صفحه نخست > کابل پرس افشا می کند > آیا جامعه ی جهانی به نتیجه ای می رسد که داکتر بشردوست شش سال پیش رسید؟

آیا جامعه ی جهانی به نتیجه ای می رسد که داکتر بشردوست شش سال پیش رسید؟

مافیا کاملا در هم تنیده است و از حامد کرزی تا برادرانش و سایر اقارب و خویشاوندان، از وزرا و وابستگانشان، تا والیان و قاضیان و قاچاقچیان مواد مخدر و طالبان افغانستان را نیز شامل می شود و طالبان حمام رفته و نکتایی دارشان که انگلیسی می دانند و در خدمت سازمان های بین المللی، چپاول آبرومند را فرا گرفته اند، راه های پیوند به مافیای بین المللی را هموار می کنند.
کابل پرس
پنج شنبه 8 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: شش سال پیش در 19 قوس سال 1383 خورشیدی، داکتر بشردوست در یک نشست خبری، در مقام وزیر پلان افغانستان رسما اعلام کرد که 1935 سازمان غیر دولتی یا انجوها منحل می باشند و باید در یکماه حسابشان را صاف کرده و دروازه ی خود را بسته کنند. آن موقع اعضای مافیای داخلی و بین المللی پا را در یک کفش کرده بودند و رمضان بشردوست را بدلیل منحل کردن جواز این انجوها مجرم شمرده و بیخ گوش حامد کرزی می خواندند که این وزیر باید برکنار شود. طالبان نکتایی پوش مانند زلمی خلیل زاد سفیر وقت ایالات متحده ی آمریکا و طالب نکتایی پوش دیگر اشرف غنی احمد زی که گویی در نهادهایی مالی افغانستان به کار دوکان داری مشغول بود، از مخالفان سرسخت انحلال انجوها بودند و جبهه گیری های مشخصی در ارگ ریاست جمهوری برای حمایت از مافیای انجوها که همواره با مقامات بلندپایه ی دولتی در ارتباط بوده و مافیای گسترده تری تشکیل داده بودند، داشتند. طالبان نکتایی پوش دست آخر موفق شدند حامد کرزی را که تازه مزه ی قدرت را چشیده بود متقاعد کنند که با تصمیم قاطع رمضان بشردوست مخالفت کند. رمضان بشردوست تصمیم گرفت در اعتراض استعفا دهد و به پارک شهر نو کابل رفت و مسیر دیگری را برای مبارزه با فساد گسترده مافیای دولتی و بین المللی برگزید.

گرچه طالبان نکتایی پوش مانند اشرف غنی احمد زی هر از چند گاهی اکنون در رسانه های داخلی و بین المللی ظاهر شده و از فساد گسترده در دستگاه حامد کرزی شکایت می کنند، اما هیچگاه سر در گریبان خود نکرده و دوران دوکانداری شان را در وزارتخانه ی مهمی مانند وزارت مالیه ی افغانستان نادیده گرفته و حتا آن را دوران درخشانی از مدیریت و شفافیت می دانند.

باز هم آنانی که خود در پایه گذاری سیستم فساد حامد کرزی دست داشته و دارند، هر از چندگاه به دروغ های معمول شان توسل جسته و می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. آن ها حتا برای مبارزه با فساد در افغانستان، طرح های فساد آور دیگر را به عنوان بهترین طرح ها معرفی کرده و کمیسیون های جدید برای مبارزه تشکیل می دهند و افرادی مانند حنیف اتمر را با کارنامه ی مشکوکش در آن کمیسیون می گمارند. مافیای گسترده ی دولتی و بین المللی حتا برای مبارزه با فساد نیز اعلام آمادگی می کنند و کارمندان فاسدی مانند انورالحق احدی را تقویت کرده و اعضای بین المللی مافیا مانند بانک جهانی، حمایت های قاطعی از آنان می کنند.

مافیای اطراف حامد کرزی که بیشتر طالبان نکتایی پوش هستند و عناوینی مانند داکتر و آکادمیسین و متخصص و ...را یدک می کشند، نهادهای کنترل پول مانند وزارت مالیه را کاملا در اختیار خود گرفته اند و اکنون عمر زاخیلوال شریک مطمئن خود را در پست کلیدی وزارت مالیه گمارده اند. زاخیلوال هم برای چاشنی دادن به کار و بار مافیا، به ظاهر فرهنگیان دست آموزی مانند نجیب منلی را به خدمت گرفته است.

مافیا کاملا در هم تنیده است و از حامد کرزی تا برادرانش و سایر اقارب و خویشاوندان، از وزرا و وابستگانشان، تا والیان و قاضیان و قاچاقچیان مواد مخدر و طالبان افغانستان را نیز شامل می شود و طالبان حمام رفته و نکتایی دارشان که انگلیسی می دانند و در خدمت سازمان های بین المللی، چپاول آبرومند را فرا گرفته اند، راه های پیوند به مافیای بین المللی را هموار می کنند.

جامعه ی جهانی نیز هر از چند گاه برای سرپوش گذاشتن بر شکست ها و ناتوانی ها و یا راه گم کردن، هیاهوی مبارزه با فساد براه می اندازند و چند صباحی در شیپور، گوش می خراشانند و اما مافیا در کمال آرامش، بدون هیچ هیاهو، کارش را، چپاولش را ادامه می دهد.


ویدئوی مرتبط

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه

    تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.

    طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)

    در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..

    ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید.

    • Brothers and sisters salam,
      Afew weeks ago i I went to one of kabul Distrect court for legal issue but I was told by one of the clark I have to pay bribe the amount was almost 3000 USD and I have said I do not pay cause I do not claim for something I have legal document for the property left from my father and I have warnd him I will go directly to the head of of the distrect he just laughed and said go ahead the man who is the head of the distrect court is Judge(Qazi) Mahmood Muhsenzada so I went to him and told him about his clark asking bribe and I was calling him Mohsenzada saheb manytimes but he said call me KHARZADA BUT YOU HAVE TO GIVE ME MONEY or call it bribe so this is the situation in Kabul courts really I got sad and I had not 3000 USD to pay and left the court with broken heart and hopeless.

      Bahetraam Bashir Ghamgeen

  • بتاریخ هفدهم ماه اسد سال 1377 �ش. اشغال شهر مزارشریف بوسیله گروه متحجر طالبان بقول شاهدان عینی تهاجم طالبی بیش از هزاران تن از افراد ملکی مردم هزاره اعم از اطفال � زنان وپیر مردان ساکن در مناطق هزاره نشین این شهر بطور وحشیانه وغیر انسانی و بی رحمانه قتل عام گردیدند. وصد ها خانواده مردم هزاره ای شهر مزارشریف که از خطر تیغ جلادان طالبی نجات یافته بودند مجبور به ترک اجباری خانه و کا شانه خود ها شدند. در مورد شهدای این قتل عام دو احصائیه به نشر رسیده است که ارقام شهداء این کشتار جمعی در حدود پنچ الی هجده هزاره نفر به رسانه های جمعی قسمآ انعکاس یافته است.

    �سال های 77 13 و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم هزاره زیررهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان � تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه مردم بامیان اعم از اطفال � زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است.

    افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در سه دهه اخیر این کشور قتل عام های هرات، یکاولنگ، مزار، بامیان و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمالی و... بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.

    بیش از شش سال قبل در آن شب و روزی در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است. در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله ها به زمين می ريخت. جنازه‌ها برای نه شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مي‌ آمديم تا آنها را دفن نمایند می ديديدند که سردی طاقت فرسای زمستان از يک طرف و نداشتن و سايل حمل و نقل از طرف ديگر مانع دفن آنها می گرديد..يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان �آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند�. امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند.

  • تروریسم آثار باستانی و فرهنگی با دید گاه هویت زدائی قومی جامعه هزاره:-

    �انهدام و تخریب تندبس های بو دا این آثار گران بهای فرهنگی و با ستا نی افغانستان وجهان بوسیله رژیم بنیا گرای طالبا ن تروریسم فرهنگی بوده است. در حقیقت این اقدام ضد ملی طالبان ترور و نابودی افتخارات تاریخی وفرهنگی جامعه هزاره وجهانیان بوده که بدین وسیله آنان خواست تا آ ثار گرانبها ی باستانی که از لحاظ چهره و ساختمان فزیکی شباهت های نژادی و ظاهری را باچهره وقیافه ء مردم هزاره ثابت میساخت منهدم وتخریب کرد. بزعم طالبان تا از قدامت تاریخی سه هزار ساله جامعهء هزاره در افغانستان کنونی و بومی بودن این گروه قومی جلو گیری کرده باشد. صرف نظر از انگيزهای مذهبی سه عامل اساسی ذيل در تخريب مجسمه های بودا نقش داشتند:

    �اول، عقده وحقارت فرهنگی طالبان- عقده و حقارت فرهنگی در واقع نقش تعين کننده در فاجعه بودا بازی نمود. زيرا طالبان در مدارس دينی پاکستان شستشوی مغزی شده بودند

    دوم، انگيزه های سياسی پاکستانی ها: حسا دت فرهنگی پاکستان تازه تشکيل نسبت به عظمت تاريخی سر زمين افغانستان، نشان داد مردم افغانستان در انظار جهان و تحريک تنش ها ميان مسلمانان و بوديستها بخصوص در هندوستان می تواند از جمله مهمترين انگيزه های سياسی برای پاکستان باشد.

    سوم، نقش تند روان عرب- نفوذ افراطيون عرب بخصوص تاثير شخص بن لادن بر ملا عمر و همچنان نفرت از فرهنگ غرب بر اساس انگيزه های مذهبی، سياسی و فرهنگی باعث تقويت روحيه تخريب در ملاعمر و همه پيروان وی گرديد.. به بيان ديگر همه عوامل ازعقده حقارت فرهنگی طالبان گرفته تا اهداف سياسی پاکستان و روحيه نفرت تندروان بن لادنی از غرب در يک جبهه نامقدس باعث شد که بودا های بی گناه قربانی شوند

    . روز جهانی مبارزه با تروريسم فرهنگی-.روز سوم مارچ را سازمان يو نسکو بحيث روز مبارزه عليه جنایات فرهنگی به رسمیت شناخته و سالانه باید جنایت فرهنگی از تخريب مجسمه های بودا بدست طالبان در افغانستان محکوم شود. افزون بر آن درين روز هر نوع تخريب و غارت داشته های فرهنگی و مذهبی در هر جای دنيا به شمول تاراج موزيم ملی عراق در حضور قوت های اشغالگر نيز محکوم شوند. بدين ترتيب درين روز جهانيان نفرت خود را از دشمنان فرهنگ ها و ارزشهای مشترک بشری ابراز نموده و در همگرايی و کثرت گرايی فرهنگی يک حرکت نمادين را انجام دهند.

    مردم مناطق هزاره نشین کشور از زمان امیر عبدالرحمن تاکنون بیک آفت وبلای بنام سیلاب کوچیها مواجه است که این معضله بردوش مردم این سر زمین سنگینی دارد. در اثر این معضله میان مردم بی دفاع ودست خالی هزاره و کوچی های مسلح با حمایت دولت های وقت طی مدت یک قرن اخیر بارها برسر علفچر های مناطق هزارستان که از طرف رمه کوچی ها خورانده میشدند برخورد های خونین صورت گرفته است ودرین برخورد های خونین هر دو جانب وبخصوص مردم هزاره ء محلات گونانگون هزارستان تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را متحمل گردیده اند. ومیتوان از برخورد سال 1334—شمسی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی یاد آوری کرد که در اثر این برخورد خونین میان جانبین بیش ازسه صد نفر از مردم هزاره جاغوری از طرف کوچیهای مسلح با پشتیبانی دولت وقت کشته شدند.

    • مردم ولسوالی های پنجاب، یکاولنگ وورس، از چرانیدن مواشی کوچیها بالای زمین های زراعتی شان به مرکز ولایت شکایت بردند. با الا خره قوماندان امنیهء ولایت ـ از ذکر نامش خودداری می کنم - موظف گردید که به حل این ماجرا بپردازد. مجلس بزرگی از سران کوچی ها و موسفیدان، اربابان و علمای مناطق متذکره در ولسوالی پنجاب تدویر یافت پس از چند گفتگوی مختصر، قوماندان امنیهء ولایت با صدای جهر اعلام نمود:- کوچی ها، اگر شتران شما زمین های زراعتی هزاره هارا نمی چرند، من خودم شتر می شوم و این زمین هارا می چرم.این بود حل عادلانهء این ماجرا آنهم بدست قوماندان امنیهء ولایت در همین مجلس بود که یکی از علمای بیداردل، صدای اعتراض خودرا در برابر قوماندان امنیهء ولایت بلند نمود، اما فی المجلس، آواز اورا باضرب چوب و لگد خاموش کردند. ولی تا هنوز هم را ه حل معقول برای آن بوجود نیا مده و مردم این ساحه با اذیت وآزار طاقت فرسا ومشکل حل نا شدنی ازین رهگذر روبرو هستند.
  • چنانچه محترم عبدالجلیل بینش مینویسد:-

    سیلاب کوچی دامنگیر بسیاری از مناطق افغانستان است. اما هزارستان بیشتر از هرجای دیگر از این سیلاب وحشت زا آسیب می بیند. کوچی گری و رفتن کوچی ها در هزارستان یک پروسه سیاسی است، دقیقاً پس از قتل عام عبدالرحمن خان، سیاست سرکوب و غصب اراضی هزارستان از طریق های گوناگون تعقیب شد. خطر ناکترین سیاست که نزدیک به یک قرن مردم هزارستان را تحت شکنجه و فشار قرار داده است پروسه آوردن کوچی ها است. واقعیت امر این است که از مجموعهء بنام کوچی، بهره برداری سیاسی می شود و این يك ستمي بزرگ به حال هزاره های ده نشین و هم به پشتون هاي کوچی است. سود این برنامه ظالمانه را فقط گردانندگان اصلی پروسه به جیب می زند. کسانیکه نه معتقد به منافع هزاره های ده نشین هستند و نه به منافع کوچی های پشتون بلکه آنها به سیاست تفرقه بی انداز وحکومت کن، باو رمندند. امسال نیز کوچی ها در موسم سر سبزی و گرمی، شتابان و با غرور و غرق در تسلیحات و تجهیزات نظامی وارد دروازه های هزارستان شدند. فیرهای شادیانه و تهدید آمیز کوچی ها مردم را به وحشت انداختند. فصل عریضه بازی وعریضه نویسی به مقامات مختلف دولتی که متاسفانه هیچ کدام عادت به شنیدن حرفهای آزار دهنده مردم مخصوصاً در قبال کوچی ها را ندارند، بار دیگر آغاز شد. هر کس درد هایش را به کاغذ ها نوشتند و به سوی دروازه های دولت با امیدهای زیاد پرتاب کردند و هیچ کسی هم نشنید، نه ریاست جمهوری نه پارلمان، نه وزارت داخله و ولایت و ولسوالی ها نه تنها نشنیدند که بعضاً خود را مدافع حریم بی گناه کوچی ها نيز قلمداد کردند.

    سال گذشته هیئت عالی رتبه دولتی که مرکب از چهار نفر وزرای مشاور رئیس جمهور بودند بعد از بررسی مناطق هزاره نشین واضحاً گفتند که هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد و کوچی ها نباید وارد این ساحه گردد و به همین خاطر امسال خیلی ها فکر می کردند که کوچی ها نمی آیند. اما سهل انگاري وتعلل دولت و لجاجت کوچی ها بالاخره آنها را امسال هم وارد هزارستان ساخت. ولی همچنان بامخالفت جدی مردم مناطق مختلف رو به رو گردیدند. در قسمت هایی از بهسود این مخالفت از هرجایی دیگر جدی تر بود. ماه ها پیش در منطقه "میرهزار" بهسود با تلاش مردم و جمعی از متنفذین منطقه، کوچی ها را واداشتند به اینکه تعهدنامه اي به ولایت بدهند و از این منطقه پیشتر نروند و به مردم خساره وارد نکنند ولی مدت چندی نگذشت که کوچی ها با تلاش و معامله این مرز را شکستند و وارد ولسوالی مرکز بهسود شدند. پس از سپری کردن حدود یک ماه در چراگاه ها و بالای کشتزارهای مردم مرکز بهسود، تصمیم برگشت از بالای سرزمین مردم حصه اول بهسود را گرفتند. اما این بار مخالفت مردم جدی تر شد و تمامی مردم حصه اول بهسود از دایمرداد گرفته تا خالق و دوستدار و میر بچه و... این ولسوالی با جدیت تمام گفتند کوچی ها جنایت کرده و همین ها در زمان طالب مال و مواشی ما را بردند و سال گذشته نیز در مرز ولسوالی ما نفر کشته و اینک نیز مسلحانه وارد منطقه شده است و امنیت ساحه را مختل کرده است. به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست که پروسه خصومت سازی ملی توسط کوچی ها دامن زده شود. در اثر پا فشاری مردم و همکاری مقامات ولسوالی حصه اول بهسود و مذاکره فی مابین کوچی ها و مردم این مناطق جریان پیدا کرد.

    در اولین جلسه 14 نفر نماینده اقوام مختلف کوچی و 30 نفر از نماینده های مناطق مختلف ولسوالی حصه اول بهسود در منطقه "سرتاله" تجمع نمودند. بگو مگو ها به شکل بسیار جدی برای یافتن راه حل ساعتها ادامه یافت. قربان علی فصیحی یک تن از نماینده های حصه اول بهسود برای کوچی ها گفت شما اگر خود را افغانستانی و پابند ارزشهای افغانستان می دانید باید مطابق حکم قانون اساسی که صریحاً خاتمه یافتن کوچی گری و اسکان کوچی ها را حکم کرده است، احترام بگذارید. به دنبال آن فیصله هیئت عالی رتبه دولتی متشکل از چهار نفر وزرای مشاور را قبول كنيد که گفته اند هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد. این ظالمانه است که شما به فرمان یک رئیس بلدیه که حیثیت حقوقی پایین تر از یک والی را دارد تکیه می کنید ولی فیصله چهار وزیر مشاور و احکام قانون اساسی را قبول ندارید. پیشنهاد ما این است که شما از همان راه که آمده اید برگردید. بیش از این به صلاح نیست که مزارع مردم را بخورید و بر مردم ستم روا دارید. به يقين امنیت منطقه مختل مي گردد و بیمی آن می رود که آدم های ماجراجو از مناطق دیگر وارد شوند و برای مردم مشکل خلق نمایند.

    جلسه 10/5 /1385 با تندی و خشونت پیشرفت و نتیجهء مثبتی در قبال نداشت. کوچی ها اصرار به رفتن از بالای مزارع مردم را داشت ولی مردم منطقه مخالفت می کردند و این باعث شد که برای روزهای متوالی جلسه باحضور نماینده های طرفین ادامه یابد. بالاخره روز سوم یعنی 13/5/1385 کوچی ها به خواست مردم منطقه تن دادند و پذیرفتند که باید از راه که آمده اند برگردند. اما متاسفانه کوچی ها بازهم نقص پیمان کردند و به آرامی برنگشتند و در قسمت "بادآسیاب" در مسیر برگشت خانه های مردم را چور و یک نفر را رخمی کردند و مزارع مردم را کاملاً خوراندند.

    این زد و خوردها، جنگ ها و مذاکره ها راه حل اساسی معضل کوچی گری نیست. راه حل اساسی عمل به قانون اساسی و پایان دادن به کوچی گری می باشد. دولت اگر اقدام نکند وهمچنان در سیاست دو پهلوی خود باقی بماند، کوچی گری خاتمه پیدا نمی کند. و بدون شك، تداوم کوچی گری در افغانستان یکی از سرچشمه های خصومت زا و بحران آفرین براي آينده افغانستان خواهد بود. بنا بر اين بی توجهی دولت نسبت این پدیده خیانت آشکار به وحدت ملی و پروسه ملت سازی در افغانستان می باشد.

    نتیجه گیری

    در باره قتل عام ها تذکر مختصر ازین حوادث دلخراش وخونین که بالای مردم هزاره درطی مدت یک ونیم قرن اخیر تحمیل گردیده است یا د آوری کوتا ه بعمل آمده اند تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته باشند و در تصامیم سیاسی کنونی وآیندهء خود ها از آن پند بگیرن

    �قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.

    دولت کنونی باید بخاطر حل معضله کوچیها تدابیر موثیر وعملی را بدون کدام سیاست بازی قومی روی دست گیرد تا این مشکل از ریشه و اساس حل گردد و بد بینی ها میان مردم هزاره و اقوام کوچی پشتون رفع ودوستی وبرادری میان آنان بوجود آید.

    �در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودر تاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل تا هنوز گفته شده درین زمینه تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.

    �روی کرد ها

    • کتاب هزاره های افغانستان سال 1379 ,شمسی چاپ ایران � نویسنده سید عسکر موسوی ومترجم اسدالله شفائی.
    • یاد داشتها ی در با ره سر ز مین و ر جا ل هزاره جات اثر- حسین نا یل - بهار سا ل 1379 � ش. چا پ ایران

    �سایت اریا ئی تخریب بودا نویسنده هارون امير زاده چاپ لندن-

    �-سایت اریا نا نت زخم خونين يكاولنگ؛ گل سرخی برسينۀ عاشورا نویسنده خواجه بشیراحمد انصاری

    ماه- مارچ - سال-2007- میلادی

  • مسله فساد اداری ، رشوه و سئو استفاده منابع مالی دولتی مسایل اند که خارجی ها از همه بیشتر در آن هم دخیل

    اند و هم آنها را دامن میزنند.

    این چیزی است که آقای بشردوست شش سال قبل با محکوم کردن انجو های خارجی آغاز کرد.

    در عقب این مسایل همچنان چال دیگر خارجی ها نهفته است تا دولت افغانستان و بخصوص کرزی را همیشه

    تحت فشار داشته باشند و در موقع معین و دلخواه شان برای بر کناری او بهانه ای خوبی در دست داشته باشند.

  • پشتون بازی های کرزی و حاکمیت مطلق پشتونی .
    به گزارش " ریا نووستی " روسیه ، "گیورگ میرزایان" خبرنگار اختصاصی مجله «اکسپیرت» در باره نقش حامد کرزی در دزدی پول های کومک شده از جانب کشورهای غربی و کوشش های کرزی برای جلوگیری از بی پرده شدن
    عوامل فساد در دولتش و تلاش های او در راستای پشتونگرایی ، یک مقاله تحلیلی نوشته است . اینک ما همان بخش مقاله ی گیورگ میرزایان را که به پشتون بازی های حامد کرزی اشاره می کند اینجا نشر می کنیم :
    حامد کرزی که درک میکند که خروج امریکایان از افغانستان نزدیک می باشد، مشی تحکیم مواضع خود را در کشور در پیش گرفته است. این مشی همیشه با منافع واشنگتن مطابقت نمی کند. اساس سیاست داخلی کرزی را کسب حمایت رهبران محلی پشتون ..... و بخش رهبری پشتون جنبش طالبان تشکیل میدهد.

    رئیس جمهور افغانستان در باره اغاز همگرایی مجدد طالبان در زندگی سیاسی کشور اعلام داشته است و همچنان ابتکار پیشبرد مذاکرات با یکی از اقوام بزرگ درانی قوم پشتون پیشکش نموده است. سران قوم غلزایی، وقتیکه از این موضوع اگاه شدند، بلا فاصله از گلبدین حکمتیار اغاز مذاکرات با حامد کرزی مطالبه کردند، تا تمام قدرت را به "رقبای" خود ندهد و برای قوم خود نمایندگی "شایسته" در حکومت کرزی تامین نماید.

    برای کرزی برعلاوه کسب حمایت پشتون ها، تقویت عنصر پشتون برای ان ضروری می باشد، تا توازن نفوذ و قدرت را در دستگاه حاکم در کابل با قوماندانان جبهه تاجکان که از امریکایان تابعیت میکنند، برقرار سازد. کرزی از انهایی که با این مشی نو موافق نمی باشند به سرعت رهایی می یابد.

    نویسنده ی مقاله به برکنار شدن آقای امرالله صالح رئیس امنیت ملی از مقامش در همین رابطه اشاره میکند .

    باید گفت که در پیش پای دیو پلید پشتونسازی و پشتونسالاری ، تمام هستی کشور و زنده گی مردمان غیر پشتون قربانی شده و هنوز هم این روند ادامه دارد . اینکه کسانی تصور می کنند که امریکا و انگلیس با این جریان پشتون سازی و احیای حاکمیت مطلق پشتون ها در اوغانستان موافق نیستند ، یک تصور اشتباه و نادرست است . ما بار ها تاکید کرده ایم که هدف اصلی تمام این جنگ های زرگری و نمایش های مردم فریب این است که حاکمیت قومی از دست رفته ای پشتون ها بار دیگر زنده شود و کشور ما باز هم در انحصار قومی باشد که دو صد و شصت سال حاکمیت سیاسی کشور ما را در دست داشتند و هزاران جنایت را مرتکب شدند . امریکا ، انگلیس و دولت مفلوک پاکستان با پشتونیست های اوغانستان همه در این برنامه همدست و شریک استند .

    اگر مردمان غیر پشتون ، همین طور خاموش و آرام بنشینند و مرگ تدریجی خود را تماشا کنند ، بدون شک به بسیار زودی پروژه ی احیای حاکمیت مطلقه پشتونی به کامیابی نهایی خویش خواهد رسید . تنها در صورتیکه تاجیک ها ، هزاره ها و اوزبیک ها و دیگر اقوام غیر پشتون در برابر این جریان ویرانگر احیای حاکمیت مطلقه ی پشتونی به پا خیزند و به اشکال گوناگون از خود مقاومت نشان دهند ، ممکن است که آن پروژه ی خائنانه و ضد انسانی به دشواری و شکست مواجه شود . در غیر آن ما شاهد به حقیقت پیوستن خواب های فاشیستی گل محمد مهمند و غلام محمد پاپا و انورالحق احدی و گلبدین حکمتیار و ملاعمر کور خواهیم بود .
    http://www.tajikmedia.com/inde...

  • مگر سنگ اندازی های نصیحت گران ما را خسته ساخته من نمی
    دانم کجا است رمضان بشر دوست که هر روز در پارلمان صدایش گوش فلک را کرساخته و از ملالی های خیالی گپ می
    زند اما وقتیکه کوچی های کره ومنظر های زشت خوی اهریمن صفت بلای مردم بیچاره هزار ه حمله وحشیانه میکند
    این آغا درک ندارد وهمیشه خاموشی اختیار می کند ؟ !!!!!!!!!کوچی ها و ناقلین ، دو پدیده ی فاجعه آفرین

    باز هم صدای پای شتر ها و شترچران های اوغان در منطقه های زیست مردمان هزاره و برخی بخش های دیگر کشور به گوش می رسد . باز هم کوچی های تجاوزگر اوغان به زمین و خانه و سبزه زارهای مردمان غیر پشتون یورش برده اند و به کشتار و خونریزی و چپاولگری پرداخته اند . این خبر و تصویر هایی از جنگ های جاری در

    بهسود و ویرانگری کوچی ها ، در رسانه های همگانی بازتاب یافته است .گفته می شود که کوچی ها تا دندان مسلح بوده و انواع گوناگون جنگ ابزار با خود دارند که به وسیله ی آن می توانند مردم بی دفاع و بی سلاح مناطق مورد تجاوز خویش را به قتل رسانند و یا فراری سازند .

    از زمانی که اوغانها از کوه سلیمان به سرزمین های اطراف آن سرازیر شدند ، سلسله ی تجاوزگری و اشغالگری و چپاولگری ایشان تا به همین امروز ادامه دارد و مردمان غیر پشتون از دست آنها در رنج و عذاب می باشند . به ویژه پس از آن که دو صد شصت سال پیش قبایل اوغان ( پشتون ها ) موفق به ایجاد یک دولت غاصب و تجاوزگر در خاک پاک خراسان شدند ، دیگر کسی رنگ آرامی و خوشی و پیشرفت و ترقی را در ساحه ی جغرافیایی تحت حاکمیت منحوس اوغان ها ندیده است .

    یکی از ارمغان های شوم و مصیبت بار حاکمیت اوغانشاهان پدیده ای به نام " ناقلین " بوده است . شاهان جنایتکار پشتون برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب و بی خانمان ساختن مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره ، هزاران هزار پشتون را از مناطق شرق و جنوب اوغانستان و همچنان از آن سوی خط مرزی دیورند ، به مناطق شمالی ، ساحات مرکزی و تخارستان ( بخش شمال کشور ) ، انتقال دادند و برای شان زمین های مردمان بومی آن جا ها را تقسیم کردند و خود مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره را بی خانمان ساختند . داستان های ظلم و جنایتکاری شاهان خاین اوغان صرف در همین مورد بی شمار است .

    حقیقت این است که بخش زیاد زمین های که پشتون ها در ساحات زیست کنونی شان در دست دارند ، غیر از بخش های کوه سلیمان ، دیگر همه زمین های اشغالی تاجیکان و مردمان بومی دیگر می باشند که در اثر تجاوزگری ها و جنگ های متوالی در طول چند قرن به زور غصب کرده و در آن جا ها ساکن شده اند . اما مسکن گزین شدن پشتون ها در مناطق مرکزی و شمال اوغانستان به صورت برنامه ریزی شده از طرف دولت های اوغانی به طور گسترده در صد سال اخیر انجام شده است که این ها به نام " ناقلین " یاد می شوند . یعنی کسانی که از شرق و جنوب به مناطق مرکزی و شمال اوغانستان نقل داد شدند و خانه و زمین و زنده گی مردم بومی را به زور و جبر اشغال نمودند و از همان وقت تا کنون به مکیدن خون مردم غیر پشتون در آن مناطق مشغول می باشند .

    کوچی های اوغان نیز یک بلا و مصیبت دیگری اند که بالای مردم غیر پشتون هر سال نازل می شوند و زنده گی مردم را تیره و تار می سازند . هم ناقلین غاصب و طفیلی ، هم کوچی های تجاوزگر و وحشی ، همیشه از طرف دولت های پشتونی مورد حمایت عام و تام قرار گرفته اند و به همه جنایت ها و بیرحمی ها و وحشی گری های شان از جانب دولت ها مهر تایید نهاده شده است .

    ما به این باوریم که مردمان تاجیک و هزاره و اوزبیک و دیگرانی که مورد ظلم و بی رحمی ناقلین و کوچی ها قرار گرفته اند ، برای دفاع از خود و برای بازپس گرفتن زمین و جایداد خود ، دیگر هیچ راه ندارند جز این که مصیبت ناقلین و کوچی ها را به زور دفع سازند و از میان بردارند .

    ما تجاوزگری و وحشت افگنی کوچی های ظالم را در مناطق مرکزی و دیگر بخش های کشور نکوهش می کنیم و موجودیت ناقلین طفیلی و غاصب را در زمین های مردم غیر پشتون یک لکه ننگ می دانیم . از نظر ما ، مردمان غیر پشتون این حق را دارند که ناقلین را دو باره به جایگاه اولی شان برگردانند و زمین و جایداد خویش را از چنگ شان رها سازند و همچنان این را حق مسلم مردم غیر پشتون می دانیم که نگذارند پای کثیف کوچی های تجاوزگر و قاتل به خاک شان نهاده شود . وقتی که دولت پوشالی و مزدور پشتونیست های غدار از ناقلین و کوچی ها به مثابه ابزار فشار و سرکوب دیگران کار می گیرند ، دیگران هم باید از چنان یک دولت سیاهکار هیچ توقع برای تامین عدالت و انصاف نداشته باشند . امید بستن به تامین عدالت از جانب دولت اوغان سالار که خود حامی و تجهیز کننده ی کوچی ها و ناقلین می باشد ، یک کار نادرست می است . همان گونه که دولت پوشالی کرزی در سال های گذشته هیچ کاری برای جلو گیری از فاجعه ی تجاوز کوچی ها نکرد ، امسال و سال دیگر نیز هیچ کاری به سود مردمان غیر پشتون در این زمینه انجام نخواهد داد .

    اوغان ذلتی ها ، سورخلقی ها و دیگر پشتونیست های دزد و قاچاقبری که در اوغانستان حاکمیت را به دست دارند ، نه تنها هیچ تمایلی به جلو گیری از تجاوز کوچی ها ندارند ، بلکه کوچی ها را تقویت ، حمایت و تشویق می کنند که هر سال بیشتر از پیش بر شدت کشتار و وحشی گری خویش بیافزایند . همچنان ، دولت کرزی و پشتونیست های رنگارنگی که با آن همپیمان اند ، از اوغان ذلتی ها گرفته تا گلبدینی ها و طالب ها ، همه بر اساس دستورات کتاب مقدس شان ( دویمه سقوی ) به صورت بسیار جدی و قاطعانه خواهان این استند که ناقلین رانده شده از شمال را به آن جا برگردانند و در عین حال صد ها هزار نفر دیگر از پشتون های مناطق شرق و جنوب و حتی پشتون های آن سوی مرز دیورند را به مناطق تاجیک ها ، اوزبیک ها و هزاره ها در شمال ، مرکز و غرب اوغانستان ، سرازیر سازند و همان طرح " ناقلین " دولت های پشتونی قبلی را به شدت و قوت بیشتر ادامه دهند .

    مردمان غیر پشتون باید در برابر این توطئه ها هوشیار باشند و از خود واکنش های مناسب نشان دهند و نگذارند که همان اندک زمین و جایدادی که در اختیار شان قرار دارد مورد چپاول و تاراج اوغان ها قرار گیرد . ما این را به خوبی میدانیم که تجاوزگران اوغان ، زبان نرم را نمی فهمند ، کسی نمی تواند آن ها را با سخن خالی ، با گریه و زاری ، با عریضه نویسی و گردن پتی به جاده ی خردمندی و عدالت و انصاف رهنمون گردد . تنها زبانی را که آنها می فهمند و بالای شان تاثیر دارد ، زبان زور است . تا وقتی که خوب محکم و پخته بر دهان شان کوبیده نشود ، به هوش نمی آیند و در همان شتر جهل و خودپرستی و افزون خواهی و فاشیزم سوار استند و هر کسی که در دم شان بیاید زیر پا می کنند .

    برای دفع تجاوز کوچی ها و شکست برنامه ی ناقلین و پایان دادن به حاکمیت ظالمانه ی تک قومی و اوغان سالاری، ما به یک مبارزه و مقاومت گسترده و همه جانبه نیاز داریم . برای اینکه بتوانیم حقوق مردم خویش را به دست آوریم ، باید توانایی به کاربست تمامی اشکال مبارزه و مقاومت دادخواهانه را داشته باشیم . تا زمانی که اوغان سالاری در کشور ما حاکم باشد ، تا زمانی که مردمان غیر پشتون در اسارت قرار داشته و گروگان قبیله و قبیله پرستان باشند ، تا زمانی که مشکلات حاکمیت سیاسی و مناسبات قومی و اجتماعی به صورت عادلانه و شایسته حل نگردد ، همین اوغانستان خواهد بود و همین اوغوکراسی و کشور توسط اوغان ذلتی ها و پشتونیست های تمامیت خواه و فاشیست به سوی ازهمپاشیده گی بیشتر ، به سوی بی ثباتی بیشتر و سر انجام به سوی تجزیه و چند پارچه شدن سوق داده خواهد شد

  • http://www.youtube.com/watch?v=BEoj...
    در این ویدئو رهبری او غانها مذهب شیعه ها
    راه توهین کردن ولی ما تاجیک هم این اوغان
    راه دشمن اسلام و دشمن و سنی انسانیت می دانم

  • بلی شیلا- بینا - خراسان

    من با شما موافق هستم و میگویم لعنت و نفرین بر شیطان الدین ربانی و احمق شاه مسعود که به این طالبان افغان به قول شما اوغان کمک کرده و آنها را تا دروازه های کابل رسانده و بعداً مانند خفاشان خون آشام در مقابل شان مقاومت نکرده و کابل و سرنوشت مردم آنرا دو دسته به آنها تقدیم کردند:

    حکومت ربانی از سقوط غزنی به دست طالبان و تضعیف حکمتیار به شدت خوشحال شد و رادیو کابل اعلام کرد که غزنی با حمایت نیروهای دولتی، به دست طالبان افتاد(انتونی دیویز، 1377: 80) بعد از آن، طالبان در یک نبرد سنگین در تاریخ 9 و 10 فوریه(فبروری) ولایت وردک و مرکز آن، میدان شهر، را تصرف کردند. طالبان، بلافاصله به سوی ولایت لوگر که در جنوب غربی و 35 کیلومتری کابل قرار دارد حرکت کردند. آنان نیروهای
    حکمتیار را، که به شدت از سوی دولت ربانی نیز تحت فشار بودند، از چهار آسیاب به «سروبی» در ولایت ننگرهار، جنوب کابل، فراری داده ولایت لوگر را تصرف کردند. دولت ربانی که در این زمان نیز، تمام فکرش معطوف حکمتیار بود، از شکست و فرار فضاحت بار او به دست طالبان، از شادی در پوست نمی­گنجید(همان، 83).

    در اواخر زمستان و بهار 1995م طالبان بر دروازه های کابل بودند. دولت ربانی بازهم به جای
    فکر اساسی در مورد طالبان، تلاش کرد تا کار مخالفین خود را یکسره کند. حکمتیار به سروبی عقب نشینی کرده بود، دوستم محل استقرارش در شمال و دور از دسترس بود، فقط حزب وحدت شیعی بود که در غرب کابل بین طالبان و نیروهای مسعود حایل شده بود
    . حزب وحدت که حدود نصف کابل را در اختیار داشت در برابر چندین حمله­ی نیروهای سیاف با پشتیبانی مسعود، مقاومت کرده بود. اما این بار در منگنه طالبان و مسعود- سیاف، گیر کرده بود. در چنین شرایطی با توجه به افسانه­ی شکست ناپذیری طالبان، حزب وحدت سه راه پیش رو داشت: مقابله­ی هم زمان با طالبان و مسعود؛ اتحاد با مسعود علیه طالبان؛ و اتحاد با طالبان علیه مسعود. راه اول برای حزب وحدت امکان نداشت؛ زیرا با کنار رفتن حکمتیار، نیروهای حزب وحدت توانایی مقابله در دو جبهه را نداشتند. راه دوم را مسعود کاملا مسدود کرد؛ زیرا وقتی حزب وحدت را در منگنه دید تلاش کرد قبل از رویارویی با طالبان، حساب گذشته را با حزب وحدت کاملا تصفیه کند.
    «تا اواخر فوریه، مسعود بیشتر در صدد آن بود که وقت کافی پیدا کند تا به حساب بقیه دشمنانش در داخل کابل برسد؛ به ویژه حزب وحدت شیعی مزاری و بقایای دوستُم در کابل که به جنوب غرب شهر نفوذ کرده بودند و اینک پس از عزیمت حکمتیار، آسیب پذیر شده بودند. مسعود با این دیدگاه، موضع صلح آمیزی نسبت به طالبان گرفته بود؛ پس از فرار حکمتیار از چارآسیاب، نیروهای دولتی بلافاصله این منطقه را اشغال کردند اما به تقاضای طالبان، این پایگاه به علاوه چند موضع کوهستانی اطراف آن به آنها(طالبان) واگذار گردید. حتی طبق گزارشها، تکنیسین­های دولت برای ترمیم هواپیمای 17- MI با طالبان همکاری کردند»(همان، 86)

    همکاری مسعود با طالبان و حمله شدید به مواضع حزب وحدت، مزاری را هرچه بیشتر به سوی اتحاد با طالبان کشاند. این اتحاد، به چند دلیلِ موجه صورت گرفت: اول، اینکه «در 6 مارس مسعود حمله همه جانبه را علیه حزب وحدت آغاز کرد... . این حمله دو روز به طول انجامید و صدها کشته و زخمی به جای گذاشت»(ص 87). دوم، اینکه «طالبان ضمن پیشروی خود در اُرُزگان و غزنی- دو ولایت که شیعیان اقلیتهای مهمی را تشکیل می­دهند- رفتار آشتی جویانه­ی با شیعیان داشتند، تا حدی که مجاهدین شیعه را خلع سلاح نمی­کردند در حالی که سنی­ها را خلع سلاح می­کردند»(ص86). طالبان بعد از اتحاد با مزاری، بر خلاف پیمانهای خود، مزاری و چند تن از نزدیک ترین یارانش را دستگیر و به شهادت رساند.

    در همان زمان که نیروهای طالبان در اطراف کابل متوقف شده بودند، پیش‌روی آنان به سوی
    غرب و جبهه متحدِ خود مختار دولت ربانی، یعنی اسماعیل خان، ادامه یافت. بعد از نزدیک شدن طالبان به هرات، در روز سه شنبه 5 سپتامبر اسماعیل خان با چند تن از فرماندهان ارشد خود بدون اینکه به نیروهایش خبر دهد، هرات را به مقصد مرز ایران ترک نمودند. اولین شهر فارسی زبان با فرهنگ متفاوت، به دست طالبان افتاد. آنان با تعطیلی مدارس، حمام زنانه و منع زنان از کار، اعتراض جهانی را علیه خود بر انگیختند.
    بعد از تصرف هرات طالبان بدون درنگ، حمله به کابل و ولایات شرقی را آغاز کرد. در چهارآسیاب، که بعد از عقب نشینی حکمتیار به دست مسعود افتاده بود، جنگی سختی در گرفت. عبور طلبه­های از جان گذشته از روی «میدان مین» و باز کردن مسیرهای مین گذاری شده، روحیه نیروهای مسعود را به کلی پایین آورد. در ماه آگوست نیروهای طالبان ولایت پکتیا در غرب جلال آباد را از دست نیروهای حکمتیار خارج کرد. آنان بلافاصله پیشروی به سوی ولایت ننگرهار و مرکز آن یعنی جلال آباد را ادامه دادند و در 11 سپتامبر، ملا بورجان، شهر جلال آباد را تصرف کرد. آنان بعد ازآن، دو ولایت لغمان و کنر را که در شمال ننگرهار قرار دارند، تصرف کردند. هدف بعدی، پایگاه مهم حکمتیار یعنی سروبی در 75 کیلومتری شرق کابل و در شاهراه کابل- جلال آباد، بود، سروبی در 24 سپتامبر به دست طالبان افتاد. با سقوط سروبی پایگاه هوایی بگرام و شاهراه سالنگ که کابل را به ولایات شمال از جمله مزار شریف وصل می­کند، به خطر افتاد.

    شامگاه 26 سپتامبر، مسعود با تمامی نیروهایش شهر کابل را به سوی دره پنجشیر ترک کرد؛ طالبان با ورود به کابل، در یک اقدام غیر منتظره دکتر نجیب الله آخرین ريیس جمهور کمونیستی را به همراه برادرش، به دار آویختند. ملاعمر برای اداره­ی کابل، شورای شش نفره­ی را به ریاست ملا ربانی تعیین کرد: ملا امیر خان متقی وزیر اطلاعات و کلتور(فرهنگ)، ملا محمد غوث وزیر خارجه، ملا سید غیاث الدین آقا (وزیر تحصیلات عالی)، ملا فاضل احمد و ملا عبدالرزاق(وزیر گمرگات). این شورا زیر نظر شورای عالی 11 نفری قندهار کار می­کردند. طبق معمول، مدارس دخترانه، حمام زنانه بسته و کارکنان زن از کار منع شدند. زنان باید با پوشش کامل(برقع) از خانه خارج می­شدند و مردان موهای کوتاه و ریش های بلند، حداقل 15 سانتی متر، می­داشتند.

  • آقای تنویر چرا شما در وغ می گوینده ؟ توهین به قهرمان ملی توهین به انسانیت هست
    قهرمان ملی رهبری عزیز ما احمدشا ه مسعود به خاطر امنیت و آزادی عدالت 25 سال خدمت کرد ودستی شما قوم خاک فورش کوتاه کرد بوده
    دشمنان مسعود عزیز دشمنان هویت زبان تاریخ و فرهنگ ما است او دستی قوم مزدور های انگلیس وآی اس آی پاکستانی هاراه کوتاه کرد بوده مسعود بزرگ مرد تا ریخ ما او یک مکتب ویک پدر این ملت بود تخم که قهر مان ملی کا شتن با تمام قدرت باقی ماندن مرگ انسانیت با مرگ مسعود انسانیت بگونه یی مرد، یک جنبش به لجن کشانیده شد، چکمه پوشان اجنبی باغرش جیت های جنگی از فراسوی اقیانوسهای دور بر سرزمین ما فرود آمدند وبر انسان وکوه وبیابانش بیرحمانه تاختند٠ http://www.youtube.com/watch?v=7cZT...
    http://www.youtube.com/watch?v=VH3J...

  • آقای تنویر چرا شما در وغ می گوینده ؟ توهین به قهرمان ملی توهین به انسانیت هست
    قهرمان ملی رهبری عزیز ما احمدشا ه مسعود به خاطر امنیت و آزادی عدالت 25 سال خدمت کرد ودستی شما قوم خاک فورش کوتاه کرد بوده
    دشمنان مسعود عزیز دشمنان هویت زبان تاریخ و فرهنگ ما است او دستی قوم مزدور های انگلیس وآی اس آی پاکستانی هاراه کوتاه کرد بوده مسعود بزرگ مرد تا ریخ ما او یک مکتب ویک پدر این ملت بود تخم که قهر مان ملی کا شتن با تمام قدرت باقی ماندن مرگ انسانیت با مرگ مسعود انسانیت بگونه یی مرد، یک جنبش به لجن کشانیده شد، چکمه پوشان اجنبی باغرش جیت های جنگی از فراسوی اقیانوسهای دور بر سرزمین ما فرود آمدند وبر انسان وکوه وبیابانش بیرحمانه تاختند٠ http://www.youtube.com/watch?v=7cZT.. .
    http://www.youtube.com/watch?v=VH3J..

    • قهر مان ملی که از طرف نواز شریف صدر اعظم پاکستان وزیر دفاع صبغت الله مجددی دله شده بود برای به انجام رسانیدن عملیات ( زمین سوخته ) در افغانستان . قهرمان ملی که برای سوختاندن و به خون کشیدن هزاران بی گناه در افشار با سیاف دشمن خودش اتحاد نمود . قهر مان ملی که از ترس گلبدین حکمتیار در حالی که کابل بدست شورای نظار افتاده بود و او خود را در جبل سراج اخفا نمود بود به بهانه احضارات پشکی ها , قهر مان ملی که خوا خوگی در اعترافات خود گفته بود که احمد شاه مسعود نیز کارت سرخ آی اس آی را دارد , قهر مان ملی که هم از او خور میخورد هم از کاهدان . قهرمان ملی که به نقش قدم های بچه سقو راه میرفت . باید یاد اور شوم که واقعا نوشته خراسانی استفراق ادم را میکشد و سر و روی مسعود و قبرش و خانواده اسش میپاشد . واقعا قوم پنجشیری به جز چند عدد ان باقی خیلی سفله و چاپلوس و بی غیرت و بی ناموس تشریف دارند . یکی از چشم سفید ترین مردم افغانستان همین شمالی وار ها هستند که به کاسه که خورده ان میشاشند . در ین تازه گی ها خود را با سرگین ایرانی ها تبرک مینمایند . ایرانی نیز یکی از پست ترین اقوام دنیا تازه گی ها به میان امده اند .

  • با آمد تغییر نام جعلی او غانستان به خراسان
    تا زمانی که بیگانه پزیر نباشیم بیگانه حضورندارند
    با آمد حذف هفته ولایت قوم خود فروخته ما بازهم خراسان کهن می ساز یم
    تاریخ و فرهنگ خراسان بزرگ ایران

    صفحه 1 2

    گستره خوراسان بزرگ شامل : قندهار - بلخ - بدخشان - بادغيس - تخار - زابل - كابل - هرات - هلمند - بخارا - سمرقند - عشق آباد - دوشنبه - خجند - كافرنهان - مرو - خوارزم - تاشكند و . . . است كه متاسفانه امروزه همگي با توتطئه استعمار روس و انگليس از ايران بزرگ جدا شدند . امروزه اين شهرها در افغانستان - جنوب ازبكستان - تركمنستان و تاجيكستان است .

    گذری بر تاریخچه سرزمنیهای پهناور خراسان بزرگ ایران

    خراسان بزرگ ايران پس از تجزیه در طي سيصد سال گذشته و در دوره قاجار توسط روس و انگليس امروزه با اين حال دارای 320 هزار کیلومتر مربع مساحت پهناورترین استان ایران زمین محسوب می شود . به گفته مورخان نژادهای آریایی "که پارثوکا" در این منطقه سکونت داشته اند . منطقه افغانستان كنوني در كتب تاريخي ايران آريانا ايران ناميده مي شد و در تمامی سلسله های هخامنشی و پارتی و ساسانی و ساماني حتی دولت یونانی سلوکی خراسان به صورت متحد و بزرگ در خاك ايران برقرار بوده است . با قدرت گرفتن استعمار روس و انگليس در فلات ايران و بخصوص دست يابي به مراكز ثروتهاي خداداي افغانستان ( خراسان بزرگ ايران ) مانند نفت - گاز - مس - اورانيوم - گوگرد - سرب - روي - كروميت - سولفات باريم و . . . . بناي تجزيه و دست اندازي به اين شهرهاي ايران پايه گذاري شد . در سال 1744 ميلادي از بطن سرزمينهاي غصبي كشور سياس و متجاوز بريتانيا كشوري ساختگي به نام افغانستان ( آريانا ايران يا همان خراسان بزرگ ايران ) بنا نهاده شد و نخستين پادشاهي به ظاهر مستقل اين كشور را احمد شاه ابدالي تشكيل داد . در سال 1919 افغانستان اعلام استقلال كرد و از از آن روز تا كنون افغانستان در فقر - فساد - مواد مخدر و عقب ماندگي گسترده دست و پنجه نرم مي كند و از يكسو حاصل اين سيصد سال اسعتمار روس و انگليس در اين كشور به وضوح ديده مي شود و از سوي ديگر حاصل جداشدن شهري ايراني از پيكره ايران بزرگ آشكارا ديده مي شود و امروز نيز متاسفانه آريانا ايران ( افغانستان كنوني ) در دستان طالبان - ارتش ناتو و آمريكا در خون و عقب ماندگي غوطه ور است . بزرگ ترین قیام مردم خراسان قیام تاریخی اشک اول می باشد که منجر به رهایی ایران از زیر یوش یونانیان شد . در سال 250 قبل از میلاد اقوام پارت آریایی در شهر آساک ( قوچان امروز ) به فرماندهی اشک اول دست به اقدامی تاریخی در ایران زدند که به اشغال ایران توسط قوای سلوکی پایان داد و سلسله ملی شاهنشاهی اشکانیان را پایه گذاری کردند . بعدها بار دیگر امپراتوری هخامنشی توسط پارتیان زنده شد و مرزهای ایران گسترش یافت و امپراتوری پارتیان شکل گرفت . سلسله اشکانی پس از حدود 400 سال امپراتوری در نهایت رو به زوال رفت و سلسله ملی دیگری به نام ساسانی در سال 241 پس از میلاد روز کار آمد . ساسانیان بناها - امارتهای و آتشکده های بسیاری در خراسان به جای گذاشتند . ولی خراسان پس از اسلام بارها مورد یورش اعراب قرار گرفت . خراسان بزرگ و واقعی از شمال تا سواحل رود جیحون و از مشرق قسمت زیادی از خاک قوم پشتو یا افغانها بوده است . شامل سمرقند - بخارا - مرو - خوارزم - خیوه - هرات و . . .بوده . به عبارتی می توان گفت که همه تیره های آن منطقه بخشی از ایران و ایرانیان هستند . منجمله تاجیکها - بلوچها - تركمنها - پشتو ها . پس از اسلام در سال 31 هجری مردم خراسان چون حکومتشان سقوط کرده بود و دولتی برای دفاع نداشتند تسلیم سپاه مسلمانان عرب می شود . ربیع ابن زیاد فرمانده سپاه اسلام که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری قطور از اجساد ایرانی بنا نهاد که صف عظیمی را تشکیل داده بود . وی در بالای این دیوار بر روی اجساد ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قراردادی را در آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج سالیانه تحویل عربها دهد . بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار 2000 هزار جوان اسیر و مبلغ 2 میلیون درهم اهدایی از ایرانیان گرفتند . بعد از آن خراسان و نیشابور فتح شد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت . در سال 32 شخصی از خاندان کارن در خراسان پرچم مبارزه و طغیان بر ضد اعراب مسلمان را بلند کرد . او با سپاهی که بالغ بر 40 هزار تن بود . متشکل از مردمان طبیس - بادغیس - هرات - کهستان و گرگان . بلاذری مینویسد : خاندان کارن در خراسان که از مشهور ترین خاندهای ساسانی بوده است با اسلام بنای جنگ نهاند و در شبیخونی از طرف عبدالله خازم فرمانده آنان به قتل رسید و مردمانش به کلی کشتار شدند .

    بار دیگر در سال 36 ایرانیان ساکن خراسان کارگزار امام علی را به کلی از خراسان بیرون راندند . زیرا خراسان در کنترل فرمانده امام علی بود . به گفته طبری "ماهویه سوری" که شاهنشاه یزدگرد را کشته شده بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت . امام علی به جهت خشنودیش از کار ماهويه - وی را به ریاست شهر مرو خراسان گماشت و در نامه ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند . ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت . زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می آمده است . تاریخ طبری
    ادامه مطلب
    http://www.ariarman.com/khoorasan.htm

  • سر تمام گپ ها باز هم پشتون بود که شما ایرانی ها را از زیر دست روس ها و ترک ها نجات داد ورنه امروز اصلاء ایران وجود نداشت .

  • این قدر از ایران گفتی که ادم استفراق میکنه ... ملاه ها از ایران جنان قبرستان درست نموده اند که نگو نپرس . مردم ایران برای معاشیات خود اکثر گرده های خود را میفروشند . دختر های ایرانی توسط ملا ها و اخوند را مورد تجاوز قرار میگیرند . ایرانی در دور دنیا به یکی از دزد ترین , دروغ گو ترین , جنده ترین , مفلوک ترین انسان های این دنیا به ثبت رسیده است . در اروپا ایتالیایی ها که دزد ترین اقوام جهان هستند میترسند که حتی با ایرانی سرو کار داشته باشند . ملا عمر یکبار جچهل و دو تا دریور های تانکر های ایرانی را سر بریده بود و جنازه های شان را یر مرز طیبات گذاشته بود . عسکر ایرانی سه روز جراات برداشتن مرده های خود را نداشتن . بعداء سه صد هزار عسکر ایرانی در لب مرز افغانستان شروع به مانور های عسکری نمودند .. خبر به گوش ملا عمر رسیده بود ملا عمر چهل تا طالب را فرستاده بود در مقابل سه صد هزار عسکر ایرانی . این خبر زیاد کهنه نیست . ایرانی یک قوم بی غیرتی است که از صیغه نمودن شان معلوم است که در جنایات اسلامی دست دارند و از جایکه ملا های ایرانی خود را خسر بره امام حسین میدانند . به همین منظور کشور ایران را که زمانی ار بهترین و با تحصیل ترین ایرانی ها پر بود , خالی نموده جای ان عده دانشمند و با تحصیل یک عده غلام و نوکر عرب نشسته اند . با وجود این شما گوه ایرانی را به سرو روی تان میمالید . لعنت به شما .

  • اوغانستان تجز یه شود یا نابود ؟ اوغان ها برای نابودی مردم غیره اوغان نقشه کشیدن
    هر کسی که پشتون هست ، هرکسی که پشتو را یاد دارد و میتواند گپ بزند ، هرکسی که برتری پشتون ها و زبان پشتو را می پذیرد ، خوب هست ، انسان هست ، قابل اعتماد هست ، وطن دوست هست ، باغیرت هست ، از اوغانستان هست ، اما هر کسی که پشتون نیست و پشتو را یاد ندارد و برتری پشتون ها و زبان پشتو را قبول نمی کند ، از اوغانستان نیست ، قابل اعتماد نمی باشد ، حتما خائن و نوکر خارجی هست ، مهم نیست که در کدام حزب و گروه و تنظیم مذهبی و سیاسی حضور دارد . http://www.tajikmedia.com/inde...
    ادمه مطلب..

  • قطع نمودن دست NGO از افغانستان وظیفه هر افغان است . رمضان خان کدام کاری خاصی ننموده است , اگر رمضان خان قوم هزاره را از زیر دست بودن ء اخوند محسنی و اخوند های ایرانی که بر گرده فقیر ترین هزاره ها نشسته است نجات بدهد و یا در اتحاد تمام هزاره ها زیر بیرق افغانستان به موفقیت نایل اید و یا دست سازمان های ایرانی را از مغشوش ساختن ذهنیت هزاره ها باز دارد . ما معتقد میشویم که هزاره یک عضو از خانواده افغان ها است . در این که هزاره ها میتواننند رول بارزی در اقتصاد و سیاست افغانستان داشته باشند شکی نیست و ما در تاریخ شخصیت های مهمی در سیاست افغانستان از قوم هزاره داشته ایم . یکی از ان شخصیت های بارز ( کاتب هزاره - کاکای . . کا کا بشیر ) است که قیمتی ترین و درست ترین وقایع افغانستان را قلمبند نموده اند . سلطانعلی کشتمند و جمع غفیری از دانشمندان و سیاسیون هزاره سالها برای افغانستان خدمت نموده اند . ولی از روزی که وطن فروشی وسیله امرار معاش شده است همه چیز رنگ باخته است حتی انسانیت .

  • دوستان اوغان سیا هیج وقت سفید نمیشه هر فارسی زبان که بخواد برای افغانستان خدمت کند قابیل قبول نیست اوغان ها غیر از قوم اوغان هیج وقت کسی دیگر را قبول ندارد یگانه راهی حل افغانستان تجزیه هستاین حق مشروع پشتون ها در اوغانستان باید هرگز مورد سوال و تهدید قرار نگیرد . اقلیت ها باید به این واقعیت گردن نهند که وارثان راستین و مالکان حقیقی اوغانستان پشتون ها استند و قدرت و حاکمیت سیاسی هم تنها حق آنهاست .* حقوق اقوام اقلیت باید از طرف پشتون ها و با در نظر داشت برتری منافع و حقوق پشتون ها ، مشخص و تعیین شود . هر حق و امتیازی را که پشتون ها لازم می دانند به اقلیت ها می دهند و اقلیت ها باید از مهربانی و اعطای بزرگانه ی پشتون ها خوش و راضی و ممنون باشند و دیگر دعوای حق و حقوق بیشتر نکنند .* اقلیت ها حق ندارند که خود را با اکثریت برابر بدانند و دعوای حقوق مساوی کنند. حقوق اقلیت ها معدود است و از طرف اکثریت تعیین می شود. کسانی که گپ حقوق برابر را می زنند و اکثریت را با اقلیت مساوی می سازند ، ستمی و تجزیه طلب و مزدور خارجی استند . * قدرت سیاسی و حاکمیت پشتون ها در دو صد شصت سال اخیر دو بار از طرف تاجیک ها مورد دستبرد قرار گرفته است ، یکبار توسط " بچه سقاو" و بار دیگر توسط برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود . * دولت حبیب الله کلکانی ، دولت سقوی اول بود . دولت ربانی – مسعود ، دولت سقوی دوم . هر دو دوره و هر دو دولت ، ضد پشتون ها و ضد منافع ملی اوغانستان بودند و توسط بیگانه ها بر ملت اوغان تحمیل شدند و کشور در هر دو دوره در معرض تباهی و نابودی قرار گرفته بود . * اوغانستان همیشه از طرف همسایگانی که از مناطق پشتون ها دور استند ، یعنی از طرف شمال و غرب ، مورد تجاوز قرار گرفته است و همسایه های شمالی و غربی همیشه در امور داخلی کشور ما مداخله می کنند . ایران ، تاجیکستان ، اوزبیکستان ، ترکمنستان و روسیه دشمنان اصلی کشور ما استند که باید در برابر شان اقدامات دفاعی جدی و ریشه یی را روی دست بگیریم

  • اوغان های عزیز حال دیگه از نام فارسی زبان ها
    استفاده می کنند و فکر می کنند که فارسی زبان ها نه می فهمد ؟
    شما همیشه وقت خیانت کار شیطان بودن و هستید اگر ما در بار یک چيزی ادعا می کونیم مدارک داریم
    وینکه احمدشاه دورانی یک وطن فورش بود احمدشاه دورانی بود که دار های استثمار به روی انگلسی ها استثمار گره باز کرد بود وشماها اوغان ها ازحلقه به گوش های انگلسی ها افتخار می کنند؟ در این ویدئو دربار خاک فورش احمدشا ه دورانی هست که چه گونه خراسان را فورخته بودن
    http://www.youtube.com/watch?v...چیزی مسخره ایکه شتربانان ِ فرهنگی فاشیزم اوغانی این جا و آن جا به آن دست می زنند این است که برای به رخ کشیدن شوکت ِ تقلبی اوغانی خود ، دست به تحریف
    ما اوغان استیم و کشور ما اوغانستان است . باید برای ساختن همه جانبه ای یک هویت اوغانی تلاش کنیم که کشور ما در پوشش همین هویت اوغانی به وحدت ملی برسد و مردم به جای احساس تعلق به فرهنگ ایرانی – خراسانی ، خود را به فرهنگ اوغانی متعلق بدانند : هرکی از اوغانستان است ، اوغان هست . دا زمونژ زیبا وطن ، دا مو د بابا وطن ، این سر زمین حق بابا ها و انا های ما بود که حالا میراث حلال ماست و شما دیگر صدای تان را بدر نکنید که از کله های تان منار می سازیم ، لگد مال تان می کنیم ، هست و بود تان را بار بار تاراج می کنیم ، خود را و خاک را می فروشیم تا شما غیر اوغان ها را تابع و اسیر خود نگه داریم !

  • بشر دوست کدام جادو گر نیست که یک شبه توسط چادو تمام مردم هزاره را از زیر برده گی فرهنگی ایرانی ها و غلامی دین و مذهبی عربهای شاش شتر خور بیرون بیاورد و یا هزاره ها را از سجده نمودن و به افتابه احمدی نژاد و پای بوسی امریکایی ها باز دارد . امروز دختر های هزاره به جای اینکه خود را افغان بشمارند در بازار های بین المللی خود را جاپانی و چینایی قلمداد میکنند و از بربریت فرهنگی که خود از امتزاج بی مایه گی اروپایی و امریکایی سر چشمه میگیرد چنان موجودی و یا به عباره دیگر چنان حیوانی عجیبی از خود درست نموده اند که پست ترین دختران چنایی های " قمار خانه های مکاو " و بد عنوان ترین " گیشه " های جاپانی از این ها شرم دارند . شمالی وار ها هنوز از فروختن کشور خود دست بر نداشته اند و هنوز که هنوز است سنگ های کوه های زمرد را به پاکستان و مارکیت های تایلند میفروشند . بشر دوست نعم البدل مسعود در ذهنیت میباشد . شعور سیاسی بشر دوست انچنان نیست که وقتی در مسند حکومت داری افغانستان بنشیند بتواند در مقابل خواهشات اخوند های ایرانی که از نظر ( هزاره های افغانستان ) بهشت زیر پای انها میباشد " نه " بگوید . با وجودی که از جدل مردم جنوب افغانستان بر علیه غاصب های امریکایی در دل خوش نیستند . حتی به ظاهر واضحاء رهبران هزاره در خدمت پشتونهای چون کرزی قرار داشته از صدفه سر جنگ پشتونها در مقابل امریکایی ها صاحب موتر های کادیلاک و رولس رایس شده اند . هزاره ها و شمالی وار ها مانند ابی میمانند که در هر ظرفی شکل انرا به خود اختیار میکنند . و مانند ماش به هر طرفی که پله ترازو سنگین شود به همان طرف میغلطند .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس