سقوط اخلاقی مسعود فارانی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اين دشنامنامه اي را كه محترم مسعود فأراني در پورتال اوغان جومن انلاين شان زیر عنوان : دفاع از خلیلی یعنی چی مرقوم داشته اند هبوط وسقوط اخلاقي جناب شانرا تا سطح بداخلاق ترين افراد كوچه ايي وبازاري كه هرگز در ايام طفوليت تربيت صحيح نشده باشند به نمايش ميگذارد. مائوتسه دونگ بيچاره راست گفته بود : "زمانيكه پاي منطق لنگ شود جايش را دشنام وتوهين ميگيرد" .
بدبختانه امروز مسعود فاراني بزرگوار ما تا سطح انسانهاي بداخلاق وكوچه ايي تنزل فرموده اند، انسان بداخلاق وبد زبان هرگز پيام آور خير وسعادت به اجتماع نمي باشد، انسان بداخلاق وبد زبان اگر هرقدر مترقي طرفدار پيشرفت جامعه باشد بازهم پيام آور شرارت وبدبختي به اجتماع است.
حالا جناب مسعود فاراني بزرگوار با اين چرند نامهء شان ثابت نمودند كه : همان شاه امان الله خان ايده آلي شان نيز مانند خودشان يك انسان بي تربيه وبد اخلاق وبد زبان بودند. نويسنده يكه دربحث هاي تاريخي سخن را با كلمات مستهجن چون :غول بیابانی؛ نر گاو؛ غول بی سر و دم نر گاو، ، ادار، جر، بولداني وتف داني بكشاند او هرگز نمیتواند یک انسان سالم و خوش اخلاق باشد.
اگر این نظریهء رواشناسان را بپذیریم که : دوست ؛ آئینهء دوست است ویا اینکه هر شخص وهر گروه وجماعت غایب را از روی دوستان حاضر آن میتوان شناخت به یقین که جناب مسعود فارانی با این دشنامهای کوچه ایی وبازاری شان ثابت نمودند که شاه امان الله نیز جز یک انسان بداخلاق وبد زبان ودشنامزن مانند خودشان بیش نبوده است. انسانهای بد اخلاق وبد زبان مانند مسعود فارانی وشاه امان الله هرگز شایستگی ولیاقت رهبری یک کشور سنتی و متشکل از اقوام وفرهنگهای گوناگون را ندارند.
بناء ازنظر این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر؛ جناب مسعود فارانی بزرگوار قبل از آنکه در بارهء ترقیخواهی شاه امان الله داد سخن بزنند بهتر است که تربیت واخلاق نویسنده گی را تمرین نمایند و بنا به قول همان خانم بی زبان بنام ( بي بي ملالي موسي نظام ) عفت والای قلم را درنظر بگیرند. با دشنام وتوهین بدزبانی وبد اخلاقی هیچگاهی کس نظر خویش را بالای دیگران تحمیل کرده نمیتواند. از دشنامها وبد اخلاقی های جناب مسعود فارانی بزرگوار فهمیدم که جناب مسعود فارانی هیچ حرف برای گفتن ندارند. جناب مسعود فارانی که میخواستند یک شخص بد اخلاق وشکست خوردهء تاریخ چون امان الله را بحیث بنیانگذار مدرنیزم در افغانستان معرفی نمایند با این دشنامهای شان شکست خوردند.
شباهتهای ظاهری میان مسعود فارانی وپیروان گلبدین حکمتیار:
جناب مسعود فارانی بزرگوار، بد اخلاقی ها وبدزبانی هایشان را در پشت شعارهای ترقیخواهی شاه امان الله خان پنهان می نمایند این کاری است که اسلامگرایان افراطی نظیر گلبدین حکمتیار وسیدخوبیب سادات در آلمان وصفی الله صاحبزاده در دنمارک نیز بداخلاقی ها وبدزبانیهای شان را پشت شعار های اسلامگرایی افراطی پنهان مینمایند. از قضا اینکه میان خانواده های محترم فارانی وخانوادهء انجنییر گلبدین حکمتیار بزرگوار یک پیوند وفرابت خانواده گی نیز وجود دارد. اخوی بزرگوار مسعود فارانی باجه انجنییر صاحب حکمتیار میشوند.
در اینجا من یک نوع، مشترکات روحی وروانی را میان مسعود فارانی بزرگوار وانجننیرصاحب گلبدین حکمتیار وپیروانش مشاهده میکنم، زیرا هردو در بد اخلاقی وبد زبانی وتحمیل نمودن آراء ونظریه های شخصی شان بالای دیگران وجه مشترک دارند.یکی با دشنام وتوهین میخواهد اسلام افراطی را بالای مردم تحمیل نماید ودیگر با دشنام وتوهین میخواهد سیکولاریزم افراطی غربی را در شوره زار افغانستان فقط کاپی برداری نماید.
هرچند درینجا تذکر باید داد که گلبدین حکمتیار در طول چهارده سال حضور نظامی قوای شوروی در افغانستان از مداحان حبیب الله خادم دین رسول الله بوده است ولی ما در این مبحث از خیر مداحی انجنییر گلبدین حکمتیار درحق امیر حبیب الله خادم دین رسول الله میگذریم. زیرا چنین مداحی نه براساس ایمان وعقیدهء اسلامی بلکه بخاطر نفرتهای قبیلوی گلبدین حکمتیار از خاندان های سلطنتی افغانستان بنا یافته بود.
بعبارت دیگر محترم انجنییر صاحب گلبدین حکمتیار امیر حبیب الله خادم دین رسول الله را بخاطر خدا مداحی نکرده بلکه بخاطر دشمنی ونفرت که از امان الله و بعدا خاندان نادری داشته است ناگزیر به این حقیقت تاریخی تن در داده که امیر حبیب الله خادم دین رسول الله بنيانگذار نهضت اسلامي بود وقيام او عليه شاه امان الله بخاطر تحكيم نظام عدل الهي بود وشكست وي نيز توسط نوكر شناختهء شدهء استعمار محمد نادر نيز بخاطر مسلمان بودن وي وپايبندي اش به قرآن واسلام بود.
آرشيف نشراتي حزب اسلامي درسالهاي هشتاد ونود ميلادي موئيد اين ادعاي ماست.
قوماندان سید منصور حسنیار مشهور به قوماندان سید پاچا نواسهء سیدحسین معاون امیر حبیب الله خادم دین رسول الله یکی از فرماندهان نظامی برجستهء حزب اسلامی حکمتیار در بغلان بود.
بخش بزرگ از اهالی شمال کابل در دوران جنگ علیه قوای شوروی سابق؛ رهبری گلبدین حکمتیار را قبول نموده بودند زیرا گلبدین حکمتیار در آن سالها اکت وادای ظاهری عیاران خراسان را در می آورد واز امیر حبیب الله بحیث بنیانگذار اصلی نهضت اسلامی در سخنرانی ها ونوشته هایش یاد میکرد. بناء يك انسان هرگز نميتواند كه همزمان يك انسان فاسق، دزد، رهزن، جنايتكار وفاسد الأخلاق ودرعين حال يك شخص متعصب ديني باشد.
ما امروز نميتوانيم : ملا عمر را بخاطر نفرت كه از وي داريم دزد ورهزن وچپاولگر بناميم ودرعين حال از دستگاه شكنجه گر امر بالمعروف ونهي عن المنكر وي نيز شكايت نماييم.
چهره اي را كه فاشيستان اوغان ذلتي از امير حبيب الله خادم دين رسول الله براي ما ترسيم مينمايند مركب از دو عنصر متضاد ومتناقض است كه يكي ديگرش را نفي ميكند.
فاشيستان اوغان ذلتي ميگويد حبيب الله كلكاني يك دزد سر گردنه ويك بيسواد جاهل ويك فرد كه كوچكترين آشنايي به مبادئ اسلام نداشت بود، اما زمانيكه اسناد ارائه ميدارند از فرمان سيزده فقره اي اش در بارهء تطبيق احكام شريعت وسختگيري او در اجراي احكام شرعي است.
حالا فاشيستان محترم نميدانند كه : دروغگو حافظه ندارد، ما كدام ادعاي شما را بپذيريم؟
دزد بودن امير حبيب الله را يا روشهاي سختگيرانهء موصوف را بخاطر اجراي احكام شرعي؟
پرسشهای بی پاسخ:
این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر در نوشتهء قبلی ام راجع به اجلاس لندن و واکنش های فاشیستهای اوغان ذلتی یک سلسله پرسشها را مطرح نموده بودم که متاسفانه جناب مسعود فارانی بعوض پاسخ دادن به آنها به دشنامزنی وبد اخلاقی رو آوردند. شاید جناب مسعود فارانی چنان پنداشته اند که اگر استاد خلیل الله خلیلی و امیر حبیب الله خادم دین رسول الله را بیشتر دشنام بزنند اذهان مردم از طرح آن پرسشها منحرف میشود ، درحالیکه چنان نیست. پرسشها هنوز بی پاسخ مانده اند. نه تنها که پرسشهای قبلی بنده بی پاسخ مانده اند بلکه پرسش جدید را که حالا مطرح می نمایم نیز شاید بی پاسخ بماند وآن جعلی بودن نهضت مشروطیت است.
جنبش مشروطیت در افغانستان يا یک جعل تاریخی:
اگر مشروطه خواهی را یک جنبش بدانیم که اختیارات وصلاحیت شاه را در چارچوب تصویب قوانین مدرن آنروزگارمحدود مینمود، ما چنین جنبش را به مفهوم واقعی کلمه آنطوریکه در کشور فارس پا بعرصهء وجود گذاشت در تاریخ افغانستان سراغ نداریم.
ازنظر این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر، اصطلاح مشروطه ومشروطیت ومشروطه خواهی از فارس ها بعاریت گرفته شده و بدون آنکه اعضای آن معنا ومفهوم واقعی آن را بدانند از آن استفادهء تبلیغاتی نموده اند. مشروطه خواهان آنزمان افغانستان مانند خلقی ها وپرچمی ها واسلامگرایان امروز افغانستان آنچه را در زبان میگفتند از فهم ودرک آنآن عاجز بودند. زیرا در تمام دوره های شاهی، هیچ نوع تاثیر عملی وملموس از اشخاص وافراد که منتسب به جنبش مشروطیت خوانده میشوند دیده نمیشود. شاه امان الله را هوادارانش، شاه مشروطه خواه تبلیغ میکند ولی پرسش این است که این شاه مشروطه خواه از کدام امتیازات خانواده گی وشاهی مطلقهء خود در برابر قانون گذشت؟ آیا اعدام ملای لنگ بر اساس فیصلهء کدام دادگاه حقوقی و مدرن صورت گرفت؟ آیا این قول شاه امان الله در زمان اعدام ملای لنگ که : " نمیدانید که من نواسهء کی استم؟ " به یک شاه ترقی پسند و ترقیخواه شباهت دارد؟ آيا این نوع رفتار وگفتار فرعون صفتانه اخلاق و رفتار یک شاه ترقی پسند ومشروطه را بازتاب میدهد؟
آیا یک شاه مشروطه خواه باید امتیاز طلب ودیکتاتور باشد ویا برعکس طرفدار تفکیک قوای سه گانه و سپردن کار به اهل آن؟ من که چنین چیزی را در وجود شاه امان الله نیافتم. شاه امان الله در نظر من مانند نجیب الله احمدزی؛ تا زمان سقوط استان پروان بدست شورشیان هیچ اراده ای برای سپردن تاج وتخت پادشاهی نداشت. شاه امان الله هرگز بخاطر جلوگیری از قتل وخون ریزی دست از تاج وتخت نکشید بلکه وی به بیهوده گی مقاومت خود پی برد و فرار را برقرار ترجیح داد وآنهم چه فرار شرمناک که حتی اکثریت اعضای اناث خانواده اش را درکابل گذاشت. برخورد ومعاملهء امیر حبیب الله خادم دین رسول الله با قشر اناثیهء خاندان شاه امان الله؛ مظهر پایبندی امیر حبیب الله خادم دین رسول الله به فرهنگ ناموسداری ، اخلاق وسنن پسندیدهء اسلامی وعیاری است.
این فرهنگ عیاری، بد بختانه در وجود خلف امیر حبیب الله یعنی محمد نادر که وی نیز با شاه امان الله از یک نحله وریشهء قومی بودند دیده نمیشود. محمد نادر، بعداز سیطره بر کابل نه تنها که برخلاف تمام معیارهای اخلاقی واسلامی امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ویاران واعوان وانصارش را اعدام نمود بلکه تعرض به زنان دختران مردم شمالی را برای لشکریان ایله جاری جنوبی ما وراء دیورند جایز دانست.
بناء اگر محترم مسعود فارانی بزرگوار و استاد سیستانی بزرگوار ضعیف النفس چنین پنداشته اند که با دشنامنویسی و توهین وتحکم میتوانند آراء شان را بالای دیگران تحمیل نمایند این یک خیال باطل است.
امروز نسل جوان از شما آقایون که سنگ امانیست بودن را بر سینه میکوبید جواب میخواهند نه دشنام به این و آن.
نسل جوان امروز از شما می پرسد که: اگر قرار باشد که شاه امان الله را بخاطر رفع حجاب خانمش وتاسیس مکتب نسوان در جامعهء سنتی وفرو رفته در قعر سنتهای قبیلوی که آنهم از پدران ونیاکان شاه امان الله بمیراث مانده بود ستایش غلو آمیز نماییم، باید آلمانها نیز هتلر را بخاطر ساختن بزرگراه ها و تاسیس نهاد های عام المنفعه ستایش نمایند.
آیا خدمات هتلر برای آلمانها نسبت به خدمات امان الله برای مردم افغانستان کمتر بود
بناء ساختن مکاتب دخترانه در شهر کابل ورفع حجاب ملکه ثریا هرگز ما را از پرداختن به جوانب منفی و زوایای تاریک شخصیت شاه امان الله بی نیاز ومستغنی نمی سازد. شاه امان الله و پدر خانمش محمود بیگ طرزی عامل اساسی سیه روزی های امروزی مردم افغانستان بشمار میروند.
این خسر و داماد ؛ خواستند که از مصطفی کمال تقلید نمایند درحالیکه رفتار خودشان نیز فراموش شان شد. این دو، مقلد های کور ونابینا بودند که از خود هیچ فکر و اندیشه ای نداشتند.. محمود بیگ طرزی که در ترکیهء عثمانی تولد یافته بود بعدا با الهام از افکار و اندیشه های راسیستی ترکان جوان، خواست یک سلسله اراجیف خیال پردازانه را زیر نام افغان وافغانیت در سرزمین چند قومی افغانستان پخش ونشر نماید که خوشبختانه با شکست ورسوایی رو برو گردید.
دفاع ازخلیلی یعنی چی؟
درینجا خدمت محترم مسعود فارانی باید عرض شود که دفاع از استاد بزرگ ادب وعرفان استاد خلیل الله خلیلی دفاع ازهویت وفرهنگ وتاریخ باشنده گان این سرزمین است که همزبان خليل الله خليلي استند، اينها با خليل الله خليلي زبان مشترك دارند، خليلي در فرهنگ پر بار مردمان اين ديار تولد يافت وبه با لنده گي رسيد وسرانجام استاد مسلم سخن وادب شد. خليلي را استعمار از هند بريتانوي به افغانستان وارد نكرده است ، خليلي از أهالي بومي و اصلي اين ديار است ، او نه از تركيهء عثماني باز گشته بود ونه از دهره دون هندوستان . وي از نظر تباري يك پشتون ولي از نظر زباني يك فارسي گو بود. او مانند شما در مرداب احساسات برتري طلبانهء پشتوني غرق نشده بود .
اما بدا بحال شما مسعود جان فاراني كه نه پشتون شديد ونه تاجيك . نه پشتونها شما را نمايندهء خود ميدانند ونه تاجيكها. شما را بيماري هاي نفرت از انسان؛ بد اخلاق ودشنامزن ساخته واز جادهء انسانيت وعقلانيت بيرون ساخته است. تا جاييكه كنترول بالاي اعصاب تانرا از دست داده ودر مقالات تان از : ( إدار، بول، بولداني وتف وتف داني استفاده ميفرمائيد.
شما دوستان گرامی خیلی علاقه مند استید که حتی آنعده از پشتون تبارهای که بزبان فارسی می نویسند و بزبان فارسی حرف میزنند وحقایق تاریخی را در مورد خیانت ها و جفا های شاهان وسلاطین وطنفروش پشتون بیان میکنند آنها را نیز سلب اعتماد نمائید ولی این اجازه را بشما نسل جوان نمیدهد.
بناء دفاع از مرحوم استاد خلیل الله خلیلی بزرگمرد ؛ دفاع از حق وحقیقت است. دفاع از خلیلی؛ خط چلیپا کشیدن به تمام دروغها وجعلیات فاشیستان قومگرای پشتون است که زیر نام تاریخنویسی وتذکره نویسی برای مردم ما تا کنون دروغ گفته اند. مطابق ذوق ومیل شخصی شان هرکسی که خوش شان آمده او را تا سرحد فرشته های آسمانی تقدیس نموده اند وهرکسی که به مذاق وطبع فاشیستی شان برابر نبوده او را با لطایف الحیل دزد ورهزن و جنایتکار ومزدور استعمار معرفی کرده اند. چنین اباطیل واراجیف درباری دیگر در قرن بیست ویک کارساز واقع نمیشود. امروز نسل جوان میخواهند تاریخ واقعی سرزمین شان را بخوانند واز شخصیتهای تاریخی مطابق نورمهای قبول شدهءعلمی واکادمیک یاد آوری نمایند. شما میتوانید بخاطر فرو نشاندن عقده های حقارت تان هرقدر دشنام که در چانته دارید آنرا به نرخ مندوی کابل به هرکسی که خوش تان نمی آید ارزانی بفرمائید ولی مردم قضاوت خود را می نمایند.