صفحه نخست > حقوق بشر > یازدهم جدی! دست به دست دادن جنایت

یازدهم جدی! دست به دست دادن جنایت

دستان کوتاه عدالت تا اکنون نتوانسته است بر گلوی جنایکاران برسد و آنان هنوز هم با تشکیل جبهه، حضور در شورای ملی و ... حکمروایی میکنند
محمد داود دادرس
چهار شنبه 31 دسامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

صبحگاه یازدهم جدي 1372، روز اعلام تشکيل شوراي همآهنگي به رهبري حضرت صاحب مجددي با همدستی حزب اسلامي حکمتيار، جنبش ملي جنرال دوستم و حزب وحدت شاخة مزاري بود، که موجودیت خود را با پرتاب راکتها و تشدید کشتار شهروندان ملکی نشان داد.

اين جريانها در يک تباني نامتعارف و شکننده به دستور و رهبري پاکستان بالاي شهروندان کابل حملات خونين را آغاز کردند تا به زعم شان قدرت را از دستان لرزان ولی محکم گیر آقای برهان الدین ربانی تصاحب و نظام دلخواه شان را بر مردم تحميل کنند.

آنروز نيروهاي وفادار به اين تنظیمهای بدنام به شکل بي سابقة، شهر کابل را آماج شليک راکت ها و انواع سلاح هاي سنگين و سبک از زمین و هوا قرار دادند، طوریکه گزارش بی بی سی حکایت از اصابت راکت در هر دقیقه بالای بخشهای زیر نفوذ وفادارن آقای ربانی داشت، در نتيجه هزاران نفر مجبور به ترک خانه و کاشانة شان گرديدند.

کابل را به تپه هاي گل و خاک و عملاً به قبرستان صدها فرد بي گناه ملکي مبدل ساختند تا به کاخهاي حرض و زياده خواهي خود برسند، هر چند هرگز اينچنين نشد؛ اما زمينه را براي ظهور سياه ديگري باز کرد که تا سال 2001 ميلادي زير نام طالب و جاري سازي شريعت جنايات فراموش ناشدني شامل نسل کشي، تجاوز و کوچاندن اجباري ادامه يافت.

در اين دوره نيز هزاران انسان ديگر به دست وفاداران سابق همين تنظيمهاي جنگي مظلومانه قتل شدند و زمين ها به جرم ميوه و دانه دادن به آدميزاد سوختانده شدند.

گرچه اين ائتلاف نامقدس و اين ترکيب نا متجانس در برابر وفاداران آقای ربانی تاب مقاومت نياورد و درهم شکست؛ اما خاطره تلخ و نتايج زشتي از خود در عرصه هاي اجتماعي و سياسي کشور به جا گذاشت و نشان داد زمانیکه دستان جنایت به هم میرسد، چگونه انسان را به کام نیستی میکشاند و چطور شهری را یکباره به خرابه یی مبدل میسازد.

پاکستان در آن زمان خيال داشت که از طريق تشکيل چنين ترکيب و ائتلافي نتنها موانع موجود در افغانستان را از بين خواهد برد و ميدان را براي زياده خواهي هاي احزاب سياسي که بيشتر بر بستر قومي حرکت پيدا کرده بودند، باز و گسترده خواهد کرد؛ بلکه فرصت هاي از دست رفته براي تحميل حکومت دست نشانده خود در کشور را دوباره نصيب خواهد شد.

حکمتیار که در واقع دلیل آغاز جنگ برای کشتار شهروندان ملکی را حضور ملیشه های بدنام جنرال دوستم و موجودیت کمونیستان در حاکمیت وقت میخواند، به اثر فشار های پاکستان و خصلتهای تشنه گی برای کسب قدرت که تا اکنون او را از جامعه انسانی دورتر ساخته است، در یک چرخش 180 درجه یی یک شبه بدور از باور مردم، دستان دوستم را فشرد تا جنایت مفهوم جدیدی در قرن بیستم به خود نیز بگیرد.

در همین حال آقای مجددی که از قدرت کنار زده شده بود و در واقع به اساس توافقات خود سران تنظیمهای جنگی زمان ریاست اش پایان یافته بود، حکمتیار را برای تلاش جهت قتل خودش متهم میدانست؛ دست نوازش بر سر دو مار دیگر کشید تا شاید بار دیگر وارد ارگ گردد؛ خیالی که هرگز به واقیعت نخواهد پیوست.

گرچه چهره هاي مخالف و دشمن ديروز؛ بعداً در قالب هاي نو سر دوستي و فرصت همسويي يافتند و بار ها تغيير مواضع داده و حتي كساني مانند حضرت صاحب به دشمن شماره يك پاكستان تبديل شده و افرادي چون جنرال دوستم عضويت جبهه ملي را كسب كرده كه رهبري آن به دوش رئيس همان دولتي است كه براي سرنگوني اش حلف ياد كرده بود؛ اما جای تعجب نیست چون فرهنگ سیاست افغانستان آنقدر سفله و دارای انعطاف است که بتواند مار و موش خرما را برای هدف ظاهراً مشترک در یک دسترخوان بکشاند.

در عین حال تغيير دراماتيك و موضعگيري ها كه بر اساس روابط سليقه يي و مشترکات سنتي و قومي استوار است؛ يكي از مشخضات بارز جريانهاي سياسي معاصر كشور ميباشد. زيرا اين احزاب بيشتر باورمند رابطه ها بسته بر بنياد سنتهاي قومي؛ خانواده گی و دهاتي اند تا روابط ارگانيك براساس منافع و ارزشهاي متعدد، مشترك، شهري و تخصصي.

اما آنچه در این میان در خور توجه است؛ دستان کوتاه عدالت میباشد که تا اکنون نتوانسته است بر گلو جنایکاران برسد و آنان هنوز هم با تشکیل جبهه، حضور در شورای ملی و ... حکمروایی میکنند.


آقای صبغت الله مجددی به لطف رئیس جمهور کرزی مسوول کمیسیون آتشی ملی و رئیس سنای شورای ملی میباشد؛ جنرال دوستم تا همین چندی قبل لوی درستیز سر قوماندانی عالی قوای مسلح افغانستان بود و همه را تهدید میکند، آقای ربانی رهبری جبهه ملی را به عهده دارد و برای دولت راه و روش ترسیم میکند، جناب سیاف از نزدیکان رئیس جمهور کرزی است، مارشال فهیم هنوز در پشت پرده به عنوان یک قدرت مطرح میباشد، آقای محقق تلاش میکنند مستقلانه تر عمل کند و صدها جانی دیگر که علیه شان اسناد و شواهد کافی وجود دارد، نه تنها که آزاد اند؛ بلکه برای کسب قدرت و ثروت تلاش نیز میکنند.

غم بار تر انکه رئیس جمهور کرزی برای ملاعمر و گلبدین حکمتیار که شاید جنایکار ترین افراد عصر حاضر افغانستان باشند، خود ضمانت عدم پیگیری میدهد و پروانه وار در پی روشنایی این دو چراغ جنایت میباشد.

عدالت انتقالی که رئیس جمهور خود را حامی آنان جا میزند به بازی مسخره سرکس سیاست افغانستان مبدل گردیده و مجریان آن به دلق های بی مزه تبدیل شده اند که با لخند ارباب قدرت میخندند و با گریه آن نمی به چشم میزنند، تا مبادا مقام و چند کیسه زری را از دست دهند.

از سوی دیگر دخالت برداران رئیس جمهور کرزی در فساد اداری و قاچاق مواد مخدر تحقق هر عدالتی را در شرایط کنونی به چالشهای جدی روبرو کرده است؛ زیرا آنان هرگز اجازه نمیدهند دستان ناتوان عدالت تیشه بر ریشه منافع شان بزند.

در این وضعیت که رئیس جمهور خود به حامی جنایکاران و نقضان حقوق بشر نه برای اهداف و منافع ملی؛ بلکه برای ادامه قدرت خود تبدیل گشته است و مجریان عدالت انتقالی دربان ارباب قدرت گشته اند؛ "سلامی ده به عشق و ره دیگر کن، لب ات بربند و آهنگ سفر کن؛... چون اینجا عدالت، حقوق بشر، شهروندی و دموکراسی مفاهمی دیگری در درون به جز از آنچه که باید داشته باشند؛ دارد.

این ها نه ارزش، بلکه ابزاری اند در دستان قدرت های دولتی و غیر آن که امکان دارد مانند گلهای خزان زده با اندکی باد پرپر شوند؛ زیرا مجریان این چیزها منافع خود را در داخل افغانستان نه، در بیرون آن قبلاً یافته اند و اینجا تنها برای گذراندن ماه عسل سیاسی و رز اندوزی از پولهای کمکی و قرضه های گرفته شده، حضور دارند.

رئیس جمهور کرزی با اعلام دادن ضمانت برای عدم پیگیری برای ملاعمر و گلبدین حکمیتار هر چند آنان با خشونت تمام به این احسان جواب دادند؛ ناف هر امیدی را از تامین عدالت برید و پیام بزرگی دیگری نیز به نقضان حقوق بشر و جنایکاران داد! به سرزمین معافیت، فارغ از عدالت و بازخواست خوش آمدید؛ تا میتوانید آدم بکشید که بهای تان در این جغرافیا به اندازه یی سرهایست که در زیر بغل دارید؛ از این رو ملاعمر و حکمتیار، مهمترین، جذاب ترین و سزاور ترین چهره ها، برای هر تقدیری اند.

بکشید! که کشتن معیار مردان بزرگ است

زیرا چیگیز در اینجا الگو شهامت و مردانگی است، نه جنایت و آدمکشی

بکشید! که اینجا سرشت سیاست، امضا کردن و بعد کشتن است، نه وفا به عهد و پیمان

بکشید! بکشید! بکشید! بکشید! بکشید! بکشید!......

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • با درود به هم میهنان عزیز !

    من نمیتوانم چیز بیشتر بگویم جز اینکه !

    سه کله پوچ که چطوربرای اثبات نوکری بیگانگان میهن عزیز مامخصوصا" کابل زیبا و مردمانش را به خاک وخون و ویرانی کشیدند. و نابودی اینان نجات مردم ما است در لفظ و معنی.

    آنلاین : راة نجات ما برای همیشه و همگامی با جهان متمدن !

    • به همه سلام
      شما از اتیلاف نامقدس که دوستم با مسعود جنایت کار در اتحاد قرار داشت چیزی نه گفته اید.
      جنایتکاران جنگی هریک ربانی، مسعود، حکمتیار، دوستم، و دیگران همه و همه جنایتکار بوده اند و روزی این ادمکشان حرفوی و دار ودسته انها به محکمه گشاینده خواهند شد.
      شما داد رس درست به داد ملت نه رسیده اید.
      جلال ابادی

  • زمانیکه شورای نام نهاد هماهنگی ایجاد گردید، در کابل چیزی برای تخریب بافی نمانده بود و همه چیز در جنگ گلبدین- مسعود نابود ، غارت شده بود و یابه غنیمت گرفته شده بود.
    من شاهد عینی تخریب، چپاول و غنیمت گیری سال 1371 در کابل هستم
    نویسنده های گرامی چرا کوشش می کنند که تاریخ را تغییر بدهند.
    اگر در دوره حکومت نیم قرنه ال یحیی تاریخ را تغییر میدادند، تا اندازه یی می توانستند که از حقیقت چشم بپوشند، در عصر حاضر این کار ناممکن است و نتیجه برعکس دارد.
    اگر کسی بخواهد جنایات کسی را با تمایلات تباری بپوشاند و یا آنرا بنام دیگران بنویسد، او دیگران را در مقابل شخص جنایتکار تحریک می کند و موجب افشای بیشتر وی می گردد.
    اگر نویسنده به این هوس که مسعود تاجک است ، اخوانی است ، یا جمعیتی است بنا جنایات وی باید بنام دیگران نوشته شود، اشتباه می کند.
    مسوول درجه اول جنایات و تخریب کابل مسعود است.
    مسوول درجه اول نفاف ملی و خصومت اقوام غیر پشتون مسعود است.
    مسوول تشکیل شورای منفور هماهنگی ناسازکاری ها و تکتازی های مسعود است
    مسوول پیروزی طالبان مسوود است.
    امریکا قبل از آمدن طالبان ، مسعود احمق و دور از سیاست و فراست را به صفت یک مهره استفاده کرد تا اقوام غیر پشتون را پارچه نماید.
    مسعود بود که طالبان را به مزار شریف راه داد و در بدل آن از امریکا ملیون ها دالر گرفت.
    آقای نویسنده اگر می خواهد وتاریخ بنویسد، جنایت هر کس را بنام خودش بنویسد.
    گوشش های تغییر دادن تاریخ در عصر حاضر ناممکن است.

  • دادرس شما حتما یکی از کاسه لیسان شورای بد نام ایزار هستی چون خیلی تلاش نموده ای تا تاریخ را وارونه جلوه بدهی وجنایت جنایت کاران اصلی را به گردن دیگران بیاندازی. اما همه چیز مثل آفتاب روشن است و خودخواهی و جنایات مسعود تا قرنها در ذهن کابلیان باقی خواهد ماند

    • دوستان! ما هم می پذیریم که مسعود مسوول تمامی جنایات است. اما بیایید مانند همین هموطن که درمورد شورای هماهنگی و به رویت اسناد چیزی نوشته است، شما هم چیزی بنویسید و نشان بدهید که مثلاً کدام جنگ یا جنگ ها را مسعود آغاز کرد؟ کدام جنگ یا جنگ ها را مسعود ادامه داد و به تلاش های صلح جواب نگفت؟ در کجا مسعود علیه کدام حزب دیگر از آدرس شورای نظار حمله کرده است؟ آیا جنگ هایی که مسعود کرد از آدرس شورای نظار علیه احزاب دیگر بود یا درجایگاه وزیر دفاع دولت در برابر احزاب یاغی و جنگ طلب؟

      در جنگ های کابل نمیتوان هردو سوی جنگ را یکسان ملامت کرد. حتماً کسی هست که مرمی اول را فیر کرده است. این طرف کیست؟

    • برادران گرامی زمانیکه راجع به حکمتیار ومسعود مینوسید چراازبابه مزاری ای که افرادش سینه های زنان رابرید،به کله های مردم میخ کوبید وغیره چیزی یاد آور نمیشود وآقای اصلی نویسنده متن جناب شما چرا صرف از محقق صرف میگوید اومستقلانه تر عمل میکند واضعآ معلوم میشود که یکتعداد ازقوم برادر هزاره ممکن به دانه سرطانی مثل اسرایل برای فلسطین درآینده برای سایر اقوام ومذاهب خواهد بودکه امیداست چنین نشود
      بااحترام
      نوید

    • این دانه سرطانی قبلاً سرایت کرده است و طوریکه در چند سال اخیر شاهد آن هستیم، این دانه سرطانی عفونی تر میشود. این دانه سرطانی نه تنها به قوم هزاره سرایت کرده است، بلکه در درجه دوم به اقوام تاجک و در قدم سوم به قوم پشتون نیز سرایت کرده است. سفارت ایران پول های هنگفتی را در خدمت به منافع ملی اش در جیب های این مزدوران واریز میکند و اثر نفوذ خود را در افغانستان به حریف قسم خورده اشت که امریکا است نشان میدهد. شاید کسانیکه در کابل زندگی میکنند این تحول را دیده باشند که در گوشه و کنار کابل چه مناطق شیعه نشین و سنی نشین بیرق های سیاه وسبز در روز عاشورا روی منازل و چوک های جاده ها به مصارف سفارت ایران نصب شده بود که گویا همه مردم در افغانستا شیعه شده اند.
      از جمله کسانیکه از این پو لها مستفید میشوند قرار زیل میباشند.
      1. مولوی مفلح که خود را رئیس تنظیم نهضت اسلامی جوانان مینمام
      2. مولوی حبیب که فعلاً امام مسجد باغ بالا میباشد قبلاً رئس شورای ولایتی کابل و هزاران دالر را تحت پوشش تظاهرات در حمایت از فلسطین به دست می آورد
      3. انجینر احمد شاه احمد زی که شاید برا بسیار از بیننده ها باور کردنی نباشد. حتی برای حفظ منافع ایران با طالبان از موضع ایران چندین بار در جهارسده پاکستان به مذاکر پرداخته است.

      نمیدانم که نام دیگه کی ها را بگیرم ... افسوس میکنم کا افغانستان فعلاً میدان رقابت نماینده گی جاسوسی منطق شده است ... حتی صاحبان همین سایت هم نمیدانم که از کدام شبکه جاسوسی و پیش برد اهداف آنها راه اندازی شده است.....

  • سخنراني رهبر شهيد عبدالعلی مزاری

    بعد چهار تا جنگ كه در اينجا پيش آمد همانطوريكه آنروز ديگر برادرمان جناب آقاي خليلي ‏توضيح داد، ما سند داريم، و شما سلاح بدوشان هم مي

    دانيد كه اگر 60٪ دست آقاي مسعود را در ‏اين جنگ ها كه سر ما تحميل شد اثبات نكنيم، 40٪ آن را سند واضح داريم.

    امّا آمديم كه چرا جنگ بوجود آمد و چنداول را چرا زدند؟ آيا چنداول پايگاه نظامي حزب ‏وحدت بود؟

    آيا چنداول در شش روز جنگ با حزب وحدت رابطه داشت؟

    برايش مهمّات مي رسيد؟ غذا مي رسيد؟ سلاح مي رسيد؟ چه بود؟

    شما مي دانيد كه صرف يك پايگاه سي، چهل نفري براي دفاع مردم چنداول بود كه رابطه اش ‏در روز اول قطع شد... پس چنداول را چرا زدند؟

    چنداول، چنداولي است كه در سال 1358 بعد از آنكه سايه كمونيستها در همه ي اين ‏مملكت انداخته شد، تمام رهبراني كه امروز رهبر جهادي اند فرار كردند، آنچنان وحشت در اين ‏مملكت حكمفرما شده بود كه باورش نمي آمد كه كسي بتواند در مقابل اين حكومت با حمايت ‏اتحاد جماهير شوروي كه پشتش ايستاده بود قيام كند.‏

    ولي چنداول شجاع، اين پايگاه علي در 22 سرطان 1358 قيام كرد. . آن روز هم وارد چنداول شدند و كمونيستها ‏مسجد صادقيه را زدند كه پايگاه مذهبي و سياسي شيعيان اينجاست. آن روز تمام جا را محاصره كرده ‏بودند و يك هفته مردم ما را بعنوان بيني پوچوقان دستگير مي كردند؛ اين همان چنداول است. امروز ‏فقط لفظش تغيير كرده است. امروز مي گويند كه قلفك چپات. امروز لفظ طعنه زنان مدرن شده اند!‏

    بلي انگيزه ي اينكه اينها چنداول را مي كوبند اين است كه اينجا پايگاه علي است و شيعيان علي ‏از اينجا حركت كرده است. حالا كه حكومت اسلامي ‏است به پاس اينكه اين مردم را احترام مي كرد و يك مقرري انقلابي، برايش تعيين مي كرد، متأسفانه ‏در اين جنگ با توپ و تانك همان طور كوبيدند و چنداول را همانطور _ مثل كمونيستها _ زدند. ‏مسجد جعفريه را خراب كردند، مردم را زيرآوار كردند، براي اينكه «اينجا درم سال هزاره هاست»!

  • حکمت یار برای ازادی افغانستان از چنگال خونین امریکا مبارزه میکند . حکمتیار نه به پول احتیاج دارد نه به چوکی . همه میدانید که اتحاد یا کمک گرفتن حکمتیار از حمید گل آی اس آی بر ازاد ساختن افغانستان خاصتاء کابل نه تنها نقطه استراتیزی داشت بلکه بر حفظ میلیون ها باشنده افغانستان - ایران و پاکستان ضروری بود . به خاطر کمک نکردن شما مردم به حکمتیار امروز نسل تا نسل های اینده شما به زیر یوغ برده گی امریکای بی ناموس فرو رفته . و نه تنها از موجودیت امیریکا سلامتی صلح منطقه به خطر افتاده بلکه کشور های مثل ایران و پاکستان که از خون هزار ها همزبان و برادر مسلمان شما ساخته شده به معرز خطر است . امروز تجارت که امریکا به افغانستان باز نموده یا واردات امریکا به افغانستان . فحاشی و برهنگی است . وقتی به شروع دولت اوباما سی هزار عسکر تازه دم امیریکا به افغانستان وارد شود . و این سی هزا عسکر از شهر های شما و کوچه های شما و خانه های شما . شهری کشوری محلات مثل کشور تایلند بسازند . شما تازه خواهید حس کرد فهمید که کارد تا کجا به اسخوان شما فرو رفته است . نسل اینده شما که به میان فحاش و خود فروشی مواد مخدر و جنایات به دنیا خواهد امد . اصلاء حس نخواهد کرد و نخواهد فهمید از نیاکان و تاریخ خود . حتی با تمسخر به همه ما غیرت مردان که بر ازادی افغانستان از هر نوع برده گی به جنگیم ... خنده خواهند کرد . در اخر هرچه افغان - وطن دوست - وطن فروش - مبارز - خاین ملی - پاکستانی - ایرانی - اوزبک - تاجیک . هوشدار , خبر دار که اجازه ندهید که ( زلمی خلیل زاد ) به امور داخلی شما مداخلت کند . حتی اگر خلیل زاد از فضای کشور های شما با طیاره میگذشت . مطمن باشید که اتفاقی خواهد افتاد . خلیل زاد از بمب اتوم هم بر افغانستان خرابی زیاد تر دارد . خلیل زاد دلال است که شما را به فروش میرساند بر 100 سال اینده . از مردن هزار حرامی یک خلیل زاد پیدا خواهد شد.

  • Babrak Karmal og hans sidste gruppe som,General Dustom er rigtige banditter,kriminale,forrædere og K.G.B spioner

  • سلام دادرس صاحب!
    غلام درجه يك اجنبي ها شاغلي( حكمتيار)شماره دوم جلالات ماب استاد (رباني)وشماره سوم حجت الاسلام والمسلمين بابه (مزاري)
    اشخاص مذكورعاملين اصلي جنگ وخرابي ها بودند. اينهاسه دهه پيش خون ماوشمارابه آمريكا,ايران وپاكستان فروختند.
    تاريخ را هرچندتغيردهيم هم قابل تغيروتعديل نميباشد.باورداشته باشيم تاريخ واقعي جاي اصلي خودرايك روزنباشه يك روزاشغال ميكند.بعدازاينهافروشنده هاي خوب حرفه وي نصيب شديم خوب ماركيتنگ ميكند.ارزان يك جنس را به 10مشتري ميفروشدماشأالله بسيارماهرهستند.

  • معبدگه یی شیطانی


    ای ظــالــــم ِ حِکـمـتـیار ، بشنو به تو میگویم

    مشـهــور بـــــه راکتبار ، بشنو به تو میگویم

    راکت بچــه یی چــوتـار ! بشنو به تو میگویم

    جا نی یی جـنـایـتـکـار ! بشنو به تو میگویم

    گرگی و شغال و ببر، ای لاشخور ِ بی صبر

    وحشی تری از ِ کـفـتـار ! بشنو به تو میگویم

    زاغ و زغن و بومی ، چون کرگسکی شومی

    کلــمـرغـکی بـد رفــتـار ! بشنو به تو میگویم

    میهن شـــده ویـــرانــــه ، از جهل ِ تو دیوانه

    بــا راکت و بــا خـُمـپـار ، بشنو به تو میگویم

    ای نـــوکـــر ِ پاکـستان ، وی چاکر ِ انگلستان

    با دالــــر و بــــا دیــنـار ، بشنو به تو میگویم

    ای صیغه گری ایران ، روسپی ببری اعراب

    دلال ِ ســــر ِ بـــا زار ، بشنو به تو میگویم

    مـفـکـــوره بـمـبـاری ، دایــم به سرت داری

    از سقـف و در و دیــوار ، بشنو به تو میگویم

    ای ریــش ِ دراز ِ تـــو ، مـعـبـدگـــه شـیطانی

    ابـلـیـس ِ ســــیه دســـتار ! بشنو به تو میگویم

    تـیــزاب ِ جهـالت را ، بر صورت ِ مه رویان

    پــاشــی بــه سـر ِ بازار ، بشنو به تو میگویم

    نه ترس ِ خـــدا داری ، نـــه شرم ِ رسـولانش

    ای بــد کـُنِـش ِ غــــــدار ، بشنو به تو میگویم

    کــانــدیــدی یی جمهوری ، کــــرده ز اجیرانت

    وز پــیروی ات انکار، بشــــنو به تو میگویم


    در دیگ ، حـلـیـمی تـو ، در چمچه کریمی تو

    در کاسه چـو زهـر ِ مار ، بشنو به تو میگویم


    تکــفیر ز تــو ابــرار ، تـقـدیر ز تو اشرار

    تـنویــر ز تــو مــردار ، بشنو به تو میگویم

    خواهی بـه لباس ِ نو ، در صحنه شوی ظاهر

    پــالان و خـر و خـرکـار ، بشنو به تو میگویم

    از کوتل ِ پای گِردان ،چون ماش ،سخن لـُولید

    از دوغ و مگس این بار ، بشنو به تو میگویم

    ای پالش و رنگ و بُرس ، ازکفش ِ خسان میپِرس

    نـه ، از قلــم و پــرکـــار ، بشنو به تو میگویم

    بیهـــوده مـزن ، زنگی ، در منزل ِ ما دیگــر

    ای مرد ِ کـــلاه بــــردار ، بشنو به تو میگویم

    تعریف ِ نمک خـور و ، بشکسته نمکـــدان را

    منمای کــــم و بســــیار ، بشنو به تو میگویم

    مـــردانـــه بمان افـغـــان ، مردانــه بیـا میدان

    مـــردانـــه بکــن پیکـار ، بشنو به تو میگویم


    ای طــالـب ِ مکـــاره ، سـربسـته ، دهـن پـاره

    سُـکلــیـده ز تــــو افسار ، بشنو به تو میگویم

    ایـن سُفته « نعمت » را ، آویـزه گوشت کـن

    عاقل شو و هـم هشیار ، بشنو به تو میگویم

    ای ظــالــــم ِ حِکـمـتـیار ، بشنو به تو میگویم

    مشـهــور بـــــه راکتبار ، بشنو به تو میگویم

    راکت بچــه یی چــوتـار ! بشنو به تو میگویم

    جا نی یی جـنـایـتـکـار ! بشنو به تو میگویم

    آنلاین : یازذهم جدی دست به دست دادن جنایت

  • استاد ِ جنایتکار

    ای ظا لــــم ِ بــد کـــردار ، بشنو به تو میگویم

    اســـــتاد ِ جـنـا یـتکـــار ، بشنو به تو میگویم

    گویند ، پـروفـیسر ، گــــردیـــدی ز الازهــر

    در جـمــع کـَدَن ِ دیــنار ، بشنو به تو میگویم


    ای رهـبر ِ تنظیمی ، در فکــر ِ زر و سیمی

    خورجین ِ تـو دایم غــار ، بشنو به تو میگویم

    چـون بادپـکـۀ بـرقی ، هـم غربی و هـم شرقی

    روبـــاه صفـت ِ غـــدار ، بشنو به تو میگویم

    چــار ماهـه ریاست را ، شش سا ل کشانیدی

    ای خـوجئیـن ِ چـوتـا ر ، بشنو به تو میگویم

    با بانــــد ِ تــروریسـتی ، همکاری و همدستی

    قـاچـاق ، تـُن و خـروار ، بشنو به تو میگویم

    عا لـــم ، هــمه آگاه انــد ، از راز ِ پس ِ پرده

    گه تگ شوی، گه تگمار ، بشنو به تو میگویم

    دستکـول ِ پـر از دالـر ، جاسازی شده لک ها

    شایـــد کــه به چندین بار ، بشنو به تو میگویم

    دارائی یی میهـن را ، ای بـرده بــــه کانادا


    مـا در ز تــو شـد بیزار ، بشنو به تو میگویم


    شرم است دگربس کن ننگ ازسرخود پس کن

    ای نوکـر ِ با چــــلـــتـار ، بشنو به تو میگویم

    کاشانۀ تـو مسجـد ، دکان ِ تــــو قــبرستان

    دلاک ِ ســر ِ بـــا زار ، بشنو به تو میگویم

    چون ماش همی لـولی ، گه توپ و گهی گولی

    لعنت بـــه تو ای مکـار ، بشنو به تو میگویم

    ای خود خر و خود بفروش کالای نوی میپوش

    پالان ِ خـر ، از خـرکار ، بشنو به تو میگویم

    کا ندیدی یی جمهوری ، ننگ است ، برای تو

    یک بـار کـَــدِی مــردار ، بشنو به تو میگویم

    افسوس که وقت تنگست ، پای خــرکم لنگست

    ورنـه شدی لِـنگ وردار ، بشنو به تو میگویم

    «نعمت»اگر از چوکات خارج شده می بخشی

    ای لاشــه خــور ِ کفـتار ، بشنو به تو میگویم

    آنلاین : یازدهم جدی! دست به دست دادن جنایت

    • نعمت الله جان زنده باشی!
      والله بیشکت. دیگه دست همه را از پشت بستی. هنرمند هستی هنرمند متعهد. این اشعار قند قند قندت را در سایت های دیگر هم روان کن و برای بقیه دزدان و آدمکشان طالب و مجاهد و کمونیست و چپ و راست هم سهمی در نظر بگیر. خدا جانت را جور و دلکت را خوش و جیبکت را پر پیسه بدارد. آمین.

  • با تایید مقاله باید اضافه شود که : در ان موقع دوستم به حیث وزیر دفاع بخش از پرجمی ها به رهبری محمود بریالی نیز در ان شورای ساخت پاکستان که مناسباتش با وزیر دفاع برهان الدین ربانی احمد شاه مسعود به وخامت انجامیده بود ، نیز شرکت داشتند، که خود قبل از ۱۱جدی ۱۳۷۲ به هندوستان سفر کرد و بزخی پرجمی های ساده لوح را نیز در میدان جنګ قرار داد که به تاریخ ۱۲ جدی تغداد شان به قتل رسید و و عده شان فرار کردند که از کشته شدګان بطور نموته میتوان نام برد .
    ۱ جنرال شهباز با برادرش
    ۲ جمرال سید اکبر
    جنرال مشفق
    نورعزیز، قاسم، قسیم، نجیب، و ده ها پرچمی دیګر نام برد و در ان دو روز خونین در ساحه بالاحصار، دروازه های ارګ،ملی بس ، ساحه پل محمود خان، ساحه میدان هوایی و .... بیش از ۲۰۰۰ ملیشه ازبک به قتل رسید که مرده های انها جندین روز در جاده ها قرار داشت و بوی ګرده بود.
    اینکه هنوز هم برخی در عقب انها روان اندنمیدانم برای انها جه خطاب شود؟! خوانندګان قضاوت نمایند.!

  • خطر مِلی


    دوستان ! تـــــرکِ هــــمـه فـتـنـه و شر باید کرد

    همتی ، تـــا شـــبِ تـــاریـــک سـحــــر باید کرد

    دزد و قـــاچــاقـبـر و ، قاتل و ، قـطاع الطــــریق

    بـــه هـــــمه تــوپ و تفنگــــــدار ، نـظر باید کرد

    زور و زر ، دستِ هـــمه خائن و غـدّار و پلید

    ( دوبی ) و ( لندن ) و ( پاریس ) ، سفر باید کرد

    ملکِ ما ، پُـــر ز یـتـیـمـان شــده و بـیـــوه زنـان

    شـــکــوه هــای ز قــــضا و ، ز قَـــدَر باید کرد

    هـمـــــوطــن دربــــدر و ، مامِ وطن ویـــرانـــه

    چـــــارۀ اصــلـی ، ز یـــــک راۀ دگـــر باید کرد

    ریــخـتـــه از در و دیـــوار ، ( ملیـشای جـنون )

    ( دوستم ) گفت ! هــمه ، شــوقِ پـــسر باید کرد

    آنــچــه او کرده ، قـلم عاجــز و قــاصر ، ز رَقَم

    ورنـــه بشنو چی عــمل ، بی کــر و فَر باید کرد

    ( دُوستم ) زانی و ، جانی و ، لواطتگر و، دزد

    بســـــته او را ، ز عــقـب برِسرِ خـــــر باید کرد

    لیکـــــــن اول ز هـــــمه ، خـلــــع سلاحش بـایـد

    بعـــد بـــا تــیغِ دُودَم ، قــطـــــع ذَکـــر باید کرد

    زنگ ، در پــــای وی و ، جـامنی هـم ، در بـرِ او

    ( دُرَیِّ لــــوگـــــری ) را ، نــــیز خـبر باید کرد

    قرسک و دایـره و دمبوره و نی ، غیچک و چنگ

    دهــــــل و سُـــــرنــا زده ، اعـلان ظفر باید کرد

    با خــــر و ، یابو و ، با اسپ ، قـرینش کردن

    شــــاخِ گـــاومیش ، فـــرو تا بـه کمر باید کرد

    یا کـه با (خـرَّم) و با (اتمر) و (مسعود) و (فهیم)

    طـُعـــــمـۀ شـــــهـوتِ صـد قــاطــــرِ نر باید کرد

    بعــــــد بـــر دار آویــــزان ، ز فــلانش کــردن

    خـتـنـه از بــیـخ ، بــه یـک ضــربِ تبر باید کرد

    حـلـقــــــۀ خــتـنـۀ او ، گـــــردنِ ( قانونی ) را

    لاکــــتِ دانــــــه نــــشان ، بســـته ز زَر باید کرد

    تخـم هـایش ، به در آورده ، به دیگِ ( شـورا )

    پـخـتـه ، بـــر ( جـبـهـۀ ملـی ) ی خـطر باید کرد

    ز ریـیـــــسان و ، وزیـــران و ، وکـــیـلان و سـنا

    بـــا کــــرم خِشــتکِ خـُـشکِ هــمه ، تر باید کرد

    لیک بر ( صبغت ) و ( ربانی) و ، بر(گلب الدین)

    کـفــــــلِ گـــــــنـدۀ او را ، چــــو ســــپر باید کرد

    ریش و پشمش هـمه بر حضرت و بر حضرته ها

    لـنـگــــی و چـــــادر و رومـال ، به ســر باید کرد

    لگــــــنِ خــاصره اش ، هــدیـه به ( طالب ) باید

    تـاجِ نـــفـرت ، ســـری ( مـلای عــمـر ) باید کرد

    بخــدا ، ( تیمورِ ) خونخـــــوار ، نکردست چو او

    شــرم زیـن فـــــاجـــعه ، تاریــــخِ بشر باید کرد

    شـایــــد از طـائـفـۀ ( هیتـلر ) و ( چنگیز ) بُـوَد

    خــــونِ او تـجــزیـــه بــا خــــونِ ِ پـــدر باید کرد

    یاکـه از نسلِ هـــمان ، ( انـتـر و مـنـتـر ) باشـد

    ( نخــلِ پـیونـدی ) ، چنین برگ و ثمـر باید کرد

    چکنـــــم عـفـــت و حـــرمت نگـــذارد ، ز کـــلام

    ورنـه با شــــــعر ، جهــــان زیـر و زبـر باید کرد

    « نعمت» اینگونــه کـه بی پـرده و ، آزاد نوشت

    وقــتِ آنـست ، ز هـــر پـــــرده حــذر باید کرد

    آنلاین : یازدهم جدی! دست به دست دادن جنایت

  • گـُرگـان ِ پَـلـَنـٌگِـی

    آواره ام از ملــک ِ غــریـبــان ، گلـــه دارم

    بیچــاره ام از گــردش ِ دوران ، گلـــه دارم

    دور از وطـن و ، هـموطن و یار و رفیقان

    از فرقت و از دوری و، هجران ، گلـــه دارم

    افـسرده و ، بـیـچاره و ، دلـخســته و بیمار

    از داکتر و ، دارو و ، ز درمان ، گلـــه دارم

    آواره وطــندار شـــد از دسـت ِ وطــــندار

    از راست و چپ و بـالا و پایان ، گلـــه دارم

    در بین ِ دوسـنگ آرد شـده ، ملت ِ افـغان

    از سردی یی سـوزان ِ زمستان ، گلـــه دارم

    ظلم و ســتم ، از شش جهتم می رسـد هـرآن

    افغـــــانـم از هـمسـایـۀ افغان ، گلـــه دارم

    نامردی و بـیــداد و جـــفا ، تهـمت و بُهتان

    از دولـــت ِ اسـلامی یی ، ایران ، گلـــه دارم

    از ملت ِ دالخور و ، جـفـــا کیش و دغلـــــباز

    وز کشور ِ بـد جــنس ِ پَکِستان ، گلـــه دارم

    از زاده یی پـنجـــابی ی نـاجــایــز و مُــردار

    وز طالب ِ پـشمـیـنه و شـیطان ، گلـــه دارم

    هــم از عرب ِ وحشی ی موشخـــور ِ کثافت

    از اَبِّ تـروریســت ِ بـد ایمان ، گلـــه دارم

    اطفـــــال ِ دو ســــه سالــــۀ بیچـارۀ افـــــغان

    لت خورده و افـتـاده به زندان ، گلـــه دارم

    دور از پـــدر و مـادر و ، برگشتی به میهن

    خـفـتـن به یتیم خانه و گریان ، گلـــه دارم

    گــــر مرکــز اسلام ، چنین است ، خـــدایا

    زین مذهب و زین دین ومسلمان ، گلـــه دارم

    القاعـــده هـــر روز کند ، فلـم ِ نـــو آغــاز

    از فلـم و ، هنر پیشه و ، داستان ، گلـــه دارم

    بدماشی یی (گلبدیـن) و ، دلالی یی (سیاف)

    ( ربانی ) و از (احـمد ِ گــیلان) ، گلـــه دارم

    (ملاعــمر) و (طالــب) و از (طالـبه) هایش

    سـوداگـر و از تـاجـر ِ انـسان ، گلـــه دارم

    از هــریک اجـیر ِ عـرب و چاکـر ِ انگلیس

    از نـوکر و ، بـادار ِ فــــراوان ، گلـــه دارم

    الحــق ، چه بجا گفت ، که شورا چو طویله

    گـردیــده و ، از جنگ ِ وکیلان ، گلـــه دارم

    در رول شــــبان ، اینهـــمه گـُـرگان ِ پلنگی

    از گرکس و زاغ و زغـن هرآن ، گلـــه دارم

    زین لاشــــه خورانیکـه ، پیِّ شـهرت و نامند

    در ریش ِ خـــدا گشــته دلـنگان ، گلـــه دارم

    زیــــرا شــده قـانـون شکنی ، حافظ ِ قانـون

    از بــد قِـلِـغ ِ بی ســـر و سامان ، گلـــه دارم

    نازم بـه کـُلـنگک کـَـدَن ِ ( حضرت ِ کرزی )

    زین غـیرت ِ افغانی ی جــانــان ، گلـــه دارم

    شاید کمی خـَوٌ رفـته ، نمی دانه چی میگه

    پـُر خورده و از ، گفتن ِ هـذیان ، گلـــه دارم

    با موتر ِ کـــادیـــــل ، ( مُحقــق ) به نمایش

    از ضدّیـّت ِ مــرمی و هـــــاوان ، گلـــه دارم

    این ماهـیـچـه خـوری که ، جنایتگــر ِ جنگی

    بر میز ِ غذایش ، همه حیــران ، گلـــه دارم

    بس ماهیچه و، مرغ پلو و، قورمه و، سبزی

    از زهـــر و زَقـوم کردن ِ ایشان ، گلـــه دارم

    از ( میرغضب ِ ) جانی و زانی و ، فــراری

    از(حکمت) و از( یار ِ) خبیسان ، گلـــه دارم

    از(تنگر) و از(چاکر) و از(جوکر) و(نوکر)

    روز ِ دگـــر از ، مــادۀ رنـــدان ، گلـــه دارم

    از نـــاخلفی بی ســرو پـــا ، عالـــــم ِ دیـنی

    ناطق شده در ( T V ) ی یاران ، گلـــه دارم

    از آنکـه دفـــاع کـرد ، ز ویرانگر ِ(کابــــل)

    گـر کشـتـه شوم ، باز ، به قرآن ، گلـــه دارم

    « نعمت » ز قلنج و ز خلج ، ریزش و سردرد

    از شهـر ِ (اِسِّن )، کشور ِ(آلمان)، گلـــه دارم

    آنلاین : یازدهم جدی! دست به دست دادن جنایت

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس