مست مستم، ساقیا دستم بگیر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دل، مست و دیده، مست و تن بیقرار، مست
جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟
تلخ است کام ما ز ستیز تو، ای فلک
ما را شبی بر آن لب شیرین گُمار مست
یک شب، صبح کرده، بنالم بر آسمان
با سوز دل، ز دست تو، ای روزگار، مست
ای باد صبح، راز دل لاله عرضه دار
روزی که باشد آن بت سوسنعذار، مست
از درد هجر و رنج خمارش خبر دهم
گر در شوم شبی به شبستان یار، مست
سر در سرش کنم به وفا، گر به خلوتی
در چنگم اوفتد سر زلف نگار، مست
لب برنگیرم از لب یارِ کنارهگیر
گر گیرمش به کام دل اندر کنار، مست
یکسو نهم رعونت* و در پایش اوفتم
روزی اگر ببینمش اندر کنار، مست
میخانه هست، از آن چه تفاوت که زاهدان
ما را به خانقاه ندادند بار مست؟
ما را تو، پنج بار به مسجد کجا بری؟
اکنون که میشویم به روزی سه بار، مست
از ما مدار چشم سلامت؛ که در جهان
جز بهر کار عشق نیاید به کار، مست
ای اوحدی، گرت هوس جنگ و فتنه نیست
ما را به کوی لالهرخان در میآر، مست
اوحدی مراغهای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*خودخواهی
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...