(بدون عنوان)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
1
دوباره سر آمده است صبر نیلوفرها
مرداب تشنه نمی شود
و ریشه های درختان بلندش را دوست ندارد
تا برگ های پهن سخاوت را می گشایی
خورشید و خشکسالی، دست در دست
ترا به سخره می گیرند
مرداب من موجی بزن
گل و لای درونت را تکان
تکان بده
که عقابان به ماهی های دل تو چشم دارند
و نیلوفرها را می دزدند
و تو در هزارتوی سکوتت فرو رفته ای
2
وقتی دشنامت دادم
انگار آسمان آذرخش هایش را جمع کرد
و باران بی دلیل قطع شد
و زمین دهان بازش را به سکوت نشاند
دشنامت دادم
نه از سر غیظ
نه از سر نفرت
تو چه می دانی به دشنام می پرستمت!
3
دارد دیر می شود!
توانم رو به تحلیل هست
آرزوهایم بزرگ و بزرگ تر می شوند
به کوله پشتی ام تکیه می کنم
می خواهم به دورهای دور بروم
جایی که ردپای انسانی نباشد
4
من خو کرده این قفسم
حتی اگر برانی ام
دوباره به آغوش تنگ تو
به پرواز در آیم
آنلاین : http://hesar62.persianblog.ir/post/103