخی ننمایند به امید موفقیت های بیشتر تان وسلام

    • انصازی صاحب مراتب احترام مرا بپذیرید. میخواستم به عرض برسانم که اینجا محل تقابل ایدیه هاست و جا ندارد که در تقابل مفکوره های خلاف نظرمان از اشخاص ناراض شده و فکر کنیم طرف رعایت احترام ما را نکرده است.اینجانب شخصا به شما احترام فوق العاده دارم و شخصیت انعطاف پذیر و مهربان شمامورد تایید من و همه خوانندگان سایت است. اما آمدیم بالای اینکه مرا حقشو میخوانید اعتراضی ندارم و اگر این حق شدن با پذیرش اندیشه یی که به یقین من مبدل شود طبعی است که قابل قبول من و هر کس دیگر است. اما اگر شما از دیدگاه خود مرا به حق شدن دعوت میدارید که جای مکث باقیست. میخواستم بپرسم که جناب شما فقط حق طرز جهان بینی خود را میپندارید ؟ یعنی حق فقط طرز دید شما نسبت به انسان و جهانبینی اش است ؟ یعنی هر دیدگاهی که در تقابل با طرز دیدشما قرار دارد ناحق است ؟ اما من معتقدم که حتی همین حقی را که شما مطلق دیده و فقط منحصر به طرز دید خود میدانید نسبی است. من معتقدم که همه دیدگاه های ما نسبی است و حتی حقی که شما از ان دارید صحبت میکنید نسبی است. اگر شما به تکامل جوامع بشری دقیقتر نظر بیاندازید بملاحظه باور های انسان به حق در ادوار مختلف تکامل انسان ملاحظه میفرمایید که ادعای من درست تر است. یک سوال! قبل از حق مطلقی که شما ارائه میدارید هیچ حقی وجود نداشت ؟ یقیناء که انسانها پیشتر از ما و ایجاد ادیان اسمانی مواردی را حق پنداشته و به ستایش ان میپرداختند و در گذشت زمان این حق نظر به تکامل دماغ انسان جای خود را به حق نسبی منطقی تر از خود گذاشتند و تا رسیدیم به زمان حاضر. میخواستم عرض کنم که این سیر تکاملی باور های انسان تا بینهایت ادامه خواهد داشت و در ادوار مختلف تکامل تغییر شکل خواهد داد. مطابق ایدیه های ادیان بخصوص دین اسلام اگر همه انسان ها بسنده به این میکردند که جهان فانی است و هیچ چیزی به درد زندگی نمیخورد و فقط و فقط در هول و هراس اخرت بزی میدانید که اصلاء علم و تکنالوژی ایجاد نشده و ما امروز باید در مغاره های کوه ها مانند اجداد خویش زندگی میکردیم. ولی همین مغز شکاک انسان بود که حق مطلق را نپذیرفت و به کشف حقایق تازه تر موفق شد. یقیناء دیدگاهی که در رابطه به حقانیت علم امروز داریم فردا زیر سوال رفته و جای خود را به حقایق تازه تر که بر پایه علوم انکشاف یافته تر بنا می یابد خالی خواهد کرد. پیشنهاد من این بود که ایدیه های جناب شما هم ازین دایره تکامل خارج نیست و خواهی نخواهی باید رو به تکامل برود. در غیر ان هم منطق تاریخ اینست که کهنه یا باید تکامل را پذیرا شود و یا هم به تاریخ بپیوندد. با پوزش من خواستم دیدگاه خود را توضیح کنم که امیدوارم شما گستاخی در برابر خود ندانید.

    • دوست عزیز آقای بابک متقابلأ درود و احترام خود رابه حضور تان تقدیم میدارم ! با مرورحوصله مندانۀ تان به پیامهایم ، این حقیر را سر فراز نمودید . به افکاروعقاید همۀ کابل پرسیان از سنی ، شعیه ، اته یست ، یهود ، نصارا ، هندو و.. احترام دارم الی موقعیکه از چوکات ادب خارج نشوند . خصوصأ به شما ارادت مندم و پیامهای تانرا با شوق و میل کامل میخوانم که با درایت ، فهم و دانش خود میتوانید اندیشه ها و خط فکری خود را به جانب مقابل با استدالال و منطق سالم با در نظر داشت اخلاق حمیده و عفت قلم پیام بگذارید . این ویژگی شما قابل ستایش است و هرکه دارای چنین سجایا نیست . جانجوری وکامگاری تان را آرزو دارم .

    • آقای انصاری سلام و علیکم و رحمته الله و برکاته ! بمنظور حسن اختتام به این مباحثات مان پیام کوچکی دارم که بازخداناخواسته گاله مند نباشید . در یکی از پیامهایم خدمت شما بزرگوار شعری نگاشته بودم که : هرکه به طریقی دل ما میشکند ++ بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند ++ بیگانه اگر میشکند عیبی نیست ++ از دوست بپرسید که چرا میشکند ؟ با آنهمه شکیبایی ، متانت ، دانش و تسلط در فن نویسنده گی در پیام های قبلی تان ، انتظار چنین مویی را در خمیر تان نداشتم . متیقن هستم شما بخاطر افهام ، تفهیم و صداقت در بیان مطلب و اندیشۀ تان گوی سبقت را از همه در ربوده اید که باعث افتخار مان است . اگر دوستی به شخصیت اصحاب پیغمبرکستاخی نموده ، میتوانیم با آرامش ضمیر و استدال منطقی ارایه بیان حقیقت نمایم . بسیاری عنعنات پسندیده و قبول شده انسانها بعد از پذیرش دینی شامل اساسات دینی گردیده ، دیگر رسالت و وظیفۀ پژوهشگران و دانشمندان دینی که چطور بتوانند رسم و عنعنات مردمی و احکام دینی را منطبق نموده و پیشکش همان جامعه نمایند . وحشی های مذهبی و افراطیون دینی بدنام بنام طالب همه ارزشهای دینی و میهنی را زیر پا گذاشتند و کرامت انسانی را زیر سوال بردند . جسم رنجور ملت ما تا هنوز التیام نیافته است ، ما باید به زخم ها مرهم گذار باشیم . شما از من بهتر میدانید که حتی خدای ما بعد از هر آیتی که احکام خود را سفارش نموده ، در اخیر آیه از رحمت و مغفرت و بخشش به پیروان خود پیام و الهام داده است . گپ به درازا کشید معذرت میخواهم . گل چیزی نیست ولی دل را خوش میکند ، مگس چیزی نیست ولی دل را بد میکند . بیاید پیرو همان جملۀ زیبای باشیم که در سرنامۀ پیام تان نگاشته اید .در پناه پرودگار عالمیان باشید .

    • دوست عزیز آقان حقگو شما نیز مراتب احتراماتم را پذیرا شده متوجه این نکته ی باریک شوید : ما همه بشر مخلوقی کوچکی از مخلوقات خداوندی بوده اصل ما همان نطفه ی بی ارزش بیش نمیباشد و سبب پیدائیش ازینگونه شی حقیر همانا جلو گیری از تکبر و خودخواهی این بشر ناسپاس است تا هر لمحه و هر لحظه به پیدائیش خویش بیآندیشد و این آسمان بی سرو پا را با تمام ستارگان و پنج لک کهکشان که هر کدام سی ملیارد ستاره را دربر خویش دارد معلق و با زوایای مختلف و با حرکات محوری و دورانی بدون ستون و تکیه گاه که کوچکترین سیاره ی این کهکشان ها بیشتر از ملیون ملیون ملیون ملیون برابر از آفتاب درخشان ما بزرگتر و روشنتر هستند بملحوظ اعتراف به قدرت قادر قدیم بنا یافته تا گاه گاهی به آن بآندیشند و تآمل نموده تعقل درست را در تفکرات عقل سلیم شان جا دهند و و تصور بهتر تری را در قسمت حاکمیت ذات الهی باز یابی کنند ، که شناخت این فضا و بر و بحر شناخت جانداران و نباتات و جمادات و مایعات و غازات و شناخت وجود خودش او را مجبور به شناخت پروردگارش نموده ایمان را در قلب ها زنده گردانند . آنگاه که قدرت های پروردگار را درک نموند سپس به باور حیات بعد از مرگ متیقن میشوند و میدانند آن ذاتی که اینچنین اشیا را ساخته لازمآ میتواند دنیای آخرت را نیز سازنده باشد ، آن ذاتی که از هیچ ما را حیات بخشیده او میتواند دوباره هم ما را زنده گرداند که این زنده ساختن دو باره نسبت به حیات اولی آسانتر میباشد . پس با دید اینگونه حقائق بزرگ و مو شگافی های خالق توانا در اشیای کوچک ، برما مخلوق ضعیف و ناتوان لازم میپندارد تا تسلیم خالق شده بر گفتار او هیچگاهی خورده نگرفته همه و همه را از آن او بدانیم که درین صورت نتنها ما برحق بودن او را ثابت میکنیم بلکه خردمندی خویش را برملا نموده جلائیش میدهیم نسبت به این که تمام عالم را با عقل کوچک مان زیر و زبر نمایم و از تصورات کار بگیریم ، درحالیکه تصور اکثرآ فریب میخورد عقل ها گاهی کمرسی میکنند خرد ها پسمانی میکنند . بیائید من تصور را در یک معادله ی ساده ی ریاضی تشریع میکنم که گمانتان را مشوش ساخته شما را با آنکه تجربه نمائید تصورش را ننمائید : فرض کنید پارچه کاغذی بضخامت صدم حصه ی از یک ملی بشما داده شود که شما آنرا دو قسمت نموده که دو شود و سپس آنرا بالای هم گذاشته بار دیگر پاره نمائید که چهار شود بهمین ترتیب این عملیه را فقط 48 بار تکرار نموده و من دعوی میکنم که بعد از گذاشتن این پارچه ها روی همدیگر ارتفاع این کاغذ های باریک به یکصد کیلومتر بالغ میگردد ، آیا شما سخن من را قبول میکنید ؟ در حالیکه طول و ارتفاع این کاغذ های باریک تا به مهتاب میرسد که بعد از عملیه این عمل روی کاغذ و قلم خواهید فهمید که طولش بیشتر از 384000 کیلومتر میشود و تصور درین جا ناکام است . بهر حال دوست عزیز طول سخنان من نیز اگر بخواهم آنرا پایان بخشم ممکن از خورشید در گذرد . شکی نیست که در زمانه های قبل بگفته ی شما مردم مواردی را حق پنداشته و آنرا ستائیش مینمودند و در حال حاضر نیز مینمایند و بعد نیز خواهند نمود که اینگونه ستایش ها و پرستشها ادامه داشته و به تکامل بشر تعلق ندارد هر چیز تکامل میکند هرشی تغیر می یابد هر آن زمان فرق دارد ، ولی چیزی که خداوند میفرماید نا قابل تغیر و نا قابل تعدیل است . گویا خدایان یونان مردم ها بودند بعدآ تکامل بشری آنرا به بت ها تبدیل نمود و بعدآ علم و عقل و خرد تکامل بیشتر نموده پیرو یک خدای واحد شدند و امروز که همان خدای واحد عقل کاملتری و خرد بهتری و فهم بیشتری به آدم ها ارزانی نمود بایستی از خدای واحد انکار کند ؟ و این خدا شناسی را تعقل قدیمانه بداند ؟ انسان های قدیم بر مرکب ها سفر داشتند ، حال که بر طیاره و موتر های مدرن مینشینند و براحت سفر مینمایند از جنت و دوزخی که دیروز متیقن اش بودند روی گردانند ؟ در حالیکه این همه نعمات از برکت همان خدای رحمان واحد است که هم اول است و هم آخر چگونه بخود اجازه خواهیم داد تا فرامین او را کهنه و قدیم خوانده از نظر ها دور اندازیم " بنظر من این شرط وفا نخواهد بود . حقگوی عزیز ! من هیچگاهی بدین خیالات پوچ نمیباشم که ما بخاطر دین و آخرت در مغاره های کوه زندگی نمائیم بلکه بفکر نارس من ممکن روزی رسد که مردم دنیا سیاراتی را کشف و در آن خانه و ماوا بسازند و اگر چنین شد و من زنده بودم و در بساطم این ممکنات اقتصادیش باشد اولین کسی که در انجا خانه میسازد من خواهم بود . " اما این نعمت را نیز از برکت خدای واحد لاشریک دانسته در آن پا خواهم گذاشت " دیدگاه شما با دید گاه من چندان فرقی ندارد من هم بر این باورم که بشر رو به تکامل است و در جایش نمی ایستد و از انکشافات چشم گیر دنیا و جهان کور مادر زاد نیز نمیتواند انکار نماید فقط فرقی کوچکی وجود دارد که در اصل بسیار بسیار بزرگ و فرق فاهش است ، ایمان بخداوند و این همه انکشافات و طرقی را از جانب او دانستن که همین یک نکته ی کوچکی کلان باعث جدائی مردمان شده ادیان و مذاهب را تشکیل میدهد . شکی نیست هردین و مذهبی و هر رسم و راهی ، هر مکتبی و هر ملتی از خود دلائیلی دارند که من این موضوع را در شعر پر جنجال قسم بنام سخی جان واضیح ساخته ام ، بفکر بنده خرد و عقل را در همین مورد باید بکار انداخت و تعقل عمیق نموده به هر چیزی این عالم بایست تآمل نمود و از برای رسیدن به حق نباید به رسم نیاکان قانع شد ، آنانیکه از تعقل خوبی برخوردارند میتوانند از مطالعه ادیان خود را به صبح روشن برسانند و یا کسانیکه برداشت شان قوی است میتوانند از راه فلسفه حتی با خواندن نظریات فیلسوفان شکاک و مسلمان اما با درنظرداشت آیات خداوندی عقول شان را بکار گماریده راه یاب شوند . دوست عزیز این سخنان من فقط متوجه شما نمیباشد هستند کسانیکه در طلب راه یابی بهر گوشه و کناری سر میزنند و با مطالعه هزاران نظریات ضد و نقیض برخورده راه گم تر میگردند شاید ازین چند سطری آدرس راه یابی را دریابند . من به اجازه شما ترجمه چند آیات مبارکه را درین جا درج میکنم ممکن مورد غور و توجه خوانندگان قرار گیرد ملاحظه فرمائید : سوره عبس « هلاک باد انسان چه ناسپاس است . آیا میدانی که خداوند او را از چه آفریده ؟ از نطفه آب منی آفرید او را , پس مطابق مشیتش وجود او را اندازه کرد سپس (انتخاب) راه خیر و شر را به او آسان نمود »
      خداوند عظیم الشان از بندگان ناسپاسش شکوه میکند , در حالیکه او را از یک نطفه پست و آب حقیر خلق نمود تا هر لحظه اصلیت خویش را بیاد آورده از کبر و تکبر دوری کند و به پیدایش خویش بآندیشد و راه خیر و شر را به او دانانده است تا کدام راهی را که میخواهد خودش انتخاب کند . خداوند در همین سوره ما را متوجه چیزی دگر میسازد . باید انسان به طعام و غذای خود که باعث حیاتش است نظر کرده بنگرد ، در حقیقت ما به قدرت کامله خود آب باران را از ابر ها بکثرت فرو ریختیم ، سپس زمین را بشکافتیم ، باز در آن دانه رویانیدیم و به سبب باران انگور و سبزیجات ، زیتون و خرما و باغهای پر درخت و میوه و کاه آفریدیم . در سوره (ق) خداوند میفرماید «آیا آثار قدرت ما را مشاهده نکرده به آسمان بالای سر شان نمی نگرند که چگونه بنا کرده با ستاره گان آنرا زینت بخشیدیم و در آن هیچ خلل و شگافی نیست ، و به زمین نمی نگرند که ما آنرا بقدرت کامله خود برای امر معیشت آنها گسترده و و بغرض نفع دادن کوه های بلند و محکم روی آن قرار دادیم تا از آنها و سائر چیز های آن منفعت برند ، همچنان بقدرت کامله خود هر صنف و نوع نباتات و گل های با حسن و طراوت از آن رویانیدیم ، این همه دلائیل قدرت در آسمان و زمین موجب بصیرت و تذکر برای هر بنده است که با توبه از آن گناه و غفلت بدرگاه خدا باز گردد . و از آسمان باران پر خیر و برکت فرستادیم که به سبب آن روی زمین باغها و حبوباتی که زرع و درو میشود رویانیدیم ، و نیز درختان بلند خرما را که میوه ی آن منظم روی هم چیده شده رویانیدیم ، و زنده گردانیدیم به سبب آب باران زمین مرده را ، مانند زنده ساختن زمین مرده شما نوع بشر را هم پس از مرگ حیات داده از زمین بیرون خواهیم کرد » و در سوره قمر « بیگمان که ما هر چیز را از روی حکمت , تقدیر و ترتیب نموده ایم ». سوره الاعراف أيه 57 « او کسی است که باد ها را به عنوان مژده رسان های رحمت خود پیشاپیش می فرستد ، هنگامیکه باد ها ابر های سنگین (پرآب را بر دوش خود)برداشتند آنها را (بخاطر) آبیاری زمینی مرده میرانیم و آب را در آنجا میبارانیم و همان گونه (که زمین مرده را پر جوش و زنده میکنیم)مردگان را (نیز از دل خاک) بیرون می آوریم تا شما متذکر شوید و پند گیرید » و در آیه 185 همین سوره میفرماید: آیا آنان به ملکوت آسمان ها و زمین و به هر آنچه که خداوند آفریده است نمی نگرند و آیا نمی اندیشند که چه بسا اجل آنان نزدیک شده باشد . پس به چه سخنی بعد از قرآن ایمان می آورند ؟ » سوره الاعراف 191 « آیا چیز های را انباز خدا میسازند که نمی توانند چیزی را بیافرینند و بلکه خود شا ن آفریده میشوند ؟ » سوره حج 73 « ای مردم ! برای شما امر عجیب و غریب بطور مثا ل ذکر میشود به آن با دقت گوش داده فکر و تآمل نماید حقا آنچه را شما غیر از خدا میپرستید (آنها باهم جمع شوند و) بخواهند مگسی را بیافرینند , هرگز به آفریدن آن قادر شده نمیتوانند و اگر مگسی از ایشان چیزی را برباید آنرا از مگس (که ضعیف ترین مخلوق است) نمی توانند واپس بگیرند . طالب و مطلوب (عابد و معبود) هر دو ناتوان و بیچاره اند . خداوند را آنگونه که لازم است نشناخته اند , حقیقتآ که خداوند قوی و غالب و تواناست » بهر حال دوست عزیز ازینگونه آیات قرآن لبریز است ولی ما از آن دور و همین دوری وی ما را بکجا هاست که میبرد . از توجه تان یک عالم سپاس گذارم تشکر .

  • دوستان سلام
    متولیان زسمی دین باز به اصطلاح مشهور نمک خورده وبه نمکدان شاشیدند . انانیکه تمام عمر از راه دین نان خوردند چنان لگدی به دین خویش زدند که تعفن آن به اقصی نقاط ییچید والبته که همچو لگد ها
    به جزاستهزا و اظهار انزجار ونفرت از سوی جهانیان یاداشی ندارد وحقا که باایستی چنین باشد. ولی وای به روزی که هم سنخان اقای محسنی و دیگر طالبان باز حاکم شرع گردند ویاز با هم چو صراحت حکم اعدام و سنگسار بنی آدم را اعلام دارند ورذیلانه تر اینکه همچو امیال شهوانی وحیوانی خویش را با لباس تشیع می ییچانند و هزاران بار لعنت ابوذر ومقداد و سلمان و..... را بر خویش ارزانی میفرمایند . این فرو مایگان که احکام قرون وسطی را لایتغیر می شناسند نه از اسلام چیزی درک کرده اند ونه از تشیع ونه از اجتهاد وبه مصداق سخنان علی ابن ابی طالب یوستین اسلا م را وارونه یوشیده اند ما به ایشان اعلام میداریم که ای متولیان و نمایندگان رسمی تشیع :مرا به خیر تو امید نیست سر مرسان
    با حترام
    دوکتور یرویز کابلی

  • سلام به همه هموطنان ! مطلب طولانی جناب محمدی را خواندم و صد ها بار افسوس خوردم كه چنین عقاید مزخرف ارتجاعی با چنین نثر زیبا نوشته شده است ،
    آقای عزیز ! در كجای اسلام خانواده ، عشق و عاطفه وجود دارد ، زن از كدام حق انسانی برخوردار است ، چرا مسایل را یك جانبه و مثل اسلام عزیزت از دید یك مرد نگاه و قضاوت میكنی و به اصطلاح هم میبری و هم میدوزی . بیا برای یكبار هم كه شده حقایق و درد دل یك زن را بشنو . بس است در طول قرن ها شما و امثال تان با استفاده ازین قوانین مرد سالار از زنان مظلوم سوء استفاده نمودید .
    در جامعهء كه یك مرد در عین زمان حق اختیار نمودن چهار زن دایم و بی نهایت زن صیغه ای و كنیز را داشته باشد چه خانوادهء و چه عشق و عاطفهء میتواند وجود داشته باشد ، شما كه در نوشتهء تان داد از مهر و عاطفه بین زن و شوهر زده اید آیا چنین عشقی با وجود چندین همسری امكان پذیر است ، همانطور كه مرد میخواهد زنش تنها مال او و وفادار به او باشد این احساس و تمایل صد چند در وجود زن است ، شما فكرش را بكنید اگر بر عكس زن ها چنین حقی میداشتند . حتی فكر نمودنش برای آقایان آزار دهنده است كه خانمش یك یا چندین شوهر بر میگزید .
    قانون یك جانبه و مرد سالار اسلام زن را موظف به اطاعت از اوامر مرد و تمكین نموده و لو این مرد دیوانه ، پیر چندش آور و ازدواج بدون رضایت وزن طفل خورد سال باشد، چرا مرد را برای ارضا نمودن تمایلات جنسی زن موظف ننموده، در وجود زنان هم مانند مردان غرایز جنسی قوی تری وجود دارد . تعداد زیاد مردان ناتوانی جنسی، زود انزالی یا به دلیل تعدد زوجات پاسخگوی نیاز های جنسی زنان نیستند . چرا قانونی برای اینگونه زنان وضع نشده ، نظر شما در بارهء برده و كنیز زمان پیغمبر چیست كه با كنیز سكس بدون نكاح حلال بود ، نظر شما در مورد جنگهای صدر اسلام چیست كه تجاوز به زنان اسیر حلال بود، نظر شما در مرد محمد بنیانگذار اسلام عزیز چیست كه در سن پنجاه و سه سالگی با طفل نه
    ساله ازدواج كرد ، اگر تجاوز جنسی به نظر شما سكس بدون رضایت است پس سكس پیغمبر با رضایت عایشهء نه ساله بوده است ، هزاران مورد اینگونه مسایل غیر انسانی و بربریت در ین آیین ارتجاعی هزاروچهار صد سال پیش وجود دارد آیا به نظر شما این آئین سراسر جنایت و توحش از طرف خداست ، نه هرگز چنین نیست ، منتصب نمودن این اعمال جنایی به خدا توهین به ذات مقدس باری تعالی است ، آیا در نزد خداوند عالمیان چه فرقی بین مرد و زن است در صورتیكه هر دو مخلوقش است ، حتی بهشت درین آئین مزخرف مال مردان است ، ملا های بی خرد خواب شهوترانی را با حوریان بهشتی در آنجا دیده اند . موفق باشید . با معذرت . الفبای كمپیوترعلامهء سوالیه را ندارد

    • نرگس جان سلام وقت بخير،
      تمام احساسات وبرداشت ذهني شما رادريافتم. با كمي تحمل ومطالعه دقيق ازدستورات اصيل اسلامي وآشنايي به "حقوق زوجين" در"اسلام" همه مشكلاتي را كه جناب عالي مطرح كرديد،درنظرگرفته شده است.
      مشكلي كه دربخش امورزناي شويي دراسلام،ازديدگاه بعضي به نظر مي رسد مسئله عدم فهم دقيق و درست ازحقوق زن ومرد وسطحي بيني آنان است. كه اگرچنانچه بدور ازهرگونه احساسات،سروصداوهياهو اين مسئله مورد تحقيق وارزشيابي قراربي گيرد خواهيد پي برد كه واقعا هركدام اززن ومرد حقوقي دارند كه در صورت اعمال حقوق يك ديگر كاملا برنامه عدالت درنظام خانواده دراسلام تحقق يافته است درصورت عدم عمل به حق يك ديگر ظلم ونابرابري صورت گرفته است.
      شما اشاره كرديدكه دراسلام چرا براي مردان اجازه داده شده كه تاچهارتازن انتخاب كند، اين خودش براي زنان آزاردهنده اين حرفي درستي است.
      دراينجاعرض كنم كه "بايدي" وجود ندارد كه مرد "بايد" وحتما همچنين كاري را بكند وچهارزن داشته باشد.اگريك حساب سرانگشتي ازجامعه وعرف مردم هم داشته باشيم چند درصد مردان درخانواده ها چهارزن دارد؟ اين را خودشما رويش فكر كنيد؟
      درمسئله برون رفتن زن ازمنزل هم كه رويش زياد مانور داده شد هم همين طوراست آياوجداناچنددرصدزنان ازشوهران شان درهررفت وآمد روزانه كه دارد اجازه مي گيرند ومرد اجازه نمي دهد. بلكه درعمل زن خودش همه كاره است.
      درمسئله كامجوي ومسايل خاصي زناي شويي مردازخانمش كه درقلمروتناقض حقوق زنان دانسته شده، چند درصد همسرش راوادار به اجبارمي كند وحتما وحتما باهروحشي گري كه شده نزديكي كند؟ نه خير اين طورنيست.
      اين ها را همه اش مي گذارم به عهده وقضاوت خودتان كه برويد رويش تحقيق كنيد.
      آن وقت حقيقت را خواهيد دريافت كه موارد يادشده بيني وبين الله همه اش به صورت متعارف ومعمولي انجام مي شود. بگونه اي كه همه اش طبق خواسته خود زن صورت مي پذيرد.
      درمورد اينكه مردان چرا حق انتخاب چهارزن را دارد؟ بايد گفت : كه اين به معناي اين نيست كه حتما واجبارا مرد دست به ازدواج چهار تا زن بزند. بلكه درصورت نيازوحاجت مرداست مثلا:همسرش بچه دارنمي شود ومرد بچه مي خواهد ، يا اينكه مشكلات ديگري وجود دارد كه ناگزير بامشوره ي همسرش درصدد زني دومي بر مي آيد.اما درغير اين صورت «بايدي» وجود ندارد.
      گرچه تاحالا خودم به حضرت عباسي نديدم(؟) كسي را كه چهار تازن داشته باشد تاهنوز ازتوان همان يكي اش هم باتوجه به خرج ومصارف امروزي بزور درمي آيد، چه رسد به اينكه ديگركاري نداشته باشد بجز اينكه دنبال زن گرفتن باشد! منتهي اين موارديادشده درفقه وحقوق بصورت كلي يا به صورت "قضيه ي حقيقيه" درنظرگرفته شده است.
      درموردي اشاره نموديدكه : حتي اگر مرد ديوانه باشد بازهم زن بايد از او فرمان ببرد . نه خير كه گفته كه زن به هرحال وهرقسمي كه شده ازشوهرش اطاعت كند ودربند باشد. اگرمرد اهليت اداره خانواده اش را نداشته باشد، اعم ازاينكه ديوانه باشد يااينكه زندگي سختگيرانه ي را نسبت به خانمش داشته باشد. دراينجا زن ملزم نيست كه درعقد نكاح اوبماند. بلكه مي تواند از او طلاق گرفته رهايي يابد.
      درخصوص كه زن ازهمسردومي مرد ناخوشايندواذيت كننده است متأسفانه
      اين مسئله دردنياي غرب كه به صورت نامشروع صورت مي پذيرد مرد دوست دخترانتخاب مي كند چه؟ اين براي زن آزاردهنده نيست؟ بلكه بد تراست.
      به عقيده بنده اين حرفها بجزاز اتلاق وقت وآب انداختن به آسياي دشمن چيزي ديگري نخواهدبود. چون قضيه كاملا روشن است. اگرواقعا حرف ازحقوق بشر زده مي شود درموراد زيادي كه آدم ها بصورت فجيعانه ضايع مي شود درموارد گوناگون هيچ حرف وسخني به ميان نمي آيد! چطورشد كه ازهمه مسايل را رهاكرده آمده اين را نشانه گرفته است؟ اين خودش براي هرعاقلي مخفي نيست چه رسدبه اهل علم وفرهنگ.
      ممكن است دراينجا يك اشكال به ذهني بعضي برسد كه چرادرنظام خانواده دراسلام بين زوجين حقوقي پيش بيني شده است؟
      درجواب اين سؤال بايد ياد آورشد كه خانواده خودش جز ازكوچك جامعه است. همانگونه كه درجامعه نياز به يك مدير ومسؤول است خانواده هم ازاين قاعده استثنانيست.
      باحفظ احترام خدمت همه اي دوستان اهل انديشه وخرد.
      علي جان محمدي

  • دین مبین اسلام در کنار احکام اجتماعی و خانوادگی برای کسب علم و دانش نیز بسیار تأکید نموده است. صرف نظر از موقف و ارزش دانش آموزی در قرآن مجید، ما 3 حدیث از پیامبر اسلام ص، در دعوت مسلمین به آموزش علم و دانش داریم که حتی دشمنان دین اسلام نیز موجودیت و اهمیت آنرا رد نمیتوانند:

    1. « طلب العلم فریضه علی کل مسلم »
    تعلم و دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است .

    2. « أطلبوا العلم و لو بالصین » "
    علم را پی جویی کنید ولو مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید .

    3. « کلمة الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو أحق بها »
    سخن علمی و حکیمانه و متقن ، گمشده مؤمن است ، هر جا آن را بیابد معطل نمی شود ، آن را مال خودش می‏داند و بر می‏دارد .

    از فرمایشات امیرالمونین علی ع، در باره کسب دانش و علم:

    "الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا أحق بها و أهلها" یعنی: حکمت گمشده مؤمن است ، پس به دنبالش بروید ولو آنکه آنرا در نزد مشرکان بیابید . شما از او شایسته‏تر و سزاوارتر خواهید بود.

    مسلمین اگر عمل میکنند ویاخیر، باید خود پاسخگو باشند نه اینکه نتایج تنبلی و حماقت خود را به گردن دین اسلام بیآندازند.

    بااحترام

    • اسلام و پیغمیر زن دوستش زن را جز؛ وسیله ارضاع هوس های شهوانی خویش نپداشته اند. حالا کسانیکه از این قانون قرون وسطائی جانبداری میکنند یکبار با خود فکر کنند که اگر شوهر خواهر شما با استفاده از این قانون با و جود کسالت و مریضی او هر لحظه ای که دلش خواست به او مانند حیوانات حمله برده تجاوز نمائید . آیا این کار شمارا رنج نمیدهد.

  • سلام ! از آقای كامران میر هزار عزیز وهمهء دست اندر كاران سایت كابل پرس یك دنیا ممنونم كه نظر بندهء حقیر را درج لست نظرات نمودید . دستان شما قابل بوسیدن است . حال روزنهء امیدی در دلم برای آیندهء وطنم و رهایی مردم عزیز و نگون بختم از یوغ استعمار عرب باز شد . افتخار بر شما و امثال شما

  • خدمت جناب اقای محمدی عرض شود که شما هم هر چی نباشد یکی از مخلصین سگ پیر یعنی ملا محسنی هستی و گناهی هم نداری. چون خودت قانون را درست نخواندی فکر کنم تو راضی می شوی وقتی که نتوانی از چهار شب یک شب با خانمت همخوابگی نمایی شما را تحویل قانون دهند که تا جزای این کارت را ببینی.
    خود ملامحسنی از یک عیاش به تمام معنا است کسی است که دختر چهارده ساله را به عقد خود در اورد.
    خود ملا محسنی هیچ وقت این قانون را نه عمل می کند نه خوش دارد چرا ؟ چون که خودش یک پشتون است که نه شیع را قبول دارد نه سنی فقط عیش و نوش باشد و پیسه

    • آقای آخند محمدی ؟
      تو در نوشته ات گناه را به گردن غربیها انداخته ای و هی از خدا حرف زده ای که گویا خدا هم به نفع محسنی میباشد . خدادر کجای قران گفته است که زن از خانه نبرآید مگر آنکه از شوهرش اذن داشته باشد .برایم آن آیه را بنویس . دیگر آنکه زیاد غرب را مقصر دانسته ای که از زن عروسک ساخته است . مثلی داریم که گفته اند کور خانه نشین از بغداد خبر دارد . در جوامع غربی همه انسانها چه زن چه مرد حق مساوی دارند وهمه در برابر قوانین جامعه مسوول هستند .هرگاه خطایی از کسی سر میزند جزایی را که قانون تعیین کرده است میبیند وکسی هم نمیتواند او را نجات دهد . به اساس همین قانون است که هیچ کسی حق ندارد بر حریم قانونی کس دیگر تجاوز کند ومانند محسنی و دستگاه خرافی اش برای یک قشر عظیم جامعه تکلیف تعیین نماید . چون اروپاییان به درجه از پیشرفت و ترقی رسیده ند که مردم داوطلبانه از قوانین که خود بر آن رای داده اند ، اطاعت میکنند . همه حق تعلیم دارند و از سواد برخوردارند وراه را از چاه میدانند . به ملا و مفتی ضرورتی هم ندارند مگر در مواقع مراسم مذهبی که با آزادی کامل به ادای آن میپردازند یا اگر نمی خواهن نمی پردازند . این را هم حق فردی خود دانسته اند . در چنین شرایطی است که میبینیم ملیونها انسا در سراسر اروپا وامریکا انسانهای خیر ، مهربان و با عاطفه بار آمده اند چون انسان بر سرنوشت خودش آگاه است ووظایف و مسوولیتهای خود را در برابر دیگران و همنوعان میداند . از آقای محمدی میپرسم آیا این آزادی و این دستاورد انسانی بد است ؟ البته مواردی هم وجود دارد که به نظر ما مذموم است .مانند ساختن فیلمهای سکسی و استفاده از مواد مخدر وغیره که در میان برخی از جوانان وجود دارد . که البته همه چنان نیستند ولی هستند کسانی که چنین اند چه میشود کرد . انسان وقتی خود آگاه باشد دیگر تشویشی ندارد که بنشینیم و برایش قانون احوال شخسیه بنویسیم . . پس ما خود ملامت هستیم گناه را به گردن غربیها نباید انداخت . زنان غربی اکثرا دارای شخصیت خود هستند . هیچ مردی بر او نمیتواند فشار بیاورد و یا ازاو طلب ناروا کند . او به حق خودش آگاه است وبا کمال آزادگی در همه عرصه ها از دانش بشری دوشادوش مردان عمل میکند . آقای محمدی چگونه است که به زنان غربی میتازد و آنان را عروسک میخواند . برخیها مانند مردان میتوانند بد باشند ولی این را حکم کلی نباید پنداشت . تو زمینه این آزادگی را فراهم کن آنگاه خود خواهی دید که دیگر احوال شخصیه شما بهتر خواهد شد وشیوخ فساد انگیزی چون محسنی دیگر به میان نخواهد آمد.امیدوارم درخت تو بار دانش بگیرد .

    • فرهاد عزيز سلام ، من مكررا درمكرر بيان كردم كه : اين اندازه مشكل كه به وجود آمده ازسطحي نگري دوستان است. برادر! ازچهار شب يك شب كه شوهربايد درنزدهمسرش باشد اين حق "مضاجعت" دربستر است. نه اينكه مسئله خاصي زناشويي باشد. بين اين دوفرق است كه عاقلان خوددانند. آنچه كه موردنظ شمااست درطول چهارماه است. نه چهارشب.

    • هموطن عزيز سلام! همانگونه كه منابع استخراج احكام اسلامي چهارچيزاست:
      قرآن ، سنت ، اجماع ، وعقل . اما درقرآن احكام به صورت كلي بيان شده وجزئيات آن توسط سنت قابل استفاده است. مثلا : درقرآن آمده: اقيموالصلواة ..نمازبخوانيد ديگركيفيت نمازخواندن را بيان نكرده است ازاين رو سنت متكفل جزئيات ومفسرقرآن است.

      جناب عالي ، يادآورشده بوديد كه دركجاي ازقرآن ذكرشده كه زنان ازخانه ها شان برون نيايند.
      در اين مورد علاوه ي سوره احزاب آيه مباركه (33 )«وقرن في بيوتكن ولاتبرجن تبرج الجاهليّة الأولي ...» كه خطاب بزنان پيغمبر(ص )است . كه به خانه هاي تان به نشينيد وآرام گيريد، ومانند دوره اي زمان جاهليت پيشين آرايش كرده ازخانه برون نشويد.
      علاوه اين آيه شريفه روايات زيادي بيان گراين موضو است. ازجمله: يك روايت را ذكرمي كنم: « نَهى رَسُولُ اللّهِ اَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَيْتِها بِغَيْرِ اِذْنِ زَوْجِها فَاِنْ خَرَجَتْ لَعَنَها كُلُّ مَلَك فِى السَّماءِ وَ كُلُّ شَىْء تَمُرُّ عَلَيْهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ حَتّى تَرْجِعَ اِلى بَيْتِها» رسول خدا (ص)از بيرون رفتن زنان از خانه بدون اجازه شوهر نهى كردند، اگر زن بدون اجازه و رضاى شوهر خارج شود تمام ملائكه آسمان و هر جن و انسى كه بر او مى گذرد لعنتش مى كنند تا به خانه بازگردد.
      البته دربخش حقوق زن نسبت به مرد وخوش رفتاري وگذشت وهم روايات فراواني وجود دارد. كه اين جا جاي مجال آن نيست.
      موفق باشيد.

  • سلام به کامران میر هزار و دوستان آزدای!

    اما بعد اینکه به آقای محمدی این شاگرد قرن بیست یک آیت الله های ایرانی میگویم. اگر شما شرم داشته باشید نام خداوند را با اعمالی که از شما سر زده به زبان نمیآورید. درست مثل کمونیست ها که جالا خود را به کوچۀ حسن چپ میزنند. مگر شما احزاب جنایتکار وحدت اسلامی، جمیعت اسلامی، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی، حرکت انقلاب اسلامی و صد ها اسلام اشلام تا توانستید زن و مرد، کودک و جوان و پیر این وطن را را کشتید. نه از خدا شرمیدید و نه از مردم. مگر شما جنایتکاران تفنگی نیستید که به زنان مردم تجاوز میکنید و کودکان مردم را دزدی نموده و اعضای بدن شانرا در ممالک عربی و پاکستان میفروشید. آنروز ها مگر این مادران و خواهران ما یهود بودند که راکت بر سر شان حواله میکردید. کسی نمیداند شما از کدام اسلام حرف میزنید از اسلام امریکایی در مکه و مدینه و یا اسلام امریکایی در کربلا و قم. اگر شرم دارید و اگر وجدان شما را پول های باد آورده سازمان های جهنمی امریکا، انگلیس و عربستان سعودی کور نکرده خود را بامردان نامی مواجه کنید. مگر نمیشد قانونی میساختید که این مولوی آصف محسنی که با سن هشتاد و چند سالگی به دختر هژده سالۀ تجاوز میکند محاسبه نموده و به دیگر رهبران جهادی به خاطر کشتار مردم جزای تعین کند. شما زور خود را به زنان ستمدیده ای کشور تان به خواهر تان به مادر تان نشان میدهید. بیغرت ها وطن شما را امریکایی ها گرفته و انگلیس ها به همین وسیله تحم نفاق میپاشند وشما نشسته اید به روشنفکران اولتیماتوم صادر میکنید. آقای محمدی یک کلام بشرمید و صد بار بمیرید.

  • درود بر شما نرگس ی گرامی!
    با همه گفته های شما موافقم.
    با عرض حرمت

  • نوشته شده توسط پارمیس سعدی

    ۱- ابتدا بحث را با خود حضرت محمد بنيانگذار اين آيين جعلي شروع مي كنيم. محمد با خديجه كه 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج كرد.در آن زمان محمد فقط 25 سال داشت.او سومين شوهر خديجه بود وقتي كه خديجه با محمد ازدواج كرد يك بيوه بود. پس از اين ازدواج محمد از يك زندگي تجملي لذت برد.

    ازدواج محمد با كارفرماي خود نشانگر ميل محمد به يك زندگي اشرافي است.كه در اين زندگي اشرافي حتي رنج يك روز كار را بر خود متحمل نكند.

    ۲- -خديجه در زماني كه محمد 49 سال داشت از دنيا رفت. بين سنين 49 تا 63 سالگي محمد حداقل 11 بار ازدواج كرد. اين مطلب به خوبي نشان مي دهد كه برخورد او با كانون ازدواج چگونه بوده است. براي او زنان چيزي جز وسيله اي براي ارضاء نياز هاي شهواني او نبوده اند. ازدواج با 11 زن نشانگر اشتهاي سيري ناپذير او به مسائل جنسي است.

    ۳- همسر مورد علاقه او عايشه بود كه در آن زمان تنها 6 سال داشت. ازدواج محمد با يك دختر 6 ساله آشكارا نشان مي دهد كه محمد نه تنها يك زن باز بود بلكه بچه باز هم بود.

    ۴-پسر خوانده محمد زيد با زينب دختر جهش ازدواج كرده بود. اما محمد روزي او را در لباس منزل ديد . زيبايي زينب به ناگاه محمد را منقلب ساخت و به او تمايل پيدا كرد. زيد اين برده آزاد شده خدمتگذار به خوبي موقعيت را دريافت و بدون تامل به خاطر عشق به اين باني خير همسر خود را به او تقديم كرد.

    محمد به حرمسراي خود قانع نبود و با عروس خود نيز ازدواج كرد. پسر خوانده اش كه يك دنباله رو مخلص پيامبر بود از طلاق دادن همسرش خشنود بود. چه پدر شوهر گرانقدري ‌‌!! يك مدل براي همهُ پدر شوهرهاي دنيا!!!!

    محمد هر چه را كه به آن مبادرت مي ورزيد موعظه مي كرد. اين موعظه ها توسط آيه ها و احاديث زير تاكيد مي شود.

    قسمتهايی از تازينامه درباره زنان:

    سوره ماده گوساله(بقره) آيه23: زنان شما كشتزار شمايند. هر زمان و به هر طريق كه خواستيد به كشتزار خود نزديك شويد.

    در اينجا مي توانيد ببينيد كه اسلام چه نيكو با زنان رفتار مي كند. زنان به عنوان كشتزاري معرفي مي شوند كه به وسيلهُ مردان كاشته مي شوند. چه افتخاريست براي يك زن مسلمان!

    سوره نساء آيه 34: مردان را بر زنان حق تسلط و نگهباني است. به واسطه آن برتري كه خدا بعضي را بر بعضي مقرر داشته است. و هم به واسطه آن كه مردان بايد از مال خود به زنان نفقه بدهند. پس زنان شايسته و مطيع آنهايند كه در غيبت حافظ حقوق شوهرانشان باشند. و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند. و زناني كه از مخالفت آنان بيمناكيد ? ابتدا آنها را موعظه كنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوري كنيد. باز مطيع نشدند به زدن آنها را تنبيه كنيد. چنانچه اطاعت كردند ديگر هيچگونه ستم بر آنها روا نداريد. همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است.

    اولين نكته اي كه در اينجا حائز اهميت است اين است كه تازينامه آشكارا مي گويد مردان برتر از زنان هستند. دوم اينكه اسلام به مردان آموزش مي دهد كه زنان را با رفتار وحشيانه و ارعاب كنترل كنند.

    سوره نسا آيه 15: زناني كه عمل ناشايست انجام دهند 4 شاهد مسلمان بر آنها بخواهيد. چنانچه شهادت دادند آنها را در خانه نگه داريد تا زمان مرگشان فرا رسد.

    سوره نسا آيه 16: اگر در ميان شما دو مرد مبادرت به عمل زشتي كردند. هر دو را مجازات كنيد. اگر توبه كردند آنها را به حال خود واگذاريد.

    همانطور كه مي بينيد هر گونه خلاف جنسي زنان مجازات مرگ به دنبال دارد. اما انحراف مردان از طرف خدا قابل بخشش است.

    سوره نور آيه 6: آنان كه به زنان خود نسبت زنا بدهند و بر اين ادعا جز خود شاهدي نداشته باشند چهار بار سوگند بخورند

    در اينجا مي بينيد كه يك مرد مي تواند به راحتي به زنش تهمت بزند و طبيعتا او را به مرگ محكوم كند و فقط كافيست كه ۴ مرتبه شهادت ياد كند كه گفتار او صحيح است. اما از طرف ديگر زنان چنين حقي را در اسلام ندارند.

    قسمتهايی از حديث تيرمزي و ديگران:

    ۱ - اگر زني مرتكب عمل زشتي بشود شوهرش حق دارد او را كتك بزند. اما نبايد استخوان او را بشكند. زن نبايد كسي را كه شوهرش دوست نمي دارد به منزل راه دهد. ولي حق دارد كه از شوهرش انتظار نفقه داشته باشد.(ت. ر. برگ

    ۲ - براي زن ممنوع است كه در زمانيكه آرايش كرده يا لباس نيكو پوشيده كسي غير از شوهرش او را ببيند.( ت.ر. برگ ۴۳۰)

    ۳ - اگر زني به مسافرتي برود كه سه روز يا بيشتر به طول كشد? ايمانش زايل مي شود. جز اينكه شوهر يا پدر يا پسرش در اين سفر او را همراهي كنند.

    ۴ - يك زن بايد خود را حتي در حضور پدر شوهر ? برادر و ديگر ذكور بپوشاند.(ت. ر برگ 432)

    ۵ - براي يك زن ممنوع است كه بدون اجازه شوهر پولي را صرف افراد نيارمند بكند يا براي دوستانش ميهماني بگيرد(ت.ر. برگ 256)

    ۶ - يك زن نبايد بدون اجازه شوهرش نماز اضافي (نافله) بخواند يا اينكه روزه بگيرد(به جز ماه رمضان)

    ۶ - اگر سجده به غير از خدا قانوني بود زنان بايستي بر شوهرانشان سجده كنند.

    ۷ - اگر مردي نياز جنسي داشت زن بايد فورا خواسته او را اجابت كند اگر چه در حال پختن نان در كوره باشد.(ت.ر. برگ ۴۲۸)

    ۸ - ازدواج زن با يك مرد قائم به ذات نيست بلكه اختياري است. اين به اين معني است كه اگر پدر شوهر به شوهرش گفت زنت را طلاق بده بايد حرفش را گوش كند.

    ۱۰ - اگر زني در خواست طلاق كند بدون اينكه دليل عادلانه اي داشته باشد? به بهشت وارد نخواهد شد.(ت. ر. برگ ۴۴۰) بر عكس مردان مي توانند هر وقت بخواهند زنشان را طلاق بدهند.

    ۱۱ - اكثر زنان به جهنم خواهند رفت(مسلمان . برگ 143)

    ۱۲ - اگر مردي همسرش را به بستر بطلبد و او امتناع كند مورد لعن و نفرين فرشتگان قرار خواهد گرفت. و دقيقا همين امر براي زناني كه شوهر را در بستر تنها بگذارند به وقوع خواهد پيوست.(بخاري . برگ 93)

    ۱۳ - زناني كه از شوهرانشان قدرداني نمي كنند در وسط جهنم خواهند بود. اگر زني به شوهرش بگويد من هرگز چيز خوبي از تو نديدم ناسپاسي است(بخاري. برگ 96)

    به چند طريق است كه زن مالكيت بر جسم خود ندارد. حتي شيري كه در سينه هاي او جاري است به شوهرش تعلق دارد. او حتي مجاز نيست كه تنظيم خانواده را رعايت كند( بخاري . برگ 27)

    قسمتهايی از كتاب حديث صحيح مسلمان:

    فصل 540: پيامبر گفت زني را ديد كه به شكل شيطان در رفت و آمد بود. و مجذوبش شد. او به پيش همسرش زينب رفت و در حاليكه چرمي را دباغي ميكرد با او آميزش كرد. و آنچه در قلبش بود بيرون ريخت.

    فصل 558: پيامبر گفت اگر مردي زنش را به بستر بطلبد و ا و نياييد ? و شوهر شب را به صبح رساند در حاليكه از او عصباني است ? فرشتگان تا صبح او را لعنت فرستند. آنكه در آسمان هاست از او ناراضي است تا زمانيكه شوهرش از او راضي شود.

    فصل 576: پيامبر گفت زن از يك دنده خلق شده است و به هيچ طريقي براي تو راست نخواهد شد.

    انور شيخ نويسنده كتاب اسلام يك جنبش ملي عرب? مي گويد. به نظر مي رسد كه دكترين اسلام در مورد زنان اين است كه زنان از پايه نا بكارند و مردان بايد دائم آنها را تحت نظر بگيرند. آنها نبايد هرگز به حال خود وا گذاشته شوند.

    در حقيقت در حديث ديگري موقعيت زنان را بي پرده چنين بيان مي دارد . " من مصيبتي مضرتر از زنان براي مردان به جا نگذاشتم"

    فصل 619: فروش سگ و گربه (به جز اينكه سگ براي كار باشد)و امرار معاش توسط فاحشه ها ( به جز غير مسلمانان ) ممنوع مي باشد.

    اين حديث مهاجمين مسلمان را تشويق مي كند تا زنان غير مسلمان را براي لذت جويي خود به فاحشه تبديل كنند. چون فاحشگي غير مسلمانان ممنوع نشده است. در طول تاريخ از اين مثالها به فراواني مي بينيم.

    فصل 114: پيامبر گفت اكثر جمعيت جهنم را زنان تشكيل مي دهند. از ديد اسلام خوي اكثر زنان شيطاني است و جايگاه آنان جهنم است.

    مالك 362:1221: ابن فهد گفت: " من چند كنيز دارم كه از زنانم بهتر هستند . ولي دوست ندارم آنها حامله بشوند. آيا مي توانم موقع انزال خود را عقب بكشم." حجاج گفت " آنها مزرعه هاي تو هستند اگر دوست داري آنها را آبياري كن و اگر دوست نداري آنها را خشك نگه دار"

    سه حديث بعدي در ارتباط با يكديگرند

    مالك 364:1234: اگر زني به كودكي شير دهد او مادر رضاعي طفل مي شود و شوهرش پدر رضاعي او. اگر مردي دو زن داشته باشد و يكي از آنها به دختري شير دهد و ديگري به پسري? اين پسر و دختر نمي توانند با يكديگر ازدواج كنند چون پدر رضاعي آنها يكي است.

    حديث بعدي متضاد حديث قبلي است.

    مالك 364:1239: قانون خويشاوندي رضاعي فقط در مورد كودكان زير دو سال كاربرد دارد. اما مرد به بلوغ رسيده كه از شير زني تغذيه كرده شامل اين ارتباط رضاعي نمي شود

    حديث بعدي را با دقت بخوانيد

    مردي از عمر پرسيد: زنم سر خود به كنيزي كه با او هم خانه بودم از شير خود خورانده. حالا نسبت من به اين كنيز چگونه است؟

    عمر گفت زنت را تنبيه كن و به طرف كنيزت برو

    چه چيز بيشتري در باره اين آيه هاي طلايي تازينامه و احاديث روشن كه هدايتگر مسلمانان حقيقي است بگويم؟

    غزالي متفكر معروف اسلامي 18 درد و رنج براي زنان در اسلام بر مي شمرد كه مسبب آنها نافرماني حوا در بهشت مي باشد. اين ليست آشكارا موقعيت زنان را در اسلام نشان مي دهد. و همچنين نشان مي دهد كه كه سنت هاي اجتماعي در دين اسلام چقدر عقب افتاده هستند. در اينجا اسلام تا آنجا پيش مي رود كه حتي حاملگي و درد زايمان را مجازاتي از طرف خدا بر مي شمارد. آيا اينچنين است الله رحمان و رحيم؟

    اين 18 مجازات عبارتند از:

    1- عادت ماهانه
    2-زايمان
    3- جدايي از پدر و مادر و ازدواج با يك غريبه 4- حاملگي
    5-نداشتن اختيار خود
    6-بهره مندي از ميراث كمتر
    7- نداشتن حق طلاق و قادر به طلاق نبودن
    8-اينكه مردان مجازند تا 4 زن اختيار كنند اما زنان تنها مي توانند يك شوهر داشته باشند
    9-اينكه بايد در خانه محصور باشند
    10- اين حقيقت كه بايد در بيرون از خانه سرهايشان را بپوشانند
    11- اين حقيقت كه شهادت دو زن برابر است با شهادت يك مرد
    12- ديگر اينكه او نبايد بدون همراهي يكي از خويشاوندان نزديك از خانه بيرون رود
    13- و اين حقيقت كه مرد ها براي نماز جمعه و تشييع جنازه مي توانند بروند اما زنان نميتواند 14- عدم توانايي آنها در حاكم و قاضي شدن
    15- اين حقيقت كه شايستگي 100 جزء دارد تنها يك جزء آن به زنان نسبت داده شده و 99 تاي بقيه به مردان نسبت داده شده است
    16- اين كه اگر زني به هرزگي تن دهد در روز قيامت مجازات او نصف مجازات ديگران خواهد بود(به نظر من مصداق اين حديث آيه 25 سورهُ نسا هست كه مي گويد كنيزان اگر خلافي انجام دهند مجازات آنها نصف مجازات زنهاي آزاد است. مترجم)
    17- اين حقيقت كه اگر شوهرانشان آنها را طلاق بدهند بايد 3 ماه يا سه گذر عادت ماهانه را صبر كنند
    18- اين حقيقت كه اگر شوهرشان بميرد قبل از ازدواج بايد 4 ماه و 10 روز صبر كنند.
    اين تنها گوشه اي از حقايقي است كه در باره سرشت واقعي اسلام بيان شده است

    توجه: براي نوشتن اين مقاله از كارهاي ا. گوش? رابرت. اي برنز و انور شيخ استفاده شده است

    ترجمه: پارميس سعدي

    • درود بر شما !
      میخواستم با استفاده از تعطیلات اخیر هفته به پاسخ اقای محمدی بنویسم که مطالبی که شما تحریر کردید هم جزء پلان من بود البته با تزئیداتی و تقلیلاتی.خوب در هر صورت یا شما یا من، مهم نیست من خوشحال هستم که کارم را سبک کردید.اماندانستم چرا اقای محمدی تا حال پاسخی ننوشته اند.من منتظر پاسخ ایشان هستم.و سوال من اینست که با در نظر داشت سوالات خودشان از اقای حقگو(17 اپریل 16:43) در مورد قانون و غیره،لطفآ در باب قانون الهی با در نظر داشت ایات و احادیث فوق چه نظر دارند. درود بیکران و موفقیت فراوان بر شمااجمل گرامی در راه روشنگری خود و دیگران.باز هم به ملاقات تان خواهم آمد.

    • درود ابلیس که راهبر دروغگویان است بر آقای اجمل بی خدا باد

      تمام دروغ آقای بیخدا و نویسندۀ دروغگوی این دروغنامه را (که فقط آیه ی ششم سورۀ نور را نوشته و بقیه را خواسته است از انظار عموم پنهان کنند) میتوان فقط با خواندن سورۀ مبارکۀ نور از آیۀ اول تا به آیۀ دهم، تشخیص داد.

      اگر عقل و خرد اینچنین پیروان نابینا و عقده ی داشته باشد، خانه عقل و خرد از اساس خراب بوده و فاتحۀ عقل را باید هر چه زودتر خواند.

      شادزی

    • باسلام و سپاس بیپایان خدمت آقای توفیق ! چه راست و چه بجا فرمودند " اینست نتیجه خردمندی و اینست ثمره خرد آقای بی خدا " ما شااالله چه نام مناسبی برایشان منتخب نموده اند که زیب و زینت اوشان از برای ابد خواهد بود . از تمام خردمندان " باخرد " تقاضامندم تا ایشان را بدین اسم زیبا آفرین گویند و آنان نیز همچون اسامی را زیب روح و روان وتن شان سازند . اسم و نوشتار آقای بیخدای باخرد و باعقل و دانش ، کاسه ی صبر با حوصله مند ترین نویسندگان را که آقای توفیق باشند بلب آورد و سر ریزه ساخت که این بی حوصلگی شان مرا خوش افتاد و تحسین و تقدیر داشتم که خداوند بر نوشتن هر حرفشان اجر بیپایان نصیب فرماید . آمین و تشکر

    • برادر ارجمند سلام عرض میدارم. امیدوارم بحث ما اگر خلاف ایدیه هر یکی باشد دلخور نشویم. اصلاء نمیخواستم به سوالات شما پاسخی ارائه کنم زیرا شما را کند ذهن تر از ان یافتم که بعد از اینهمه بحث ها میخواهید قصه سر مگسک را شروع کرده و باعث تکلیف تان شوید. اما نوشته دوست مان بابک عزیز مرا واداشت تا نکانی چند در جواب تان ارائه کنم.

      • بلی عزیز دلم من معتقدم که جامعه بشری تا زمانی که انسان اخلاقا به شناخت حق خود و دیگران اماده نشده نیاز به قانون دارد. و این قانون باید روی مناسبات انسانی استوار باشد. انسانها که موجودات اجتماعی اند نیازمند روابط انسانی با هم اند و این روابط غرض شکل گیری منصفانه و عادلانه مستلزم رعایت بعضی از اصول قبول شده طرفین هنگام تقابل است که میشود بطور ساده نامش را قانون گذاشت. که طبق این اصول هر کس حدود مکلفیت و حقوق خود را میداند. اما این قانون نباید از جانب زور گو و بغرض تحمیل منافع خودش بر جامعه وضع شود. اگر چنین باشد منصفانه نیست و باید در برابرش قد علم کرد. زور گو چون اکثراء افرادقلیلی اند و توان انرا ندارند تا حاصل زحمت زحمتکشان را که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند بگیرند معمولا به نیرنگ متوصل میشوند. و برای توصل به نیرنگ به حربه قوی یی نیاز دارند تا باشد انها را مسحور و نان شانرا برباید. یگانه حربه یی که تا حال کارا بوده و بطور موثری از ان نفع برده اند همانا دین است. ظالم با تطمیع تیکه داران دینی و گماشتن انها به تخدیر توده ها به هدف خود که همانا دزدیدن نان مظلوم است میرسد. تیکه دار با تجسم آتش دوزخ و عذاب الهی مظلوم را تهدید میکند که این خواست خدا بوده که او دارا و تو ناداری واگر بغاوت کنی خلاف امر خدا- و دوزخ با همه وحشتش در انتظار توست. مظلوم باید عقب نشینی کند و سر به دامن قناعت و شکر فرو برد. برای رسیدن به چنین هدفی و حفظ این مناسبات برای همیش ظالم و در تبانی با ان روحانیون فروخته شده باید کاری کند تا مظلوم متوجه حقه یی که با او شده نشود.اینجاست که او را از جنت فردوس وعده داده و ازو تعهد میگیرد که هرگز اگر سهوا هم باشد بطرف روشنگر نرود. به مکتب نرود- با کسی که به این بیعدالتی اعتراض کند نرود و اگر مواجه هم میشود باید به او بمثابه کافر حد اقل در دل خود لعنت بفرستد و مداوم ترس خدایی را که حامی ستمگر است در دل داشته باشد. اینجاست که بازار شما هم گرم میشود. به خود که اعتماد ندارید به صداقت خانم و یا خواهری هم نمیتوانید اعتماد کنید و یا شاید هم از روشن شدن شان در هراس هستید که در ان صورت نمیتوانید با چهره زورگو در برابر شان نمایان شوید. دیگر نمیتوانید به ایشان تجاوز کنید و..... می بینید که چه روابط منطقی یی در اینجا وجود دارد.پس این حربه اینجا هم کارایی لازمش را دارد. راه ساده تر اینست که ایشان را از اجتماع بریده و به فریب جنت و دوزخ به اطاعت واداشت. و متاسفانه در اثر گذشت سالیان متوالی ایشان انقدر از حقیقت فاصله گرفته اند که بعضی ها داوطلبانه این زنجیر را به گردن می اندازند و این نشانه حق بودن ایدیه شما نیست.
      • من هم مانند شما به اهمیت خانواده پی برده و انرا اساس اجتماع میدانم. اما این خانواده باید رواناء سالم باشد تا جامعهء سالمی بوجود بیاید. مگر با فشار و ترس دایمی که متداوم بر ایشان حکمفرماست میتوان چشم داشت جامعهء که شما میخواهید برایمان بسازید یا ساخته اید سالم باشد ؟ یکبار به جامعه ما بنگرید.. دیگران ما را بمثابه انسان هم قبول ندارند. زیرا همه بیماران روانی ایم که فقط میخوریم-مینوشیم- میکشیم-تجاوز میکنیم و به این همه فخر هم میکنیم.( مسئولیت این همه از شما و دین تان است )
      • من معتقد به زن سالاری یا مرد سالاری و یا هم نفی قانون نیستم. بلکه طرفدار قانونی هستم انسانی که در پرتو ان مانند انسان زندگی کنیم. و این بدین معنی هم نیست که وقتی انسانها نیازمند به موجودیت قانون هستند مجبورند قانون بدوی ترا تحمل کنند.
    • درود بر کابل پرسیان

      توفیق می نویسد >درود ابلیس که راهبر دروغگویان است بر آقای اجمل بی خدا باد

      توفیق جان اگر خدایی مثل الله خونآشام باشد چه نیازی به شیطان است ؟

      دوروغ خواندنی یک مطلب از ارزش آن مطلب کم نمیکند! درنوشته بالا حتی صفحات مشخص شده ، و احتمالا بر اساس منطق آخوندی دوروغ است!!! .ومطلب دیگر اینکه انسان خردگرا درستی و راستی مفاهیم را تنها با استناد به قوه عقلانیت میسنجد و تنها مفاهیمی را میپذیرد که از فیلتر خرد با موفقیت خارج شوند . کار دین تعببد وتقلید است ، تقلید یعنی تعطیل کردن مغز ، مقلد کسی که فکر خود را عاطل بگذارد و به دهن آخوند نگاه کند که آخوند چه میگوید .

      ازدواج با دختر نه ساله ، چهارتا زن گرفتن ، داستان ننگینی صیغه و محلل با هیچ نوع خرد و منطق آدمی جور در نمی آید مگر اینکه خرد را با منطق آخوندی معنی کنیم ؛ مثلا > خردمند کسی است که الله ،محمد و امامان را قبول داشته باشد!

      من از مسروق پرسیدم: چه کسی به پیامبر از جنیان خبر داد، هنگامی که در شب قرآن را شنیدند؟ وی گفت: پدر تو، عبدالله به من گفت که درختی در مورد آنان(جنیان) به پیامبر خبر داده است.
      صحیح بخاری، بخش پنجم، جلد 58، شماره 199

      محمد بن مسلم گويد: روزى خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه يك جفت قمرى آمدند و روى ديوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مى كردند، و امام باقر عليه السلام ساعتى به آنها پاسخ مى گفت ، سپس آماده پريدن گشتند، و چون روى ديوار ديگرى پريدند، قمرى نر يكساعت بر قمرى ماده بانگ مى كرد، سپس آماده پريدن شدند، من عرضكردم : قربانت گردم ، داستان اين پرندگان چه بود؟ فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چاپار و جاندارى را كه خدا آفريده است نسبت بما شنواتر و فرمانبردارتر از انسانست ، اين قمرى بماده خود بدگمان شده و او سوگند ياد كرده بود كه نكرده است و گفته بود بداورى محمد بن على راضى هستى ؟ پس هر دو بداورى من راضى گشته و من بقمرى نر گفتم : كه نسبت بماده خود ستم كرده ئى او تصديقش كرد.
      اصول كافى جلد 2 صفحه 375 روايت 4

      در دوران جاهلیت پیش از اسلام من میمون ماده ای را دیدم که توسط تعداد زیادی میمون نر دوره شده بود و همگی داشتند او را سنگسار میکردند. زیرا رابطه و دخول غیرشرعی داشت. من نیز به همراه آنها به سنگسار وی پرداختم.
      صحیح بخاری، بخش پنجم، جلد 58، شماره 188

      از انس: پيغمبر اكرم (ص) فرمود: بادنجان زياد مصرف كنيد، كه اول درختى است كه بخدا ايمان آورده است.
      مكارم الأخلاق‏،شيخ حسن (فرزند شيخ طبرسى‏)،مترجم: سيد ابراهيم مير باقرى‏، ناشر: فراهانى‏، تهران‏، چ دوم‏:1365 ش‏. جلد‏1، برگ: 349

      عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی ۷ سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است ۹ سال داشته است، و عروسکهایش همراه وی بوده اند، و وقتی پیامبر اسلام فوت شد، وی ۱۸ سال سن داشته است.
      صحیح مسلم ۸٫۳۳۱۱

      این نوع خرد را ما به شما آخوند ها تبریک میگوییم !

      محترم آخوند انصاری؛ نیچه بزرگ میگوید>بیخدایان باید به بیخدایی خود مفتخر باشند، نه شرمنده، زیرا بیخدایی فرد نشانه ی صحت و استقلال ذهن اوست..

      خرد یارتان

    • خردیکه بر مبنای دروغ و کذب باشد را به شما دو دسته تقدیم نموده و از خیرش میگذریم.

      بدرود

    • اسم زیبای بی خدای منتخب شده بر شما آنهم به منطق و عقل و خرد جناب عالی نمایانگر خردمندی و راست گوئی شما نموده نام و نشان زردشت را زنده و آشکارا میکند . کسیکه با خواهر میتواند نکاه ببندد ، کسیکه مادر را بزنی بگیرد و از عروسی با دختر شرم نکند ، او واقعآ میتواند دشمنی اش را با خدا اعلان نموده دین اسلام را توهین نماید و از بیخدائی اش اشکارا دفاع نماید و در برابر اینگونه جهالت بزرگ و هویدا خاموشی را بخود مصلحت میبینم

    • به گفته دوستان ایرانی زدی به سیمی آخر ! چه ربط داره زردشت به بیخدایان !؟ زردشت هم مثلی محمد یک انسان شییادی بود که اددعای پیغمبری کرد . ما به دین کسی کار نداریم این دین است که به ما کار دارد، مگر ممکنه یک هموطن مارا به جرم دونلود مقاله به بیست سال زندان محکوم کند ؟ یا هموطنان دیگری مارا مثل گوسفند گردن بزند وما هیچی نگیم ؟ ممکین نیست .

    • من گمان بدان داشتم شاید از جمع زردشتیان باشید میبخشید بسیار زود فراموش کردم که شما اصلآ خدای ندارید .ایشان خودشان هستند که خود را خلق نموده بجهان عرض اندام نموده اند . وای بحال اینگونه طرز تفکر و وای به اینگونه منطق و صد ها افسوس به این عقلی که برایتان خلق و عطا نموده اید نمیدانم از کدام عصر و دوران صحبت داشته بکدام زمان قرار دارید ؟ فلاسفه یونان در تلاش خدا عمری را بسر بردند و فلسفه شما بر خود نام بیخدا گذاشت " فکر نمیکردم واقعآ بی خدا و منکر خدا باشید . شما که مرا خول الله نصواری خطاب نمودید من که بایست شما را از محبت اجمل چرس الله بگویم زیرا این نامگذاری من زیباتر از نام نهادن نام بیخداست . ازین سخنان بیمعنی که بگذریم من آرزومندم دلائیل تان را در دائره معقولیت بشنوم نه حزیان گوئی . و خواهیش میکنم مرا نه آخند بخوانید ونه هم ملا ، بدیوانگی ، چون با شما دارم همصحبت میشوم قائلم . اما شرط بر آن که سخن معقول را میشنوید و وعده میدهم گفتار منطقی را بپزیرم و وعده نمائید یا نام بیخدا را از خود دور میسازید ویا مرا با خود یار میکنید و الی شاید درسی بدیگران گردد .موضوع ادیان قصه طولانی و بعدیست اگر کابل پرس? تمام بخش هایش را بما بگذارد کفایت نخواهد کرد زینرو صحبت ما روی اصل وجود آن خداوندگار و جهانی که بدان عقول اکثر مردم ها کمرسی نموده و یا بنظر جناب شما ما دیوانگان بدان ایمان داریم خواهد بود . خاطر جمع باشید کسی بیکار نیست تا خودش را بزحمت انداخته و بر خود جنجال خلق نماید و شما را از فضای اینتر نتی پیدا نموده به بیست سال حبس محکوم سازد ، صرف اقای کامبخش بیچاره بود که در دام بچه ترسانک افتاد . من به صراحت اعلان مینمایم که اکثریت این حکومت اسلامی با عقائید جناب شما سازگار است و حامی و پشتیبان شما در خفا خواهند بود ، نترسید ...
      من با ایمان و عقیده ی کامل دعوی دارم که خداوندی یکه و یگانه ، با قدرت عظیمی وجود دارد که تمام جهان را از هیچ خلق نموده و انتظامش را به عهده دارد و خالق من و تو میباشد چه بخواهی چه نخواهی . و اگر خداوند خودش مرا توفیق بخشید تا آخر عمر ایمانم را نگه داشته اوامرش را بجا آورم و از منعیاتش بپرهیزم و شکار خیالات مانند شما نشوم امید وارم از زمره ی جنتی ها باشم ، ولی این بنده ی حقیر هر لمحه در ترس و حراس نیز میباشد تا نشود عملی از من سر زند که مورد نا پسند آن ذات لایزال شده مورد عتابش قرار گیرم . با ایمان کامل و عقیده ی راسخ و با درنظرداشت وعید های خداو پیامبرش در قسمت شما میتوانم بگویم اگر قبل از مرگ ، جناب شان توبه ننمایند و با انکار از ذات حق بدنیای ابدی تشریف ببرند ، مستحق همان دوزخ پر از آتش خواهند گشت که چتکه هایش بمانند شتران سرخ بوده حول و تفت آن پوست سر را از فرق جدا نموده بهوا میرقصاند . یا جناب عالی واقعآ ایمان بروز آخرت ندارند و یا آنرا مزاق می پندارند . گرچه بزرگان گفته اند که دیوانه بگریز که مست آمد ، ولی این دیوانه در خدمت شما مست خدا جان قرار دارد تا هر چه میداند از شما صرفه نکند و دریغ نورزد هرچند درین روز ها آنقدر مصروف و مشغول میباشم که فرصت دست رسی انتر نت را نداشتم ولی با آنهم خودم را بشما بهر قیمتی که باشد میرسانم به امید راه یابی تان جناب اجمل جان باخدا

  • سلام خدمت آقای دانشمند محمدی ! دلایل شما برای قناعت دادن یك بچه هم كافی نبود، اینبار هم غیر عادلانه و از چشم یك مرد به قضیه نگاه كردید . این اسلام عزیز آنقدر ها كه شما فكر میكنید موضوع پیچیده و مغلق نیست كه نیاز به تحقیق و مطالعه داشته باشد ، شما كه در زمینه دكتورا دارید مرا و امثال مرا قناعت بدهید .
    آقای محترم ! موضوع مورد بحث این نبود كه چه تعداد مردان چهار زن میگیرند ، چه تعداد مردان به زنان اجازهء خروج از منزل میدهند و و ... اصل موضوع غیر انسانی بودن و زن ستیز بودن این قوانین است ، اینكه كی امكانات چند زن را دارد و فلان مرد با انصاف است مانند شما و با همسرش رفتار خوب میكند ربطی به موضوع ندارد. گیرم كشور ما از بركت اسلام عزیز سرمایدار شد و همهء مردان امكانات مخارج چند زن را بدست آوردند آنوقت چه میگوید .
    برادر بیا اینرا بپذیر كه این دین برای جامعهء امروز كار آمد نیست ، شما كه دانشمند این دین استید از ارائهء دلیل قانع كننده به ساده ترین موضوعات عاجز استید . اینرا نفرمودید كه پیغمبر چه مشكلی داشت كه آن همه زن گرفت ، لابد شاید بگوید كه بچه دار نمیشد . چه مشكل و نیازی برای ازدواج با طفل نه ساله داشت ، اینرا من جواب میدهم برای كه پیدوفیلی داشت .

    • اگرنرگس خانم دقت كنيد، راستش اين است كه بعضي چيزهارا تا انسا ن ازدرون خوب لمس نكند وبه عمقش پي نبرد مسئله ساز ومشكل سازخواهد بود.
      تاحالا من هرچه ازنظرات دوستان ملاحظه كردم فقط برداشتهاي ذهني خودشان بود. وتعريف هاي گوناگون ، مثل همان مثلي ، كه چند نفر رفته بود درتاريكي دست به فيل زده بود وقت كه ازآنجا برون شدند هركدام شان ازفيل يك تعريف خاصي داشتند!وتعريف آن يكي براي ديگري قابل قبول نبود.
      دراينجاه هم قريب به همان مثل شده است. مامي گوييم كه قبل ازاسلام نه ارزش براي انسان وانسانيت بود ونه براي زنان بلكه دختران را زنده بگور مي كردند و تولد دختردريك خانواده ننگ بود .اين به بركت دين اسلام بود كه براي بشر وبشريت بران انسان وانسانيت اعم از (زن ومرد) تاج كرامت را گذاشت . وانسان را به عنوان گل سرسبد خلقت دراين كره اي خاكي معرفي كرد.
      من كه اين اندازه مي گم بايد تحقيق بيشتري كرد به خاطرهمين است.
      چون اسلام داراي معارف ودرياي بي كران است. كه ازدور مخصوصا ازيد بعضي ها جوشان وخروشان اما درعمق اش دنياي ازمهر، محبت ، مروت ، احقاق حق آزادي وتمام صفات پسنده وجود دارد. كه دراين جاي شكي نيست.
      برداشت من برآن شده كه دوستان ازنزديك خوب مطالعه كنند. وقتكه به واقعيت رسيدند آن موقع تعريف ها هم درست مي شوند.
      نرگس خانم يادآورشد، كه بازشماازديدمردها نگاه كرديد. اين رابدانيدكه اسلام همه چيز را بصورت عادلانه مورد توجه قرارداده است. امتيازي زنان دارد كه مردان ندراد. بالعكس امتيازي هم براي مردان هست كه براي زنان وجود ندارد. بهرحال هركدام سرجايش نكوست.وبعنوان فضل محسوب مي شود.

  • سلام

    من افسوس میکنم که جوانان مانند محمدی بجای آن که وقت خودرا صرف خدمت به بشریت نماید در خدمت آخوند‌های جانی و ادمکش ضایع مینمید.تبلیغ آخوندها و عمل شانرا مردم ما خوب دیدند اسلام شما را اقای محمدی در سالهای ۹۲-۹۶ همه خوب دیدند.وأیزین کین جلوه در محراب و منبر میکنند ....بلی مگر آین آخوند‌ها نبدند که رقص مرده و.....شما از قران بگویید نه از آخوند ها.در مدت ۱۴۰۰ سال آین آخوند‌ها هر توریک دلشان خواست قران را همان قسم معنی‌ و تبیر کردند.

    • علي عزيز، فرهنگ هرجامعه بعنوان مهره اي اصلي آن جامعه است. تا فرهنگ درست نهادينه نشود كارهاي بالاتر ازآن غيرممكن است.

    • ببینید بحث روی قاعده است نه استثنی.. خواهر ما مثال خوبی برای تان ارائه کردند ولی یا متوجه نشدید یا اینکه نمیخواهید متوجه شوید به دلیل اینکه جواب قابل قبولی برای خود و دیگران ندارید. چه اهمیت دارد هزاران تن این حقوق را به گفته شما در خانه خود رعایت کنند و در حقیقت خلاف قانون عمل کنند.زیرا قانون این حق را میگیرد اما شما سخاوتمندانه خلاف ان عمل میکنید.پس چه نیازی به این قانون است که باید تصویب شود ؟
      مطلب دیگری که تقریبا روحانیون به اتفاق هم و در همه موارد و بعضا هم بی مورد مثال میزنند دوره جاهلیت و زنده به گور کردن دختران است که که اسلام انرا منع قرار داد. این واقعا یک عمل ضد انسانی بود و اسلام درست عمل کرد.ولی اینرا هم بپذیرید که این فرهنگ در تمام کره خاکی رواج نداشت و اگر میداشت به یقین که نسل انسان با انقراض روبرو میشد.مثال های زیادی مشابه به فرهنگ اعراب وجود داشت مانند از بین بردن اطفال معیوب توسط رومیان یا مراسم ستی در هندوستان که مطابق این قانون زن بیوه با جسد شوهرش زنده سوختانده میشد. اما با رشد فرهنگ خود بخود انسانها این عملکرد ضد بشری را ترک کردند. خوب اسلام که پیشگام تر شد زود تر از دیگران دست به کار شود قابل فهم است.اما نمیشود انرا امتیاز پنداشته و بعد از گذشت 1400 سال مردم را به رعایت قوانین خلاف انسانیت واداشت.( مثال واضح قانون شخصیه اهل تشیع). از جانبی هم این اعمال در عربستان صورت میگرفت پس ما چه مکلفیت داریم به صاحبان امتیاز ان غرامت بپردازیم ؟
      و حالا شما نشسته اید که این فرهنگ نهادینه شود تا شما برای بشریت کاری انجام دهید ؟ ...... فرهنکی که با گذشت 1400 سال به دلیل ضد ترقی و بعضا ضد انسانی بودنش نهادینه نشد به چه درد میخورد که حال شما دست و استین برای نهادینه ساختن ان زده اید؟ چرا رک و راست مانند اسلاف تان نمیگویید کسانیکه مانند ما نمی اندیشند محکوم به مرگ و همه را از دم تیغ بکشید. شما با موضع گیری ضد بشری تان دارید عمر اسلام تانرا کوتاه تر میسازید. اگر بسیار دلبسته ایین اسلام هستید برای خود نگهش دارید ولی هیچگاه در پی اعمال جبری ان بر دیگران نشوید که نتیجه معکوس خواهد بود.

    • اين علي يك آدم دورازفرهنگ وديوانه است. چون بجاي كه نقد منطقي داشته باشد. نسبت به آقاي محمدي توهين كرده است. اگرمن بجاي جناب محمدي بودي همچنين يك جواب ميدادم تا مي فهميد كه بي منطقي چيه؟

    • جناب حقگو باعرض احترام،
      باتوجه به آن قضيه فيل كه نوشتم. بازهم مثلي قضيه خوب جا نيافته است.
      لطفا به سوالات زيرجواب دهيد تانتيجه روشن شود:
      1 - آيا جامعه انساني نياز به قانون دارد يانه؟
      2 - آيا هرفردازافراد بشر داراي حق وحقوقي است يانه؟
      3 - آيا فلسفه وضع قانون درجامعه براي چيست؟
      الف: براي ايجاد عدالت واحقاق حق بين مردم وعدم تجاوز به حق ديگران.
      ب : يااينكه فلسفه وجود ي قانون براي دربند كشيدن انسانهااست.
      4 - آيا خوانوداه جزازكوچك جامعه به حساب مي آيد يانه ؟
      5 - منظورشما ازاينكه مي گوييد، نيازبه همچنين قانون نيست چيست؟
      الف: آيا منظورشما اين است كه زن سالاري باشد ؟
      ب : آيا منظورشما ازاين حرف اين است كه مرسالاري باشد؟
      ج : آيا منظورشما اين است كه هيچ حق وحقوق بين زن وشوهرش مطرح نباشد؟
      6 - يا اينكه قانون باشد تا نسبت به حق يك ديگر ظلم نكند وزندگي عادلانه ي را درنظام خانواد گي داشته باشد؟
      به نظربنده با توضيحات سوال هاي مطرح شده مطلب روشن خواهد شد. باتشكرو توفيق روزافزون!

  • آقای محمدی ! گر چه به اصطلاح عامیانه مرغ شما یك لنگ دارد اما باز هم دلم آرام نگرفت كه چیزی ننویسم ، از بس دلایل شما كودكانه است . حتی كودك امروزی این مزخرفات را نمیپذیرد . ضرب ا لمثل فیل در تاریكی به هیچ وجه قابل قیاس با اسلام نیست ، فكر میكنید ما در دنیای دیگری زندگی میكنیم و اسلام برای ما چیز نا شناخته و مجهول است و چیز های كه مینویسیم همه اش خیالی و مبنی بر برداشت ذهنی و شخصی ماست و مثل دیدن فیل در تاریكیست . این اسلام در طول قرن هاست كه با همهء ذرات وجود آباء و اجداد ما عجین شده است ، ما با چشم سردر روز روشن مشاهده میكنم هیچ خیری ازین اسلام به بشریت نرسیده به جز جنگ، نفاق، ویرانی ، تعصب ، كینه ورزی و امثال آن . هر ایدولوژی را میتوان از نتایج آن ارزیابی كرد .
    شما خود شاید شاهد قتل عام ، غارت اموال ، تجاوز و هزاران مورد اعمال غیر انسانی در كابل و دیگر نقاط كشور بودید . میدانید كه عاملین آن جنایات همین محسنی ها و رهبران اسلامی دیگر استند و امروز برای ما بخت برگشته هاحكومت و فرمان اسلامی صادر میكنند ، نمونهء غیر قابل انكار دیگر كه از چشم هیچكسی پنهان نیست همین همسایهء بغل دستی ما جمهوری ارتجاعی ایران ، به به كه این فیل در تاریكی چه خوب نمایان است ، پاكستان ، عربستان به به، یكی بهتر از دیگری .
    بفرمائید شما یك جامعهء مترقی كه در آن معیار های انسانیت ملاك باشد برایم نشان دهید ، شما فرمودید كه زن قبل از اسلام ارزش نداشت ، این اشتباه است نمونهء بارز زن قبل از اسلام همین خدیجه همسر محمد بود كه سرمایه دار بود اما در زمان اسلام زن به پست ترین حد پائین آورده شد . در واقع این شمائید كه برداشت های ذهنی خود را بر دیگران تحمیل میكنید . البته دین واعتقادات مذهبی یك امر كاملا شخصی و معنوی است انسانها در انتخاب آن آزاد استند . * لا اكراه فی دین * اینكه اسلام برای شما محترم و كامل است خوب شما میتوانید احكام آنرا در زندگی شخصی خود و خانوادهءمحترم معیار قرار دهید اما از دیگران توقع چنین كاری را نداشته باشید معذرت میخواهم اگر نوشته هایم توهین به عقیدهء شخصی شما بود . موفق باشید

    • سلام نرگس جان شب بخير ! اين جا كه ماهستيم به وقت محلي ساعت 9 و 3 دقيقه شب است.
      من وقتكه نوشته شما را مي خواندم خيلي خنده ام گرفت (...) چون شما بالطبع مثال من كه به فيل مثال زده بودم به مرغ چسپيدي !!
      درخصوص كه شما ميگوييد كه، مطالب تان كودكانه است. چون مخاطب من شما هستيد.بايدهم كودكانه بنويسم.
      اگرچه من براي آقاي حقگو 6 تاسوال با چندتاگزينه به صورت الفبا مطرح كرده بودم كه شايد جواب دهد تاهنوزازايشان خبري نيست(؟) چون باتوجه به جواب هاي ايشان من روند بحث را ادامه ميدادم.
      اما چند نكته را ميخواستم به شماعرض كنم:
      اول: اينكه، شما ازاصل موضوع دورشديد ،‌ رفتيد شاخه به شاخه پريديد. نمونه ها يش كشورهاي همسايه واشخاص مانند آقاي محسني و..بود.
      دلم نمي خواهد بيشتر ذهنت را مشغول كنم.
      مطالب ديگر بماندبراي روزمبادا، كه إن شاألله دركشور عزيزخودمان باعزت وسرافرازانه زندگي نماييم وافغانستان آباد وآزاد داشته باشيم و شاهد عدالت اجتماعي من جميع الجهات باشيم. بماند به ياد آنروز!
      نكته ديگر: كه درراستاي اصل موضوع مدنظراست بيان نمايم اين است كه: متاسفانه ما ازفرهنگ خود حتي ازدين خود كم كم فاصله گرفته ايم. وباساز وآواز ديگران خط مشي مي كنيم و مي رقصيم.اين خودش يك مصيبت بزرگ است. هرعمل نادرست وناشايست را بدون تحقيق وواقعيت به گردن اسلام مياندازيم اين كاري درستي نيست. حيف كه ما ازاسلام چيزي نفهميديم برنامه هاي پربار ودرست اين دين را آن طوري كه هست درجامعه پياده كنيم وشاهد طعم شير آن باشيم.
      خسته تان نكنم،رويكرد كه جامعه ماالآن داردبسيار نگران كننده وجبران نا پذيرخواهدبود. اين يك واقعيت است.

    • خانم نرگس اگر مطالعه تاریخی ندارد باید برایش عرض گردد که همین دوستان غربی بودند که از رهبران جهادی، رهبر ساختند. میلیارد ها دالر کمک ایالات متحده و سایر کشور های غربی برای شکست شوروی باعث شد که مجاهدین بوجود آید.

      شما اگر در باره کمک ایران به جهادی ها اطلاع ندارید باید بازهم به اطلاع تان رسانیده شود که ایران جهادی ها را نه برای جنگ با شوروی بلکه برای نفاق و جنگ های داخلی کمک میکرد تا در مقابل از کمک شوروی برضد حملات صدام (نوکر غرب) استفاده نماید. گویند: "وقتی آب تا گلو برسد، بچه زیر پای میشود" و ایران نیز از سوی غرب و صدام در حالتی قرار گرفته بود که بجز از این معامله راه دیگر برای نجات و بقای خود نداشت.

      و ثالثا اگر به ماهیت کشور پاکستان و عربستان سعودی با امارات و سایر تمویل کننده گان ظاهرئ مجاهدین و طالبان دقیق شوید، خواهید دانست که آنها خود عمال غرب هستند نه اسلام.

      از اسلام اکثریت سران و شیوخ عرب شاید اسلام و وجدان شما در موقف بهتری قرار داشته باشد.

      بصفت یک هموطن تان برایتان پیشنهاد میکنم، تاریخ را غیرجانبدارانه مطالعه کنید و بعداً ادیان و مذاهب را به باد انتقاد گیرید.

      با احساسات و عواطف که مشکل عمدۀ خواهران ما است، نمیشود کاری را از پیش برد.

      زنانیکه در ساحات مختلف زندگی موفق بوده اند کمتر از احساسات و عواطف خود در قضاوت ها و تصمیم گیری ها استفاده نموده اند.

      با احترام

  • شب آقای محمدی هم بخیر ! مثل مرغ كه بنده یاد آور شدم البته صد درصد با لجاجت و یك دنده گی و عاشق حرف و عقیدهء خود بودن جنابعالی صدق میكرد ، اما مثل تشبه نمودن اسلام به فیل در تاریكی تمسخر آ میز ، مضحك و قیاس كاملا نا متجانس با موضوع است . چطور شد كه جنابعالی شكل و قیافهء اصلی و واقعی فیل را در تاریكی درست حدس زدند ، این استعداد و نبوغ شما قابل تحسین است . اگر شما واقعا قدرت استدلال داشته باشید بفرمائید آقایان كه انسانهای اصلی و دست اول استند ، قناعت بدهید من كه از نظر شما و ایدولوژی مرد سالار شما كودك و ناقص عقل استم ، خوب است كه بلاخره افكار متعصب و مریض تان را نتوانستید پنهان كنید .
    شاخه به شاخه پریدنم هم بی مورد نبود برای اگاهی جنابعالی از نتایج و ثمرات این آئین پاك تینت كه وسیله قرار دادید برای جنجال بر انگیختن .

    • خدايا چنان كن سرانجام كار + توخوشنودي باشي ومارستگار

      نرگس جان شب بخير!ازاينكه مطالب شمارا خواندم خيلي خوشحال شدم.
      حرف ازفيل ومرغ نيست ، اينها بهانه است. حرف از ارزش هاي ناب اسلام ونظام خانواده بود.
      اگرچه جسارت نشود، ديدگاه شما يك مقدار نسبت به كانون خانواده ازديدگاه اسلام دچار برداشت غيرواقع بينانه شده است.
      و علل اش هم روشن نشد.
      اسلام هم براي زن و هم براي مردارزش خاصي قايل است وهردو بهترين موجودو قابل احترام است. اما هركه درجاي خود!
      متشكرم خدانگهدار.

      ازاين پس ازنظرات شما در(نداي مزيد) به آدرس: www.mazd.blogfa.com دربخش نظربدهيد. يا باايميل تعريف شده دراين وبلاگ استفاده خواهيدكرد.

    • سلام، صبح روشن نرگس عزيز بخير!
      به خاطراشتباه واردشدن آدرس وبلاگ پوزش مي طلبم،الآن تصحيح مي شود:www.mazid.blogfa.com ادامه بحث را مي توانيد ازطريق همين وبلاگ "نداي مزيد" درقسمت نظربدهيد ،‌ وياايميل كه دراين وبلاگ تعريف شده ادامه بدهيد.

    • آقای محمد شفیع حیاتی چند بار به آقای محمدی گفته به دخاطر این نوع نوشتار و گفتار و یا مثلا افکار خود بشرمید.آقای محمدی آنقدر جرئت و شهامت دارد که افکار و اندیشه های خود را با حوصله و سعه صدر در کمال احترام و ادب بنویسد. اما شما جناب آقای محمد شفیع حیاتی شما که باید رفتار غیر قرون وسطایی داشته باشید چرا رفتارهای عصر بربریت و توحش را در گفتار خود نشان می دهید و جز چند کلمه فحش و دشنام جیزی دیگری نمی نویسید. یادت هم باشه که توهمان کسی هستی که در سایت افغان پیپر نوشته بودی ما زنان مخالف احوال شخصیه هستیم که بعد یک ظریف اندیش نوشته بود که زنان از کی تا حالا نام خود را محمد شفیع گذاشته اند که یک ظریف اندیش دیگر گفته بود که پدرش ما شاءالله رفته تا محمد شفیع را شفیعه بسازد. بنابراین باید کسانی بشرمند دروغ و کذب در نام و نشان شان می دهند و از دوگانگی شخصیت رنج می برند.

    • فرهاد جان از کوزه همان تراود که در اوست. نوکری یا سگ پیر بودن باکسی نسبت پیدا می کند که نظر و فکر خود را با این اصطلاحات بیان می کند. اما آقای محمدی را که من سالهاست می شناسم یک روزی هم نسبتی به آقای محسنی نداشته نه در جریان سیاسی او بوده و نه در مدرسه اش و ایشان به عنوان فقط به عنوان یک مسلمان اعتقاد خود را بیان می کند و و همه مسلمانان افغانستان در این اعتقاد یکسان هستند. و خوب است که این همه نسبت های ناروای را که شما و امثال شما به اسلام و مسلمانان می دهید یکبار دیگر دیدگاهها و نظرات جناب آقای توفیق را هم مرور کنید.
      یک زمان کمونیست ها هم بدنبال ترقی ملت بودند اما چیزی روشنفکر و تحصیلکرده دینی و غیر دینی را به جرم غیر کمونیست بودن و تحجر و ارتجاع نابود کردند و شما هم اگر واقعا به دنبال ترقی افغانستان و وضعیت زنان هستید تعادل فکری و انسانی و درک واقعیت های اجتماعی افغانستان ضروری است.
      من نمی گویم که شما نوکر سگ پیر یاب دهوب شیفر دبیر کل ناتو و یا دربان سگشویخانه های غرب هستی . چون می دانم که اینگونه سخن گفن از اوج حقارت و نادانی و پسماندگی فرهنگی و اجتماعی ماست. آقای محسنی هم انسان است و آقای محمدی هم انسان است و نوکر کسی نیست و شما هم یک انسان هستی اما در نهایت یک انسان نادان که نمی دانی چگونه سخن بگویی. فقط برایت دانایی و روشنایی و فکر کردن و شکم سیر را می خواهم. گرسنه نباشی.

    • خداراسپاس گزارم كه ازمجموعه دوستاني كه براي بنده نسبت ها واتهامات بدورازواقعيت رامتوجه كردن.دوستان اهل منطق،واقعيت گراوآشنا با اخلاقي نوشتاري هم هستند خدارا شكر!
      اگرچه متاسفانه نظرات كه درپيرامون اين نوشتاربنده(حكم خدايا غربي ها)ازسوي دوستان ارائه شد خيلي جاي تأسف بود .
      چون به غير ازفحش ، تهمت ، ناسزا گفتن هيچ گونه بهره اي علمي نداشت. به همين خاطر بنده اصلا متعرض آنهانشدم. چون دوستان اشاره كردند مانند:جناب آقاي زكي وجناب آقاي جيلان لوگري وچند دوست ديگر،مناسب ديدم كه چند نكته را درمورد عفت مكاتبه ياد آورشوم:
      1 - القاب دادن زشت وناسزا گفتن به يك "انسان" چه رسد به يك مسلمان ومؤمن كاري بسيارزشت وقبيح است. همين آقايون كه نسبت به دين اسلام اين قدر ،تاخت تازكردند كه اين دين پاسخگويي جامعه نمي باشد.
      يكي ازآموزهاي همين دين اين است كه درقرآن شريف درسوره ي حجرات ،‌آيه ، 11 ميفرمايد: كسي را به نام وعنوان هاي زشت مورد خطاب قرارندهيد وچنانجه اگراين كارراكرديد ازجمله ظالمين هستيد. ما اگرازقرآن فقط يك كلمه راآويزه ي گوش خودمان نماييم وبه آن عمل كنيم بسيارازمشكلات جامعه حل خواهدشد.(اين است رعايت حقوق بشراين است احترام گذاشتن به هم نوعان) چون متأسفانه خيلي ازمشكلات كه درجامعه به وجودمي آيد ازهمين حرفهاست يا به اصطلاح ازكاه كوه ساخته مي شود.اين يك واقعيت عيني جامعه است كه شايد خودتان هم شاهد اين نوع قضايابوده باشيد. درروايات معصومين(ع) هم آمده است كه: آدم هاي فحشاواردبهشت نمي شود.
      2 - دوستان كه دچاراين مشكل هستند(البته باحفظ احترام) بجاي نثار واهدايي اين نوع سخنان ونوشتارنسبت به ديگران خودتان را عادت دهيد ومطالب تان را مزين به بارعلمي ومنطقي نماييد. آن وقت است كه «من»،«‌ما» مي شويم ،‌قطره ها دريا مي شود! جامعه ما هم تبديل به مدينه فاضله خواهد شد. به اميد آن روز!
      درپايان قابل يادآوري است كه: همان طوري كه برادربسيارعزيزما آقاي زكي اشاره كردند كه بنده راميشناسد بنده هم ايشان را كاملا ميشناسم. همگانگونه تخلص اش زكي است واقعا ازاستعداد وزكاوتي بالايي برخورد داراست وداراي مدارج علمي بالا براي اين دوست عزيز هم آرزي توفيق روزافزون رادارم.

    • فضای کابل پرس? آنقدر هم آزاد نیست که ادعا دارد. بنده در مورد ادعاهای نرگس خانم هم یک نظر داده بودم که متاسفانه به دلیل فضای سنگین زنانگی و زن گرایی در آن منتشر نشده است. جناب میرهزار دموکراسی و آزادی بیان برای همه است. کابل پرس را از این اصول محروم نسازید.
      جیلان لوگری

  • به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

    الم (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)

    آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد; و مايه هدايت پرهيزكاران است. (2)

    (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى‏آورند; و نماز را برپا مى‏دارند; و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. (3)

    و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مى‏آورند; و به رستاخيز يقين دارند. (4)

    آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. (5)

    كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)

    خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)

    گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم.» در حالى كه ايمان ندارند. (8)

    مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند; (اما) نمى‏فهمند. (9)

    در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)

    و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم س‏ذللّه! (11)

    آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمى‏فهمند. (12)

    و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)

    و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏كنيم!» (14)

    خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)

    آنان كسانى هستند كه «هدايت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافته‏اند. (16)

    آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17)

    آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس