صفحه نخست > دیدگاه > بابا سلام؛ صدایم را می‌شنوی؟ اینجا صبح شده است...

بابا سلام؛ صدایم را می‌شنوی؟ اینجا صبح شده است...

سرور برلاس
چهار شنبه 5 فبروری 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بابا سلام؛ / صدایم را می‌شنوی؟ / اینجا صبح شده است، برخیز نماز شکر کن/ شکر کن خدایی را که مادرم را گرفت/ بابا؛/ صبح شده است / سنگ‌ها اذان می‌گویند / صبحی تاریک ، صبحی از غم ، صبحی دلگیر/ غروب یادم می‌آید/ مادرم حلوایی از کوچه آورده بود / و پاسبان‌ها از سر کوه صدا می‌کردند: « شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید » / نمی‌دانم چطور خوابم بُرد/ بابا بیدار شو! / بابا بیدار شو! /گویی مظلومیتم تکرار شده است / برادرم کو!!! / برادرم را می‌خواهم / من، نان شب نمی‌خواهم/ همین که مادرم آورده بود ، بس بود / هفته‌ای می‌گذشت / بابا / من تکرار شما را می‌خواهم/ نه تکرار تاریخ .../ (مرتضی برلاس 15 / 11 /1391)

افشار به عنوان «زخمِ خون‌چکانِ» تاریخ، نقطه‌ی عطفی است که در ضمیرِ هر انسان با احساس، با وجدان و روشن اندیشِ این سرزمین نقش بسته است، گرچند سرزمین افغانستان در درازنایِ تاریخ بر اثرِ جورِ حکامِ ستم‌گر، جغرافیای قتل و کشتار، رنج و مرارت، ظلم و بیدادگری، خردستیزی و نفرینستانِ نفی و نسل کشی بوده است. مظالم وحشیانه در حق بخشِ مشخصی از اتباع این مملکت از دوران سیاه و شرم آور تاریخِ تحت حاکمیت عبدالرحمن نضج گرفته و به عنوان رسمِ حکومتی و وجیبه‌ی حاکمیت به میراث گذاشته شد و پرچمداران و طلایه دارانِ این استبدادِ تاریخی، بعضا به شدت و بعضا در حد اوسط، این رسالتِ کثیفِ بادارانِ‌شان را همچنان بر دوش کشاندند و وارثانِ خلفِ‌شان شدند. رسالتی که در آن بخش مشخصی از اتباع این سرزمین به جرم تفاوت‌های فکری، فرهنگی و نژادیِ شان محکوم به کشته شدن بودند و باید نسل‌شان به انقراض کشانده می‌شد! دراین میان اما، فاجعه‌ی افشار بزرگ‌ترین استبدادی است که بالای مردم بی‌گناه افشار تحمیل گردید و کودکان یتیم، بیماران روانی، خانواده‌های آواره، اسارت، فروخته شدن انسان و... ثمره‌ی آن بود. این جنایت بزرگ و نابخشودنی حتی در دنیا هم نظیر کمتری دارد، فجایعی ازقبیل آشویتس و هولوکاست گرچند با فاجعه‌ی افشار همانندی‌هایی دارد، اما افشار بر همه‌ی آنان فخر می‌فروشد.

افشار، مدفنِ منطق، گورستانِ وجدان و مسلخِ انسان و انسانیت است. در افشار، وجدان، شعور، احساس، عاطفه، عشق، انسانیت و حتی الوهیت از دمِ تیغِ برّنده‌ی دژخیمانِ ستم‌پیشه گذشت، و همه‌ی ارزشهای انسانی، یکجا با پاک‌باختگانِ معصوم و آزاده‌گانِ مظلوم تکه تکه شدند؛ یا در زیر آوارها و خرابه‌ها دفن گردیدند، یا در دخمه‌ها فرشِ اجسادِ بی‌گناهان گردیدند، و یا هم برای گذاشتنِ اثر و ردِ پایِ قاتل برای فردای تاریخ، توأمان با خونِ مقتول (یادگارِ گل آغا) شدند. در افشار، اخلاق و معنویت، به تعبیرِ استاد بودا، «صفر» نشد، چون «صفریت» بازهم نشان از «هستن» دارد، اما اخلاق و معنویت در این فاجعه‌ی ننگین، سر به نیست شد. حتی عمیق‌تر از شهیدانی‌که در گورهای دسته جمعی تلنبار شدند.

افشار، آبشارِ خون شد، خونی که از گلوی کودکان شیرخوار بر آسمان فواره می‌کشید، خونی که از جگرِ پاره پاره‌ی هر مادرِ دل سوخته با دیدنِ پرپر شدنِ کودکانِ شیرخوارشان به ویرانه‌های افشار ریخت، خونی که از عصاره‌های وجودی جوانان و نوجوانان به زمین ریخت، این خون‌ها خونِ عدالت بود، خونِ آزادی و خونِ معنویت؛ این خون، خونِ خدا بود، که یک‌بار در کربلا از گلوهای پاکِ حسین و یارانش و خون گلوی کودک شش ماهه‌اش توسط یزیدیان در دشت نینوا فواره کشید و چهارده قرن بعدش، همان خونِ خدا توسط کسانی که یزیدتر از یزید بودند از گلوهای پاک‌باختگانِ دیگر مردمان در سرزمینِ افشار به زمین ریخت، اما با این تفاوت که این خون‌ها در جوی‌بارها جاری شد، سرک‌ها را ملون نمود، تیرِ سه‌پَرِ حرمله به خمپاره‌ها تبدیل شده بود، وقتی‌که کودکان شیرخوار جام شهادت نوش کردند هیچ پدر و هیچ مادری را فرصت و یارای آن نبود که مثل حسین، خونِ طفلکِ شیرخوارش را به آسمانِ خدا پرتاب کند و ضجه زند که: «خدایا این قربانی‌ را از من بپذیر»‍! شاید هم اینجا پذیرفتنِ در کار نبود؛ شاید پاشانِ خونی به آسمان لازم نبود، شاید کفِ دستی برای تجمعِ خونی سالم نمانده بود و... نمی‌دانم، شاید خدا هم در آن شب درخواب بود، اما نه، فکر نمی‌کنم، چون صدای گلوله‌ها گوشِ فلک را می آزُرد، شاید خدا در تاریکیِ شب یارای دیدنِ پرپر شدن زنان، کودکان و مردم بی گناه و معصومِ غرب کابل را نداشت، شاید خدا هم با انسانیت یکجا دمِ تیغِ برنده‌ی دژخیمانِ تاریخ برابر کرده و کشته شده بود، آری! خدا هم کشته شده بود در آن شب، خدا مرده بود...

آری، فاجعه‌ی افشار متفاوت‌تر، سنگین‌تر و ننگین‌تر از فاجعه‌ی کربلا بود، در کربلا تجاوز جنسی اتفاق نیفتاد، اما در افشار چرا؟، در کربلا نیم روز طول کشید تا هفتاد و دو تن شهید شدند، اما در افشار در یک شب، بیش از دوازده هزار نفر شهید شدند، در کربلا لشکر یزیدیان، از قساوتی آن‌چنانیِ برخوردار نبودند که این سفاکانِ بی باک و بی آبرو برخوردار بودند؛ آری! افشار کربلا تر از کربلا بود، حتی روی دیواری با خونِ قربانی، گُلی رسم شده و در کنار آن نوشته شد: «این یادگار گل آغاست، بخند!».

اما یک وجه اشتراکِ خیلی مناسب که بین افشار و کربلا می‌بینم این است که در کربلا هم زور در لباس تقوا وارد میدان شده و فاجعه آفرید و این مثلث شوم «تیغ، تسبیح و طلا» خونِ خدا را در سرزمینِ «نینوا» ریخت. در افشار نیز همین مثلثِ شوم، خدا را در افشار ذبحِ شرعی کرد.

در فاجعه‌ی افشار، شهیدانِ شاهد و شاهدانِ شهید، در حدقه‌ی دیدگانِ زمان و تاریخ، در زیر آشیلِ هیولای تعصب و تحجر، لِه شدند و اندامِ انسانیت با نیش‌های گرگانِ درنده و سگانِ هار، پارپار شدند، و خمپاره‌ها در فضای غریبانه‌ی افشار جولان می‌دادند، ناله و ضجه‌ی مظلومانِ تاریخ، تا به عرشِ ملکوت طنین می‌افگند، و شاید هم گوشِ خدا را می‌آزُردند، در آن شبِ دیجور، در غمکده‌ی افشار، «اهریمن» بر «آهورا» مستولی گردید، در افشار، نه کردار و پندارِ انسانی، تعبیرِ «زرتشتی» شد، نه رفتارِ انسانی، طریقتِ «ابراهیمی» جست، نه عشق، مشربِ «اشو»یی را سیر کرد، نه عطوفت، سنتِ «محمدی» یافت و نه سیاست، راه صداقت پیمود؛ بل، همه چیز وارونه شده بود. شیطان در لباسِ خدا، زور در جامه‌ی تقوا و بالأخره «تیغ، تسبیح و طلا»، خدا و انسان را به خاک و خون انداخت، ارزش‌های انسانی و الهی را زیر چکمه‌هایش از رمق انداخت.

حال که از این فاجعه‌ی ننگینِ تاریخ، بیست و یک سال می‎‌گذرد، عاملین‌اش در پست‌های مهم ادارات دولتی، با پوزیشن‌های بلند بر چوکی‎های قدرت لمیده‌اند؛ شاید هم کشتن انسان‌های بی‌گناه غرب کابل، راکت اندازی، طراحی حملات مدهش، تجاوز بر زنان و دختران در افشار، یادگاری نویسی با خون مقتول و... همه و همه تجارب کاری، خُلقِ عظیم و حُسن شهرتِ ‌شان باشند برای تصاحبِ این پست‌ها. عاملان فاجعه‌ی افشار، هرگز به محاکمه کشانده نشدند و نخواهند شد، آنانی‌که افشار را آبشارِ خون ساختند، آنانی‌که نه تنها حقوق بشر را لگدمال کردند، بلکه حرمتِ انسان را شکستاندند و به زنان و دختران افشار که بدون شک خواهران و مادرانِ خود شان بودند، وقیحانه تجاوز کردند، آنانی‌که با ناله و ضجه‌ی یتیمان و بیوه زنان پوزخند می‌زدند، حالا در دفاع از حقوق بشر هورا می‌کشند، حالا اَکت و اداهای روشنفکری سرمی‌دهند، حالا دم از حقوق زن می‌زنند و حالا مجریان قانون‌اند... و مهم‌تر از همه، یکی از این سگانِ هار، اکنون در رسانه‌های افغانستان مثلِ سگ می‌غپد که در حادثه‌ی افشار مقصر نبوده و حتی حاضر است که با بازمانده‌های افشار مناظره‌ی تلویزیونی نماید و بی‌گناه بودنش را برای مردم ثابت کند، آری. من میگویم تو مقصر نبودی! چون تو در سیستم حکومتِ (به اصطلاح) اسلامی، مامور بودی و معذور؛ اگر تو آله‌ی دستِ تیغ داران و تسبیح بدستان نمی‌بودی و مردم بی‌دفاع غرب کابل را به خاک وخون نمی‌کشاندی، اگر در افشار ازکشته‌ها پشته‌ها نمی ساختی و اگر هم‌قماشانت باخونِ منِ(مقتول) روی دیواری خانه ام که توسط هم پیمانانت به ویرانه تبدیل شده بود با افتخار بزرگ، ازخود یادگار بجا نمی گذاشت، تو دیگر به این پست های مهمِ امروزی‌ات نمی رسیدی و صاحب نام ونشان نمی شدی! چون ددمنشان در درازنای تاریخ با ریختنِ خونِ مظلوم و با به مسلخ کشانیدنِ عدالت و انسانیت شهره‌ی دیار گردیدند، حماقت‌مآبانِ پول‌پرست هماره با خیانت‌ها و بدکاری‌های خویش، مطرح و نام‌دار میگردند؛ و تو از این امر مستثنا نیستی.

اما افشار در اوراق تاریخ حک شده است؛ افشار جاودانه‌ی تاریخ است، افشار هرگز نمی‌میرد چون فراموشیِ افشار، به فراموشی‌سپاریِ تاریخ است، افشار برای همیشه زنده است. گورهای دسته جمعی و ویرانه‌های افشار خود، شاهدانِ جاودانه‌ی تاریخ اند، و عاملانِ این فاجعه‌ی ننگین، هیچ‌گاهی نمی‌توانند ذهنیتِ مردم و صفحات تاریخ را نسبت به این جنایت شان مکدر سازند. نه با مناظره‌های تلویزیونی، نه با هوراکشیدنِ انسانیت از وجدان‌های کثیف شان، نه با پست و مقام و نه با هیچ چیزی دیگر.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • مطلب خوبی است اما به کابل پرس? زیب نمیدهد که این مطلب را منتشر میکرد بخاطر اینکه شما بی دین و لاییک هستید ولی مطلب از امام حسین و کریلا یاداوری کرده است ..... و ضمنا همه میدانند که سایت کابل پرس یگ سایت خبیث و نفاق افگن و پست بی ناموس به شمار میرود و مطالب شما باید از بی دینی سخن بمیان بیاورد نه از کربلا و امام حسین اما شما ضمنا غیرت هم ندارید برای رسیدن به هدف خود از دین هم کمک میطلبید تف بر شما نجسها

  • در کربلا ان فریب خورده حسین امد و منتظر کمک فریب دهنده ها ماند تا دولت مردان سرش بزدند، ان فریب دهنده ها دشمنی خود را ادامه دادند تا اینکه
    1. به قران شک کردند، چگونه؟ به دروغ از امام جعفر صادق حرف ساختند که یک حرف قران، در قران فاطمه نیست،
    2. احادیث جعل کردند حتی در مورد باقلا و زردک و غیره سبزیجات و خواستند دین را به مردم طوری دیگر بیان نمایند
    3. مذهب ساختند تا مگر ملت مسلمان را مثل روز افشار به جان هم بیاندازند که توانستند چنین کنند
    هنوز که هنوز است امت مسلمان باید این چهره های فریب دهنده ضد اسلام و انسانیت را باید بشناسند تا بار دیگر واقعه مثل افشار تکرار نگردد.
    با احترام

  • حسین بیرار اینه کابل پرس? بد یک سایت اسلامی ره نیشو بدهی که صدای افشار ره بالا کینه دیگه نالت ده سید ها کوه فروش کینه زنده باشی

  • با عرض سلام
    بسیار مقاله خوبی بود کاملآ واقعیت را بیان نمودید.
    بتازید ما هم خدایی داریم

    آنلاین : http://nsa.gov

  • مریدان و مخلصان قهرمان ساختگی، اگر شهادت شاهدان عینی نمی بود مسئولیت قتل عام افشار را هم به گردن جنرال دوستم می انداخت.

  • لوچکهای شورای نظار همراه با سیاف ادمخور و چند کوه فروش سید و ناسید روزی باید جوابگوی اعمال خود باشند. اگر در این دنیا نشد به شما قول میدهم که در اخرت خداوند اینها را به سزای اعمالشان خواهد رساند. چه شیعه باشد چه سنی و چه کافر!!!!!

  • از دسیسه ها ، جاه طلبی ها ، آشوبگری و چنگیز منشی ها ی بابه مزاری خو قدی وحشی گری و تند خویی شفیع دیوانه شی هیچ نگوفتی بیرار.

  • بیرار دم وقتی گپ از محاکمه میشود شما لوچکهای شورای نظار بند تنبان خود را گرفته و فرار میکنند. اگر لوچکهای شورای نظار ضد کسی مدرکی میداشتند به خدا قسم که هر روز این اسناد را در تلویزیون و رادیو و انتیرنت پخش میکردند. اما ندارند و تنها مثل ایرانیها پروپاگند میکنند.

    اما بر ضد شما لوچکها مردم افغانستان مخصوصن مردم غرب کابل هزاران سند دارند که بی وجدانی و شروریت شما را ثابت میکنند.

  • چنگیز ملیون بار نسبت به مسعود بز کوهی شرف دارد. تو احمق لعنتی آنچه که در مورد چنگیز شنیدی از زبان دشمنان قسم خورده اش بیرون بر آمده است. چشمت را بازکن در مورد چنگیز مطالعه کو تا بدانی واقعیت از چه قرار است. در زمان چنگیز به قرار اعتراف مورخان مشهور کاروان های تجارتی تمام آسیا را بدون مزاحمت و ترس از دزدان رفت و آمد می کردند. اما در زمان حاکمیت بز کوهی، مردم از یک منطقه به منطقل دیگر رفته نمی توانستند .من در حصۀ اول خیر خانه زندگی می کردم به چشم های خود دیدم که گندم های سیلو را دزدان مربوط شورای نظار به امر شیطان بزکوهی به پنجشیر انتقال میدادند. انتقالات زمانی بود که افشار و مناطق سیلو را گرفته بودند.

  • استاد ربانی مرحوم به کسی گفته بوده که مسعود باعث تمام جنگها با هزاره ها و ازبکها بوده ..... ربانی مرحوم افزوده که من واقعا اولها نمیدانستم که مسعود اتش افگنی میکند اما بعد ها موضوع را فهمیدم ....... حالا که مسعود زنده نیست اما یقینا خداوند از او در مورد فدرت خواهی و گشتار مسلمان ها سوال خواهد کرد و روی سیاف منافق هم سیاه باد که باعث جرم و جنایت در افشار شد و همچنان سید های حزب وحدت که پول گرفتند و کوه افشار را فروختند خداوند متعال حتما از همه اینها پرسان خواهد کرد و هم از حماقت و نادانی و سرتمبگی بابه مزاری لعنتی که ما مردم هزاره را بر باد کرد

  • برلاس عزيز چندين افشار دگر در راه است،حالات طورى پيش ميرود ،كه مقدمه افشار هـا را نشان ميدهـد با اين فرق كه دگر موقع شكايت نخواهـيم داشت.

  • خداوند ديگراين چنين جنايات را تكرار نكند من به حال مردم و وحشت كه بالايشان صورت گرفته سخت گريستم و اين مقاله را و نظر دهنده گان را ستايش ميكنم پشتونيار

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس