صفحه نخست > دیدگاه > نامه ای با "تنویر" سایت انترنیتی حزب اسلامی حکمتیار

نامه ای با "تنویر" سایت انترنیتی حزب اسلامی حکمتیار

محمد اکرام اندیشمند
يكشنبه 15 فبروری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند مظلومان

و در هم کوبنده مغرضان

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

امیدوارم انشاءالله صحت و عافیت باشید با خانواده محترم. ممنون از ارسالی جناب عالی انشاءالله بخواست پروردگار عند الموقع حتما مطالعه اش میکنم .

اگر اشتباه نکنم تالیف جناب عالی در صفحه مجاهد هم (البته مجاهد بوش نه مجاهد خدا، چرا مجاهد خدا جا اش سنگر و مشت اش در دهن کفر است نه اینکه خواستار حضور بیشتر در قدرت شود و ان هم از امریکا) و بنده چند عنوان اینرا مطالعه نموده ام.

امیدوارم برای توجیه گری کابل نشین های دینفروش امروزی کتاب ضخیمتر را در رشته تحریر در آورید چرا انشاءالله به امید پروردگار خالص از نا خالص خواهد علیحده شد.

باز هم ممنون از محبت و لطف شما بنده استقبال میکنم از خداوند مومن و دینداران برای بنده و کافه مسلمین نعمت وجدان اسلامی و صرفا صرف اسلامی استدعا دارم انشاءالله به امید روزیکه ما افغانها از قرآن و رحمان خویش الهام بگیریم تا از شیطان و بنده های رحمان.

در پناه حق باشید به امید شکست امریکا در افغانستان

بنام پروردگار مهربان و هستی بخش

دست اندر کار یا دست اندر کاران تنویر!

محمد اکرم اندیشمند

با عرض احترام و ادب خدمت شما، نامه ی تانرا دریافتم. من صبح کاذب را برای مطالعه ی شما فرستادم. امید وارم در زود ترین فرصت آنرا مطالعه کنید. من فکر می کنم که موضع گیری و یک جانبه نگری در جهت برحق نشان دادن و درست بودن افکار و دیدگاه افراد و گروه های سیاسی-نظامی به خصوص رهبران و تنظیم های اسلامی مجاهدین طی سی سال ستیزه جویی و فریاد نفرت و خصومت در افغانستان کافی باشد. دفاع از اسلام و مسلمان بودن این نیست که تنها نعره ی جهاد و جنگ سر بدهیم و غیر از خود مان و برداشت خود مان دیگر همه برداشت ها و دیدگاه ها را از دین و اسلام نادرست و کفر تلقی کنیم و تا که زنده هستیم شمشیر نفرت و قتل را به دست بگیرم و بروی هرچه آدم و عالم است شمشیر بزنیم. درایت و عقلانیت اسلامی و مسلمانی این نیز است که چه چیزی برای رفاه و آسایش بندگان خدا هم برای انجام دادن و عملی کردن داریم تا نشان بدهیم؟ کجا است آن نظام اسلامی که برای تحققش خون می ریزیم و خون می ریزانیم تا مسلمانان مظلوم و فقیر در سایه ی آن آسایش یابند؟ چنین چیزی که تنها با تلاوت آیات قرآن و موعظه و یا قتل و قتال تحقق نمی یابد.

جناب محترم! شما ازمجاهد بوش و دین فروشان کابل نام بردید. اما مشکل مسلمانی ما و شما و همه احزاب و تنظیم های مجاهد و مسلمان به ویژه در افغانستان همین است که هر کس برداشت و تصویر جداگانه از اسلام و جهاد دارد. بدتر و فاجعه انگیز تر اینکه هر کسی تصویرخود را برحق و راه راست می شمارد و بروی دیدگاه و افکار دیگران مهر باطل و کفر می زند. و از دیدگاه اسلام هم سرنوشت باطل و کفر معلوم است و باید با قتال و جهاد نابود شود. از این رو است که ستیزه جویی و جنگ فرقه ها و گروه های اسلامی و مدعیان اسلام در طول تاریخ میان هم ادامه یافته است. و از این بد تر اینکه مدعیان اسلام ناب محمدی و اسلام اصیل در دیدگاه و موضع گیری های خود نیز دچار نوسان، تغیر و تناقض می شوند. روزی در یک موضع قرار دارند و آنرا برحق و اسلامی می پندارند و هرکسی در مقابل و مخالف شان را گمراه و واجب القتل محسوب می کنند. از دیدشما تمام آدم های که در کابل هستند به خصوص آن های که متعلق به احزاب اسلامی و مجاهدین سابق اند همه دین فروش اند و تنها شما و برادر حکمتیار تان دین پرست هستید. من دقیقاً نمیدانم که معیار قضاوت و فتوای شما در این مورد چیست؟ اگر اسلام، احکام و نصوص اسلامی است، باز شما با کدام معیار و ویژگی از دیدگاه همین اسلام و نصوص اسلامی صلاحیت این قضاوت و فتوا را پیدا کردید؟ مگر شما نسبت به تمام آنها از ملا و عالم دین گرفته تا عامی و عوام آن، اسلام را بهتر می فهمید یا اینکه برای شما از جانب خداند کدام پیغامی رسیده که این قضاوت و فتوا، حقِ شما است و شما از همه بهتر و درست تر اسلام را می دانید. هدف من این نیست که من از آن به اصطلاح شما دین فروشان کابل و از مجاهدین بوش دفاع کنم و بگویم که موضع و افکار و سیاست آنها درست است. هدف این است که بالآخره تکلیف این ادعای مسلمانی معلوم شود که شما برحق هستید یا کسانی دیگر؟ تصویر چه کسی از اسلام درست است؟ ازمولوی خالص، ازمولوی نبی،از محسنی، ازربانی، ازسیاف، از ملاعمر، از حکمتیار، از شیعه ها، از سنی ها، از قرضاوی که دیروز(12اپریل 2007) فتوای حلال بودن شراب را صادر کرد، از قاضی حسین احمد پاکستانی، از ملافضل الرحمن بچه ی مفتی محمود که فتوای سوختن و قتل عام را در افغانستان برای لشکر چرکینِ وحشت و ظلمت صادر میکرد. از که و از کدام رهبروازکدام گروه اسلامی؟

ببنید همین برادر حمکتیار تان را در نظر بگیرید که در طول سالهای جهادش به خصوص پس از سقوط حکومت خلق و پرچم چگونه با موضع گیری های متضاد و افکار متناقض ظاهر شد و چگونه برای ایجاد حکومت ناب اسلامی هزاران مسلمان مظلوم و گرسنه و بندگان مظلوم و بیچاره ی خداوند را در سالهای پس از سقوط حکومت نجیب در شهر کابل به قتل رساند. زمانی انگیزه ی شرعی و دلیل اسلامی حکمتیار به ادعای خودش این بود که برای اخراج ملیشه های وحشی گلم جم عبدالرشید دوستم کابل را راکت باران میکرد و زنان و کودکان را در زیر سقف خانه های گلی شان می کشت. روز دیگر برادر حکمتیار تان با الحاج عبدالرشید دوستم یکجا شد تا بازهم با قتل و کشتار، حکومت ناب اسلامی عاری از کمونیست و ملیشه بسازد. توجه کنید به این موضع گیری ها و اظهارات متضاد بردارحکمتیار تان از زبان و قلم خودش: حکمتیار در هفته ی دوم حمل 1371 در مقر پوهنتون حزب اسلامی در تاون پشاور در یک کنفرانس مطبوعاتی موضع گیری و دیدگاه خود در مورد حوادث آن وقت در مزار شریف و برخی ولایات شمال که دوستم و جمعی از پرچمی ها علیه نجیب بغاوت کرده بودند توضیح کرد. او در 11 حمل 1371 در کنفرانس مطبوعاتی خود در پوهنتون حزب اسلامی واقع تاون پشاور که من نیز یکی از مستمعین اظهارات او بودم گفت:


« . . . . حقيقت اين است که درشمال ازمدتي به اين سو ميان دولت وقوت هاي مليشياي رژيم کشمکش درگرفت. حکومت کابل مجبورشد که جمعه احک را کابل بخواهد. زيرا او دريکطرف نيروهاي متحارب قرار داشت. برخي ها دردولت کابل اعتراض کردند که اين اقدام يکطرفه بود. بايد ازطرف مقابل برخي افراد تبديل شود. بناً حکومت کابل برطرفي جنرال مؤمن را فيصله کرد. اواين فيصله را قبول نکرد وبغاوت نمود. قوت هاي مليشه دراين وقت با ما تماس گرفت شرط ما اين بود که آنها اول عملاً به اثبات برسانند که به مجاهدين تسليم شدند. دراين وقت حکومت کابل جمعه احک را دوباره کابل اعزام کرد. اين وقت قوت هاي مليشايي که بغاوت کرده بود با قوماندانان سايرتنظيم ها يک ائتلاف محلي را ايجاد کردند ودرمزارشريف حمله نمودند. نجيب دراين زمان نبي عظيمي را با مانوکي منگل ويک هيئت به مزارفرستاد. هيئات فيصله کرد که براي راضي شدن رشيد دوستم، جمعه احک دوباره کابل خواسته شود. ميدان هوايي وفرقه 18 به دوستم سپاريده شود که حالا فرقه وميدان هوايي بدست دوستم است. به مجاهدين تنظيم هاي اين ائتلاف ازسوي مليشه ها اجازه داده ميشود که بدون اسلحه وارد شهر مزار شوند. مجاهدين حزب اسلامي ازاين استفاده کرده ولسوالي هاي بلخ، خلم، حضرت سلطان سمنگان وآق تپه کندز را تصرف کردند. » (روزنامه ی شهادت شماره 463 تاریخ 13 حمل 1371 )

اما یک هفته بعد همین برادر حکمتیار تان دقیقاً برخلاف اظهارات یک هفته قبل خود بازهم در یک کنفرانس مطبوعاتی در همان مکان قبلی که این بار نیز من در پای اظهاراتش نشسته بودم چنین گفت:

« موژدشمال له انکشافاتو اديته ورته حوادثونه پوره ملاتر کوه. مونژ له هغه نه حمايت کوو. زه بايد دومره اضافه کرم چي بدي پيشو کي دحزب دمجاهدينو ديره ستره محوري برخه ده. د دولت حواکونه مطلق اکثريت دحزب اسلامي له مجاهد ينو سره يوحاي شويدي . . . . ( ما ازجريان حوادث شمال استقبال وحمايت ميکنيم. من بايد همين قدر اضافه کنم که دراين حوادث مجاهدين حزب اسلامي نقش محوري دارند. اکثريت کامل قواي دولتي به نيرو هاي حزب اسلامي پيوسته اند.) وقتي يک خبرنگار پاکستاني ازرهبر حزب اسلامي پرسيد: « تاسو مخکني پرس کنفرانس کي دسمت شمال له پيشو سره خپل مخالفت حرگند کري وو. خواوس مو له هغونه خپل پوره حمايت حرگند کر . د دي وجه حه ده؟ ( شما درکنفرانس مطبوعاتي قبلي خود مخالفت خودرا با حوادث شمال اعلان کرديد وحالا حمايت کامل خودرا ازآن حوادث ابراز داشتيد. دليل اين( تناقض) چيست؟) حکمتيار پاسخ داد: « تاسي خپل ريکارد وگوري چي ما پخپل مخکني مطبوعاتي کنفرانس کي دشمال دحوادثو په هکله حه ويلي دي. شايد هلته حواب پيدا کري . ( شما نوار خودرا ببنيد که ما در مورد حوادث شمال چه گفته ايم شايد آنجا جواب پيدا کنيد.) » ( روزنامه شهادت شماره 470 )


یک مثال دیگر از اظهارات و ادعا های متضاد حکمتیار: شما در سایت تنویر کتاب دسایس پنهان و چهره های عریان برادر حکمتیار تان را برای منور شدن اذهان خوانندگان گذاشته اید. برادر حکمتیارتان در صفحه ی 86 دسایس پنهان در مورد حوادث روزهای سقوط حکومت نجیب الله می نویسد:

«بروز شنبه مؤرخ 5.2.1371 (25.4.1992) مجاهدين حزب اسلامي بدون جنگ و خون ريزي وارد كابل شدند، مردم كابل ورود مجاهدين را با شور و شوق استقبال كردند. بر فراز همه منازل و دفاتر دولتي، بيرق هاي سبزرنگ برافراشته شد، مردم براي تجليل از ورود مجاهدين و سقوط رژيم كمونيست ها به جاده ها ريختند و با نعره هاي كوبنده الله اكبر به مارش هاي پرشكوه پرداختند ...

بعد ازظهر آن روز تاريخي طي مصاحبهء مخابروي از داخل به خبرنگارانيكه در دفتر حزب درپشاور جمع شده بودند، نكات آتي را اعلان كردم:

الف: با سقوط رژيم كمونيست در كابل، جنگ در افغانستان به پايان رسيد.
ب: بايد همهء نيروهاي جهادي دست به دست هم داده در راه تأمين صلح پايدار و استقرار حكومت مشترك مساعي مخلصانه به خرج دهند.
ج: از حكومتي كه سائر احزاب جهادي در غياب ما تشكيل داده اند دعوت مي كنيم تا به كابل آمده و زمام امور را به دست بگيرد.
د: از شوراي قيادي دعوت مي كنيم كه طبق موافقت نامهء پشاور عملاً به كار خود آغاز كنند.

هـ: چون رژيم عملاً سقوط كرده ضرورتي به وجود كميسيون انتقال قدرت احساس نمي شود.

و: ما خواهان تسلط بر كشور و تحميل حكومت دلخواه خود با اعمال قوه نبوده، اگر انتخابات عمومي در ظرف شش ماه آينده تضمين گردد بر هيچ امتياز ديگري اصرار نخواهيم كرد ...

من همين روز،5 ثور 1371 در حوالي عصر،ازراه مخابره با جمعي از خبر - نگاراني كه در دفتر افغان نيوز انجنسي (انا) واقع در پشاورگردآمده بودند، مصاحيه نمودم. دراين كنفرانس مطبوعاتي نكات مهم سخنان من قرار ذيل بود:
پيروزي انقلاب اسلامي رابه ملت افغان و كافۀ امت اسلامي تبريك ميگويم. اين پيروزي دستاوردقرباني فراموش ناشدني فردفردملت افغان وتمامي نيروهاي جهادي ميباشد ...

جنگ پايان يافته است و ضروت جنگ را پس از اين منتفي ميشماريم. به همه دعوت ميدهيم كه بيائيد دست برادري به همديگر بدهيم ...

به شهريان كابل اطمينان ميدهيم كه مجاهدين در خدمت آنها اند، بر هيچكس از ناحيهء آنان زياني نخواهد رسيد ...

عجالتاً اقتداربه اتفاق تنظيم هاي جهادي به حكومت مؤقت سپرده ميشود و درجريان شش ماه انتخابات برگزارميگردد. توافقاتي كه در اين رابطه ميان رهبران احزاب ونمايندۀ حزب اسلامي صورت گرفته موردتائيدمابوده نسبت به آن التزام ميورزيم. صرف ضرورت كميسيوني رامنتفي ميشماريم كه غرض انتقال قدرت از زمام داران سابقهءكابل به مجاهدين تشکيل گردیده است.»

اما می دانید که برادر حکمتیار تان برخلاف این نوشته اش در دسایس پنهان و چهره های عریان، در مورد آن حکومتی که در کنفرانس مطبوعاتی خود به روز پنجم ثور 1371 که از طریق مخابره با خبرنگاران در پشاور انجام داد چه گفته بود؟ من در این کنفرانس بودم . سخنان ایشان را دقیقاً شنیدم. وقتی یک خبرنگار پاکستانی از وی پرسید که آیا حکومت انتقالی و شورای قیادی که دیروز (4ثور1371) در پشاور اعلان شد می توانند کابل بروند و قدرت را به دست بگیرند پاسخ داد:


«در مورد شوراي قيادي و حكومت انتقالي كه در پشاور ساخته شده بايد بگويم كه زمان آن شوراي قيادي و اداره ی انتقالي سپري شده و فكر نمي كنم كه آنها خود در انديشه ی ورود به كابل باشند... (شماره ی 470 تاریخ 6 ثور 1371 )».

البته تناقض و نفاق فراوانی در اظهارات، بیانات، موضع گیری و عملکرد حکمتیار وجود دارد که نیازی به تذکر آن د راین جا نیست. این ها تنها نمونه هایی از آن تناقضات بودند تا این نکته مورد توجه شما قرار بگیرد که هر چیزی را که شما فکر می کنید و می گویید و یا برادرتان حکمتیار می پندارد درست نیست. باور من این است که نه حکمتیار و هوادارانش و نه هیچ رهبر و گروه اسلامی دیگر برای دیدگاه و عملکرد شان اسلام را وسیله و ابزار نسازند. نباید تقدس و پاکی اسلام با دروغ، نفاق، کشتار، ریاکاری، فریب، غارتگری، نفرت، تعصب، خصومت ورزی با هم، دورنگی و ده ها ضعف، کمبود، اشتباه وجنایت دیگر در اندیشه و رفتار افراد و گروه های مدعی اسلام و اسلام خواهی خدشه دار شود. در این دنیای که ما قرار داریم نمی شود که همه چیز را با دو رنگ اسلامی و غیر اسلامی نگاه کنیم و فقط برای جامعه ی انسانی دو مرز اسلامی و غیر اسلامی بکشیم و آنگاه اسلامی بودن را نیز مبتنی بر دیدگاه و باور خود مان تثبیت کنیم و هر نظر دیگری را حتی بنام اسلامی هم نپذیریم.

شما نامه ی تان را به آرزوی که "ما افغانها از قرآن الهام اسلامی بگیریم وبه امید شکست امریکا در افغانستان پایان برده اید. اما مشکل این جا است که منظور شما از اسلام همان دیدگاه و قرائتی است که برادرتان حکمتیار از اسلام و قرآن ارائه می کند. در حالیکه این قرائت از یکسو که از دیدگاه بسیار مسلمانان دیگر منطبق به اسلام تلقی نمی شود و از سوی دیگر حتی در بسا مواقع رفتار های برادر حکمتیار تان بااین تفسیر و قرائت همسویی و سازگاری ندارد. و اما آیا برای دفاع از اسلام و تشکیل حکومت اسلامی که برادرحکمتیارتان و برادران طالب شان مصروف جهاد علیه امریکا اند، تنها شکست امریکا کافی است؟ من فکر نمی کنم که شکست امریکا در افغانستان موجب تشکیل حکومت اسلامی به رهبری برادر حکمتیار شما و برادران طالب شود که در سایه ی آن حکومت اسلامی، افغانستان به آسایش و پیشرفت برسد. همانگونه که شکست شوروی در افغانستان به چنین چیزی نیانجامید. شاید شما و برادرحکمتیارتان توطئه ی روس و امریکا و ائتلاف جبل السراج را مانع این امر تلقی کنید. ولی اگر بالفرض چنین ادعایی درست باشد کجا بود آن نظام و حکومت اسلامی که حکمتیار درقلمرو خود بدور از این توطئه ی دشمنان اسلام ایجاد کرد؟ آیا نظام زرداد در سروبی و ناصر در سرخکان لغمان و مقر راکتی پراگنی امیر حکمتیار در چهار آسیاب نمونه ای از آن نظام اسلامی بود؟ تحقق امید شما در شکست امریکا از افغانستان تنها به این خواهد انجامید که افغانستان میدان کشتار، تاراج، ویرانی و سوختاندن برادر حکمتیار با برادارن طالب و سایر برادران مجاهد و مسلمان دیگر تبدیل می شود تا هرکدام به زعم خودشان اسلام مورد باور و تفسیر خود را به عنوان اسلام ناب ودرست مورد تطبیق قرار دهند.

ببنید جناب! عقل و خرد اسلامی و انسانی از ما می طلبد که برای رسیدن به قدرت از اسلام استفاده ی ابزاری نکنیم. وقتی ما می خواهیم سیاست کنیم و به قدرت سیاسی برسیم ضرور نیست که به نام اسلام شمشیر خصومت و ستیزه جویی را به دست بگیرم و ادعا کنیم که فقط ما همه چیز را به خاطر اسلام می خواهیم. اگر با امریکا می جنگیم برای اسلام می جنگیم، اگر با شوروی جنگیدیم برای اسلام بود، اگر در کابل با هم جنگیدیم برای اسلام بود، اگر مردم را کشتیم برای اسلام بود، اگر خانه ها را ویران کردیم برای اسلام بود، اگر غارت کردیم و چپاول کردیم برای اسلام بود و هر کاری که می کنیم برای اسلام است تا حکومت اسلامی بسازیم. نه، این طور نیست. این ها هیچکدام برای اسلام نبود.

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

جناب اندیشمند اولا امیدوارم انشاءالله با خانواده محترم صحت و به عافیت بسر ببرید از خداوند منان برای شما و خانواده محترم فلاح دارین استدعا دارم.

بعد از سلام در کلام، ممنون از نامه مع تحلیل و پیش قضاوتی جناب عالی بنده در محتوا تحلیل و ارزیابی حضرت عالی در قسمت قرائت وارونه افغانی از اسلام قسما به شما موافقم حرفی تان بجا و درست است.

ما به این عقیده هستیم که انسان مخلوق ضعیف و محکوم به خطا می باشد بنا هر دست آورد انسان مملواز خطا و اشتبا هات است. تشکیل حزب و یا تنظیمی با هر شعاریکه باشد نیز دست آورد بشری است بنا محکوم به اشتبا هات و خطا ها است. دوست نداریم با وجدان حزبی و یا گروهی با قضایا وطن برخورد تنگ نظرانه و قشری داشته باشیم و با جراءت تمام جنگهای داخلی را محکوم می کنیم و هیچ گروه را مبرا نمیدانیم چه آن حزب اسلامی باشد و یا هر گروهک دیگر. بلکه وجدان بوجود آمده دیروز را که مجاهد حزب، جمعیتی، اتحادی، وغیره ..... حاضر بودند تا قدم اول بر قران و اسلام قدم دوم بر گلون انسان مظلوم بگذارند اما اندکترین نقد و حرف خلاف نهضت و حزب خویش را تحمل نمیتوانستند و فورا دست به خشونت میزدنند مطلقا نزد ما محکوم است و به هیچ عنوان همچو ذهنیتی و همچو عملکردی در اسلام جا ندارد.

در این شکی نیست که به تعداد انسان مسلمان قرائت دینی موجود می باشد. اما این تنوع و کثرات گرایی به این معنی نیست دیگر مسلمانها نباید اتحاد داشته باشد و صاحب خانه مشترکی باشند و مادر وطن و خانه خویش را به زینت قرآن و سنت رسول صلی الله علیه و سلم تزهین نه نمایند.

اما بنده نمیدانم حرف جنابی شما را که فرموده اید: دفاع از اسلام و مسلمان بودن این نیست که تنها نعره ی جهاد و جنگ سر بدهیم و غیر از خود مان و برداشت خود مان دیگر همه برداشت ها و دیدگاه ها را از دین و اسلام نادرست و کفر تلقی کنیم و تا که زنده هستیم شمشیر نفرت و قتل را به دست بگیرم و بروی هرچه آدم و عالم است شمشیر بزنیم. چه تلقی کنم باوجودیکه بنده با محتوا این حرف مطلقا موافقم اما در چنین برهه از زمان که افغانستان تحت اشغال امریکا سفاک و خونریز با هم پیمانانی شان بسر میبرد و هر روز آتش اشغالگران انسان افغانی را نشانه میرود و طفلکان افغانی بدون دانستن جرم خویش محکوم به مرگ میشوند و جوانان افغان هر روز در دفاع از حریم و ارزشهای اخلاقی، اعتقادی و وطنی سینه پاره میکنند. طبق قضاوتی جناب عالی اسلامیکه ما به آن متمسک هستیم حکمش اینست که انسان مسلمان فرد تسلیم شده و بنده است بنا وظیفه اش بندگی ذات سبحان چیز دیگر نیست. بنا برای بنده تعین تکلیف خداوند سبحانه و تعالی میکند و بنده باید که از رحمان الهام بگیرد. فلهذا برداشت ما از احکام اسلام نه تنها تولید اندیشه نیست بلکه تقاضا اسلام در چنین برهه از تاریخ با چنان موقف مکانی و زمانی که داریم تولید اندیشه با حماسه یکجا می باشد و این حماسه خدای ناکرده طوری برداشت نشود که آدم و عالم شمشیر زده شود بلکه این حماسه محقق شعار قرآنی خواهد بود که نه ظلم کنید و نه هم ظلم بکشید.

اجازه بدهد خدمتی تان عرض کنم اگر قرار باشد پیوستن با بیگانگان و خیانت با دین و ملت را هم یک نوع قرائت از دین قلمداد کنیم بدون شک دین را تحریف و تخطه یی نموده ایم و در اینصورت همان شکل که طبقه دانشمند اهل یهود مورد نفرین و لعنت خداوند سبحانه قرار گرفت این تهدید متوجه ما نیز می باشد. و اگر حضرت عالی پرچمدار چنین قراءت هستید خواهشا ادله پیش کنید تا ما گمراهان هم به برکت شما هدایت شدگان نعمت هدایت مشمول حال ما هم شود.

بنده به فرد فرد از سنگرداران مومن و مسلمان خویش سخت احترام و محبت دارم باکی ندارد که آن متعلق به کدام حزب و تنظیم بود و یا هست. بنده هیچ عنوان دوست ندارم بر نیات افراد تاخت و تاز نمایم بلکه کاری ما با ثلیقه ها است. بنا ما با برادران مومن و مجاهد دیروز خویش که امروز زندگی عوامانه دارد و هیچ نوع تاثیر مثبت و یا منفی بر جامعه ندارد مشکلی نداریم بلی پیام و حرف ما به ایشان پیوستن به صفوف سنگرداران راه حق و دفاع از حریم شان میباشد و باید مبارزه خویش را بشکل مجزا و دقیق در تحت روشنایی قرآن در سرکوبی دشمنان دین و ناموس باید کوشا باشند. بلکه مشکل ما با ثلیقه دین فروشی است که دوکانداران دین فروش، دوکان دین فروشی را در کابل باز نموده اند و کالای دوکان شان را دین تشکیل میدهد و جبونانه در زیر سایه سلاح امریکایی اسلامی امریکایی در خور انسان افغانی میدهند. مشکل ما با ثلیقه های است که از نام پاک جهاد و مجاهدت بشکل ابزاری برای حصول پست و قدرت بذل و مساعی می نمایند و هنوز هم بی ننگانه در حکومت دست نشانده و مزدو کابل سر بالا می نمایند و ادعاء حزف مجاهد از جریانات را سر میدهند. مشکل ما با ثلیفه هایست که با تمام دیروزه جهادی اش امروز آنقدر سقوط اخلاقی میکنند که در موجودیت پاسداران نمیدانم اسلام ، حریم و ارزشهای اخلاقی امروز در کابل ناموس اسلامی به عسکر امریکایی عرضه میشود، کابل به تل ابیب ثانی مبدل شده است، فاحشه خانه ها و زنان رسپی و رقاص ستارگان جامعه ما را تشکیل میدهد عذر میخواهد اگر خلاف دیموکرای حرف میزنم، بی بند و بار و بی حیایی در رسانه های رسمی امریکا به آنحد نیست که در رسانه های افغانی از فضای افغانستان برای افغانها بخش میشود. با حفظ عفت کلام و کرامت انسانی این کدو های بی ننک و خاصیت حد اقل اگر جراءت جهاد و مبارزه را ندارند نمیتوانند بگویند که افغانستان تحت اشغال بسر می برد. آیا ما حد اقل از نهضت جهادی دیروز همین توقع را داشته باشیم و یا خیر؟؟؟ آیا کابل نشینی اینها جهاد دیروز اینها را زیر سوال نخواهد برد؟ آیا روس دشمن ایمان، عقیده و ناموس بود اما امریکا پاسدار ارزشهای اخلاقی و دینی مردم مومن و مسلمان افغان است؟ واقعا اگر قراءت دینی حضرت عالی و همفکران شما چنان موقف ذلیلانه و پائین دینفروشان کابل نشین را تائید میکند با ایمان مطلق عرضم حضورتان که ما با چنان قراءت از دین مطلقا کافر هستیم و بحمد الله خداوند مومنان با نور قرآن پاک خویش حد اقل فراست دینی نصیب نموده است تا فرق بین حق و باطل بکنیم.

در قسمت سوالات متعدد جناب عالی خدمتی تان عرض کنم بلی شما حق بجانب هستید بنده حق ندارم نقد بر چنان ثلیقه بگیرم چون کلا بردار دین نیستیم و دوکان دینفروشی در کابل هم ندارم من با شما موافقم. انشمند صاحب شما بنده را راهنمایی نماید تا بنده از کدام مراجع برای شما فتوا حصول نمایم چرا داکتر صاحت قرضاوی را هم تخطه یی کردید چون ایشان فتوا جهاد را در افغانستان و عراق صادر نموده بودند.

اجازه بدهید یک نقطه دیگر را خاطر نشان شوم بعد بیشتر سبب ملالتی خاطر شما نخواهم شد انشاءالله.

شما در قسمت از نامه تان لطف نموده اید: مگر شما نسبت به تمام آنها از ملا و عالم دین گرفته تا عامی و عوام آن، اسلام را بهتر می فهمید یا اینکه برای شما از جانب خداند کدام پیغامی رسیده که این قضاوت و فتوا، حقِ شما است و شما از همه بهتر و درست تر اسلام را می دانید. اگر قرار باشد حضرت عالی جویای فتاوا در این باب باشید بنده حاضرم از دها نخبه و اهل دین برای تان فتوا بیاورم البته افغان نه بلکه غیر افغان چون همانطور که شما دوست دارید بنده خیلی فاصله دارم از دانش اسلامی. همچنان امروز مثل دیروز دیگر نیست که دین در دست چند نفرک بود امروز الحمد الله ما جوانانی داریم در فن حدیث که ده ها شیخ الحدیث کابل نشین را درس میدهد و انشاءالله عنقریب بخواست پروردگار ما سعی و کوشش داریم تا سرمایه و متون دینی را از زبان عربی به زبانهای ملی و وطنی ترجمه کنیم دیگر انشاءالله افغان مسلمان بشکل طفیلی زندگی خویش را نخواهد به پیش برد.

من مخالف حرف شما نیستم بلکه ایمان و باورم دارم همه اینها عالم دین و اهل فهم و دانش هستند و این را هم تائید میکنم که یک اسلام شناس در پوهنتون اوکسفورد معرفتی بیشتر نسبت به اسلام دارد نظر به یک ملا افغانی. بنا معرفت دینی و یا غیر دینی را همه بدست آورده میتواند چیزیکه در علماء و آیت الله های کابل نشین نیست آن عبارت از اخلاق اسلامی می باشد. شما غزوه خیبر را به یاد بیاورید زمانیکه صحابه نزد رسول صلی الله علیه وسلم میاید و دامن خویش بالا میکند که از فراق گرسنگی یک سنگ بسته نموده است رسول مقبول صلی الله علیه وسلم زمانیکه دامن خویش را بر میدارد دو سنگ از فراق گرسنگی بسته کرده بود. بدون شک اگر علماء ما هم صاحب همین روحیه و اخلاق سالم اسلامی شوند شاید دیگر پروانه وار به دور شمع جهاد و مبارزه خواهند صف بستند.

در پناه حق باشید، امیدوارم حرفهای بنده سبب رنجش خاطر شما نشود انشاءالله.

به امید شکست امریکا در افغانستان.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • salam hikmatyar waqiyan chizi ki islam gufta amal mekonad islam mega bokosh ta kushta nashawee onham hamin kar ra mekonad islam mega jahad onham jahad mekonad in ki gunah nest islam mega qoran bayad ba arabi khanda shawee onham hamin kar ra mekonad islam mega afghanistan jaee arab ast na jaee tajik pashtun arab hazara uzbak onham bakhater araba mejangad shuma mardom chara name famin haif nan ast ki shumaha mekhorin magar taliba hokomati arabi nasakhta bud baz ham haifi on nan ast ki ma afghanha mekhorim jaee nan chara khoni gulbadinra nakhorim mirwais az kandahar

    آنلاین : http://www.kabulpress.org

  • مضمون بسیار درست علمی ومنطقی وتحلیل همه جانبه دران شده من صرف می خواهم درباره
    حکمتیار وبرادران همرزم وی به چند نطقه اشاره بکنم .

    1- ازروزی که ملا ، طالب وروحانی به لذت - کیفیت - مقام - و اهمیت چوکی وپیداکردن پول پی بردن ازهمه مقدسات دینی - ارشادات شریعتمداران مذهبی - احکام قران پاک منصرف شدن وصرف قران را ، اسلام را وسیله ویا افزار کاری برای نیل به اهداف خاینانه ووطن فروشی بکار بستن وتا امروز ادامه می دهند .
    ببینید وقتی که درمکه معظمه بادیگر رهبران تنظیمی درمحظر پادشاه عربستان به قران پاک سوگند یادکردین چرا نارسیده به پشاور بین خود مخالف شدین ، کی شما قران را می شناسید
    برایمن بگویید که برای چند نفر بنام خدا ذکات دادین ، چند تا برهنه وگرسنه را نان دادین ، چند تا مریض را تداوی کردین ، اززمان شروع جهاد تان تا حالی نمی دانی چند نفربرادر مجاهدشما شهید
    زخمی ، معلول وزنان شان بیوه شده به خانه کدام شان پول ویا خیرات روان کردی وپرسان کدام تای شانراکردین ؟
    ملا وروحانی ازروزی که تهداب اسلام در افغانستان به زور گذاشته شده تاحال ازاسلام به حیث سلاح بران درمقابل ( ترقی - تکامل - انترنیت - علم وتحصیل - کلتور وفرهنگ ) مبارزه می کنند .
    وملای افغانستان - طالب افغانستان - روحانی افغانستان - ورهبران تنظیمی افغانستان یک چیز
    را خوب می فهمند که باید چوکی ومقام دولتی را باید از دست نتن ؟
    زیرا چوکی تمام افعال شوم - تمام قتل وقتال شان - تمام جنایات شان - ادمکشیها - رشوتستانیها - ترورها - دزدیها - چپاول ملکیتهای شخصی ودولتی ) را برای شان حفظ و ازخطرات
    اینده و واپس استرداد ان چیزهایکه در فوق ذکر شد ممانعت می کند .

    اسلام یعنی حکومت ملاها وروحاینیون وطالبها .

    اگر کلمه اسلامی را از حکومت دور ساختین گویا که کتگوری بالایی را خلع قدرت ساختین وهمان
    است دهول دوسره را در گردن می اندازند وجهان را به غوغا می گیرد که در افغانستان اسلام در
    خطر است وملحدین وکافران سر قدرت هستند وهمه کافران می باشند .
    اقای حکمتیار تا دیروز از طرف CIA و خاصتا Chuckle - Chuckle لیکی چی دامریکا جاوسوسی
    سازمان حکمتیار ته 130000 دالره پاکستان ته دفیبروری په 2003 کال کی دده دکور دبل په خاطر دده بانکی حساب ته ورنقل کری دی خکه امریکا حکمتیار دیوه بینالمللی تروریست په حیث
    په 2003 کال کی تاکلی وو .
    Silljander چی په واشنگتن Washington Dc کی یوه چاریتی ده په 2004 کال کی 50000
    دالره ورلیژلی دی ، اودغه مطالب د Ghost war په نامه یوه کتاب کی په تفصیل لیکل شوی
    دی چی حکمتیار اومسعود دواره دیوی 40 نفری دلی سره دداودخان په زمانه کی
    دتروریستی زدکرو لپاره پیشور ته تللی وو او دتعلیماتو په اخر کی یی هریوه ته یوه تفنگچه ورکری وه .
    کله چی تر پرونه حکمتیار دامریکی لومری سری وو اودامریکی تول فرامین یی دافغانستان دبربادی
    اوتخریب په حساب منل اونن یی تول حزب اسلامی دکرزی په حکومت کی دوزارتو -معینیتو - رییسان خو یی په سلهاوو زه درته شودلی شم اوجنرالان اومنصبداران یی په وسله وال پوخ کی
    پراخه گدون لری نو ولی دامریکایانو مخالف دی ، فرض کره ننه امریکایان ولارل ایا دی راخی قسم
    دی که یوه ورخ کابل ته راشی خکه دیر ترسو اوخان ورته گران دی .
    ده ته هماغه اطرافونه هماغه پاگل بیسیواده دکلیو ساده افغانان چی هره خبره یی ورباندی لکه
    ملحم لگیژی ، اوپیسی اوکومکونه دایران او عربی شیخان اود ISI نه پریمانه تر لاسه کوی نور دی
    دغه خبری صرف دخلکو اوخپلو حزبی پلویانو له پاره کوی ، نور دحکمتیار له پاره اسلام - دین -مذهب تول په مجموع کی اضافی خبری دی چی دیوی وسلی اووسیلی په دول ورنه استفاده کوی ، که دده لپاره دافغانستان مصالح مطرح وی ولی یی یو اتومی بم دافغانستان لپاره جور نه کرو
    ولی یی یوه ورخ ددیورند دماتیدو خبره راپورته نه کره ، ولی یی محاجرو ته په پیشور کی ونه وی
    چی داستاسی مورنی خاوره ده پنجابی حق نه لری چی تاسی له کمپو خخه بیخایه کری .
    خو دسره تر پایه جکمتیار یو گوداگی - اجیر امریکایی او دای اس ای نوکر وو تاسی یی خصوصی
    قراردادونه دپنجابیانو سره د کانفیدریشن په ارتباط مطالعه کری .
    دکمونستانو درجه یک دشمن وو خو خلقی کمونستان یی دزره توتی وی لارشی دتنی اوملگرو
    یی تیشته دشگی میدان ته اودغه مطالب زما په هغو کتاب کی چی دافغانستان دخلکو بی ستری یادیژی مطالعه کری .
    بیا ددوستم سره په یوه دسترخوان کینی اودهغو مجاهد په خلاف پلانونه جوروی چی دوارو په یوه
    تعلیمی مرکز کی په پیشور کی تروریستی زده کری کولی اوبیا دمجاهدینو سره اتحاد غواری او
    دمقام په خاطر یی 60000 کسان دمسعود سره په جنگ کی په یوه ورخ دکابل دشهر شهیدان
    کرل او240000 نور یی محاجرت ته ار کرل .

    په یوه خبره باید دافغانستان خلک شه پوه شی ( نور دمجاهد دقوماندان - دتنظیمی اسلامی رهبر - ملا - روحانی لکه حضرتان اوپیرانو په خوله نور بازی ونه خوری اوخپل اولادونه مه یتیمان کوی
    اوخانونه وپیژنی چی دوی په تاسی داسلام تجارت کوی اوبس ) .

  • با عرض سلام لطف نموده آدرس انترنتی سایت تنویر را نذکر دهید. تشکر

    • باتأئيدازنوشته ارزشمندعطاخيل درموردمجاهدقلم وانديشه انديشمندبزرگ ونيزباتأئيدکامل ازپاسخ اوبه نويسنده تنويربايدبگويم که نويسنده تنويرکسی جزشخص گلبدين نيست ردوبدل کردن چنين نوشته هاميتواندبازنام پليدش رادرسرزبانهامطرح سازدحالانکه چی نيازاست که ازيک خودمرده سوژه روزسازيم چيزيکه اوازخداهمين راميخواهدوبس اوکسی نيست که ناشناخته مانده باشداينکه اوهنوزهم چی ميگويدمهم نيست مهم اين است که اوهمان گلبدينی است که ازترورانجنيرجان محمدتاترورمولوی منصورميرويس جليل هرچی توانست جنايت کردوهنوزهم مصروف کشتارمردم کشورمابنام خدايست که منظورش ازين خداچيزی جزقدرت نيست وقتی گلبدين ميگويدمن فقط بخاطرخداجهادميکنم خدای اوارگ است به همين خاطراست که هيچ کسی جزخودش نميتواندمستحق ترازاوباين خداباشدهرکسی هرنوع وبه هرشکلی ازخداوندعالم سخن بگويدويابرايش عبادت کندمنظورگلبدين نيست چراکه خدای اوباخدای ديگران فرق داردوفقط تاحدی با خدای طالبان (شعاراسلامی وشعورقومی) همأهنگی داردوبس بنابرين هروقتی جناب باين خدايعنی ارگ رسيدهمه دردش ديگردواميشودوجهادش ختم وکارش تمام وسپس هرکسی عليه اوقدم برداردونقدی کندتکفيرش ميکندوباغيش ميخواند اين مردشيادطوريکه توسط عرفات وقذافی باکرملين ارتباط برقرارکردوحتی قاضی حسين احمدرابه سفارت روس دراسلام أبادفرستادتا---- وبعدازيازدهم سبتمبرمستقيماباوزارت خارجه امريکاتماس گرفت وخودرابهترين بديل طالبان پيشکش نمودامروزهم که ديگران رامجاهدبوش مينامدأياخودش تازمانيکه اوراغرب ردنکردنکوشيدکه عوض کرزی واردکابل شودامروزاگرامريکا ازاوبخواهدکه قدرت رادردست گرفته واوهم مطمئن شودکه حيات وقدرت اوتضمين ميشوداولين کسس خواهدبودکه اوبامارا "حاجی اوباما" خواهدناميدمگرهمونگفته بودکه باندازه أب وضوی ربانی دوستم روزانه شراب مينوشدولی بيدرنگ مليشه ، حاجی دوستم شدمگرمنافق شاخ دارديادم ؟ فاعتبروايا ناس من ذلک الشيطان الخناس مولوی رحيم الله فرقانی

    • درود به کابل پرسیان ! بلاخره از زبان یک مولوی سخن رحمانی و انسانی خواندیم ! خداوند ایشان را در پناه و عصمت خود داشته باشد .

    • درود
      در میان مباحث که پیرامون اسلام سیاسی جریان دارد جای بحث سیکولاریزم بسیار خالی است.به نظر من تساهل ومدارا-کثرت گرایی-وزندگی شرافتمندانه ومطابق وجدان بدون سکولاریزم یا حداق سیکولاریزم اسلامی ناممکن است.اندیشمند در نوشته هایش گپ نوی برای زندگی شهروندی ندارد وبه مسایل ملی هم به اندازه امت ارزش نمیگذارد.ارا ایشان در باره گلبالدین خان ناشی از شناخت ایشان است وقابل قبول.

    • د افغا نستا ن د حزب اسلا می سر ښندونکو مجا هد ینو ته!
      اسلا م علیکم و رحمت ا لله و بر کا ته!
      همدا تا سي یا ست (حزب اسلا می مجا هدبن ) چي د هر طا غو تي زبر ځواک په مقا بل کي تر هر چاه وړاندي مو د جهاد سنگر ته مخه کړی او د وخت د متکبر او جابر فر عون دساطنت او پا چا هي گدا مو ور په سټ کړي ده او په تیرو څو متجا ویزو لسزو کي مو په جها دي میدانونه کي په ډیر صمیمیت سره د یو داسی ډوي حیثیت خپل کړی لکه په یوه توره تیا ره کي چي شمعي خپل کړی٬ ستا سي دغي ستري قر باني او سر ښندني ته نه یوا زي د افغا نستان مجا هد و لس ا فرین و یلی ٬ بلکی د ټو لي اسلا می نړﺉ مسلما نا نو ستا یلی . زړه مي غو ړي چي ستا سي د جها دي یا دونو څخه پو ره یو کتا ب و لیکم چي و مستقبل نسل ته د یو سبق په شان پا تي شي ، خومتا سیفا نه چي د تا ریخ لیکوا لا نود دغه ستر زرین تا ریخ کر ښي د هغو لاس پو څو حکو متو نو په منصو بو او ظا لما نه اعما لو ډکړی چي تل يي د مظاو م و لس په ځپلو کي د وخت فر عون ته سر ټیټ کړی او د هغه تر سیو ري لاندي ورځي او شپي سبا کوي ا للهۚ دي هر چا ته د کړو اعما لو جزا ور کړي. اوس به اصلي مو ضوع ته را شم هغه داده چي په مو جو ده انقلاب کي د حزب اسلا می د مجا هدینو دصلیبي یر غلگرو په مقا بل کی د هیواد د گو ټ گو ټ څخه د حملو را پو رو نه ور کو ل کيږی خو د زابل د ولایت څخه تر او سه داسي را پو ندي ور کول شوی ٬ سره له دی چي په تیر انقلاب کی زابل د حز ب اسلامی د مجا هدینو د شو ق الجی شي سنگرو څخه یو ټینګ سنکر وو، او اوس هم دلته ډیری ويښ او با احسا سه ځو ا نان شته چی فقط د حز ب اسلامی د نظا می گرو پونو را په انتظا ر دی نو لطفا تا سو مو ږ ته هدا یت و کړی چی د صلیبي یر غلگرو په ضد زابل کي یو ځلی بیا د حز ب اسلامی مجا هد ینو د قطا رو د تشکیل بیهر شروع شي.
      د وخت د عجلی په خا طر٬ د ځینو املایی غلطیو معذرت غواړم

  • زنده باد مجاهدین حزب اسلامی

  • من ازآقای گلبدین حکمتیاراستدعادارم اگربرای ایشان امکان دارد لطف بفرمایند کتاب تفسیرقران جزء29و30خودرابرای اینجانب ایمیل بفرمایند.
    من به کتاب تفسیرقران ایشان بسیاربسیار نیازمند هستم.امیدوارم درصورت امکان دریغ نفرمایند.باتشکرفراوان
    بنده الله
    13/3/92

    آنلاین : http://ندارم

  • آقای حکمتیار
    باسلام،
    برای چندمین مرتبه است که باشماازطریق ایمیل درخصوص ارسال کتاب جلوه هائی ازاسرارقرآن ارتباط برقرارمی کنم امامتاسفانه تاکنون هیچگونه پاسخی دراین خصوص ازسوی شمادریافت نکرده ام .آقای حکمتیاراگراین کاربرای شما غیرممکن است لااقل جواب ایمیل مرابدهیدتااینقدرانتظاربیهوده نکشم.من چگونه بگویم،باورکنیدبه کتاب شما(تفسیرقران جزء29و39)بسیاربسیاربسیارو....نیازمندم بنابراین مجدداٌ التماس می کنم که دریغ نفرمایید.
    باتشکروامتنان
    بنده نیازمندبه قرآن

    آنلاین : http://ندارم

  • جناب آقای حکمتیار
    باسلام،
    سوال بنده ازشمااین است که چراکتاب جلوه هائی ازاسرارقرآن خودرا(تفسیرجزء29و39)راازاینترنت حذف کرده ایدمگرهدف شماغیرازاینستکه بخواهیدهمنوعان خودرابه راه راست هدایت نمایید.پس چرااین کارراکرده اید.دوسال است که درپی کتاب فوق اینترنت رازیروروکرده ام بقدری که چشمانم ضعیف شده است اماهرچقدرکه تلاش می کنم به هیچ جائی نمی رسم .من ازشماگله مندم ،ناراحت هستم ؟!آقای حکمتیارآیا هدف شما ازحذف کتاب تفسیرقرآن
    دریافت حق الزحمه می باشدکه واویلا!؟"ای پیامبربه مردم بگومن درقبال این راهنمائی پول ازشمانمی طلبم که هماناپاداش من برعهده الله است"
    آقای حکمتیاردرعین خستگی ودرماندگی مجدداٌازشمااستدعادارم کتاب جلوه هائی ازاسرارقرآن رادریکی ازسایتهاووبلاگهای اینترنتی قراردهیدوضمن معرفی آدرس آن کمک کنیدتاامسال من که برای راهیابی به راه راست به این کتاب سخت نیازمندهستندبتوانندازآن بهره من شوند.خواهش می کنم ازبرآوردن خواسته من دریغ نفرمایید.خواهش می کنم التماس می کنم!هم اکنون که این پیام رامی نویسم غصه گلویم رامی فشارد،اشک دردیدگانم حلقه زده است ودلم برای خواندن تفسیرنزدیک به حقیقت کتاب شما تنگ شده است.من منتظرپاسخ شماهستم.باتشکروامتنان فراوان:اضافه می نماید اینجانب نه سایتی دارم نه وبلاگی وازهمه مهمتراینکه چندان اطلاعات فنی درخصوص اینترنت ندارم واین خودیکی ازبزرگترین مشکلات سرراه من است.متاسفانه

    الله تعالی
    بنده
    حسن صادقی ازایران

  • حسن صادقی! تو هم مثل این حکمتغار یک کودن و جاهل هستی. اول اینکه قران کتابی است نادرست و به درد زنده گی این عصر نمیخورد. قران به اعراب و ساکنین مکه مبارک باشد. من به این کتاب مزخرف نیازی ندارم. من معنی قران را میفهمم. ایقدر غلطی در قران است که حد ندارد.
    دوم اینکه حکمتغار چه سگی است که تو میخواهی تفسیر قران را به قلم او مطالعه نمایی؟ عملی که از حکمتغار هویداست و قابل انکار نمیباشد، همانا قتل عام مردم افغانستان و مخصوصآ قتل هزاران کابل نشین مظلوم و بیگناه و سوختاندن دارایی های عامه و تخریب پل و سرک و سوختاندن مکتب و شفاخانه و محاصره اقتصادی و غذایی شهر کابل و کابلیان مظلوم میباشد. تاریخچه اعمال این شخص مملو از کشت و کشتار و ظلم و بربریت میباشد.
    سوم اینکه تو خودت قضاوت کن که اگر همین حکمتغار معنی قران را خوب درک کرده باشد واعمالش مطابق قران باشد پس جنایاتش مطابق دستور قرانی بوده و قران کتاب فاشیستی است که صرف دستور کشتار صادر کرده و حکمتغار هم به ان جامه عمل پوشانده است. پس خواندن این تفسیر به چه درد تو میخورد؟ میخواهی که از تو هم یک قاتل و سفاک جور شود؟
    چهارم اینکه اگر قتل و قتال و جنایات حکمتغار بر خلاف دساتیر قرانی باشد و حکمتغار جنایاتش مربوط به فطرت کثیف و جنایت پیشه اش باشد پس خواندن انهمه دروغ به نام تفسیر از قلم یک خبیث که خودش نیز به دساتیر قران و تفسیر خودش عمل نمیکرده است چه خوبی برای تو دارد؟
    پنجم و اخر اینکه اگر تو بخواهی برای کتاب " معنی قران معنای قران ... " ات از منابع مختلف استفاده نمایی ، بهتر است به یک منبع بهتر از حکمتغار ملعون مراجعه نمایی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس