من از ویروس های خطرناک تر از کرونا گذر کرده ام
من در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم تا به بازار لوریانت بروم و برخی از مواد غذایی را که نیاز بود را بخرم. کمی ریزش و سرفه خفیف داشتم؛ موجب شده بود تا احساس ناراحتی کنم!
زنی، آهسته کنارم آمد ، بدون اینکه دست بدهد و احوالپرسی کند ، از فاصله ای که صدای او را میتوانستم بشنوم ، گفت:
آقا ، به بیمارستان بروید. معاینه کنید!
گفتم؛ نگران نباش! این هیچ چیز نیست ، من فقط به سرما حساسیت دارم ، این معمولاً در زمستان اتفاق می افتد.
گفت: مگر شما، از کرونا نمی ترسید؟ زیرا بسیار خطرناک است. جان سالم بدر بردن از این ویروس بسیار دشوار است!
خنده ای سرد کردم و دستمال را از جیب بیرون کشیدم و روی بینی ام گذاشتم.
گفتم؛ نه خانم ، من ویروس های بسیار کشنده تر از کرونا را طی مدت طولانیست را پشت سر گذاشته ام!
او گفت: کشنده تر از کرونا؟! اما ، چه؟ آیا اینها ساری نبودند؟
با شنیدن این حرفها او فقط به من خیره شده بود!
گفتم ، "بله ، اما، ساری نیست! ویروس هایی که به دلیل اعتقادات مذهبی من ، به دلیل گویش زبانی ام ، مرا به خاطر چهره ای ظاهر ام به قتل رسانده اند. من اینها را پشت سر گذاشته ام!
شانه هایش را بالا انداخت و گفت: "شما از چین نیستید؟"
گفتم: نه، خانم!
او متحیر شده بود! در لحظه ای که می دانستم ذهن او پر از سوال است. او دوباره به سمت من برگشت و گفت: "اما شما اهل کجایید؟
گفتم: افغانستان
گفت: تو هزاره هستی؟
گفتم؛ آره!
گفت؛ اینجا چه میکنی؟
گفتم: برای زنده ماندن از آن ویروس ها ، اینجا هستم!
چشمانش اشکی شد و گفت: "متأسفانه من در مورد افغانستان می دانم." پدر من در افغانستان کار می کرد و در مورد هزاره ها چیزهای زیادی به ما گفته است!
او گفت؛ هنوز ، شما مردم از آن ویروس ها رنج می برید؟!
گفتم: متأسفانه!
اتوبوس رسید که باید می رفتم ...... از مسافت طولانی تر ، گفتم خداحافظ،خانم ...
با خودش زیر لب میگفت؛ واقعاً ویروس های بسیار خطرناک در قرن بیست و یکم هنوز هم وجود دارند! گاهی تحت نام القاعده ظهور میکند، گاهی زیر نام طالبان ، گاهی زیر نام داعش، مجاهدین و ......!