دیده درایی یک خاصیت راوایی!
عتیق رحیمی و پایان ماه عسل راوا با محمد ظاهر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در بخش فارسی وبسایت گروهک پوشالی " راوا " نوشته ای درج است به این عنوان : " عتیق رحیمی مشاطه گر سلطنت و خاینان جهادی " .
میرزا قلم راوایی خواسته است که به زعم خودش فلم مستند " ظاهر شاه " از ساخته های عتیق رحیمی را " نقد " کند . اینکه میرزا قلم های گروهک پوشالی راوا با نقد علمی ، ادبی و هنری بکلی بیگانه اند برای ما روشن می باشد . سرکرده های سازمان پوشالی راوا فحاشی و ترور شخصیت را " نقد" می دانند ، سال ها به این کار سرگرم بوده اند و در آینده نیز آن را ادامه خواهند داد. در این نوشته کاری به نقد نفهمی میرزا قلم های گروهک پوشالی راوا ندارم ، موضوع بحث در این نوشته دیده درایی سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد که خود شان مشاطه گری ظاهر شاه خائن را به جای رساندند که از او یک قهرمان ضد بنیادگرایی و سمبول آزادی مردم افغانستان ساختند و از جمله ء مداحان درجه یک آن مردک تن پرور و عیاش بودند ، اما حالا که بابای ملت و دامادش جنرال عبدالولی مرده اند و دیگر از آن طرف برای سرکرده های سازمان پوشالی راوا کدام رزق و روزی نمی رسد ، با دیده درایی خاص راوایی ، یخن عتیق رحیمی را گرفته اند که چرا وقتی فلم مستند " ظاهر شاه " را می ساختی از ظاهر شاه در مورد رنجهای مردم که در زمان حاکمیت ظاهر شاه کشیده بودند نپرسیدی ، (( از جلادانی چون هاشم خان و داود خان که بر آنان تحمیل کرده بود، از دستگاه های مخوفی چون استخبارات را که بر آنان مسلط ساخت، از مبارزان بزرگی که در سیاهچالهای سلطنتاش جان دادند، از سالهای قحطی که توده های گرسنه فرزندان شان را میفروختند ولی اعضای سلطنتی با خورد و نوش وارد شده از غرب روزگار سپری میکردند و .... و )) نپرسیدی ؟!
از سرکرده های دیده درای گروهک پوشالی راوا می پرسم که شما به اصطلاح " انقلابی " های پر ادعا وقتی به چپراسی های دهن دروازه ء ظاهر شاه خائن تبدیل شده بودید و از صحبت و همنشینی با ظاهرشاه و دامادش جنرال عبدالولی قاتل به خود می بالیدید آیا یک بار چیزهایی را که عتیق رحیمی باید از آنها می پرسید از ایشان پرسیدید ؟ از جلادانی چون هاشم و داود ، از دستگاه های مخوف استخبارات ، از سیاهچالها و جان باختن مبارزان در آن ها ، از سالهای قحطی و .... و حرفی بر زبان آوردید تا خود را به گفته ء خودتان از ابتذال ، آلودگی و جنایت برحذر داشته باشید ؟
شما بر عتیق رحیمی می تازید که ((هرچه در فلم هست قصه طولانی شاه از تمایل و استعدادش هست به نقاشی و عکاسی. اما در باره شکار شکارگاههایش حرف نمیزند. گویی حضور اساسا با تجمل و سرگرمیهای شاهانه بیگانه بود! طبعا عتیق رحیمی هم هیچگاه راجع به شکار و دره های آجر او سوالی را مطرح نمیسازد تا مبادا اسائه ادب شده ونان و نمک شدنش با خاندان سلطنتی آسیبی ببیند.
ظاهر شاه مدعی میشود که در ۲۴ ساعت بیش از ۳-۴ ساعت نمیخوابید اما آقای رحیمی نمیپرسد ۲۰ ساعت را به چه کارهایی مشغول میبود غیر از نقاشی و عکاسی؟ نمیپرسد که در چه حد و چگونه به مسایل به اصطلاح مملکتی میپرداخت و اصلا شیوه کارش در این زمینه چطور بود. و حیف که هرگز نمیپرسد آیا داوود خان در دوران صدارتش کارها را هرطوری میلش بود انجام میداد واعلیحضرت از سایه مخوف استخباراتش بر مردم آگاهیای نداشت؟ و باز نمیپرسد که پس ازداوود خان، ظاهرا صدراعظم های انتخابی شورا در راس حکومت بودند لاکن چرا جنرال عبدالولی بر همهی امور نظارت داشت و در واقع او بود که از طریق تسلط بر اردو و چند وزارت کلیدی در افغانستان حکومت میکرد؟ آیا جنرال عبدالولی خلاف ارادهی او قدرت را در کف گرفته بود؟ آیا فعال مایشا بودن عبدالولی به معنی تضمین منافع سلطنت توسط عضوی از خاندان سلطنتی در "دهه دموکراسی" نبود؟ )) . همین سوالها به خود شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا برمیگردد که شما در سالهای خوشی که با " حضور اعلیحضرت " و داماد آدمکش وی داشتید چرا همان سوال های مطرح شده در بالا را به حضور بابای تان پیشکش نکردید ؟ چرا در نشرات تان به آن مسایل نپرداختید ؟ چرا در مشاطه گری ظاهر شاه به حدی سقوط کردید که پای پاپیگکش را هم به چشم مالیدید؟ آیا این دیده درایی نیست که خود تان گلو های تان را پاره کردید که " ظاهر شاه می آید ، اخوان میلرزد " ، ظاهرشاه فرشته نجات مردم است و . . . و ، اما حالا از یخن عتیق رحیمی میگیرید که چرا چنان پرسش ها را در حضور بابای تان ننهاد ؟
سرکرده های سازمان پوشالی راوا عتیق رحیمی را محکوم می کنند که چرا سوال های ذیل را از ظاهر شاه نپرسیده بود :
۱) برخوردش به هاشم خان و جنایتهایش چه بود؟ مگر آگاه نبود که کاکایش برای حفظ سلطه خاندانش دست به چه جنایاتی میزند؟
۲) داوود خان در دوران صدارتش همانند هاشم خان سرکوب و خفقان را حاکم ساخت. آیا از آنهمه خودکامگی خونبار داوود خان بیاطلاع بود؟ یا آن را طبیعی و لازمه حکومت داری در افغانستان میدانست؟
۳) درک شما چیست که چرا عبدالخالق پدر تان را ترور کرد و ارزیابی شما از کار و شخصیت پدر تان چیست و چگونه آنچه را که غبار در زمینه بیان داشته رد مینمایید؟
۴) ضرورت وجود و تقویت آن دستگاه عریض و طویل و خون آشام استخبارات در جامعهای بیسواد و گرسنه و بینوا چه بود؟
۵) اگر تظاهرات سوم عقرب به امر جنرال عبدالولی به خون کشیده شد، عکسالعمل و اقدام شما چه بود؟ اگر حادثه مغایر خواست شما بود چرا شخصا درباره آن حرف نزدید؟
۶) تا به حال با کدام رهبران جهادی بنیادگرا دیدار داشته اید و به او چه گفته اید و چرا مخالف آنان هستید؟
۷) همیشه گفته میشد که شما علاقمند بودید به پاکستان آمده و سهم تان را در جنگ ضد روسی مستقیما ادا نمایید اما دولت پاکستان از آمدن شما جلوگیری میکرد. آیا این درست است؟ دولت پاکستان با چه بهانه هایی این حق شما را نقض میکرد؟ آیا به خاطر حل مسئله به رهبران امریکا که دولت پاکستان همواره تابعدار آنان بوده اند، رجوع کردید؟ تلاشهای مشخص شما برای تحقق رفتن به پاکستان چه بوده اند؟ آیا شما اساسا حاضر بودید از زندگی شاهانه در محیطی آرام و رویایی دل کنده و با زندگی در شرایطی نسبتا سختتر و محدودتر در پاکستان در مقاومت سهیم باشید؟
۸) پسران شما چه شدند؟ آیا شما هیچگاه از آنان نخواسته اید که حتما باید به نحوی به مردم شان مصدر کمکی مادی و سیاسی شوند؟
۹) آیا تحولات پیش از دهه دموکراسی (تصویب قانون اساسی و انتخابات و ...) چند سال پیشتر مدنظرتان بودند؟ چرا نه و اگر آری، کی مانع بود داوود خان یا سایر اعضای خاندان و دلایل شان چه بود؟ شما اگر قویا حامی آوردن دموکراسی و خلع ید سلطنت از حکومت بودید مانع چه بود که برای عملی کردن آن با تکیه روی مردم، قاطعانه تصمیم نگرفتید؟
۱۰) داوود خان برای شما ماهانه پول میفرستاد یا سالانه و چند بود؟ چرا شما پیشنهاد کمک شاه ایران و لیبیا را رد کردید؟
۱۱) وزیر مالیه وقت عبدالملک عبدالرحیم زی چرا محکوم و زندانی شد تا آخر در زندان ماند؟ چرا هیچکس نفهمید جرم او چه بود؟ چرا تمامی مسایل از این قبیل از چشم و گوش مردم پنهان نگهداشته میشدند؟
۱۳) چرا احمد شاه مسعود را بعد از مرگش با وصف تفکر اخوانی و ارتکاب جنایاتش در کابل، "فرزند" خود نامیدید؟ آیا این ناشی ازتصمیم شخصی بود یا مشورت اطرافیان تان؟
۱۴) ببرک کارمل بدون شک طرفدار شاهی مشروطه بود اما درست است که مستقیما با دربار رابطه داشت؟
۱۵) چرا در دوران سلطنت هیچگاه مصاحبهای از شما با خبرنگاری داخلی یا خارجی به چاپ نرسید یا از رادیو پخش نشد؟
۱۶) علت اصلی عدم بغاوت ملایان را دردوران سلطنت تان چه میدانید، آیا آنان را تطمیع میکردید یا تهدید یا هردو، و نزدیکترین ملایان به دربارکیها بودند؟
۱۷) صرفنظر از پایان گرفتن سلطنت و ضربه دیدن منافع سلطنتی، دلیل مخالفت شما با جمهوری داوود چه بود با توجه به اینکه عمده ترین سیاستهای او دنباله سیاستهای او در دوره صدارتش به شمار میرفت؟
۱۸) ستار سیرت، زلمی رسول و کسانی نظیرآنان به درخواست شما، شما را احاطه کرده اند یا اینکه به سان مگسان دور شیرینی خود را به شما میچسبانند و شما هم از آنان استفاده میکنید؟
۱۹) چرا دستور دادید "افغانستان در مسیر تاریخ" نوشتهی میرغلام محمد غبار پس از چاپ جمعاوری گردد؟
آیا این ترس از حقیقت را نمیرساند؟ بهتر نبود که شما اگرادعاهای کتاب را مغرضانه و غلط میپنداشتید، از تاریخنویسان و نویسندگان وفاداربه شما مثل کشککی، سلجوقی، خلیلی، صدیق فرهنگ و غیره بخواهید با انتشار مقالاتی علیه آن ذهنیت مردم را روشن سازند؟ آیا از این کار خود امروز احساس پشیمانی میکنید؟ آیا این معتبرترین تاریخ را خوانده اید؟
۲۰) چرا یکی از شاخص های اصلی دوران سلطنت شما را بیاهمیت و کم رنگ نشاندادن شخصیت و کارکرد های امان اله خان و طرحهای او برای افغانستان تشکیل میداد؟ چند بار و در کجا با او دیده و روی چه مسایل صحبت داشتید؟
۲۱) مهمترین بخش خاطرات تان را که نوشته اید کدام است؟ کی در نظر دارید آن را انتشار بدهید؟ مسئولیت حفظ و تنظیم و انتشار آن به دوش کیست؟ )).
از سرکرده های سازمان پوشالی راوا می پرسم که شما در " ماه عسل " طولانی و چندین ساله ایکه با ظاهرشاه و جنرال عبدالولی قاتل داشتید چرا سوال های بالا را از ایشان نپرسیدید و در نشرات تان به آن موضوعات اشاره نکردید ؟ وقتیکه خود تان چنان کاری را نکردید و برعکس مداحی ظاهر شاه و مشاطه گری وی را پیشه ء خود ساختید ، حالا خجالت نمی کشید که بر کس دیگری می تازید و او را به خاطر طرح نکردن سوالات بالا " بازاری " ، " بی وجدان " و " مشاطه گر ظاهر شاه " میخوانید ؟! این کار شما نامی دیگری ندارد جز دیده درایی و بدبختانه دیده درایی یکی از خصوصیات اصلی شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد .
اگر کسی دیگری که مشاطه گری ظاهرشاه خائن را نکرده باشد از عتیق رحیمی چنان خواهشاتی داشته باشد و او را انتقاد کند ، موضوع قابل بحثی نیست ، اما سرکرده های گروهک پوشالی راوا هرگز چنین حقی را ندارند . چونکه سرکرده های سازمان پوشالی راوا خود شان در شاه پرستی دست همه را از پشت بسته بودند و برای بازگشت آن شاه خائن لحظه شماری میکردند.
اصلا موضوع این است که سرکرده های سازمان پوشالی راوا میدانند که لکه ننگین شاه پرستی در پیشانی شان نمایان است و حالا که شاه پرستی آب و نانی ندارد ، میخواهند آن لکه را به یک شکلی بپوشانند . اما به عوض اینکه صادقانه به اشتباه خود اعتراف نمایند و بگویند که در گذشته مشاطه گری ظاهر شاه را کرده اند و حالا از آن کار ننگین خویش پشیمان اند ، با دیده درایی به عتیق رحیمی می تازند و به مردم می نمایانند که گویی موضع مخالف ظاهر شاه و حکومت ظالمانه اش داشته اند و کس نباید ایشان را به شاه پرستی متهم سازد. سرکرده های سازمان پوشالی راوا باید بدانند که این گونه نیرنگ های شان نمیتواند کسی را بفریبد . گروهک پوشالی راوا از نظر فکری ، اخلاقی و سیاسی در موقیعت و مقامی نیست که به دیگران درس مبارزه و درس اخلاق و درس تفکر سیاسی و انقلابی بدهد. مهر جنایت و ترور بهترین کادر های انقلابی در جبین سرکرده های سازمان پوشالی راوا حک است ، مهر غارت پولهای یتیم و بیوه و مهاجر افغانستان ، مهر ننگین شاه پرستی ، مهر ننگین قبیله گرایی ، مهر ننگین شاگرد زلمی خلیل زاد و خانمش شدن ، مهر ننگین مدال ها و تقدیر نامه های امپریالیستی و ده ها مهر و لکه ء ننگین دیگر بر جبین سرکرده های سازمان پوشالی راوا حک است . این لکه ها با هیچ دیده درایی نمیتواند از جبین سرکرده های سازمان پوشالی پاک شود و ایشان هر قدر فحاشی کنند ، هر قدر به اتهام زنی و ترور شخصیت بپردازند قادر نخواهند شد خود را به مثابه یک نیرو واقعا انقلابی جا زنند . یک سازمان واقعا انقلابی هیچگاهی پو لهای جمع شده به نام یتیم و بیوه و مهاجر را غارت نمی کند ، یک سازمان واقعا انقلابی به پرسش های برحق شهروندان کشور برخورد توهین آمیز و غیر انسانی نمی کند و از پاسخ گفتن طفره نمی رود ، یک سازمان واقعا انقلابی کسی را به خاطر استفاده از کلمات زبان مادری اش نوکر این کشور و آن کشور نمی خواند ، یک سازمان واقعا انقلابی ارزش ها و موازین دیموکراتیک را در همه موارد معتبر میداند و بدان عمل می کند و از دیکتاتوری درون سازمانی پرهیز می نماید، یک سازمان واقعا انقلابی با حزب فاشیستی افغان ملت و دیگر قبیله سالاران مزدور امریکا و انگلیس به اشکال مختلف همنوایی نمیداشته باشد ، یک سازمان واقعا انقلابی در مقابل احدی ها ، فاروق وردک ها ، اشرف غنی ها ، حبیب رفیع ها و برادران کرزی و دیگر جنایتکاران و دزدان و قاچاقچیان مواد مخدر که وزارت خانه ها کلیدی مملکت را در دست دارند و باعث هزاران فساد و بدبختی می باشند سکوت مرگبار نمی کند ، یک سازمان انقلابی هیچگاهی ننگ شاگردی خلیل زاد و خانمش را به هیچ قیمتی نمی پذیرد ، یک سازمان واقعا انقلابی هیچوقتی و به هیچ قیمتی مدال ها و تقدیر نامه های دستگاه های ضد بشری امپریالیستی را به گردن نمی آویزد.
برای سرکرده های گروهک پوشالی راوا این بهتر است که سر در گریبان خود کنند و از آلودگی های خود کمی بشرمند ، موقعیت اخلاقی و فکری خود را بشناسند و از غوغاگری و هیاهو افگنی های غیر انسانی در مقابل دیگران اندکی بکاهند.
از عتیق رحیمی و آثارش حرفی نمی زنم ، از خوانندگان محترم ، از کسانی که آقای عتیق رحیمی را نمی شناسند ، تقاضا می کنم که در مورد ایشان تحقیق نمایند و آثارش را بخوانند و ببیند ، آنگاه خود قضاوت نمایند که یک انسان باوجدان ، با درد و با احساس میتواند آقای عتیق رحیمی را با کنایه ها به نام های " بازاری ، بی درد ، بی احساس و بی وجدان " و غیره یاد کند ؟ قضاوت با شماست .
چرا یکشبه مرا خادی نوشتند؟!
نویسنده: داد نورانی
يكشنبه 10 اوت 2008
کین توزی به "راوا"، فرجامی جز همآوازی با جنایتکاران نخواهد داشت!
پنج شنبه 24 ژوئيه 2008, نويسنده: سمیر
نورانی، پیشنهاد معینیت را با قاطعیت رد کرد
نویسنده: رسولی
يكشنبه 20 ژوئيه 2008
ما به نورانی ها نیاز داریم!
راوا بر همان خر خودخواهی تشکیلاتی اش سوار است و کسی را که حتی در زمینه های معینی از راوا جلوتر و جدی تر بوده و در میان ارتجاع و وحشت امپریالیزم قلم می زند، انرژی می دهد و روشنگری و مبارزه می کند، مفلوک می داند، خود مفلوک نیست؟
دو شنبه 30 ژوئن 2008, نويسنده: نسیم کلکانی
چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟
نوارانی در حیات راوا قبل از آنکه با شمشیر غرب حرام شود با دالر اش ذبح شد
چهار شنبه 25 ژوئن 2008
در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا
نویسنده: رستم شجاع
يكشنبه 11 مه 2008
رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"
آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟
شنبه 10 مه 2008, نويسنده: عدنان ظ
سرابی به نام "راوا"
نويسنده: رستم شجاع
دو شنبه 14 آوريل 2008
جمعيت قبيله سالاران افغانستان
دلايل قبيله سالاران را فقط در دادگاه قبيله بايد برد
پنج شنبه 24 ژوئيه 2008, نويسنده: کامران میرهزار
يک آدَمَک سياسی؛ چيزی بيش اما نه!
پاسخی به گروه طالبی- قبيله ای راوا
شنبه 29 مارس 2008, نويسنده: کامران میرهزار
ورشکستگی و درماندگی رقتبار
روشنفکران خادی ـ جهادی در حمله بر «راوا»
جمعه 21 مارس 2008
سرکرده های"راوا" و "پاپی گک" ظاهر شاه!
مغالطه کاری و بی ربط گویی از روش های خاص کار شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد
شنبه 17 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
درماندگی "راوا" در پاسخ گفتن به ما
شما سرکرده های سازمان پوشالی «راوا» به درماندگی رقتباری گرفتار شده اید
شنبه 10 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
" راوا " و شعار دیموکراسی !
کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود
يكشنبه 4 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
"راوا" بايد حساب پول ها را بدهد!
پول برای مردم و به نام مردم افغانستان است نه برای مصرف شخصی سرکرده های راوا و خوش گذرانی آنها
پنج شنبه 1 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
فاجعه ء ننگین هفت ثور درس عبرتی به راوایی ها!
که اگر قدرت داشته باشند خلقی ، پرچمی ، جهادی و طالبی همه از یاد مردم برود
سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
شرمک "راوا" از شعله ای بودن!
سوال از سرکرده های راوا این است که چرا خودشان از شعله ای بودن خود می شرمند ؟
چهار شنبه 23 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
"راوا" رو در روی امریکا!
گزافه گویی محمود گودرزی در باره ء راوا
دو شنبه 21 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
راوا هم کشمش بی چوبک نیست!
سرکرده های راوا هیچ وقت نگفته اند نظر شان در مورد ترور خوب ترین کادرهای انقلابی سازمان رهایی از طرف جناح داکتر فیض و کشور کمال و امین میوند چیست؟
جمعه 18 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
پيامها
20 آگوست 2008, 01:18, توسط وارطان
مهدي بدآيين، فکر ميکنم که خودت ديدهدرا هستي نه راوا. مقالهاي که در نقد کتاب «کرباس پوشان برهنه پا» به قلم حسن شرق، آمده است، آيا کور شدهاي و نخواندهاي که راوا از جنايات سردار ولي و شاه محمود نوشته شده است و نقل قولهاي زيادي از کتاب زنده ياد غلام محمد غبار آورده است.
5 سپتامبر 2008, 19:05, توسط صابر
با شناختی که از نویسنده این نوشته ها، که زیر نام نیک آیین صفحات کابل پرس? را با نوشته های بیمایه علیه راوا پر کرده، دارم، خودش سالها با راوا ساخت و تا وقتی که میتوانست از امکاناتش استفاده کرد و صاحب سواد شد، اما حال با بیشرمی در مقابل سازمان مبارز و شجاع به تقلید از سرقبیلهاش میرهزار حداقل هشت بار در همین نوشته کلمات "گروهک پوشالی" را بر راوا میچسپاند اما شهامت ندارد که در برابر پوشالیان و خاینان واقعی وطن این کلمات را بکار برد.
20 آگوست 2008, 03:34, توسط پیام
دوستان عزیر! شرافتمندانه مطلبی را که مهدی نیک آئین تهیه داشته در رابطه به راوا وسازمان شان صدق مینماید . من بحیث یک فرد متعلق به ملیت زحمتکش ومحروم هزاره سالهای متمادی را بامایه گذاشتن خون درچارچوب باصطلاح سازمان راوا فعالیت داشتیم ولی دراخیر بخاطر رد سیاست های ظاهرشاه طلبی مورد غضب آنها تاسرحد تصفیه قومی قرار گرفتیم . این را خود راوایی ها نیزمیدانند . اگرپای زره ای ازاخلاق وشرافت انسانی درمیان باشد بر راوایی ها شرم آوراست که خود را انقلابی وضمنآ مخالف ظاهر شاه جلوه دهند . این را اسناد وموضعگیریهای آنها خوبتر بیان میکند وقابل دفاع نیست . شادکام باشید
20 آگوست 2008, 03:47, توسط نادر
نوشته مهدی نیک آیین علیه راوا برای من بی ارزش است، چون از میان دهها نوشتهای که اینجا گذاشته من کاملا میتوانم درک کنم که از کدام سوزش و درد این همه علیه راوا میتازد و این سازمان پیکارگر و مبارز را میکوشد که در رده پایین تر از ملاعمر و گلبدین و ربانی قرار دهد. دیگر تکرار مکرر و طوطی وار چند اتهام پوچ این جناب در برابر راوا آنقدر ملال آور و خسته کن شده که به خواندن نمیارزد.
اما آنچه در مورد فلم ساخته عتیق رحیمی در سایت راوا آمده کاملا درست است و جناب عتیق باید پاسخ دهد که چرا با این گونه مستند کوشیده ظاهرشاه را انسان هنرمند، دلسوز و وطندوست نمایش دهد و اندکترین اشارهای به مصایبی که وی و حواریونش بر افغانستان آورده اند نشده است.
20 آگوست 2008, 04:01, توسط سالنگی
جان برادر، اگر کمی دقیق به اوضاع کنونی وطن بنگری، هنوز هم بسیار بجا و بایسته است که گفت "پاپی گک ظاهر شاه" هزاران بار بر حکام خاین و وطنفروش و پوشالی و مافیایی کنونی شرف داشت!!! اینرا دیگر اگر در داخل افغانستان باشید و رنج و مصایب و تحقیر و توهین شدن های پیاپی را را تجربه کرده باشید، به گوشت و استخوان میتوانید درک کنید
20 آگوست 2008, 13:50, توسط عابد ولی
مهدی خان چند نوشته ضد راوا در کابل پرس? نشر کرد آنهم زمانیکه همه مرضداران را تب ضد راوایی فرا گرفته بود.از همان آغاز موضع قومبازانه مریض مهدی خان روشن بود .ولی«وقتی که خدا مرده را میشرماند» مهدی را نیز شرماند. و نوشت :
«خدایا اوغان ِ کوچی میایه -
نمی دانی ده سرمو چی میایه
از پاکستان موگه " اوغو" میایه -
پشت قروت پشت روغو میای»
دگر جهره هزاره بازی مضحک آن هویدا شد و اکنون شاید محقق،خلیلی،و چوبکی های شان به مهدی شاباش بگویند ونیک هزاره اش بخوانند.
21 آگوست 2008, 08:15, توسط رسولی
آقای مهدی! خوب آگاه باش که راوا یکی از بهترین ها است نیاز نیست که شما و چند نفر محدود دیگری بیائید بالای راوا اعتراض بگیرید زیرا راوا همیشه صادق بوده واست.آرزوی موفقعیت بیشتر برای دست اندرکارن راواهستم.
آنلاین : http://www.kabulpress.org