صفحه نخست > دیدگاه > از ملای لنگ تا شيخ آصف محسنی

از ملای لنگ تا شيخ آصف محسنی

ذبیح الله فرهنگ
شنبه 30 نوامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حضور گروه هاي ذي نفوذ در برابر حكومت ها، در تاريخ افغانستان، داراي گذشته ي دوريست كه بصورت مشخص تر،‌ از دوران زمامداري اميرعبدالرحمان خان تعريف مي شود. طبيعيت خشن و روستايي امير و سياست قبيله گرايي او، تنها عامل قتل هزاران انسان اين سرزمين در زمان اش نبوده است، چگونگي فعاليت هاي ملاه ها وسران قبيله واربابان قريه ها، كه از نفوذ اجتماعي برخوردار بودند، و هريك در دل مردم محبوبيت داشتند،‌ بيشتر دال بر تشديدي سياست تك گرايي امير شده است. زماني كه قشر روحانيت و اربابان قريه خودشان را جدا و مستقل از حكومت مركزي فكر مي كردند، عبدالرحمان را براي تحكيم پايه هاي حكومت اش تحريك مي كرده است ولو به هرقيمتي! ازهمين روست كه عبدالرحمان يك سياست سركوبگرانه را براي سركوب گروه هاي فشار كه عمدتا يك خطر وتهديدي كلان براي قدرت اش بحساب مي آمده است، روي دست گيرد.

به همين ترتيب، زمانيكه امان الله خان مصمم مي شود تا اساس يك حكومت قانون را بنانهد و فرهنگ قانونگرايي را درجامعه افغانستان گسترش دهد، اختلاف ها و شك و ترديدهاي برخي روحانيون باعث مي شود تا روياهاي امير مدرن گرا به ديوارهاي آهنين مذهبي برخورد كنند و جرقه هاي آن تا آنجا برسد كه« ملاه عبدالله» معروف به «ملاي لنگ»، در منطقه منگل ولايت «پكتيا،» دست به اعتراضات خدشه ناپذير بزند و از آدرس مذهب مردم را در حول وهوش اش جمع كند و در يك دست اش قرآن را بگيرد و در دست ديگر اش قانون جزاء امان الله را، از مردم بپرسد كه كدام اش را قبول داريد؟ از همين جاست كه ستون پايه هاي نظام اماني به اثر اصابت بر ارزش هاي حاكم، كم كم متزلزل شود و روزي قدرت را بصورت غيرمسالمت آميز به خادم دين رسول الله واگذار كند.

دوران« سردار داوود» را از فشار گروه هاي ديني جامعه نيز نبايد فراموش كرد. او كه بعنوان اولين رئيس جمهورافغانستان كه با عبور موفقانه از «انقلاب سفيد،» قدرت سياسي را روي دست گرفت، در مواردي متعددي با علايق شخصي و گروهي رهبران مذهبي برخورد كرد. داوود، سياست اقتصادي را خط مشي اصلي حكومت داري پنج ساله اش انتخاب كرد. تاريخ نگاران از كارنامه داوود و دست آوردهاي او در تاريخ معاصر افغانستان،‌ به نام نيك ياد مي كنند و از طرح پلان هاي موثر و مفيدي كاري او، مي ستايند. ولي به هيچ وجه از مخالفت ها، سنگ اندازي ها و مداخلات قشر پس رو جامعه، در امان نمي ماند. «تحريك اسلامي»، نمونه ي خوبي است كه براي برانداختن حكومت داوود، طرح كودتا مي ريزاند.. مورخين مي گويند كه: «اما كودتاچيان موفق نشدند و دراسرع وقت از تصميمي كه داشتند، افشا شدند. درنتيجه برهان الدين رباني به پاكستان فرار كرد، مولوي حبيب الرحمان كشته شد و سياف به زندان انداخته شد. اما دراين ذوالفقار علي بوتو از فرصتي كه بدست اش آمده بود، استفاده كرد و از سران نهضت اسلامي استقبال گرم كرد تا بتوانند از داوود توسط اعضاي نهضت اسلامي،‌ انتقام بگيرد.». از اينرو، حكومت سردار داوود نيز، همانند نظام هاي قبل و بعد از او، هميشه درگير جاروجنجال ها،‌ توطئه ها، دردسرسازي ها و سخن پراكني ها از آدرس مذهب، و حركت هاي تهديدآميز از داخل جامعه بوده است.

زماني كه كمونيسم به ميدان مي آيد، نورمحمدتره كي از «كارگران و حمايت از حقوق قشرزيرستم» سخن مي زند. هرچند كارگران از اين دوره،‌ تعاريف ضدونقيصي دارند واز كمونيست ها توصيف مي كنند. اما چپي هاي كمونيست به دليل قرائت هاي عاطفي و نداشتن شناخت از جامعه سنتي افغانستان، با بن بست هاي جريان هاي كلاني اسلامي روبرو مي شوند. دراين زمان، بحث از گروه هاي فشار مطرح نيست كه مذهبي ها براي آوردن اصلاحات در نظام دست به چنين اقداماتي زده باشند. بلكه يك سره جنگ دوتا ايدئولوژي با سرازيرشدن متون ترجمه شده به پشتو وفارسي از الازهر، بيروت وكويت در افغانستان است. گروه هاي اسلام گرا كه بيشتر از سوي جماعت اسلامي پاكستان حمايت مي شوند و از اخوان المسلمين با آثار سيدقطب و محمدقطب تغذيه مي شوند، در برابر باورداشت هاي چپي ها موضع مي گيرند.سپس دراين گيرودار جرياني ديگري تحت نام«گروه هاي پاسداران اسلامي» كه اكثرا متعلق به هزاره ها و شيعه هاي افغانستان بوده اند، براي اولين بار اعلام موجوديت مي كنند. بنابراين، دوران كمونيست ها از تركي گرفته تا نجيب، با موضع گيري هاي بسيار جدي گروه هاي اسلامي روبر مي شوند كه تداوم وضعيت، روز به روز به مشكل روبر مي شود كه سرانجام سياست «مقاومت و پيروزي» ميان حزب دموكراتيك خلق و اسلاميست ها، اثرات خطرناكي در تاريخ افغانستان بجا مي گذارند.

با آمدن نظام نيمه دموكراتيك به رهبري حامدكرزي، بسياري گروه هاي اسلامي از اين نظام استقبال كردند. اما، دركنار اينها، بعضي حلقات مذهبي- سياسي است كه هرازگاهي براي حكومت مشكل آفريني مي كنند. اما جالب است كه حكومت افغانستان نسبت به اين گروه ها،‌ بي تفاوت بوده است.. نهادهاي امنيتي افغانستان هرچند از دست اندازي ها، سخن چيني ها و تبليغات گسترده ي رسانه ي سران و سرداران و رهبران اين گروها آگاهي كامل دارند ولي معلوم نيست كه چرا فعاليت هاي مُضر اين حلقه هاي وابسته را متوقف نمي كنند. يكي از سران حلقه هاي مشكوك، هفته گذشته فاشد. يكي از نام ژورناليست دراين كشور خيانت مي كند و ديگري تصاميم اين كشور را با معاهدات رنگين تاريخ شبيه سازي مي كند. يكي براي طالبان كارشناسي مي كند و از موضع اين گروهي خونريز و آدم كُش بعنوان كارشناس مسايل سياسي در رسانه ها آشكارا مُهر تاييد مي گذارد، ديگري از تجمعات مردم در مراسم مذهبي، براي اهداف سياسي باداران اش بهره برداري مي كند. يكي با بزرگنمايي طالب ها و دفاع از عملكردهاي سياه اين گروهي توتاليتر براي پاكستان كار مي كند و ديگري با برگذاري نشست ها، گردهمايي هاي مخفي و فعاليت هاي گسترده ي فرهنگي در داخل جوانان و نوجوانان، براي منافع ملي ايران عرق مي ريزد و باشكار مردم از آدرس مذهب، تيشه به ريشه مردم ميزند سرانجام يكي از خونريزي حمايت مي كند ديگري قلم اش را براي دفاع از منافع بيگانه بكار مي برد. يكي شعر بنياد افكن مي سرايد و ديگري بصورت سيستماتيك روند رُشد جامعه را با موعظه خواني ها و تشويق مردم به زندگي قبيله ي، مُنحرف مي كند. سرانجام؛ يكي از خونريزي دفاع مي كند، ديگري مردم را عليه حمايت از تصاميمي كه، بر اين خونريزي ها كماكان نقطه ي پايان مي گذارند، از آدرس مذهب و دين تشويق مي كند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوست عزیز مطلب تان زیبا بود اما اینکه چرا این همه خاین قاتل درد در قدرت اند و از طر ف کیها سپورت می شود و این افراد گرا اسلامیست ها است وطن را به گند کشیده اند و دولت و مردم بسواد هم از ان سود می برند و این ابر قدرت های دولتی افغانستان که از سواد و دانش امروزی را ندارند که دنیا در کجا رسیده و افغانستان در قرن هجر با انون همه بی سوادر جهل نا دانی ، این عکس بالا نمایندگی از ان میکند و این اقا افتاب سر کوه است چرا باز نشسته نمیشود که بازهم می خواهد بالا گنج سر زمین حلقه بزند.

  • كجايش. به محسني ارتباط داشت بايد چند سطر در باره محسني مينوشتي كه ثابت ميشد كاري كرده يا خوب يا بد،يا خوشت نميايه كه چرا دالر نگرفته و مهاون كرززي شده!يا در سگ جنگي هاي كابل زير بيرق سالار شهدا مظلوم ترين ادم دنيا قرار نگرفت!

  • در سگ جنگی های کابل این خوک کثیف به دستور اربابان کثیف ایرانی اش زیر بیرق ربانی ومسعود جنایت کار وانحصار طلب بود.مسجد ومدرسه اش نیز سوء استفاده از دین مقدس اسلام است.چون این به اصطلاح مدرسه پایگاه جاسوسی رژیم جنایت کار وفاشیست ونژاد گرای دیکتاتور ایران است.خیانت بیشتر از این؟؟؟؟؟؟

  • اقای محسنی همیشه ازطرف افراد کم عقل احمق توهین میشه کابلیان بیاد داره سک جنگی های مزاری و سیاف راخیلی ازافراد دو طرف هم به درگ واصل شد
    این دوتا عبدل که درکابل رسید
    بعد ازان فصل خزان گل رسید
    عبدل اول همین سیاف بود
    خیلی به وجدان به انصاف بود
    عبدل دویم مزاری نام او
    غرب کابل رفت اندر کام او
    حامید کابل

    آنلاین : http://kabulpress

  • کسانی که به اقای محسنی توهین میکنند در نطفه انها حتما خلل ایجاد شده و میتوان گفت که حرامزاده به شمار میروند انتقاد کردن و بررسی نقاط خام رهبران کار خوبی است اما مثل حیوان حرف نوشتن کار حرامزاده ها میباشد ...... با وجود نکات منفی محسنی اما باز هم او معتدل ترین و منطقی ترین رهبر جهادی به شمار میرود ..... در جنگ ها شریک نبود ...... چاپلوسی امریکاییان را نکرد ..... پول های جهاد را برای خود و فامیلش مصرف نکرد ..... و عمرش را برای عزت مذهب جعفری کار گرفت

  • همین محسنی نبود که قانون احوال شخصیه شیعه را نوشت و به
    پارلمان ارائه کرد؟

  • مرضیه جان به نطفه مطفه زیاد کار مه دار ورنه نطفه خانه ات خراب میشه :)

  • استاد عبدالعلی مزاری در حال سواری دادن به یک طالب

  • خدا هر چه زودتر این شیطان خاین را به جهنم واصل کند . در اصل اگر نطفه ئ این خوک از خایه هائ کس دیگر نمئ بود . به این حد شیطان نمئ بود .

  • کیانئ اگه کونت مئ خاره ادرست را بده

  • مرضیه چند کئلو نطفه پاک مئ خواهئ ؟

  • گویندهمین شیخ الشیاطین نوکر اخند های ایران در خردسالی در شهر کندهار در حمام شاگرد بود از قضا در وقت کیسه مالی توسط یکی از ارباب زور زر کارش خراب شد بعدا توبه کرد وبه مدرسه که از پول اخند های ایران اداره میشد قال مقال ایرانی یاد گرفت و از ان به بعد تا امروز به ساز اخند های ایران میرقصد و به پول اخند های ایران مدرسه خاتم الا نسانین و تلویزیون بی تمدن راه انداخته و به پول ایران مشغول مزدوری ایران و اخند هایش است.

  • تمام سیدهای دشت پرچی دخترهای هزرهگی را گاییدند و اولادهای همونها در کابال پرس علیه سید ها مطلب مینویسند

  • جوانهای سید دخترون هزرهگی را گاییدند و اولادهای همو د کابل پرس? علیه سیدها مطلب مینویسند

  • جوانهای سید دخترای هزرهگی را در دشت پرچی گاییدند و اولاد همو حرامزاده ها علیه سید ها پت پت موکنند

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;/////

  • سازمان عفو بین الملل در سال 1373 گزارش داد که در جنگ افشار افراد سیاف که همگی اوغو بودند به دختران هزره گی در افشار تجاوز جنسی کردند و دختران هزره گی حامله شدند و حالا همین حرامزاده های که علیه سید ها تبلیغ میکنند از همان نطفه مردار و تجاوز شده اوغو ها هستند... او بی ناموس ها بروید پیش پدر خود استاد سیاف شاید کفالت شما را بر عهده بگیرد

  • واقعا هم سیاف در حادثه افشار به دخترون هزره گی مو تجاوز کرد .... خدا خانه اورا خراب کنه او سگ وهابی

  • BABA NANAG!!!! hahhaha

  • اینجا سخن از سادات گدا (گشتیگر) نیست، چرا این سیدهای گشتیگر، که سال ها هزاره ها کار کرده اند و اینها از حاصل دست رنج هزاره ها مفت خورده اند و به زندگی طفیلی و خفت بار شان ادامه داده اند، به دو و دشنام به هزاره ها شروع کرده اند؟

  • به نزد من سید وهزاره کدام امتیاز بالاتر از هم ندارند زیراکه در قیامت پرسند که عملت چیست نگویند که پدرت کیست؟
    چوکنعان را طبیعت بی هنر بود
    پیمبر زادگی قدرش نیفزود
    هنر بنما اگر داری نه گوهر
    گل از خار است ابراهیم زآزر

  • برادران عزيز:
    هيچ كسي حق توهين به كسي ندارد. لطفا خواهش مي كنم كه از اين گونه اظهار نظرهاي خطرناك و دور از منطق گفتگو، دوري كنيد. بامحبت فراوان

  • برادران عزيز:
    هيچ كسي حق توهين به كسي ندارد. لطفا خواهش مي كنم كه از اين گونه اظهار نظرهاي خطرناك و دور از منطق گفتگو، دوري كنيد. بامحبت فراوان

  • bechara hazara ba pashton bejanga ba tajik bejanga ena kho khaira ena kho doshmanan qade 4 ta saidag gashtgar wa 2 ta qezelbash chapalos chi kar kana asalan shoma ham jomle adam hesab meshen to ra khoda

  • یک سید خر سید گشتگر مرد کار نبود همه خرسید ها همانطور است انوری جاوید از بیکاری وبیغیرتی اش سالها در زیر کیر محسنی بچه باز پشت خم گرفت و بلاخره بخاطر بدست اوردن پول دولت با سیاف یکجا شده بر سر افشار فاجعه پیش بلد شده وتوسط سید هایی ارتباطی خودسنگر افشار را فروخت وفاجعه افشار را خلق کرد این خرسید ناموس دین ومذهب خود را ار بیکاره گی وبغیرتی خود در بدل پول میفروشد به این خرسید ها فرقی ندارد که بخشش کننده کننده گان پول برایشان سیاف باشد یا محسنی پشت بچه بیریش یا کسی دیگری اینها فقط پول مفت خیرات کار دارند نه مذهب وناموس و غیرت این خر سید ها در بدل پول تن بهر جنایت و بیغیرتی میدهد.

  • حرف شما درست است از اول تمام سید ها با بابه مزاری همکار بودند اما وقتی فهمیدند که مزاری خبیث خیانت کار است از او روی گردان شدند و استاد اکبری هم با سید ها از مزاری کثیف جهنمی جدا شدند و زمانی که حمایت سید ها از گروهک بدنام مزاری قطع شد مسعود بر مزاری حمله کرد و او را فراری داد و افراد اوغو هم رفتند و دخترای هزره گی را در افشار گاییدند و شما از تخم همان اوغو ها هستید که سید ها را فحش و دشنام میدهید ضمنا غیرت سید ها را هم دیدید که مصطفی کاظمی در مقابل خارجی ها ایستادگی کرد و اخر به شهادت رسید ولی شما هزاره های بی ناموس و بی غیرت با خایه مالی امریکا یکی معاون کرزی شد و یکی هم دنبال داکتر عبدالله رفت و خایه مالی پنجشیری ها را بخاطر قدرت میکند حالا فهمیدید که غیرت ندارید او بی ناموس ها مرگ برای شما بهتر است از این زندگی ننگین

  • سید گشتگر ها پیش از انقلاب کمونیستی جوال بدوش مشغول گدایگری بودند بعد از انقلاب مشغول دینفروشی و سنگر فروشی شیعه ها و معامله گری با سر نوشت شیعه ها بودند این اقلیت انگشت شمار انگل و مفتخوار همیشه جامعه تشییع را در افغانستان از عقب خنجر زده و مصروف وطعه و خیانت و جنایت بوده و استند

  • به گفتار ملا به کو به گفتارش نه

  • من اگر چه سید نیستم اما سخت به سادات احترام دارم اگر سید ها نبود تا حالا نسل هزاره با کمونیست ها یگجا شده بود سلطان علی کشتمند در زمان کمونیست ها هزاران دختر هزاره گی را به روسیه فرستاد که توسط روسها گاییده شدند و حالا رهبران ساختگی ما دختران هزاره را به قرارگاهای خارجی ها تحفه دادند خوب نیست گه گفته شود اما موجودیت صد ها فاحشه خانه در دشت برچی و امدن موتر های لوکس از شهر به برچی در ساعات شب چه معنی دارد ؟

  • تا مریدان خر و بیسواد بنام محراب خادمی بین هزاره ها وجود دارد، سادات گشتیگر حق دارند آقایی کنند! کسیکه سر را خم گرفت باید او را سوار شد!

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;/////;;;

  • واقعا هم همینطور است سید ها هم پول مردم هزاره را به نام خمس میگیرند و هم دختران هزاره را به نام سهم جد خود نکاح میکنند عجب مردم هوشیار هستند این سید ها هیچ کار و بار ندارند بجز خر کردن مردم هزاره..... راستی سوال اینست که چرا ما هزاره ها اینقدر خر و بی عقل هستیم گاهی با پنجشیری ها جنگ میکنیم و حالا باز رابطه دوستی را محکم کرده ایم .... همین سیاف نبود که دختران هزره گی را در افشار تجاوز کرد اما محقق رفت و چندی قبل با او هم دوستی کرد عجب مردم خری هستیم ما هزاره ها.... ناموس ما را در بهسود کوچی ها تجاوز کرد اما ما همینطور در کابل بی تفاوت نشسته ایم... ایا ما واقعا عزت و شرف داریم ؟

  • وقت روز مردم هزاره به خواهد شد که همین مار های بین استین خود را همین سید های خررا بدون تف زن ومرد اش را بگاید همین معامله گران و پیش بلدان دشمن.در غیر ان این خر سیدان غیر گدایگری معامله با سر نوشت تششیع و دین فروشی دیگر کار و غیریت کار انسانی را ندارند.

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;/////;;

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;/////;;;0

  • شما اولاد های حرام زاده ولد زنا که از یک مفعول زن باره خبیث وجاسوس بیگانه حمایت می کنید.محسنی این مفعول نژاد پرست ودین فروش کثیف که یک مجاهد واقعی یعنی شهید مشتاق را به شهادت رساند وخواهر صغیر اش را که به اصطلاح شاگرد این بلعم باعورای کثیف غنداری پشت سوراخ غیر شرعی تصرف کرد وبه او تجاوز کرد وآن دختر مظلوم وبیچاره چاره یی نداشت تا به عقد این خوک کثیف که حکم پدر کلان اش را داشت دراید.آیا شما ولد زنا های کثیف خجالت نمی کشید که از چنین مفعول دین فروش وفاسدی حمایت می کنید.مسجد ومدرسه این دین فروش کثیف نیز پایگاه جاسوسی رژیم پلید وفاشیست ولایت قبیح ایرانی است.واین دین فروشی وسوء استفاده از دین مقدس اسلام است.لعنت بر این دین فروش خبیث ومفعول.
    این سگ پدر جنایت کار یکی از کسانی بود که در جنگ افشار نقش ستون پنجم را در بین ما بعهده داشت وزیر پرده با دشمنان مردم ما همکاری می کرد.هزاره ها وشیعه های با وجدان باید از خواب خر گوشی بر خیزند وچهره این خوک کثیف دین فروش را بهتر بشناسند.

  • این جهنمی سگ پدر خبیث باید به جزای اعمال جنایت کارانه خویش برسد.خداوند چهره این جهنمی خبیث را مانند سگ های پیر وهار کرده لعنت بر تو سگ پیر وبلعم باعورای دوران.لعنت بر تو زن باره کثیف مفعول وهمه طرفداران ولد زنا یت.

  • قیافه این شیخ الشیاطین شادی به شادی باز میخورد به همین خاطر در بیش از سی سال شادی های مانند سید انوری سید جاوید سید هادی را در میدان شادی بازی سر اش خوب شادی بازی کرد.

  • بود بریک دسته احمق رئیس

    نصر باشد نام باند آن پلید

    بد تر از شداد و فرعون و یزید

    افتخارش نام چنگیز و مغول

    دشمن سرسخت با آل رسول

    در سخن گفتن به مثل گاو نر

    در لجاجت هم طراز هفت خر

    در مروت کمتر از ابن ولید

    در جنایت بد از شمر و یزید

    روز روشن آمر و مسئول بود

    شب که می شد فاعل و مفعول بود

    از صداقت ذره ای در او نبود

    در خیانت گوی سبقت را ربود

    هرکجا بنهاد پا آن بد نهاد

    جان و مال خلق را در باد داد

    پیروانش از ستم بیداد کرد

    ظلمهای بدتر از شداد کرد

    حرمت قرآن و دین بشکسته شد

    هم مساجد هم تکایا بسته شد

    بس جفا برمردم بیچاره شد

    از مزار و بامیان آواره شد

    آنچه آمد برزنان و دختران

    من حیا دارم که آرم برزبان

    بس که هستند جانی و بی بند و بار

    کی توان گفتن یکی از صد هزار

    جای آنکه یاد آن بی‌دین کنم

    بهترآنکه در حقش نفرین کنم

    بارالها از مزاری تا خلیل

    در دوعالم ساز رسوا و ذلیل

    ..................................................

    از دشت مزار آمد آن نرخر آزادی

    جفتک زده و سرداد او عرعر آزادی

    چون گشت دبیر حزب آن مردک بی وجدان

    با قرت و لگد بشکست بام و در آزادی

    آندم که جوانان را بنمود جدا از دین

    مادر به فغان آمد از دختر آزادی

    در برچی و در افشار شد مایه بد بختی

    برمردم آن سامان از سنگر آزادی

    هتاکی‌ای در مسجد بی‌باکی‌ای با قرآن

    شد باعث بی‌دینی در کشور آزادی

    از بسکه جسارت شد برحیدر و برزهرا

    سوزد دل هر مؤمن با آذر آزادی

    اندر اثر بدعت کاخ شرف و عزت

    یکباره فرود آمد روی سر آزادی

    در داخل و در خارج از وسوسه این قوم

    رقصید زن شیعه با معجر آزادی

    از بسکه جنایت کرد، آخر دم جان دادن

    در مقعد او کوبید چوب تر آزادی

    لعنت به ابوجهل و آنها که پس از مرگش

    کردند خلیلی را کیلینر آزادی

    برعترت و برقرآن یک دسته بی ایمان

    کردند جسارت ها در منبر آزادی

    هرجا که قدم بنهاد آن دسته بی بنیاد

    هرلحظه ستم می زاد شور و شر آزادی

    بی‌دینی و بد کاری تا چرس و شراب و می

    یکباره فرا بگرفت دور و بر آزادی

    ظلم و ستم و طغیان با عترت و با قرآن

    ببرید زبی‌دینی بال و پر آزادی

    با نام طرفداری از ملت بی چاره

    شد پاره دل ملت از خنجر آزادی

    القصه جنایت ها گردید رواج آنگه

    کز شهر مزار آمد آن نرخر آزادی

  • نمی خواهم واژه های "قهرمان" و "تقلب" را موشکافی نموده و از نگاه لغت و اصطلاح به تعریف گرفته شوند و البته هدف از نگارش این سطور نیز پرداختن به چیستی واژه های فوق الذکر نیست. بنابراین مستقیماً به اصل موضوع که عبارت از حال و قال قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی امروزهای افغانستان می باشد، وارد می شویم.
    البته از اول کار حساب قهرمان های حقیقی را از حساب قهرمان های تقلبی تصفیه می کنیم و هدف از هر واژۀ قهرمان که با صفت تقلب در این نبشته تشیع می گردد، نشانه رفتن به آدرس اشخاص اند که افراد و گروه های معلوم برای تأمین اهداف تجارتی و سیاسی شان آنها را تقلب نموده و بحیث یک قهرمان بر گرده های تاریخ تحمیل می کنند.

    یقیناً پروسۀ تفکیک قهرمان های تقلبی از قهرمان های غیر تقلبی به تعمق، تعقل و تفکر نیاز است. و با در نظر داشت فرهنگ مروجۀ فی الحال کشور که همه چیز بر مبنای هویت های قومی، مذهبی، سمتی، زبانی و ... مورد قضاوت قرار می گیرند نه بر اساس ارزش های انسانی، این پروسه پیچیده شده و امکان به ترکستان رفتن آن افزایش می یابد. بناً با حفظ احترام و بدون لیست کردن نام های قهرمان های غیر تقلبی که نام و نشان شان آفتابی اند، چندی پیرامون قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی می نگاریم.

    قهرمان داشتن یک افتخار است و عموماً ملت ها به هدف بقای حیات روانی شان می کوشند تا شخصی را که در یک مقطع خاص از تاریخ شان گلی را به آب داده است و یا کشوری را فتح کرده است، در قالب یک تندیس بحیث یک قهرمان بتراشند. و البته نباید از قید کلید های کیبورد کمپیوتر باقی گذاشت که قهرمان ها اصلاً در مقاطع از تاریخ یک ملت ظهور می کند که در آن مقطع رقم خوردن سرنوشت آن ملت به راه راست، مشروط به ظهور یک چهرۀ که نسبت به دیگران متفاوت می اندیشد و عمل می کند، می باشد.

    پرده های گوش همۀ اعضای جوامع بشری با آهنگ واژۀ جنگ آشنا اند. جنگ نفت، جنگ سرد، جنگ آب، جنگ ویتنام، جنگ عراق، جنگ جهانی اول و یکی و خلص شف شف نه شفتالو، برای واژۀ جنگ فرمایش هرنوع صفت را می توان پذیرفت. اما به «جنگ قهرمان ها» کمتر توجه مبذول شده است و این نبرد که عموماً در میان اوراق کتب، پرده های تلویزون، امواج رادیویی، شماره های نشرات طباعتی و غیره و غیره رقم می خورد، از دید تحلیل گران امور وغیره باقی مانده و نتوانسته است که افتخار زیرذره بین رفتن آنها را کسب نماید.

    البته بعضی از اشخاص به «جنگ قهرمان ها» واژه های دیگری را از قبیل سرقت تاریخی، ملی گرایی، زبان پرستی، شخصیت پروری، شوونیزم قبیلوی و غیره اطلاق نموده اند. زمانی که ایرانی ها جرئت به خرچ می دهند و سید جمال الدین افغانی را سید جمال الدین اسد آبادی می پندارند، افغان و آگاهان سایر جوامع به این عمل ایرانی ها سرقت تاریخی می گویند، کسی هم آن را ملی گرایی ملاهای اسلامی ایرانی می نگارد، دیگری نیز آن را زبان پرستی فارسی زبان ها می داند. و یا زمانی که بعضی از افغان ها افتخارات رحمن بابا و خوشحال ختک را با حساب تاریخ افغانستان می ریزد، به آن شوونیزم قبیله یی اطلاق می کند.

    «جنگ قهرمان ها» با «قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی» تفاوت فاحش دارد. در جنگ قهرمان ها سعی می شود تا افتخارات یک شخص قهرمان را به حساب تاریخ یک ملت وارز کند ولی در قهرمان سازی های تقلبی سعی می شود تا افتخارات یک ملت به حساب یک شخص ریخته شود. در جنگ قهرمان ها؛ قهرمان محکوم و جنگ جویان حاکم اند ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ ملت محکوم و شخص حاکم است. جنگ قهرمان ها در سدد کسب افتخار برای خلق است ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ تندیس قهرمان ها برای عرضه در بازار های تجارتی تراشیده می شود.

    در افغانستان «جنگ قهرمان ها» به باد فراموشی سپرده شده و کسی در سدد اعادۀ حیثیت این ملت نیست و هیچ کسی زبان در مقابل کسانی که افتخارات ما را به سرقت می برند، رنجه نمی کنند بل همه تماشا می کنند و هوررا هوررا می فرستد. ولی برعکس؛ همه در بازار های تجارتی، «تندیس های قهرمان های تقلبی» می تراشند و به بازار عرضه می کنند، احساسات قومی مردم را می شورانند تا متقاضیان قهرمان های تقلبی عرضه شده شان باشند، واژه های ایرانی استهلاک می کنند تا اشعار مفت و جفت شان در بازار به فروش برسند، از الله و رسول الله صحبت می کند تا توسط مردم از منبر مسجد محله بیرون پرتاب نشوند، تأمین دموکراسی و رعایت حقوق بشر را راهی بیرون رفت از معضلۀ جاری می نگارند تا فند های خارجی بدست آورند، نماز اقامه نمی کنند تا روشنفکر معرفی شوند، خدا را قبول ندارند تا متفکر و فیلسوف محسوب گردند، لباس افغانی به تن می آرایند تا ملی گرا به شمار آیند، نیکتایی در دور گردن کلفت شان می پیچانند تا غرب دیده معلوم گردند و آنچیزهای را که منافع شان ایجاب می کنند، می کنند تا منافع شان تأمین گردند.

    «قهرمان سازی های تقلبی» هر تقلب کار؛ سال یکبار به نمایش در می آید و زمان این نمایشگاه ها هم مصادف است به فوت و یا قتل قهرمان های تقلبی. نمی خواهم که مشخصاً از متقلب و یا قهرمان تقلبی که نمایشگاه شان به نمایش در می آید، نام ببرم و این تو باشی که رَوی و حدیث مفصل از این مجمل بیخوانی. البته ترسی از بیان آن ندارم ولی صادقانه عرض کنم که از استماع آن ترس دارم، می ترسم که مبادا کسی توان سمع آن را نداشته باشد و گناه ضعف شنوایی شان را بر دوش حقیر فقیر سراپا تقصیر بی اندازد.

    هدف از اطلاق کردن «قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» به اشخاص که تندیس های شان در قالب قهرمان تراشیده شده اند در حالیکه قهرمان نیستند، و یا به اشخاصی که این گونه تندیس ها را می تراشند، به معنی توهین به آنها نیست. بل هدف از آن تمجید از «فرهنگ قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» می باشد که چی گونه این فرهنگ در جامعۀ ما جا افتاده و دارد به فرهنگ مروجۀ این خلق تبدیل می گردد.

    عبدالعلی مزاری و نقض صریح حقوق بشر

    شخص بنام شفیع دیوانه قوماندان محقق (مزاری = حزب وحدت) در منطقه ی دشت برچی در حدود (200) نفر زندانی داشت که روزانه دو نفر از آنان را می کشت و برای دیگر زندانیان غذا تهیه می کرد که بالاخره روی یک اختلاف شخصی کریم خلیلی آن را کشت .

    زمانی که گماشته گان خارجی شورای نظار و حزب وحدت از منطقه ی پوهنتون کابل فرار کردند اجساد ده ها زن برهنه در مواضع حزب وحدت پیداشده بود که ماه ها قوماندانان وحدت آن ها را نگهداری کرده بود ، همچنان اجساد زیاد خشک شده ی انسان ها در الماری های پوهنتون دیده شده بود .
    در کدام کشور جهان انسان متهم به جنایات را که پایتخت را به آتش کشیده باشد و به ناموس مردم تجاوز کرده باشد ، بجای مجازات و مکافات ، مقام و رتبه داده است ، بجز از افغانستان ؟
    نقل از : www.sporghay.com

    عبدالعلی مزاری به کارنامه ی خود این گونه افتخار می کند :

    «هیچ جریانى در افغانستان وجود نداشت که با ما و شما جنگ نکرده باشد، بعد سنگرهاى ما و شما هم در همین غرب کابل خانه به‏خانه بود، ولى وقتى شما خواستید، خدا شما را یارى کرد و همه‏ى مناطق پاک شد و از قندهار، از هرات، از تخار، از بدخشان، از هلمند و از همه جا آمدند مرده بردند. این تجربه شده است.»
    ( مجموعه سخنرانى منسوب به‏مزارى، که باعنوان «احیاى هویت« چاپ شد ص: 218.)

    ارتکاب جرایم جنگی و نقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری و پیروان ایشان در ذهن و روان همه هموطنان ما ذخیره است . مثلا میخ کوبیدن به سر هموطنان پشتون را همه می دانند ، همین طور دیدن زایمان زنان را ، و کوره های آدم سوزی را ، و مشاهده ی رقص مرگ را ، و تجاوز جنسی به کودکان یتیم خانه ها را ، و عبارت ریتمیک " یا نوت هزاری ، یا دستور مزاری ، یا پنج دقیقه سواری " را و گچ گرفتن قربانیان را ، و به توپ بستن هموطنان پشتون را ... توپچی های مزاری وقتی کسی را دستگیر می کردند و جا برای نگهداری یا فرصتی برای انتقال او نداشتند ، یا حتی برای تفریح از قربانی می پرسیدند که خانه ات کجا است؟
    (مثلا) او می گفت خانه ام در میدان شهر است . سپس جیب او را خالی می کردند و دارایی اش را می گرفتند و می گفتند کرایه ات را بده که همین لحظه تو را به خانه ات بفرستیم . سرانجام او را به توپ می بستند و لوله ی توپ را به همان سمت می چرخاندند و با گفتن این جمله که " حالا برو به خانه ات " توپ را شلیک می کردند ...

    سخن از یک مورد یا چند مورد نیست ، این ها عمل هر روزه و هر ساعت نیروهای مزاری در طول مدت استقرار در غرب کابل بود ، عضو عالی حزب وحدت در زمینه چنین می نگارد :
    «جوهره‏ى این جنگ‏ها با اسلام و معیارهاى انسانى هم‏خوانى نداشت ؛ افرادى بى‏بند و بار و بدسابقه میدان‏دار مى‏شدند، وقتى این افراد مورد توجه قرار مى‏گرفتند، عرصه براى دین‏داران تنگ و تنگ‏تر مى‏گردید. و به‏این دلیل که صلاحیت هر فرد در خوب جنگیدن و کشتن بود؛ افرادى بى‏بند و بار که هیچ هدفى جز سرگرمى ندارند خوب‏تر از دیگران دراین عرصه ظهور مى‏کردند و این باعث بالا رفتن رتبه و وجهه‏ى آنان مى‏شد، تا این‏که قوماندانانى از این طیف صاحب نفوذ در حزب وحدت گردیدند. به‏اثر بى‏بند و بارى‏ها و غارت‏گرى‏هاى این‏ها امنیت سلب مى‏گردید. و چون طیف وسیعى را دربر داشتند، توان پالایش آنان هم موجود نبود. و اراده برپالایش این افراد وجود نداشت.»

    ( نشریه‏ى «بلاغ« وابسته به‏حزب وحدت اسلامى - شاخه‏ى اکبرى، شماره ششم، سنبله 1378 - چاپ قم / مقاله : «شهید مزارى در آیینه‏ى واقعیت‏ها و پندارها)

    «این نیروها به‏جنگ به‏عنوان یک منبع درآمد و زمینه‏ى چپاول اموال مردم و تعرض به‏نوامیس مسلمین نگاه مى‏کردند. هروقت مى‏خواستند، آتش جنگ را روشن مى‏کردند و هروقت که جنگ را فاقد ثمرات مادى تشخیص مى‏دادند، متوقف مى‏کردند. سرنوشت خانه‏هاى کوچه‏ى «قلعه‏ى واحد« از مصادیق بارز این مطلب است. منازل کوچه‏ى «قلعه‏ى واحد« به‏گونه‏ى مورد تعرض قرار گرفت که حتى خشت و سنگ آن‏ها را نیز بردند. خانه‏هاى «کارته سخى« نمونه‏ى دیگرى از این فاجعه بود. با این‏که خانه‏هاى کارته سخى اغلب به‏شیعه‏ها و هزاره‏ها تعلق داشتند.» -

    «قرار گرفتن ابتکار شروع و توقف جنگ در اختیار جنگ‏جویان، یکى از علل بسیار عمده و اساس ادامه‏ى جنگ در افغانستان است. چون نیروهاى جنگنده از سواد، تربیت و تعهد کافى در برابر مصالح جامعه، محروم‏اند. و همه چیز را برمبناى منافع و هوس‏هاى آنى‏ء خود مى‏سنجند و عمل مى‏کنند. این نیروها به‏دسته‏هاى غارتگر و دزدان گردنه‏گیر بیش‏تر شباهت دارند، تا به‏یک نیروى که جهت تحقق یک آرمان اجتماعى گردهم آمده و براى عملى نمودن آن سلاح برداشته‏اند.»

    «بارها اتفاق افتاده است که نیروهاى متخاصم براى بردن دروازه‏ها، کلکین‏ها، المارى‏ها و چوب سقف خانه‏هاى که در بین خطوط جنگ قرارداشته و هیچ طرف جنگ از ترس طرف دیگر وارد آن ساحه شده نتوانسته است، باهم توافق کرده، گروپ تخریب مشترک تشکیل داده‏اند، و بعد جنگ تصنعى به‏راه انداخته‏اند تا پوششى باشد براى عملیات گروه تخریب شان.»

    ( علیجان زاهدى: «روایت شکست اقوام محروم در افغانستان« صص: 94 - 93. تابستان 79.)

    «وقتى یک تشکل با نام و عنوان اسلامى، در آن‏حد از درجه‏ى ارزش سقوط کند که افراد آن، خود را دیوانه لقب بدهند (و یک‏دیگر را قوماندان چرسى، قوماندان بنگى، قوماندان بدماش، قوماندان شرابى، قمارى ... خطاب کنند) و به‏این عناوین مباهات کنند و حتى در نشریات، از این نوع افراد به‏عنوان قهرمان ملى یاد شوند، پیدا است که رهبرى آن داراى چه خصوصیات اسلامى و انسانى است. و چه روش و منشى به‏عنوان الگو و نمونه از خود تبارز مى‏دهد؟!!»

    ( بلاغ« شماره ششم سنبله سال 1378: «شهید مزارى در آیینه‏ى واقعیت‏ها و پندارها .قم )

    بهتر است از زبان خود طرفداران مزاری بشنوسیم :
    «آن که آگاهانه دیوانه می شود باید برای همه مطرح باشد ، جنگ مال دیوانه ها است ، و دیوانگی خواست جنگ است ! بگذارید من مطابق اصلیت خویش و اصلیت جنگ دیوانه باشم ! آن چه در جنگ معمول است بی رحمی است ، بی رحمی در جنگ جانشین اخلاق در صلح است ! جنگ به دیوانه ضرورت دارد چون منطق جنگ دیوانگی است .»
    عصری برای عدالت / کانون فرهنگی رهبر شهیید/ شماره 5

    چه اعترافی صریح تر از این ؟ چه مدرکی بالاتر و قوی تر از این ؟
    باید این صفحات در تاریخ کشور حفظ شود و به اطلاع همه برسد .
    یارب اگر روزی دهان مردمان و آگاهان باز شود چه خواهد شد ؟ .

  • نمی خواهم واژه های "قهرمان" و "تقلب" را موشکافی نموده و از نگاه لغت و اصطلاح به تعریف گرفته شوند و البته هدف از نگارش این سطور نیز پرداختن به چیستی واژه های فوق الذکر نیست. بنابراین مستقیماً به اصل موضوع که عبارت از حال و قال قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی امروزهای افغانستان می باشد، وارد می شویم.
    البته از اول کار حساب قهرمان های حقیقی را از حساب قهرمان های تقلبی تصفیه می کنیم و هدف از هر واژۀ قهرمان که با صفت تقلب در این نبشته تشیع می گردد، نشانه رفتن به آدرس اشخاص اند که افراد و گروه های معلوم برای تأمین اهداف تجارتی و سیاسی شان آنها را تقلب نموده و بحیث یک قهرمان بر گرده های تاریخ تحمیل می کنند.

    یقیناً پروسۀ تفکیک قهرمان های تقلبی از قهرمان های غیر تقلبی به تعمق، تعقل و تفکر نیاز است. و با در نظر داشت فرهنگ مروجۀ فی الحال کشور که همه چیز بر مبنای هویت های قومی، مذهبی، سمتی، زبانی و ... مورد قضاوت قرار می گیرند نه بر اساس ارزش های انسانی، این پروسه پیچیده شده و امکان به ترکستان رفتن آن افزایش می یابد. بناً با حفظ احترام و بدون لیست کردن نام های قهرمان های غیر تقلبی که نام و نشان شان آفتابی اند، چندی پیرامون قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی می نگاریم.

    قهرمان داشتن یک افتخار است و عموماً ملت ها به هدف بقای حیات روانی شان می کوشند تا شخصی را که در یک مقطع خاص از تاریخ شان گلی را به آب داده است و یا کشوری را فتح کرده است، در قالب یک تندیس بحیث یک قهرمان بتراشند. و البته نباید از قید کلید های کیبورد کمپیوتر باقی گذاشت که قهرمان ها اصلاً در مقاطع از تاریخ یک ملت ظهور می کند که در آن مقطع رقم خوردن سرنوشت آن ملت به راه راست، مشروط به ظهور یک چهرۀ که نسبت به دیگران متفاوت می اندیشد و عمل می کند، می باشد.

    پرده های گوش همۀ اعضای جوامع بشری با آهنگ واژۀ جنگ آشنا اند. جنگ نفت، جنگ سرد، جنگ آب، جنگ ویتنام، جنگ عراق، جنگ جهانی اول و یکی و خلص شف شف نه شفتالو، برای واژۀ جنگ فرمایش هرنوع صفت را می توان پذیرفت. اما به «جنگ قهرمان ها» کمتر توجه مبذول شده است و این نبرد که عموماً در میان اوراق کتب، پرده های تلویزون، امواج رادیویی، شماره های نشرات طباعتی و غیره و غیره رقم می خورد، از دید تحلیل گران امور وغیره باقی مانده و نتوانسته است که افتخار زیرذره بین رفتن آنها را کسب نماید.

    البته بعضی از اشخاص به «جنگ قهرمان ها» واژه های دیگری را از قبیل سرقت تاریخی، ملی گرایی، زبان پرستی، شخصیت پروری، شوونیزم قبیلوی و غیره اطلاق نموده اند. زمانی که ایرانی ها جرئت به خرچ می دهند و سید جمال الدین افغانی را سید جمال الدین اسد آبادی می پندارند، افغان و آگاهان سایر جوامع به این عمل ایرانی ها سرقت تاریخی می گویند، کسی هم آن را ملی گرایی ملاهای اسلامی ایرانی می نگارد، دیگری نیز آن را زبان پرستی فارسی زبان ها می داند. و یا زمانی که بعضی از افغان ها افتخارات رحمن بابا و خوشحال ختک را با حساب تاریخ افغانستان می ریزد، به آن شوونیزم قبیله یی اطلاق می کند.

    «جنگ قهرمان ها» با «قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی» تفاوت فاحش دارد. در جنگ قهرمان ها سعی می شود تا افتخارات یک شخص قهرمان را به حساب تاریخ یک ملت وارز کند ولی در قهرمان سازی های تقلبی سعی می شود تا افتخارات یک ملت به حساب یک شخص ریخته شود. در جنگ قهرمان ها؛ قهرمان محکوم و جنگ جویان حاکم اند ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ ملت محکوم و شخص حاکم است. جنگ قهرمان ها در سدد کسب افتخار برای خلق است ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ تندیس قهرمان ها برای عرضه در بازار های تجارتی تراشیده می شود.

    در افغانستان «جنگ قهرمان ها» به باد فراموشی سپرده شده و کسی در سدد اعادۀ حیثیت این ملت نیست و هیچ کسی زبان در مقابل کسانی که افتخارات ما را به سرقت می برند، رنجه نمی کنند بل همه تماشا می کنند و هوررا هوررا می فرستد. ولی برعکس؛ همه در بازار های تجارتی، «تندیس های قهرمان های تقلبی» می تراشند و به بازار عرضه می کنند، احساسات قومی مردم را می شورانند تا متقاضیان قهرمان های تقلبی عرضه شده شان باشند، واژه های ایرانی استهلاک می کنند تا اشعار مفت و جفت شان در بازار به فروش برسند، از الله و رسول الله صحبت می کند تا توسط مردم از منبر مسجد محله بیرون پرتاب نشوند، تأمین دموکراسی و رعایت حقوق بشر را راهی بیرون رفت از معضلۀ جاری می نگارند تا فند های خارجی بدست آورند، نماز اقامه نمی کنند تا روشنفکر معرفی شوند، خدا را قبول ندارند تا متفکر و فیلسوف محسوب گردند، لباس افغانی به تن می آرایند تا ملی گرا به شمار آیند، نیکتایی در دور گردن کلفت شان می پیچانند تا غرب دیده معلوم گردند و آنچیزهای را که منافع شان ایجاب می کنند، می کنند تا منافع شان تأمین گردند.

    «قهرمان سازی های تقلبی» هر تقلب کار؛ سال یکبار به نمایش در می آید و زمان این نمایشگاه ها هم مصادف است به فوت و یا قتل قهرمان های تقلبی. نمی خواهم که مشخصاً از متقلب و یا قهرمان تقلبی که نمایشگاه شان به نمایش در می آید، نام ببرم و این تو باشی که رَوی و حدیث مفصل از این مجمل بیخوانی. البته ترسی از بیان آن ندارم ولی صادقانه عرض کنم که از استماع آن ترس دارم، می ترسم که مبادا کسی توان سمع آن را نداشته باشد و گناه ضعف شنوایی شان را بر دوش حقیر فقیر سراپا تقصیر بی اندازد.

    هدف از اطلاق کردن «قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» به اشخاص که تندیس های شان در قالب قهرمان تراشیده شده اند در حالیکه قهرمان نیستند، و یا به اشخاصی که این گونه تندیس ها را می تراشند، به معنی توهین به آنها نیست. بل هدف از آن تمجید از «فرهنگ قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» می باشد که چی گونه این فرهنگ در جامعۀ ما جا افتاده و دارد به فرهنگ مروجۀ این خلق تبدیل می گردد.

    عبدالعلی مزاری و نقض صریح حقوق بشر

    شخص بنام شفیع دیوانه قوماندان محقق (مزاری = حزب وحدت) در منطقه ی دشت برچی در حدود (200) نفر زندانی داشت که روزانه دو نفر از آنان را می کشت و برای دیگر زندانیان غذا تهیه می کرد که بالاخره روی یک اختلاف شخصی کریم خلیلی آن را کشت .

    زمانی که گماشته گان خارجی شورای نظار و حزب وحدت از منطقه ی پوهنتون کابل فرار کردند اجساد ده ها زن برهنه در مواضع حزب وحدت پیداشده بود که ماه ها قوماندانان وحدت آن ها را نگهداری کرده بود ، همچنان اجساد زیاد خشک شده ی انسان ها در الماری های پوهنتون دیده شده بود .
    در کدام کشور جهان انسان متهم به جنایات را که پایتخت را به آتش کشیده باشد و به ناموس مردم تجاوز کرده باشد ، بجای مجازات و مکافات ، مقام و رتبه داده است ، بجز از افغانستان ؟
    نقل از : www.sporghay.com

    ==========================
    عبدالعلی مزاری به کارنامه ی خود این گونه افتخار می کند :
    «هیچ جریانى در افغانستان وجود نداشت که با ما و شما جنگ نکرده باشد، بعد سنگرهاى ما و شما هم در همین غرب کابل خانه به‏خانه بود، ولى وقتى شما خواستید، خدا شما را یارى کرد و همه‏ى مناطق پاک شد و از قندهار، از هرات، از تخار، از بدخشان، از هلمند و از همه جا آمدند مرده بردند. این تجربه شده است.»

    ( مجموعه سخنرانى منسوب به‏مزارى، که باعنوان «احیاى هویت« چاپ شد ص: 218.)

    ارتکاب جرایم جنگی و نقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری و پیروان ایشان در ذهن و روان همه هموطنان ما ذخیره است . مثلا میخ کوبیدن به سر هموطنان پشتون را همه می دانند ، همین طور دیدن زایمان زنان را ، و کوره های آدم سوزی را ، و مشاهده ی رقص مرگ را ، و تجاوز جنسی به کودکان یتیم خانه ها را ، و عبارت ریتمیک " یا نوت هزاری ، یا دستور مزاری ، یا پنج دقیقه سواری " را و گچ گرفتن قربانیان را ، و به توپ بستن هموطنان پشتون را ... توپچی های مزاری وقتی کسی را دستگیر می کردند و جا برای نگهداری یا فرصتی برای انتقال او نداشتند ، یا حتی برای تفریح از قربانی می پرسیدند که خانه ات کجا است؟
    (مثلا) او می گفت خانه ام در میدان شهر است . سپس جیب او را خالی می کردند و دارایی اش را می گرفتند و می گفتند کرایه ات را بده که همین لحظه تو را به خانه ات بفرستیم . سرانجام او را به توپ می بستند و لوله ی توپ را به همان سمت می چرخاندند و با گفتن این جمله که " حالا برو به خانه ات " توپ را شلیک می کردند ...

    سخن از یک مورد یا چند مورد نیست ، این ها عمل هر روزه و هر ساعت نیروهای مزاری در طول مدت استقرار در غرب کابل بود ، عضو عالی حزب وحدت در زمینه چنین می نگارد :
    «جوهره‏ى این جنگ‏ها با اسلام و معیارهاى انسانى هم‏خوانى نداشت ؛ افرادى بى‏بند و بار و بدسابقه میدان‏دار مى‏شدند، وقتى این افراد مورد توجه قرار مى‏گرفتند، عرصه براى دین‏داران تنگ و تنگ‏تر مى‏گردید. و به‏این دلیل که صلاحیت هر فرد در خوب جنگیدن و کشتن بود؛ افرادى بى‏بند و بار که هیچ هدفى جز سرگرمى ندارند خوب‏تر از دیگران دراین عرصه ظهور مى‏کردند و این باعث بالا رفتن رتبه و وجهه‏ى آنان مى‏شد، تا این‏که قوماندانانى از این طیف صاحب نفوذ در حزب وحدت گردیدند. به‏اثر بى‏بند و بارى‏ها و غارت‏گرى‏هاى این‏ها امنیت سلب مى‏گردید. و چون طیف وسیعى را دربر داشتند، توان پالایش آنان هم موجود نبود. و اراده برپالایش این افراد وجود نداشت.»

    ( نشریه‏ى «بلاغ« وابسته به‏حزب وحدت اسلامى - شاخه‏ى اکبرى، شماره ششم، سنبله 1378 - چاپ قم / مقاله : «شهید مزارى در آیینه‏ى واقعیت‏ها و پندارها)

    «این نیروها به‏جنگ به‏عنوان یک منبع درآمد و زمینه‏ى چپاول اموال مردم و تعرض به‏نوامیس مسلمین نگاه مى‏کردند. هروقت مى‏خواستند، آتش جنگ را روشن مى‏کردند و هروقت که جنگ را فاقد ثمرات مادى تشخیص مى‏دادند، متوقف مى‏کردند. سرنوشت خانه‏هاى کوچه‏ى «قلعه‏ى واحد« از مصادیق بارز این مطلب است. منازل کوچه‏ى «قلعه‏ى واحد« به‏گونه‏ى مورد تعرض قرار گرفت که حتى خشت و سنگ آن‏ها را نیز بردند. خانه‏هاى «کارته سخى« نمونه‏ى دیگرى از این فاجعه بود. با این‏که خانه‏هاى کارته سخى اغلب به‏شیعه‏ها و هزاره‏ها تعلق داشتند.» -

    «قرار گرفتن ابتکار شروع و توقف جنگ در اختیار جنگ‏جویان، یکى از علل بسیار عمده و اساس ادامه‏ى جنگ در افغانستان است. چون نیروهاى جنگنده از سواد، تربیت و تعهد کافى در برابر مصالح جامعه، محروم‏اند. و همه چیز را برمبناى منافع و هوس‏هاى آنى‏ء خود مى‏سنجند و عمل مى‏کنند. این نیروها به‏دسته‏هاى غارتگر و دزدان گردنه‏گیر بیش‏تر شباهت دارند، تا به‏یک نیروى که جهت تحقق یک آرمان اجتماعى گردهم آمده و براى عملى نمودن آن سلاح برداشته‏اند.»

    «بارها اتفاق افتاده است که نیروهاى متخاصم براى بردن دروازه‏ها، کلکین‏ها، المارى‏ها و چوب سقف خانه‏هاى که در بین خطوط جنگ قرارداشته و هیچ طرف جنگ از ترس طرف دیگر وارد آن ساحه شده نتوانسته است، باهم توافق کرده، گروپ تخریب مشترک تشکیل داده‏اند، و بعد جنگ تصنعى به‏راه انداخته‏اند تا پوششى باشد براى عملیات گروه تخریب شان.»

    ( علیجان زاهدى: «روایت شکست اقوام محروم در افغانستان« صص: 94 - 93. تابستان 79.)

    «وقتى یک تشکل با نام و عنوان اسلامى، در آن‏حد از درجه‏ى ارزش سقوط کند که افراد آن، خود را دیوانه لقب بدهند (و یک‏دیگر را قوماندان چرسى، قوماندان بنگى، قوماندان بدماش، قوماندان شرابى، قمارى ... خطاب کنند) و به‏این عناوین مباهات کنند و حتى در نشریات، از این نوع افراد به‏عنوان قهرمان ملى یاد شوند، پیدا است که رهبرى آن داراى چه خصوصیات اسلامى و انسانى است. و چه روش و منشى به‏عنوان الگو و نمونه از خود تبارز مى‏دهد؟!!»

    ( بلاغ« شماره ششم سنبله سال 1378: «شهید مزارى در آیینه‏ى واقعیت‏ها و پندارها .قم )

    بهتر است از زبان خود طرفداران مزاری بشنوسیم :
    «آن که آگاهانه دیوانه می شود باید برای همه مطرح باشد ، جنگ مال دیوانه ها است ، و دیوانگی خواست جنگ است ! بگذارید من مطابق اصلیت خویش و اصلیت جنگ دیوانه باشم ! آن چه در جنگ معمول است بی رحمی است ، بی رحمی در جنگ جانشین اخلاق در صلح است ! جنگ به دیوانه ضرورت دارد چون منطق جنگ دیوانگی است .»
    عصری برای عدالت / کانون فرهنگی رهبر شهیید/ شماره 5

    چه اعترافی صریح تر از این ؟ چه مدرکی بالاتر و قوی تر از این ؟
    باید این صفحات در تاریخ کشور حفظ شود و به اطلاع همه برسد .
    یارب اگر روزی دهان مردمان و آگاهان باز شود چه خواهد شد ؟ .

  • مادر ان ال رسول را مانند سی پنج سال گذشته محسنی شادی باز بگاید که ان ال رسول سید رضا کیانی بیریش شیخ شادی باز محسنی باشدو دینفروشان وتاجران مذهب مانند خران سیدانوری سید جاوید سید هادی باشد.

  • مادر ان ال رسول را مانند سید رضا کیانی خایه مال و سید انوری سید هادی وسید جاوید تاجران مذهب و بیریش شیخ محسنی را مانند سی وپنج سال گذشته باز همان شیخ شادی باز محسنی بگاید.

  • یک بچه هزاره بچه خر سید را تا بیخ در پشت اش گور کرده بوده بچه سید گریان کرده پیش خر سید پدر خود امده گفت پدر مرا بچه هزاره بزور گاید این خر سید گفت بچیم تو سید استی از بچه هزاره خشک نشد که ترا بزور گایی کرد .بچه سید گفت پدر خشک میشد مگر با تف خود تر میکرد.;;;;;;;/////;;;..

  • سید گشتگر ها پیش از انقلاب کمونیستی جوال بدوش مشغول گدایگری بودند بعد از انقلاب مشغول دینفروشی و سنگر فروشی شیعه ها و معامله گری با سر نوشت شیعه ها بودند این اقلیت انگشت شمار انگل و مفتخوار همیشه جامعه تشییع را در افغانستان از عقب خنجر زده و مصروف وطعه و خیانت و جنایت بوده و استند

  • عبدالعلی مزاری در طول عمرش یک کتاب مطالعه نکرد و یک سطر خط ننوشت . او در سال های ۱۳۵۳ - ۵۶ در قم به سر می برد و مدام الدنک و یلدنک بود استاد افشار که همحجره ی عبدالعلی مزاری بود می گوید : «مزاری بسیار فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود . اعصاب سالم نیز نداشت و مدام با بچه ها ی مدرسه دعوی می کرد. درس نمی خواند کتاب مطالعه نمی کرد و الدنگ و یلدنگ می گشت و می گفت : من کتاب ها و اعلامیه های آقای خمینی را پخش میکنم ! یک روز من از مزای پرسیدم تو همین کتاب های را که پخش می کنی یکش را خودت هم خواندی؟ »

    مزاری جواب داد : من همین طوری آقارا قبول دارم نیازی به خواندن کتابش نیست !

    افشار مواردی زیادی از عادات قبیحه و ناپسند مزاری گزارش می کند و می گوید <مشهور بود> افشار هم اکنون زنده است ، از خودش بپرسید .

    بهتر است از زبان خود طرفداران مزاری بشنوسیم :

    «آن که آگاهانه دیوانه می شود باید برای همه مطرح باشد ، جنگ مال دیوانه ها است ، و دیوانگی خواست جنگ است ! بگذارید من مطابق اصلیت خویش و اصلیت جنگ دیوانه باشم ! آن چه در جنگ معمول است بی رحمی است ، بی رحمی در جنگ جانشین اخلاق در صلح است ! جنگ به دیوانه ضرورت دارد چون منطق جنگ دیوانگی است .»

  • سادات گشتیگر!
    بر گرفته شده از دانشنامه آریانا

    "سادات اولاد پيامبر" و امتيازات الهی و زمينی آنها، از نخستين ابداعات دينداران بود. با اين ابداع سنت پا بر جايی طفيلی‌گری و مفتخواری سنتی در جهان تشيع بوجود آمد که با مرور زمان نه تنها در تضعيف اصالت دين اسلام، بلکه در تضعيف همه بنيادهای فکری و فرهنگی جوامع شيعه و بويژه جامعه ايران اثری عميق بخشيد.[*] اين بدآموزی مذهبی از طريق ايران کنونی وارد جامعه افغانستان نيز شده است.

    "سيد"، در زبان عربی به مفهوم "آقا" و "سرور" است و از همين جهت، محمد(ص) نيز "سيدالانبيا" و "سيدالمرسلين" خوانده شده است. اما در ايران شيعه اين عنوان اختصاصاً به کسانی داده شده است که نسب‌شان از راه فاطمه زهرا به حضرت محمد می‌رسد و برای اين عده از همان آغاز، قايل به فضايل و امتيازات استثنايی فراوانی شدند که ساير خلق خدا از آن محروم بودند.[*]

    شيخ صدوق در کتاب "امالی" از "کشاف‌الحقايق"، روايتی از جعفر بن محمد (امام جعفر صادق) نقل می‌کند که رسول خدا فرمود: "در روز قيامت، از اولين تا آخرين انسان در يکجا جمع شوند و ظلمت بر آنها مستولی گردد، و به خدا التماس کنند که آن ظلمت برطرف گردد. پس قوم نورانی ظاهر شوند و مردم از آنها پرسند که شما پيامبرانيد؟ گويند، نيستيم. پرسند فرشتگانيد، گويند نيستيم. پرسند شهداييد، گويند نيستيم. گويند پس خود بگوييد که هستيد؟ گويند ما سادات هستيم. همان لحظه از آسمان ندا رسد که "ای جماعت سادات، درباره هرکس دوستدار شما بوده است بدرگاه ما شفاعت کنيد که آن را می‌پذيريم!"

    و نيز، آيت‌الله حلی، در همين باره در وصيت‌نامه خود به فرزندانش، اين حديث را از زبان حضرت رسول اکرم نقل می‌کند که فرمود: "چهار طايفه اند که من شفيع آنها در روز قيامت هستم، هرچند که به اندازه تمام [آدميان] روی زمين گناه داشته باشند: اول، کسی که سادات را گرامی دارد؛ دوم، کسی که اوامر آنها را انجام دهد؛ سوم، کسی که در کارها به آنها کمک کند؛ و چهارم، کسی که هم در زبان و هم به دل آنها را دوست بدارد".[به نقل از کتاب معراج، تأليف آيت‌الله سيد عبدالحسين دستغيب (شهيد محراب)]

    در اين روايات، اين سخن سخيف به کسی نسبت داده شده است که بارها اعلام کرد که در اسلام ميان غلام حبشی و سرور قريشی امتيازی نيست و به حکم قرآن فرمود: "از آنها، آن کس که پرهيزگارتر است، نزد خدا شايسته‌تر است."[سوره حجرات، آيه ۱۳]

    در چنين شرايط نامتعارف، طبعاً "سيد اولاد پيامبر" بودن، هم کم زحمت‌ترين کارها است و هم پر برکت‌ترين آنها! تنها اشکال کار در اثبات و احراز سيادت است، که آنهم به کمک جعل اسناد و يا از راه استناد به اسناد معتبر خانوادگی و شجره‌نامه موثق، چندان کار دشوار نيست! بطور مثال، وقتی که خاندان صفوی، با همه سرشناسی خود، بتواند ناگهان از مقام ترک‌تباری به مقام سادات صحيح‌النسب موسوی ارتقا پيدا کند که با ٢۱ پشت از شيخ صفی به امام موسی بن جعفر می‌رسيده‌اند، پيدا کردن سلسله نسب ساير مومنان که آنقدر سرشناس نيستند، به مراتب آسان‌تر است. اشکالی نيز ندارد که وجود اين همه سادات مصطفوی، سادات علوی، سادات حسنی، سادات حسينی، سادات موسوی و سادات رضوی با حساب رياضی توارث و تکثير تطبيق نکند!

    راز اين سر در آن است، همان‌گونه که امام جعفر صادق سهم اول را در علم حديث دارد، امام موسی کاظم نيز بزرگترين سهم در توليد مثل را در جهان سادات دارا است؛ زيرا بخش اعظم سادات خود را موسوی می‌خوانند و اين علاقه خاص سيادت به موسوی بودن از آنجا ناشی شده است که از راه فرزندی امام موسی کاظم خود بخود بصورت برادر ناتنی امام رضا نيز در می‌آيند و با همين انگيزه، نخست، سعی شد تا تعداد پسران آن حضرت، از ۱٨ که ظاهراً رقم مسلم بود، به رقم سی و چهل و سرانجام شصت (چنان که در کتاب عمدةالمطالب آمده است) افزايش يابد. دوم، تلاش صورت گرفت تا احاديث موثق کشف و روايت شود که کثرت غير قابل قبول اعقاب آن حضرت را توجيه کند، تا از اين راه در صحت شجره نسب سادات موسوی (که به فراوانی مور و ملخ نه تنها در ايران و عربستان، بلکه از لبنان، بين النهرين ، قفقاز و نواحی خليج فارس تا آسيای مرکزی و هندوستان وجود دارند) جای ترديد باقی نگذارد.

    و يکی از رايج‌ترين اين احاديث، اين است که آن حضرت شبها از زندان هارون‌الرشيد که قسمت عمده عمرش در آنجا سپری شد، معجزه آسا بيرون می‌آمد و با طی طريق به سرزمين‌های دور مسافرت می‌کرد تا شب را در کنار زنان عفيفه ماهروی بسر برد. او با آنان ازدواج موقت می‌نمود، صبح بوقت نماز به زندان باز می‌گشت و بلا استثنا از همه‌ی آنها صاحب فرزند می‌شد!

    با اين وجود، در دوره ناصرالدين شاه قاجار که جمعيت ممالک محروسه ايران کمتر از ده ميليون نفر برآورد می‌شد، طبق گزارش ميرزا ملکم خان معروف "شماره سادات به دو تا سه کرور خانواده می‌رسيد". او در همان ايام، طی گزارش محرمانه خود به وزارت خارجه دولت فخيمه انگلستان، در مورد اين عده نوشت: "طايفه ديگری که آبروی دين اسلاميه را برده‌اند، همين سادات هستند. سيدهای دروغين، سقا، گدا، دوره گرد، همگی به جهت تکدی پارچه سبزی به سر و پارچه سبز ديگری به کمر خود بسته‌اند، و اولاد اين قوم کذاب تعدادشان هر روز بيشتر می‌شود!" [از کتاب اسرار و عوامل سقوط دولت ايران، دفتر اول]

    به هر حال، به گفته دکتر شجاع‌الدين شفا، يک محاسبه‌ای ساده روشن می‌کند که اگر تمام فرزندان ذکور اين ائمه ازدواج کرده باشند، بازهم رقم کل سادات صحيح‌النسب در عصر ما نبايد از دو ميليون نفر تجاوز کند، در حالی که، هم اکنون دست کم فقط ده ميليون نفر در داخل ايران خود را "سيد" می‌شمارند.

  • انگل های جامعه افغانستان

    نقد بر نوشته یکی از سادات گشتیگر
    نویسنده : محمد یونس جاغوری

    (….. ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهن وروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمان زنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونه ای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……)

    پاراگراف بالا پاره ای از مقالاتی است که درویب لاگ .... به دست نشر سپرده شده است.

    محمد یونس جاغوری

    چند روزی هست که مسله هزاره وسید درفضای مجازی سروصدایی را ایجاد نموده است. چند روز قبل مقاله جناب هاتف و به تعقیب آن مقاله جناب فراسو را خواندم که بگونه ای خواسته بعضی مسولیت ها را متوجه جامعه هزاره کند و به دنبال آن به ویبلاگی سرزدم که ظاهراً توسط شخصی بنام ” سید محمد رضا علوی” ایجاد شده است. عناوین مقالاتی که دراین ویبلاگ آمده بود توجه مرا به خود جلب کرد و بناچار تمام شب رابه خواندن این مقالات به صبح رساندم. پیش ازاینکه نقدی و گفتاری روی این مقالات ونوشته ها داشته باشم خواستم یادآوری کنم که من نه نویسنده ام ونه منتقد ادبی و نوشته های من نیز خالی از نقص نیست.

    سید محمد رضا علوی درسال 1340 درقریه صد خانه ازمربوطات ولسوالی شهرستان ولایت دایکندی تولد ودر مساجد محلی شاگرد حسین صادقی نیلی بود. درسال 1353 وارد حوزه مشهد شد درسال 1356 به حوزه علمیه قم داخل شد و درسال 1360 با کمک مستقیم دولت ایران به افغانستان برگشت ودر جنگ های تنظیمی داخلی یکی ازمهره های فعال شبکه جاسوسی ایران بود. وی به خاطر برآورده شدن اهداف ایرانی از هیچ کوششی دریغ نکرد وهمین اکنون نیز چهره بسیار فعالی وجاسوس برجسته ای ایران هست.

    درابتدا بعضی عناوینی را که دراین ویبلاگ آمده وتوهین آشکار به جامعه هزاره و رهبر فقید مردم هزاره مزاری بزرگ شده است به گونه نمونه یاد آوری میکنم:
    مزاری ونقص حقوق خانواده
    مزاری وشکست های اخلاقی
    شفیع دیوانه
    فاشیسم هزاره گی به کجا میرود؟
    سادات افغانستان افتخار کشوراند و معلومات درمورد ریشه سادات
    فاشیسم هزاره گی وغایت فقر فرهنگی
    مزاری پرستی وشیطان پرستی دو روی یک سکه اند

    و دها مطلب دیگر که توهین آشکار و دشمنی علنی با مردم هزاره ورهبران سیاسی این مردم هست

    وهمین گونه چند ادرس انترنتی دیگری را که پیوند با این آدرس ها داشت مطالعه کردم و بصورت عموم دربیشترینه آنان دشمنی علنی سادات محترم را با قوم هزاره و ملیت هزاره یافتم .

    درگوشه ای از مقاله ای تحت عنوان عبدالعلی مزاری و نقص صریح حقوق بشر در ویبلاگ سید محمد رضا علوی چنین آمده است :

    (….. ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهن وروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمان زنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونه ای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……) وی با بی هیایی تمام، همه جنایات سید انوری، سید کاظمی، سید فاضل سانچارکی، سید علی بلیغ ، عالمی بلخی و حتی گلبدین، سیاف و مسعود و دیگر دست اندرکاران فاجعه افشار را پرده پوشی نموده و ازفاجعه افشار به افتخار یاد میکند و این فاجعه را تحول بزرگی برای سرکوبی مزاری بزرگ و همراهانش میداند.

    درویب لاگ سادات عزیز نویسنده با بیشرمی تمام درمورد سید انوری و سید کاظمی مینوسید:

    انور وکاظمی اشخاص نه بلکه آنان ایدولوژی و مکتب هستند که پیروی ازآنان منجر به فلاح وراستگاری میگردد.

    درجای دیگر وتحت همین عنوان سید محمدرضا علوی می نویسد:

    (… پس از تحقق عمل ” ازالته النجاسته با لنجاسته” یعنی هلاکت مزاری توسط گروه طالبان …. پیروان او عکس هایی از وی به چاپ رسانیده ودردامنه آن تصاویر آیه شریفه “بای ذنب قتلت ؟ “را نوشته بودند که متعاقباً عابرین دراین پاسخ با خط جلی نوشته بودند” لخریته”……)

    ازاین جا به وضاحت دیده میشود که نویسنده دشمنی ذاتی و فطری با مردم هزاره و شخص بابه مزاری دارد. وی میکوشد به هرگونه ممکن شخصیت والای مزاری را زیر سوال برده و از وی یک چهره خشن بنمایاند. نویسنده دشمنی خویش را با هزاره ها آنچنان آشکارا بیان میکند که درمورد کتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون درحمایت از عبدالباری راشد می نویسد:

    ( .. .محترم عبدالباری راشد جز حقایق درکتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون چیزی را ننوشته بودکه توهین به قومی یا اقوامی باشد اما با توطه های تیم حاکم کرزی و مداخله های محمد محقق ازوظیفه خویش سبکدوش گردید…. همان قسمی که از نام هزاره ها بر می آید این قوم درهزار نقطه پراکنده اندکه اگر پشتون را از ولایات پشتون نشین، تاجک را از ولایات تاجک نشین، ازبک را از ولایات ازبک نشین جمع کنیم ته مانده آن هرچه مانده باشد هزاره است…. )

    نویسنده ،هزاره هارا با سادات به مقایسه نشسته دروصف قوم سادات تحت عنوان ” اول ترازهمه حفظ اصالت ها وارزش ها وبعد ازآن همه چیز“ چنین می نگارد:

    (… مقوله “سید” ” سادات” و” سیادت” درذات خود ونیز درفرهنگ ومعتقدات دینی ومذهبی تمام مسلمین جهان بسیار بزرگتراز آن است که درتوصیف آید….

    کلمه سید از اسماً الله الحسنی است ودردعای جوشن کبیر آمده است” یا سید السادات….وووو” درمرتبه بعد کسی که نسبش ازناحیه پدر به (هاشم بن عبدالمناف)برسید سید است . سید از محمد شروع وسلسلته به چهارده معصوم و اولاده آنان ختم میگردد. سید کلمه عربی بوده که معنی فارسی آن رئیس، مقدم، خداوند، مالک، شریف، پیشوا، وراهنما وفاضل وکریم است وبه اولاده علی بن ابی طالب اطلاق میگردد.

    سادات درمنابع دینی به مثابه ” خطا العقل حق وباطل” معرفی شده اند درقرآن از سید به عنوان ذی القربی و یا ذوی القربی یاد شده ومحبت نسبت به سادات درجه” اجررسالت” مقررگردیده است وبه مومنین توصیه شده از سادات فاصله نگیرند تا ازصراط مستقیم منحرف نشوند. پس محبت به سادات وحشرونشر با ایشان از شاخصه های ایمان است.

    نوسینده دراینجا اقرارمیکند که یک سید ولو عامی وبی سواد برتمام جامعه هزاره اولویت دارد

    …. درجامعه هزاره یک سید حتی بیسواد ارجهیت واولیت دارد برتمامی قوم وهرآنچه خواسته باشد میتواند انجام دهد. هیچ مسله ای اعم از عروسی، تولد فرزند دختر ویا پسر، فاتحه و دعاوی بدون موجودیت سید ” حتی بیسواد ” قابل حل نیست وامکان ندارد. و حتی مزار سید بیسواد بعدازمرگش شفادهنده برای تمامی هزاره ها هستند….)

    وی قباحت را به جایی رسانده که درادامه می نویسد:

    (… برای هزاره ها که دچار هزاران مشکلات لاینحل هستند هیچ چیزی وهیچ پناه گاهی بهتراز سادات وقبورآنان نیست…)

    نویسنده منتی بر تمام جامعه هزاره گذاشته و می نویسد:

    (…پس سادات خودرا فداکردند تا شما هزاره ها خوشبخت باشید، لذا محبت خالصانه مردم هزاره نسبت به سادات بی سبب نیست…)

    نویسنده پارا فراتر نهاده مخاطب خویش یعنی هزاره هایی را که بابه مزاری را رهبر وپیشوای خویش میدانند قرارداده می نویسد:

    (…آهای شیطان پرستانی که مزاری را شیطان ساخته وبه عبادت او مشغولید آیا محمد جدشما است یا جد من؟ امام باقر جد شما است یا ازمن؟ آیا شما ازبرکت این مردم روزی بدست نمی آورید؟ آیا شما زندگی تان را مدیون ما واجدادمانیستید؟ ) و دراینجا هزاره ها را منسوب به یزید دانسته مینویسد (… مگر فراموش کرده اید که شما با جدتان یعنی یزید هیچ فرقی ندارید….)

    این نویسنده سید بیشرمی را به حدی رسانیده که دراخیر مقاله اش چنین مینویسد:

    (…تنها سادات هستند که نقطه تلاقی خدا وخلق خدا میباشند…) و تمامی کسانی که خودرا منسوب به علی میدانند سادات دانسته معصوم می شمارد.

    درگذشته های دور موضوعاتی را درمورد ریشه “سادات افغانستان” در مقاله ای تحت عنوان دزدانی سابق امامان فعلی خواندم و فکر کردم بی سبب نیست اگر گوشه آنرا اینجا به نقل بگیرم

    (…یک عده دزد وراهزنی که بالفطره قاتل وشیاد هم بودند خواستند تا به شیوه ای جدیدی پول درآورند و به گونه ای از مردم سواری بگیرند لذا با جازدن خویش به عنوان سید به شعباتی متعددی تقسیم شده ودرمیان قبایل مختلف افغانستان جاگرفتند. ازآنجایی که مردم شریف افغانستان اعم از تاجک، پشتون ، هزاره و بقیه اقوام خرد وبزرگ دیگر اعتقاد شدیدی به دین اسلام و خانواده محمد داشتند به این مردم جا ومکان دادند و عزیزشان شمردند واین گروه به مرور زمان دامنه ای فعالیت شانرا به حدی گسترده ساختند که کم کم قدرت اقتصادی و سیاسی این قبایل را دراختیار گرفتند. ومتاسفانه آن گروهی که درمیان اهل تشیع ومخصوصاً هزاره ها نفوس نموده بودند بیشتر از دیگران موفق شدند تازمام امور دینی، فرهنگی واقتصادی این مردم را بدست گیرند. وسپس بنام دین و مذهب مردم را از تحصیل دورنگه داشتند تا اینگونه بتوانند خوبتر و بهتر حاکمیت شانرا ادامه دهند….)

    ادامه دارد....

  • قسمت دوم:

    انگل های جامعه افغانستان

    نقد بر نوشته یکی از سادات گشتیگر
    نویسنده : محمد یونس جاغوری

    جناب سید محمد رضا علوی اینبار گذشته تاریخی هزاره ها را درمقاله اش با سادات به مقایسه می نشیند ومی نویسد:

    (… هزاره ها درپی آن اند تا تاریخچه دروغینی را درقرن بیست ویک برای خویش بسازند درحالیکه جز بازمانده گان مغول وحشی نیستند واما سادات گذشته تاریخی چهارهزارساله داشته که از ابراهیم خلیل شروع و تاهنوز ادامه دارد….) برعکس گفتار قبلی خویش که مینویسد سادات از محمد شروع و سلسلته به چهارده معصوم و اولاده آن ختم میگردد.

    نویسنده که هزاره ها را متهم به قوم پرستی، نژاد پرستی و مزاری پرستی میکند و هزاره ها را دشمن علی واولاد علی میشماردو خویشتن را ازجمله مبارزین برعلیه قوم پرستان اعلان نموده و از جمله شیعیان برحق علی معرفی میکند و همین گونه شیعه را برحق ترین مذهب دنیا شمرده ودیگر مذاهب را باطل می شمارد درصفحه اصلی ویبلاگ خویش عکس هایی از کسانی را باهم یکجا نموده است که دارای اندیشه ها وایدولوژی ها وحتی مذاهب متفاوت وحتی متضادی بوده اند و مقصد اصلی نویسنده برعکس ادعای وی که قوم گرایی و نژادپرستی را شرک میداند همانا نشان دادن برتری طلبی و برتری جویی سادات است. وی اشخاصی چون میرغلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی، سید جمال الدین افغانی، ناصر خسرو العلوی الموسوی، سید بهاالدین مجروح، سید مسعود” استاد دانشکده اقتصاد ، دانشگاه کابل” سید مخدوم رهین، میرصدیق فرهنگ ، سید علی بهشتی، سید منصور نادری، سید محمد رضا علوی، پیر سید احمد گیلانی، سید مصطفی کاظمی، سید جعفر عادلی، سید حسین انوری، سید ابراهیم شاه حسینی و مجید کلکانی را دریک البومی تحت عنوان ( اندازه اهرام مصر شد، نشد؟) گردهم جمع نموده وخواسته با نادیده گرفتن مذاهب، اندیشه ها و ایدولوژی های اشخاص متذکره آنان را به سادات فعلی پیوند بزند.

    ودر زیر این آلبوم عکس شعری را اینگونه نگاشته است:

    ما زبالاییم وبالا می رویم مازدریاییم ودریا میروییم

    …..

    ویا

    من نورپاکم ای پسر نی مشت خاکم ای پسر

    آنجا بیا مارا ببین اینجا سبکسار آمدم

    مارا به چشم سرمبین مارا به چشم دل ببین

    کاخ صدف من نیستم من دٌری شاهوار آمدم

    برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر تفکرو اندیشه صد ها سال قبل بود که امروز درمیان جامعه روشنفکر و مترقی هیچ جایگاهی ندارد و حتی از منظر دینی ومذهبی نیز منفور ادیان قراردارد تاجایکه قرآن به وضاحت می فرماید:

    هیچ قومی را نسبت به قومی برتری نیست الا به تقوی وپرهیزگاری….

    جناب نویسنده خواسته ویا نخواسته آیه قرآن را زیرپانهاده وبه دلایل نامعلوم دشمنی اش را با هزاره ها اعلان میدارد . هزاره هایی را که درطول 1400 سال کمتر ویا زیادتر بنام دین ومذهب دوشیدند و سواری گرفتند. هزاره هایی که ساده لوحانه وحتی صادقانه خمس و زکات ومال امام و…. دارایی شانرا که با جوالی گری و دهقانی ومزدوری بدست آوردند به این مردم سپردند و شکم هایشان را چرب کردند آیا مستحق چنین پاداشی هستند که جناب سید محمد رضا علوی و دیگر هم فکران وهمکیشان وی پس میدهند؟ آیا هزاره هایی که حتی نام فرزندان شانرا از شما سادات گرفتند و نکاح فرزندان شانرا بدون اجازه شما نبستند ومرده هایشان را بدون اجازه شما و ورد خواندن شما دفن نکردند آیا مستحق چنین توهین وتحقیر هایی اند؟ آیا هزاره هایی که ناموس خویش را فراموش کردند تا ناموس شما بی حرمت نشوند آیا مستحق این همه تهمت وافترا هستند که شما همانند گذشته گان تان که هزاره هارا پای پسین سگ میدانستند و ازدواج سید با هزاره را جرم می پنداشتند و حالا هم میدانند ” نمونه آن درگذشته فاجعه افشار و هزاران فاجعه بدترازآن درمناطع مرکزی هزارستان و نمونه فعلی آن واقعه سه سال قبل بامیان است که پسر بچه هزاره با دختری از سادات عروسی کرد اما تاهنوز تحت تعقیب خانواده دختر و تمامی سادات بامیان قراردارند” و نمونه دیگر حادثه سال قبل بامیان و تجاوز سید واحدی بهشتی بر شکیلای مظلوم و سپس قتل وحشیانه او، ویاواقعه همین چند ماه قبل که سادات محترم بر کودک 13 سال درمزار شریف تجاوزجنسی نمودند . با وجود این همه جرم وجنایت آیا بازهم سادات را نقطه طلاقی خدا وخلقش میدانید ودورشدن از سادات را شرک وکفر می پندارید؟ ساداتی که برای مجتهدین شیعه درایران نامه می نویسند وخواستار استفتاح مجتهدین درمورد دختر دادن ودختر گرفتن با قوم هزاره میشوند و اینکه آیا میتوانند با این مردم یکجا ودریک دسترخوان نان بخورندویا خیر؟ جویای معلومات میشوند که همه دوستان قلم بدست ازاین مکتوبی که عنوانی یکی از آیت الله های ایرانی که شاید آیت الله مکارم شیرازی باشد ،باخبراند وضرورت نیست تا با یادآوری ازاینگونه اسناد، این معقوله را به درازا بکشانم.

    وهمین گونه همه شما دوستان خواننده از متن نامه سید انوری به سیاف که وی را عمو” کاکا” خطاب میکند و فتح افشار را تبریک میگوید باخبرید.

    سوال من از سادات محترم اینست که که شما دیگر چی میخواهید؟ایا بس نیست که هزاره ها را از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و تعلیمی در رده آخرین اقوام این سرزمین قراردادید؟ شما یی که با استفاده از دین و مذهب وقداست تان مردم را دوشیدید و درجهل نگهداشتید تا مبادا سلطه خویش را ازدست دهید دیگر چی میخواهد؟

    امروزه بخشی از هزاره ها که به خود آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وفرهنگی رسیده اند دیگرحاضرنیستند به شما باج بپردازند. این طرز دید جید که منشا در افکار والای عبدالعلی مزاری داشت مطمناً باعث میشود تا شما منبع اقتصادی خوب و جایگاه خویش را که با تذویر واستفاده از نام محمد وعلی واسلام درجامعه هزاره بدست آورده بودید از دست بدهید. و شما حق دارید تا با خدعه ونیرنگ ازیک طرف به جنگ هزاره ها بروید وازجانب دیگر ملتمسانه دست به دامان پشتون ها و تاجک ها شوید ،همانطوری که سادات دیگر تان این کارراکردند اما مطمن باشید که این سلطه واقتدار شما روبه زوال هست و دیگرهیچ قوم و ملیتی فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد ودیری نخواهد گذشت که شما همانند کثافات گندیده شده ازجامعه هزاره وحتی جامعه افغانستان طرد شده و به دورانداخته شوید. بخاطر طولانی نشدن این بحث از اسناد وشواهد دیگر درمورد جنایات این قوم بدعت پیشه که همه مردم بخوبی ازآنان واقف اند خوددرای میکنم و قضاوت را به خواننده گان عزیز می گذارم.

    سوال دیگرم از دوستان هزاره من جناب هاتف و فراسو که خوشبختانه با جناب فراسو هم دوره دانشگاه هم هستم اینست که چطور حقایق عینی جامعه هزاره را نادیده گرفته اید و اینگونه درمورد هزاره ها به قضاوت نشسته اید. اینکه تمامی مخارج یک سید درجامعه هزاره( هزارستان کنونی) با گرفتن خمس، مال امام و… از دست مزد مردم فقیر هزاره تامین میشد ومیشود دیگر قابل انکارنیست. هرجامعه بد وخوب دارد برهمه گان هویدا است اما با مرور برگذشته بزرگان و مردم عادی “سادات افغانستان” درمی یابیم که بصورت عموم این سادات بهره کش ، مفت خوار ، خائن و استفاده جو بوده اند تاسادات زحمت کش، پرتلاش، بادرد و صادق. آنان درهرفرصت ممکن ازهزاره ها استفاده نموده اند. البته نمیتوان تعداد انگشت شماری را نادیده گرفت که نخواسته اند به هزاره ها ” مریدان خویش ” خیانت کنند.

    حرف دیگری را که شما برای جامعه هزاره مثال میزنید ومیفرمایئد ” زمانی که دستی برای بوسیدن دراز میشود نباید فراموش کرد که دهنی برای بوسیدن نیز پیش میشود” گناه نابخشودنی دربرابر پدران ومادران مان درجامعه هزاره هست. جامعه هزاره تا همین اواخر متشکل از مردمانی بودند که ازسطح سواد پائین برخورداربوده و اعتقاد شدیدی به مسائل دینی ومذهبی داشتند واین دلیل بر این نیست تا افراد واشخاص دیگری به عناوین دین ومذهب از انان سو استفاده نمایند. اگر فرض قضیه را براین بگیریم که یک جامعه شدیداً به مسائل دینی وعقیدتی شان پابند اند وشما منحیث یک شخص مذهبی با اعبتار درلباس دین ومذهب درآن جامعه جایی برای خودتان بازمیکنید آیا این اجازه رابخود میدهید تا بخاطر صداقت وسادگی مردم هرگونه سواستفاده را ازآنان بکنید؟ این حق را دارید تا با خرافاتی که به خورد مردم میدهید بقای خویش را تضمین کنید؟

    فکر میکنم شما دوستان کمی از قضایایی که درافغانستان میگذرد بی اطلاع هستید مخصوصاً قتل شکیلا دربامیان که توسط سید واحدی بهشتی صورت گرفت . سادات محترمی چون عالمی بلخی ،برادر واحدی بهشتی ،سید علی کاظمی و سید انوری، درشورای ملی و بعضی دیگر درشوراهای محلی، دادگاهای محلی وحتی مرکزی درتلاش شدند تا این قضیه مسکوت مانده ودرنطفه خاموش شوند. تاجایی که حتی مردم عامی سادات دربامیان دست به تظاهرات زده و دادخواهان خون شکیلا را متهم به قوم گرایی نمودند.

    از سوی دیگراعتراضاتی که درکابل و یا دربامیان به حمایت از خون شیکلا سازماندهی شد متشکل از همه اقوام افغانستان بودند که البته اکثریت را قوم هزاره تشکیل میدادند.

    نکته ای را که باید تذکر بدهم اینست که این نبشته نقدی بر نوشته های شما دوستان نه بلکه دلدردی شخصی من میباشد .

    به باور بنده تجزیه هزاره و سادات هم به نفع هزاره ها و هم به نفع سادات میباشند، دیگر سیدی از آدرس مردم هزاره به مجلس نماینده گان صحبت نخواهند کرد و یا سیدی به نمایند گی هزاره درکرسی وزارتی تکیه نخواهند زد. وازسوی دیگر ازتکراراین گونه مسائل هم کاسته خواهد شد.

  • قسمت دوم:

    انگل های جامعه افغانستان

    نقد بر نوشته یکی از سادات گشتیگر
    نویسنده : محمد یونس جاغوری

    جناب سید محمد رضا علوی اینبار گذشته تاریخی هزاره ها را درمقاله اش با سادات به مقایسه می نشیند ومی نویسد:

    (… هزاره ها درپی آن اند تا تاریخچه دروغینی را درقرن بیست ویک برای خویش بسازند درحالیکه جز بازمانده گان مغول وحشی نیستند واما سادات گذشته تاریخی چهارهزارساله داشته که از ابراهیم خلیل شروع و تاهنوز ادامه دارد….) برعکس گفتار قبلی خویش که مینویسد سادات از محمد شروع و سلسلته به چهارده معصوم و اولاده آن ختم میگردد.

    نویسنده که هزاره ها را متهم به قوم پرستی، نژاد پرستی و مزاری پرستی میکند و هزاره ها را دشمن علی واولاد علی میشماردو خویشتن را ازجمله مبارزین برعلیه قوم پرستان اعلان نموده و از جمله شیعیان برحق علی معرفی میکند و همین گونه شیعه را برحق ترین مذهب دنیا شمرده ودیگر مذاهب را باطل می شمارد درصفحه اصلی ویبلاگ خویش عکس هایی از کسانی را باهم یکجا نموده است که دارای اندیشه ها وایدولوژی ها وحتی مذاهب متفاوت وحتی متضادی بوده اند و مقصد اصلی نویسنده برعکس ادعای وی که قوم گرایی و نژادپرستی را شرک میداند همانا نشان دادن برتری طلبی و برتری جویی سادات است. وی اشخاصی چون میرغلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی، سید جمال الدین افغانی، ناصر خسرو العلوی الموسوی، سید بهاالدین مجروح، سید مسعود” استاد دانشکده اقتصاد ، دانشگاه کابل” سید مخدوم رهین، میرصدیق فرهنگ ، سید علی بهشتی، سید منصور نادری، سید محمد رضا علوی، پیر سید احمد گیلانی، سید مصطفی کاظمی، سید جعفر عادلی، سید حسین انوری، سید ابراهیم شاه حسینی و مجید کلکانی را دریک البومی تحت عنوان ( اندازه اهرام مصر شد، نشد؟) گردهم جمع نموده وخواسته با نادیده گرفتن مذاهب، اندیشه ها و ایدولوژی های اشخاص متذکره آنان را به سادات فعلی پیوند بزند.

    برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر تفکرو اندیشه صد ها سال قبل بود که امروز درمیان جامعه روشنفکر و مترقی هیچ جایگاهی ندارد و حتی از منظر دینی ومذهبی نیز منفور ادیان قراردارد تاجایکه قرآن به وضاحت می فرماید:

    هیچ قومی را نسبت به قومی برتری نیست الا به تقوی وپرهیزگاری….

    جناب نویسنده خواسته ویا نخواسته آیه قرآن را زیرپانهاده وبه دلایل نامعلوم دشمنی اش را با هزاره ها اعلان میدارد . هزاره هایی را که درطول 1400 سال کمتر ویا زیادتر بنام دین ومذهب دوشیدند و سواری گرفتند. هزاره هایی که ساده لوحانه وحتی صادقانه خمس و زکات ومال امام و…. دارایی شانرا که با جوالی گری و دهقانی ومزدوری بدست آوردند به این مردم سپردند و شکم هایشان را چرب کردند آیا مستحق چنین پاداشی هستند که جناب سید محمد رضا علوی و دیگر هم فکران وهمکیشان وی پس میدهند؟ آیا هزاره هایی که حتی نام فرزندان شانرا از شما سادات گرفتند و نکاح فرزندان شانرا بدون اجازه شما نبستند ومرده هایشان را بدون اجازه شما و ورد خواندن شما دفن نکردند آیا مستحق چنین توهین وتحقیر هایی اند؟ آیا هزاره هایی که ناموس خویش را فراموش کردند تا ناموس شما بی حرمت نشوند آیا مستحق این همه تهمت وافترا هستند که شما همانند گذشته گان تان که هزاره هارا پای پسین سگ میدانستند و ازدواج سید با هزاره را جرم می پنداشتند و حالا هم میدانند ” نمونه آن درگذشته فاجعه افشار و هزاران فاجعه بدترازآن درمناطع مرکزی هزارستان و نمونه فعلی آن واقعه سه سال قبل بامیان است که پسر بچه هزاره با دختری از سادات عروسی کرد اما تاهنوز تحت تعقیب خانواده دختر و تمامی سادات بامیان قراردارند” و نمونه دیگر حادثه سال قبل بامیان و تجاوز سید واحدی بهشتی بر شکیلای مظلوم و سپس قتل وحشیانه او، ویاواقعه همین چند ماه قبل که سادات محترم بر کودک 13 سال درمزار شریف تجاوزجنسی نمودند . با وجود این همه جرم وجنایت آیا بازهم سادات را نقطه طلاقی خدا وخلقش میدانید ودورشدن از سادات را شرک وکفر می پندارید؟ ساداتی که برای مجتهدین شیعه درایران نامه می نویسند وخواستار استفتاح مجتهدین درمورد دختر دادن ودختر گرفتن با قوم هزاره میشوند و اینکه آیا میتوانند با این مردم یکجا ودریک دسترخوان نان بخورندویا خیر؟ جویای معلومات میشوند که همه دوستان قلم بدست ازاین مکتوبی که عنوانی یکی از آیت الله های ایرانی که شاید آیت الله مکارم شیرازی باشد ،باخبراند وضرورت نیست تا با یادآوری ازاینگونه اسناد، این معقوله را به درازا بکشانم.

    وهمین گونه همه شما دوستان خواننده از متن نامه سید انوری به سیاف که وی را عمو” کاکا” خطاب میکند و فتح افشار را تبریک میگوید باخبرید.

    سوال من از سادات محترم اینست که که شما دیگر چی میخواهید؟ایا بس نیست که هزاره ها را از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و تعلیمی در رده آخرین اقوام این سرزمین قراردادید؟ شما یی که با استفاده از دین و مذهب وقداست تان مردم را دوشیدید و درجهل نگهداشتید تا مبادا سلطه خویش را ازدست دهید دیگر چی میخواهد؟

    امروزه بخشی از هزاره ها که به خود آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وفرهنگی رسیده اند دیگرحاضرنیستند به شما باج بپردازند. این طرز دید جید که منشا در افکار والای عبدالعلی مزاری داشت مطمناً باعث میشود تا شما منبع اقتصادی خوب و جایگاه خویش را که با تذویر واستفاده از نام محمد وعلی واسلام درجامعه هزاره بدست آورده بودید از دست بدهید. و شما حق دارید تا با خدعه ونیرنگ ازیک طرف به جنگ هزاره ها بروید وازجانب دیگر ملتمسانه دست به دامان پشتون ها و تاجک ها شوید ،همانطوری که سادات دیگر تان این کارراکردند اما مطمن باشید که این سلطه واقتدار شما روبه زوال هست و دیگرهیچ قوم و ملیتی فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد ودیری نخواهد گذشت که شما همانند کثافات گندیده شده ازجامعه هزاره وحتی جامعه افغانستان طرد شده و به دورانداخته شوید. بخاطر طولانی نشدن این بحث از اسناد وشواهد دیگر درمورد جنایات این قوم بدعت پیشه که همه مردم بخوبی ازآنان واقف اند خوددرای میکنم و قضاوت را به خواننده گان عزیز می گذارم.

    سوال دیگرم از دوستان هزاره من جناب هاتف و فراسو که خوشبختانه با جناب فراسو هم دوره دانشگاه هم هستم اینست که چطور حقایق عینی جامعه هزاره را نادیده گرفته اید و اینگونه درمورد هزاره ها به قضاوت نشسته اید. اینکه تمامی مخارج یک سید درجامعه هزاره( هزارستان کنونی) با گرفتن خمس، مال امام و… از دست مزد مردم فقیر هزاره تامین میشد ومیشود دیگر قابل انکارنیست. هرجامعه بد وخوب دارد برهمه گان هویدا است اما با مرور برگذشته بزرگان و مردم عادی “سادات افغانستان” درمی یابیم که بصورت عموم این سادات بهره کش ، مفت خوار ، خائن و استفاده جو بوده اند تاسادات زحمت کش، پرتلاش، بادرد و صادق. آنان درهرفرصت ممکن ازهزاره ها استفاده نموده اند. البته نمیتوان تعداد انگشت شماری را نادیده گرفت که نخواسته اند به هزاره ها ” مریدان خویش ” خیانت کنند.

    حرف دیگری را که شما برای جامعه هزاره مثال میزنید ومیفرمایئد ” زمانی که دستی برای بوسیدن دراز میشود نباید فراموش کرد که دهنی برای بوسیدن نیز پیش میشود” گناه نابخشودنی دربرابر پدران ومادران مان درجامعه هزاره هست. جامعه هزاره تا همین اواخر متشکل از مردمانی بودند که ازسطح سواد پائین برخورداربوده و اعتقاد شدیدی به مسائل دینی ومذهبی داشتند واین دلیل بر این نیست تا افراد واشخاص دیگری به عناوین دین ومذهب از انان سو استفاده نمایند. اگر فرض قضیه را براین بگیریم که یک جامعه شدیداً به مسائل دینی وعقیدتی شان پابند اند وشما منحیث یک شخص مذهبی با اعبتار درلباس دین ومذهب درآن جامعه جایی برای خودتان بازمیکنید آیا این اجازه رابخود میدهید تا بخاطر صداقت وسادگی مردم هرگونه سواستفاده را ازآنان بکنید؟ این حق را دارید تا با خرافاتی که به خورد مردم میدهید بقای خویش را تضمین کنید؟

    فکر میکنم شما دوستان کمی از قضایایی که درافغانستان میگذرد بی اطلاع هستید مخصوصاً قتل شکیلا دربامیان که توسط سید واحدی بهشتی صورت گرفت . سادات محترمی چون عالمی بلخی ،برادر واحدی بهشتی ،سید علی کاظمی و سید انوری، درشورای ملی و بعضی دیگر درشوراهای محلی، دادگاهای محلی وحتی مرکزی درتلاش شدند تا این قضیه مسکوت مانده ودرنطفه خاموش شوند. تاجایی که حتی مردم عامی سادات دربامیان دست به تظاهرات زده و دادخواهان خون شکیلا را متهم به قوم گرایی نمودند.

    از سوی دیگراعتراضاتی که درکابل و یا دربامیان به حمایت از خون شیکلا سازماندهی شد متشکل از همه اقوام افغانستان بودند که البته اکثریت را قوم هزاره تشکیل میدادند.

    نکته ای را که باید تذکر بدهم اینست که این نبشته نقدی بر نوشته های شما دوستان نه بلکه دلدردی شخصی من میباشد .

    به باور بنده تجزیه هزاره و سادات هم به نفع هزاره ها و هم به نفع سادات میباشند، دیگر سیدی از آدرس مردم هزاره به مجلس نماینده گان صحبت نخواهند کرد و یا سیدی به نمایند گی هزاره درکرسی وزارتی تکیه نخواهند زد. وازسوی دیگر ازتکراراین گونه مسائل هم کاسته خواهد شد.

  • قسمت دوم:

    انگل های جامعه افغانستان
    نویسنده : محمد یونس جاغوری

    ادامه مطلب....
    جناب سید محمد رضا علوی اینبار گذشته تاریخی هزاره ها را درمقاله اش با سادات به مقایسه می نشیند ومی نویسد:

    (… هزاره ها درپی آن اند تا تاریخچه دروغینی را درقرن بیست ویک برای خویش بسازند درحالیکه جز بازمانده گان مغول وحشی نیستند واما سادات گذشته تاریخی چهارهزارساله داشته که از ابراهیم خلیل شروع و تاهنوز ادامه دارد….) برعکس گفتار قبلی خویش که مینویسد سادات از محمد شروع و سلسلته به چهارده معصوم و اولاده آن ختم میگردد.

    نویسنده که هزاره ها را متهم به قوم پرستی، نژاد پرستی و مزاری پرستی میکند و هزاره ها را دشمن علی واولاد علی میشماردو خویشتن را ازجمله مبارزین برعلیه قوم پرستان اعلان نموده و از جمله شیعیان برحق علی معرفی میکند و همین گونه شیعه را برحق ترین مذهب دنیا شمرده ودیگر مذاهب را باطل می شمارد درصفحه اصلی ویبلاگ خویش عکس هایی از کسانی را باهم یکجا نموده است که دارای اندیشه ها وایدولوژی ها وحتی مذاهب متفاوت وحتی متضادی بوده اند و مقصد اصلی نویسنده برعکس ادعای وی که قوم گرایی و نژادپرستی را شرک میداند همانا نشان دادن برتری طلبی و برتری جویی سادات است. وی اشخاصی چون میرغلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی، سید جمال الدین افغانی، ناصر خسرو العلوی الموسوی، سید بهاالدین مجروح، سید مسعود” استاد دانشکده اقتصاد ، دانشگاه کابل” سید مخدوم رهین، میرصدیق فرهنگ ، سید علی بهشتی، سید منصور نادری، سید محمد رضا علوی، پیر سید احمد گیلانی، سید مصطفی کاظمی، سید جعفر عادلی، سید حسین انوری، سید ابراهیم شاه حسینی و مجید کلکانی را دریک البومی تحت عنوان ( اندازه اهرام مصر شد، نشد؟) گردهم جمع نموده وخواسته با نادیده گرفتن مذاهب، اندیشه ها و ایدولوژی های اشخاص متذکره آنان را به سادات فعلی پیوند بزند.

    برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر تفکرو اندیشه صد ها سال قبل بود که امروز درمیان جامعه روشنفکر و مترقی هیچ جایگاهی ندارد و حتی از منظر دینی ومذهبی نیز منفور ادیان قراردارد تاجایکه قرآن به وضاحت می فرماید:

    هیچ قومی را نسبت به قومی برتری نیست الا به تقوی وپرهیزگاری….

    جناب نویسنده خواسته ویا نخواسته آیه قرآن را زیرپانهاده وبه دلایل نامعلوم دشمنی اش را با هزاره ها اعلان میدارد . هزاره هایی را که درطول 1400 سال کمتر ویا زیادتر بنام دین ومذهب دوشیدند و سواری گرفتند. هزاره هایی که ساده لوحانه وحتی صادقانه خمس و زکات ومال امام و…. دارایی شانرا که با جوالی گری و دهقانی ومزدوری بدست آوردند به این مردم سپردند و شکم هایشان را چرب کردند آیا مستحق چنین پاداشی هستند که جناب سید محمد رضا علوی و دیگر هم فکران وهمکیشان وی پس میدهند؟ آیا هزاره هایی که حتی نام فرزندان شانرا از شما سادات گرفتند و نکاح فرزندان شانرا بدون اجازه شما نبستند ومرده هایشان را بدون اجازه شما و ورد خواندن شما دفن نکردند آیا مستحق چنین توهین وتحقیر هایی اند؟ آیا هزاره هایی که ناموس خویش را فراموش کردند تا ناموس شما بی حرمت نشوند آیا مستحق این همه تهمت وافترا هستند که شما همانند گذشته گان تان که هزاره هارا پای پسین سگ میدانستند و ازدواج سید با هزاره را جرم می پنداشتند و حالا هم میدانند ” نمونه آن درگذشته فاجعه افشار و هزاران فاجعه بدترازآن درمناطع مرکزی هزارستان و نمونه فعلی آن واقعه سه سال قبل بامیان است که پسر بچه هزاره با دختری از سادات عروسی کرد اما تاهنوز تحت تعقیب خانواده دختر و تمامی سادات بامیان قراردارند” و نمونه دیگر حادثه سال قبل بامیان و تجاوز سید واحدی بهشتی بر شکیلای مظلوم و سپس قتل وحشیانه او، ویاواقعه همین چند ماه قبل که سادات محترم بر کودک 13 سال درمزار شریف تجاوزجنسی نمودند . با وجود این همه جرم وجنایت آیا بازهم سادات را نقطه طلاقی خدا وخلقش میدانید ودورشدن از سادات را شرک وکفر می پندارید؟ ساداتی که برای مجتهدین شیعه درایران نامه می نویسند وخواستار استفتاح مجتهدین درمورد دختر دادن ودختر گرفتن با قوم هزاره میشوند و اینکه آیا میتوانند با این مردم یکجا ودریک دسترخوان نان بخورندویا خیر؟ جویای معلومات میشوند که همه دوستان قلم بدست ازاین مکتوبی که عنوانی یکی از آیت الله های ایرانی که شاید آیت الله مکارم شیرازی باشد ،باخبراند وضرورت نیست تا با یادآوری ازاینگونه اسناد، این معقوله را به درازا بکشانم.

    وهمین گونه همه شما دوستان خواننده از متن نامه سید انوری به سیاف که وی را عمو” کاکا” خطاب میکند و فتح افشار را تبریک میگوید باخبرید.

    سوال من از سادات محترم اینست که که شما دیگر چی میخواهید؟ایا بس نیست که هزاره ها را از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و تعلیمی در رده آخرین اقوام این سرزمین قراردادید؟ شما یی که با استفاده از دین و مذهب وقداست تان مردم را دوشیدید و درجهل نگهداشتید تا مبادا سلطه خویش را ازدست دهید دیگر چی میخواهد؟

    امروزه بخشی از هزاره ها که به خود آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وفرهنگی رسیده اند دیگرحاضرنیستند به شما باج بپردازند. این طرز دید جید که منشا در افکار والای عبدالعلی مزاری داشت مطمناً باعث میشود تا شما منبع اقتصادی خوب و جایگاه خویش را که با تذویر واستفاده از نام محمد وعلی واسلام درجامعه هزاره بدست آورده بودید از دست بدهید. و شما حق دارید تا با خدعه ونیرنگ ازیک طرف به جنگ هزاره ها بروید وازجانب دیگر ملتمسانه دست به دامان پشتون ها و تاجک ها شوید ،همانطوری که سادات دیگر تان این کارراکردند اما مطمن باشید که این سلطه واقتدار شما روبه زوال هست و دیگرهیچ قوم و ملیتی فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد ودیری نخواهد گذشت که شما همانند کثافات گندیده شده ازجامعه هزاره وحتی جامعه افغانستان طرد شده و به دورانداخته شوید. بخاطر طولانی نشدن این بحث از اسناد وشواهد دیگر درمورد جنایات این قوم بدعت پیشه که همه مردم بخوبی ازآنان واقف اند خوددرای میکنم و قضاوت را به خواننده گان عزیز می گذارم.

    سوال دیگرم از دوستان هزاره من جناب هاتف و فراسو که خوشبختانه با جناب فراسو هم دوره دانشگاه هم هستم اینست که چطور حقایق عینی جامعه هزاره را نادیده گرفته اید و اینگونه درمورد هزاره ها به قضاوت نشسته اید. اینکه تمامی مخارج یک سید درجامعه هزاره( هزارستان کنونی) با گرفتن خمس، مال امام و… از دست مزد مردم فقیر هزاره تامین میشد ومیشود دیگر قابل انکارنیست. هرجامعه بد وخوب دارد برهمه گان هویدا است اما با مرور برگذشته بزرگان و مردم عادی “سادات افغانستان” درمی یابیم که بصورت عموم این سادات بهره کش ، مفت خوار ، خائن و استفاده جو بوده اند تاسادات زحمت کش، پرتلاش، بادرد و صادق. آنان درهرفرصت ممکن ازهزاره ها استفاده نموده اند. البته نمیتوان تعداد انگشت شماری را نادیده گرفت که نخواسته اند به هزاره ها ” مریدان خویش ” خیانت کنند.

    حرف دیگری را که شما برای جامعه هزاره مثال میزنید ومیفرمایئد ” زمانی که دستی برای بوسیدن دراز میشود نباید فراموش کرد که دهنی برای بوسیدن نیز پیش میشود” گناه نابخشودنی دربرابر پدران ومادران مان درجامعه هزاره هست. جامعه هزاره تا همین اواخر متشکل از مردمانی بودند که ازسطح سواد پائین برخورداربوده و اعتقاد شدیدی به مسائل دینی ومذهبی داشتند واین دلیل بر این نیست تا افراد واشخاص دیگری به عناوین دین ومذهب از انان سو استفاده نمایند. اگر فرض قضیه را براین بگیریم که یک جامعه شدیداً به مسائل دینی وعقیدتی شان پابند اند وشما منحیث یک شخص مذهبی با اعبتار درلباس دین ومذهب درآن جامعه جایی برای خودتان بازمیکنید آیا این اجازه رابخود میدهید تا بخاطر صداقت وسادگی مردم هرگونه سواستفاده را ازآنان بکنید؟ این حق را دارید تا با خرافاتی که به خورد مردم میدهید بقای خویش را تضمین کنید؟

    فکر میکنم شما دوستان کمی از قضایایی که درافغانستان میگذرد بی اطلاع هستید مخصوصاً قتل شکیلا دربامیان که توسط سید واحدی بهشتی صورت گرفت . سادات محترمی چون عالمی بلخی ،برادر واحدی بهشتی ،سید علی کاظمی و سید انوری، درشورای ملی و بعضی دیگر درشوراهای محلی، دادگاهای محلی وحتی مرکزی درتلاش شدند تا این قضیه مسکوت مانده ودرنطفه خاموش شوند. تاجایی که حتی مردم عامی سادات دربامیان دست به تظاهرات زده و دادخواهان خون شکیلا را متهم به قوم گرایی نمودند.

    از سوی دیگراعتراضاتی که درکابل و یا دربامیان به حمایت از خون شیکلا سازماندهی شد متشکل از همه اقوام افغانستان بودند که البته اکثریت را قوم هزاره تشکیل میدادند.

    کرد و یا سیدی به نمایند گی هزاره درکرسی وزارتی تکیه نخواهند زد. وازسوی دیگر ازتکراراین گونه مسائل هم کاسته خواهد شد.

  • شاشیدم به نسل ونژاد تو سگ سید گشتگر زاده که فقط جنگ های هزاره ها را در کابل می بینی واز دیگران را که چوب در کون شما نسل کثیف عرب های فرای کرد فراموش کرده اید.ومسعود جنایت کار را که یکی از قاتلین اصلی وچور وچپاول کننده مردم کابل بود رانمی بینید وکور وکر استید.اگر قهرمانان جنگ ها بد استند وقهرمان نیستند پس این محمد زن باره مرده گاو وعلی وحسن وحسین ودیگر خونخواران جنایت کار که در سراسر عمر خود جز جنگ وجنایت وآدم کشی کار دیگری نداشتند را چرا قهرمان می دانید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.من بتو سگ سید گدایگر زاده خبیث می گویم که اگر شما در مقابل مزاری بایستید ما در مقابل همه دزدان وآدم کشانتاریخ پر از جنایت تان خواهیم ایستاد.این را تو وارباب کثیف ونژاد پرست ایرانی تان باید بدانید.تف بر گور زنده ومرده شما عرب های فراری کثیف که نمک می خورید ونمک دان می شکنید.مزاری آن بزرگ مردی بود که دست شما سنگر فروشان کثیف وستون پنجم دشمن را از سر این مردم خلاص کرد ودیگر شما گشتگر زاده های پر مدعا نمی توانید رهبر این مردم شوید.بنازم به این ک.....شخ مزاری که شما کثافت ها را چنان سمبه کرد که هنوز که هنوز است درد دارید.

  • دزدان سر گردنه در ایران که زبان فارسی‌ را مثل بلبل حرف میزنند میخواهند افغانستان را نیز به گند بکشند، سردسته این دزدان مصباح یزدی است، سپس جنتی و اژه ای، احمدی نژاد شاگرد این طویله است، خاتمی خندان کثیف از دیگر سران این دزدان است.

  • اقای سید رضا کیانی خیر ببینی عجب مستند باند مزاری لعین را افشا کردی ادامه بده برادر .... این گروه پلید کثیف بی دین زیر ریش فاسد مزاری میخواهد سادات را کم بیاورند غافل از اینک اینها رسوا شده اند و دیگر هم رسوا میشوند..... اقای کیانی حرف خود را مستند بگویید که تاثیر زیاد دارد همین امروز در دانشگاه همه محصلین از قلم شیوای شما زیاد تعریف کردند

  • رقیه بی بی هر جایی اگر تو هم هوس کرده یی سربازان مزاری حاضرن تو را نیز سیراب کنند.یا تو هم زدن والای ایرانی داری مانند این سگ پدران جاسوی وستون پنجم دشمن.این گشتگر زاده های جاسوس رژیم فاشیست ودیکتاتور ایران استند.ولی شما این آرزو را به گور خواهید برد که در افغانستان نیز رهبر وهمه کاره شوید.همین گشتگری وگدایگری زیبنده شما قوم کثیف مفت خور عاطل وباطل است.

  • ما هزاره هستیم اما دشمن دین نیستیم اختلاف با رهبران داریم اما علیه مذهب جعفری نیستیم گپ های را که اقای حکمت نوشته ربطی به 99 فیصد هزاره ها ندارد اینها یگ عده مرده گو و مفعول و پودری های زیر پل سوخته و اشخاص مفلوک الحال و رزیلی هستند که غیر از بی دینی دیگر کاری ندارند و حتما از پشت کدام حرامی به دنیا امده اند/ مساجد و حسینیه های دشت برچی نشان میدهد که 99 فیصد هزاره ها به دین اعتقاد دارند و هیچ کسی تحت تاثیر یاوه گویی های حکمت رزیل بی دین ولدالزنا نمیرود

  • مرید خر بنام محرم علی پل خشک، بیسواد من که چیزی در مورد اسلام خر پرور و رافضی گری سگ پرور ننوشته ام! چرا به دو و دشنام شروع کرده اید؟ باید اول ذهنیت بردگی افراد مانند تو را تغیر داد و گرنه دوکان شیادان دین و مذهب فروش، و سادات گشتیگر همیشه گرم خواهد بود.

  • هزارههای عزی
    وقتی شما از سیدهای اوغانستانی به حکم مزاری بریدید- پس کرا به سیدهای ایرانی مانند -سید خمینی-سیدخامنیی-سدیهاشمی رفسنچانی- سیداحمدخاتمی پیوستید-و در زمان همان چنگهای کابل —کمیته های خمینی که اکثرآبنام کمیته امداد بود -اما همه میدانیم که مرکز سپاه پاسداران ایران بود- در دشت برچی و کارته سه برای شما فعالیت داشتند.

  • تمام مطالب را به دقت خواندم انصافا اقایان سادات از منطق و استدلال کار گرفته اند اما حکمت که گویا هزاره خود ما است از جنجال و بی منطقی کار گرفته .... در شرایط فعلی جهان مردم مستند را قبول میکنند و شیوه اقای حکمت شیوه کهنه زمان جنگهای داخلی است که هیچ منطق و عقل سلیم ان را باور نمیکند .... من از رهبران هزاره خود شکایت دارم 12 سال از دوره طلایی کنونی گذشت مناطق جنوب کشور اباد شد اما بامیان هنوز جاده هایش خاکی هست ایا استاد خلیلی زورش نمیرسید ؟ میدانیم که کرزی خلیلی را استفاده سو کرد اما ایا در بخش های عمرانی هم کاری از دستش ساخته نبود ؟ چرا محقق با سیاف رفته بود و چرا حالا دنبال داکتر عبدالله دشمن هزاره میدود ؟ ایا گذشته ها برای ما پند و عبرت نشده ؟ ضمنا اینقدر ایران ایران نگویید همین حالا کمیته امداد امام در بامیان به 3 هزار و 600 خانوار مستحق کمک مالی و غذایی ماهانه میکند و در عین دخترای مقبول ان را برای خود صیغه کرده است اگر شما غیرت دارید بیایید این دختران را وفامیل شان را قناعت بدهید که از ان کمیته امداد کمک پولی نگیرند من شخصا به والی سابق حبیبه سرابی موضوع را تذکر دادم اما او به دنبال عیسوی ساختن مردم هزاره توسط انجو های بود و حرف های مرا کمتر شنید// همین حالا کمیته امداد در چهار راه ده بوری کابل هم همین کار ها را انجام میدهد شما اگر اینقدر قوم پرست هستید این فامیل های هزاره را وادار کنید که از انجا کمک نگیرند / تنها گپ به اینجا ختم نمیشود بلکه سپاه پاسداران ایران مبلغ 4 میلیون دالر نقد و جنس به محقق و تلویزیون او کمک کرد و حمله بر محقق برای کشتن او توسط قدرت های خارجی بهمین منظور بود و تمام مراکز فرهنگی غرب کابل را هم ایرانی کمک نقدی میکنند منحصر به سبد ها ندارد بلکه ما هزاره ها در صدر لیست هستیم هی بابا چه بگویم مزاری و خلیلی و دیگر رهبران ما 30 سال گذشته توسط کدام کشور حمایت میشدند ؟ چرا خود را به خر فهمی زده ایم ؟ اگر سیما ثمر از امریکا پول گرفت مترقی است واگر سید عیسی مزاری از ایران پول گرفت جاسوس است ؟ او خر بیدار شو که نه ایران به دردت میخورد نه امریکا / باید خون گریه کنیم که میلیاردها دالر درین کشور خرچ شد اما جاده های بامیان هنوز کاهگل شد / سنی های حاکم در مجوع دشمن هزاره هست و خارجی ها را هم کپ داده اند که هزاره اقلیت قومی منفور و وحشی هست و نباید به حرف انها گوش داد

  • مزاری عمرش را برای خدمت به خمینی سپری کرد پول و اسلحه ایران توسط مزاری در غرب کابل بهانه و دلیل قوی شد تا سعودی ها به کمک پاکستانی ها از طریق طالبان مزاری را از بین ببرند و حالا سرنوشت محقق نیز صد در صد به همانجا منتهی میگردد چون درین 2 سال اخیر با ایرانی ها پیوند شده و مصارف دریافت میکند ... بعد از 2014 پلان ترتیب شده که کوچی ها باز به سلاح های سنگین مجهز شوند و مناطق هزاره جات را تصفیه کنند همین کسانی که در رستورانت های غرب کابل به رزالت و بی دینی مصروف هیستن دست از کارهای بی فایده بردارند و بروند اماده گی بگیرند تا ناموس خود را در هزاره جات از تجاوز کوچی های سنی نجات دهند / ایا چند نفر با وجدان پیدا میشود برای اینکار ؟

  • حکمت مرده گاو برو مادرت و خواهرت را به گاییدن دادی بزودی به سراغت میاییم .... تو نه هزاره هستی نه انسان بلکه از پشت کدام حیوان به دنیا امده ای

  • دکتور جان!تو هم از همان گشتگر زاده ها استی از نوشته واستدلال ات معلوم است.معلوم نیست راستی داکتر استی یانه.ولی اگر حتی داکتر نیز باشی از شغل پدری شماها نمی توانید به این آسانی دل بکنید.اگر کمیته امداد خمینی نیز در مناطق هزاره وجود داشته باشد معلوم است که مرکز جاسوسی رژیم پلید وفاشیست ونژاد گرای ایرانی است.ولی این فاشیستان سلاح ودالر وآموزش را در اختیار شما جاسوس های مفت خور ومزدوران تاجیک خویش می گذارند نه در اختیار هزاره ها.ما این مسءله ره به خوبی واقف استیم.ولی شما مطمءن باشید هزاره ها جل خویش را از آب خواهند کشید حتی بدون کمک شما ستون پنجم دشمن وبدون فاشیست های جنایت کار ایرانی.امروز کشور های قدرتمند تورک ومغول نژاد مانند تورکیه اوزبیکستان وقزاقستان هزاره ها را به رسمیت می شناسند.ما به جت نژادان سیگوین ایرانی احتیاجی نداریم.نسل نو هزاره هیچ ارتباطی با این رژیم کثیف ونژاد پرست وجنایتکار احساس نمی کند.از همین خاطر است که این فاشیستانترس دارند که نسل نو هزاره با یک قدرت وانرژیسرشار در مقابل سیاست های نژاد پرستانه این رژیم کثیف قد علم نکند وشما مزدوران کثیف را بکار گرفته تا برایش روز قدس اجاره یی با پول وعاشورای کارنیوالی راه بیاندازید.ومردم عادی را تحمیق کنید.ولی خر خود تان استید که خودرا به خری زده اید.

  • ایک مشت باز مانده های لشکر معاویه در افغانستان بنام سید تنها در بین هزاره ها خود را بدروغ بنام سادات مشهور ومنسوب نمودند در حالیکه در ایران مرکز دین تشییع سید وسادات با دیگران یگسان بوده و هیچ امتیازی دینی ندارد ولی جالب است د ر افغانستان در بین دیگراقوام بنام های سید پسوند اسم شان است ولی خود را صاحب امتیاز دینی نمیشمارند .تنها در بین هزاره ها خلاف اصول اسلامی که امتیار بر اساس تقوا است نه نزاد مگر این سید نام ها خود را نماینده پیغمیر خدا جا زده وادعا رهبری دین و دنیا هزاره ها را دارد و عموم این سید نام ها ذالو های مفتخوار بوده و بنام گرفتن خمس در خقیقت بیغیرتی نموده و دست گدایی را همیشه بطرف هزاره ها دراز نموده.ولی در شرایط حساس و بحرانی به سر نوشت سیاسی وحقوقی هزاره ها خیانت نموده و طرف به طمع پول حتی از جنایت علیه هزاره هادریغ نکرده نمونه زنده اش حملات سید انوری در همدستی با سیاف وخلق فاجعه افشار است.ولی این اقلیت مفتخوار و خاین هنوز شرم نداشته و با پررویی تمام گویاسر نوشت هزاره ها و رهبران سیاسی ان بدست این اقلیت انگشت شمار است و قلقل وفلفل هم علیه هزاره ها و رهبران سیاسی اش مینوسد و اشکارا به سر نوشت هزاره بعداز جنایت و خیانت منحیث دزدان خانگی مداخله شرم اور شان را دوام میدهد.

  • بلی یگانه کسی که در طول تاریخ مداخله و معامله ننگین و جنایتکارانه این سید های شوم در بین هزاره ها را با بانک رسا اعلام وافشا نمود رهبر شهید عبدالعلی مزاری بود که در دوران مقاومت غرب کابل جنایات و معاملات این سید های جانی را وقتا فوقتا افشا واعلان میکرد و بی سبب نیست که این همه سگان و کوتوله های قد نیم قد سید نام ها همیشه در پیرامون رهبر شهید و افشا گری هایش در باره این خاینین عو عو میکشند و تهمت میبندند بیخبر ازینکه چهره این جانیان دیگر افشا شده وماسک های کثیف شان فرو افتاده.

  • دوکتور حسین مینویسد:"تمام مطالب را به دقت خواندم انصافا اقایان سادات از منطق و استدلال کار گرفته اند اما حکمت که گویا هزاره خود ما است از جنجال و بی منطقی کار گرفته .... در شرایط فعلی جهان مردم مستند را قبول میکنند و شیوه اقای حکمت شیوه کهنه زمان جنگهای داخلی است که هیچ منطق و عقل سلیم ان را باور نمیکند"

    جناب دوکتور حسین،

    1- آنچه شما میفرمایید رعایت نکردن عفت سخن در نگارش میباشد، شیوه نگارش و یا رعایت نکردن عقت قلم و سخن ربط به منطق ندارد. منطق ابزار و وسیله ای است برای تشخیص سره از ناسره. پشتوانه منطق استدلال های عقلی (علمی) است. نمونه، جملهء عصای موسی تبدیل به اژدهای بزرگ شد، از دید یک انسان مذهبی ممکن درست باشد، ولی از دیدگاه منطقی(علمی) کاملا اشتباه است، چرا؟ چون برای اینکه اژدهای بوجود بیاید، نیاز به زاد و ولد وجود دارد. نمیشود از قانون طبیعت سر پیچی کرد. تبدیل چوب به یک موجود زنده، به معنی سر پیچی از قانون طبیعت میباشد، و این از دیدگاه منطقی نادرست است. جملات و سخنان هم هستند که می شود به شیوه بسیار زننده و بد بازگو شده باشند، ولی از دیدگاه منطقی هیچ گونه ایراد بر آن وارد نباشد.

    2- دوطرف عفت سخن را رعایت نکرده اند، اینکه شما تنها یکسو را به بی منطقی و جنجال متهم میکنید شاید برآمده از آن ذهنیت بردگی و بندگی باشد که سادات را مقدس و از بازماندگان امامان به اصطلاح معصوم میشمارند و برای رفع حاجات، به این مفتخواران انگل مراجعه میکنند. کسیکه معصوم شد هتما راست میگوید، ما به چنین ذهنیت و کسان این چنینی را به حق مرید خر خطاب میکنیم!

    چند نمونه از ناسزاگویی سادات در این صفحه برای جناب دوکتور حسین که ادعا دارد سادات از منطق و استدلال کار گرفته اند:

    "دسامبر, 10:50, بوسيله‌ى سید رضا کیانی
    استاد عبدالعلی مزاری در حال سواری دادن به یک طالب"

    سید دیگر چنین نوشته است:
    "دسامبر, 04:27, بوسيله‌ى سید حیدر علوی .... کویته
    مسعود بر مزاری حمله کرد و او را فراری داد و افراد اوغو هم رفتند و دخترای هزره گی را در افشار گاییدند و شما از تخم همان اوغو ها هستید که سید ها را فحش و دشنام میدهید ضمنا غیرت سید ها را هم دیدید که مصطفی کاظمی در مقابل خارجی ها ایستادگی کرد و اخر به شهادت رسید ولی شما هزاره های بی ناموس و بی غیرت با خایه مالی امریکا یکی معاون کرزی شد و یکی هم دنبال داکتر عبدالله رفت و خایه مالی پنجشیری ها را بخاطر قدرت میکند حالا فهمیدید که غیرت ندارید او بی ناموس ها مرگ برای شما بهتر است از این زندگی ننگین"

    سید دیگر از یونان چنین نوشته است:
    "دسامبر, 10:32, بوسيله‌ى نصیر احمد یونان
    در جنگ افشار افراد سیاف که همگی اوغو بودند به دختران هزره گی در افشار تجاوز جنسی کردند و دختران هزره گی حامله شدند و حالا همین حرامزاده های که علیه سید ها تبلیغ میکنند از همان نطفه مردار و تجاوز شده اوغو ها هستند"

    جناب دوکتور حسین چنین دو و دشنام و توهین ها را چگونه توجیح میکنند؟

    3- در کابل پرس? هر فرد مسئول دیدگاه خویش میباشد، شما نمیتوانید مرا مسئول ناسزاگویی دیگران بدانید. تنها واژه تند و تیز که من برای سادات بکار برده ام واژه گدا (گشتیگر) است. آن برای جداسازی سادات آبرومند از سادات گدا و مفتخوار بوده است. آغاز گر دو و دشنام در این صفحه سادات بوده اند، من در همان پست نخست نوشتم که؛ موضوع در این صفحه سادات نیست؛ چرا سادات یکدفعه به دو و دشنام به هزاره ها آغاز کرده اند؟ اینکه این سایت شخصی، از آن یک هزاره میباشد، نویسنده هر مطلب الزاما هزاره نیست.

    4- درباره ایران و یا پشتیبانی از خلیلی بیسواد و آخوند محقق و یا آخوند مزاری من چیزی ننوشته ام، پیرو هیچ کدام این کسان هم نیستم، مفت گویی شما بیجاست! آنچه مربوط به کمیته امام گجستک میشود من اطلاع ندارم که داستان چه است. ولی درباره صیغه در مذهب شیعه اثنا حشری خدمت تان عرض کنم که: تا آنجا که آگاهی مذهبی من قد میدهد، صیغه شرایط ویژه خود را می خواهد، دختران را نمیشود صیغه کرد. فزون بر این، از اینگونه کثافتکاری ها در کشور جمهوری اسلامی ایران رایج است نه در افغانستان. ممکن ملایان شیاد و شهوتران چنین کثافت کاری ها را در میان مریدان اوغانستان هم رواج داده باشند. با مرید بیشعور میشود هر کاری کرد، حتی ناموس او را بنام دین و مذهب به بازی گرفت. برای همین ما معتقد هستیم که، باید افکار این مریدان مقلد را تغیر داد. تا مریدان مقلد، که بالا خانه را تعطیل کرده و مانند میمون از شیادان دین و مذهب فروش تقلید میکنند در جامعه هست، امید به بهبودی وجود نخواهد داشت. چهار تن روضه خوان کمیته امام گجستک، جماعت بیشعور این چنینی را خر کرده، برای مقاصد سیاسی خود سوار خواهند شد.

  • غزنوی چان
    ترکیه کشوریست که سیاست میکند- نه به ازبیک دلسوز است ونه به ترک های اوغانستان و نه هم به هزاره ها -
    ترکیه بیشترین خدمت را به کوچیها و طالبها مینماید چون خواست انگلیس و پاکستان هم همین است.
    بطور مثال درهمین دو دوره ریاست چمهوری کرزی - ترکیه دوستم و محقق را به ایتلاف با کرزی طالب بچه - در آورد- ولی در هردو بار هزهزاره توسط کوچیهای کرزی قتل شد و کرزی هم به هیچکدام از وعده هایش به دوستم ومحقق وفا ننمود-
    اینرا محقق خودش اعتراف نموده است-
    و بازهم دوستم را ترکیه به ایتلاف با دشمن اصلی مردمان بومی این سرزمین یعنی اشرفغنی کوچی در آورده و میخواهند که بازهم رای مردم تر÷ و ازبک را به اشرفغنی کوچی بگیرند- و یک کوچی را توسط هزاره و ترک وازبک بقدرت برسانند-
    برادر هوشیار شو- بالاخره قرن بیست ویک است و از سیاست آگاهی پیدا کن.

  • محسن فارس، توی فارس از ارمنستان که خاک آذربایجان را اشغال کرده، حمایت میکنی‌، ترکیه از آذربایجان حمایت می‌کند، توی فارس در ایران، به سر ترک میزنی و تاریخ و زبان ترک را انکار می‌‌کنی‌، ترکیه در تورکمنستان و قزاقستان به کار عمرانی مشغول است و ترکیه اولین کشور دنیا بود که کشور‌های تازه تاسیس بعد از فروپاشی شوروی را به رسمیت شناخت، ترکیه نبود توی فارس با کمک به ارمنی امروز آذربایجان را به ویرانی کشانده بودید.

  • بخدا قسم که جنگ های شما هیج جایی را نمیگیرد نه سادات شکست میخورند و نه هزاره ها کم و یا گم میشوند / سید ها همچنان مقاوم در عرصه اجتماع باقی خواهند ماند و هزاره ها هکذا بر قله تابناک خورشید نور افشانی خواهند کرد و فقط دشمنان مذهب و قوم ما از این جنگ های انترنیتی سود خواهند برد و بر ما خنده میکنند/ حالا جنگ عناصر تمامیت خواه پشتون علیه تمام اقلیت های قومی و مذهبی است که نه هزاره را میخواهد و نه ازبک و نه تاجیک را/ اسماعیل یون خودش از دالخوران چتلستان پول میگیرد باز تلویزیون محسنی را متهم به جاسوسی میکند و نگاه کنید که محسنی بدون حمایت کسی چگونه مقابل فاشیست های تمامیت خواه ایستاده است وبه تنهایی قد علم کرده است ودر روز عاشورا هم به صراحت و علنی در مقابل پیمان امنیتی ایستاد/ به این میگویند مردانگی و به این میگویند مردانه زیستن.... درست است نقاط خام هم در روش های او وجود دارد اما ثابت ترین شخص بر عقیده خود است.... برادران سادات شما از هزاره ها کندنی و دوری نمیتوانید لطفا فحاشی نکنید و هر کس که فحاشی کند حتما در نطفه اش مرداری وجود دارد و هزاره های خود ما هم با منطق و تحمل مسایل را بررسی کنند و نقد مستند و علمی ارایه کنند چون کسی به حرف فحش و یاوه گوش نمیدهد و جایی را گرفته نمیتواند

  • مه خواهر و مادر غزنوی را گاییدم و منی خود را در کوس خواهر غزنوی ریختم هاهاهاهاهاها او چوچه مفعول عمر تو در کون دادن تیر شد تورا به سیاست چه غرض تو برو کون خود را بده

  • دوستان تمام مطالب و کامنت های شما را خواندم و حیفم امد که خواهر غزنوی را کوس نکنم لهذا از تمام سادات محترم خواهش میکنم که به خانه غزنوی بروند و خواهر غزنوی را به نوبت کوس کنند واه واه واه واه واه غزنوی جان تبریک میگویم به شما

  • مه خوارومادر هر چی سید گشتگر حرامی قوم خویش یزید ومعاویه ودیگه خر خندیل است گاییدم.مه ای قدر بیبی کسی ده ناور غرنی گاییدیم که از حساب بیرون است.از این کار های تان معلوم میشه که شما چی قوم کثیف وحرام زاده ونمک حرامی استید.تف به گور کثیف مرده وزنده شما حرامی ها.

  • من نمی دانم این سید های بی عقل چرا خودرا وصی ووکیل این شیخ الشیاطین ودین فروش کثیف می دانند.این عنصر کثیف ومسخ شده یک مجاهد را شهید کرد وخواهر مظلوم وبی پناه اش را مورد تجاوز قرار داد وفعلاٌ مانند یک مرده کثیف ومتعفن مورد نفرت مردم وجامعه ما قرار دارد.شما سید های بی عقل با دفاع از این خوک کثیف چی را می خواهید ثابت کنید؟؟؟این جنایت کار کثیف وضد هزاره یکی از عاملین اصلی قتل عام افشار است وبا قاتلین افشار همکار وهم سنگر بوده.لعنت خدا ورسول بر این بلعم باعورای زمان.

  • غزنوی تو که این چنین توهین میکنی اگر گیرم بیایی خشک تیرت میکنم که زور کیر سید را بدانی و ان دردی طاقت فرسارا که مادرانت در خانه های سیدها میکشیدند را به دل وجان بکشی و بدانی که سید یعنی چه. ولدالزنا

  • مزاری پرستان در هرحال توانستند مجسمه مزاری را تراشیده و نصب کردند و همه اقوام و اشخاص را تخریب و متهم می‌کنند و یگانه منجی عالم بشریت را مزاری جنگ افروز می دانند.

    همانگونه که مزاری در غرب کابل با هیچکس راه دوستی را باز نگذاشت و با همه جنگید و در آخر از بیکسی به دامن طالبان پناهنده شد واز حماقت خود، با موجود نا شناخته باب دوستی را گشود و آنان نیز او را از راه خویش برداشتند. در آینده نیز مزاری پرستان برای افغانستان و همه اقوام این کشور درد سر آفرینی خواهد نمود... اینان علیه همه اقوام و اشخاص افغانستان عقده گشایی و نفرت پراکنی می کنند و با دستبرد در تاریخ افغانستان می خواهد همه اقوام این کشور را غارتگر و بدور از تمدن معرفی کنند و در عوض مداحان مزاری را وارثان تاریخ و تمدن این کشور معرفی کنند....

    اینان چه در کابل یا در لندن و یا در استرالیا هزاره های افغانستان را از همه اقوام این کشور روز به روز دورتر نموده و در هوس تشکیل یک حکومت هزارگی هستند. پشتونها، تاجیکها و... را همه خائن به حق خودشان معرفی می کنند... و در دل روی همه اقوام این کشور خط بطلان کشیده و تا جایی پیش می روند که مزاری پرستی برای آنان مایه ترقی درون حزبی می شود...

    آیا مردم کابل جنایات مزاری کثیف و جنایتکارانش را فراموش کردند؟ آیا فراموش کردند 120 زن را که در علوم اجتماعی به جرم سنی بودن هر شب توسط این مزاری پرستها تجاوز می گردید آیا رقص های مرده ها را فراموش کردند آیا میخ کوبیدن را از یاد بردند آیا در ...دهن سنی ها شاشیدن و مواد غایط خوراندن را منکر میشوید زنی که حامله بود و اینها خواستند بچه زایمان او را بیبینند روی سرک زن را پیش روی شوهرش خواباندند و زاییدن زن را تماشاه میکردند....

    رجوع به مطالب و مقالات سایتهای « جمهوری سکوت» و غرجستان» گواه این مطللب هست...

    واضحتر اینکه در سایتها و نشرات هزاره ها از غیر هزاره اصلا برنامه و نوشته نشر نمی شود مگر اینکه در آن هزاره یا مزاری ستایش شده باشد ولی در همه نشرات سایر اقوام از پشتون و تاجیک گرفته تا ازبیک و سادات پای هزاره در آن باز هست....

    حواس شما جمع باشد که نمیتوانید تاریخ و فرهنگ و قدمت چند هزار ساله این کشور را چند نویسنده تازه از راه رسیده به نفع هزاره مصادره کند و بقیه اقوام افغانستان را تازه وارد و یا بی کمال وو ضد مدنیت معرفی کنید.

    بیایید استعداد خویش را فدای مزاری نکنید و از خیالات خام بیرون شوید و ببینید بهترین راه فرار از خویشتن بینی است.......... مثل کرم ابریشم دور خویش کم بتنید... پرواز بگیرید به سوی انسانیت...... بدانید که اگر شما خوب باشید پشتون و تاجیک و .... هم گروه ها و طیفههای خوب دارد با آنان تعامل کنید....... خود را به فحاشی سایر اقوام عادت ندهید و یا تقدیس آدمهای چون مزاری........ اون رفت و آلان نیست مرده پرست نباشید... با کمال شجاعت نقدش کنید .

    اندر کرامات امام بابه مزاری سلام الله عله

    آن شنیدستی که یک مرد خدا

    شد به درد شاش بندی مبتلا

    لحظه، لحظه درد او افزون شدی

    طاقت و تاب از کفش بیرون شدی

    از فشار شاش رنگش بود زرد

    داد می زد وای ترکیدم زدرد

    وقتی می نالید از درد شدید

    ناگهان از غیب آمد این نوید

    شاش بند هستی برو اندر مزار

    چون مزاری سخت دارد انتظار

    چون زغیب آمد بگوشش این خبر

    گفت بگذارید من را پشت خر

    تا روم برمرقد پیرچرند

    او گشاید از ره ادرار بند

    دوستان با کشکش و با گیر و دار
    برفراز مرکبش کردند سوار

    با هزاران رنج بردند تا مزار

    در کنار گور آن پیر هزار

    چون نشانیدند او را روی گور

    شورت و شلوارش در آوردند به زور

    از کرامت هردو منفذ باز شد

    قر و فرو جرو غر آغاز شد

    در زمان اندک از اعجاز پیر

    بول و غایط هرچه بود آمد به زیر

    گرچه قبر از این عمل آلوده شد

    لیک مرد دردمند آسوده شد

    وا عجب کان لحظه از اعجاز او

    می شنیدند از لحد آواز او

    این چنین می گفت از بین لحد

    با فغان و ناله و آوای بد

    تشنه ام من، تشنه ای دیدارتان

    زان سبب دادم شفا بیمارتان

  • عجب کراماتی داشته مزاری که پس و ییش شما فاحشه زاده های گدایگر زادهای عاطل وباطل را باز کرده.سربازان مزاری نیز حاصر اند که پس و پیش تانرا بازکنند.شما فقط باید واز بگیرین دیگر کار را ما تمام می کنیم.

  • مواد که از پس وپیش ما میبراید نوش جان تان باد حرامزاده های دشت گوبی!

  • پیام من به همه هزاره ها این است!!!!که این نطفه های حرام وعرب های کثیف فراریقدرت طلب وتمامیت خواه استند.به همین دلیل فراری شده اند چون اموی ها وعباسی ها چوب را در کون وکس این مادر سگ ها کرده ولی این حرام زاده ها از تاریخ درس عبرت نمی گیرند.درحالیکه هزاره ها با پشتون وتاجیک ها بر سر قدرت رقابت دارند این دزد ان حرام زاده برای هیچ خود شانرا با مردمی در انداخته اند که بیش از دوقرن زیر بار اسارت بوده اند.وحال که شیر مرد بزرگ ومرد خد پیدا شد وهویت ا تاراج شده این مردم را به آنان باز گرداند.این حرام زاده ها این را دیده ندارند.بمیرید از این حقارت سگان هار عوعو کنید هرچه در توان دارید.تف بر گور کثیف زنده ومرده شما قوم کثیف مفت خور وگشتگرزاده.

  • غزنوی جان خواهرت را برایم بفرست که نسل سید در خاندانتان برویانم

    از طرف یازنه افتخاریت

  • تقدیم به بدخواهان اهل بیت و ال رسول

  • گا ییدم تووخوار جان ومادر جان ته شما اولاد های چهل دزد.بچیم مه از اونهایی استم که خشک می شد تر می کد من نه توره ماندنی استم نه خوارته نه بی بی جانته.شرم تان باد شما سنگر فروشان کثیف اولاد های چهل دزد.

  • سیدک بچیم منطق تان پایش لنگ شده شروع کرده اید به چتیات؟؟؟؟؟؟؟؟؟هرچی گفتی بر خودت.مطمین باش مردم هزاره با اطمینان به آینده راهی را که مزاری کبیر باز کرده با غرور وعزم آهنین ادامه خواهند داد.وبه چل چل افرادی مانند شما ها اعتنایی نخواهند کرد.

  • شاش کنم در قبر و روح و روان مردار شده های افشار تان. خواهر ها ومادرهایتانرا مانند ابا واجدادم بگایم

  • تو سگ یسد اولاد مرده گاو گشتگر زاده!
    ما شاشیدم ده ارواح تمام مرادر شده گان شما قوم کثیق از کربلای تان گرفته تا امروز تو قوم کثیف گدایگر زاده های مفت خور.

  • دوستان محترم بر سر و گردن یکی دیگر تان نزنید هر گروه و طایفه خوب و بد دارد ! هر چیز به اساس سند باید باشد! برای من جالب شده است که در بین شیعه ها نیز جار و جنجال های فراوانی وجود دارد, همچنان نامه انوری ادم کش به سیاف ادم کش را که یک دوست مزاری پرست در ان بالا ها ذکر کرده اگر ادرس بدهید تا ببینم که چرا در ساحه کابل, این دو مجرم در حالیکه مخابره وتیلفون های گوناگون و بگفته مرازی پرستان انوری سیاف مسعودووویکجا و در کنار هم به افشار حمله کرده اند! و باز به یک دیگر نامه نوشته کاکا و ماما گفته تبریکی داده اند! همچنان این داستان بی پایان محسنی و زن گرفتن و کشتن کدام نفر را که شاید هزاره بوده باشد را مختصر بیان کنید!

    همچنان خوب است یک نفر تان نه همه ,جرم جنایت شیعه های غیر هزاره را با دلیل و برهان طی یک مصمون بدون دو دشنام نوشته در پیش چشم همه قرار دهید اگر انان پاسخی داشتند ارایه خواهند کردند اگر نداشتند مردم قضاوت خواهند نمود! مطالب افشار که هزاره ها از ان پراهن حضرت عثمان رض ساخته اند در حالیکه افشار منطقه هرازه نشین نبود مردم اصیل انجا افشاری ها بیات ها قزلباش ها اند وهراتی ها و قندهاری و سایر فروق شیعه ها نیز انجا زندگی میکردند قسمتی کمی از هرازه ها هم در کنارشان بود و باش داشتند بوده چنانچه چنداول اکثرا قزالباش ها است ولی چرا این همه هزاره ها بخصوص پیروان یاسا مزاری و فریاد دا د میزنند ؟

    از نظر منی حقیر مزاری ادم بی کله نادان غلام ایران موقف خود و مردمش را درک نمی کرد خود و مردمش را بر باد کرد, این دزدان و ادمکشان دیگر مثل انوری محسنی سیاف اکبری از مزاری خوبتر عمل و متوجه خود و مردم شان بودند, ثبوت ان زنده بودن و تلفات کمتر مردمشان است ! ولی از شما چه هم سر رفت هم نام هیچ گروه قومی از سال 91 تا حال بیشتر از هزاره کشته و یتیم و بیوه مصادره اموال و دارایی به اضافه نام بد نام نداشته اند !

    بخود بیاید دوستان محترم مظلومتر ملیت در وطن ما هزاره بوده! چرا از رهبران بی خرد و بی خبر و بی سیاست تان دفاع میکنید! حتا کفر گویی کرده نه عرب نه عجم را میمانید ! همه تقصیر را بر گردن دیگران انداختن خود را بازی دادن است ! فرق ان قبیله پرست سلیمان کوهی یا ان مسعود پرست و ملا عمر پرست و تویی مزاری و هزاره پرست در چیست فاشیزم شاخ دارد یا دم, ماندیلا گفت به همان اندازه که مخالف نژادپرسی سفید هستم به همان اندازه مخالف سیاه پرستی! اوغان پرستی هزاره پرستی تاجک پرستی ازبک پرستی همه یکسان است! انسان پرستی بهتراز همه است, هر که جرم و جنایت و اختلاس کرده است باید در پیشگاه عدالت استاده و جواب بگوید, هزاره است یا تاجک ازبک است یا اوغان, چپی یست یا راستی وحدتیست یا جمعیتی....

  • محسن باچه بیا که خوارزاده هایتو پشت از تو دق شدن!

  • واقعا حیف است .. شما دیگه چقدر احمق هستین که همش بین هم دعوا و حرف های مفت میزنین.

    واقعا که حیفه . دیگران از این کارای شما استفاده ها میکنند بی خبران.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس