صفحه نخست > دیدگاه > گفتگوی دوستانه با آقایان طارق بزگر؛ عصمت قانع واعظم سیستانی

گفتگوی دوستانه با آقایان طارق بزگر؛ عصمت قانع واعظم سیستانی

پرویز "بهمن"
چهار شنبه 29 می 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درین هفته درپهلوی حوادث سرنوشت ساز تحصن گستردهء جنبش دانشجویی درمقابل پارلمان افغانستان وبزانو درآمدن فاشیستان اوغان ذلتی درمقابل خواست برحق دانشجویان معترض، دو مقاله ویک آگاهی نامه درفیس بوک نیز توجه بنده را بخود معطوف داشت که حالا میخواهم راجع به آنها نظرم را ابراز نمایم.
اول دربارهء آگاهی نامه باید بعرض برسانم که این آگاهی نامه توسط سایت دعوت به مدیریت جناب طارق جان بزگر به نشررسیده است که باید در روز پنجشبنه درمقابل سفارت ایران درکابل، تعدادی از طرفداران داعیهء وحدت (!) ملی ومخالفان سیاستهای رژیم آخوندی ایران به برپایی تظاهرات دست بزنند، مقالهء دیگر هم بزبان پشتو توسط شاعر شوریده حال زبان پشتو آقای عصمت قانع زیر عنوان :" هویت ملی افغانی وشیعه افغانی" ومقالهء دیگر هم دشنامنامه ای استاد سخن، مورخ نامدار اوغان غیر اصیل ودمدمی مزاج هیجانی، جناب کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی علیه محترم پروفیسور لعلزاد می باشند.
نخست دربارهء برپایی تظاهرات طرفداران وحدت ملی اوغانی:
قبل ازآنکه وارد بحث دربارهء تظاهرات طرفداران وحدت ملی اوغانی شوم، میخواهم یک قول مستند از زبان زنده یاد خان عبدالغفار خان زعیم ملی پشتونها که تا سالهای هشتاد میلادی درقیدحیات بودند اینجا نقل نمایم که راجع به صفات ذاتی یک پشتون چه فرموده است.
قابل یاد آوری است که خان عبدالعفار خان را پشتونها زعیم ملی میخوانند وبه او لقب" فخر افغان پاچا خان" را داده اند، این شخصیت برجستهء پشتونی ازجملهء مبارزان طراز اول جنبش آزادیخواهی ضد استعماری درشبه قارهء هند بحساب میرود و مانند نیلسون ماندیلا وگاندی، قسمت زیاد عمرش را درزندانهای انگلیس وبعدا نظامیان پاکستان گذشتانده است. خان، دوشادوش گاندی ومولانا ابوالکلام آزاد مولوی عبدالرحیم پوپلزایی ومولوی عبیدالله سندی وجواهر لعل نهرو ومحمد علی جناح، در جنبش آزادیخواهی ضد استعمار بریتانوی نقش عمده را بازی کرده وازنظر باورهای فلسفی اش، باورمند به فلسفهء عدم تشدد بود.
او درزمان تسلط بریتانیا، جنبش خدمتگاران خدایی وسرخ پوشان را درمناطق قبایلی هند بریتانوی رهبری کرد، روستا به روستا وشهر به شهر به مناطق قبایلی سفر کرده وبرای پشتونها از مکرها وحیله های استعمار سخن گفت وراه حل را درآگاهی وآموزش وپرورش جوانان آنزمان دید، کورس های سواد آموزی را درمناطق قبایلی توسط آموزگاران داوطلب تاسیس کرد وراه را برای نجات ایل جلیل اوغان بریتانیایی، از جهالت وبیسوادی باز نمود ولی بار بار توسط مقامات انگلیسی به بند کشانده شد و هوادارانش نیز بزندان افگنده شدند. البته بحث پیرامون فعالیتهای این مرد بزرگ تاریخ را بوقت دیگری موکول میکنم ولی این نقل قول اورا بحیث یک سند معتبر علمی میخواهم اینجا بیاورم:
او درزمینهء پشتونها چنین گفته است:
" پشتونها یگانه ملتی در دنیا هستند که به زور وجبر واکراه رفتن به طرف جنت را قبول ندارند ولی با نرم خویی وشیرین زبانی حتی خودشان را به دوزخ هم می اندازند ، اگر پشتونی را گفتی که او خر! این راه بطرف ترکستان منتهی میشود راهت غلط است، او تا دم مرگ دربرابرت می ایستد و برخلاف میل تو همان راه انتخاب شده اش را تا آخر می پیماید، واگر به شیرین زبانی ونرمی اورا بطرف دوزخ هم رهنمایی کنی، او بارضایت خاطر خودش را به دوزخ می اندازد"

(منبع: مصاحبهء اسفندیار ولی با طاهرخان دربخش پشتوی سایت بی بی سی)
ازین سخن گهربار خان عبدالغفار خان بوضاحت معلوم میشود که دروجود بعضی از پشتونها شاید هم بسیاریها، کروموزمهای خر وجود دارد، زیرا این یکی از صفات برچستهء خر می باشد که اگر یکبار لجاحت اختیار کند صاحب آن هرگز اورا دیگر رام ساخته نمیتواند . بگذریم از اینکه زنده یاد، مولوی بجلیگر یکی از مبلغان دینی پشتون پاکستانی دربارهء پشتونها چه گفته است.
ازنظر تاریخی ، تاکنون هیچ گروه انسانی در دنیا مانند پشتونها یافت نشده است که دربرابر حق ، راه لجاجت وخودسری وجهالت وسرتمبگی را به این شیوه اختیار کرده باشد، هرچند ملت یهود نیز درلجاجت شهرت تاریخی دارد ولی آنها حتی به چرب زبانی هم نمیتوانند رام شوند، بناء لجاجت پشتونها با لجاجت یهودان چندان شباهت زیاد ندارد، پشتون درحالیکه میداند که این راه، بسوی تباهی وبربادی منتهی میشود فقط بخاطریک غرور خشک وجنون حیوانی اش حاضر است که آن راه را تا آخر بپیماید، او هم خودش را تباه میکند وهم دیگران را به تباهی وبدبختی می کشاند.
یک مثال:
شما فرض کنید که دریک کشتی، انسانهای مختلف ازهمهء گروه های قومی حضور دارند، ولی ناگاه یکی ازسرنشینان کشتی، بخاطریکه خودش را تخنیکر ومهندس ماهر کشتی سازی جلوه دهد وتظاهر به علم ودانش نماید وبرای نشان دادن غرور و کاکه گی بیجا، پیچ وپلاس را بردارد ودریک گوشه ای ازکشتی ، بدون هیچگونه منطق انسانی، مصروف سوراخ کردن کشتی باشد ، اما زمانیکه یکی دیگر ازسرنشینان او را با عتاب سرزنش کند که او بی عقل! چرا کشتی را خراب میکنی؟ مگر میخواهی همهء ما غرق شویم، ولی فرد مذکور بخاطر اینکه ثابت کند که او یک فرد لجوج است واین کلام با او بزبان نرم گفته نشده بازهم به عمل تخریبی خودش ادامه دهد، پس شما این چنین انسان را ازنظر عقلی وروانی ، آیا انسان سالم میدانید؟
روی همین علت است که من بارها درکابل پرس نوشته ام که آنچه را که پشتونها برای خودشان درعصر حاضر افتخار میدانند، در دیگر کشورهای متمدن آنرا مردمان جهان، جهالت ولجاجت وسرتمبگی وخرصفتی تعریف میکنند که نه با ادیان الهی همخوانی دارند ونه هم باعقل بشری. حال اگر این موضوع را کسی، بخودش توهین می شمارد و یا دشنام بمن مربوط نیست، زیرا این یک واقعیت عینی است، درعصر حاضر هرانسانی یا هرگروه قومی که فقط با شعارهای توخالی افراد مغرض و استفاده جو، به وجد میاید؛ مستی وجنون جاهلانه را ازخود به نمایش میگذارد وبعد خود ودیگران را با انجام عملیات خود مرداری به کشتن میدهد این یک عمل حیوانی است.
اگر برای یک لحظه، این جاهلان احمقی که خودشان را حالا ناسیونالیستان افغان میخوانند و به باور کاذب شان خون افغانیت وخربودن در وجودشان موج میزند با خودشان محاسبه نمایند وازخود بپرسد که افتخارات افغانی درعصر حاضر درجامعهء بشری ازنظر تاریخی چه بوده وحالا این ایل جلیل چه افتخاراتی دارند که آنرا پیشکش جهانیان کند آنگاه بخوبی، میتوانند جواب بسیاری ازپاسخ های حل ناشده را خود بیابند:
افتخار کردن به داخل ساختن مواد منفجره ازراه مقعد وانجام عملیات خود مرداری چه افتخار است؟ اگر این عمل جاهلانه افتخاری برای اجرا کنندهء آن ببار می آورد ویانه ، پرسش دیگری که مطرح میشود این است که خود این آقایون تحریک کننده وشعار دهنده گان غیرت اوغانی چرا خودشان یا یکی از اولادهای شان را درراه این افتخارات ملی قربان نمیکنند؟
چرا اینقدر نویسنده وشاعر وآوازخوان سوسیالخور اروپا وامریکا وکانادا که دختران و زنهای شان روزانه هفت قلم آرایش شده ازمنزل خارج گردیده و به بهانهء تعلیم وتحصیل وکاریابی شبها وروزها ازخانه وخانواده دور می مانند خودشان یا یکی از اولادهایشان قبول زحمت نمی فرمایند وآن طالب بیسواد وجاهل را که به نیت آزاد ساختن وطن کمر همت بسته است یاری نمی رسانند؟ اگر آن طالب بیچاره، اسیر جادوی مقامات پاکستانی قرار گرفته وداعیه اش برحق نیست وفریب خورده است چرا با او ازنزدیک نمی روند وبا او به بحث وگفتگو نمی پردازند که خودش را از فقس جادویی مقامات پاکستانی نجات دهند؟ اما اگر برعکس باورمند به حقانیت راه این گروه هستند چرا آنها را علنا مانند استاد روستار تره کی به تجلیل وتبجیل نمی نشینند وحرکت طلبه ها را مقاومت مسلح مشروع خطاب نمیکنند؟ این چه بازی مردار است که نه خود بازی کننده میداند ونه هم بازی شونده؟
به قول هندیها وپاکستانی ها: "یۃ تو کیا کهیل ہے بهایی؟"

حال وارد بحث میشوم:
پرسش من ازبرپا کننده گان این تظاهرات به اصطلاح وطنی واوغانی که خونهایشان برضد مقامات آخوندی ایران بجوش آمده است این است که شما چه سندی در دست دارید که مقامات سفارت ایران درکابل پشت سر اعتصاب جنبش دانشجویی پیروز مند قرار داشت؟ دومین پرسشی که مطرح میگردد این است که خواست اصلی وشعارهای دانشجویان معترض که مدت هشت روز دست به اعتصاب غذا زده بودند چه بود؟
چرا باید یک دانشجو مجبور شود تا هشت شبانه روز بالای خودش خورد ونوش وخواب را حرام گرداند؟ حتما او مورد تبعیض قومی وزبانی در درون محوطهء دانشگاه قرار گرفته است. چرا باید استادی بیاید وبزبانی که دانشجو آنرا نمی فهمد، اورا مورد خطاب قرار دهد وبه او تدریس نماید؟
شعار وحدت ملی وافغان سازی وافغانیت که حالا ازکثیف ترین ومنفورترین شعارهای روز شمرده میشود تا چه وقت باید به زور سرنیزه بالای مردم بیچاره تحمیل گردد؟
چرا باید دانشجویان بزبان مادری شان که با آن أنس والفت گرفته اند با آن شخصیت معنوی شان رشد کرده، آموزش نه بینند؟ چه کسی یک پشتون را درلیسهء خوشحال خان ورحمن بابا ازتدریس به زبان پشتو باز داشته است؟ حالا اگر مردمی ازیک بخش دیگری از وطن به پایتخت کشورشان که ازقرنها به اینطرف درآن زبان فارسی مروج بوده است بیاید وناگاه باوی ، استاد یک زبان بیگانه ونا آشنا را بکارببرد قابل پرسش نیست؟
من تعجب به حال یکعده انسانهای تاجیک نا تاجیک وهزاره های ناهزاره وازبیکهای نا ازبیک میکنم، که چقدر گوسفند وار حاضر گردیده اند که حلقهء غلامی وبرده گی اوغان را بگردن بیاویزند وساعتها دغ دغ گفتن یک موجود را که لباس مقدس آموزگاری را به تن کرده است گوش میدهند. لعنت به همچو تاجیک وهزاره وازبیک بی غیرت که شیر مادر خودرا ارج نمیگذارد. درحالیکه اوغان ، درعصر حاضر قدر زبان خودش را دانسته وبخاطر آن حاضر به هرگونه ترفند شیطانی است ولی این تاجیک وازبیک وهزاره های اصطلاحی بی غیرت، نه تنها که ازهمراهی با آن سرداران عزیزیکه هشت شبانه روز خورد ونوش وخواب را برخویش حرام گردانیدند سرباز زدند بلکه حتی از دادن یک دسته گل هم دریغ ورزیدند، بدا بحال چنین افراد بی احساس که عملا هیولای وحشتاک فاشیزم قومی را باچشمان شان می بینند که هرسال سرزمین های بومی شان را زیر نام کوچی غارت میکنند؛ ودیگر نکتایی پوشان همین غارت گران درهمدستی ویک سازش نامقدس با همان غارت گران کوچی مناطق مرکزی را درمحاصرهء اقتصادی مرگبار درآورده اند، وروزانه به صدها جوان هزاره وتاجیک وازبیک ازبیکاری وبی روزگاری تن به تقدیر داده واز دوزخی بنام افغانستان خارج میشوند تا یک زنده گی آبرومندی را دریک کشور دیگر جستجو کنند ولی این بی غیرتها بادیدن ومشاهده نمودن تمام این حقایق زنده وعینی بازهم از همراهی مظلومان هم تبار وهم زبان سرزمین آبایی شان سرباز میزنند. آیا اینگونه افراد که شاید بعضی هایشان لاف مسلمانی وایمانداری هم بزنند واقعا به روز بازخواست باور دارند؟ آیا نمیدانند که روز آخرت ، مورد بازخواست الهی قرار میگیرند وبخاطر این جرم نابخشودنی شان مورد عقاب الهی قرار میگیرند؟
باهمه حال ، بازهم جنبش اعتراضی دانشجویی درمقابل پارلمان افغانستان نخستین تمرین موفقانهء دادخواهانه وعدالت پسندانهء این سرداران تاریخ ساز بود که الحمدلله به پیروزی انجامید، ولی این آخر کار نیست، جنبش دانشجویی باید خودش را بخاطر چالش های بعدی آماده کند، زیرا فاشیستان قبیله ایی اوغان چه در ارگ وچه هم خارج از افغانستان همین اکنون طرح وپلان می سنجند تا از تکرار مجدد همچو حرکت وسیع دادخواهانه دانشجویان عزیز جلوگیری نمایند، نشر آگاهی نامهء تظاهرات درمقابل سفارت ایران، نخستین گامی است که این فاشیستان طالب مشرب، آنرا براه انداخته اند تا با این وسیله به جهانیان نشان دهند که حرکت قبلی، یک حرکت ایرانی بوده وتوسط مقامات سفارت ایران سازماندهی شده است. درحالیکه ، حتی یک تعداد اوغانهای که اندکی از وجدان هم در وجود شان دیده میشد از اعتصاب غذایی دانشجویان حمایت نمودند.
پیام من به دانشجویان عزیز غیر اوغان دانشگاه کابل وسایر دانشگاه های افغانستان این است که: تا وقتیکه نام این کشور، بنام" افغانستان " درجهان باقی است، ومشکل مرزهای رسمی افغانستان باکشور پاکستان حل ناشده باقی بماند، وآمارگیری دقیق نفوس ازباشنده گان این کشور بدست نیاید متاسفانه، شما عزیزان هرروز منتظر تبعیض های فراوان خواهید بود، زیرا بنیان این وطن براساس تبعیض قومی نهاده شده است، اگر میخواهید که برای همیشه ازغم تبعیض وتعصب قومی خودتان را نجات دهید ونامهای نیک تان را ثبت تاریخ کنید، باید مانند جوانان مصر ولیبیا وتونس، بنیان این کشور را ازبیخ وریشه براندازید، زیرا این بنیان یک بنیان غیر انسانی وغیر متمدن است و با هیچ معیار عقلی ودینی جور درنمی آید ، شما باید درگامهای بعدی تان به مطالب اساسی ترکیز نمائید:
شما باید درحرکت های بعدی تان به تغیر نام افغانستان وتغیر ساختار نظام دولت ازسیستم مرکزی به نظام فدرالی وحتی ایجاد ایالتهای خودمختار ترکیز نمائید!، به حذف طالبان نکتایی دار در درون رژیم ترکیز نمائید! به حل مسألهء مرزی میان افغانستان وپاکستان ترکیز نمائید!
حالا برمیگردم به ارشادات گهربار عصمت قانع شاعر شوریده حال اوغان که قبلا از ریزه خوران دور دسترخوان زنده یاد برهان الدین ربانی بود وحالا هر بد وبیراهی که ازنوک قلمش میاید نثار پیروان جمعیتی ومردم شریف پنجشیر وبدخشان میکند.
این شخصیت بزرگوار (؟)، به قول یکی از اعضای جمعیت اسلامی، درپشاور شغل اش جاکشی ومرده گاوی وتعرض جنسی بالای نوجوانان پشتون تبار جمعیتی بود، حالا نه تنها به یک شاعر شوریده حال بلکه به یک فیلسوف بی همتا تبدیل گردیده است.
راوی که خود ازنظر قومی پشتون است چنین روایت میکند: بعداز سقوط حاکمیت نجیب الله احمدزی، در نخستین روزهای ورود رهبران جهادی به کابل، ما درهوتل آریانا جابجا شدیم، تا آن وقت سیستم ونظام دولتی ازهم نپاشیده بود، تنها راکتهای حکمتیار صاحب بود که گاه گاهی در اطراف هوتل اصابت میکرد، هوتل ازنظم خوبی برخوردار بود، هرکدام ما دراطاقهای یکنفری، دونفری وسه نفری تقسیم شده بودیم، ولی در وقت صرف غذا درمنزل اول، همهء ما پائین میشدیم، روزی بعداز صرف غذا که دوباره به اطاقهای ما برگشتیم، من به اساس رفاقت وشناخت قبلی ام با قانع پوچ مغز، به اطاق وی رفتم، درآنجا یک تعداد اوغانهای دیگر نیز حضوربهم رسانیده بودند. ازجمله یکی دو شاعر بنامهای شهرت ننگیال وشاعردیگری ، بنام عبدالله گل مومند که بعدها بنام : عبدالله پویان مشهور گشت ودراصل از ناقلین استان قندوز بود، درخلال صحبت ها عصمت قانع سخن را بسوی افتخارات دوران مهاجرتش درپشاور کشانید و دربین صحبت ها یکبار با افتخار نام چند عضو برجستهء انجمن نویسنده گان وسخنوران جمعیت اسلامی را که ازنظر قومی پشتون بودند گرفت وبا افتخار گفت که : " هرکدام اینها را جدا جدا من لواطت کرده ام"
من ازوی پرسیدم که چرا مگر پسران بداخلاق درپاکستان کم بود که تو اینها را مورد تعرض جنسی قرار دادی؟
وی گفت که اینها دو جرم داشتند، یکی اینکه اخوانی بودند، دوم اینکه حلقهء غلامی یک تاجیک را بگردن آویخته بودند. من برایش گفتم که خودت نیز حلقهء غلامی همین تاجیک را بگردن آویخته ایی، او گفت که نخیر! من با استاد ربانی قرار داد بسته بودم که درکدام موارد از وی اطاعت میکنم ودرکدام موارد نه، من هرگز اخوانی نیستم وخدا سگ مرا اخوانی نسازد"
حالا این شخصیت والاگهر(!) درسلسله نوشته های علمی (!) اش واقعا شهکارهای ادبی می آفریند. هرنوشتهء این اوغان اصیل مملوء است ازاحساسات وطندوستی وملی گرایی (!) وانساندوستی ونوع پروری.
خصوصا درنوشتهء اخیرش زیر عنوان : (هویت افغانی وشیعهء افغانی) واقعا شهکار کرده است، الفاظ وادبیات خیلی جالبی را بکار برده است، خیالات شاعرانه اش واقعا به نازک ترین وحساس ترین رمز وراز زنده گی انسان معاصر تماس گرفته است، من نیز یکی ازخواننده های این مقاله بودم که این مقالهء علمی را ازنظر گذراندم ولی برخلاف خواننده های اوغانی مرا به وجد نیاورد. نه تنها که به وجد بلکه سخیف بودن افکار مالیخولیایی ناسیونالیزم افغانی را درنظرم مجسم کرد.
عصمت قانع درنوشتهء شان فرموده اند که او، به سجده گاه وعبادت همهء هموطنانش چه شیعه وچه سنی ارج قایل است، زیرا خودش را پشتون میداند ودرقاموس پشتون جز انساندوستی، مروت، عشق بوطن چیز دیگری وجود ندارد، آیا این خود یک دروغ یک شاخدار نیست؟
اگر پشتون درتاریخ این کشور، عشق به میهن وهموطنان این خاک را دروجودش میداشت، آیا بخش بزرگی ازهموطنانش را به برده گی وغلامی می کشید؟
اگر پشتون، همین حالا درقرن بیست ویک به وطندوستی وزنده گی باهمی بادیگر گروه های قومی باور مند باشد، اولین پرسشی که مطرح میشود این است که این ایل جلیل چرا حد اقل از افرادی مانند عبدالرحمن مفعول تجلیل بعمل می آورد؟ همین عبدالرحمن را که خودتان آنرا قاتل پشتونها هم میدانید، ولی چه شده است که اورا بحیث یک امیر آهنین لقب داده ودهن تان از تعریف وتوصیف چنین انسان ذلیل ، خونخوار ونوکر انگلیس کف میکند؟ چگونه وبکدام دلیل ومنطق انسانی ، دیگر گروه های قومی غیر افغان بالای شما باور کنند که دشمن پدر وپدرکلانهایشان را بخاطر پشتون بودنش پیش روی شان بحیث امیر آهنین لقب داده اید؟ بکدام منطق انسانی، دیگران بالای تان باور کنند که شما نیز قربانیان کله منارهای این جلاد خون آشام ونوکر انگلیس بوده اید؟
مسألهء دیگر، موضوع استحالهء ملی ویا به قول انگلیس ها ( اینتگریشن) یا ادغام وحل شدن خودبخودی اقوام وملیتها وزبانها دریکدیگر است که باید به آن جواب داده شود: آیا چنین روند مردمی ، درشرایط کنونی درکشوری چون افغانستان بانوشتن چنین خزعلیات وشعارنویسی های توخالی ومتهم ساختن بخش بزرگی از باشنده گان این سرزمین به مزدوری ونوکری به کشورهای همسایه ازجمله ایران امکان دارد؟
تو که قاتل وجانی ودشمن این میهن را بخاطر پشتون بودنش برادر ناراضی میخوانی، وبه او عذر وزاری میکنی که بیاید وباتو دریک دسترخوان نان بخورد ، چرا تو باید نوکر حلقات متعصب قومگرای پشتون تبار پاکستانی نباشی؟ ولی یک گروه قومی دیگر که حق شهروندی خودش را مطالبه میکند او باید برچسپ نوکری ایران را بخورد؟ وبا این ترفند میخواهی شعار وحدت ملی را بصدا درآوری، کیها را میخواهید با این شعارها بفریبید؟ آیا ملیتهای دیگر درین سرزمین را مانند خودتان العیاذ بالله خر خیال کرده اید؟ با این حقایق مسلم تاریخی ، این خرمهرهء هویت ( افغانی) را کیها باید بگردن شان بیاویزند؟ جناب عالی ، همهء باشنده گان این سرزمین را ( افغان) میدانید، آیا ازخود این مردم پرسیده اید که آنها خودشان را چه می نامند؟ جناب عالی نیک میدانید که : هم تباران تان درآنطرف مرز، صرف بخاطر نام پختونستان وایالت صوبه سرحد ده ها سال رنج زندان را بالای خود قبول کرد ولی دراینطرف مرز، از روزیکه این نام منحوس، که درزبان انگلیسی سگ شکاری معنی میدهد هیچکسی نپرسیده است که این باشنده گان بی زبان، خودشان چه میخواهند و باید نام کشورشان چه باشد؟ با زور وتزویر وتقلب، همهء باشنده گان این سرزمین را خلع هویت کردن، همه را" افغان" دانستن وازهمه بدتر ، خودرا ترافیک لسانها قرار دادن که کدام واژه دری است وکدام فارسی، چگونه وحدت ملی تامین میشود؟ آیا درکشور ترکیه ، چنین وحدت ملی را اکراد قبول کرده اند؟ آیا دراسرائیل ، فلسطینیها چنین وحدت ملی را قبول دارند؟ چرا باید همه افغان باشند؟ این مفکورهء شیطانی وابلیسی، ازکدام وقت به اینطرف با زور وجبر بالای اکثریت باشنده گان این سرزمین تحمیل گردیده است؟ منشأ این مفکورهء سخیف ومالیخولیایی کجاست و ازکدام کشور خارجی به اینجا وارد گردیده است؟ اینکه جناب عالی خودتان را با این اخلاق حمیده و سجایای عالی انسانی (؟) با کما افتخار،" ناسیونالیست افغان" میدانید، ولی آیا میدانید که مفکورهء ناسیونالیزم، مانند مفکورهء اخوانیزم وکمونیزم ریشه درکدام کشور خارجی دارد؟ تعریف این افغان ازنظر حقوقی چیست؟ مرزهای این کشور افغان ازکجا تا به کجاست؟ نفوس ساکنان این کشور چند است؟ زبان اکثریت باشنده گان این سرزمین کدام است؟ کیها حاضر به خدمت زیر بیرق می باشند؟ کیها تابعیت دوگانه دارند؟ کیها ازخدمت زیر بیرق فرار کرده وبه آنطرف مرز گریخته اند وبعدا دوباره با اهل وعیال شان بازگشت نموده و باشکوه تر ازگذشته زنده گی شان را درینطرف مرز آغاز کرده اند؟ کیها مالیات پرداخته اند وکیها از پرداختن مالیات سرباز زده اند؟ تعداد مرگ ومیر مادران وزاد ولد اطفال درین سرزمین سالانه چقدر است؟ کدام گروه قومی اکثریت وکدام یک دیگر در اقلیت دارند؟ واژه اقلیتهای قومی ومذهبی بالای کیها اطلاق میشود و از روی کدام آمارگیری دقیق؟ چرا باید یک هزاره وتاجیک وازبیک رئیس جمهور ونخست وزیر نباشد؟ چرا با بقدرت رسیدن یک غیر پشتون در رأس اهرم قدرت همهء اوغانهای لر وبر دست شان را یکی نموده وآن شخص را غیر ملی دانسته وخودشان را درجایگاه سیاه پوستهای افریقای جنوبی قرار میدهند وشعار اپارتاید نژادی را مطرح میکنند که گویا درکشور خودشان بی قدرت واسیر استند وآزادی شان سلب شده ومانند سیاه پوستان که ازطرف اقلیت سفید پوست اداره میشدند اینها نیز به چنین سرنوشت مبتلا می باشند؟
آیا با سفسطه سرایی وحرافی وبازی باکلمات میتوان وحدت ملی را تامین کرد؟
بهرترتیب، درهمهء موارد ذکر شده، علامه سوالیه وجود دارد تا اگر فیلسوف گرانقدر زبان پشتو، جناب عصمت قانع به آنها پاسخ بدهد خوب خواهد بود واگر هم ندهد، من همیشه از علاقه مندان نقد مضامین شان درسایتهای محور ودعوت باقی می مانم ومقالات شان را زیر نقد قرار میدهم.
حالا به سوی مورخ شهیر (!) ولی دمدمی مزاج اوغان غیر اصیل خودما جناب محترم سیستانی صاحب بزرگوار برمیگردم:
اما قبل ازآن به این پرسش میخواهم پاسخ بگویم که این قلم چرا ایشان را ( اوغان غیر اصیل) خواندم؟
درپاسخ به این پرسش باید گفت: اگر معیار افغان وافغانیت همان چیزی باشد که زنده یاد، خان عبدالغفارخان دربارهء افغان گفته است، خوشبختانه که جناب کاندیداکادمیسن ما این صفات را ندارند، یعنی اینکه: جناب سیستانی صاحب نه غیرت افغانی دارند ونه هم شهامت افغانی را، ونه هم به قول وقرار خود ثابت قدم باقی می مانند.
جناب سیستانی بزرگوار درطول حیات سیاسی شان تاکنون چندین بار، برخلاف دیگر نویسنده گان افغان؛ نظریات قبلی شان را رد کرده اند، باری، زنده یاد احمدشاه مسعود قهرمان را درکتاب: "مقدمه ای برکودتای ثور وپیامدهای آن" آن زنده یاد را نه تنها که برائت دادند، بلکه غیر مستقیم ویاهم مستقیم به مدارج بلند قهرمانی هم رسانده اند، ولی همین شخصیت بزرگوار، بار دیگر ازنظریات قبلی شان به اندازهء یکصدوهشتاد درجه، عقب نشستند وهردو دشنامی که ازنوک قلم شان آمد نثار آن مرد بزرگ کردند، بعد بخاطر خوشی چند تا تنگنظر مالیخولیایی طالبی وظاهرشاهی، به جنرال نجیب الله احمدزی، آخرین رئیس جمهور دست نشانده شوروی، دشنام دادند، ولی بار دیگر ازمتصدیان سایتهای نجیبی معذرت خواسته وگفتند که من بار دیگر این گ .... را نمیخورم"
ولی متاسفانه بار دیگر همان چتلی را نوش جان کردند وبار دیگر نشان دادند که : نزد ایشان هیچ معیاری برای حق وباطل بودن افراد وجریانهای سیاسی وجود ندارد.
بناء این صفات، هرگز نمیتواند، صفات یک افغان باشد، این صفات، مربوط اشخاص استفاده جو، زرنگ، چالاک، دمدمی مزاج وشارلتان می باشد که بخاطر رسیدن به هدف حتی ازناموس خود هم در گذر می باشد. بگذریم ازاینکه جناب سیستانی صاحب بزرگوار درزمان حیات زنده یاد ببرک کارمل بزرگ ، اولین بنیاد براندازچپ اندیش، نظام قبیله سالار اوغانی، درشورای انقلابی چه کاره بودند وحالا علیه همان رژیم چه می نویسند.
پس با این دلایل، جناب سیستانی صاحب هرگز نمیتواند، افغان اصیل باشند، افغان اصیل همانا آقای استاد روستار تره کی است که تا مغز استخوان "خر" تشریف دارد، اززمانیکه جناب استاد روستار تره کی بدفاع از جامعهء قبیلوی افغانی داد سخن داده است، تاهمیندم کوچکترین انحراف را ازمبادی فکری خویش نشان نداده است، او باخود وباخدایش عهد بسته است که ازقول ونظریه اش تادم مرگ عدول نکند، این صفت مطابق گفتهء زنده یاد خان عبدالغفار خان ازصفات ذاتی یک " افغان اصیل " است، اگر همهء مخلوقات خدا طالبان را نوکران آی اس آی وپنجابی بگویند، ولی استاد روستار ایشان را مقاومت مسلح ملی می نامد، وبه " افغان بودنش" افتخار میکند.

جناب سیستانی، درمقالهء شان زیرعنوان:" استعمال واژه افغانستانی، دشمنی با افغانستان وانسان افغان است" بار دیگر شطحیات گذشته وتکراری شان رانشخوار کرده اند.
درخلال این شطحیات آقای سیستانی برخلاف آداب واخلاق نویسنده گی، برشخصیت علمی وادبی محترم پروفیسور لعلزاد هم تاخته وبه ایشان اساءة ادب روا داشته اند.
ایشان فرموده اند که دکتور لعلزاد دررشتهء زغال سنگ ازشوروی سابق موفق به کسب دکتورا گردیده ولی حالا خودش را درزمرهء محققین رشتهء تاریخ بحساب آورده است.
از اینکه بنده، هیچ شناخت حضوری با این شخصیت محترم ندارم، نمیتوانم درین مورد اظهار نظر کنم که ایشان درکدام رشته های علمی تحصیلات نموده اند، ولی ازخلال نوشته ها ومقالات گرانسنگ شان چنین برداشت کرده ام که ایشان دراکثر رشته های علمی تبحر داشته ودر بسیارموارد علمی وتحقیقاتی، ید طولا دارند ، زحمتکشی شباروزی این فرزند وطن بخاطر دریافت اسناد موثق درمورد جعلکاری های ایل جلیل اوغان ازهرجهتی قابل ستایش است، خداوند به این مرد قلمبدست آزادهء میهن ما، طول عمر وسعادت نصیب فرماید که بانوشته های تحقیقی وعلمی اش چلوصاف اوغان جعلکار را از آب بیرون بکشد.
واما درمورد واژهء ( افغان) و( افغانستانی) که یک قسمت نظریاتم دربالا ذکر گردیده است ازتکرار آن جلوگیری میکنم اما اینقدر خدمت آن سرورگرامی باید بعرض برسام که از سال 2004 تاکنون نه تنها که واژهء افغانستانی عام گردید وسر زبانهای تمام نویسنده گان وگوینده گان تلویزیونها در داخل وخارج کشور افتید؛ بلکه حالا نسل جدید میخواهد که درکل، این نام کثیف وغیرانسانی را به زباله دان تاریخ بسپارد. نسل امروزی بشمول پشتونهای بادرک وبا احساس وآگاه، نه تنها اینکه میخواهد ( افغان وافغانستانی) نباشد بلکه میخواهد بحیث یک شهروند یک کشور متمدنی که سرازنو باید ازخاکستر حوادث سر بلند کند، دارای یک هویت ملی جدید باشند. زیرا این نام درزبان انگلیسی به یک سگ شکاری اطلاق گردیده است وچنین نام توهین آمیز هرگز اقوام وملیتهای پراگندهء کشوررا زیر چتر واحد هویت ملی جمع نمیکند. واین چیزیست که آقای سیستانی خود، درضمیر خویش به آن اعتقاد دارد ولی ازشرم زمانه، خودش را "افغان" میخواند، اگر جناب عالی "افغان" بودید باید درشهرمالموی سویدن، افغانها را غیرمتمدن وزن ستیز معرفی نمیکردید، شما همان چهرهء ماکیاولیستی استید که حالا حتی افغانهای اصیل نیز به نیات اصلی شما آگاه شده است، ولی این را بدانید ، هر زمانیکه :" افغان" حقیقت را بداند ودشمن و دوست خودش را تفکیک کند، همانطور که درایام جهالت خویش مانند خر لجاجت نشان میداد و ازموقف وموضع فکری خود دفاع میکرد، بعداز آگاهی نیز مانند خر، درموضع جدیدش قرار گرفته ودشمن دوست نمایش را چنان ضربات محکم میزند که برای چندین نسل وی درس عبرت میشود.
این را بدانید جناب سیستانی که عصر حاضر، عصر انقلاب درعرصهء تکنالوژی معلوماتی است ، دیر ویا زود این " افغان" بیدار می شود وآنگاه روی تمام دشمنان دوست نمای شان سیاه وسیاه تر میگردد.
زیرا شما به آنچه می نویسید هرگز باور وعقیدهء راسخ ندارید، شما صرف بخاطر رسیدن به اهداف خبیثانهء تان از پختو و پختونوالی وافغان وافغانیت، گاو شیری درست کرده اید، اگر امروز آقای عبدالباری جهانی، به این مکاره گی شما پی برده، مطمئن باشید که فردا به ده ها عبدالباری جهانی دیگر، به روی شما تف می اندازند.
من اگر میگویم که: افغان وافغانیت شعار استعماری است وبنیان این میهن براساس تبعیض قومی گذاشته شده است درحقیقت ازحق همان پختون بیسواد نیز غیر مستقیم دفاع میکنم، ولی شما مانند مار آستین، پشتون بیچاره را تحریک میکنید وعلیه ملیتهای دیگر میجنگانید ودرنهایت، نامش را زن ستیز وغیر متمدن میگذارید وزبان فارسی را بالای شان با لطایف الحیل وزرنگی وتزویر تحمیل میکیند، ولی من بحیث یک مخالف صریح نام "افغان" و"افغانیت" این موضوع را بارها گفته ام وحالا بار دیگر نیز تکرار میکنم که :
پختونها ویا پشتونها یا افغانها، حق آموزش به زبان مادری شان را دارند، باید پشتونها باسواد شوند، باید بزبان مادری شان از مرحلهء کودکستان گرفته تا دانشگاه، مکاتب وموسسات آموزشی بوجود بیاید، همانقدر که من بزبان مادری خودم ، علاقه دارم، یک پشتون ویا یک اوغان نیز این حق را دارد که بزبان خودش، بنویسد، بزبان خودش گفتگو کند، بزبان خودش فلم های سینمایی تولید کند، بزبان خودش کتاب تالیف کند، چنین حقی درقرن بیست ویک ازموارد ابتدایی حقوق بشر پنداشته میشود، ولی شما برعکس مانند خاندانهای کثیف محمدزایی وسدوزایی وبارکزایی، بلا تشبیه، مانند گوساله های دومادره، نه به پشتونها وفا دار باقی می مانید ونه هم به غیر پشتونها.
هرزمانیکه منافع تان اقتضا کرد، تاجیک وفارسی زبان میشوید، به رادیوهای محلی ایرانیها درشهرگوتنبرگ سویدن رجوع کرده واز آن طریق لاطائلات تان را بگوش مردم می رسانید وحتی با همان ایرانی ها طرح خویشاوندی ودوستی می بندید، ولی زمان دیگر که دیدید که منافع تان درکنار پشتونها تامین میگردد، به هزاره وتاجیک وازبیک وسران سیاسی ونظامی آنها طعن ولعن صادر میکنید، ونسبت به هر" افغان"، افغان تر میشوید.
عجب است: هم بالوی افغانستانی های پشتون ازیک یخن سربالا میکنید ولی زبان تان را فارسی انتخاب میکنید، درخانه با اولاد وعیال تان، فارسی صحبت میکنید، آنها را تشویق به مطالعه وآموزش زبان فارسی می نمائید ولی درعین لاف افغان وافغانیت تان گوشها را کر کرده است؛ پس حالا شما بگوئید که آیا شما دشمن پشتونها هستید یا دوست پشتونها؟
بخاطر جلوگیری ازاطلال کلام به همیقدر بسنده میکنم ولی اگر یکی ازعالی جنابان به پاسخ این بنده مبادرت می ورزند، بنده حاضرم که از ارشادات شان مستفید گردم

منابغ:
اظهارات ژنرال حمید گل رئیس استخبارات نظامی پاکستان

گفتگوی اسفندیار ولی با بخش پشتوی بی بی سی

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب محترم پرویز بهمن:
    ثبوت دخالت ایران در موضوع اعتصاب دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی؟ ایران شیعه است و اعتصاب کنندگان هم هزاره شیعه! پس ثبوت بالاتر از این چه بوده می تواند؟ خواست دانشجویان معترض چه بود؟ مدنیت و انسانیت! وقتی شخصی یا گروهی بطرفداری مدنیت و انسانیت قدم بردارد، آیا توهین بزرگتر از این هم برای یک افغان مفتخر بوده می تواند؟
    دلیل تعریف یک افغان از عبدالرحمن وطن فروش چیست؟ وقتی عبدالرحمن خط دیورند را امضاء کرد افغان ها او را بحیث غلام حلقه بگوش انگلیس لعن و طعن می فرمایند ولی همزمان قیام های هزاره ها برای استقلال از این غلام حلقه بگوش انگلیس را نکوهش نموده و او را بخاطر سرکوبی قیام های آزادی خواهی هزاره ها مورد ستایش و تحسین قرار می دهند! این طرز فکر چه را ثابت می سازد جز وحشی و خری یک افغان؟
    در مورد تغییر نام افغانستان و استقرار نظام فدرالی در افغانستان باید گفت اگر امروز جنت در اختیار افغان ها قرار داده شود، این جنت در ظرف یک هفته به دوزخ تبدیل خواهد شد. تا وقتیکه طرز فکر افغانی مبنی بر افغان دوستی موجود باشند، انسانیت، مدنیت، و غیره چیزی جز جوک نخواهد بود. افغان ها از یک طرف مرز های این کشور بنام افغانستان را برسمیت نمی شناسند ولی از طرف دیگر شعار افغان دوستی و آزادی و استقلال می زنند. در حالیکه همین معاهده دیورند موجودیت و استقلال افغانستان را بسویه منطقه ای و جهانی تضمین می نماید.
    در همین افغانستان هیچ گروهی باندازه افغان علیه افغانستان قرار نداشته و امید است هزاره ها، تاجیک ها و ازبیک ها در تبانی با کلیه ساکنین افغانستان به پیروی از افغان ها علیه این غده سرطانی که افغانستان است قیام نموده و گلم این رذالت را هر چه زودتر و بهتر از روی کره خاکی برچیند. حق مسلم تاجیک ها، ازبیک ها ... می باشد که مرز دریای آمو را برسمیت نشناخته و وحدت خویش را با تاجیک ها و ازبک های ماورای آمو تامین بخشند. افغان ها از هر چیز تیر است ولی از وحدت با قوم خویش در آن سوی مرز دیورند تیر نیست. چه بهتر که این ها که باین خواست شان نایل گردند. خدا این ها را موفق داشته باشند. ولی همزیستی با افغان ها کاری جز حیوانیت نخواهد بود.
    موفق باشید.

  • سه چیز در جهان دیدم چشم پاره
    مرغ و مگس و بهمن زنا زاده

  • اقائ بهمن:افغا نها هر كاري كه كرده درد ان بعد از ٩ ماه اشكار ميشود وجانب مقابال فغا ن ميكشد فكر ميشود كه ماه ٩ شما هم رسيده است چرا كه درد تان زياد شده است

  • عزیزان:
    محو کلمه کثیف افغان را از تذکره تابعیت افغانستان به تمام دوستان تبریک عرض نموده و از خداوند پیروزی های بیشتر شان را خواهانم.

  • سیستانی و بهمن دو روی یک سکه هستن.
    سگ زرد برادر شغال

  • دوست عزیز! چرا بازهم ازنوشتن نام مبارک خویش روی برتافته اید؟
    من با سیستانی چه وجه مشترک دارم؟ سیستانی شخصیت ایست که میخواهد از " خر" بودن اوغانها استفاده کند وخودرا بالای شان دانشمند واکادمیسن بقبولاند وآنها را علیه دوستان سابقش یعنی پرچمی ها بشوراند وازآنها استفادهء ابزاری کند.
    من کسی استم که روک وپوست کنده وصاف میگویم که اوغان نباید خر باشد وخرباقی بماند وفریب حرفهای چرب ونرم این شخصیت ماوکیاول صفت را بخورد، من نوشته ام که اوغانها! این شخص شما را بازی میدهد ، خودرا ضدایران وایرانی جلوه میدهد ولی دختر شوهر دارش را ازشوهر اوغانش جدا کرده وبا افتخار آن بیچاره را زیر پای جوان ایرانی می اندازد و بعدازمدت کوتاهی ، صاحب نواسه های ایرانی/ افغانی میشود.
    درمحافل ومجالس همراه با دامادان ایرانی ونواسه هایش حضور بهم میرساند وآن دامادان را به اوغانها نابغه وعبقری معرفی میکند.
    زبان رسمی خانواده گی خودش فارسی است ولی شما اوغانهای خر را تحریک نموده و ازآموزش به زبان فارسی منع میکند. پس تو بگو که میان من وسیستانی چه وجه مشترک وجود دارد؟
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام و درود بر نویسنده توانا جناب بهمن
    اولا نام این کشور باید تغیر کند چون وقتی نام از این کشور برده می شود ناخود آکاه انسان به یاد وحشی ترین موجود روی زمین می افتد. این انسان نما ها اصلا به گفتگو و دیالوگ سر شان نمی شود. باید قسمی این غده چرکین و سرطانی باید ازپیکر کشور عزیزمان جدا شوند. نمی فهمم اینها به چه افتخار می کنند. به زن فروشی شان؛ به وطن فروشی شان، تریاک کاشتن شان، به خریت و لجبازی شان. به نظر این قبیله سالاران کسی هر کسی تشناب را (غولتون) بگوید افغانی است. اقوام پر افتخار اوزبک، تاجیک و هزاره باید خود شان تصمم بگیرد و این وطن را آباد کند. آین غول های قرن 21 باید زیر سلطه هما ن طالب های خر ملت شان را نگهدارد.

  • دوست عزیز حبیب جان سلام برشما!
    شما واقعا درست فرموده اید: امروز حتی بسیاری ازجوانان اوغان را که من می بینم زمانیکه سخن از افتخارات " افغانی" بمیان می آید زیر آب وعرق میشوند ومیگویند: لطفا روی نوار را برگردانید که سخت شرم آور است"
    ولی این جوانان بیچاره هم کاری ازپیش برده نمیتوانند بخاطر اینکه برچسپ حرامزاده گی نخورند، از اظهار حق وحقیقت می هراسند.
    افتخارات اوغانی را طوریکه شما هم به آن اشاره نموده اید همه میدانند وامروز درسطح بین المللی بدترین هویت، هویت افغانی است، عقب مانده ترین نام که با قتل عام وصدور وقاچاق مواد مخدر وزن ستیزی وجهالت گره خورده است، افغان وافغانیت است. شما زمانیکه دریکی از فرودگاه های بین المللی گذرنامه ای تان را برای چک ومعاینه میدهید، تا پانزده دقیقه نفرمسؤول شما را از نوک پا تا سرتان بالا وپائین از زیر نظر گذشتانده وباربار به دیدهء تحقیر آمیز گذرنامه را باخودش ته وبالا میکند وبعداز مشوره با چندتن ازهمکارانش دوباره بطرف شما برگشته یا جواب مثبت میدهد ویا بار دیگر میگوید ازقطار خارج شو ، آنطرف ایستاد شو تا درختم کار باتو صحبت کنم . حالا من نمیدانم که این آقایون که اینقدر از افتخارات اوغانی شان می لافند ، سیمای حقیقی شان را درآئینهء دیگرکشورهای جهان دیده اند ویانه؟
    اگر دیده باشند وبازهم بالای افتخارات اوغانی شان تاکید نمایند مسلما که اینها ازنظر (برشت) جنایت کار اند. زیرا حقیقت را خوب میدانند ولی از اظهار آن خود داری میکنند. روی همین علت است که من میگویم : جناب سیستانی! خوب میداند که اوغانیت ویا افغانیت مساوی به " خر" بودن است وهیچ افتخاری ندارد ولی برای فریب مردم، آنقدر خودش را افغان دو آتشه جلوه میدهد که مشت هزاران ماکیاول را ازپشت بسته میکند. پس جناب سیستانی صاحب: جنایتکار تشریف دارند که دیگران را تشویق به آموزه های قبیلوی می نمایند ولی خود واولادشان با ایران وایرانی ها بافت وپیوندهای خانواده گی برقرار ساخته اند.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام به خوانندګان عزیز این سایت
    نمیدانم که اقای بهمن چه مریضی دارند بهتر به جای نوشتن نزد داکتر روانی بروند
    نوکری ایران و پاکستان به نفع مردم و کشور ما نیست
    سه شخصیکه شما در مورد شان نوشته اید افغانهای وطن دوست هستند و ادرس شان معلوم است
    ادرس شما معلوم نیست عکس تان درک ندارد این خود میرساند که شما یک انسان مغرض و مرشض هستید
    با عرض ادب
    زنده باد همه افغانهای افغانستان دوست و مرګ به نوکران هررنګه ایران و پاکستان

  • أفراد وطن فروش و خائن و مزدور سباه باسداران كثيف و يهودي مشرب ايران كه يك روز ريس جمهور دلقك شان أمام زمان در ميان مردم قدم زنان مي بيند و روز بعد ملاه مسخره بنام ولى فقيه مي اشوبد همجو بهمنك بى منطق اين ارزو به قبرستان بهشت زهراي تهران به كور ببرند، اصل و نسب مغول ادمكش بي فرهنك خر وحشي خود را فراموش كرده حالا ادم شده مي نويسد و ادعا ميكند٠شما هما نهاي هستيد كه در جنك با عراق لته هاي حيض بنام أمام حسين بى نوا بسر مي بستيد و به نفع حكومت طالباني ايران جنك مي كرديد٠

  • بهمن عزیز مثل همیشه مستدل و محکم نوشته کرده اید. برای تان موفقیت و برای دشمنان تان ندامت و درد و ذلت ارزو دارم. اما افسوس که شما به گوش خرها سوره ای یاسین می خوانید. پشتون و استدال به مانند سگ و پشک می باشد.
    یک خری است به نام اعظم سیستانی
    برای این ارزوی یک دم دارم. گویا کدام فارسی زبان دمش را بریده است که بسیار دل درد و خفه است. حتما می دانید که فعلا یک تکنولوژی دم سازی را طالب ها یاد گرفته است. مواد منفجره را منحیث دم در معقد شان فرو می کنند. سیستانی خر هم می توانند مفت و مجانی از این تکنولوژی برادرانش برخوردار شود.

  • خدمت دوستان ویا هم شاید یک دوست که زیرنامهای : " افغان افغان پرست وافغانستان پرست" و" کاکا جعفر" پیام داده اند عرض ادب دارم!
    دوستان عزیز!
    احساسات تان خیلی قابل قدر است ولی چیزهای که نوشته اید، آنرا منطق سالم انسانی قبول نمیکند:
    از سیاق نوشته های تان معلوم است که حتما همان بایانی صاحب دیپلومات، باشید ولی من با این موضوع هیچ کار ندارم که کی استید ودرکجا زنده گی میکنید واینکه چرا زیر صدها نام بدل درکابل پرس پیام میدهید ، من همیشه با محتوای پیامها می نگرم نه بخود شخص.
    من درمقالهء کنونی ام صفات افغان را برایتان تعریف کرده ام، وافغان اصیل وغیر اصیل را ازروی کرکتر واخلاق نیز خدمت تان بیان کرده ام، اگر شما واقعا " افغان پرست می بودید، حتما میان این سه نفر تفکیک قایل می شدید، درحالیکه شما نه افغان استید ونه هم افغانستان پرست.
    شما نیز ازهمان اشخاص استفاده جو ومنافق معلوم میشوید که با چنین شعارهای توخالی، اوغان بیچاره را به بام بالا میکنید وبعد زینه را ازپایش می بردارید تا اینکه آن بیچاره از بام خودش را بزمین بیندازد وتوته شود.
    من گفته ام که کاندید اکادمیسن سیستانی هرگز " افغان" شده نمیتواند، زیرا او آنقدر به فرهنگ ایران وایرانیت وموسیقی ایرانی وتاریخ ایران امروزی، خودش واولادهایش دل باخته استند واین محبت آنقدر درتاروپود شان عجین شده بهمان اندازه ایکه محبت غول گری وخرگری اوغانی در وجود عصمت قانع عجین شده است. این دو نفر هرگز باهم مشابه نیستند، ولی " سیستانی بزرگوار" آنقدر چالاک واستفاده جو و زرنگ است تا همینگونه اشخاص غول اوغان مانند عصمت قانع وطارق بزگر را بانشخوار کردن وتحریک نمودن همین کلمات واهی وبی معنای که خودش نیز به آن ازعمق دل میخندد، فریب میدهد وآنها را تشنه تا لب دریا می برد ودوباره تشنه باز می گرداند.
    بدا بحال کسانی که درقرن بیست ویک فریب شعارهای چنین اشخاص استفاده جورا بخورند.
    جناب سیستانی، با نوشتن چنین مقالات تحریک آمیز، درحقیقت علاوه بر مسخره نمودن اوغانها وبازی نمودن به احساسات اوغانها، به حافظهء تاریخ نیز می خندد وطوری خودش را بیگناه جلوه میدهد که توگفتی که اصلا آبی از آب تکان نخورده است. درحالیکه همهء بیننده گان سایت یوتیوب وکابل پرس شاهد اند که او زمانیکه هیجانی شود، مافی الضمیر خود را هم آشکار میکند. چنانچه درشهرمالمو چند سال پیش، اوغانها را زن ستیز وغیرمتمدن خوانده است.
    علاوه برآن، درحالیکه شما عالی جنابان سنگ دشمنی با ایرانی ها را به سینه میکوبید واین بندهء هیچمدان را متهم به جاسوسی به رژیم آخوندی ولایت فقیه میکنید ولی از شهکاریهای این کاندید اکادمیسن " افغان پرست" تان عمدا وآگاهانه چشم می پوشید.
    جناب کاندید اکادمیسن " افغان" و" افغان پرست" شما دختر شوهر دار خودش را از شوهر " افغان" خود جدا کرده وبا افتخار ، برای خودش داماد بافرهنگ ایرانی انتخاب میکند، وهر روز شاهد مستی و........ شان بوده است. تاریخ را کسی مسخ کرده نمیتواند
    همان داماد قبلی بیچارهء " افغان" اش بنام شاه محمود که همین اکنون نیز درشهرگوتنبرگ سوید زنده گی میکند، چهارده سال پیش، خسر محترم را چون پدر احترام میکرد وبالای وی اعتماد کرد زن وفرزندانش را با پول وکمایی شباروزی دربازارهای ماسکو بطور قاچاق به سویدن فرستاد تا اول آنها اجازهء اقامت دریابند وبعد او نیز بتواند به تعقیب آنها اجازهء قبولی دریافت کند، ولی آن بیچاره غافل ازآن بود که : خسر گرامی اش ( سیستانی کاندید اکادمیسن) به عوض این کار، در کمپ های موقت پناهجویان، به دنبال شوهر ویا شوهران جدید ایرانی به دختر شوهردارش برآمده است، وهفته وار مانند چپلک یک شوهر ایرانی به شوهر جدید دیگر تبدیل میگردد.
    پرسش ازجناب افغان وافغان پرست این است که آیا این شیوهء زنده گی درعرف وعادات شما اوغانها معمول است؟
    آیا کدام اوغان تاکنون یافت شده است که به دامادش که حیثیت اولاد وفرزند اورا دارد چنین خیانت کند؟
    پس ، چرا نمی پذیرید که شما بدتر از هرگروه قومی دیگر در افغانستان، وابسته به ایران می باشید ودرطول تاریخ که منافع تان اقتضا کرده است، حلقهء غلامی وبرده گی ایرانی ها بگردن آویخته اید، سالها درغلامی وبرده گی ایرانی ها بسر برده اید، حالا نیز حتی برای خودتان داماد های ایرانی با فرهنگ انتخاب میکنید، ولی آنقدر پست وبی حیا وپررو استید که دیگران را متهم به وابستگی به ایران میکنید.
    همین شاه امان الله که به او لقب غازی را داده اید وخسرش محمود طرزی، پدر ناسیونالیزم اوغانی بحساب می آید، دخترش هندیه را به نکاح کی درآورد؟
    آیا اولین عشق شهزاده هندیه همان جوان زیبای ایرانی نبود که از او چندین فرزند بدنیا آورد؟
    چرا اینقدر بی حیا استید؟ چرا اینقدر پررو استید؟ تا کی میخواهید که با شعور مردم بازی کنید؟ تا چه وقت باید مردم بیچاره ، گول این شعارهای توخالی شما را بخورند؟ شاید آن اوغان بیسواد وبیچاره که تا مغز استخوان " خر" تشریف دارد برای مدتی با این کلمات وشعارهای تان بازی بخورد ولی زمانیکه حقایق زنده فاش میشود آنگاه " خر" نیز به روی تان تف می اندازد.
    بناء بیائید ازین مزخرفات اوغانی دست بردارید، نه خودتان را به" خری" بیندازید ونه هم دیگران را فریب دهید، " افغان" وافغانیت درعضر حاضر جز:
    مزدوری، بی فرهنگی، قاچاق مواد مخدر، زن ستیزی، قتل جنایت، نسل کشی، وطنفروشی، پنجابی وعرب وچچینی وازبیکستانی ها را بالای زن وناموس خویش سوار کردن، دشمنی با گروه های قومی دیگر، دیگر هیچ معنایی ندارد.
    واین چیزیست که آنرا هم شما وهم آقای " سیستانی" نیک میدانید وبه هیچ یک از ارزشهای قبیلوی پایبندی ندارید، کوشش کنید که با الفاظ وکلمات بازی نکنید.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • دو روز پیش در کابل تظاهرات کرده بودند بر علیه ایران و مزدوران ایران. عکس های رهبران فارسی زبانها ار بالا کرده بودند و اتش زدند. عجب دنیایی است. زغال به آتش می گوید رویت سیاه. عکس های گل بدین خر، ملاعمر کور و خرزی جاسوس ده جانبه را کسی اتش نزد.
    این خرها فکر می کنند بچه بازی می دهند. ما پوست شما را در چرم گری می شناسیم.

  • این کاندد اکادمیسن، باهمین شعبده بازیها اوغانهای بیچاره را استحمار کرده وآنها را خرساخته است درین فوتوی مضحک ایشان ازناحیهء سر " افغان" است ولی ازناحیهء تن ایرانی

  • خموش جاسوس كثيف و مزدور ايران ، سكهاي بي وطن

  • کا کا جعفر خان اوغان محترم!
    چرا دشنام میزنی عزیزم ؟ تا چه وقت گفتن حقیقت بالایت اینقدربد تاثیر میکند که جز دشنام چیز دیگر ازقلمت بیرون نمی آید. پول های احمدی نژاد را کرزی صاحب اوغان اصیل وبا وطن میخورد، لذت همبسترشدن با جوانان زیبای ایرانی را دختران وخواهران شما وهمین دختر زیبای سیستانی صاحب بزرگ می برد ولی برچسب نوکری ایرانی را ما بیچاره ها میخوریم آیا فکر نمیکنی که بی انصافی میکنی؟

  • مثل معروف است که میگوید به کام دیگران و به نام ما
    بله جناب بهمن باید که شما را نوکر ایران گفت چرا که نه دختر دادی و نه پول گرفتی شرم بر این بی فرهنگهای پست که خجالت نمیکشند و با کمال پر رویی تمام مزخرفات شان را به دیگران حواله میکنند.از نوکری دیگرانشان که بگذریم حتی همان طالبهای احمق شان جدیدا نوکری ایران را قبول کردند .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس