مفهوم و چیستی مینیاتور
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هنر در افغانستان مانند دیگر پدیدهها در اثر حوادث تاریخی دچار تغییر و تحولات زیادی شده است و مملو از فراز و نشیبها بوده و مورد هجوم تهاجم، استیلاگریها، انحطاط و هجوم فرهنگی قرار گرفته و موازی با سایر پدیدههای اجتماعی و فرهنگی، کانونها و تمدنهای نو برخاسته دستخوش انواع تعصبات گردیده؛ با گواه گرفتن تاریخ از استیلای حکومت و سیطرهی چنگیز قسمت اعظم فرآوردههای هنری به یغما رفت و حوادث تاریخی دیگری چون، ویرانگریهای سلطان علاءالدین جهانسوز و ضربات دیگر مهاجمین این سرزمین را تکان داد.
از اوایل قرن شانزدهم تا نیمه اول قرن هجدهم افغانستان دستخوش جنگها، تجزیه و تقسیم قرار میگیرد. در این دوره آزادی ملی محدود شد. دیگر مکتب فرهنگی و ادبی هرات وجود نداشت و سایر مراکز فرهنگی متلاشی گردید و شهرها رو به انحطاط گذاشتند. مدارس مسدود گردید و چون مشوقی وجود نداشت، هنرمندان هم کمتر ظهور کردند و یا به کشورهای همسایه و همجوار مهاجر شدند. در چنین وضع بود که دیگر کاشفی، جامی، علیشیر نوایی، بهزاد و دیگران در افغانستان ظهور نکردند. در این نبشتار به بررسی موضوع در هنر مینیاتور در مقطع زمانی معاصر اشاره دارد. این مقطع زمانی طوری که قبلاً اشاره شد دارای فراز و نشیبهای زیادی میباشد.
از اوایل سال 1380 که تقریباً اوضاع کشور رو به بهبودی میرود، در عرصهی هنر نیز قدمهایی برداشته میشود اما به نظر این روند کند بوده و زیاد محسوس نمیباشد. در همین چند سال اخیر حدود سه یا چهار سال گذشته تاکنون تجمعهای هنری انسجام بهتری میگیرند. ولی با توجه به شرایط کنونی و نسبت به دورههای گذشته چندان مورد توجه قرار ندارد.
مفهوم مینیاتور
مینیاتور یک واژه فرانسوی است و در لغت به معنی کوچک نشان دادن و در اصطلاح به نقاشیهای بسیار ظریف اطلاق میگردد. اطلاق واژه مینیاتور به افغانستان از سوی مستشرقین، هنردوستان و هنرشناسان مغرب زمین رواج یافت. (محمدی،1389: 38و39)
از سده هفدهم میلادی این اصطلاح به دلیل یک خطای لفظی برای همه نوع تصویرسازی نسخ به کار برده شد؛ زیرا این واژه، به معنی کوچک همخانواده است.
اما آنچه امروزه مینیاتور خوانده میشود، در دوره الیزابت نیز آثار پرتره و نقاشیهای هیلیارد و دیگران «تذهیبکاری» یا «نقاشی کوچک» خوانده میشد (سید صدر،1383: 805)
شاخصه های مهم در هنر مینیاتور
مینیاتور به عنوان یکی از شاخههای هنر در اینجا مورد بحث قرار میگیرد. این هنر مانند دیگر هنرها درگیرودار این همه تحولات از این امر مستثنا نبوده و در هر کشوری شاخصههای مخصوص خود را دارد. مینیاتور به عنوان هنری برگرفته از مفاهیمی چون تعالی روح و رسیدن به عالم معنا و جاودانگی با نگرش حقیقتگرا و هنر قدسی در سراسر دنیا شناخته شده است.
در واقع هنرمند، آنچه را که در پردهی خیال دیده است به تصویر میکشد و در این راه با چنگ انداختن به ریسمان الهی و بهرهگیری از تعالیم اسلامی بر خلق اثر هنری میپردازد. هنر مینیاتوری و کتابآرایی از سدهی هشتم هجری قمری تا سدهی یازدهم هجری قمری، شکوفایی نمایانی داشت. این دوره با تسلط مغولان آغاز شد و مقارن با دوران حکومت تیموریان و سالهای اوج اقتدار صفویان است.
روند پالایش تأثیرات بیگانه و ظهور مکتبهای اصیل را مشخص میکند. هنرمندان این دوره، تحت حمایت شاهان و امیران در کارگاههای درباری به کار مصورسازی کتابهای شعر فارسی میپرداختند. به دلیل ارتباط تنگاتنگ هنر مینیاتور و کتابآرایی با شعر فارسی، میتوان برترین آثار را در نسخههای خطی از شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی، هفت اورنگ جامی، گلستان سعدی و دیوان غزلیات حافظ یافت.
سلاطین و حاکمان تیموری و صفوی علاقهمند به هنر و ادب بودند و با تأسیس کارگاههای سلطنتی و به کارگرفتن برترین هنرمندان زمان خویش در پیشرفت و تحول این هنر، نقشی عمده و بسزا داشتند ولی بیشک این هنرمندان بودند که میخواستند با پناهبردن به دامان مسائل ذوقی، خاطرات غمانگیز و وقایع تلخ ناشی از هجوم بیگانگان به این مرز و بوم را به دست فراموشی بسپارند.
بنابراین به تدریج اصول زیباییشناسی، آذینگری و تصویرگری کتاب را کاملتر کردند تا به آن زیبایی متعالی دست یابند که نه تنها چشمها را بنوازد بلکه دلها را نیز روشن سازد.
آنچه مسلم است هنر مینیاتور نه همچون معماری و هنرهای صناعی است که مورد نیاز روزمره مردم بوده و همگان پرداخت هزینهی آن را تقبل کنند، نه همچون خطاطی که قاطبهی اهل علم برای ترویج علم به این هنر نیازمندند و نه همچون موسیقی که با ابزاری ساده قابل تحقق و دستیابی است، بلکه هنری است که با همه عظمت هنری و علوم پیچیدهاش نیازمند مواد و مصالحی است که جزء در کارگاههای سلطنتی حاصل نمیشد و همین وابستگی بود که مشکلات فراوانی را نیز برای این گروه از هنرمندان فراهم میآورد. اما بر اهل تفکر عیان است اینکه تحولات هنری مبتنی بر تجربیات هنرمندان سلف و نحوهی تفکر و در نتیجه تجربههای هنری هنرمندان در هر دورهی تاریخی است.
هنر نه تنها متعلق به سفارشدهندگان و ذوق درست و یا نادرست آنها نیست، بلکه حقیقتی است برگرفته از نهاد آدمی و گزارشی است از باطن هر دوره که توسط هنرمند گزارش میشود. (ولش،1385: 15و16)
سلب واقعیت تجربی و عینی رئالیستی و ناتورالیستی و ملموس از تصاویر و اشیاء در هنر اسلامی و ایجاد زمینههای رمزی امکان وصول به حقایق متعالی و در پی آن حضور و وصل را میسر میسازد. زیرا دیگر هیچ عنصری غیر از انسان و خدا باقی نمیماند و گویی در این ارتباط همه اشیاء و عناصر زبان باز کردهاند که در این وصل و حضور شرکت جویند و در همین سبک و سیاق است که اشکال خاطره تجربی خود را از دست میدهند و به صور خیالی در یک ترکیببندی خاص تبدیل میشوند و آن غرق شدن دستهجمعی تمام هستی است. در عرفان تصویری، در اینجا عناصر بصری چون نقطه، خط، سطح، رنگ، سایه و روشن که نمودهای مادی تجسمی هستند به دلیل بیان خاص و جهتگیریشان غیر مادی و رمزی میشوند و ترکیببندی با ویژگی های خاص خود، نمایشی از توحید است(رهنورد، 1392: 89-91).
مینیاتور از نظر شکل و محتوا
این هنر اصیل در فرم خود از اصالت خاصی برخوردار است و در محتوا زنده و دینامیک بوده و بیانگر(Expressive) تأثیرهای عاطفی انسان دورهای است که در آن میزیسته است. چون هنر به عنوان یک پدیدهی ذهنی نمیتواند از تأثیرپذیری به دور بماند و شرایط معین تاریخ، زندگی مردمانی را که با فرهنگ و اقتصاد و مسایل اجتماعی سر و کار دارند نمیشود مایه نگذارد.
در مینیاتور از فرم معین و چوکاتی آن که بگذریم ناآگاه بیشتر از آگاه هنرمند روی طرح و محتوا اثر میگذارد و این شاید به علت آن است که شکلها، خطها و نشانهها ،همه با نوعی از سمبولیک میکوشند تا انسان را فراسوی خودش جهت دهد.
شاید همین تبارز ناآگاه یک وجه مشترک میان مینیاتور امروزی و سوررئالیزم معاصر میتواند داشته باشد با این تفاوت که در مینیاتور هیچ نوع محتوا نمیتواند روی فرم آن اثر بگذارد. یعنی فرم در مینیاتور که از خصیصهی بارز آن است مشکلپسندی زیادی دارد. در اینجا باید تذکر داد که بین مینیاتور مکتب بهزاد در عصر تیموریان و مینیاتور معاصر، تفاوتهای زمانی وجود دارد. مینیاتور جدید، نوعی به همآمیزی با سورئال دارد و این شاید به آن جهت است که در پرتو این دو روش، ضمیر ناخودآگاه هنرمند بیشتر از ضمیر آگاه او در ترسیم خطها و شکلهای متنوع نقش دارد. (رحیمی،1370: 36.37)
در ساختار ترکیببندی اثر هنری عوامل مهمی دخیل هستند که باعث میشود اثر هنری زیباتر جلوه کند. این توجه در زیباییشناسی افغانستان خیلی مورد توجه هنرمندان و کارشناسان بوده و میباشد. که به طور خلاصه میتوان این عوامل را بعد از نقطه و خط که اساس همه اینهاست به پنج بخش تقسیم کرد. مقولههای فرم، رنگ، اندازه، جهت و بافت میباشند که باز هر کدام با داشتن زیر شاخههایی بیشتر توضیح داده میشوند.
فرم شامل سه بخش فرمهای هندسی، طبیعی. اتفاقی هستند که فرمهای هندسی به اساس واقعیات ریاضی درباره نقاط، خطوط، سطح و اجسام صلب پدید میآیند. فرمهای طبیعی به اساس سازوارههای زنده یا به وسیله آنها پدید میآیند و فرمهای اتفاقی در فرایند ناخودآگاه انسان یا تأثیر تصادفی طبیعت خلق میشوند.
رنگ- طول موجهای مختلف نور هستند. اشیای عینی و موادی که سازندهی آنها هستند فقط قسمتی از طیف نور را بازتاب میکنند، در نتیجه به رنگ خاص دیده میشوند.
اندازه-اندازهی یک شیء به شخصی که آن را ادراک میکند و چشمانداز او از آن شیء بستگی دارد. اندازه یک شیء را باید در رابطه با محل قرارگیری آن و کادر و اندازهای که درآن کنش خواهد کرد سنجید.
بافت- بافت ساختاری است که قابل مشاهده یا لمسکردن باشد و میتواند از خطوط ساختاری یا عناصر ملموس پدید بیاید. بافت به شکل بالقوه در مواد وجود دارد که میتواند طی فرایندی پدیدار شود. (لبرگ، 1389)
این تحول و شکوفایی هنر مینیاتوری در دورهی تیموری و به ویژه در هرات در سدهی نهم هجری از دورههای طلایی در هنر تصویری افغانستان به شمار میرود. پس از سقوط تیموریان و شروع حکومت صفویان و انتقال پایتخت به تبریز در غرب ایران و حملهی ازبکها، تشکیل حکومتهای خودمختار آغاز و افغانستان تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار گرفته و هنر این کشور در تبعات ناشی از جنگهای طولانی اسیر میشود.
( *از همین نویسنده کتابی درباره مینیاتور- هنر مینیاتور در افغانستان- چندی پیش از سوی مرکز معلومات افغانستان در دانشگاه کابل منتشر شد.)
آنلاین : http://eqmweekly.com.af/cultur...