سپنتا و حلقه های آهنین پسا استعمار نو
پسا استعمارنو تنها عبارت از استثمار و اشغال نیست؛ بلکه یک نظام ایست که با درس های از زمان استعمار، خیلی ها زیرکانه طرح شده و دارای ادبیات، فرهنگ، ساختار های معین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تحقیقاتی، و یک استراتیژی مکملی که بر مبنای ایجاد سیستم های تقلیدی و مصرفی بنا یافته است، میباشد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
رنگین دادفر سپنتا که به زعم خودشان وزیر "دموکرات" جمهوری اسلامی افغانستان هستند در یک کنفرانسی که به تاریخ 6 جولای2006، از طرف مرکز مطالعات استراتیژیک و بین المللی، یک نهاد پالیسی ساز برای ارباب قدرت در امریکا، ترتیب شده بود، گفتند "کوشش میکنم "میکس" صحبت کنم، که معجونی از فارسی ترکی، آلمانی و انگلیسی خواهد بود." (1) نگارنده که برعلاوهءِ لسان های دری (فارسی)، پشتو و اوزبیکی خود مان، به زبان های انگلیسی، ترکی، عربی و یک کمی هم آلمانی بلدیت دارم، خوشبختانه نمیدانم که چگونه باید "میکس"
صحبت کرد. شاید هم "میکس" صحبت کردن یکی از شرایط وزیر شدن در یک کشور اشغال شده باشد.
درست چند روز قبل که آقای سپنتا بازهم به امریکا آمده بودند تا به زعم غول های تبلیغاتی غربی و متقلدین جهان سومی شان "دیدگاه های دولت افغانستان را در مورد استراتیژی "جدید" امریکا" بیان کنند، یک بار دیگر در یک کنفرانسی که به تاریخ 26 فبروری 2009، از طرف یکی از نهاد های وابسته به فامیل کلینتون(2) ترتیب شده بود، سخنرانی کردند. هر چند آقای سپنتا اینبار با یک حرکت منطقی به دری صحبت کردند، ولی نشانه خوبی را از "میکس " صحبت کردن، ارائه کردند.
بدون شک قرنهاست که یک اقلیت استعماری در راه نیل به اهداف سلطه گرانه شان، با بیان اینکه مردمان "وحشی، عقب مانده و غیر متمدن" شرق نمیتوانند از خود نماینده گی کنند، و این وظیفه غرب است تا "مدنیت، آزادی و رفاه" را برای شرق به "ارمغان" ببرد، (3) که خود یک تیوری قبول شده در حلقه های روشنفکری و شرق شناسی استعمار گرایانه ِ غرب بوده و میباشد، استعمار، استثمار، و اشغال های خونین را در کشورهای شرقی مشروعیت بخشیدند. حتی مارکس مشهور نوشته بود که " آنها (ملل غیر اروپایی) نمیتوانند خود را بیان کنند و باید دیگران از آنها نماینده گی کنند." (4) متاسفانه که این روش تا امروز با اسلوب، راهکار و بیان متفاوت ادامه دارد. امروز عروسک های بومی استعمار، بلندگو های خوبی برای این روش استعماری غرب بشمار میروند.
هر چند آقای سپنتا آنچه را که باید میگفت گفت، ولی لفاظی های "آرمان گرایانه" آقای سپنتا خیلی ها جالب و خنده آور بود. آقای سپنتا به کرات از دموکرات بودن خود شان، پیوند دموکراسی و اسلام و از پیشینه دموکراسی در افغانستان صحبت کردند. بدون شک، مردم افغانستان مانند سایر مردم دنیا، خواهان یک دموکراسی واقعی که در آن یک وزیر به ظاهر "سکولار" نمیتواند با استثمار از عقاید دینی مردم و یادآوری از تعداد جای نماز هایش، رای اعتماد بدست آورد، هستند و خواهند بود؛ فقط زمانی که امریکا با صراحت اعلان میکند که علاقهءِ به دموکراسی و دموکراتیزه کردن افغانستان ندارد، در خفا نیروهای ضد دموکراسی را تقویه میکند، در پی ملیشه سازی و صلح با طالبان "معتدل" و "مدرن" است و حتی اهرم های قدرت در امریکا باور دارند که دموکراسی با شرایط خود ساخته شان در افغانستان سازگاری ندارد، وزیر خارجه افغانستان با سطح گرایی های مضحکانه میگوید که " افغانستان تجارب خوبی از دموکراسی دارد و مردم افغانستان خواهان دموکراسی هستند."(5) آنچه راآقای سپنتا میگوید، حتی یک دیپلومات تازه کار امریکایی میتواند به ساده گی با بیان اینکه " بسیار خوب، ما خوش هستیم که مردم افغانستان خواهان دموکراسی هستند" پاسخ دهد و ملاقات را ختم کند.
خواهش و استدلال آقای سپنتا و همکارانش در مورد دموکراسی، حقوق بشر و آزادی که تا دیروز با هزاران شکران و در این اواخر با یک دید به ظاهر "انتقادی" در پیشگاه مقامات امریکایی بیان میشود، در پهلوی اینکه عجز و بیچاره گی شان را نشان میدهد، یک بحث تماماً اخلاقی است. و فراموش نباید کرد که در سیاست امریکا چیزی بنام اخلاق وجود ندارد. منافع هدف است و در راه رسیدن به هدف هر روش معمول و غیر معمول مباح است. و همچنان امریکا در هر جاییکه آزادی عمل مطلق دارد، پابندی به اصول اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی ندارد و نمیخواهد هم مقید به بوروکراسی های معمول دیپلوماتیک باشد. پس چرا وزیر خارجه یک کشور به ظاهر مشروع اینگونه سطحی، غیر عقلانی، و مضحکانه باید با قضایا رفتار کند؟
جواب این سوال مربوط میشود به روند ایجاد یک ساختار پسا استعماری نو که اهرام قدرت جهانی در صدد آنند. بدون شک یکی ار روش های برجسته این روند بغرنج سازی و پیچیده تر ساختن معضلات خود ساخته شان است که تا نیت و هدف اصلی برای توده ها غیر قابل درک باشد و با شعار "تغیر" وضعیت، آنچه را که خواهانش هستند به ساده گی بدست بیاورند . مثلاً هر چند که امروز مشکل افغانستان به ظاهر به یکی از پیچیده ترین معضلات برای امریکا و متحدینش تبدیل شده است و لی با رسیدن به هدف اصلی که همانا گسترش جنگ و خشونت به پاکستان، آسیای میانه، ایران و در دراز مدت کنترول منابع منطقه است، معضل افغانستان یک شبه ختم خواهد شد و چیزی بنام "مسله افغانستان" برای امریکا و متحدینش وجود نخواهد داشت.
روش دومی همانا رد گم کردن و انحراف افکار عامه از مسایل مبرم و حیاتی به مسایل دست چندم و یا معضله سازی های که نفع استعمار در آن تضمین شده باشد، است، که تقریباً در سرتاسر دنیا، توسط میدیای قدرت و به کمک دست نشانده گان بومی شان صورت می گیرد. سخنرانی اخیر آقای سپنتا در واشنگتن مثال خوبی از این نوع است.
پسا استعمارنو تنها عبارت از استثمار و اشغال نیست؛ بلکه یک نظام ایست که با درس های از زمان استعمار، خیلی ها زیرکانه طرح شده و دارای ادبیات، فرهنگ، ساختار های معین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تحقیقاتی، و یک استراتیژی مکملی که بر مبنای ایجاد سیستم های تقلیدی و مصرفی بنا یافته است، میباشد.
واضحاً که بحث در مورد تمام ابعاد نظام پسا استعمار نو در حوصله این مقال نمی گنجد و بدون شک نیازمند پژوهش ومطالعه بیشتر است. فقط باید نوشته شود که حتی فرآورد فکر و اندیشه در میان قشری که به شکلی از اشکال به استعمار وابسته گی دارند، با پیروی از یک روش فکری منشاء گرفته از ساختار استعماری و با حفظ منافع استعمار صورت میگیرد. هر چند نمیشود گفت که وابسته گی و تقلید فکری ساختار استعماری تماماً آگاهانه، و پلان شده است، فقط در بسا حالات تقلید، تمرکز، پیروی، و گسترش اندیشهِ بیرون شده از ماشین ها فکری استعماری، کاملاً آگاهانه، سیستماتیک، دستوری و یا به امید سهیم شدن در ساختار قدرت استعماری صورت میگیرد. بطور مثال، در بسیاری موارد غیر قابل رد بودن اندیشه و تفکر یک اقلیت زورمند غربی در اصل پذیرفته شده است. گریز از چارچوب کلیشه شده ای "غرب گرایی" یعنی وابسته گی و اطاعت از آنچه که مرجع قدرت میگوید و انجام میدهد، غیر ممکن خوانده میشود. هر عمل، اندیشه، روش و راهکار استخراج شده و صادر شده توسط اهرام قدرت جهانی، هر چند شما میتوانید اختلاف نظر نسبی و میتودی با آن داشته باشید، در نهایت به نفع کشور های استعمار شده قبول میشود و ادعا میشود که الترناتیف بهتر و برتر از آن وجود ندارد. به همین دلیل است که آقای سپنتا به جواب سوالی که در رابطه به کشتار مردم ملکی از طرف امریکا و متحدینش پرسیده شد، با صراحت و احساسات جواب دادند که "هر چند متاسفانه کشتار مردم ملکی در سال قبل زیادتر شده، فقط این هم بیشتر تبلیغات دشمنان ماست. آنها وسایل خوب و منظم ارتباطات عامه را دارا هستند و کشتار مردم ملکی را تبلیغ نموده از آن بر علیه دولت افغانستان و حضور نیرو های خارجی استفاده میکنند. من باور دارم که نیرو های ائتلاف برای حفظ جان مردم میکوشند ولی ما هم باید در راه آزادی، صلح واستقرار قربانی بدهیم." (5) مهمترین نقطه در اینجا اینست که آقای سپنتا باور دارد که نیرو های خارجی برای آوردن "آزادی"،" صلح" و "دموکراسی" به افغانستان آمده اند و کشتار مردم ملکی که به زعم آقای سپنتا زیادتر هم تبلیغات دشمنان است، بهای پرداخته شده برای "آزادی" و "دموکراسی" میباشد.
بدون شک، آقای سپنتا در بیان تکرار این استلال های استعماری تنها نیستند. امروز از استانبول تا کابل و از کابل تا قاهره، تقریباً در تمامی حلقه های به ظاهر روشنفکری و نیمه اکادمیک، میتوان تداوم این تکرار ها را مشاهده کرد که بی گمان خود خواسته و یا نا خواسته، حلقه های آهنین پسا استعمار نو را تشکیل میدهند.
یاداشت ها و رویکرد ها:
(1) Spanta, Rangin. Speech at Center for Strategic & International Studies. Washington D.C, July 6, 2006.
(2) Center for American Progress.
(3) Whiteman Burden Theory.
(4) Marx, Karl. Der achtzehnte Brumaire des Louis Bonaparte. “Sie Können sich nicht vertreten, sie müssen vertreten werden.” Mai, 1852.
(5) Spanta, Rangin. A New Strategy for Afghanistan. Speech at Center for American Progress. Washington D.C, February 26, 2009.
(6) همان منبع
پيامها
16 مارچ 2009, 03:47, توسط صدا...
با ابراز تشکر از کامران جان میرهزار
و سلام خدت تمام خواننده گان و دوستاران کابل پرس?
از دیر زمانیست که بنده مقالات زیبای دوستان را در سایت وزین کابل پرس میخوانم . هر کس به عقیده خود و معلومات و منابع نوسته های را در این سایت به نمایش میگذارند و دیگران گاه برای تنبح و یا تقبح کردن استین بالا میزنند . امروز ما شاهد دو نقد در باره دوتن از وزرای کابینه دولت کرزی که هر دو بنوبه خود وزارت خارجه کشور را چرخانیده اند هستیم . در هر دو نقد به وزرا تاخته شده و هر یک بنوبه خود کوشش کرده اند تا انها را مجرم ، ظالم ، بیسواد ، جانی و... معرفی کنند .
کی را قدرت داد تا ظلم نکرد
کی را پیسه داد تا سود نخورد
تا ما در مقامی نرسیده ایم دیگران را مقصر میدانیم وقتی بجایی رسیدیم همه کس و همه چیز را فراموش میکنیم .
بگفته شما قلم بدستان و صاحب نظران همه مردم افغانستان چهار عیب شرعی را دارا می باشند و به کی هست که نتاخته اید و کی هست که از دست شما کی ها و چی ها گفته نشده . بنظر شما عزیزان همه گناه کارند .
البته منظور من این نیست که کسی بیگناه است من فقط میخواهم این را بگویم ، کی هست که نقطه ضعف ندارد اگر همه ما خوب باشیم پس چرا بدین روز دچار گردیدیم ؟
پس همه مقصریم و ما همه در یک کشتی سواریم از دانشمند مان گرفته تا به گفت شما مستری ما.
از ریس جمهور گرفته تا به وزیر و وکیل و کارگر و....
پس ما و شما نداریم و در چور ، چپاول ، جنایت ، نقض حقوق انسانی و ... به یک نوعی شریکیم
اگر با این نوشته ها می خواهید کشور را اباد کنید امکان ندارد . چون شما و ما همه در فکر خود هستیم هر کس بصورتی می خواهد از اب گل الود ماهی بگیرد و برای شناسایی هر چه بهتر خود و برای خوب نشان دادن خود از دروازه ها و کلکین های داخل می شود .
و اگر نویسنده های خارجی ما بگویند ، ما از کشور دور هستیم و هیچ منفعتی در ظاهر ساختن چهره ها نداریم باز هم خود را فریب میدهند چون هیچ پشکی برای رضای خدا موش نمی گیرد و این هم ثابت شده که کشور های دونر در افغانستان برای مهره هایشان کوشش می کنند از مهاجرین افغانی که درکشور شان هستند و باسوادهم هستند استفاده کنند . اغلب این نوشته ها بامید فردای وزارت و ریاست است تا به فکر مردم غریب کشور.
با این نوشته ها هیچ شگافی ، پر و هیچ دردی دوا نمی شود . و هیچ وزیری ، وقت انرا ندارد که درامد هایش را رها کرده از پی نوشته های سایت ها براید .
و ماهم که در کشور هستیم و هر لحظه ( از زمان که در کابل چشم گشوده ایم ) منتظر مرگ باشیم . این مرگ چه از طرف نیروهای شوروی باشد یا راکت پرانی حکمتیار و تا جنگ های داخلی و دوره سیاه طالبان و حال هم انتحاری .
کدام نویسنده ی مصرف کاغذ و رنگ قلم و بل انتر نیت و وقت طلای اش را فروخته تا چند دلاری را برای خانواده های شهدا و بیجا شده گان و یتیمانی که در سرمای زمستان مکانی برای گرم شدن و لقمه نانی برای شکم ندارند بفرسند .
پس ما همه مقصریم !؟
زنده باد افغانستان
آنلاین : بیسواد
16 مارچ 2009, 04:21, توسط شهرام
لطفاً ، اول اینکه این دو مطلب از هم دیگر خیلی ها فرق دارند. دوم، بر عکس گفنه شما تمام ملت چار عیب شرعی نیستد.
نمیشود، یگ عده خائین و جانی تمام ملت باشند.
دقیق بخوانید بعد نظر بدهید.
16 مارچ 2009, 07:58, توسط آهنگر
جاسوس سی آی ای آمده و جاسوس سرویس استخباراتی آلمان را افشا می کند. خیلی جالب و مضحک است. آقای حکیم شما خودتان در غندی خیر نشسته و از آبشخور سی ای ای تغذیه میکنید و به نظر خودتان افشاگریمی کنید. با این نمیشود خود را تبرئه و بیطرف جلوه داد. این را دیگر همه میدانند که یکی از مکاره گی های سی آی ای این است که آدم ها از قماش شما را حتی بیشرمانه کمونیست معرفی میکنند و بعد فردا بنام وطن پرست به این مردم بیچاره تحمیل میکنند. این شرم آور است. همین جلوه های آدهای از قماش شما مبارزه را در افغانستان بسیار سخت ساخته است. آیا فقط با بد و بیراه گفتن این و آن میشود کاری کرد؟ این معلوم است که یک دستور برای شما است. ولی نعمت هر گاهی دستور میدهد جاسوس از اجرای آن ناگذیر است. نوشتان باد با این همه خرام در آوردن ها. بچه در امریکا نشسته و به ریش امپریالیسم میخندد! نیو استعمار واقعا که چی عجب مکار است. کی ها را که به ما بنام وطن پرست معرفی نمیکند. شما اول هویت خود را معرفی کنید؟ یک روزی عقب در این سازمان و روزی عقب در آندیگری هستید. چندی میشود که سازمان بیچاره ی راوا را هم سر گیچ کرده و خود را برایشان انقلابی نشان داده اید. تا عکس مهجول تان را در صفحه ی انترنتی خود به عنوان نویسنده ی آزادی قرار دهند. با این همه نمیشود تا اخر سر مردم کلاه گذاشت. اگر این نیو استعمار است آدمهای که استعمار میشوند هم نیو انسان اند و آنها دیگر میدانند که پرورش هر دایه ای برایشان در امریکا ممکن نیست. شما خیلی خوب با فکر امریکا مسلح شده اید و با مکاره گی هایش نوشتان باد!
شما اصلا صلاحیت حرف زدن درین مسایل را ندارید. از همچو مواضع پاک باید حد اقل آدم های گپ بزند که عمل شان، زنده گی شان، کارکرد شان ووو شان با گپهایشان سازگار باشد نه یک شبستان نشین کاخ سفید.
با این گپهایتان شمشاد خو باشید.
اما مرا بعد از خواندن نوشته ی شما تا سرحد گرده کفک خنده گرفت.
16 مارچ 2009, 19:47, توسط akbar
aqa ahangar badaned ka alman mostamara amrica ast bad az jang jahany- sapanta jasos amrica ast.ba arz mazarat.scham adam fahmede eshteba nakoned dar maqala degar khud
17 مارچ 2009, 03:39, توسط آهنگر
پس اکبر جان اگر من گپهای شما را قبول کنم درین صورت این دو جاسوس که از یک آبشخور آب مینوشند سر تقسیم جور نیامده و به جان هم افتاده اند. سپنتا از طریق سرویس استخباراتی آلمان در خدمت سی آی ای است و نعیم خان بطور مستقیم.
چی برقه های هستند به خدا! سر آدم در روز روشن کلاه می گذارند.
17 مارچ 2009, 08:49, توسط درد مند
سلام به جوانان و نویسنده گان وطن که با مردم پا برهنه شان در داخل وطن همه از یک زمستان خنک می خورند و حال می شناسند رنگ و نیرنگ استعمار نو را و نطفه گذاری میکنند خیزش های مردمی را برای آزادی و استقلال واقعی وطن .
هموطن عزیز مهره های بیرونی استعمار را که شناختی از ستون پنجم او در داخل یعنی دزدان و جنگسالاران که بیگانه گان را دعوت کردند و بزور چهل کشور کفری به قدرت و ثروت رسیدن فراموش نکن
زنده باد مردم