عبور از مرز شب!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یک => در شرایط حساس، تعیین کننده، و فوق العاده حساس تاریخی حال، فرزندان " ملت فارس " ( تاجیک و هزاره) در سرزمین افغانستان« باید » از لایه های فضای مشمئز کننده و تیره تاریخی« عدم باور و اطمنان نسبت به همدیگر» عبورنموده، و در راستای ایجاد ملت واحد، عزت مند، و تاثیر گذار تاریخی اقدام به عمل تاریخی بنمایند! میدانم! این امر پدیده مشکل و منتفی تاریخی به نظر بر میخورد!. شکستن قالب های تحمیلی استبداد که بدان خو گرفته ایم سخت است، و عبور از مرحله انجماد، از آن هم مشکل تر! « مذهب و سیاست در صده های متواتر بار روانی منفی را در راستای تحقق این امر بر چیده است » اما یک نیاز مبرم تاریخی است تا از این مرحله مملو از غبار تیره از نا باوری هاعبور بنماییم! عبور از مرحله انشقاق، تفکیک و بد بینی میان گستره پیوستگی فرهنگ و داشته های افتخار بر انگیز زبان و فرهنک فارسی در سرزمین افغانستان، یک راسالت، یک مسئولیت، و یک وجیبه تاریخی این نسل بشمار میرود!! هرگاه ما بدیده شک و تردید به هم نگریسته ایم، و گاه صورت هم خراشیده ایم، در پی آن ایده و پلان های شوم سقوی های متواتر به روی دست گرفته شده و به مرحله اجرا در اورده شده است! شمالی سرزمین سوخته، یکاولنگ سرزمین تاراج، و بودا تاریخی در هم فرو ریخته شده است... سرزمین، ماوا، فرهنگ و تمام هستی و حثیت تاریخی و ملی مان به تاراج و یغما برده شده است! بس است! شک و تردید و سنگ اندازی ها بس است؛ اگر حمیت، عقل و شرافت تاریخی در شریان های مان جاری میباشد و...« آیا چقدر تکرار فجایع تاریخی سقوی ها نیاز هست، تا ما ملت فارس در سرزمین افغانستان به هوشمندی و درایت تاریخی خویش نایل گردیم؟!! ایا چقدر بازهم در مسیر راه ها و در کنج هر قول و شیله گردن بریده شویم، تا از پیامد های تاریخ و آموزه های تلخ ان درس و عبرت بیاموزیم..؟!!»
دو => به شواهد تاریخ، همگان واقف به امر بروز فاجعه، و پیامد ویرانی جنگ های اوایل دهه هفتاد هجری خورشیدی میان مجاهدین ( هزاره و تاجیک) در کابل میباشیم! نبرد های کابل، فاجعه تاریخی دشمن شاد کن بوده است! با شلیک هر گلوله، و خم شدن هر قامتی از فرزندان ملت فارس« هزاره و تاجیک» در کوچه پس کوچه های شهر کابل، آمال و امیال ستم تاریخی استبداد که میرفت تا به زباله دان تاریخ مدفون گردد، دوباره بار ور گردیده و به گل می نشیند! جنگ های دهه هفتاد کابل، شوم و سیاه ترین پدیده تاریخی - اجتماعی در حافظه تاریخ ملت مان بوده؛ و خنجر کشی های کابل؛ نقطه شکست ما؛ و آغاز تکرار دوباره یورش و هجوم کرگدن وار استبداد ایل، تبار، و قبیله، بر این سرزمین میباشد! ایستادن و کاویدن این زخمه خونین، در گونه " دگم و عقده مندانه آن " همچون اصل ماهیت به وقوع پیوسته آن، پدیده جز خوش خدمتی برای ارباب ستم، چیزی دیگری به ارمغان نخواهد داشت! « حادثه خونین افشار، و جنگ های خانمانسوزبرادران هم ریشه تاجیک و هزاره در کابل، باید خون بهای بیداری ما نسل کنونی به حساب برود! نه آنکه؛ تبدیل به گره و عقده کور و گمراه کننده گروهی و سازمانی گردیده؛ و در نهایت زمینه های معامله و تسلیم شدن مان را به استبداد و ستم تاریخی مساعد نموده و زمینه ساز گردد.!»
وقوع جنگ های خونین دهه هفتاد خورشیدی درکابل، لوح فاجعه غم انگیز تاریخی ایست، برای ما، در پیامد همچون آموزه تلخ شوکران گونه تاریخی برای خلق و ملت و تاریخ مان. آمیزه یی تلخ تاریخی است، برای ساختن ملت مان ، همچون ملتی؛- ملت فارس، فرزندان دیار سرزمین خراسان بزرگ! درس تلخ تاریخی است، برای متحد شدن و منسجم شدن مان! اشک تلخ ی است، جهت آب یاری و بار ور شدن ملت ، جامعه و مردم مان!! دیدیم و چه هم خوب دیدیم که در یک همچنین تنش های خونین تاریخی نه تنها برد با هیچ یک از ما ها نه بوده؛ بلکه ارمغان و باروری استبداد، و زقوم تلخ شکست تاریخی برای مان به بار آورده است...!
سه => در پروسه جنگهای میان تنظیمی مجاهدین در کابل، شهید احمد شاه مسعود و استاد عبدالعلی مزاری، بار اصلی مسئولیت تاریخی این واقعه را بر دوش میکشند! ( این موضوع، یک حقیقت و واقعیت عینی تاریخی بوده، و امید میرود تا هواداران این دوشخصیت تاثیر گذار تاریخی، برمن عقده مندانه خرده گیری ننموده؛ و اگر هم انتقاد و خرده گیری براین نبشته وجود دارد؛ که دارد؛ ارزو مند م تا هوشمندانه و بالغ وار مورد نقد و پرسش قرار داده شوم!)
برای عبور از مرحله بحران، یعنی مرحله عدم اعتماد و نیل در راستای ملت سازی جامعه بومی سرزمین خراسان تاریخی، نیاز مند باز نگری درعلت ها و عوامل وقوع چنین حادثه سنگین و درد ناک تاریخی را دارا میباشیم! از دید گاه این قلم، برای عبور در فراخنای دامنه های سبز و سعادت مند ملت شدن، رهیافت ی جز متحد شدن ملت فارس، در دیار خراسان زمین، « افغانستان کنونی» گزینه دیگری به عنوان اصل تاثیر گذار و کار ساز به مشاهده نمیرسد!
ملت فارس، میراث داران تاریخی دیار خراسان بزرگ بوده، و این ملت در قبال حوادث تلخ و ناگوار تاریخی در این خطه، وجایب و مسئولیت های تاریخی خویش را باید درک نموده و به مرحله اجرا بگذارند. این یعنی: ملت فارس بار سنگین مسئولیت تاریخی سرزمین خراسان بزرگ را بر دوش داشته و دارند!
چهار => در راستای داوری شخصیت های تاثیر گذار تاریخی همچون شهید احمد شاه مسعود، و شهید عبدالعلی مزاری وچگونه گی کنش ها و جایگاه تاریخی آنان، نیاز مندی باز شناسی مجموعه عملکرد های تاریخی آنان، لازمه اساسی قیاس و قضاوت تاریخی به حساب میرود! باز تاب عینی پیامد های اجتماعی (کنش ) های شخص مورد نظر، در پروسه تحقیق، تدقیق، و قضاوت، امر لازم بوده، و چگونگی تاثیر گذاری این عمل کرد ها در بستر تاریخ و جامعه، لازمه اساسی داوری و پیش داوری های تاریخی میباشد! « گفتار، طرح و تئوری های نظری شخصیت های تاثیر گذار تاریخی، بر مبنای شاخصه بنیادی عمل کرد ها « کنش » در چوکات شهود وعینیت های به قوع پیوسته تاریخی و اجتماعی « درنهاد جامعه»؛ لازمه اساسی تحقیق و قضاوت ها میباشد!»
وجدان بیدار تاریخ، بازتاب عینی کنش های موجود، در بستر جامعه را به عنوان اصل و فاکت مورد نظر به قضاوت خواهد نشست! شعار، اغوا، و هیاهو، گاه در جبهه های هیتلر، استالین و ... میتواند مقطع وار احساس برانگیز و کار ساز واقع گردد. اما پایداری تاریخی را هرگز نصیب نخواهد گردید!
جنگ؛ ماهیت و پدیده شوم و منفور اجتماعی به حساب میرود! جنگ طاعونی است، که انسان قربانی آن میباشد! جنگ در هر نوع و حالت خویش، پدیده ماهیتی خشونت و قساوت زا بوده، که پروسه به قربانی گرفته شدن انسان در ان عملی میگردد! ماهیت اصولی جنگها متفاوت بوده؛ گاه در جریان وقوع جنگ ی، جبهه " حق " در تقابل با جبهه " شر " قرار میگیرد. و گاهم شر در قبال شر، به شرارت بر خاسته، و انسان به قربانی میگیرد. بدون شک گزینه اول، جنگ حق در تقابل با باطل بوده، و در گزینه دوم، پروسه قربانی شدن انسان در تقابل اندیشه های پلید و ناپاک شیطانی و خناس گونه، عامل افروخته شدن شعله های آتش جنگ میباشد! در تعیین چگونگی ماهیت جنگهای هزاره و تاجیک درکابل؛ اصل، ماهیت، و نفس این عمل « جنگ » از جانب حقیر مردود، و خلاف منافع علیا تاریخی ملت و مردم ما میباشد! برای هر شخص با مقداری اندک آشنایی با الفبا سیاست، این امر مردود و خود کشی تاریخی ملت مان « هزاره و تاجیک» به حساب میرود! با اطمنان کامل باورمند بر این امر میباشم که : گذشت زمان و ایام نظریه حقیر را بیشتر و بیشتر مورد تائید و تاکید قرار خواهد داد!
پنج => امر خطیر و پر مسئولیت داوری در چگونگی ماهیت کیفیتی جنگ های دهه هفتاد در کابل، و کیش شخصیتهای دخیل و تاثیر گذار در امر وقوع فاجعه افشار و و غرب کابل، و پیامد تسلط مطلق دوباره استبداد به گونه خشن و عریان و فاجعه برانگیز ان را به تاریخ و نسل های روشن نگر و فهیم آینده موکول و واگذار مینمایم! اما برای فهم و رسیدن ی به حقایق مطلوب و سنجه گذاری های نزدیک به حقیقت؛ مجموعه فعالیت های شخصیت های تاثیر گذار و دخیل در این پروسه، امر لازم و ضروری میباشد. « کنش ها و چگونگی خطوط فکری و سیرمبارز اتی دیر زمان شخصیت های تاثیر گذار، و پیامد وضعیت موجود، در چگونه گی شهود عینی جاری در بستر جامعه امروزی ما امر مستلزم قیاس و قضاوت ها میباشد!» موجودیت و ظهور عزت مند خلق شریف تاجیک، همچون ملت منسجم و تاثیر گذار تاریخی در این مقطع حساس از تاریخ کشور مان، بدون شک بخش از باز تاب مبارزات پیگیر و هدف مند شهید احمد شاه مسعود در جریان بیش از دو دهه کوشش و فدا کاری آن میباشد! خلق تاجیک پایگاه مطمئن و مستحکم فرهنگ و داشته های تاریخی، و هویت ملی- تاریخی ما است! خلق تاجیک موازنه قدرت مند و تعیین کننده تاریخی معادالات سیاسی عصر ما به حساب میروند و....!
هزاره ها در هاله های تیره و پر از ابهام شک و تردید از ترک بودن، مغول و افغان شدن، و فارس بودن، در بستر اجتماعی خویش سرگردان تاریخ میباشند! جنگ های متواتر و خسته کننده بیش از یک دهه میان تنظیمی، و پیامد آن به عنوان یک غده و زخم چرکین تا هم اکنون پیکره این ملت و جامعه را آزار میدهد! ملت و جامعه هزاره، همچون یتیمی را همانند است، که در فرصت های طلایی و فوق العاده طلای تاریخ، صورت خود و خودی ی را به خراشیدن گرفته اند! بخش اعظم از شخصیت های تاثیر گذار هزاره، مخنث وار و خواجه گونه حال نیز بر درگاه استبداد تاریخی مشغول حراست حرمسرا های انان میباشند...!
پيامها
15 سپتامبر 2013, 10:56, توسط وطندار
اقای لومانی خوش دارد که همیشه زخمهای کهنه گذشته را هر از چندگاهی نشتر بزند و تازه بنماید تا به فراموشی سپرده نشود. امروز پیروان احمدشاه مسعود ومزاری بدون کدام عقده و کینه باهم دور یک میز می نشینند وکمپاینهای انتخاباتی طرحریزی میکنند. لذا من این مقاله را بیوقت وبیمورد ومطابق نیاز امروز ندانسته ونوشتن و خواندن انرا ضیاع وقت میدانم.گذشته از همه سرنوشت ملیتهای دیگر مانند ازبک وترکمن و تاتار و بیات و قزلباش و دیگر اقلیتهای ملی را چگونه باید رقم زد. آیا آنها هم به گفته لومانی از قوم و قبیله «استبداد» می باشند.