قصه پردازان جهاد و کابوس های روانی!
کتابی که این مجاهد بی همه چیز مطالعه نموده اند مطمئنا مولف آن کسی نیست جز مرحوم نا قهرمان ملی و نوت های که ایشان در دانشگاه جهاد برداشته اند بدون شک ازصحبت های این مردک اسماعیل خان است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
براستی شخصیت این موجود را چه تصور باید کرد؟ مگر غیر از یک انسان بیمار روانی و قومگرایی متعصب چیزی دیگری از افکار این مجاهد میشود برداشت کرد؟! صد البته که تعداد این نوع نگاه های بیمار کم نیست٬ استثناء بودن این شخص بدین جهت است که بیماری حزبی و بیکاری جهادی اش ( دزدی، کشتن، دریدن، آتش زدن...) به حدی زمین و زمان را بر موقعیت ایشان تنگ و سخت کرده است که هذیان های ذهنی اش را چنین به نگارش میگرد.
نور احمد رجاء: ... قصه پردازان هزاره نیز بخاطر داشته باشند که کابل ودرهرکجای این کشور که پای هزاره های برگشته از ایران بمیان آمد اگرنه همه عده زیادی آنچه را درکتاب ها خوانده وشنیده بودیم در دستاورد شوم هزاره مشاهده داشتیم ؛ هزاره نیز فرشتگانی که از آسمان بزمین نزول فرموده باشند نیستند ؛ در باب جنایت وخون ریزی هیچ دست کمی که از هیچ جنایتکاری نداشتتند که بجای خود ؛ حتی گوی سبقت را در جنایات متقابل ودرفتوای خاص و اختصاصی خود علیه سنی ها چنان شدت بخرج دادند که روح ناشاد جد وابای خود بقولی چنگیز را نیز زنده وبه تماشا خواندند و نداء دادند که تو بخواب که فرزندانت زنده اند. توبخواب که جنایاتت را ما نبیره گان وکلوخ اندازهای تو بر آسیابی ازخون وتجاوز و تارقص مردگان وبریدن پستانهای زنان وآنچه که درنوشتن راست نیاید آمادگی و دکترا داریم. هزاره در پوشش مظلومیت وصدای داد خواهی عرض اندام دارد ؛ هم میزند وهم فریاد کمک و واویلا سرمیدهد ؛ مگر همی هزاره ها درهرات تحت عنان رهبریت شوم مردی بنام سیدانور جنایات وترور و وحشت ومزدوری را عهده دار نیستند ؟...”
او خودش را مسلمانی اصیل و تاجیک تبار و مجاهدی از نسل اول جهاد معرفی میکند، هرات را زادگاهش میداند، پیامبر معاصر اش احمد شاه مسعود است و امیرالمومنین اش را جنگ سالار اسماعیل خان ( قوماندان برطرف شده ی هرات ) می پندارد، هرات را تافته ی جدا بافته از جغرافیایی افغانستان قلمداد میکند، حضور شهروندان و حتا پرندگان غیر بومی هراتی را در هرات حرام و مردود می گوید، از اینکه دست اش از راهزنی و باج گیری کوتاه است وجدان جهادی اش سخت آشفته به نظر میرسد، برای آرامش ذهنی اش گاهگاهی شعرهای بند تنبانی و مطالب به زعم خودش حماسی بیرون میریزد.
کارتون از عتیق شاهد
کتابی که این مجاهد بی همه چیز مطالعه نموده مطمئنا مولف آن کسی نیست جز مرحوم نا قهرمان ملی و نوت های که ایشان در دانشگاه جهاد برداشته اند بدون شک از صحبت های این مردک اسماعیل خان است، این مجاهد شکم گنده (کلان) (نور احمد رجاء) هنوز نمی داند که سید حسین انوری نماینده مردم هزاره نیست و نماینده ی دولتی است که امیر اش در آن کابینه وزیر تاریکی (برق) مقرر شده اند و اگر میداند که والی هرات، نمایندگی از مردم هزاره را نمی کند این دون صفتی و شیطان صفتی اش برای چیست؟! ایجاد نا امنی، اختطاف رعب و وحشت در شهر هرات بدون شک دست این فرزندان ناپاک هرات در آن دخیل است و از اینکه نتوانسته اند به مقاصد شوم تباری و گروهی خویش نایل گردند این چنین خشمگین هستند و والی امروز هرات را که به نماینده گی از دولت مرکزی هرات را اداره میکند و دیروز در کنار نا قهرمان ملی علیه هزاره ها در کابل فاجعه ها آفرید به قوم هزاره منصوب اش میداند.
کابل پرس?: سند ارتباط والی فعلی هرات سيد حسين انوری در جنايات افشار
نمی دانم نسل اول جهاد از کدام جنس اند!؟ آزادی را شعار میدهند اما با زنجیر تحجر و تکبر و تعصب در اسارت میکشند، برادری و برابری را مرام و هدف مقدس میدانند، اما بربریت و نسل کشی را پیشه میکنند. صلح و رفاه را برای مردم از خداوند میخواهند، اما با تکبیر اش ، الله اکبر گویان در ستیز و تخریب اند. روی صحنه با همدیگر دست اخوت میدهند اما پشت صحنه دست همدیگر را میبرند. مردم را موعظه میفرمایند، اما چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند. شب هنگام رو به قبله می ایستند و تنها در برابر خالق اش اظهار بندگی مینمایند اما فردایش ، در برابر چندر غاز پول و منسب، بردگی و چاکری را فرض میدانند. کتاب خدا در دست دارند اما پیرو ابلیس نفس خویش اند.
نمی دانم نسل اول جهاد از کدام جنس اند؟! سرگرمی و تفریح را در صدای زنگ پای بچه و زن مظلومی که وادار برقصیدن میشوند خلاصه میکنند. عشق را مردود میدانند و دهان جوانان را می بویند مبادا گفته باشند دوستت دارم، اما خود به تعداد زوجات بسنده نمی کنند. نمی دانم دیدن این همه مظالم بر سر این مردم چه لذتی دارد که انسان بر آن افتخار کند البته اگر انسان باشد و از کوچه ی انسانیت گذراش افتاده باشد و نه انسان نماهای که در جنون تعصبات و خود خواهی های خانماسوز غرق اند.
وعده های قوماندان اسماعیل خان
کارتونی از عتیق شاهد
يكشنبه 21 دسامبر 2008
پيامها
28 دسامبر 2008, 07:00, توسط tareq
zahedi ra salam
o nawesht to benwes wa ma hama ra mekhwaneem , magar chi sood ke tagher wojod nadard , bade naweshtan to wa o donbale karetan meraweed wa man ham bade khwandan mashghole dar geri haye rozgaram meshawam, asoman door ast wa door memanad, zameene sakht ra aab dadan moshkil ast, hamsaya ha ham ba tang amada and, dozdane bozorg ham nokar haye jadeed neyaz nadarand, man mandam wo to wa naweshtan wa khwandan ok
tareq
28 دسامبر 2008, 10:25, توسط Khalid Ahmadzai, Surkhab, Mohammad Agha, Logar
Former AP reporter John Jennings calls the "Afshar massacre" a "myth." Jennings went into considerable detail to debunk allegations of a massacre of civilians.[5] Although he did leave open the possibility that some captured Hazara fighters were summarily executed rather than being treated as POWs, by government troops furious at Wahdat atrocities against Kabul civilians during the preceding months. Jennings also described another militia leader Ahmad Shah Massoud’s followers rescuing a wounded Hazara woman caught in the crosssfire during the height of the battle. And he recounts entering a nearby basement where Wahdat fighters had tied up non-Hazara hostages with wire, shot them and tried to burn the bodies, before fleeing the scene ahead of Masood’s advancing troops.[5] Despite these written reference — and although Jennings is quoted on other topics in the HRW reports — any account of what he witnessed during and after the Afshar battle was left out by HRW editors. [5]
Publish my POST
28 دسامبر 2008, 10:39, توسط علی تابش
فکر کنم که این مولوی رجاءشدیدآ به مرض مالیخولیایی و غیر قبال علاج گرفتار شده و شدیدآ از این جهت رنج می برد،او در حالیکه سید حسن انوری را محکوم میکند،که جناب انوری روزی یکی از مخلصان دربار آقای ربانی در کابل بود و به هر ساز آقای ربانی میرقصید وبه خاطر خوشنودی جمعیت اسلامی از هیچگونه جنایات دریغ نمی کرد،ولی امروز چون جایگاه امیر دروغین جهادی هراتی را نظر به امر حکومت مرکزی تصاحب گشته،مورد خشم این مالیخولیای قرار گرفته.این نور احمد رجاء انقدر خوی سبعیت و فاشیستی دارد،که ملا عمر هم در نزدش عاجزی میکند.
29 دسامبر 2008, 03:42, توسط سادات
سلام به همه! آقای سید حسین انوری هزاره نبوده، هزاره نیست و هزاره نخواهد بود و در جنایاتی که مسعود، مزاری و سیاف در افشار مرتکب شده اند، هیچ نقشی را بازی نکرده چون از یکطرف برایش شرکت در جنایات افشار هیچ نوع منفعتی را در پی نداشت و از طرف دیگر در افشار آقای انوری هیچ سنگری نداشت و ضمناً طرف جنگ با هیچ حزب دیگری هم نبود پس او چگونه میتوانست افشار را به بربادی بکشاند. لازم به تذکر است که هرگاه هزاره ها در جنگ مغلوب شوند، کسی دیگری را مقصر میدانند. اگر فرضاً، سید حسین انوری باعث شکست مزاری از افشار شد، چی کسی باعث شکست غرب کابل، بامیان و سایر مناطق تحت کنترل هزاره ها گردید؟ همچنان، سند فوق هیچ اعتباری ندارد زیرا جعل کردن اسناد و ایجاد نمودن اسناد جعلی به یک عده کار خیلی سهل و آسان است. غلامان اسماعیل خان در هرات همواره تلاش میورزند تا امنیت را مختل سازند و آقای انوری را بدنام نموده، وی را فرد نا کارآ جلوه دهند در حالیکه اشتباه گرفتند که وظیفه ای والی در یک ولایت تامین امنیت نیست. تامین امنیت و جلوگیری از بی امنیتی وظیفه ای پولیس است.
29 دسامبر 2008, 08:35, توسط علی تابش
جناب سادات شاید برای خودت این نظریه مهم باشد اینکه آقای انوری در جنگ افشار سهیم نبوده چون ایشان در جنگ افشار سنگر نداشت پس سنگرهای کوه رادار مربوط کدام جناح حرکت بود،اگر مربوط اقای انوری نبود؟بحث روی قضیه افشار نیست،قضیه اصلی گردانندگی امنیت هرات است،که یک دیوانه به نام نور احمد رجاء هراز گاهی مانند مار زخمی بخود میپچد و کتله عظیم از انسانهارا تحت نام سید حسین انوری به باد توهین می گیرد،این چندمین بار است که این آدم کله گنده اما بخبر از همه جا خبر، سید حسین انوری را منتسب به هزاره ها میداند،در حالیکه سید حسین انوری و هزاره دو نقطه کاملا متضاد باهم قرار دارد،و ما هم هرگز توقع این را نداریم که جناب سید، هزاره باشد.
اینکه میگویی هزاره ها در هر جنگ اگر شکست خوردند دیگران را مقصر میدانند،امر کاملا روشن است که هر جنگ پیروزی و شکست را در پی دارد،ولی موجودیت منافقین که به بنام مذهب مشترک در پهلوی هزاره ها قرار داشت ولی ماموریتش را به نفع دیگران انجام میداد یک مسئله کاملا روشن و غیر قابل انکار است.
28 دسامبر 2008, 13:41, توسط عصردولتشاهی
درقاموس برخی از دوستان جهاد و محاهدین شر مطلق اند. برای این دوستان هیچ جهادی و هیچ مجاهدی برحق و نیک بوده نمیتواند. این دوستان که اگر راوایی نباشند سخت زیرتاثیر ادبیات راوایی اند تصور میکنند با چیغ و فریاد در مطبوعات میتوانند عقده های خود را علیه مجاهدین حل و آنها را بد نام کنند.
گفتار این دوستان با واقعیت های زمان و تاریخ ما همخوانی ندارد. روشنفکری که باید سبب به هم نزدیک شدن مردم شود همه روزه برطبل نقاق و دوری میکوبد. ازینرو به جای وصل کردن به فصل کردن نسل ها و گروه های اجتماعی میشوند. میلون ها انسان درین سرزمین مجاهد بوده یا ویا یکی از اعضای خانواده شان مجاهد بود و مجاهد مرده است- شهید شده است. حالا با این بیدردی و بیتفاوتی برهمه مجاهدین تاختن، چه نتیجه یی میتواند به اشخاصی مانند زاهدی و امثالهم میتواند داشته باشد.
شما با آقای رجا مخالفت دارید پای مسعود و اسماعیل خان را چرا اینجا آورده اید. شاید کسانی پیدا شوند که مانند شما به جای منطق و استدلال به توهین و تحقیر شخصیت هایی هزاره بپردازند. آیا شما همین را میخواهید؟ ورنه رجا در کجا، اسماعیل خان در کجا، مسعود در کجا، قصهء افشار در کچا. شما حرمت خون افشاریان را چنین مفت نریزید که در هر معامله یی ازان یاد آوری کنید و در هرمیدان سکهء برد تان شود.
امید است به جای تعصب و تشدد به نرمش، منطق و حوصلهء شنیدن صدای دیگران نیز بپردازید. به هوش باید بود که مجاهدین هم مردمی هستند، حق دارند صدای شان شنیده شود و حق دارند از خود دفاع کنند. وقتی مجاهدین حاضر شده اند صدای کمونیست ها و حتی صدای دشمنان دیروز شان را بشنوند، نمیدانم روشنفکران ما با کدام منطق بدون درنظر داشت حقوق انسانی مجاهدین، به توهین و تحقیر آنها پرداخته و با اتهام های دسته جمعی همهء مجاهدین را گنکار میخوانید. این روش شما اگرعام شود، در انقطاب هرچه بیشتر جامعه کمک میکند. مجاهدین ملی هایی نیستند که به کمک و سرپرستی و ابیاری جامعهء جهانی سربکشند و با قطع سایهء آنها به موشخانه ها پناه ببرند.
برای من نیز مجاهدین فرشتگان نیستند. ما نمیتوان به گناه یک مجاهد همه را بد گفته و به قهرمانی یکی همه را خوب. قضاوت کلیشه یی کار خردمندان امروز نیست.
29 دسامبر 2008, 05:03, توسط رفیق
من با نظر آقای دولت شاهی موافقم.
متاسفانه خیلی از مدعیان روشنفکری ما باچشم بسته حرف میزنند. به نظرمن آقای زاهدی ورجا ازیک قماش فکری اند به این معنی که آقای زاهدی ازنوع هزارگی آن وآقای رجا ازنوع تاجیکی آن میباشند. احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، وتمامی کسانی که حوادث سیاسی افغانستان را مدیریت کرده اند، قابل نقد اند اما این نقد اصولا باید با درنظرداشت بستر تاریخی و جنبه های مثبت ومنفی کارکردهای آنان صورت بگیرد.اما حرف آقای زاهدی بر سر رجاء است که می باید درمحور افکارایشان بحث شود نه اسمعیل خان ومسعود و سایرین.
29 دسامبر 2008, 08:10, توسط سهراب
تو بيچاره اول یاد فارسی نویسی را یاد بگیر بعد بیا ودر مورد مسایل مهم کشور قضاوت کن. معلوم می شود که تو چند تا کلمه را درست نوشته نمی توانی وسراسر مزخرف نامه ات حکایت از بی سوادی ات دارد،باز می آیی و سر وصدا راه می اندازی. شرمت باد که چنگیز را تمجید می کنی و مسعود را که در برابر چنگیزیان عصر از وطن خود دفاع کرد تخریب.
30 دسامبر 2008, 08:28, توسط اسماعيلى , كويت
دوستان و وطنداران عزيز ؛
به همه كس روشن شده كه جهاد تجارى جهاديان افغانستان يك تجارت منفعت دار فى سبيل الشخصى و نه فى سبيل الله بوده و اى كسانى كه همانند لاشخورها ته مانده كاسه جهاديان را ميليسيد باخبر باشيد كه اه و ناله بيوه زنان و يتيمانمان كه ثمره همين جهادها هستند حكايت از بزركى جهادتان را ميكند و اى بيشرمان جهادى, كلمه مقدس جهاد را به زبان كثيفتان جارى نكنيد كه دستهاتان تا بازو اغشته به خون هموطنامان است و شرم كنيد از ناميدن نطفه حرام خود به نام جهاد.
اقاى زاهدى عزيز
شما به عنوان خبرنكار عهده دار رسالت عظيم شده ايد و برملا كردن حقايق از جمله فعاليتهاى قابل قدر شما ميباشد و بسا روشن شدن حقايق, تاثير مثبت خواهد داشت بر تصميم مردم نسبت به دنباله روى كوركورانه از خائنانى كه در كذشته مزيّن به جهادى و حال به وزراء و سردمداران كه خون مردم را به شيشه كردند تا ثروتى براى دو روز زندكي خود جمع كنند.
ما از فعاليت شما در زمينه روشن كردن افكار مردمى را قدر دانى ميكنيم
9 جنوری 2009, 15:10, توسط تمیم
خدمت تمام خواننده گان کابل پرس? وخمچنان خدمت آقای زاهدی سلام!
من که جوابیه آقای رجا رادرسایت خاوران خواندم اصالتا ازجانب خود و وکالتا ازجانب آقای زاهدی میخواهم اظهار خجالتی وشرمساری کنم بخاطریکه واقعا رجا پوست کنده وروشن وقاطع نوشته است امیدوارم که آقای زاهدی این وکالت مرا قبول کند واز ادامه این مناقضه با آن قلمزن مجرب خود داری ورزد تا اسباب رسوائی بیشتر خویش را در فراهم نکند . من مطمئن هستم که آن مرد پیر سخت دنبال حریف های ضعیف مثل زاهدی است.
جان سخن درینجاست که این مرد کلماتش ازاعماق قلبش برخاسته است
30 دسامبر 2008, 09:23, توسط یم دری
بادرود به مردم فرهیخته و بیدارما که میخواهند از خود بیرون شوند و دنیا را از سه بعد ببینند.
کابل ویران
ای وای به کی گویم غم ویرانی کابل
برخاک شدة کلبة انسانی کابل
دزدانیکه از کوه سکنی گشت به شهر ها
درجنگ وجدل ساخت شب ظلمانی کابل
مرگ است براینان که با ریش و قواره
دزد جازده در چهرة افغانی کابل
آنلاین : میخواهید واقعیات تاریخ تان را بدانید؟؟؟؟؟؟؟
30 مارچ 2009, 14:33
حالم ازش بهم مي خوره