حضور کوچیها و فروپاشی سیاسی سی سال اخیر هزاره گان
حالا که دیگر حزب هزاره به غیر از حزب وحدت وجد ندارد، هزا ره ها از هرسو مورد تهاجم قرار میگیرد. چون تهاجم گران میدانند که ملت هزاره را میتوان به قیمتی ناچیز از "حزب وحدت مزاری/ خلیلی" خریداری کند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
از یک سو قوم فروشی، حزب گرایی، چند دستگی و منطقه ستیزی فروپاشی مردم هزاره را به پرده نمایش میگذارد که این در زندگی سیاسی و اجتماعی هزاره گان خط و مرزی ندارد. از سوی دیگر عوام فریبی، تجارت سیاسی، قدرت طلبی و خودکامگی رهبران هزاره این فروپاشی را عمیق تر و عمیق تر می کند. این رهبران هیچ نوع قابلیت سیاسی، فکری وعلمی ندارند تا که بتواند با منطق وعلم به مشکلات مردم هزاره پاسخگو باشند، دست به شعارهای پوچ و عوام فریبانه میزنند که بعضی از جاهلان هزاره به نام گرفتن حقوق سیاسی ملت هزاره از آنان پیروی میکنند.
این اولین و آخرین بار نیست که کوچیها به مناطق هزاره نشین حمله می کند. در دوصد و پنجاه سال اخیر که از حاکمیت پشتونها در افغانستان میگذرد کوچیها کوشش کرده تا به مناطق هزاره نشین وارد شوند و از امکانات طبیعی آن مناطق استفاده کنند. این تلاشها در زمان عبدر رحمان بنیانگذار حکومت مدرن افغانستان به اوج خود رسید که کوچیها با پشتبانی دولت وقت به هزارجات دست یافتند. پشتیبانی دولت عبدر رحمان از کوچیها با انگیزه سیاسی و نژادی همراه بود که از "پشتون سازی" و تفکر برتری نژادی سرچشمه میگرفت. عبدر رحمان با اشغال هزارجات و تار و مار کردن مردم هزاره تخم "تفرقه بیانداز و حکومت کن" را در میان هزاره گان کاشت که این سیاست به حاکمان بعد از وی به ارث رفته و تا به حال ادامه دارد.
عبدر رحمان با استسمار کردن خانها و دیگر افراد مهم هزاره توانست هزاره گان را منزوی کند و به اهداف خود که "پشتون سازی" و سلطه در مناطق مرکزی بود، برسد. این روند با دادن مقام یا عنوان به چند خان و کمی کمک مالی به آنها که با مالیات از خود مردم هزاره گرفته می شد جریان داشت و اجرا می شد که همین سیاست تا پایان سلسله نادری ادامه داشت.
بعد از بکار آمدن حامد کرزی این سیاست معروف و قدیمی باز هم قدم به زندگی سیاسی مردم هزاره گذاشته و برای حامد کرزی محصول می آورد. ناگفته نماند که در اول انقلاب و با تجاوز شوروی به افغانستان هزاره ها و شیعیان برای اولین بار در صد سال اخیر به یک واحد سیاسی تبدیل شدند و با تشکیل "شوراي انقلابي اتفاق اسلامي افغانستان" در 15 / 6 / 1358 به ابتکار سید علی بهشتی (رهبر) به کشور و جهان اتحاد سیاسی خود را اعلان کردند. این اتحاد سیاسی مردمی و خود جوش با واکنش شدید داخلی و خارجی روبرو شد و سرانجام به زودی نابود گردید. نظام نو پای ایران که به دنبال نفوذ سیاسی در افغانستان بود سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" را در مقابل هزارها به دست گرفت تا این قوم را استسمارکرده و از آن برای ابزار اعمال فشار در افغانستان استفاده کند، که ایران در این کار موفق شد. ایران در نابودی "شوراي انقلابي اتفاق اسلامي" نقش اول را بازی میکرد و رهبران احزاب هزاره نقش دوم را.
تـشکیل دادن هشت حزب سیاسی با همکاری ایران در سالهای 1357 تا 1360 از سوی هزاره گان یک خود کشی سیاسی بود. این احزاب دریایی تفرقه را در هزاره جات پر از خون کردند و فروپاشی سیاسی را با کمک ایران به مردم هزاره تحمیل کرد. هیچ شک و تردید نیست که بدون دخالت احزاب ایرانی هشت حزب شیعه و هزاره بوجد نمی آمد و خون ریزی در میان هزاره گان شاید اتفاق نمی افتاد. اما دخالت ایران در زندگی سیاسی هزاره گان به این معنی نیست که مسئولیت خون ریزی، چند دستگی، حزب گرای و منطقه گرای درهزاره جات بدوش رهبران و قومندانان هزاره نیست. این رهبران هزاره بودند که در مدت بیست سال حکم فرمایی هزاره گان را منزوی کردند. آنها بودند که جنگ بین هزاره را وظیفه حزبی خود تلقی میکردند. آنها بودند که به ملت خود، دیگر اقوام و جهانیان ثابت کردند که هزاره گان پارچه پارچه است و از یک خط سیاسی واحد پیروی نمیکنند و توان دفاع از سرزمین، هویت و منافع ملی خود را ندارند. اگر امروز کوچیها به مناطق هزاره حمله میکند ناشی از همین حقیقت تلخ است.
استقلال ــ این حقیقت تلخ را بیست سال استقلال هزاره جات به خوبی به پرده نمایش میگذارد. هزاره گان باید از خود شان سوال کنند که در بیست سال استقلال، فرمانروایان هزاره، رهبران هزاره و احزاب هزاره چه کارهایی را برای ملت خود کرده است. این احزاب یک مکتب، یک بیمارستان و حتی یک متر سرک، در هزارجات درست نکرده، با وجود کمکهای عظیم خارجی و مالیات داخلی. اگر حکومت داری "مفت خوری و شعار" است آن یک بحث جدا گانه است اما اگر بازسازی، پیشرفت و رسیدن به یک زندگی بهتر، باید رهبران هزاره سیاست عوام فریبانه را کنار می گذاشتند و خدمت را وظیفه قرار میدادند، که چنین نکردند.
با تشکیل حزب وحدت در سال 1368 که خود یک مانور سیاسی و نظامی از طرف "سازمان نصر اسلامی افغانستان" به رهبری عبدلعلی مزاری بود اختلاف شدید درونی هزاره ها را حل نکرد بلکه تذاد را بیشتر کرد. دلیل این اختلافات بیشتر در میان احزاب هزاره مبارزه قدرت در درون حزب وحدت و جدال بر سر کنترل قلمرو هزاره بود. این اختلافات در 1373 به اوج خود رسید که ناشی از انتخاب محمد اکبری به عنوان رئیس شورای مرکزی حزب وحدت می شد. عبدلعلی مزاری آن انتخاب را قبول نکرد و دست به صلاح بر علیه وفاداران اکبری برد.
"سازمان نصر" که مزاری رهبریت آن را بر دوش داشت تنها حزبی بود که از سیاست هایی مزاری در جنگهای داخلی همایت میکرد و در هزاره جات با دیگر احزاب هزاره رسماّ درگیر جنگ بود، که دلیل دوم انشعاب بود. احزابی چون حرکت، سپاه، نهضت و... از محمد اکبری همایت میکردند. اما سازمان نصر یا "حزب وحدت مزاری" با ربودن شعار "ما حق و حقوق هزاره گان را میخواهیم" توانست توجه هزاره گان را به خود جلب کند و به هزاره گان وانمود کند که یک حزب هزاره پرست است. کسانی که در این حزب عضویئت دارد و یا طرفدار آن است هزاره پرست است و برای حق و حقوق هزاره گان مبارزه میکنند. اما با گذشت زمان حقیقت کم کم به پرده نمایش در آمد. هزاره پرستان تبدیل شدند به تجاران سیاسی و قوم هزاره به کالای معاملاتی.
اولین فروش ــ با به سرکار آمدن دولت ربانی و سهم نداشتن شیعیان در آن، حزب وحدت تلاش کرد تا در دولت ربانی سهم بگیرد که توافقهای در این زمینه صورت گرفته بود. اما عبدلعلی مزاری با دراز کردن دست همکاری به سوی گلبدین حکمتیار و پیمان با حزب اسلامی دولت ربانی را مورد حمله قرارداد. باید خاطر نشان کرد که دولت ربانی و دولت مجددی در وعده های خود به شعیان صادقانه عمل نکردند. اما جالب توجه این است که "سازمان نصر" یا "حزب وحدت مزاری" خود را در میان هزاره گان دشمن درجه یک پشتونها عرضه میکرد و میکند و به خصوص حزب اسلامی را متعصب ترین حزب پشتون میدانست و میدانند. تبلیغات زد پشتونی در میان هزاره گان تنها ازطرف این حزب صورت میگرفت و میگیرد. بارها "حزب وحدت مزاری" هزاره گان را مظلم، حقیر، مهروم، ستمدیده و...تلقی میکند و پشتونهارا ظالم، ستم جو، تجاوزگر و... معرفی میکند. علی رغم این گفتارها و تبلیغات، "حزب وحدت مزاری" همیشه هزاره گان را به احزاب پشتون فروخته است. این دوگانگی سیاسی عبدلعلی مزاری وحزبش بود که سرانجام سبب مرگ وی شد.
تسلیم شدن به طالبان ــ با ظهور طالبان در صحنه سیاسی و نظامی افغانستان "حزب وحدت مزاری" آن گروه را وهابی و دشمن مردم هزاره تلقی نمود و بافرستادن قوا نظامی به غزنی به جنگ با این گروه پرداخت که شکست خورد. بلاخره با نزدیک شدن طالبان به غرب کابل باز یک بار دیگر مزاری و حزبش بدون کدام چون و چرا تسلیم به پشتونها شد. با وجود این که مزاری میتوانست به دولت ربانی بیپیوندد و یا کابل را ترک کند. بعد از مزاری خلیلی رهبریت "حزب وحدت مزاری" را بدست گرفت و به سنت مقدّس عبدلعلی مزاری و حزبش که تسلیم شدن و یا فروختن هزاره ها به پشتون ها به هر قیمت که باشد ادامه داد وادامه میدهد. خلیلی در اولین سفر رسمی خود به ایران بعد از رسیدن به رهبری "حزب وحدت" در ارامگاه خمینی در بهشت زهرا تهران گفت: " ما تا آخرین قطره خون در هزارستان می جنگیم". بدون اینکه خونی ریزد و جنگی اتفاق بیافتد بامیان بدست طالبان سقوط کرد و کریم خلیلی قبل از سقوط بامیان وارد ایران شد. دشمنی با پشتونها و هزاره پرستی "حزب وحدت مزاری" یک بار دیگر هزاره ها را به حیرت انداخت.
همان آش و همان کاسه ــ با حضور آمریکا در افغانستان و به قدرت رسیدن دوباره "حزب وحدت مزاری/خلیلی" و ادامه سیاستهای دوگانه این حزب هزاره ها را دچار صدمه های سنگین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کرده است. "حزب وحدت" تلاش فراوان کرده و میکند تا دوباره از خود یک تصویر هزاره پرست در میان هزاره ها بکشد. اما حقیقت این بوده و هست که "حزب وحدت مزاری" (سازمان نصر مناسبتر است بجای حزب وحدت) همیشه برای نابودی دیگر احزاب هزاره مبارزه کرده و میکند و خواسته خود تنها از مردم هزاره در سطح ملی نمایندگی کند. نمایندگی "حزب وحدت مزاری" از ملت هزاره در سطح ملی هرگز موفق آمیز نبوده.
حالا که دیگر حزب هزاره به غیر از حزب وحدت وجد ندارد، هزا ره ها از هرسو مورد تهاجم قرار میگیرد. چون تهاجم گران میدانند که ملت هزاره را میتوان به قیمتی ناچیز از "حزب وحدت مزاری/ خلیلی" خریداری کند.
اینکه چرا "حزب وحدت مزاری/ خلیلی" "در شعار عاشق هزاره و در عمل عاشق پشتون" است، میتوان این دوگانگی را با کلمه هِژمونی (پیشوای) تشریح کرد. پشتونها در افغانستان موقیعت هژمون را دارد و دیگر اقوام بدلیل هایی مختلف که در واقع بر آنها تحمیل شده اما (دیگر اقوام) آنها آنرا از خود تلقی میکنند به پیروی از هژمون ادامه میدهند.
با این تجزیه و تحلیل به این نتیجه میرسیم که، حمله کوچیها یا حضور آنها در مناطق هزاره نشین در موقعیت فعلی افغانستان ناشی از فروپاشی سیاسی سی سال اخیر هزاره گان و نبودن یک نهاد هزاره یا شیعه که تا بتواند از حقوق سیاسی شیعیان و هزاره گان به دفاع برخیزد، است. این تنها به مسئله کوچیها مربوط نمیشود بلکی در دیگر صحنه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم یک واقیعت است. فروپاشی سیاسی هزاره گان ریشه در منطقه گرای در میان هزاره ها دارد که رهبران هزاره در بیرون بر آن سرپوش گذاشته و در درون از آن سوءاستفاده میکنند. اینکه چرا هزاره ها و شیعیان گره بان این فروپاشی و منطقه گرای شده است، این بر میگردد به قابلیت فکری، سیاسی و علمی رهبران شیعه و هزاره.
علی ابوذر
دانشجو علوم سیاسی، دانشگاه استکهلم
پيامها
13 جولای 2010, 15:53, توسط کاوه غرجی
علی جان سلام.
پیچیده گی های زیادی در تحولات چند دهه اخیر افغانستان وجود دارد که متاسفانه شما از بسیاری از مسایل داخلی حزب وحدت و جنگ های ان زمان دور استید. کوشش کنید بیشتر در مورد افغانستان و جناح های قومی و سیاسی ان بخوانید.
شیعه های افغانستان را هم کوشش کنید با هزاره ها ربط ندهید چون هزاره ها تنها شیعه نیستند و شعار حق و حقوق شیعیان حرف کسانی است که منکر هویت هزاره ها استند.
13 جولای 2010, 16:02, توسط LEMAR SORKHROOD
علی جان ابوذر محصل رشته علوم سیاسی پوهنتون استهکلم،
فقظ وفقط با ابراز نفرت و انزجار عمیق از جنایتکاران حرفوی حزب وحدت است که میشود حرف هزاره را شنید. شما این شهامت را نموده اید و حزب وحدت را از مزاری تا خلیلی همه را چنانیکه شایسته حال آنها میباشد، جنایتکار و خاین خطاب نموده اید. این جرات و شهامت شما قابل تقدیر بوده و امید وارم که یک روزی همه هزاره ها به این نتیجه برسند و بپزیرند که این حزب قبل از همه و همه و به درجه اول دشمن خود قوم زحمتکش هزاره میباشد و بر هزاره ها است که حساب خود را از حساب این حزب جنایتکار جدا نمایند.
موفق باشید،
لمر سرخرودی
14 جولای 2010, 04:22, توسط akbar
لمر کور!! مشکلی شما مردم این است که مثلی( زاغ راشخور و موش ممانید!!) زاغی لاشخور و موش همین عادت را دارد که شما مردم دارید. یکی از دلیل های که در کشورهائی آسیای و افریقائی یا در کل کشورهائی جهانی سوم به بعد مرض بیماری زیاد است این است که مردم ته مانده یا ( باقی مانده) نانی خود را به پرنده گان میدهد یا این که برون از خانه میرزد و زاغها و موشها از این نان ها استفاده مکند و همین زاغها و موشها که از نانی همین مردم استفاده میکند تنها محصولی شان بیماری است که به وجود میاورد. اما در اروپا کسی حق ندارد که به پرندگان در هرجای دانه بدهد و یا ته مانده ( باقی مانده) نانی خودرا در سری هر خیابان بگزارد ! چونکه مردمی شان میداند که این کار برابر است با مریضی! از لحاظی ژنتیکی موش و زاغ هیچ فرقی باهم ندارد تنها فرقی شان این است که زاغها پرواز میکنند اما موش این وژاگی را ندارد! اما رسیدم به اصلی مطلب. مردمی پشتون هم به ظاهر مثلی انسان های دیگه است اما از لحاظی ژنتیکی یک ژن از دیگران اضافه دارد! همین ژن اضافه شان است که زن های شان به جای انسان قاتل و بمب به دنیا میاورد! یک مشکلی دیگه که پشتون ها دارد این است اگر خوشحال باشد هم خودرا منفجر مکند و اگر غمگین باشد هم خودرا منفجر مکند! و در هرکاری دخالت میکند! یک نمونه هم تو هستی که اینجا پیام گذاشتی! تا همین که علی ابوذر ته مانده یا باقی مانده حرفی خودرا برون ماند و بهتر بگویم همان ....................... تو آمدی و همین ته مانده حرف ها یش را خوردی تا ثابت کنی که همان ژن را از فامیلت به حرص بردی! جالب است وقتی اشغال را خوردی استخوان یش (پوهنتون) را هم جدا کردی !
13 جولای 2010, 17:05, توسط اسد کوشا
آقای ابوذر درود بر شما. به باور من عمق فاجعه عمیقتر از آن است که شما نوشته اید. تشکیل احزاب و حزب بازی در مقطع کنونی علل ریشه های گوناگون دارد.
13 جولای 2010, 19:41, توسط yawar
بجوا ب علی جان باید عرض کرد.
اینرا باید متوجه باشید که هنوزمن وتورا در افغانستان بصفت یک انسان کامل کس قبول ندارد-چه باشدکه احزاب
سیاسی هزاره ها را درایتش را داشته باشند.
برادر عزیز هنوز چهره وقیافه هزاره درافغا نستان مورد سوال است- فکر میکنم فعلا´ بسیار وقت خواهد بود
که موضوع را از دید گاهی جامعه اروپا بررسی کرد در نظر من برای بعضی اشخاص تحمل کردنش مشکل خواهد
بود که یک پاس بان دروازه اش ویک نفر خدمت اش درپهلویش بصفت وزیر ویا غیره وغیره ایفای وظیفه نماید.
باید عرض کردکه این درایت هنوز تئوریش در افغانستان پیاده نشده است. فکر میکنم مبارزه کردن کار مشکل خواهد
بود نباید هفت ملیون مردم را جاهل خطاب کرد. یک رهبرکه ازعمق محرومیت جامعه خود بر خواسته در مقابل کرفتن حق مردم خود از خون خود دریغ نکرد.قضاوت بد ست شما است عاقلان را یک ایشاره بس است...........?
13 جولای 2010, 20:44, توسط akbar
سلام دوستان، مشکلی علی جان مشکلی هزاره ها نیست بلکه مشکلی خانوادکی با چند نفر که فقط در همان دهی که زندگی میکرده و عضوی حزبی وحدت بوده، است،. علی جان فقط مشکلاتی هزاره ها را در درخلی (محلی که چند خانوار) بشتر نبوده قضاوت مکند، علی جان نمیخواهد باور کند که برای یک پشتون هچ فرقی نمیکند که هزاره وحدتی باشد نهضتی! مزاری باشد یا علی ابوذر! علی جان نمیخواهد باور کند که اگر حزبی دیگری به جز حزبی وحدت در قدرت میبود ما همین روز را داشتیم که حالا داریم چون که پشتون ها چشمی دیدنی هیچ هزاره ی را ندارد چه شیعه و چه سونی ! مشکلی کوچی ها تنها مشکلی امروزی ما نیست بلکه مردمی ما ۲ قرن است که از دستی این وحشیها رنج میبرد! درضمن علی جان بشتر به اسلام گرایش دارد تا به هزاره ها ! علی جان تا بحال خودش را قانع نتوانسته که چرا مزاری، صادق نیلی، و خیلی از شخصیت های هزاره حزبی وحدت را پایه گذاری کرده است تا بازی چه دیگران نباشیم و اگر امروز ما در هزاره جات جنگی داخلی نداریم یک دلیلش همین کارهائی بوده که مردم با هم وحدت کردن ! قصه هائی علی جان مثلی قصه های میماند که کسی از کسی دیگری شنیده باشد، چون که علی جان هیچ جای از هزاره جات به جز همان محلی که زندگی میکرده را نادیده است و تا بحال وقت نکرده که در باره هزاره ها چزی مطالعه کند. هر چیزی را منویسد صرف همان چیز های است که در میانی دو نفر که (در همان منطقه خودی شان رخ داده بوده است! ) نبشتر! علی جان اگر شما به فکری مردمی هزاره هستید چرا یک راهی حل معقول اراء نمیکنید؟ چرا به جای تخریبی همدیگر، به همدیگر کمک نمیکنید؟ چرا نمیخواهی باور کنی که مردمی که ۶۲ درصد اش کشته شده و 50 % خاکش از دست رفته نیاز به هم کاری دارد نه گله از خود! اگر مزاری قوم فروش بود حالا سعی کن که تو نباشی! اگر خلیلی قوم فروش است رسما با خودش در تماس شو و راهنمائی کن! از سری هم زدن هیچ کاری درست نمیشود!
به نظری من سیاست مداری که مذهب را پشینه راهش کند بدردی لای چرزی دوار هم نمیخورد!
علی جان روزی به حرفی من خواهی رسید! اما برای ما همان هم غنیمتی است بزرگ چونکه (کفنی ما در دستی اسلام دوخته میشود!)
14 جولای 2010, 09:28, توسط تنویر-
آقای اکبر
شما در یک جمله تمام حرفهای خود را رد کرده اید و به عین آنچه که پشتونها را محکوم میکنید خویشتن را به نمایش میگذارید.
شما از یکطرف میگویید که برای یک پشتون هیچ فرق نمیکند که شما وحدتی استید یا نه ولی خود تمام پشتون ها را محکوم میکنید.
مگر آیا پشتون که نوشته شما را میخواند نباید عین مسله را تکرار کند و بگوید که نوشته اکبر جان را بخوانید و ببینید که برای یک هزاره تمام پشتونها یکی است چه طالب ، حزب اسلامی، جمعیتی ، خلقی ، پرچمی ، شعله ای ، افغان میلیتی، حزب وطنی ، داودی، ظاهر شاهی ، عبدالرحمن خانی و غیره پس چه ضرور ما برخورد دیگر کنیم؟
شما با محکوم کردن تمام یک قوم شعوری یا غیر شعوری موضع خود را ضرب صفر کرده اید.
14 جولای 2010, 11:52, توسط ba omida khorasan zamin
سلام علی ابوذر دانشجو عزیز تشکر از احساس نظر تان
من هم با شما هم نظر هستم اگر در انتخابات به رأی مردمی هزاره
معامله نه می کرد ن امروز ما شاهد تجاوز وحشی گری قوم مزدور اوغنهادر بهسود نه بودیم !!!!!!! http://www.youtube.com/watch?v...!زمانی که اوغانها از کوه سلیمان به سرزمین های اطراف آن سرازیر شدند ، سلسله ی تجاوزگری و اشغالگری و چپاولگری ایشان تا به همین امروز ادامه دارد و مردمان غیر پشتون از دست آنها در رنج و عذاب می باشند . به ویژه پس از آن که دو صد شصت سال پیش قبایل اوغان ( پشتون ها ) موفق به ایجاد یک دولت غاصب و تجاوزگر در خاک پاک خراسان شدند ، دیگر کسی رنگ آرامی و خوشی و پیشرفت و ترقی را در ساحه ی جغرافیایی تحت حاکمیت منحوس اوغان ها ندیده است .
یکی از ارمغان های شوم و مصیبت بار حاکمیت اوغانشاهان پدیده ای به نام " ناقلین " بوده است . شاهان جنایتکار پشتون برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب و بی خانمان ساختن مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره ، هزاران هزار پشتون را از مناطق شرق و جنوب اوغانستان و همچنان از آن سوی خط مرزی دیورند ، به مناطق شمالی ، ساحات مرکزی و تخارستان ( بخش شمال کشور ) ، انتقال دادند و برای شان زمین های مردمان بومی آن جا ها را تقسیم کردند و خود مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره را بی خانمان ساختند . داستان های ظلم و جنایتکاری شاهان خاین اوغان صرف در همین مورد بی شمار است .
حقیقت این است که بخش زیاد زمین های که پشتون ها در ساحات زیست کنونی شان در دست دارند ، غیر از بخش های کوه سلیمان ، دیگر همه زمین های اشغالی تاجیکان و مردمان بومی دیگر می باشند که در اثر تجاوزگری ها و جنگ های متوالی در طول چند قرن به زور غصب کرده و در آن جا ها ساکن شده اند . اما مسکن گزین شدن پشتون ها در مناطق مرکزی و شمال اوغانستان به صورت برنامه ریزی شده از طرف دولت های اوغانی به طور گسترده در صد سال اخیر انجام شده است که این ها به نام " ناقلین " یاد می شوند . یعنی کسانی که از شرق و جنوب به مناطق مرکزی و شمال اوغانستان نقل داد شدند و خانه و زمین و زنده گی مردم بومی را به زور و جبر اشغال نمودند و از همان وقت تا کنون به مکیدن خون مردم غیر پشتون در آن مناطق مشغول می باشند .
کوچی های اوغان نیز یک بلا و مصیبت دیگری اند که بالای مردم غیر پشتون هر سال نازل می شوند و زنده گی مردم را تیره و تار می سازند . هم ناقلین غاصب و طفیلی ، هم کوچی های تجاوزگر و وحشی ، همیشه از طرف دولت های پشتونی مورد حمایت عام و تام قرار گرفته اند و به همه جنایت ها و بیرحمی ها و وحشی گری های شان از جانب دولت ها مهر تایید نهاده شده است .
ما به این باوریم که مردمان تاجیک و هزاره و اوزبیک و دیگرانی که مورد ظلم و بی رحمی ناقلین و کوچی ها قرار گرفته اند ، برای دفاع از خود و برای بازپس گرفتن زمین و جایداد خود ، دیگر هیچ راه ندارند جز این که مصیبت ناقلین و کوچی ها را به زور دفع سازند و از میان بردارند .
ما تجاوزگری و وحشت افگنی کوچی های ظالم را در مناطق مرکزی و دیگر بخش های کشور نکوهش می کنیم و موجودیت ناقلین طفیلی و غاصب را در زمین های مردم غیر پشتون یک لکه ننگ می دانیم . از نظر ما ، مردمان غیر پشتون این حق را دارند که ناقلین را دو باره به جایگاه اولی شان برگردانند و زمین و جایداد خویش را از چنگ شان رها سازند و همچنان این را حق مسلم مردم غیر پشتون می دانیم که نگذارند پای کثیف کوچی های تجاوزگر و قاتل به خاک شان نهاده شود . وقتی که دولت پوشالی و مزدور پشتونیست های غدار از ناقلین و کوچی ها به مثابه ابزار فشار و سرکوب دیگران کار می گیرند ، دیگران هم باید از چنان یک دولت سیاهکار هیچ توقع برای تامین عدالت و انصاف نداشته باشند . امید بستن به تامین عدالت از جانب دولت اوغان سالار که خود حامی و تجهیز کننده ی کوچی ها و ناقلین می باشد ، یک کار نادرست می است . همان گونه که دولت پوشالی کرزی در سال های گذشته هیچ کاری برای جلو گیری از فاجعه ی تجاوز کوچی ها نکرد ، امسال و سال دیگر نیز هیچ کاری به سود مردمان غیر پشتون در این زمینه انجام نخواهد داد .
اوغان ذلتی ها ، سورخلقی ها و دیگر پشتونیست های دزد و قاچاقبری که در اوغانستان حاکمیت را به دست دارند ، نه تنها هیچ تمایلی به جلو گیری از تجاوز کوچی ها ندارند ، بلکه کوچی ها را تقویت ، حمایت و تشویق می کنند که هر سال بیشتر از پیش بر شدت کشتار و وحشی گری خویش بیافزایند . همچنان ، دولت کرزی و پشتونیست های رنگارنگی که با آن همپیمان اند ، از اوغان ذلتی ها گرفته تا گلبدینی ها و طالب ها ، همه بر اساس دستورات کتاب مقدس شان ( دویمه سقوی ) به صورت بسیار جدی و قاطعانه خواهان این استند که ناقلین رانده شده از شمال را به آن جا برگردانند و در عین حال صد ها هزار نفر دیگر از پشتون های مناطق شرق و جنوب و حتی پشتون های آن سوی مرز دیورند را به مناطق تاجیک ها ، اوزبیک ها و هزاره ها در شمال ، مرکز و غرب اوغانستان ، سرازیر سازند و همان طرح " ناقلین " دولت های پشتونی قبلی را به شدت و قوت بیشتر ادامه دهند .
مردمان غیر پشتون باید در برابر این توطئه ها هوشیار باشند و از خود واکنش های مناسب نشان دهند و نگذارند که همان اندک زمین و جایدادی که در اختیار شان قرار دارد مورد چپاول و تاراج اوغان ها قرار گیرد . ما این را به خوبی میدانیم که تجاوزگران اوغان ، زبان نرم را نمی فهمند ، کسی نمی تواند آن ها را با سخن خالی ، با گریه و زاری ، با عریضه نویسی و گردن پتی به جاده ی خردمندی و عدالت و انصاف رهنمون گردد . تنها زبانی را که آنها می فهمند و بالای شان تاثیر دارد ، زبان زور است . تا وقتی که خوب محکم و پخته بر دهان شان کوبیده نشود ، به هوش نمی آیند و در همان شتر جهل و خودپرستی و افزون خواهی و فاشیزم سوار استند و هر کسی که در دم شان بیاید زیر پا می کنند .
برای دفع تجاوز کوچی ها و شکست برنامه ی ناقلین و پایان دادن به حاکمیت ظالمانه ی تک قومی و اوغان سالاری، ما به یک مبارزه و مقاومت گسترده و همه جانبه نیاز داریم . برای اینکه بتوانیم حقوق مردم خویش را به دست آوریم ، باید توانایی به کاربست تمامی اشکال مبارزه و مقاومت دادخواهانه را داشته باشیم . تا زمانی که اوغان سالاری در کشور ما حاکم باشد ، تا زمانی که مردمان غیر پشتون در اسارت قرار داشته و گروگان قبیله و قبیله پرستان باشند ، تا زمانی که مشکلات حاکمیت سیاسی و مناسبات قومی و اجتماعی به صورت عادلانه و شایسته حل نگردد ، همین اوغانستان خواهد بود و همین اوغوکراسی و کشور توسط اوغان ذلتی ها و پشتونیست های تمامیت خواه و فاشیست به سوی ازهمپاشیده گی بیشتر ، به سوی بی ثباتی بیشتر و سر انجام به سوی تجزیه و چند پارچه شدن سوق داده خواهد شد
14 جولای 2010, 13:07, توسط شیلا شمالی
سلام فارسی زبان های عزیز من صد فی صد متمعین هستم کی علی ابوزر از برادران هزاره ما نیست صد فی صد یک اوغان وحشی هست چرا ما فارسی زبان ها خوش باور هستیم وقتی کی یک اوغان میایه از نام تاجک یا هزاره استیفاده میکونه ما باور مکنیم این مرد اوغان امده از نام و عکس هزاره استیفاده میکونه اوغان ها همیشه نا مرد بوده همین اوغان های وحشی بینی تاجک هزاره ازبک جنگ انداخت به امیدی ان روزی کی جنوب را جداگانه یک باغوش بسازد تا اقوام غیر اوغان یک زیندگی انسانی داشته باشیمم وسلام
14 جولای 2010, 14:24, توسط تنویر-
خدا خیر کند خراسان به شیلا شمالی مبدل شد
اول اینکه شیلا جان هیچکس در بینی شما نفاق نمی اندازد بلکه ما میخواهیم که خودت قبل از اینکه باز هم از حد خویش بیشتر بینویسی یکبار بینی خود را پاک کن.
دوم اگر اینقدر از پشتونها نفرت داری و عاشق و مجنون برادران هزاره و ازبک خودت هستی این ویدیو را یکبار دیگر تماشا کن و بعداً به ما بگو که آیا حاضری جنایتکار مسعود را به خاطر خطاب کردن مزاری مزدور ایران و دوستم مزدور ازبکستان ، احمق و جاهل بدانی ؟
http://www.youtube.com/watch?v...
14 جولای 2010, 19:47, توسط ba omida khorasan zamin
تشکر از معلومات تان شیلا شمالی جان
دشمنان مسعود عزیز دشمنان هویت زبان تاریخ و فرهنگ ما است او دستی قوم مزدور های انگلیس وآی اس آی پاکستانی هاراه کوتاه کرد بوده مسعود بزرگ مرد تا ریخ ما او یک مکتب ویک پدر این ملت بود تخم که قهر مان ملی کا شتن با تمام قدرت باقی ماندن مرگ انسانیت با مرگ مسعود انسانیت بگونه یی مرد، یک جنبش به لجن کشانیده شد، چکمه پوشان اجنبی باغرش جیت های جنگی از فراسوی اقیانوسهای دور بر سرزمین ما فرود آمدند وبر انسان وکوه وبیابانش بیرحمانه تاختند٠
15 جولای 2010, 11:31, توسط تنویر-
خراسان زمین یا شیلا
شف شف نه شفتالو
آیا شما حاضر هستید که بگویید که احمق شاه مسعود با خطاب کردن مزاری نوکر ایران و خطاب کردن دوستم نوکر ازبکستان و شروع جنگ بر علیه آنها و بخصوص قتل عام افشار کار نهایت احمقانه ی کرده است اگر نمیخواهید آنرا جنایت بدانید ؟
تا شما او را احمق شاه صدا نزنید هیچ ازبک و هزاره حرف شما را قبول نخواهد کرد.
15 جولای 2010, 13:55, توسط شیلا شمالی
تنویر خان مه امیدوارم شما مفهوم عاشق را بفهمید مه عاشق انسان و انسانیت هستم مه نفرت از انسان های وحشی دارم چون انسان های وحشی حتا رحم بحال تاب های انگور نداره تنویر خان مصعود شهید یک قهرمان هست و شما این ویدو را هم بیبیند در اخیر قهرمان صدیق چکری تمام جواب شمارا داده http://www.youtube.com/watch?v... اگر مصعود شهید گفته هم در زمان جنگ بود و بعد از جنگ مصعود شهید این حرف را راد کرده بود تنویر خان شما بیاد ندارید که شهید مصعود استاد خلیلی وجنرال دوستم جبه متحید تشکیل داده بود علیهی اوغان های وحشی جهاد مکرد یالی یاران مصعود شهید این شجاعت را داراد راد بکونه از زبان چکری ساحب بشنوید کافی هست مه امیدوارام اوغان های وحشی بجای نفاق انداختن بینی تاجک هزاره ازبک بره برای اوغان های وحشی یک فکربکونه ما در اینده انشاالا یک ملت خراسان هستیم وسلام
15 جولای 2010, 14:33, توسط تنویر-
شکیلا جان
نوشته شما به مشکل قابل فهم است چون شما مسعود را مصعود نوشته اید و از بینی خود باز یاد کرده اید و از یک جنایتکار دیگر که همین حالا موضوع محکمه او برای سئو استفاده تحت بررسی است یاد کرده اید که طوریکه میبینید مصاحبه کننده او را با سوالات خود مجبور ساخته است تا به جنایات شان که احمق شاه مسعود سردمدار این جانیان بود ، اعتراف کند.
ولی شما باز هم این شجاعت را پیدا نکرده اید که بگویید آیا احمق شاه مسعود با خطاب کردن مزاری نوکر ایران و دوستم نوکر ازبکستان و قتل عام افشار قهرمانی کرد یا جنایت ؟
مسله دیگر خانم مسعود پری گل در کتاب خویش افشا میکند که مسعود با او بر خلاف موافقت پدرش و زمانیکه 17 ساله یا یک طفل بود ازدواج کرده و به او گفته بود که روی خود را به هیچ مردی حتی برادران و خواهر زاده خود احمق شاه نشان ندهد. او همچنان میگوید که تفاوت سنی بین شان 17 سال بود.
آیا شما به حیث یک زن حاضر هستید این برخورد احمق شاه مسعود را با پری گل مظلوم غیر انسانی دانسته و او را ملا عمر ثانی خطاب کنید ؟
یا شما ازدواج او را با یک طفل و بدون موافقت پدر دختر و بالاخره برخورد احمق شاه را با زنش هم نشانه قهرمانی او میدانید ؟
اگر میخواهید که سخنان پری گل را بخوانید لطفا ً این لینک را باز کنید که بابر جان در زمینه خیلی عالی روشنی انداخته است ؟
http://kabulpress.org/my/spip.php?a...
و این را باز کنید و بیوگرافی احمق شاه را بخوانید شاید وجدان شما قدری بیدار شود
http://kabulpress.org/my/spip.php?a...
16 جولای 2010, 01:10, توسط شیلا شمالی
تنویر خان باز وقت اشتبا میشه و حرف مسعود شهید را شما تیکرار مکند فکر کنم جواب شما را صدیق چکری ساحب داده تنویر خان اگر شما نفاق انداز نباشید از خود بگو اگر جمعیت با وحدت جنگ کرد در زمان جنگ علیهی همدیگر تبلیغ مکرد امروز این شجاعت را داره که میگه این یک تبلیغ بود و امروز یک هزاره شهید مسعود را قبول داره یک قهرمان هست همچنان یک تاجک شهید مزاری را قبول داره یالی ما هم قبول داریم اوغان های که از کوهای سلیمان امد در خاک پاک خراسان جای دادیم یالی ما ها را محاجر میگه یک اوغان نه تنها شهید مسعود را قهرمان قبول نداره بلکه هیج کس را از اقوام دیگر قبول نداره تنویر خان افشار را سیاف و اصف محسینی قتل ام کرد هردویش اوغان هست وسلام
16 جولای 2010, 04:40, توسط تنویر-
شیلا جان
باز هم شما حتی به حیث یک زن که بدون شک از آزادی های غرب هم لذت میبرید این شهامت را پیدا نکردید که اگر دیگر جنایات احمق شاه مسعود را برای یک لحظه بگذاریم حتی برخورد انحرافیاو را با پری گل خانمش محکوم نکردید.
باز هم از شما میپرسم که ازدواج با یک طفل و او را مانند یک زندانی در چهار دیوار خانه نگهداشتن و از دیدن مردها حتی خواهرزاده خودش او را منع کردن به نظر شما نشانه های قهرمانی است یا بربریت و انحراف اخلاقی ؟
16 جولای 2010, 11:39, توسط khan
ملا بابر و اصیل کابلی ....!! اگر کدام کابلی چنین استدلال بکند که عروسی با دختر نا با لغ درست نیست استدلال شان منطقی و بجا خواهد بود.
اما بخاطر استفاده سیاسی!! اوغان دختر فروش که ده دوزاده ساله ها را به مرد چهل ساله میفروشند میایند از قضیه فامیلی قوماندان مسعود به زعم خودشان تبلیغات سیاسی براه می اندارند هههههه جالب است!!! تا جایکه من یاوه سرایی دلداده گویا مسعود که مصاحبه را بات خانم بیسواد و دهاتی مسعود را خواندم سن زنش 17 بوده از قراین هم پیدا بود که دختر نیز راضی بوده .و 17 و16 و 18 .. خوبترین سن برای عروسی کردن است بلخصوص که دختر شغلی هم نداشته باشد چون تحصیل .... پس کجایش عمل بد بوده وا بجان اوغان ...
زمانیکه از جوار خیمه های کوچی ها گاهی عبور میکردید به دختران خورسالیکه شاید دوازده ساله باشد توجه کنید که حامله اند و مصروف نان پختن و اب اوردن ...
مشر ملا من از طرفداران گروه مسعود نیستم اشتباه نکنید من مخالف چورچپاول و کشتار وغارت گروه مسعود و دیگران گلبدین سیاف مزاری دوستم ......هستم . هدف من مقابله با قضاوت های یکجانبه فرد قبیلوی فاشیست که جز اوغان کسی را نمی شناسد و دیگران را قبول ندارد منظورم تشریحات تان در باره اقوام اصیل این وطن - مردم و ....زبان پر بار فارسی و دری یست ......
16 جولای 2010, 14:30, توسط تنویر-
آقای پنجابی بچه
ما میدانیم که شما از طرفدارن احمق شاه مسعود نیستید چون به قول بابر جان بوی گند که از پیام شما بلند است فقط به یک پنجابی بویناک و کثیف پاکستانی میماند.
17 جولای 2010, 02:24, توسط شیلا شمالی
تنویر خان وقتی اوغان مدرن میشه به زبان فارسی گپ میزنه تنویر خان تورا به خدا قسم فرق توو یک اوغان جنوب چی هست همین هست که تو فارسی میفهمی تنویر خان اگر مسعود شهید با دختر۱۷ ساله عروسی کرده دختر رازی بوده خدای نخاسته دختر به قیمار باخته نشوده یا با شتر قاتیر خر هم فروخته نشوده خانم مسعود شهید اینقد خدا زلیل هم نکرده که میسلی یک زن اوغان وقتی شوهرش بیمیره همون شب بیادر خورد یا کلان شوهرش بزور برای خود نکاه کونه تنویر خان وقتی بیادر میموره زن بیادر رازی نباشه نکاه میشه جواب بگو؟
17 جولای 2010, 04:56, توسط تنویر-
شیلا جان
اول اینکه من بر علاوه زبان مادریم به زبان دری مینویسم و صحبت میکنم و طوریکه دیده میشود از شما هم بهتر تر مینویسم چون در هر نوشته شما اشتباهات املایی و انشایی آنقدر زیاد است که حتی از آن مفهوم گرفته نمیشود.
من هیچگاه یکی از زبانهای رسمی کشور خویش را به نام یک ملیت فاشیست ایران که فارس است یاد نخواهم کرد.
دوم اینکه اگر قرار باشد خیانت و بربریت خویش را به بهانه اینکه دیگران چه کردن نادیده بگیریم جفای بزرگی به انسانیت کرده ایم.
اینکه اوغان با زن چه برخورد میکند نباید به شما به حیث یک خانم بهانه ی شود تا انحراف اخلاقی مسعود، برخورد حیوانی او را با خانمش ، جنایات او را در مقابل مردم بیگناه کشور بخصوص مردم غیر اوغان و اینکه او با یک طفل بدون رضایت پدر دختر عروسی کرده ، نادیده گرفته و محکوم نکند.
17 جولای 2010, 07:56, توسط akbar
من مطمئن هستم که اگر مشکلی میانی هزاره و تاجیک وجود داشته و یا دارد فقط دلیلش مداخله پشتون ها است! و همیشه از طریقی مذهب دست به این مداخله زده است! ولی حالا هم تاجیک ها هوشیار شده که دیگر فریب پشتون ها را نخورد، و هم هزاره ها هوشیار شده که دیگر فریب پشتون ها را نخورد! و هم ازبک ها هوشیار شده که دیگه فریب پشتون ها را نخورد! البته هستند انگشت شمار خاین از خود این ۳ قوم اما آنها هم خواهد فهمید که نباید فریب پشتون ها را بخورد. من فکر مکنم که در قضیه افشار هم این پشتون ها بوده که این توطیه را کرده باشد. و این احتمال زیاد وجود دارد که محسنی و سیاف از قدرتی احمد شاه مسعود سو استفاده کرده باشد. تا هم قدرتی هزاره ها را از بین ببرد و هم شاه مسعود را بد نام کند و هم این که بین تاجیک و هزاره که از لحاظی فرهنگی و زبانی یکی است اختلاف به وجود بیاورد. همان طوری که سیاف از محقق در پارلمان سواستفاده کرد تا در بین هزاره ها محقق را بد نام کند. و همان طوری که کرزی از محقق و خلیلی استفاده کرد تا هر دوی آنها را در میانی هزاره ها بد نام کرد!
اگر مسعود و مزاری با هم چنگ کرد اما هردوی آنها به دستی پشتونها کشته شد. بنا بر این به این نتیجه میرسم که هردوی آنها قربانی فریب پشتونها شدند. پس این گناهی آنها نبوده که با همدگر جانگ کرده بلکه این پشتون ها بوده که در این جانگ دست داشته.
برای من هزاره یک خیالی باطل است اگر تصور کنم که یک پشتون به خونخواهی مردمی من برآمده چون که برای من ثابت شده که پشتون چشمی دیدنی من را که زنده هستم ندارد، چه رسد به اینکه به مرده من احترام بگزارد!
اگر در افشار شاه مسعود دخالت داشته، در زمانی عبدر رحمان که مسعود نبوده و یا از ان به بعد.
در بهسود که مسعود نیست. اگر شما پشتون راست مگویید، چرا از کشتنی مردمی من در بهسود چیزی نمیگوید که زنده است و مال و کشت زار حائ شان توسط کوچی ها از بین میرود که به خون خواهی مرده های ما برامدید؟
تنویر!! مردمی من ۲۵۰ سال است به شما برادر میگوید و حتا در ادبیات موسیقی ما داد از برداری زده شده چه سودی برای من داشته که من از این برداری دفاع کنم و احترامی شمارا داشته باشم ؟ اگر من چیزی به شما مگویم این از تولیدی درنی خودی من نیست بلکه این از همان کنه است که شما در دلی من کاشتید! اگر شما به صدای برداری مردمی من با برداری نه حتا با صدای رفاقت هم جواب مدادید من هرگز به این فکر نمیرسیدم که شما یک ژن در بدنی تان دارد که شمارا به مرزی جنون مکشاند
17 جولای 2010, 09:32, توسط تنویر-
آقای اکبر
من هیچگاه نه گفته ام که من از حق شما دفاع میکنم. من فقط اسناد تاریخی را ارائه میکنم
حالا که شما میگویید تاجیک و ازبک و هزاره هوشیار شده اند
پس شما این تضمین را میدهید که بعد از تجزیه و جدایی از پشتونها احمق شاه دیگری پیدا نمیشود که هزاره را مزدور ایران و ازبک را مزدور و وابسته به ازبکستان خوانده و قتل عام دیگری چون افشار را راه نه اندازد ؟
شما همچنان تضمین میکنید که عطای بورقه ی دیگری پیدا نمیشود که طالبان را از جنرال دوستم به مراتب بهتر تر بداند ؟
شما همچنان تضمین میدهید که در پارلمان آینده بدون پشتون وزیران شما حتما ً رای میبرند زیرا در این ولسی جرگه اوغان ها این فقط پشتونها بود که به وزیران کاندید هزاره رای مخالف دادند؟
طوریکه میبینید لست تضمین های که شما باید به برادران غیر اوغان خویش قبل از تجزیه بدهید خیلی طویل است.
ولی یک مسله را من تایید میکنم که نفرت که شما از پشتونها دارید شما باید برای تجزیه کار کنید زیرا در موجودیت این نفرت موجودیت افغانستان ضرور نیست .