صفحه نخست > دیدگاه > له ښاغلو صلاح الدین سعیدی سعید افغانی؛ سیستانی صیب او عزیز جرأت سره د زړه خواله

له ښاغلو صلاح الدین سعیدی سعید افغانی؛ سیستانی صیب او عزیز جرأت سره د زړه خواله

پرویز "بهمن"
دوشنبه 1 آپریل 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چند روز پیش زمانیکه میخواستم، صندوقچه نامه های برقی ام را بازنمایم؛ دیدم که یکی از دوستان خیلی عزیز ودانشمندم که روی بعضی ملحوظات خاص با پورتال منفور افغان جرمن انلاین نیز همکاری قلمی دارند ؛ (لینک) یا پیوست یک مقالهء منتشرشده در پورتال افغان جرمن را برایم ارسال نموده بودند، زمانیکه پیوست را بازنمودم، درابتدا انگیزهء ارسال این نامه را ندانستم؛ زیرا آن دوست عزیز بخوبی آگاه اند که من اصلا به نوشته های بی سر وپای جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی زیاد اهمیت نمیدهم مگر آنکه کدام موضوع خیلی مهم درآن بیابم و إلا خواندن آنرا برای خودم ضیاع وقت میدانم؛ این بی علاقه گی من دلایل خاص دارد که عجالتا بخاطر جلوگیری از طوالت کلام فقط دو تای آنرا اینجا می نگارم: یکی اینکه صلاح الدین جان هم ازنظر انشایی وهم دربعضی جاها ازنظر املایی؛ نوشته های شان آنقدر بیسوادانه وبی سویه می باشد که خوانندهء جستجوگر را وا دار می سازد که درختم مقالهء شان برخویش وبرحماقت خویش لعنت بفرستد که چرا آنقدر وقت گرانبهایش را صرف خواندن لاطائلات گویی یک شخص بیسوادی چون صلاح الدین سعیدی سعید افغانی نموده است. طوالت ملال انگیز در شیوهء بیان یک موضوع ، بکاربردن نامناسب مبتدا درجای خبر و خبر درجای مبتدا ؛ استفاده از کلمات عامیانه وگاه متروک ؛ بکارگیری عبارات گنگ ونا مفهوم ، عدم رعایت ابتدایی ترین قواعد نوشتاری مانند: نقطه گذاری وکامه وندائیه ودونقطهء شارحه وبالاخره مشخص نساختن مرز میان جملات خود وبیگانه هنگام پرداختن به یک موضوع وده ها نارسایی املایی وانشایی دیگر عواملی اند که مقالات جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی را درنظر خواننده ها منجمله این بندهء حقیر فقیرسراپا تقصیر ، سُبُِک وبی مقدار ساخته اند.
دلیل دوم هم پر مدعا بودن جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی می باشد که بادیدن چهرهء متبسم اما توأم با یک نوع غباوت وحماقت قبیلوی مخصوص شان؛ خواننده اصلا دل نمیکند که سراغ مقالهء شان درسایتهای اوغانی خصوصا سایت دعوت برود ودکمهء رایانه را بالای عنوان مقالهء شان فشار دهد. پرمدعا بودن به این معنی که جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی علی رغم اینقدر بیسوادی و نادانی که تاکنون ازخودشان بروز داده اند بازهم مدعی اند که جناب شان جامع الکمالات درتمام رشته های علوم نقلی وعقلی تشریف دارند؛ اگر بحث عرفانی وادبی درسایتها میان اهل قلم براه می افتد، می بینی که سر وکلهء صلاح الدین جان هم پیدا شد، (اشاره به تازه ترین چرند نامهء دور ودراز شان درمورد ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل که بدون کوچکترین صلاحیت مسلکی وعلمی؛ خودشان را رسوای عام وخاص ساخته اند) اگر بحث های مردم شناسی وتبار شناسی براه می افتد بازهم صلاح الدین جان با تصویر مزخرف شان به ریش خواننده ها خندیده وبار دیگر درهیئت یک پژوهشگر ظاهر میشود، اگر بحث های سیاسی وحقوقی مطرح میشود بازهم صلاح الدین جان بخاطر اینکه پسر یک ملای نکتایی پوشی بنام سعید افغانی از لغمان شریف تشریف دارند خودش را با اسناد ودیپلومهای جعلی به چشم خواننده ها درون می سازند که های مردم! باخبر باشید که اینجا پسر علامهء دهر، دکتور سعید افغانی نشسته و دیپلوم دارد وشما را مجال جُِقیدن درین رشته ها نیست. اما زمانیکه مضمون را خوانندهء بیچاره تا آخر میخواند بازهم برخویش وحماقت خویش لعن می فرستد. حال درین آشفته بازار وادی حیرت ودنیای مملوء ازچاپلوسی ومداهنه گویی؛ یک انسان حقگو وشجاع پیدا نمیشود که بنویسد : صلاح الدین جان! شما بیسواد مطلق تشریف دارید، بروید دنبال یک شغل آبرومندی که از طریق کسب روزی حلال برای خود واولادتان لقمه نانی بدست بیاورید؛ واگرتشویش این را هم ندارید به یک عمل خیر اندیشانهء دیگر دست بزنید که اجر وپاداش آن تا روز آخرت به شما و اولادهایتان برسد ومردم همیشه شما را دعای خیرنمایند درغیرآن شما را بخدا قسم ازین چرند نویسیهای تکراری تان دست بردارید؛ نه وقت خودرا ضایع کنید ونه هم ازدیگران را، این چرندیات شما به پشیزی هم نمی ارزد، نه خود میدانید که چه می نویسد ونه هم خوانندهء بیچاره، هیچ پیام روشن وهیچ حرف واضح برای گفتن ندارید، گاه به نعل می کوبید وگاه به میخ. به لحاظ خدا بفرمائید رفع زحمت نمائید بروید سراغ یک کار وحرفهء دیگر.

آری! متاسفانه که فضای انترنتی خصوصا سایتهای سانسورچی اوغانی را چنین اشخاص پُر کرده اند، یکی دیگرشان را با القاب علمی ومبالغه آمیز می نوازند، همان ضرب المثل پشتو که:" ته ماته حاجی صیب ووایه او زه تاته ملا صاحب" اینجا صدق میکند؛ یکی نویسندهء ملی گرا لقب میگیرد، دیگر پژوهشگر علوم سیاسی میشود، یک بیسواد مزخرف وسارق ادبی دیگر شاعر درد آشنا لقب میگیرد؛ ( اشاره به یکی ازبرادران دیگر صلاح الدین جان بنام سمیع الدین سعیدی سعید افغانی که اشعار دیگران را سرقت نموده وبنام خودش منتشر می سازد که درآخر یکی از نمونه های سرقت ادبی اش را اینجا معرفی می نمایم) اما برای یک لحظه این همه مسؤولان قبیله اندیش اوغان از دعوت گرفته تا لر وبر وبینوا وتول اوغان واوغان جرمن باخودشان فکر نمی کنند که با این حاتم بخشی ها آیندهء خود وخواننده های امروزی و نسلهای آیندهء شان را بکدام طرف سوق میدهند؟
فکرنکنم که تولید نمودن جهالت ونشر نمودن چرندیات وچتیات وسرقتهای ادبی به بهانه غنی ساختن زبان وادبیات پشتو؛ وهمچنان نهادینه ساختن فرهنگ مزخرف جاهل پروری وبیسواد نوازی آنهم ازجنس بیسوادهای نوع صلاح الدین جان سعیدی سعید افغانی به نفع پشتونها ( اوغانها) بیانجامد. اگر سایتهای اوغانی میخواهند؛ درزنده گی اوغانها تغیرات مثبت رونما گردد وقبایل اوغانی اززنده گی ایلی وقبایلی قرون وسطایی بیرون شوند وزبان اوغانی جایگاه انسانی خودش را دراجتماع اوغانها وغیر اوغانها در افغانستان کنونی ومناطق سرحد پاکستان بیابد؛ باید دست ازچنین جاهل پروریها وبیسواد نوازیهای احمقانه بخاطر پشتونوالی وحمیت های جاهلانهء قرون وسطایی برداشته ودرعوض بسوی نقد وانتقاد وانتقاد ازخود گام بردارند.
با ذکر این مقدمه حال می پردازم به محتوای مقالهء جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی:
جناب سعیدی سعید افغانی درمقالهء شان اصلا خواسته اند با عبارات گَُنگ و نامفهوم ، مخالفت شانرا با نظریات جناب محترم کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی راجع به مقدمهء کتاب 31 شان درپورتال افغان جرمن انلاین ابرازنمایند.
بازهم بخاطر جلوگیری از اطلال کلام، خدمت خواننده گان عزیز فقط همین قدر یاد آور میشوم که جناب کاندید اکادمیسن محمداعظم سیستانی در مقدمهء کتاب سی ویکم شان نوشته اند که جز؛ ایل جلیل افغان درین کشور دیگر هیچ شمشیرزنی درتاریخ وجود ندارد؛ موجودیت افغانستان کنونی؛ همه ازبرکت مزد شمشیرزنیهای پشتونها می باشد. البته استفادهء جناب کاندید اکادمیسن سیستانی ازین اصطلاحات و واژه های تحریک کننده حالا آنقدر بی مزه وبی رمق گردیده که حالا خود پشتونها نیز به صداقت وپاکی نیات کاندید اکادمیسن شک دارند وآنرا به اندازهء دو دانه جو هم ارزش نمیدهند. زیرا پشتونهای بیچاره درعصر حاضر درک کرده اند که درحقیقت دشمن حقیقی آنها همین کسانی اند که ازنام آنها استفاده نموده وآنها را به نام ملت شجاع وشمشیرزن وغیور وباشهامت علیه ملیتهای دیگر تحریک نموده وسرانجام با همین ترفندهای مکارانه ؛ آن پشتون بیچاره را به هلاکت می اندازد. اول انگلیسها وبعدا روسها وحالا پنجابی ها ازهمین ترفند استفاده کردند ومیکنند شعارهای چون:
ای قوم شجاع! این قوم شمشیرزن! ای قوم سرفراز گیتی! جز تو ونیاکان تو دیگر درین جهان کسی نبوده ونیست هرچه هست توهستی، اگر مسلمانی باشد مسلمان حقیقی تواستی؛ اگر ننگ وغیرت باشد تنها تو ازآن برخوردار استی؛ مگذار! برخیز! این هم پول ؛ این هم امکانات یاالله. بعد همین پشتون است که درهرجا به عملیات خودمرداری رو آورده علیه وطن اش وسرزمین اش ومیراثهای کهن وطن وخاک اش؛ شمشیرگرفته وبرای کشتن خود واقارب ونزدیکان وهموطنان خود به نفع بیگانه ازهیچ دنائت وپستی دریغ نمی ورزد. حالا سیستانی صاحب نیز میخواهد این احساسات قبیله گرایانه را به نفع خودش کانالیزه نماید که گویا سیستانی صاحب مدافع وحامی ارزشهای قبیلوی است؛ درحالیکه همین سیستانی صاحب بزرگوار آنطوریکه درسایت یوتیوب ازآن درکابل پرس کاپی نموده ام؛ آشکارا پشتونهای شهرمالموی سوید را فاقد داشتن استعداد برای متمدن شدن معرفی میکند.
اما طوریکه دربالا عرض شد براساس یک سلسله قراین ودلایل ؛ حالا پشتونها نیز بیدار شده اند وبه سخنان چرب ونرم ازنوع جناب سیستانی بازی نمیخورند.
شاید یک ناسیونالیست پشتون ازجناب سیستانی بزرگوار ساده ترین پرسش اش این باشد : اگر شما اینقدر به ارزشهای پشتونوالی محبت دارید چرا خودتان واولادتان به زبان گهربار پشتو؛ حرف نمی زنید ونمی نویسید؟ اگر این فرهنگ وزبان خیلی عالی وگهروبار و شیرین است شما چرا ازآن بیزار استید واگر نیست چرا ازمن تعریف وتمجید میکنید؟
جناب سلیمان لایق در همین ارتباط شعری دارد که بازهم بخاطر جلوگیری از إطالهء کلام ازنقل آن میگذرم ولی محتوای کلی آن دربارهء بیدارشدن قبایل پشتون است که قبایل اوغانی درقرن بیست ویک میخواهند ازخواب گران وسنگین تاریخ بیدارشوند ومیان دوست ودشمن فرق قایل شوند؛ خانهء دوستان خودرا خراب واز دشمنان خویش را آباد نسازند که خدا کند این آرزوی شاعر درآیندهء قریب جامهء عمل بپوشد ودیگر قبایل اوغانی؛ فریب سخنان چرب ونرم مکاران تاریخ را نخورند. ( شعرسلیمان لایق: زه یو آواره یو سرگردان اویو پشتون یمه)

البته جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی؛ نیز بحیث یک پشتون هرچند بازبان نا روشن؛ به آقای سیستانی فهمانده اند که دیگر وقت این حرفهای مزخرف گذشته است؛ واگر شما میخواهید با این تعریف های تحریک کننده؛ پشتونها را علیه ملیتهای دیگر بجنگانید؛ این کار درعصر حاضر امکان پذیر نیست زیرا ما پشتونها نه ترا بحیث نمایندهء پشتون می شناسیم ونه هم آقای < سنگ شکن> را نمایندهء تاجیکان؛ درین مورد خاص ؛ حق بجانب جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی می باشد ومن نیز با صراحت تمام از موقف اش دربرابر جناب کاندید اکادمیسن پشتیبانی میکنم.
اما حرف جناب سیستانی چیست؟
جناب کاندید اکادمیسن سیستانی درمقدمهء کتاب خویش مدعی اند که:علت تالیف کتاب سی ویکم درمورد سلطنت پشتونها درهند؛ بخاطر انکار شخصی بنام استاد صباح ازتاریخ پر غرور پشتونها می باشد.
البته ماجرای جنگ قلمی جناب کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی واستاد صباح طبق نوشتهء جناب آقای سیستانی به اوایل سال 2004 برمیگردد که درآن سالها یعنی 2004 تا 2005 جناب استاد صباح زیرنام مستعار ( سنگ شکن) مقالات تحقیقی شان را درمورد ارقام واعداد پشتونهای لر وبر به سردبیر هزار چهرهء سایت آریایی بنام عزیز جرأت ارسال می نمودند.
البته اینجا مجالی برای نقد کتاب سی ویکم جناب آقای سیستانی نیست؛ ولی میخواهم بصورت مختصر خدمت جناب سیستانی ودیگر استفاده جویان وتیکه داران پشتو وپشتونوالی عرض نمایم که مقالات جناب ( سنگ شکن) آنقدر گرانسنگ وعلمی اند که رد نمودن آن نه تنها با کتاب سی ویکم جناب سیستانی امکان پذیرنیست بلکه اگر صد ها جلد کتاب دیگررا جناب سیستانی هیجانی درین مورد برشتهء تحریر بیاورند، از اهمیت وابهت مقالات جناب ( سنگ شکن) کاسته نمی شود.
زیرا؛ جناب ( سنگ شکن) بوضوح ثابت کرده است: درتاریخ چیزی بنام امپراطوری ویا سلطنت پشتونی یا افغانی مستقل وجدا و خاص برای پشتونها در آسیا به استثنای همین صد سال اخیر که آنهم به شکل تدریجی نام افغانستان را بخود گرفت دیگر درهیچ جای تاریخ وجود ندارد؛ که این گفته حقیقت دارد. جناب آقای سیستانی تاکید بیشتر شان را روی قیام هوتکی ها وصفوی ها وحملات احمدخان ملتانی به هند نموده اند که به هیچ صورت حوادث وقیامها وحملات مذکور به معنای سلطهء ملی پشتونها به معنا ومفهوم معاصر دولت وملت امروزی که ما از آن برداشت داریم نیست. پشتونها مانند سایر مردمان این حوزهء جغرافیایی، وجود فزیکی داشته اند؛ بیشترینه این مردمان فصل گرد بوده وزنده گی ایلی وقبایلی داشته اند ودارند، درمیان قبایل اوغانی؛ بسا نژادها وتیره های تورک تبار خصوصا تورکان جغتایی نیز راه یافته وبمرور زمان رنگ وبوی پشتونی بخود گرفته اند که یک مثال روشن آن تازه ترین اسناد علمی است که ثابت میکند : میرویس خان نیز اصالت تورکی داشته است که متاسفانه مجال طرح آن درینجا نیست. بناء خلط شدن بعضی ازتیره ها وتبارها با پشتونها ویا ظهور وزوال بعضی ازشخصیتها ی پشتون درصحنهء قدرت سیاسی در سرزمین های هند وخراسان وفارس هرگز به معنای مجزا بودن پشتون ازسایر باشنده گان قومی این سرزمین ها نبوده ویک امپراطوری مشخص بنام پشتون ویا افغان را هرگز در اذهان تداعی نمیکند. آنچه درتاریخ این حوزهء جغرافیوی یعنی: افغانستان امروزی وکشورهای شمال افغانستان وترکستان شرقی وایران امروزی ؛ پاکستان وهندوستان امروزی آمده بنامهای سلطنت هخامنشی وساسانی و مغولها ، غزنویان غوری ها؛ سوریها؛ لودی ها؛ سلاجقه، صفویها ؛ هوتکی ها؛ وافشاریها وابدالی ها وامثالهم ثبت گردیده نه به نام افغانها بحیث یک کتلهء واحد قومی.
جناب اقای سیستانی اگر هزاران کتاب دیگر نیز چاپ بفرمایند؛ شاید همین قدر قادر شوند که کشف نمایند یکی ازشاهان این حوزهء جغرافیوی مثلا درفلان روز یک چهاربیتی را به زبان پشتو به سبیل تفنن سروده اند؛ درحالیکه کشف آن چهار بیتی یا دوبیتی بزبان پشتو هرگز دلالت به حکمرانی وسلطهء یک قوم مانند سلطهء اعراب ویا تورکهای عثمانی بالای یک قلمرو جغرافیوی مشخص نمیکند. بناء این همه کوششهای جناب محمد اعظم سیستانی شنا نمودن درمسیر مقابل جریان آب است. زیرا درتمام این امپراطوریها موجودیت تمام گروه های قومی فعلی این حوزه به نحوی نمودار است؛ سلطان غزنین هرگز پشتون بوده نمیتواند ولی چرا اینهمه اوغانهای لر وبر با ذکر نامش به وجد آمده و بعضا به رقص وبایکوبی می پردازند؟ این بخاطر این است که آنها دراصل ازنژاد همین تورکهای غزنوی اند که به مرور زمان پشتون شده اند.
مسأله دوم موضوع ارقام واعداد نفوس پشتونها می باشد که جناب ( سنگ شکن) نظر به دلایل مقنع ازاکثریت خیالی و وهمی پشتونها نیز پرده براشته اند؛ درحالیکه جناب کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی؛ بر جعلیات یک موسسهء خیالی بنام < انعام واک> تاکید می ورزند که: این موسسه تحت ریاست جناب انعام خان واک ازسال 91 میلادی تا سال 98 میلادی که دقیقا سالهای پرتب وتاب ازنظر قومی و دست بدست شدن دولت به شکل قومی آن برای بار دوم درتاریخ معاصر افغانستان می باشد احصایئه گیری یا آمارگیری نفوس را بدستور مقامات سازمان ملل متحد؟ انجام داده اند. یعنی اینکه: درآن سالهای پرازآشوب جناب محترم انعام واک گویا به مقامات سازمان ملل متحد میگوید مرا فعلا به این جنگها کاری نیست ؛ برای من بودجه بدهید تا از رقم اصلی ساکنان پشتون تبار سرزمینهای افغانستان وپاکستان برایتان یک گزارش علمی ؟ تهیه کنم ؛ بعدا این عالی جناب یا بعضی ازماموران موسسسه اش نظر به ادعای جناب سیستانی صاحب وغمخورصاحب روستا به روستا وشهر به شهر سفر میکنند میگردد؛ کوه به کوه صحرا به صحرا فقط پشتون می پالند واز هر پشتون می پرسد که درخانه چند نفراستید؛ که بعدا نتایج این احصائیهء علمی وتحقیقات علمی در دوران امارت طالبان به منصهء ظهور می رسد وآن هم به این ترتیب که: در پاکستان ازمجموع دوصد ملیون نفوس؛ سی ملیون آنها پشتون ودر افغانستان ازمجموع بیست وهفت ملیون جمعیت آن، هژده ملیون آن را تنها پشتونها تشکیل داده وباقی میان تاجیکها وهزاره ها وازبیکها تقسیم میگردد. به عبارت عامیانه تر اینکه: من عدد هژده ملیون را ازمجموع بیست وهفت ملیون ازآن خودم ساخته ام ، گور پدر دیگران که چقدر آن تاجیک وچقدر آن هزاره وچقدر دیگر آن قزلباش وبیات وایماق نورستانی وپشه ایی وُگُجر ویا ازبیک تشریف دارد بمن چی ؟< زه پشتون یم زه اتلس ملیون یم>. به این میگویند: نفوس شماری اوغانی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
جناب محترم کاندید اکادمیسن سیستانی صاحب درخلال نوشتهء شان ازچگونگی کشف چهرهء آقای ( سنگ شکن) نیز پرده برداشته اند که گویا به مدد وهمکاری جناب محترم عزیز جرأت به این توفیق دست یافته اند که هویت اصلی جناب ( سنگ شکن) را کشف نمایند.
من شخصا با سر دبیر محترم سایت وزین آریایی معرفت حضوری ندارم ومراجعهء من به آن سایت نیز خیلی اندک است؛ ولی اخلاقا اگر ایشان چنین عمل سخیف را مرتکب شده باشند؛ این کار درعرف واخلاق ژورنالیزم وروزنامه نگاری جنایت بحساب می أید. زیرا این حق نویسنده گان است که یا بنام مستعار ویا حقیقی؛ فکر وعقیدهء شان را ابراز نمایند. چنین حقی را درقرن بیست ویک هیچ شخصی وهیچ نهادی وهیچ مرجعی نمیتواند ازنویسنده گان سلب کند وبه بهانه های واهی ازشاعر ویا نویسنده بخواهد که بنام اصلی ویا مستعار بنویسد. مستعار نویس ازنظر حق آزادی بیان وابراز عقیده همان حقی را دارا می باشد که یک نویسندهء دارای هویت حقیقی ازآن برخوردار است. اگر آقای عزیز جرات؛ غیرت وشهامت نشر مضامین جناب ( سنگ شکن) را در وجود خویش نمیدید؛ باید ذریعهء ایمیل به اطلاع آقای < سنگ شکن> یا < استاد صباح> می نوشت که ازنشر مطالب شما معذرت میخواهم. اما جنایتی به این بزرگی که افشا نمودن هویت یک نویسندهء مستعار نویس است خودش یک جرم مطبوعاتی است؛ اگر بعدازین هرخطری زنده گی استاد صباح را درهرگوشهء جهان تهدید نماید؛ مسؤولیت آن مستقیما بدوش جناب عزیز جرأت می باشد.
عزیز جرأت کیست؟
نظربه نوشته های شخصی بنام قاضی محمدعثمان هستی درکانادا؛ عزیز جرأت فرزند یکی از تبعیدیهای کوهدامن درریگستانهای فراه ونیمروز درزمان ظاهر شاه می باشد. او دراصل ازاهالی استالف کوهدامن بوده ومدتهای زیادی درجناح خلق ؛ مشهور به گردپاها مبارزهء سیاسی نموده است. دراصل؛ وی فارغ رشتهء ساختمانی دانشکدهء انجنییری درزمان شاهی می باشد؛ عزیز جرأت باوجودیکه پدر واقاربش ؛ ظلم وحشت وتبعیض های قومی خاندان نادری را باگوشت وپوست خویش احساس نموده اند؛ اما نظر به گفتهء یکی از پسرانش بنام نجیب، بازهم وجود پدرش درمقابل آن همه ظلم و بیداد معافیت حاصل نموده واحساسش کاملا مرده است.
شاید این قول پسر دربارهء پدر از روی شوخی وتفنن گفته شده باشد ولی روش کاری وسلیقوی جناب عزیز جرأت درسایت آریایی عملا چنین چیزی را بر می تاباند. دوستان وعزیزان دیگری هم که با محترم عزیز جرأت ازنزدیک آشنایی دارند میگویند که آقای عزیز جرأت با آنهمه تلاش وپشت کار شباروزی درعرصهء مدیریت یک سایت انترنتی متاسفانه دربرابر یک جرعه شراب حتی از شرف وحیثیت خویش هم میگذرد. اگرچنین ادعاها دربارهء آقای عزیز جرأت صحت داشته باشد او باید به چنین عمل ننگینی دست بزند وهویت اصلی یک همکار قلمی اش را برای دشمنان ومخالفانش فاش سازد.
حالا برگردیم به سخنان گهربار جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی که درمورد من چنین درفشانی نموده اند:
" وحال که این همه راگفتم یک تجربـﮥ چندی ماه قبل را که به این بحث ارتباط دارد، نیز برای احتیاط کامل با شما شریک میسازم:
شخص به نام بهـمـن در مطبوعات (ویبسایت معین)به نشر چرندیات علیه کسی وتخلفات متعدد میپردازد و فتنه میکند. بعد از مدتیکه اعتراضات مختلف علیه همچونشرات بی بندوبار وفتنه گر ازدیاد مییابد، ویـبسایت به محتوی و فتنه گری نوشتـﮥ آقای بهمن؟! (نام مستعار) متوجه شده و آگاهی حاصل میکند، لذا نوشته ها و چرندیات اش را از ویبسایت خویش خارج کرده و برمیدارد.
بعد از مدتی کسی اطلاع میدهد که این شخص چرند گو، مریض ویا مأمور که نام ویا سازمان استخبارتی اجنبی است اصلاً توســــط آقـــای ( دُریاب ) تمثیل میشود ویا آن شخص دُریـــاب (عمداًنام غلط و دُریاب گفتم که بحث شخصی نه شود.).
چون ما در زمان فتنه و حیله زندگی میکنیم و نمیدانیم سیلی از کدام طرف وارد میشود و افراد مغرض، مریض وخاین چند مرتبه بر کی فروخته شده اند؟ و اینکه معلومات اخیر که این شخص واقعاً ( دُریاب ) خواهد بود ویا این باز پهلوی دیگر فتنه است؟ قضاوت برایم مشکل بود تا قبول کنم که این شخص فتنه گر و چرند گو همان ( دُریـاب) باشد که من میشناسم.
این را بخاطر یاد آوری کردم که اگر کسی به نام (سنگ شکن) همان آقای ( صباح ) نیست. میتواند ساده با نوشتن به ویبسایت این اتهام را رد کند. افتخار ولذت ما دریافتن بد وبدی نیست. هدف ازین نوشته صرف ادای رسالت، اصلاح و تنویر سالم و درست است. "
آقای سعیدی سعید افغانی بزرگوار!
باور کنید که این عبارات شما را حتی یک کودک هفت ساله هم که اگر تازه بخواهد درفن نویسنده گی تمرین نماید چنین نمی نویسد. تخلفات متعدد یعنی چی؟ و ازچی؟ ازکدام قوانین وضوابط؟ بعد این تخلفات؟ را بدون اینکه تشریح نمائید عاجل به طرف فعل شتافته اید ونوشته اید ( می پردازد). بعدا نوشته اید : " فتنه میکند" شاید ازنظر ادبی؛ بهتر بود که می نوشتید: < که .... فتنه خلق میکند>؛ زیرا عبارت فتنه میکند؛ طوریکه دربالا عرض کردم ازاختراعات جنابعالی است که میخواهید به این وسیله زبان شیرین فارسی ویا دُر دری را به لجن بکشانید؛ عجالتا ازغلطیهای انشایی دیگرتان میگذرم؛ اما این را خدمت آن سرورگرامی میخواهم بعرض برسانم که اطلاق صفت بی بند وبار هم به خودتان می زیبد؛ نام سایت اینترنتی که من با آن ازچندسال به اینطرف همکاری قلمی دارم وبه مدد آن افکار وعقایدم را بیان داشته ام؛ کابل پرس? است، نه (ویبسایت معین). اگر جناب عالی بالای نام من (کلیک) نمائید؛ تا کنون بیش ازنود تا مقاله ام درین سایت ثبت بوده و هرلحظه پیش چشم خواننده گان حاضر می باشد.
اتفاقا من بعدازخواندن این جملهء شما که گویا مقاله هایم ازصفحهء کابل پرس برداشته شده؛ دوباره؛ به ستون مضامین خود درکابل پرس مراجعه کردم تا صحت وسقم موضوع را بدانم؛خوشبختانه دیدم که خیر وخیریت بود و هیچ امر خلاف واقع رخ نداده است؛ تنها چشم های شما بینایی اش را از دست داده است وفکر میکنید زمانیکه یک مقاله از صفحهء اول یک سایت نظر به حجم وتراکم زیاد مضامین دیگر؛ ناپدید شد؛ شما آن مقاله را حذف شده می پندارید؛ نخیر دوست عزیز! چنین نیست؛ مقاله هایم الحمدلله درسایت کابل پرس همه درجاهای شان به ترتیب حروف الفبا تاریخ وار به سلامت وجود دارند؛ وشما هروقتیکه بخواهید آنها را مطالعه کنید بالای نام من دکمه را فشار دهید تمام مقاله هایم منجمله آن دومقاله ای که درباره شما وپدر مرحومی تان نوشته ام پیش چشم تان ظاهرمیگردند؛ وهیچ وقتی سردبیر محترم سایت کابل پرس چنین عمل ضد اخلاقی را مرتکب نمیشود که بخاطر جلوگیری از رسوایی شما؛ مقالات را آنهم بعداز نشر آن ازصفحه بردارد. بهتر آن بود که سایتهای بی بند وبار همان سایتهای قبیلوی وسانسورچی خودتان را بنامید که بخاطر ُگل روی یک انسان مزخرف و قبیله اندیش از پخش ونشر حقایق طفره رفته ودر روز روشن پیش چشمان هزاران بیننده وخواننده مضامین نویسنده هایش را سانسور نموده که بعدا همان مقالات سر ازسایتهای دیگر می برارند.
سایت کابل پرس؛ برخلاف نظرجناب عالی سایت بی بند وبارنبوده بلکه نمیخواهد عقاید ونظریات مردم را سانسور نماید؛ اینجا هرنویسنده مسؤولیت نوشته هایش را پذیرفته وهرپیامگذار، مسؤول نوشته های خویش می باشد. دراینجا عیسی بدین خود وموسی بدین خویش اند؛ هرکسی درچارچوب معیارهای پذیرفتهء شدهء اخلاقی ؛ ازحقوق مساوی درابراز نمودن عقاید وافکارش برخوردار می باشند.
شما هیچ درین مورد تشویش بخودتان راه ندهید و مانند موشی( که ازترس پشک؛ چشمانش را می بندد وخودرا تلقین روحی میکند که پشک نیز اورا ندیده است)، چشمان تان ر نه ا بندید؛ شما اگر چشمان تان را ببندید ویا نه؛ من مقالات شما وبرادران تانرا نقد میکنم. وتوسط ایمیل ؛ شما را باخبر می سازم.
مسألهء دیگر کاربُرد یک سلسله واژه ها و اصطلاحات است که ازنظر من پرسش برانگیز می باشند مثلا: زنده گی کردن در عصر فتنه وحیله چنان می رساند که جناب عالی؛ آنقدر زاهد وپرهیز گار وعابد وپارسای شب زنده دار تشریف دارید که گویا اصلا با مسایل نقد نگاری دراینترنت، وعصرگلوبلازیشن وانقلاب تکنالوژی معلوماتی وایجابات زمان؛ هیچ سر وکار ندارید وچنین پدیده ها را برای تان فتنه وحیله وفساد میدانید. شما را بخدا سوگند که آیا با بکاربُردن این واژه های قرون وسطایی خودتان را ریشخند ومسخره نساخته اید؟
آقای سعیدی سعید افغانی!
من به روی شما سیلی نزده ام؛ بلکه مقالات شما ویک تعداد چاپلوسان قبیلوی تان را که درسایت شخصی وخانواده گی تان به نشررسیده اند آنها را نقد نموده ام وازشما خواسته ام که اگر جوابی راجع به آنها داشته باشید آنرا ازطریق سایتها به نشر برسانید؛ ولی جناب عالی به عوض یک پاسخ مستدل ومنطقی بعداز گذشت چندین ماه که اصلا گوشهای تان را کر انداخته وچشمان تان را به روی مطالب نشرشده درکابل پرس وسایت پندار کور انداخته بودید حالا این همه اراجیف را تحویل خواننده ها نموده اید. جناب عالی درآن شب ها وروزها بخاطر تحریف اذهان خواننده ها برعکس به نوشتن پیامهای شاد باش به آدرس اشتراک کننده گان کنفرانسهای هولند واسپانیا بسنده نمودید وخودتان را بی خبر انداختید؛ چنین روش متکبرانه ازنظر اخلاق نویسنده گی قابل پذیرش نیست. من پرسشهای خیلی ساده را ازشما وازبرادران تان مطرح نموده ام که خلص آنرا بار دیگر تکرار می نمایم:

  • وضو وارکان وضو؛ وشرایط نماز و ورزش مشت زنی با مطالعات استراتیژیک چه ارتباط منطقی دارند که جنابعالی وبرادران تان این مسایل را از آدرس یک مرکز مطالعات استراتیژیک تحویل خواننده ها می نمائید؟
  • این مرکز تحقیقاتی شما آیا یک مرکزتحقیقاتی برای مطالعات استراتیژیک است یا مرکزی برای نشر جزوه های احکام ابتدایی اسلام نظیر: نماز؛ روزه وزکات وحج؟
  • :برادر دیگرتان محترم امین الدین سعیدی که درمقالات شان زیارت قبور وتزئین قبور را برای مسلمان عمل بدعت وشرک آلود دانسته چرا خودش درعکسی که درسایت خودتان منتشر شده است درکنار قبر پدر بزرگوارتان مصحف قرآن را بازنموده ومشغول تلاوت قرآن می باشد؟
  • جناب عالی که اینقدر درظاهر امر از اسلام نوع پاکستانی نفرت نشان میدهید که آنها بنام جهاد واسلام تجارت سیاسی نموده اند آیا شما وبرادر بزرگوار تان درشرایط حاضر عین عمل را تکرار نمیکنید؟
  • چرا ازگذشتهء سیاسی تان می شرمید؟
  • آیا جناب عالی وبرادر تان جناب محترم امین الدین سعیدی؛ عضو حزب دموکراتیک خلق وبعدا حزب وطن یعنی حزب حاکم درسالهای هشتاد و نود میلادی نبودید؟ واگر نبودید چگونه وبه اساس کدام لیاقت، کرسی های بلند وزارت خارجه وسفارت وبورسهای تحصیلی را درکشورهای سوریه وچکوسلواکیا درآن زمان نصیب شده بودید؟
  • چرا ازنشر حقایق درمورد پدر بزرگوار تان درسایت شخصی وخانواده گی تان إبا می ورزید؟ آیا پدرجناب عالی با آنهمه اخلاص وارادت ظاهری که ازخود به زنده یاد ببرک کارمل نشان میداد چرا تنها بارق شفیعی را از عدم رضایت خویش از وضعیت حاکم آگاه ساخته بود؟ آیا چنین روش ماکیاولیستی برای یک عالم دین زیبنده است؟
  • چگونه پدر بزرگوار شما درتمام این پادشاه گردشی ها وتحولات داغ انقلابی؛ صدر نشین ساکنان حرم سلطنتی وجمهوری باقی ماند وبینی اش هم خون نشد؟
  • اگر پدرمرحومی تان ازبنیانگذاران واساسگذاران انجمن استادان دانشگاه کابل بودند؛ بعدازین همه مصایبی که بالای استادان دانشگاه کابل خصوصا استادان دانشکدهء شرعیات آمد پدر بزرگوار شما چه کاری انجام دادند؟
  • آیا پدر بزرگوار شما که نظر به بیوگرافی منتشرشدهء شان درسایت شخصی تان درزمان داوود جلاد وفاشیست درکرسی وزارت درشورای عالی قضا تکیه زده بود از حکم جابرانه وفاشیستی اعدام استادان دانشکدهء شرعیات کابل مانند غلام محمد نیازی ومولوی حبیب رحمان لغمانی وحبس استاد غلام ربانی عطیش وعبدالرسول سیاف واقف نشدند؟ چه کاری پدر بزرگوار تان برای نجات هم مسلکانش انجام دادند؟
  • چرا و چگونه پدر بزرگوار تان با وجود آن همه قدرت وجاه درزمان داوود؛ نه تنها که مورد خشم خلقی های گردپای تازه بدوران رسییدهء غلجایی قرار نگرفت بلکه درمقام بالاتر یعنی ریاست مقام عالی تمیز یا قاضی القضات کشور مقررگردید؟
    اما درمورد تعصب زبان وقومی وفتنه انگیزی وبیگانه پرستی وغیره اصطلاحات تان یک نکته را خدمت جناب عالی ودیگر همفکران تان میخواهم بعرض برسانم که شما هر انتقاد وهر افشاگری را که به ضررتان تمام میشود آنرا برچسپ تعصب زبانی وقومی وفتنه انگیزی میزنید؛ وبا این بهانه از دادن پاسخ های روشن و واضح بخواننده گان سایتهای اینترنتی طفره میروید، اما من بدین باورم که چنین برچسب زدنها بالای افراد ومنتقدین خصوصا در سایتهای اینترنتی خیلی ازمود افتاده است؛ شما بخواهید ویانخواهید افغانستان کنونی طوریکه خودتان نیز دربعض مقالات تان بطور ُگنگ ودرلفاقه تذکر داده اید هرگز بالای خشتهای کهنه إعمار نمیگردد؛ افغانستان فعلی؛ افغانستان چند ملیتی است؛ هرملیت ازخودش هویت وفرهنگ جداگانه دارد، برای ازبین بردن وحشکاندن ریشه های تعصب زبانی وقومی یگانه راه حل؛ همدیگر پذیری وتحمل آراء وعقاید یکدیگر با همهء تنوعات فکری وسلیقوی می باشد؛ ازهمه اولتر برای إعمار افغانستان جدید طوریکه بارها عرض نموده ام؛ قبل ازهمه نام این کشور مشکل ساز می باشد؛ این کلمه ( افغانستان) یعنی کشور افغانها هرگز مبنای حقوقی نداشته و تنوع فرهنگی وقومی یک کشور چند ملیتی را بازتاب نمیدهد؛ اگر درگذشته ها به زور وتزویر این نام بالای مردم اطلاق گردیده است بعدازین؛ این نام؛ دیگرحتی درمیان پشتونها هرگز جاذبه نداشته و قابلیت دوام وبقا را ندارد، به باور بیشتر زبان شناسان منجمله آقای مجاور احمد زیار؛ اطلاق نام افغان بالای پشتونها بیشتر بار استخفاف وتوهین را درخود دارد که درزمان کوروش صغیر بالای پشتونها گذاشته شده است؛ اما اگر افتخاری هم داشته باشد آن نیز به یک گروه قومی یعنی پشتونها برمیگردد. خوشحال خان ختک درشعری که سروده است خودش را افغان نامیده است:
    د افغان په ننگ می وترله توره
    ننگیالی دزمانی خوشحال ختک یم
    حالا که خوشحال خان بنام افغان شمشیرش را به کمر محکم می بندد وبجنگ حاکمان مغول هندی میرود این افتخار مربوط ایشان واولادهء شان میشود که هیچ ربطی به هزاره ها وتاجیکها وازبیکهای این سرزمین ندارد؛ برعلاوه؛ در محاورات زبان انگلیسی امروزه نام " افغان" نام یک نوع " سگ" می باشد.
    اینک بنده معنای انگلیسی افغان را ازدیکشنری جدید " لونگ من" بیرون کشیده و همراه بامشخصات کتاب خدمت خواننده گان عزیز تقیم میدارم تاسیه رو شود هرکی در او غش باشد.
    یا علی مدد:
    Afghan= hound, a tall thin dog with a pointed nose and very long silk hair, see picture att dogs
    صفحهء بیست دوم
    مشخصات کتاب:
    LONGMAN
    DICTIONARY OF CONTEMORARY ENGLISH
    ONLINE
    www.longman.com
    ترجمهء فارسی:
    Afghan= یک سگ نازک بدن؛ بینی برامده ؛ پر پشم ودارای موهای دراز
    شاید یکتعداد " افغانها" نامگذاری این " سگ" را بنام خود؛ افتخار بدانند وبرای این افتخارات کاذب خویش دلیل تراشی های علمی نیز بنمایند که گویا این سگ از سرزمین افغانستان به غرب برده شده ودرآنجا نسل آن تکثیریافته بناء این یک افتخار به افغانهاست که سگ سرزمین شان درکشورهای غربی مشهور شده است؛ درحالیکه چنین حدسیات وفرضیه ها درهیچ کتاب حیوان شناسی وسگ شناسی نیامده است؛ بناء اگر هرکسی این نام را درزبان انگلیسی برای خودش افتخار میداند؛ هستند کسان دیگری که چنین نام را برای خودشان " ننگ " وعار میدانند.
    بناء باید بحق آنها نیز احترام گذاشت وازیکدنده گی های افراطی درزمینهء إبقای این نام تحقیر آمیز پرهیزنمود. ازین هم گذشته ازنظر عملی نیز اززمانیکه ؛ سرزمین دوست داشتنی ما نام " سگ" را بخود گرفته؛ تا کنون چندین نسل آن درآتش تفرقه های نژادی وقومی؛ وبرتری جویی های قبیلوی می سوزند وهربار زمینهء لشکرکشی های کشورهای ابرقدرت از آدرس همین نام " افغان" مساعد شده و برخلق بیگناه این سرزمین تحمیل گردیده است.
    بناء بخاطر حل ریشه ایی وبنیادی مشکلات ایتنکی افغانستان لازم است که قدمهای استوار وشجاعانه را برداریم ودرقدم نخست؛ نام " سگ" را ازسرباشنده گان این سرزمین وکشور دوست داشتنی خویش برداریم؛ درقدم دوم بطرف دولت سازی ونظام سازی حرکت کرده و یک کشور دارای سه سرود ملی به سه زبان فارسی؛ ترکی وپشتو را بوجود آوریم که تمام باشنده گان وگروه های قومی وزبانی درین کشور احساس شهروندی نموده واین کشوررا مال خودشان بدانند ودرجهت خدمتگزاری به خاک و وطن شان از دل وجان کوشا باشند. تا وقتیکه نام " سگ" بالای این کشور اطلاق میگردد؛ این کشور هرگز روی آرامش وثبات را نمی بیند.
    درآخر طوریکه به خواننده گان عزیز دربالا وعده داده بودم؛ حالا یک نمونه ازسرقتهای ادبی یکی ازبرادران دیگر آقای صلاح الدین سعیدی سعید افغانی را بنام " سمیع الدین سیعیدی سعید افغانی تقدیم حضورتان میکنم این هم شما واین هم نمونه ای سرقت ادبی آقای سمیع الدین سیعیدی سعید افغانی:

لیکنه » افغاني « د سمیع الدین
د نشر نیټه : ۳۲ جنوری ۳۱۰۲ میلادی
خیبره
خیبره ستا لیدو ته دځلمو سره درځم
ستا جګو جګو غرو ته د پښتو سره درځم
اغیار که چیرې لارکې د اغزو دامونه کیږدي
هیڅ ډاره مې ترې نه شي ابله پښو سره درځم
زما دنیکو کوریې تاکې ښکلي تاریخونه دي
میړانه نارینتوب او د اسرو سره درځم
پردي که په خپل زوراو په طاقت باندې نازیږي
زه خپله پښتونواله او شملو سره درځم
دا ستا په سردرو کې د میړانې هدیرې دي
مزار ته یې دسرو ګلو غنچو سره درځم
****
» افغاني « سمیع الدین
محترم محمد آجان غلجی یکی از منتقدین ادبی ادبیات پشتو درین زمینه میگوید:
این شعر درسال 2004 توسط هیواد شیرزاد پسر محمد آقا شیرزاد دریک محفل ادبی بمناسبت تجلیل ازکارکردهای آقایان عبدالباری جهانی وسلیمان لایق درشهرمالموی کشور سوئد سروده شده است؛ اینکه کدام یک شعر دیگری را سرقت نموده اند باید میان خودشان فیصله نمایند. ولی درآن محفل درآن سال تا جای که من بیاد دارم همین شعر ازنام هیواد شیرزاد به آواز خودش دیکلمه شده وشاهدان زیادی منجمله آقای عبدالباری جهانی نیز درآنجا حضور داشتند.
این شعر را درینجا بخوانید!
منابع:

مقالهء آقای سیستانی
مقالهء آقای صلاح الدین سعیدی سعید افغانی
مقالهء منتشرشدهء صاحب این قلم درکابل پرس راجع به زنده یاد دکتور سعید افغانی که تاکنون هیچ پاسخی دریافت نکرده است
شعر محترم سلیمان لایق: سایت کابل پرس

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اقاي پرویز "بهمن"
    نوشته هاي دور دراز "يك دنده اي"خودات بسيار خسته كن و بي معنا شده

  • آغای کبیر همین آقای بهمن است که واقعیتها را همیشه در مورد انجصار گرایان که بیش از 250 سال میشود همه نهاد هایی سیاسی دولتی واجتماعی را درمیهن ما قبضه کرده اند واز بینی بالا نیز همرایشان حرف زده نمی شود.گاهگاهی به خاطری اینکه به اصطلاح پر دیگر اقوام را خواب داده باشند بعضی عناصری بد نام وجنایتکاری را از اقوام غیر پشتون انتخاب نموده دردربعضی پست هایی سمبولیک وغیر اجرایی جابجا میسازند .ر حقیقت امر اهرم قدرت سیاسی بدست این انحصار گرایان است.من تا جاییکه مقالاتی بهمن صاحب را مطالعه نموده ام با اسنار قوی وموثق پرده از روی اعممالی این قومگرایان برداشته است .به هر صورت گفتنی ها بسیار زیاد است ضرورت بیافتد بازهم خواهم نوشت بهمن جان چشم دشمنانت کور باد که تحمل شنیدن وخواندن جقایق را ندارند موفق باشی زنده باشی غنی سند

  • بدتر به بد گفت بدستی !!!
    سعیدی های افغانی نه پشتون هستند ونه هزاره و نه مربوط دیگر اقوام افغانستان . اینها از مُغلهای پاکستانی هستند که برای تخریب افغانستان از طرف انگلیس ها جد ایشان بزور تحمیل افغانستان شده است. خصوصیت این ها اینست که در هر جریان و هر حرکت که سبب ضرر و زیان افغانستان باشد بنابه وظیفه به هرشکل وتکتیک که باشد خودرا جا زده دست به تخریب افغانستان میزنند. از همینرو دیده شد که برای زیان وضرر ملت افغانستان جز با خیانت کاران هرگز با دوستان ملت یکجا نبودند. و نخواهند بود. ضرب المثل معروف است که در نجاست هم ویتامین است که منحیث کود به نباتات غرض رشد داده میشود. ویتامین خانوادۀ سعیدی افغانی در همین است که با نام خود در سایت ها حضور دارند ولی پرویز بهمن از جملۀ آن نجاست های است که هر گز در خود ویتامین ندارد. زیرا اول نام نجس وی پرویز بهمن یک نام مستعار است آنهم ایرانی که موظف درین راه شده وبا چراغ سبز نشان دادن به باداران ایرانی اش خدمت آشکار میکند ویا اینکه شاید این نام مستعار ش را نیز ایرانی ها تعیین کرده باشند. در کُل هم سعیدی وهم بهمن که یکی از جانب پاکستان ودیگری از طرف ایران گماشته شده اند . قابل اعتبار نیستند.
    مقاله پرویز بهمن را خواندم با تمام طویل بودن بی جایش که خود چندین بارمتوجه آن نیز شده بود بیشتر فکت های بغضی در آن موج میزد تا حقایق واصول تحقیق . کاملا ً نامه ی عقده گشایانه ی بیش نبود. اگر این شخص ریگ در کفش نداشته ومستقیم در خدمت ایرانی ها نیست چرا با چادری وارد بحث میشود ونامردانه در تاریکی که چشمش چون خفاش به آن عادت همشگی دارد به دیگران مشت ولگد حواله میکند اگر این موظف شده که عطش قوم کوبی پشتونش اش ناشی از بیماری ایرانگری اوست حاضر شده است که یکی از اقوام محترم افغانستانرا به نفع ایران با ترفند "سک" خطاب کند وهم پول کمایی کند. مداهنه ی عیان است . در حالیکه اگر نگارنده تا سرحد پرویزبهمن سقوط کند حرف مورخین تاریخ را در معنی پارس که معرب آن فارس شده است و از روی خصلت و جنایت که خزری های هخامنشی در حق مردم منطقه روا داشته اند. تاریخ شاهد است که مردم منطقه، مرگزآنها را که پارس باشد از عو عو یا پارس سک گرفته و نام گذاری کرده اند ولی از آنجایکه این نام بیک قوم محترم که بعد از هخامنشی ها به پارس امروزه نیز گفته میشود، هیچ افغان بزرگوار تا سرحد پرویزبهمن ایرانی سقوط نکرده است که این نام ننگین را تشریح و در جای ذکر کنند. یاد آوری حاضرنگارنده از "پارس" شوربختانه ، انگیزه اش نیز از نجس بودن کار پرویز بهمن است. وی از هخامنشی ها بعنوان تمدن !!! یاد میکند در حالیکه آنها جز چند قلـُدرخزری که از طرف قدرت پول صهیونیزم یهودیت اجیر شده بودند برای قتل عام منطقه (حادثۀ قتل عام پوریم) آمده بودند چیز دیگری نمیتوانند باشند . توجه کنید که تا بمیان آمدن رضا خان منحث شاه که یکشبه پهلوی شد 1304 که بیشتر از صد سال نمیشود هرگز نام منحوس آنها را بر فرزندان خود مردم نگذاشته اند. قبل از سلطنت رضاخان هیچ کسی را در تاریخ نداریم که بنام آنها ( کوروش، کمبوجیه ، داریوش و خشایارشا و...و...) دربین اقوام فارسیها ویا دیگر اقوام دولت فارس مسمی شده باشد . اینکه نام منحوس پرویز بهمن نیز از نامهای نا درست است که که بعد ها رواج داده شده است بخاطر همین نو آوری های رزدشتی ها تمام تاریخ ایران زیر سوال رفته و حقایق روز تا روز جای تحریف حقایق را میگیرد.

    آنلاین : http://ندارم

    • آقای کوهزادی!
      خوشوقتم که اولین اوغان یا " افغان" را می بینم که دشمن حقیقی ومار آستین خویش را که عبارت ازخاندان سعیدی ها بوده وی را ازبرکت قلم من شناختید.
      اگر کوهزادی " افغان" نمی بود حتما ازبابت این کار ازمن متشکر می بود که درین زمینه برمعلومات شان افزودم وبه ایشان لا اقل این انگیزه را دادم که در افشای این خاندان درسایت کابل معلومات شانرا بادیگران شریک سازند ؛ ولی ازآنجائیکه " افغان" تشریف دارند توقع تشکر وسپاس ازایشان بعید است زیرا درقاموس " افغان" تشکر راه ندارد بلکه درعوض؛ دشنام وتوهین علیه من نثارکرده اند که بازهم بنده ازایشان ممنون می باشم که لا اقل زحمت خواندن مقالهء طویل من بیچاره را که ازناچاری طویل شد برخویش هموار نمودند.
      اما سخن خودمانی ام: کوهزادی صاحب بزرگوار!
      مطالعات تان را درزمینهء ایران شناسی میتوانید بیشتر تقویت نمائید هنوزهم در اول راه قرار دارید؛ خدمت جنابعالی باید عرض شود؛ که من معنای " افغان" را ازدیکشنری " لونگ من" که نه درایران چاپ شده ونه هم بفارسی ترجمه شده بلکه از انگلیسی به انگلیسی ترجمه گردیده وجدید ترین دیکشنری در زبان انگلیسیی بشمار می رود وآنرا با ذکر رقم صفحه ودیگر مشخصات کتاب خدمت جنابعالی ودیگر خواننده گان عزیز تقدیم داشته ام؛ خواه قبول کنید ویا نه ولی این بندهء حقیر فقیر بر این موقف خود استوار بوده و تا پای جان بخاطر تحقق هدف خویش که برداشتن این نام توهین آمیز ازسر مردم بیچارهء کشور است مبارزه میکنم . امروز زمان آن فرارسیده که این نام کثیف را که حتی خود پشتونها نیز آن را به صفت یک توهین آشکار برخویش تلقی میکنند؛ من باید این نام توهین آمیز را ازسر باشنده گان شریف این سرزمین بردارم؛ امروز افتخار میکنم که این پیشنهاد من ازطریق فیس بوک وتویتر مورد استقبال صدها جوان دانشگاهی؛ کارمندان دولت هنرمندان؛ شاعران ودیگر اصناف اجتماعی در کابل وهرات ومزار وپروان وکاپیسا و هلمند وجلال آباد وقندهار در داخل افغانستان ودیگرکشورهای جهان قرارگرفته وآن را پسند نموده اند؛ من درین راه مصمم هستم ولو هرقدر برچسب های ناروا هم بخورم؛ باکی ندارم وبر این موضوع پا فشاری می نمایم که افغانستان درقدم اول کشور افغانها نیست؛ این کشور مربوط همه است؛ ضرورت تجدید نظر بالای نام آن از اولویات روزگار است؛ در قدم دوم معنای انگلیسی این نام یعنی " سگ" برحیثیت همهء باشنده گان این سرزمین برمیخورد. باقی لاطايلات گویی های تان قابل تبصره نیست.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • parwez bahman aya dar qamoos shoma dashnam wujud nadarad. yakbar dar facebook sar bezan wa az dashnam tajik ha bibin

  • مخرب ایرانی پرویز بهمن!
    بهر رنگی که خواهی جامه میپوش *** من از طرز خرامد میشناسم .
    سعید افغانی ها را قبل از شما همه خبرگان و وطن داران باشرف وباعزت افغانستان میشناختند. این هم کشف شما نیست که با لبیک چند بیخبر دیگر مثل شما، از شما قدر دانی کرده اند ! ذغال قبلا ً کشف شده بود شما کاشف ذغال نمیتوانید باشید.
    شما بیاد داشته باشید که ملت افغان تمام روندگان کجراهه های غرض آلود را بعد از تجربه طولانی خوب میشناسند . درین کجراهه ها گماشتگان مثل شما بسیار اند که سخنان شما را لبیک میگویند این گماشتگان نه تنها از جانب ایران بلکه از جانب پاکستان ودیگر دشمنان افغانستان مثل شما فعال و جانفشانی دارند که اتحاد مردم شریف افغانستان را برهم بزنند.
    کار شما ابتکار شما نیست، اندیشه شما نیست ، بلکه پیشه شماست . پیشۀ که منبع اصلی جای دیگر وشما مهره فعال شده آنها تازه دم از خواب بیدار شده اید.
    این پیشنهاد خصمانه شما را اول ایرانی ها زیر نام "افغانستانی" مطرح کردند و گماشتگان که به پول نفت فراوان خدا دادی بود ، فارسها برای عظمت طلبی خودشان از آن سؤ استفاده میکنند. یعنی ازشرایط نامساعد و فلاکتبار موجود افغانستان بخش وطنفروشان و فرصت طلب را چنان دست آموز ساخته اند که با تمبک نواختن بیرونی ها همه به قر دادن و دم زدن شروع میکنند.
    از شما میپرسم که اگر مریضی در حال نزع باشد اول نام آنرا باید عوض کنیم؟ یا اینکه در راه چارۀ علاج مرض آن تلاش نماییم. من شخصا ً این بازی سیاسی ایرانی را نیک میدانم که عمر در ایران بودم . و هیچگاه در شرایط کنونی لازم نمی بینم تا بجای رفاه جامعه زیر ترفند های گونگون تعویض اسامی ، تعویض کلمات ، و...و... سبب اذیت وآزار بیشتر این جامعه زخمی گردند.
    مثل شما هم اکنون بخش وطنفروشان روز بروز چاقتر شده میروند وبدبختانه فقط شما تنها روندۀ این کجراهه نیستید . پول انگفت ایران وپاکستان وانگلستان ممد این کجراهه نیز است. درین خط بخش ازستمی ها، اتحاد شمال و افغان ملتی ها نیزفعال اند. تا با فروش خاک، جیب هایشانرا پـُر کنند وبرای همیشه در خارج زندگی مرفع داشته باشند . اینکه ملت مظلوم افغان چه میشود بگفتۀ ایرانی ها بدرک.
    بیایئد کلاه خود را اگر داشته باشید؟ قاضی سازید که در شرایط کنونی تعویض نام افغانستان چه درد این کشور را دوا خواهد کرد؟
    چرا قلم مزدور تانرا از اسارت رهایی نمیدهید و نمی نویسید که هم اکنون وزارت تجارت از برکت احدی ها در اختیار پاکستان وایران در حال نزع است.
    وزارت معادن و صنایع تحت نظر اشخاص غیر مسلکی مثل خاندان فرصت طلب شهرانی ها تما معادن افغانستان را در معاملات شخصی استخراج میکنند و درآمد آن نامعلوم است یعنی در صفر، ولی مصرف که از جیب بیت المال است به آسمان رسیده است. اگرشبپره چشم های شرف باخته آنرا نمی بینند آفتاب را چه گناه ست؟ کسی که لاف وطندوستی میزند از عملش پیداست. که اصل را با فرع میپوشانند.
    ما آنقدر نا بسامانی ها داریم که موضوع تعویض نام افغانستان جز اذهان عامه را به کجراهه بردن و ایجاد نفاق کردن چیزی دیگری از آن بدست نمی آید. برای مظلوم افغان چه فرق میکند که نام کشورش افغانستان باشد یا خراسان باشد ویا خرستان هر چیزیکه باشد، باشد مگر برای مظلوم لقمه نانی داشته باشد ناموسش از دست اندازی ها درحمایت باشد. موضوعات مهم رالطفا ً به این وسیله زیر نزنید . اگر آرامش داشتیم و این نفاق افگنی ها بنابه درایت مردم پایان داده شد. آنگاه در یک انجمن سر تاسری این موضوع خود بخود با دلیل وبرهان ومنطق دور از دشمنی حل خواهد شد. پیشنهاد مغرضانه شما همه چیز را به نفع دشمنان وطن ویران میکند ودر آن نیت خیر به هیچ وجهه دیده نمی شود.
    در مورد توهین آشکار شما بیک قوم عرض شود که دست غرض آلود شما ترجمه "افغان سک" نمیباشد بلکه "سک افغان" میباشد. گربه افغان درخت افغان ، سنگ افغان کوه افغان و...و.... ببینید اگربنویسیم "سک ایرانی" سک روسی" سک افغانی" با ترجمه شما فرق فاحش دارد. اگر بگوییم که "ایرانی سک" روسی سک "ویا افغانی سک" زمین تا آسمان مفهوم فرق میکند . زیرا تمام کشور ها دارای حیوانات هستند همانطوریکه افغانستان شما را دارد ولی خود حیوان نیستند. اینکه در فیسبوک چکچکی های شما مثل شما در جعل کاری و خیانت دست طولای دارند هیچ جای شک نیست. زمستان در گذر است وسیاه رویی بشما ابدی خواهد ماند

    آنلاین : http://ندارم

    • به سگ بودن اوغان باید بر خود ببالید چرا که سگ بیچاره وفا دار است ولی اغان بی وفا , نا مرد , سست پیمان , غلام, خائین وطن فروش , معامله گر .................

  • ننگ و نفرین بر آن سران تبار تـاجیک که به نام بزرگان تبار، همه ما را در بند این آدم خور های افغان کشانده اند، و بی ننگ ها هنوز خود را افغان مینامند و در اندیشه نوکری تبار افغان اند. تفو بر این پلید های بی خرد.
    دشمن خدا اوغان است. دشمن رسول اوغان است. دشمن اسلام اوغان است. دشمن انسان اوغان است. چه وقت بیدار میشوید ای فارسی زبانان تاریک . آیا خبر دارید که اوغان ها دین را برای ادامه حکومت شان استفاده میکنند. بدبختی اینجاست که افراطی ترین مردم در جهان تاجیک های با فرهنگ تبدیل شده اند.
    بهمن جان چشم دشمنانت کور باد که تحمل شنیدن وخواندن جقایق را ندارند موفق باشی زنده باشی

  • هموطن بادرک آقای علی کوهزادی درود برشما!
    حقا که جواب مناسب وبرابر دهن پرویز بهمن ، این نوکرخوشخدمت ایران ودشمن موجودیت افغانستان داده اید.نوشته تان از بسا جهات آموزنده ودرعین حال کوبنده نیز بود.خداوند بقلم وبدستانت برکت نهد که با چنین نوشته ها اولاً دهن یاوره سرایانی چون بهمن ها را خورد وخمیرکنید وثانیاً چشم جوانان را به اهداف نهائی مزدوران اجانب بازگردانی تا دوست از دشمن را تمیز کنند.کاری که دل ودماغ ما را روشن وتازه نمودتوضیح این نکته بود که این آقای فکرجوانان را بجای توجه به دشمنان داخلی مردم افغانستان اعم از گروه های ائتلاف شمال وشورای نظارو حکومت غرق درفساد و رشوت واختلاس وغارت معادن سرشار وغنی کشور به بهائی ناچیز وحیف ومیل کردن آن توسط وحیدالله شهرانی وزیربچۀ ایکه ازمادر وزیر تولد شده ویک روز تجربه کار اداری در افغانستان ندارد، ولی در مدت 11 سال حکومت کرزی پیوسته به عنوان سوگلی سازمان جاسوسی سی آی ای ، هرچه دلش میخواهد با منابع زیرزمین وروی زمین افغانستان انجام میدهد و پروای فقر استخوانسوز مردم بیکار و بی روزگارافغانستان را ندارد. این مزدوران اجانب هی در سُرنای تعویض وتبدیل نام کشور مردم را گمراه میکنند وبا ترجمه های غلط ونادرست خود ، ملت افغانستان را توهین وتحقیر میکند وآنها را بنام «سگ» می نامد وافتخار هم میکند که این افکار مالیخولیائی وی مورد توجه سایر جاسوسان وفریب خوردگان کودن واقع گردیده است.
    یک باردیگر از شما آقای کوهزادی تشکر میکنم واز شما تمنا میکنم منبعد هر زمانی که مزدوران ایران یا پاکستان وروسیه زبان به تخریب وتحقیر افغانستان ومردم آن بگشایند با قلم توانای خود مشتی محکم بردهنشان بکوبید وآنها را برسرجایشان بنشانید ودل دوستان را شادمان کنید.
    موفق وپاینده باد فرزندان اصیل وغمخوارافغانستان و مرگ ابدی باد بردشمنان افغانستان ودر رأس پرویزاین پرچمی پیرو ببرک وطن فروش.

    آنلاین : http://نیست

    • جناب محترم علی کوهزادی وچکچکی گک هزار چهره اش بنام بامیانی که شاید جلال بایانی زنفروش باشد!
      نخست اینکه اگر جناب عالی ازعقل ودرایت کار بگیرید نه احساسات خشک وذهنی گرایی بوضوح می بنید که مضامین مقالات من درین سایت خودش نمایانگر این است که اگر من رابطه ایی با مقامات رژیم آخوندی درقم ویا تهران داشته باشم؛ با این نوع مقالات روشنگرانه وبیدارگرانه خصوصا درقسمت زنها وجنبش های فیمنیستی اگر بدست شان بیفتم پوستم را کاه ُپرمیکنند، آیا احمقی درین کرهء خاکی ا پیدا خواهد شد که بدون سند وبرهان ادعا کند که مرا( پرویز بهمن) را مقامات رژیم آخوندی پول میدهند تا میان باشنده گان یک کشوریکه خودش بخودی خود قرنهاست درآتش نفاق وبدبختی وخانه جنگی می سوزد بی اتفاقی؟ واختلاف را دامن بزند؟
      کسی را گفتند که شعر بگو . آن بیچاره که شعر بلد نبود گفت : درختهای سرکوه را کی شانده / مه قربانت شوم ای میرعلم جان/
      آیا جناب عالی زمانیکه این جملات را می نویسید باخود فکرنمی کنید که ایران چه ضرورت دارد دریک آتش خانهء نفاق؛ پولش را آنهم ازطریق اشخاصی که علنا خبرهای عریان شدن دختران مصری را ازکشورهای اروپایی برای بیداری زنان با عکس وتصاویر عریان آنها به نشر می سپارد مصرف کند؟ آیا شما واقعا خدای ناخواسته احمق تشریف دارید و یا اینکه خودرا قصد به کوچه حماقت می زنید؟ آیا مقامات یک نظام آخوندی؛ برای دشمنان فکری وایدیالوژیک خویش پول میدهند؟
      اما میدانم که شما معذور هستید. زیرا هرصدای که بخاطر إعادهء حقوق حقهء باشنده گان وشهروندان این سرزمین بلند شود آنرا به همین نامهای کهنه وفرسوده باید خاموش سازید. صرف باید اشخاصی مانند پرویز بهمن جاسوس باشند آنهم ازکشوری چون ایران که درسایه اش میخ می کوبد ولی اشخاصی ازجنس نبیل مسکینیار وعارف عبارسی وسیستانی واسعمیل یون وسیدعبدالله کاظم وطرفداران سابق رژیم شاهی وهزاران نوکر ومزدور سوسیالخور وعاقهای پدر ومادر در کشورهای اروپایی که برای إعادهء نظامهای تمامیتخواه قومی فرتوت گذشته درچارجوب نام کثیف " افغان" شب وروز خواب را برخویش حرام گردانیده اند آنها ملی ؟ گرا؟ ها و وطندوست ها تشریف دارند وازتمام برچسبها وتاپه های جاسوسی پاک ومنزه تشریف دارند.
      جناب عالی هرچند اینجا خوب شد که درمورد خاندان سعید افغانی اعتراف کرده اید که آن خاندان کثیف مربوط انگلیس بوده است که با این کارتان جناب عالی در واقعیت امر؛ انگیزهء نوشتن مقالهء مرا توجیه کرده اید وحتی آنرا به ذغال تشبیه کرده اید که جاسوس بودن وخاین بودن این خاندان هیچ جای اما واگر ندارد وسیاه بودنش ثابت است. ولی برداشت این بندهء حقیر فقیر سراپا تقصیر این است که این نظریهء تان را دریک محفلی که درآن اوغانهای لر وبر حضور داشته باشند به مجردیکه چنین ادعا را علیه خاندان سعید افغانی اقامه نمائید اوغانهای ناسیونالیست وفاشیست قومگرا دهن تان را مانند توپ والیبال سرویس میکنند، اگر دروغ میگویم لطفا از اعضای جرگهء اوغانهای لر وبر درلندن ودیگر کشورهای اروپایی که برای حذف خط دیورند تشکیلاتی را بوجود آورده اند بپرسید که صلاح الدین سعیدی سعید افغانی درآنجا چه کاره است؟
      خیر! اگر خبرنباشید من شما را باخبر می سازم؛ ایشان مشاور حقوقی همین جرگهء اوغانهای لر وبر تشریف دارند، که چندین صد عضو درآن حق العضویت می پردازد، جلسات ماهانه وسالانه درکشورهای اروپایی برپا میکنند؛ تظاهرات وراهپیمایی ها را سازمان میدهند. حال که جناب عالی ایشان را ازپدر پدر نوکر انگلیس خوانده اید؛ خانهء پدر وپدرکلان تان آباد که ثابت کردید که اصلا کسی درین ماتمکده ای که نامش را " افغانستان" گذاشته اند ودرمیان اینقدر اوغانهای که لاف وطندوستی وپشتونخواهی شان گوش خلایق را تا آسمانها کر کرده است یک انسان حلالی وجود ندارد همه اش از پدر وپدر کلان نوکر وچاکر انگلیس می باشند. پس حالا اگر عین اتهام را آقای سعیدی ویا من بالای شما وارد کنیم که جناب عالی نیز هم جاسوس تشریف دارید برای رد این اتهام چه پاسخی درچانته دارید؟
      من آنچه راجع به خاندان سعیدی معلومات داشتم؛ نوشتم اما راست اش ازین موضوع خبرنداشتم که پدران وی بدستور انگلیس ها در لغمان جابجا گردیده و به نفع انگلیس ها کار میکرده اند.
      آنچه که من ازخلال بیوگرافی سعید افغانی خوانده ام؛ ایشان فرزند مولوی عبدالمجید مشهور به خنگر ملا؛ خطیب مسجد جامع شهرمهترلام درلغمان بوده و درتقسیمات قبیلوی مربوط عشیرهء (ساپی) می باشند؛ ولی شما را خدا خیر بدهد که ازیک ُبعد پنهان دیگر این خاندان مارا خبر ساختید که این خاندان اصلا به وسیلهء انگلیسها درلغمان جابجا گردیده واصالت پشتونی ندارند. پرسش این است که چند درصد پشتونها این ادعای شمارا قبول دارند؟
      درمورد گیلانی ها، حضرات مجددی؛ پاچا ها چه میگوئید چقدر اعضای این خاندانها به وحدت وتمامیت ارضی افغانستان صادقانه می اندیشند؟ درمورد گل پاچا الفت چه میگویید که پشتونها وی را پدر افکار ناسیونالیستی خویش ویکی ازچهار ستارهء درخشان زبان وادبیات پشتومیدانند؟ آیا میتوانید به یک پشتون بگویید که گل پاچا الفت جاسوس انگلیس بود؟
      ولی بهرحال آقای کوهزادی!
      به نظر من دوران اینقدر جاسوس خواندن وجاسوش تلقی کردن به سررسیده است وچنین برچسب زدنهای طفلانه؛ کار خیلی آسان وسهل است ولی اثبات آن اندک زور میخواهد؛ امروز با این انقلابی که درعرصهء تکنالوژی معلوماتی رخ داده است شما جلو افکار وعقاید مردم را گرفته نمیتوانید. هرکی که مخالف نظر شما بود او حتما باید جاسوس باشد؛ وجاسوس هم ازکشورهای که جناب عالی با آنها سر ستیزه جویی دارید. بیائید ازین افکار قرون وسطایی ؛ خودتان را بیرون کنید.
      من طرفدار اختلاف ودشمنی وبی اتفاقی درکشور خودم ؛ زادگاه خودم که بدبختانه خود قرنهاست به مرض نفاق وشقاق وخانه جنگی مبتلا بوده است نیستم؛ حرف من ساده است وآن اینکه این کشور؛ مال تمام باشنده گان این کشور است؛ شما پرسیده اید که مریض درحال نزع؛ به دوا ضرورت دارد یا به تغیر نام؟
      جواب من این است که این مثال تان هرگز با وضعیت جاری کشور همخوانی ندارد. مریض من وتو؛ بیماری خیلی کهن دارد که حالا به سرطان تبدیل شده است؛ برای بیرون کشیدن غدهء سرطانی شما نیاز به عمل جراحی دارید تا آن عده را از بدن مریض بیرون کنید؛ آن غده؛ همین نام ناموزون ونا زیبای " افغانستان" است که هیچ مبنای حقوقی ندارد؛ اگر شما حذف این نام را نفاق انگیز میدانید پس بدانید که نفاق درمغز وکلهء شما ریشه دوانیده است؛ من میگویم که یک هزاره یا تاجیک ویا ازبیک یا یک پشتون محمد زایی وشهری شده مانند نواسه های ظاهرشاه که حرفی ازپشتون وپشتونوالی نمیدانند چه ضرورت دارند که خودشان را" افغان" بنامد؟
      باز زمانیکه همه " افغان" میشوند؛ تکلیف افغانهای آنطرف مرز افغانستان درمناطق قبایل وپشاور وبلوچستان که سی ملیون انسان را تشکیل میدهند وهمین اشخاصی مانند سعیدی ها برای پیوستن با آنها هرروز برضد پاکستان گلو پاره میکنند چه میشود؟
      شما خواهان چه می باشید؟ چه باید شود که ازین قدر اتهام زنی وبرچسپ رهایی یافته وکشورمان نیز ازین منجلاب بدبختی نجات یابد؟
      امیدوارم که با اعصاب آرام بتوانید پاسخ این سوالها را بدهید.
      با احترام
      پرویز بهمن
      یادداشت: درآخر میخواستم که یک فوتوی آقای صلاح الدین سعیدی را که آقای کوهزادی جاسوس بودنش را مانند ذغال یک چیز ثابت شده میدانند اینجا بگذارم که درآن بخش پشتوی تلویزیون آشنا به وی لقب محقق وپژوهشگر افغان درشهرلندن را داده بود تاخواننده گان کابل پرس? خود؛ قضاوت بفرمایند که آیا درمطبوعات اوغانی؛ کوهزادی صاحب را مردم بحیث شخص وطنپرست ولیکوال برسمیت می شناسند ویا صلاح الدین خان را؟ کدام یک وطنپرست است کدام یک جاسوس؟ ولی ازنظر تخنیکی این عکس با فورم رایانه ام برابر نبود که آنرا به آینده موکول می نمایم

  • تاجیک جان لینک بالا را در یوتوب باز کن افغان را فراموش کن وبه خودت وبادران ایرانیت نفرین بفرست که شما کور های مادر زاد هستید ویا اینکه چشمان تانرا از دیدن حقایق بسته اید.
    درین یوتوب بالا صحنۀ دلخراش از یک افغان مظلوم را میبینید که بوسیلۀ ایرانی های متجاوز برای تخریب به سوریه فرستاده شده (وآن جوان مظلوم بنام ومشخصات ذیل:
    نام : سفر محمد
    نام پدر : خانعلی
    محل تولد : بلخ
    محل صدور پاسپورت : ریاست عمومی پاسپورت کابل
    تاریخ صدور 14/11/2011 )
    تا در جنگ سوریه کشته شود ؟؟؟ افغان با کشورسوریه هیچ کاری ودشمنی ندارد این کیست که این جوانان افغان را به پیش واز مرگ به قربانگاه می فرستند همانطوریکه هزاران افغان مظلوم را در جنگ عراق نابود کردند. این مشت نمونه خروار است .بتو و باداران انسان کش تو نفرین ابدی باد لطفا چشمتانرا روی مسایل اصلی باز کنید و از خوش خدمتی به بیگانگان که قصد عدم شما را دارند بخاطر هموطنان مظلوم تان بخصوص درین مقطع حساس از تاریخ بگذرید و بوطن تان دلبسوزانید .
    : یاداشت با تاسف که لینک را این بخش نپذیرفت ولی در یوتوپ اگر مراجعه کنید این فاجعه را خواهید دید. که جنازه یک افغان جوان چگونه در کشور سوریه رسیده است. امیدوارم این حادثه شما را بیدار کند . این صحنه ی دلخراش تازه در یوتوب افتاده است.

    آنلاین : http://ندارم

  • اقای کوهزادی !
    تا جایی که بنده نوشته های آقای بهمن را دنبال کرده ام ؛ ایشان در هیچ حایی از " تاجیکیزم" دفاع نکرده و به نام کدام قوم مشخص شعار نداده است . این که شما اورا " تاجیک جان" خطاب می کنید نمایانگر گرایش پنهان شما به قومگرایی ونفرت تان از تاجیک هامی باشد . این در حالی است که بهمن به صورت مشخص درمورد بیعدالتی و تفوق طلبی قومی می نویسد ودر کامنت بالا نیز موضع خویش را دربرابر رژیم آخوندی ایران روشن کرده است . وقتی کسی چشم خودرا بسته و بدون توجه به سخن جانب مقابل خود باز هم به اتهامات سخیف خویش ادامه می دهد؛ معلوم است که ریگی به کفش دارد .مثالی که شما از فرد استخدام شده از سوی ایران در جنگ سوریه آورده اید ؛ تنها یک چیز را ثابت می کند و آن این که درافغانستان - و تمام جهان - فراوان انسان های خود فروخته ای را می توان پیدا کرد که دربرابر پول یا در نتیجه ی شست و شوی مغزی و ایدیالوژی زدگی ودیگر عوامل؛ به مزدور جنگی تبدیل شود واین مساله هیچ ربطی به نسبت اتنیکی کسی ندارد .اگربرداشت شما این است که هر مزدور جنگی می تواند نماد ماهیت مزدور منشانه ی یک قوم باشد ، پس می باید پشتون های " لر وبر " را یکسره وبی هیچ استثنا خود فروخته ومزدور منش بخونیم چرا که تمام تروریستان طالبی در افغانستان و پاکستان از میان پشتون ها برخاسته اند. آیا شما با چنین استدلال موافقید؟ اگرچنین استدلال را پوچ وغیر علمی می دانید، پس تفکر خودرا اصلاح کنید و پس از این اززدن تاپه ی جاسوسی بر دیگران اجتناب کنید که گفته اند : کسی که خود در خانه ی شیشه ای نشسته است نباید به سوی
    دیگران سنگ پرتاب کند.

  • جناب فرشید
    اول بخوانید باز امضاکنید . نظر هشتم در نظرخواهی ها ی حاضر شخصی بنام تاجیک چیزی نوشته اند و من در جواب او نوشته ام . نه برای گماشته ایران .
    2 درعصر انترنت یعنی عصر دانش وعلم شرم نیست که یک قوم را کلا ً مورد اهانت قرار بدهیم ؟ پس شرم ابدب به آن کسانی که یک قوم را دربست از بغض وکینه ی شخصی خود بنام بد یاد میکند وزمینه نفاق وبرادر کشی را فراهم میسازند . اقوام محترم افغانستان چه تاجیک عزیز باشد چه پشتون عزیز ، چه هزارۀ عزیز چه بلوچ عزیز چه وزبک عزیز وچه ترکمن عزیز چه نورستانی عزیز وچه بخش هندو وسک عزیز ودیگران عزیز ، همه گلهای درخشان وزیبای گلستان افغانستان هستند . این شما هستید که در برابر انسان وانسانیت حساسیت دارید. بروید دانش بیاموزید وبغض هایتانرا کنترول نماید تا بر شما خر سواری نکنند

    • آقای کوهزادی عزیز!
      من ازشما جواب خواسته بودم نه از محترم " تاجیک" ویا ازجناب فرشید؛ ولی جناب عالی درحالیکه سلسلهء مناظره را نخست بامن آغاز کرده اید ولی حالا با اشخاص دیگری خودرا مصروف ساخته اید وبه این بهانه ازارائهء جواب طفره میروید.
      اینکه جنابعالی اقوام وملیتهای کشوررا به گلهای رنگارنگ یک باغ تشبیه کرده اید خداوند برای تان اجر وپاداش عظیم نصیب فرماید اگر درین قول تان صادق باشید.
      اما دست کم برداشت من ازاشخاصی مانند جناب عالی این است که درین قول تان صادق نیستید؛ اگر افغانستان نزد شما باغی است که درآن گلهای رنگارنگ درطول تاریخ وجود داشته و دارند؛ پس این تنگنظریها وتعصبات قومی چندین قرنه به چه معنی است؟ من و شما بحیث باغبانهای این باغ چه مکلفیت داریم؟ آیا شما بحیث باغبان این باغ مکلفیت دارید که ازهمهء گلها مساویانه وارسی کنید و یا اینکه یک گل را به یک بهانهء واهی از صحنه حذف نموده وبجای آن گل غیر طبیعی خودرا که تازه از آنسوی مرز دیورند باخود آورده اید بنشانید وآنرا آبیاری میکنید تا ریشه بگیرد؟
      پس درینصورت شما باغبان ماهر وخوش ذوق نیستید وهرگز صلاحیت باغبانی را درهمچو باغ ندارید.
      زیرا اگر باغبان دلسوز وباوجدان وخوش ذوق می بودید نباید هیچ گل را بر گل دیگر ترجیح میدادید. یکی را بخاطر استعمال یک واژهء اصلی زبان مادری اش؛ نوکربیگانه دانسته ودیگری را بخاطر اکثریت بودن واقلیت بودن جعلی وخیالی؛ سزاوار حکومت کردن ندانسته وآن دیگری را بقایای چنگیز ومغول دانسته وصدها وهزاران تراژیدی دیگر که درطول دوصد وشصت سال باغبانی غیرماهرانهء شما درین باغ رخ داده است.
      پس اگر وجدان انسانی دارید؛ بگذارید که همهء این گلها درین گلزار حق ابرازموجودیت وهستی داشته باشند؛ سرود ملی خودشان را داشته باشند؛ درساختار نظام ودولت از اقتدار مشروع برخوردار باشند؛ آمار وارقام درست وحسابی درتمامی عرصه ها وشؤون زنده گی باید صورت بگیرد؛ از قومیتها وتبارها گرفته تا فرهنگ وبهداشت از بیکاران گرفته تا معتادان مواد مخدر؛ ازا دو تابعیته های پاکستانی وافغانستانی گرفته تا دارنده گان پاسپورت امریکایی واروپایی؛ ازمالیه پردازان گرفته تا مفتخوران بیکار؛ ازبیسوادان گرفته تا پروفیسوران دانشگاهی؛ ازپروفیسوران وهنرمندان واقعی واصلی گرفته تا دارنده گان اسناد جعلی؛ از جوانان مجرد گرفته تا جوانان متاهل ازمرگ ومیر مادران ونوازادان گرفته تا حد اوسط عمر هرشهروند؛ از انسانهای سالم وصحت مند گرفته تا مصابین امراض روانی وایدس وخلاصه همهء شؤون زنده گی را این احصایئه گیرهای دقیق باید دربر بگیرد . این چیزهایست که درقرن بیست ویک که جنابعالی ازآن با تبختر یاد میکنید ازنیازهای ابتدایی وپیش پا افتادهء یک جامعهء بشری حساب می شوند که باید بوجود آید؛ درغیر آن جامعه بطرف هلاکت ونیستی سوق داده میشود.
      ولی درجهت مقابل؛ اگر افکار جناب عالی را مورد ارزیابی قرار دهیم خلاصه اش این است که: افغانستان خانهء هر ( افغان) است؛ همهء ساکنان این کشور باید خودشان را ( افغان) بدانند وبه آن افتخار نمایند. کوچکترین حرف زدن ازتاجیک وازبیک وهزاره ؛ نفاق افگنی وخیانت ملی تلقی شده وگویندهء آن متهم به جاسوسی به کشورهای بیگانه میشود. هیچ کسی حق ندارد غیر ازین نام مبارک؛ دیگر نامی را بالای خودش بگذارد؛ همهء گلهای رنگارنگ این باغ؟ هستیم ولی افغان باقی می مانیم.
      امادرصحنهء عمل:
      (افغان) یعنی پشتون، یعنی قوم برگزیده وزورمند؛ قوم شمشیرزن؛ باشنده های بومی این آب وخاک که نظام وحاکمیت را باید در دست خویش داشته باشند؛ درغیرآن ؛ آن حاکمیت ونظامی که درآن افغان اصیل در رأس هرم قدرت قرار نداشته باشد نظام مشروع نیست وهرگز درصحنهء داخلی وخارجی مشروعیت ندارد.
      این قوم زورمند علاوه برموضوعات فوق؛ مدعی است که ازسالها به اینطرف زبانش باوجودیکه قدرت وزعامت سیاسی را در دشت داشته نیز محکوم بوده وحالا مطابق پیش بینی های سازمان یونسکو؛ این زبان درحال مردن است؛ پس به تعبیر این " افغان" زمانیکه زبان می میرد؛ آن ملت نیز با آن یکجا دفن میگردد؛ پس راه حل درین است؛ که کشور اصلی وزادگاه خودش را تا جان دارد؛ باید " افغانیزه وپشتونیزه" نماید. کلمات و واژه های خودش را به زور وبه بهانهء ترمینالوژی ملی درزبان دیگران تخته کند.
      از آمار وارقام واحصاییه گیری نیز نباید حرفی بمیان آید؛ اگر بیاید همان احصایئه گیری محمد انعام واک در دههء هشتاد میلادی که مشهور به دههء درگیریهای احزاب جهادی بود خودش یک نمونهء کامل این احصائیه گیری است. درحال حاضرهرگونه احصایئه گیری وآمارگیری نیز بدلیل جنگ وبدبختی امکان پذیرنیست وحتما رژیم آخندی که درکمین نشسته درین کار جعل میکند وآمار دیگران را بیشتر می سازد.
      نه تنها که رژیم آخوندی دشمن این خاک وسرزمین است؛ بلکه تمام دنیا وکشورهای جهان با این سرزمین خدا داد درجنگ ونبرد اند؛ تمام کشورهای جهان درین سرزمین خدا داد جاسوس دارند که به نفع آن کشورها لابی گری میکنند؛ پاکستان هم دشمن؛ هندوستان هم بخاطر پاکستان باما دوستی میکند ومنافع خودش را دارد ؛ درغیرآن ؛ آن کشورنیز جواسیس خودرا درین کشور دارد؛ عربستان سعودی هم دشمن؛ امریکا هم اشغالگر ودشمن؛ کشورهای عضو ناتو هم دشمن؛ ترکیه هم دشمن؛ چین هم دشمن؛ روسیه وانگلیس را که مپرس که خون عساکرشان درین خاک شیران ریخته شده وپوزشان بخاک مالیده شده است. تمامی این کشورهای جهان ؛ در دشمنی با ایل جلیل افغان قرار گرفته اند. هرکی درین کشورهای یاد شده زنده گی کرده ویا با این کشورها به نحوی درارتباط بوده ومیخواهد تغیراتی درکشور بوجود بیاورد ؛ اوحتما جاسوس همان کشور می باشد.
      بناء بهترین راه؛ بخاطر حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی؟ همانا اختیارنمودن سکوت مطلق درین موارد است واین کار ازوجایب هرانسان شریف و وطنپرست این سرزمین شمرده میشود. انسان وطنپرست درسرزمین افغانستان کنونی به نظر آقای کوهزادی صاحب کسی است که درچنین مواردی هرگز لب به سخن نگشاید.
      خودش را باید" افغان" بداند. صدایش را بلند نسازد تا وحدت ملی برهم نخورد. پس حالا شما بفرمائید آقای کوهزادی! که شما جاسوس ونفاق افگن استید یا من بیچارهء ایکه خواهان ایجاد تغیرات جذری واساسی درزنده گی مردم بشمول پشتونها می باشم؟
      با احترام
      پرویز بهمن

  • قابل توجه شرف باخته های مقیم افغان جرمن آنلاین:
    شما در هر موقع و فرصت که نمی توانید از عزت و شرف تان دفاع نمائید صرف و صرف و صرف برای نفاق افگنی و تائید خود فروشی های تان ایران را مطرح می سازید. در حالیکه خود در بست در خدمت آی اس آی پاکستان قرار داشته و هر جنایات و رذالت تان را در قالب دفاع از وطن یعنی افغان و افغانستان غیر قابل دفاع می پوشانید در حالیکه شما یگانه گروه اوباش می باشید که با نشناختن حد و مرز برای افغانستان علیه افغانستان عمل نموده و عمدا زمینه مداخله پاکستان را مهیا می سازید. در وبسایت کثیف تان بنام افغان جرمن تان یگانه نقش تان نفاق افگنی و رذالت علیه افغانستان بحیث یک کشور مستقل می باشید ولی باز هم می خواهید این طور وانمود سازید که شما برای دفاع از وحدت کار می کنید. شرم و ننگ بر شما باد و شرم و ننگ بر رسالت رذالت آمیز تان باد!

  • قابل توجه دوستان:
    یگانه وبسایتی که در چهره و لباس پشتون و غیر پشتون علیه پشتون و غیر پشتون در فعالیت می باشد افغان جرمن می باشید. در حالیکه اکثریت اعضای این وبسایت بدنام از پشتو و پشتونیزم برای افغانستان سورنای می نوازند خود نه پشتون بوده و نه از پشتونیزم خبر دارند و صرف صرف این کار را از روی رذالت شان صورت می دهند. ننگ و نفرین بر این گروه خائن بزدل شرف باختگان! در اینجا شما ببنید که از نام و نشان هزاره بنام بامیانی ... به چه شکل سو استفاده می کنند. تف بر رسالت این بی هویت های تاریخ.

  • خطاب به بهمن ایرانی غیر افغان!
    از اینکه شما وقت کافی دارید و از مزد بی زحمت که دریافت میکنید مثل آخوند های ایرانی جز به نفاق و افتراق ودشمنی برادران قومی افغانستان وظیفه ی دیگر ندارید پس بگذارید تا من که روزانه دوازده ساعت کار میکنم حد اقل وقت پیداکنم تا سوالات طفلانه شما را جواب بدهم من سوالات طفلانه شما را به وقفه ها در حال نفس گرفتن در کار که آنها را چاپ کرده با خود سر کار میبرم بعدا ً در تفریح میخوانم ودر غیر آن دیگر امکان ندارم . تا دفعتا ً جواب شما را بنگارم .انگشت افگار گرفتن خصلت شماست . زیرا اقوام افغانستان را خصلتا ً از انگشت افگارگرفته اید.
    شما چند سوال نموده بودید که مرا هم با دلایل خودم متهم به جاسوسی کرده میتوانید. عرض شود که : اتهام جاسوسی بالای کسی وارد است که دست به نفاق میزند یک قوم را در بست سگ خطاب میکند و خود که ایرانی است چنین وانمود میکند که دایی مهربانتر از مادر قاضی شده واز اقوام دیگر بدفاع نشسته است هاهاهاها. در حالیکه در اصل منظورتان اینست تا اقوام که واقعا ً تحت ستم بودند آنها را بشور آورید ودر برابر یک قوم تحریک کنید تا زمینه ی جنگهای سودبخش به نفع بادران تان آغاز شود . ودر آن جنگ خشک وتر یکسان بسوزند به ایرانیی چی بدرک که تمام افغانستان نابود شود .
    این چهار دهه اخیرشاهد مدعای ماست تمام خبرگان وطن میدانند. که کی به آسیاب دشمن آب میریزد. ببین تفاوت ما از کجاست تابکجا ؟
    هم اکنون از شما میپرسم که از افرازات شما که شاید نامش را استدلالات بنامید چه تاثیری در اصلاح جامعه دارد . چه تاثیر برای آرامش جامعه دارد. جز نفاق افکنی و ایجاد تعصبات بی جا ـ که نتایج آن در جنگ افشار ودها جنگ دیگر ملموس است.
    نتایج افرازات شما سبب شده که بیمار ارذل بنام "خان" در همین نظر خواهی ها نفر هفتم در عصر حاضر، حاضر میشود که ازطریق دهان خود را در مستراح چنین خالی نماید : "به سگ بودن اوغان باید بر خود ببالید چرا که سگ بیچاره وفا دار است ولی اغان بی وفا , نا مرد , سست پیمان , غلام, خائین وطن فروش , معامله گر ................. "
    برای چنین اشخاص شما پیغمبر هستید مبارکتان باد اگر کسی عین کلمات را برای یک قوم دیگر بنویسد که در تمام اقوام خوب وبد وجود دارد شما تف برویش نمی اندازید. ؟ اگر جواب نه باشد، که سطح "خان" وشما یکسان است واگر جواب بلی باشد. پس نتیجه کارتانرا قاضی صاحب خود متوجه باشید که برای دشمن چقدر مفید است. سند جاسوسی تان در غیر آن مثل شما هیچ سند جاسوسی کسی جز عملش قابل رویت نیست.
    توجه کنید قطع نظراز بغض وکینۀ کودنانه، کدام قوم در تاریخ ممکن است که همه آنها را بنام وطنفروشان وخیانت کاران آن نفرین کرده باشند؟ . در تاریخ چنین شاهد نداریم. که کسی قومی را بخاطر جنایکارانش منفور دانسته باشند. حتی در جوامع پیش رفته اگر فرزند خانواده به جنایت دست میزند جز خود او اعضای دیگرمحترم خانواده ایشان از اتهام مبری میشمارند. بخاطر نازی ها نمی توان تمام آلمانی ها را بد خطاب کرد بخاطر صهیونیزم نمی توان تمام قوم محترم یهود را به نکوهش گرفت . بخاطر زردشتی های جنایت پیشۀ فارس نمی توان قوم محترم فارس را ملامت کرد. قوم مُغل را نباید بنام هلاگو خان نفرین کرد. پشتون را نباید بنام نادر سفاک ملامحمد عمر ، احدی ودیگر جنایتکارانش منفور کرد قوم محترم تاجک ومردم محترم پنجشیررا نباید بنام خاندان دزدان سرگردنه احمدشاه مسعود ، عبدالله عبدالله ؛ قانونی وفهیم و خاندان ربانی نفرین کرد، اشخاص یاد شده که مثل کنه ها از خون مردم مکیده اند و ازسیری در حال کفیدن هستند .
    قوم محترم وزبک را نباید بخاطر دوستم وگلم جمع ها یش نفرین کرد قوم باشرف هزاره را نباید بخاطر خلیلی ها نفرین کرد . اگر چنین تمیز در میان باشد این خود اصول انسانیت وشرف است. همه اقوام شریف اینرا نیک میدانند جز کسانیکه گماشته شده باشند.
    امروزتعدادی ازاشخاص را میبینیم که منسوب به اقوام مختلف افغانستان میباشند که در شاخه های قدرت رژیم فعلی حضور دارند وبرای مردم خود جز جنایت ورذالت دگر هیچ ارمغان ندارند و مردم در مجموع از دست همین منسوبین خودخاک بسر شده اند. مثل دولت های ستمگر پشتون که برای پشتونهای بینوا جز بدبختی هیچ چیز دیگر را به ارمغان نیاوردند واز برکت همان جنایتکاران است که پشتونها در میان دره ها وکوهپایه ها از تمدن بدورمانده اند و زندگی بومی بدوی دارند وفرصت طلبان ارذل با کوبیدن پشتونها بهترین زمینه نفاق را فراهم کرده میتوانند. در حالیکه اگر چشم بصیرت باشد نسبت به تمام اقوام افغانستان فقط برای قوم هزاره و پشتون بیشتر باید دلسوختاند . زیرا هم اکنون بیشتر آنها دربدر وخاکبسر شده اند. پس از دید گاه یک شخص متمدن هیچ کدام این غاصبین قدرت را، به اقوام محترم شان منسوب نمیکنیم. زیرا همه آنها خود فروختگان وجواسیس اند که عمل جنایی وخیانت شان ثابت میکند که آنها از اقوام خود و وطن خود بریده اند و چون لومپن ها در غارت کشور دست طولی دارند. آنها بخاطر بقای خود به اقوام شان فخر میفروشند.
    حالا از شما میپرسم که اگر افغانستان از چنگ همسایگان و 44 کشور حریص خلاص شود در آن صورت نام افغانستان را تمام اتبای آن دور از دشمنی با منطق وبرهان خرستان یا بهمن ستان یا هرچیز دیگر که لازم میدانند بگذارند بهتر نخواهد بود؟ یا این شیوه ی را که شما خود را دایی مهربانتر از مادر ساخته اید وهزار فیصد به ضرر تمام اقوام افغانستان است وهزار فیصد به نفع تمام جنگ افروزان فرصت طلب داخلی همسایه ها ودیگران میبشد. این عمل شما سند وابستگی شما به دشمنان است و بس، مبارک تان باد

    آنلاین : http://ندارم

  • جناب کوهزادی!
    با این پاسخ بی محتوا وآکنده از بغض و کین توزی ؛ ماهیت مدعیات خویش را بیش تر از پیش عریان ساخته ایداید زیرا جناب بهمن را بار دیگر وبی هیچ مدرک واستدلال منطقی " ایرانی" خوانده اید . این عذر بدتر ازگناه ونشاندهنده ی فرهنگ لومپنی می تواند تلقی شود وبس . معلوم است که در فرهنگ شخصی شما ارزشی به نام مسوولیت و اخلاق مدنی وجودندارد. برای شما هر آدم غیر پشتون وفارسی نویس که حرفی ازواقعیت های تلخ تاریخی وسیاسی کشور به میان آورد که مزاج متفرعن شوونیست های قبیله ای را خوش نیافتد ؛ می شود ایرانی وجاسوس ایران . شما در کامنت خویش همچنان بنده را " دشمن انسان وانسانیت" خوانده اید. چنین حملات هیستریک نشاندهنده ی مغز علیل و اندیشه ی بیمار شخصی چون شما می تواندبود ودیگر هیچ . از این روادامه ی بحث باشما را کاملن بیهوده می دانم . شما می توانید به چرنیات خویش ادامه دهید .

    • جناب آقای علی کوهزادی یا همان تنویر وبابر پشین!
      آنطوریکه جناب فرشید هم فرموده اند؛ متاسفانه وبا دریغ ودرد خدای ناخواسته جناب عالی احمق تر ازآن استید که باشما بتوان به بحث ومناقشه پرداخت؛ مرغ شما یک لینگ دارد؛ نظر دوست عزیزم (خان) درینجا اصلا مطرح بحث نبود ولی شما بخاطر گریز ازاصل موضوع به فرعیات پیچیده اید وخان گرانقدر را بهانه قرار داده ومطابق اصطلاح خودتان به خارج نمودن افرازات بدنی تان مبادرت ورزیده اید.
      دوست عزیز! شما بحث را با همین اتهامات واهی وتوخالی میخواهید به انحراف بکشانید. سخن ازآنجا آغاز شد که جناب عالی کشور کنونی افغانستان را بمثابهء یک باغ ویک گلستان برسمیت شناختید؛ حالا سوالی مطرح میگردد که گر جناب بحال این خلق ستمدیده ومظلوم بشمول پشتونها دلسوز باشید و درقدم اول خودتان را باغبان این گلستان بدانید چرا سخنان مرا بدون سند ومدرک وابسته به ایران آخوندی میکنید؟ درحالیکه این بندهء حقیر فقیر سراپا تقصیر درنوشته هایم رژیم ارتجاعی آخوندی را عامل سیه روزی وتباهی وعقب گرد خلق بیچارهء ایران میدانم؛ پرسش من ازشما خیلی کوتاه بود وشما ناحق خودرا به در ودیوار می کوبید. من پرسیده ام که آیا مقامات آخوندی ایران که با یک ابرقدرتی چون امریکا آماده مقابله ورویا رویی می باشند اینقدر احمق تشریف دارند که به اشخاصی چون پرویز بهمن پول بدهند تا نفاق ودشمنی را میان مردم افغانستان که بدون آنهم درآتش نفاق وشقاق قرنها سوخته اند چاق بسازد؟
      کدام آتش تعصب؟ کدام نفاق؟ کسیکه مدعی است که افغانستان تنهاکشور افغانهاست واین افغانها اند که برسرنوشت ومقدرات این کشور تصیمیم میگیرند نفاق انداز نیستند؟ آیا جناب روستار تره کی وهاشمیان صاحب وغمخورصاحب وخواتی صاحب وطارق بزگرصاحب ومرادزی صاحب ودیگر دکتوران وپروفیسوران وکاندیدهای مراکز علمی و اکادمیسنی که روز وشب برای ایجاد لوی افغانستان چرند وچتیات می نویسند نفاق اندازان ومتعصبان وجاسوسان تشریف نداشته باشند که من بیچارهء هردم شهید؟
      من هیچ ندانستم که تعبیر جناب عالی ازنفاق وتعصب قومی چیست؟ افغانستان خودش یک کشور چند قومی وچند فرهنگی است که جناب عالی نیز آنرا درپیام قبلی تان بمثابهء یک باغ برسمیت شناخته اید؛ پرسش این است که اگر شما واقعا به این اندیشهءتان صادقانه باور دارید چرا نمیگذارید که هرگل آزادانه درفضای آزاد وبدون تعصب نام خودش را داشته باشد فرهنگ وزبان وسرود ملی خودش را داشته باشد؟
      اگر شما واقعا به قول قبلی تان ایستاد می مانید چه لازم دارید که نام یگ گل را بالای تمام گل ها بگذارید وبه زور وجبر چندین گل را به فرمان خودتان به یک نام صدا بزنید؟
      پرسش دیگر اینکه آیا کسی که این پرسش را ازجناب عالی مطرح کرد باید حتما جاسوس ایران باشد؟
      آیا غیرازجاسوسان ایران دیگرکسی این پرسشها را ازشما مطرح نمیکنند؟
      آیا باور دارید که نسلهای آینده کما کان به همین مفکورهء قرون وسطایی وظالمانهء تان سرتسلیم وانقیاد فرود می آورند وباهمین نام توهین آمیز هویت ملی خویش را رقم میزنند؟
      حالا درمیان اینقدر کشور شما تنها ایران را متهم به جانبداری از اقوام غیر پشتون میکنید؛ آنهم بخاطریکه درآنکشور زبان فارسی کاربرد دارد؛ درحالیکه این یک غلط محض است؛ ایران ورژیم آخوندی درجای که منافع رژیم و کشورش درآن مضمر باشد حتی با طالب وملاعمر نیز میتواند سازش کند چنانچه که کرده است؛ حتی درجنگ اذربایجان وارمنستان؛ درکنار ارمنستان مسیحی قرار گرفت تا آذربایجان که من سلسلهء این بحث سخیف را باشما اکنون درینجا مطرح نمی سازم.
      شما هند را چرا نمیتوانید متهم به نفاق افگنی درامور داخلی افغانستان نمائید؟ همان هندوستانی که رسما نام جادهء مشهور (چینکی پوری ) که سفارت افغانستان درآن موقعیت دارد نام آن جاده را به نام نامی قهرمان افسانوی ملت تاجیک زنده یاد احمدشاه مسعود بزرگ نامگذاری کرده کسی را که جناب عالی درهمین پیام تان؛ دزد سرگردنه نام برده اید؟
      چرا مرا متهم به جاسوسی به هند نمی کنید؟
      همان هندیکه نظامش براساس دموکراسی ونظام فدرال بنا یافته وحتی ازکوچکترین اقلیتهای دینی ومذهبی به کرسی های بلند ریاست پارلمان وریاست جمهوری ونخست وزیری راه یافته اند؟
      آیا بمن مقامات هندی پول داده تا نفاق را میان مردم افغانستان چاق سازم؟
      ببنید که خودتان با اظهارات غیر مسؤولانهء تان خودتان را رسوا ساختید. درمورد خاندان سعید افغانی نیز تیر خودرا آورده اید و درعوض آن یک مشت کلمات عامیانه وتکراری را نشخوار کرده اید که اصلا قابل تبصره نیست.
      اینکه رژیمهای پشتونی چرا خدمتی به خلق پشتون نکرده اند علتش واضح است؛ وآن اینکه: جامعهء پشتونی ( افغانی) یک جامعهء قبیلوی است؛ هرقبیله که حاکم شوده قبیلهء دیگررا باید ازپا درآورد. تاریخ جنگهای قبیلوی مختص به افغانستان نبوده بلکه بسیاری ازکشورهای عربی را نیز دربرمیگیرد.
      ولی جنابعالی طرفداراین استید که باید این موضوعات را مطرح نکنم تا تضاد ونفاق میان مردم تشدید نیابد.
      ای آدمیزاد!
      دوصد وشصت وسال این وطن درین آتش وتفرقه های قومی می سوزد؛ به اعتراف حبیب منگل یکی از اعضای بلند پایهء جناح پرچم:" آنقدر ما مردم افغانستان که میان خود ما جنگیده ایم؛ آنقدر به ناموس یکدیگر تجاوز کرده ایم وخودرا تباه کرده ایم که بانیروی اجنبی چنین جنگها را نکرده ایم".
      "مصاحبهء رادیویی حبیب منگل با سایت خاوران"
      اما جناب عالی هیچ نمیدانم که ازکدام اتحاد و وحدت ملی حرف میزنید که من ازآن تاکنون خبر ندارم.
      نشود که آرامش قبل ازطوفان چهل سالهء ظاهرشاه را برخ مابکشید ؟ آیا منظور تان از وحدت وبرادری وثبات وامنیت واتفاق همان دوره است؟ اگر باشد سخت دراشتباه افتیده اید عزیزم.
      فرموده اید که من به یک ملیت توهین روا داشته ام؛ نخیر دوست عزیز! ملت ویا قومیکه خودش راضی به ذلت وخواری باشد آن ملت را شما را عزیز ساخته نمیتوانید؛ من میگویم که بیائید که این نام توهین آمیز را ازسرخویش پس کنیم ومانند دیگر ملل متمدن جهان خودمان را نو بسازیم وبه قول زنده یاد غبار لباس چرکین ارتجاع وعقب مانده گی وقبیله گرایی را ازتن خویش بیرون کنیم ولی شما میگوئید که نخیر من درچارچوب همین نام باقی می مانم؛ پس حالا شما بفرمائید بگوئید که کی کی را توهین کرده است؟ سخنان دیگرهم دارم که آنرا درپیام بعدی خدمت تان بعرض میرسانم.
      با احترام
      پرویزبهمن

    • جهت اطلاع مزید جناب علی کوهزادی امروز سری به آرشیف اخبار هند زدم که یک خبر چندسال پیش را برای اثبات مدعایم درپیام قبلی ام اینجا بیرون نویس نموده وخدمت آقای علی کوهزادی میگذارم.
      " دهلي جديد نام احمدشاه مسعود قهرمان ملي افغانستان را در خود جا داد
      دهلي جديد، مركز كشور پهناور هند روز پنجشنبه شانزدهم حمل 1386 برابر با پنجم اپريل 2007 نام بزرگ احمدشاه مسعود،‌ قهرمان ملي افغانستان را در خود حك كرد.
      به اساس گزارش هاي رسيده ...از دهلي جديد "چانكي پوري شانتي نگر" كه در دوجناح آن سفارت خانه هاي خارجي مقيم دهلي موقعيت دارند و يكي از باشكوه ترين جاده هاي دهلي جديد بوده وشادابي ويژه اي دارد كه منتهي مي گردد به قصر رياست جمهوري هند، رسماً از سوي دولت هند در حضورداشت رئيس دولت افغانستان حامدكرزي بنام احمدشاه مسعود مسمي گرديد.
      كشورهند، همواره دوستي خاصي با افغانستان داشته و در زمان مقاومت حمايت سياسي از افغانستان مي نمود و بعداز فروپاشي تروريسم در عرصه بازسازي سهم بارزي ايفا نمود، و اين بار دوستي عميق خود را به تسجيل رسانيده و بزرگترين جاده پايتخت خود را بنام قهرمان ملي افغانستان احمدشاه مسعود(رح) مسمي مي نمايد

  • خطاب به بهمن گماشته ی ایرانی غیر افغان !
    در فهمیدن سخن ها یا شما مشکل دارید یا اینکه بقول گاندی بزرگ خود را بخواب زده اید که بیدار کردن شما امر ناممکن شده است .
    هند ودست درازی هایش ، پاکستان ودست درازی های گاوزورانه اش مورد بحث نبود ونیست. این شما هستید که چون غرقی از خس وخاشاک مدد می طلبید. چرا من ایران را عمده کرده ام ؟ بخاطریکه این نام برداری افغانستان چنانچه برایتان واضح نوشتم وهمه میدانند که این کار در پروژه ی فارس های عظمت طلب بیمارپرونده شده است. آنگاه شاه احمق ایران را با جشن های دوهزاروپنجصد ساله خر کردند و از صحنه سیاست چون کشکش از بیرون پرت کردند و حالا سوار بر چند آخوند احمق که شما نیز به حماقت آنها پی برده اید پروژه شانرا به همان قوت ادامه میدهند وسوگلی های مثل شما را با زرنگی خاص اجیر کرده اند تا کار این پروژه را در مناطق که میتوانند ادامه دهند . تو چطور می خواهی این حقیقیت عیان را پنهان کنی ؟ آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود. درست میگی که دولت ایران را میکوبی. انکار نمی کنم ولی موضوع عظمت طلبی ایران را چنان ظریفانه به حاشیه میکشی که کس متوجه آن نمی شود .ای دغل ! رسالت تو نشانگرخدمتگذاری تو به ایرانی های فاشیست عظمت طلب است.
    جواب هایکه از تو میخوانم اینست که خود میبری وخود می دوزی و بر قامت دیگران میپوشانی ، وباز آنرا جواب میگویی ؟؟ تا خرامت را کسی متوجه نشود .
    جناب توظیف شده .
    اگر تو از آخوند های ایران انتقاد میکنی به این معنی نیست که تو ضد ایران هستی، خیر تو از کانال دیگر که عملت بیانگر وابستگی هایت به آن دونان عظمت طلب ایران است نشان میدهد. باداران عظمت طلب تو که خود را در لباس آخوند ها جا زده اند ترا توظیف کرده اند . عمل تو سند وابستگی آشکارتوست.
    من وتمام افغانها باشرف و باعزت طرفداراین نیستیم که ایرانی های عظمت طلب کودن بوسیلۀ شما برای ما تصمیم بگیرند و تعیین تکلیف نمایند، تا جامعه ما را با نفاق ازهم بکسلند. تا کنون باتمام خیانت کاری های مورخ نما ها و امثال مثل شما ها نتوانستند این باهم بودن مردم را خدشه دار کنند. باهمی مردم در طول تاریخ شاهد سقوط بزرگترین سوپر پاورها ا ز سکندر تا اتحاد شوروی میباشد و این یگانه سرمایه مردم است که نباید آنرا مردم ما از دست بدهند. اینکه شما آنرا نمی بینید ، آفتاب را چه گناهست. درین راستا دولت های تاجیکی وپشتونی ارذل مثل حکومات خلق وپرچم ، رژیم طالبی ملاعمر پاکستانی ، رژیم مشترک ایرانی و پاکسانی ملا ربانی، رژیم انگلیسی حبیب کلکانی، رژیم انگلیسی نادر کورسفاک، رژیم انگلیسی شاه شجاع مشهور به ارمنی ودیگران که عظمت این سرزمین یک دست را به اشاره بادارانشان دگرگون کردند ولی بفضل خداوند هنوز در بین مردم همزیستی باهمی به اوجش وجود دارد. چشم دشمن کور که مردم دوست ودشمنشان را خوب تفکیک کرده میتوانند. عظمت طلبی تقریبا ً صد ساله ی منحوس ایرانی ملهم از صهیونیزم و بعد از نازیسم در 1935که مبتلا به این مرض شدند از جانب قدرت های بزرگ مثل انگلستان وامریکا موظف شده اند تا در منطقه چه افغانستان باشد چه ترک وچه اعراب باید این مُخل برای برهم زدن آرامش وترقی این مناطق مثل گذشته (در زمان شاه منحیث ژاندارم) در منطقه برای اخلال ونفاق فعال باشد و حاضر باشد. کسی که برای این پروژه کار میکند وبه هرکلامی که بخواهد مردم را فریب دهد مگر عملش را خوشبختانه پنهان کرده نمی تواند. بقول مردم شتر دزدی و خم خم رفتن امر نا ممکن است. ( با وجود دشمنی بظاهر ایران با غرب وصیهونیزم ولی بازهم میبینیم که این سوگلی شانرا غرب وصیهونیزم چقدر عزیز می شمارند. بخاطر که ایران در منطقه دست باز داشته باشد دولت دشمن اورا که صدام باشد در بغداد منهدم میکنند و رژیم طالبان را که نزدیک بود سر خور ایران شود در افغانستان سقوط میدهند. همچنان برای دست باز ایرا ن در منطقه سبب میشود تا هردو جامه عراق وافغانستان را که خود غربی ها در آنها حضور وتشریف دارد ولی روز بروز نفوذ ایران را در افغانستان وعراق بوسیلۀ اشخاص مثل شما ها گسترش میدهند. نام مذهبی ابوبکر وعمر وعثمان آنهم در کشور که ادعای فق حنفی دارد بطاق نسیان گذاشته میشود ونام علی پیشوای مذهبی ما را، از در ودیوار در آهنگ ها ورقص های سما در کوچه بازار چنان وافردر بازار مکاره فراوان میشود که نزدیک است سر دل من شیعه نیز ببارد. در لبنان حزب الله ها را تقویت میکنند تا بیروت را نگذارند که مثل گذشته از لحاظ رفاه ، امریکای کوچک شود. درین زمینه حرف بسیار و وقت کم من باید خود را بکار برسانم تا لقمه نان مهاجرشده مثل من که اعاشه واباته ما را تضمین میکند از دست ندهم.
    دیگر اینکه شما از مثال باغ افغانستان سؤ استفاده کردید و من وخود را باغبان این باغ خطاب کردید. کور خواندید. به این قند شکنی های احمقانه دلخوش نکنید. مردم باشرف و با عزت افغانستان عزیز شما را در باغ اجازه نخواهد داد اگر نام اصلی تانرا دقیق بشناسند. انتخاب نام مستعار شما زرنگی شما را نشان میدهد که برای کی کار میکنید. با شما که مرغ تان بقول خودتان یک پا دارد و خود را بخواب زده اید به پرس های اساسی که دامنگیرتان میشود جواب نمی نگارید. صحبت کردن با شمای گماشته شده ضیاع وقت است . شما ایکه با این جملۀ ننگین تان: " ملت ویا قومیکه خودش راضی به ذلت وخواری باشد؟؟؟؟ "
    این جمله چگونه به زبان تان راست می آید ودم از فهم وقلمداری میزنید؟ امروز در کلمه (عقب مانده) خبرگان متوجه شده اند وآنرا که از جانب استعمار چپانده شده بود چنین تصحیح کردند (عقب نگهداشته شده) یعنی دست مغرض در این عقب مادگی دخیل بوده است وهیچ انسانی خواستار عقب ماندگی نیست وتویی گماشته شده، بی شرمانه مینویسی که : " ملت ویا قومیکه خودش راضی به ذلت وخواری باشد؟؟؟؟ ". این با آن فرق بسیار دارد. مثل که شما از روی غرض کلمه ( سک افغان ) را برای فریب "خان" ها و فرشید ها ( افغان سک) ترجه کرده بودید. که بغض وکینه تانرا ازنه ۹ سوراخ تان در حال فوران نشان میداد. ننگ ابدی بر شما که در برابر مزد چرب به چه ذلت وپستی تن در داده اید. جامعه شناسی حکم میکند که یک کتلۀ انسانی حتی بدوی کانیبالیست، هرگز چنین خفت را قبولدار نمی شود که راضی به ذلت وخواری باشد . در هیچ جای جهان کسی حاضر نمیشود تا در برابر یک قوم دیگر چنین چیزی بنویسد . اگر به سویه شما سقوط کنم خواهم گفت که هیچ پشتونی مثل شما چنین جمله سخیف را نوشته نکرده و نخواهد کرد.
    من صد بار گفتم که من ضد تغییر نام نیستم وخاطر نشان کردم که این تغییر نام نباید بر اساس مفکوره ایرانی ها خود خواه صورت بگیرد این یک موضوع خانگی است که میشودآنرا در یک ریفندم عمومی و درآرامش تام با توافق نظر، دوراز دشمنی دور از دست درازی های بیگانگان فیصله کرد . گرچه اگر فردا همین نام تغییر کند هیچ تاثیر بر رفاه وترقی جامعه افغانی نخواهد داشت وروی تلاش گران مثل بهمن ها سیاه خواهد شد زیرا تغییر اساسی در تغییر اقتصادی است. ولی شما با داشتن مرغ یک پایه تان خوب میدانید که این عمل تان سبب نفاق عمومی میشود و ضربه مستقیم آن به اساس رفاه یعنی اقتصاد سرزمین ما وارد می آید.و این عمل تان خدمت شما را به بادران تان صادقانه نشان میدهد. ازینرو هی تلاش دارید و همچون ترجیع بند آنرا طوطا وار تکرا میکینید. پس با چنین بیمار جزمی و مؤظف شده که بنام "پرویز بهمن" بسنده نمی کند و عطش درونی اش آرام نمیگیرد ناچار میشود تا بنام های دیگر نیز دُر افشانی کند. نباید صحبت را با چنین گماشته شده ی قسم خورده ادامه داد .
    من در عصر تمدن نمی توانم قومیت خود را بالاتر از قومیت دیگران بدانم تمام اقوام افغانستان وجهان برای من یکسان قابل احترام وستایش اند زیرا همه آنها جامعه انسانی جهانی را میسازند وانسان هستند. اما من جنایتکاران را که بهر قومی جهانی وملی که وابسته باشد، نفرین ابدی میکنم .
    در پایان فرصت را غنیمت شمرده از نگاه تیز بین وملی جناب بامیانی سپاسگزار ومشکورم و برای دید انسانی وملی ایشان سر فرود می آورم. قلم شان توانا ودم شان گرم باد. علی کوهزادی

  • علی کوهزادی (عجب ماسکی):
    وقتی شما ایران را بدون هیچ دلیلی عمدا مطرح می سازید، ایران باید مطرح باشد ولی هند و پاکستان نه؟! چرا؟! شما با ایران امروزی بحیث یک کشور هیچ مشکل ندارید زیرا همین ایران امروزی سرنوشت شما را بسویه رهبری افغانی تان در دست دارد و کرزی در رهبری تان معاش ماهوار خویش را از ایران بشکل یورو و نقد دریافت می کند. در حقیقت امر شما با تاریخ کشوری بنام افغانستان کنونی مخالفت دارید و اگر شما رذالت افغانیت تان را دور کنید چیزی جز ایرانی بودن تان بحیث افتخار این سرزمین تاریخی برای شما و چاکران اجنبی باقی نمی ماند.
    شما انکار نمی توانید که افغانستان تاریخ چندین هزار ساله دارد ولی شما صرف و صرف می خواهید بالای افغانستان تاکید کنید که یک افغانی که عمر جوانی اش را در بچه بی ریشی ایرانی های زمانش تیر نموده بنام احمد ابدالی ملتانی الاصل در شهر قندهار سر قدرت می رسد. این کار چطور ممکن است؟ شما چطور می توانید به پنهان سازی آفتاب با دو انگشت موفق شوید. آیا جعل کاری های خاندان سلطنتی افغانستان زیر نظر سردار غدار محمد داود و همکارانش با چاپ پته خزانه از طریق عبدالحی حبیبی، نویسنده مغولی الاصل افغانی، موفق شد که برای افغان و افغانستان هویت کاذب ببخشد؟ پاسخ باین سئوال منفیست. احمد ملتانی یک پتان بود و او هیچ وقت ادعا نکرد که بالای سرزمینی بنام افغانستان حکومت کرد ... واحمد ملتانی را افغان معرفی کردن و او را موسس افغانستان معرفی کردن یکی از رذالت های افغانی می باشد. این یک جعل تاریخ است که در زمان سلطنت سردار محمد ظاهر خان صورت گرفت. در صورتیکه واقعیت از این قرار باشد شما چطور می توانید با ضدیت با ایران تاریخ افغانستان کنونی را مسخ کنید؟ این هم یک واقعیت است که شما با پاکستان و هند مخالفت نمی ورزید زیرا اصلیت یک افغان بر می گردد به تاریخ هند و پاکستان امروزی. آیا پاکستانی ها هندی بودن شان را انکار می توانند؟ چطور ممکن است که یک پاکستانی از تاریخ خویش بنام هند منکر شود؟ پاکستان مثل افغانستان تاریخ ندارد. اکثر افغان ها باین باور اند که پاکستان یک کشور جعلیست و تاریخ ندارد و باید محو گردد ولی عین افغان های جاهل از این حقیقت در مورد افغانستان کاذب چشم پوشی می نمایند، چرا؟
    در صورتیکه ما توطئه افغانیت را که بر اساس جهالت و سرتنبگی استوار است از معادله خارج سازیم، برای ساکنین این سرزمین تاریخی چیزی جز ایران و ایرانیت باقی نمی ماند. ایران و ایرانیت نام و مظهر تمدن این سرزمین باستانی است. هر ملت و مملکت امروزی برای یافتن جایگاه مناسب در بین کشورهای متمدن تاریخی باستانی خویش را زنده می سازند بجز افغان که چیزی جز دهشت و زن فروشی و زندگی قبیلوی دست آوردی ندارند. من چرا خود را افغان قبول کنم که در غیاث اللغت های جهان بحیث یک سگ شکاری معرفی می گردد. امروز پروسه و پروژه افغان سازی این حیطه باین هدف صورت می گیرد که ساکنین با تمدن این کشور را توهین نمایند. شما جناب علی گوهری در این کار بحیث یک مزدور مورد بهره برداری قرار می گیرید ولی باز هم انگشت نوکر بودن را بسوی دیگران نشانه می گیرید!
    شما اگر گوگل صورت دهید زیر هر نام دیگر بجز افغان مثلا خراسان، ایران .... شما معلوماتی را بدست آورده می توانید که در آن مفاهیم انسانی و تمدن نهفته است ولی زیر نام و نشان افغان شما چیزی جز دهشت، ترور، دزدی، زن فروشی، بچه بازی .... و غیره یافت نمی توانید. پس ما چرا خود را باین ننگ آلوده سازیم تا وحدت ملی در افغانستان حفظ گردد؟ آیا وحدت ملی می تواند بر معیارهای منفی بنا گردند؟ چرا شما نمی توانید اصول مدنی و انسانی را برای ایجاد وحدت ملی در افغانستان پیشکش نمی توانید؟ شما چرا با کسانیکه می خواهند زندگی انسانی و مدنی بر اساس معیارهای مدنی داشته باشد، مخالفت می ورزید؟

  • آقای کوهزادی!
    هرچند که سیاق کلام و هیجانات وشعارهای توخالی تان به اعظم جان سیستانی بزرگمرد می ماند ولی من با این موضوع کاری ندارم؛ جناب کاندید اکادمیسن سیستانی ازنظر روانی مشکلات دارند بخاطریکه ایشان درطی نمودن مدارج علمی پیشرفت ننمود وهمچنان درمقام کاندیدی سنگک شد وتا آخرمفتخر به دریافت لقب اکادمیسن نگردید وازین ناحیه سخت در رنج وعذاب است؛ روی همین منظور گاهی به نعل میکوبد وگاهی هم به میخ؛ گاهی پشتونهای شهرمالمو را فاقد استعداد متمدن شدن معرفی میکند وزمانی دیگر؛ سر از آستین عظمت طلبان پشتون درمی آورد ولی بهرحال چه علی کوهزادی باشی ویا هم اعظم جان سیستانی؛ برایم فرق نمیکند؛ بسیارمطالبی را که میخواستم برای تان بازگونمایم ؛ خوشبتختانه جناب ( باب) آنها را خوبتر و واضحتر ازمن مطرح نموده اند. تنها چیزیکه من میخواهم حضور انور باسعادت تان بعرض برسانم این است که: من چیزی ازینقدر لاطائلات گویی های بی ربط شما نه آموختم؛ جز اینکه یک مشت کلمات پادرهوا واحساساتی وخالی ازهرگونه منطق را درین صفحه ریخته اید که درخلال آن مرا ازکشور وزادگاهم رانده اید ودربست به کشور دیگری منتسب ساخته اید تا برای ابد صدایم را بلند نسازم. دوست عزیز!
    زمان عربده کردنها؛ شعار دادنها؛ تبعیدکردنها؛ سلب تابعیت کردنها؛ برچسب زدنهای غیر عقلانی وبی سند گذشته است؛ جهان امروز با چنین فرهنگی درحال وداع کردن است ولی دریغا که شما هنوزهم درخواب خرگوش بسر می برید؛ نسل امروز؛ ازشما دلیل وبرهان میخواهد؛ نه دشنام نه اتهام ونه هم کج بحثی.
    جالب تر ازهمه اینکه مرا متهم به گماشته بودن ایران نموده اید ولی ازسوال اساسی من درمورد صلاح الدین سعیدی سعید افغانی که صلب موضوع بحث را تشکیل میدهد؛ طفره میروید که وی را بکدام سند از پدر پدر نوکر وغلام انگلیس معرفی کرده اید؟ اگر او نوکر وغلام انگلیس است؛ دیگر همفکران ورفقای قلمی وی چرا نوکر وگماشتهء انگلیس نیستند؟ ازکجا معلوم که خود جنابعالی نیز گماشتهء انگلیس نباشید؟ هدف من دفاع ازصلاح الدین سعیدی سعید افغانی نیست؛ میخواستم خواننده گان عزیز بدانند که معیار نزد جناب عالی برای اینقدر برچسب زدنهای بی رویه که یکی را از پدر پدر نوکر وغلام انگلیس میخوانید ودیگری را وابسته به عظمت طلبان فارس میخوانید ودیگری را وابسته به عظمت طلبان پان ترکیست میخوانید چیست؟ ولی این بار سوم است که جناب عالی ازدادن این پاسخ طفره رفته اید. نقطهء جالب دیگر اینکه درین تیوری پردازیهای خیال پردازانه ازنقش ترکیه وازبکستان نیز غافل مانده اید ودرگرد؛ ایران وفارسیست ها را آماج اتهامات واهی قرار داده اید که اصلا وجود واقعی ندارد. بنا به فرمودهء محترم ( باب) هدف جناب عالی از برجسته ساختن نقش ایران پوشاندن رد پای پاکستان وپاکستانیهای پشتون تبار وپرده انداختن بر هویت جعلی ( افغان) است که هردو کشور افغانستان وپاکستان درینجا باهم اتحاد منافع دارند.اگر نمیداشتند در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه؛ دولت وقت در زمان تغیر نام کشورفارس به ایران؛ لا اقل صدای اعتراض خود را بلند میکرد که نکرد؛ برعلاوه تمام نامهای تاریخی این کشور باستانی را که درآن حرفی از واژه های اوغانی نبود؛ یکسره همه را رنگ اوغانی داد؛ سبزوار را به شیندند تبدیل کرد؛ قزل قلعه را به پشتون کوت؛ روستای خواجه بها الدین را به ( اشپولی) وصدها جنایت دیگر فرهنگی را که ذکر همهء اینها ازحوصلهء این مقال خارج است.
    جناب کوهزادی صاحب ویا سیستانی صاحب بزرگوار درموارد؛ صهیونیزم واسرائیل وایران بزرگ وغیره چیزهای را سرهم بندی کرده اید که خودتان نیز ازحل این معادله عاجز مانده اید. ولی بهرترتیب این لاطائلات گویی های تان ارزش تبصره را ندارند.
    من درکشوریکه نامش را به زور وجبر وبدون هیچگونه منطق انسانی بدستور ابر قدرت های استعماری روس وانگلیس افغانستان گذاشته اند؛ از پدر وپدر کلانهایم زاده شده ام؛ درخوشی وغم مردمم زیسته ام؛ تاریخ کشور خودم را مطالعه میکنم؛ ازتجارب کشورهای دیگر نیز استفاده میکنم؛ آنرا به زبان مردم خویش ترجمه کرده وبخدمت علاقه مندان مضامین خویش میگذارم. بنده به این تیوریهای خیال پردازانه وکودکوکانهء تان اصلا هیچ ارتباط ندارم؛ زیرا این چیزها خیالات واهی یک کودک هفت ساله است.
    اما آنچه که من ادعا دارم واقعیت وحقیقت روشن تر از آفتاب است؛ عظمت طلبان فارسیست را کسی ندیده ولی عظمت طلبان لوی افغانستان را که دراصل افغانستان را بکام جنرالهای پاکستانی فرو می برند حضور فزیکی دارند.
    آنانیکه صدای ایجاد کشوری ازاباسین تا آمورا به اهتزار درآورده اند ومعامله های گربه وموش را با باداران انگلیسی وپاکستانی شان براه انداخته اند هرماه وهرسال درکشورهای اروپایی زیر نام جرگهء دیورند جمع شده وبرای فروبردن افغانستان به کام جنرالهای پاکستانی سعی وتلاش دارند چهره های مشخص ومشهود استند.
    اشخاصی مانند: سرلوچ خان مرادی؛ افراسیاب ختک ؛ مولوی فضل رحمن ؛ حمید گل مومند؛عصمت قانع؛ آصف خواتی ؛علی خان محسود؛ سراج الحق ببرک زی؛ صلاح الدین جان سعیدی سعید افغانی؛ حیب الله غمخور؛ اسمعیل خان یون؛ غفور لیوال؛ زلمی هیواد مل؛ فاروق وردک؛ کریم خرم؛ روستارتره کی؛ اعظم سیستانی؛ طارق بزگر؛ گلبدین حکمتیار؛ ملاعمر؛ هاشمیان وغیره اراذل واوباشان همه وهمه حضور واقعی وفزیکی دارند هم در دستگاه دولت وهم درجبههء مخالف آن؛ اگر جناب شما بپرسم که این عالی جنابان گماشته های کدام کشورها می باشند وبخاطر چه شب وروز خواب را برخویشتن حرام ساخته اند وهرروز درسایتهای انترنتی چتیات می نویسند جواب شما چه خواهد بود؟
    این عالی جنابها طرفدار ایجاد کدام کشور وبراساس چه هویتی می باشند؟
    چرا من حق نداشته باشم که شما واین اشخاص را دربست؛ گماشته های سازمان استخبارات نظامی پاکستان بدانم؟ آن عالی جنابی که با پررویی توسط فیصلهء شورای وزیران کلمات وزبان بخش بزرگی ازکشوررا قدغن وممنوع اعلام میکند؛ آن اکادمی علومی که بدون یک احصائیه گیری دقیق؛ مشخصا آمار پشتونها را شصت درصد اعلام میکند؛ آیا این افراد طرفداران وحدت واتحاد وباهمی وهمزیستی مردم افغانستان تشریف دارند؟ وتنها پرویز بهمن است که باید صدایش را بلند نکند ونظرش را ابراز نکند تا برچسب وابسته بودن را به کشوربیگانه نخورد؟
    اگر ازمن می شنوید زیاد خودتان را به در ودیوار نکوبید که حیثیت خودتان را بیشتر پامال میکنید چنانچه که تاکنون کرده اید؛ لا اقل پیامهای آقایان: باب، فرشید وخان؛ درین ستون خودش نشان میدهد که جناب عالی بخاطر اقناع مخالفان تان ناکام مانده اید اگر به همین سبک تا آخر به بحث تان ادامه دهید؛ به شمار دشمنان جناب عالی افزوده میشود وبر موافقان نظریات بنده نیز می افزائید. بهمین منظور من شمارا ایلا دادنی نیستم؛ یا باید قناعت بدهید ویا قناعت کنید.
    من بخاطریکه بار دیگر این جملهء تانرا تکرار نکنید که: " سخنانم را نفهمیده ایی وخودرا بخواب زده ایی" خدمت آن سرورگرامی بعرض می رسانم که من پوره سخنان جناب عالی را درک کرده ام؛ ازتمام اینقدر لاطائلات گویی های سخیف وتوهین آمیز وهیجانی تان فقط این را برداشت کردم که جناب عالی؛ چند چیزرا قبول دارید: یکی اینکه اعتراف کرده اید که درین وطن بربعضی از اقوام این وطن؛ ستم شده است وآنهم ستم واقعی؛ چنانچه جناب عالی دراوج احساسات وهیجانات تان درپیام قبلی تان چنین درفشانی نموده اید:
    "در حالیکه در اصل منظورتان اینست تا اقوام که واقعا ً تحت ستم بودند آنها را بشور آورید ودر برابر یک قوم تحریک کنید تا زمینه ی جنگهای سودبخش به نفع بادران تان آغاز شود . ودر آن جنگ خشک وتر یکسان بسوزند به ایرانیی چی بدرک که تمام افغانستان نابود شود"
    هرچند جنابعالی چنین اعتراف را بخاطر این نموده اید تا مرا گماشتهء ایرانیها وا نمود کنید ولی یک چیز ازجملات تان کاملا مشهود است که جناب عالی به ستم قومی وملیتی در افغانستان اعتراف نموده اید که واقعا اقوامی درین کشور بوده اند که تحت ستم قرار داشته اند؛ ولی جناب عالی علاج کاررا درسکوت مطلق میدانید بخاطر اینکه بازخوانی این ستم ها تبر ایرانیها را دسته میکند وزمینهء جنگهای قومی فراهم میشود آنهم به سود ایران ؛ به این بهانه میخواهید ازبیداری اقوام وملیتهای تحت ستم جلوگیری نمائید.
    درحالیکه؛ جناب عالی وهم فکران تان؛ دوصد وشصت سال به همین بهانه مردم بیچاره را تحت ستم گرفته اید وبه همین بهانه های واهی میخواهید صدای شانرا درگلو خفه نمائید وحالا که یک منفذی برای خروج درد های مردم پیدا شده است آنرا به بهانه وابسته بودن به ایران میخواهید خاموش نمائید زهی حماقت!!!!!
    دومین مطلبی که ازلاطائلات گویی های شما درک نمودم این است که جناب عالی؛ مخالف تغیر نام افغانستان نیستید ولی طرفدار این استید که باید یک شرایط آرام و مساعد بوجود آید واین موضوع دریک ریفرندوم عمومی به بحث گذاشته شود؛ ولی پرسشهای که در ذهن خطور میکنند اینها اند که: چه تضمینی وجود دارد که حالا چهل کشور دنیا درین کشور حضور دارند فردا هشتاد کشور دنیا اینجا لشکر کشی ننمایند؟ ویا مانند لبنان که قوای سوریه بعداز حملهء اسرائیل داخل آنکشور شد وبه بهانهء امن سازی لبنان سالها درآنجا باقی ماند؛ قوای پاکستان به بهانه اشتراکات دموگرافیکی وجیوگرافیکی آنطوریکه مشرف درزمان حکومتش ادعا کرده بود داخل افغانستان گردیده ویک حکومت مزدور پشتونی نیمه طالبانی ونیمه تکنوکرات را درکابل برسر اقتدار نشانده ومانند انگلیس ها در زمانهای شاه شجاع وامیردوست محمد زمام اموررا بدست بگیرد وخوابهای گلبدین وملاعمر وهاشمیان وروستارتره کی وحمیدگل خان مومند محقق نگردد؟ آیا جناب عالی چنین تضمین را میدهید که درآینده چنین چیزی رخ نمیدهد؟
    موارد دیگری که میخواستم به آن بپردازم خوشبختانه آنرا درپیام محترم ( باب) یافتم وضرورت تکرار آنها را نمی بینم ؛ میتوانید به قناعت ایشان ومن بپردازید.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • دوستان عزیز:
    دوستان افغانی ما از سیاست بوی نبرده و ای کاش این جاهلین عصر برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی افغانستان در برابر ایران امروزی از روی اصول مدنیت و انسانیت اقدام می کردند. در ظاهر آنها می خواهند وانمود سازند که علیه سیاست های ایران مبنی بر توسعه طلبی مقابله صورت می گیرد. شما خوب دقت کنید که طرح مساله بسیار ماهرانه است و از روی شیادی کامل صورت می گیرد. در دنیا هیچکس پیدا نمی شود که ذلت و بردگی ایران را بر آزادی ترجیح دهد!
    شما یک افغان سگ صفت را به گپ بیاورید و بپرسید که تجاوز ایران علیه افغان ها و افغانستان چیست؟ آنها فورا تعرضات خویش را بر فرهنگ و تاریخ مردم افغانستان شروع می کنند. مثلا صحبت با زبان شیرین فارسی که میراث تاریخی نیاکان ما می باشد، یک کار و توطئه ایرانی قلمداد می گردد ولی اگر من به زبان پتان های پاکستانی گپ بزنم، در حقیقت من بحیث یک افغان وطن دوست مورد تحسین و ستایش قرار می گیرم!
    در این جا افغان های سگ صفت رسالت شان را علیه فرهنگ و تاریخ و زبان مردم انجام داده و سپردن و غلام ساختن ساکنین این سرزمین باستانی را به آی اس آی پاکستان، مظهر وطن دوستی افغانی این خود فروخته ها می باشد! وقتی من بگویم "دانشگاه کابل" من تاپه ایرانی بودن می خورم ولی اگر من کلمه عاریتی "پوهنتون" پاکستانی را بکار برم، از من بحیث یک افغان اصیل و صادق تقدیر می گردد!
    این شیوه برخورد یک توطئه و رذالت است و علیه حامیان آن با مشت آهنین باید برخورد صورت گیرد و برای این افراد بی ننگ بی هویت نباید اجازه داده شود که به پیروی از صفت افغانی شان غو بزنند! افغانستان باید مطابق اصول مدنی و سیاسی متداول عصر صورت گیرد، نه بر اساس طبیعت حیوانی افغانیت.

  • قابل توجه قیس کبیر مقیم افغان جرمن آنلاین:
    فرق بین رهبری کثیف طالبان و شما جناب عالی بحیث انجنیر زمنس و بانی افغان جرمن آنلاین در چیست؟ هیچی! ملا عمر و پیروان آغشته در تعصب مذهبی بشیوه آی اس آی پاکستانی می باشند و شما در تعصبات افغانی مورد سوء استفاده قرار می گیرید. تعصب تعصب است، چه برای اغراض مذهبی باشد یا برای اغراض افغانی!
    تف بر وجدان خوابیده شما و تف بر وجدان کثیف افغانی تان بر اساس تعصبات قومی و ملیتی!

  • ببهمن روس ! يا بهمناوف
    اصل نامش غلام بريزنف متولد شهر ولادي وستوك
    ميداني در روسي افغان دشنه را ميكويد در قلب وطن فروشان و ضد و منكر افغان از نسل شادي و خوك است ماخذ و منبع لاطلات بهمنوف
    ميداني كه افغان مثل تو وطن فروش را هرگز هموطن خود نميداند زيرا در وقت كه با والدينت در تانك روسي سوار بودي همه مردم زمزمه ميكردند كه نواده شاهشجاع اول اينبار با شاهشجاع ثاني با فروريخن شرف و عزت خود با مشت از عناصر بي شهامت وبي ارزم
    مياداني زمانيكه همراي بادار ات سوار برتانك امدي همان لحظه افغان هاي غيور و باعزت تو و همقطارانت را ديگر افغان گفتن گناه ميدانستن زيرا انسان هاي شرف باخته هرگز افغان شده نمتوانند تف براننانيكه بر افغانيت توهين ميكنند

  • جناب شخصیکه شهامت معرفی خویش را نداری. نوکری روس در مقایسه با افغان بودن و دفاع از افغانبت و افغانستان کار سهلتر است! نوکری روس یک کار انسانی است ولی یک کار تحقیر آمیز! اما افغانیت و دفاع از افغانیت یک کار حیوانیست! شما چطور می توانید یک افغان حیوان را با یک نوکر روس که یک انسان است مقایسه کنید؟

  • آیۀ شریفه میفرماید که : وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
    ترجمۀ آیۀ شریفه فوق : و حق را به باطل مياميزيد و حق را پنهان مكنيد در حالى كه مى‏دانيد.
    درنوشته های جناب عالی ،علی کوهزادی چیزیکه توجه مرا بخود جلب نمود این بود، که ایشان حقایق تلخ را دور از توقع جناب پرویز بهمن برملاء کردند بدبختانه یا خوشبختانه آنقدر دقیق وکوبنده بود که جناب پرویز بهمن را بسیار پریشان حال ساختند. با معذرت برخلاف عادت جناب پرویز بهمن شروع به توهین زمین وآسمان کرده راه نجات را برایشان حصر دیدند وآنچیز هایکه در بحث اصلا ً دخیل نبودند. به کوبیدن آن چیزها پرداختند. ایشان از دست وپاچگی بسیار موضوعات را گذاشتند و به فرعیات پرداختند. در حالیکه تکیه برحدیث مبارکه پیامبر(ص) اسلام : نه گو که کی گفته، بگو که چی گفته را باید مد نظر میگرفتند و به گفته های ایشان میپرداختند. که نپرداختند. بد بختانه این عمل ایشان سبب سستی سخن ایشان گردید.
    دوم تا جایکه بحث های محترم جناب علی کوهزادی را دنبال کرده ام ایشان هیچگاه از دخالت کشور پاکستان ، هند ودیگران طفره نرفته اند. بلکه با شفافیت به آنها نیز پرداخته است . بنظر بنده عرض کنم که کار عظمت طلبان فارس موضوع اصلی معضلۀ منطقه است که اسرایل و قدرت های اعظم را در خفا به پشتیبانی دارد. این معضله چون باتلاق هر آن افغانستان گرامی را در خود غرق خواهد کرد.
    به سخن جناب کوهزادی باید اضافۀ کرد که اگرقرار باشد ایران را که قدرت های بزرگ دشمن میپندارند!!! چرا مثل دولت طالبان ودولت صدام حسین آنرا ساقط نمی کنند واضح که کاسۀ زیر نیم کاسه است. پس این دقت و موشگافی جناب علی کوهزادی بسیار قابل قدر وحایز اهمیت می باشد. این موضوع با آنکه از طرف رسانه های بین المللی یک عمل ممنوعه تبدیل شده وایران پرستان را نیزخوش نمی اید. بدبختانه جناب پرویز بهمن ازین حقیقت چشم پوشی نموده بحث را از مسیر اصلی خارج کرده اند چرا ؟ قابل مکث است. اینکه محترم پرویزبهمن جنایات پاکستان ودیگرا ن را ادعا دارند که جناب کوهزادی آنها را نادیده گرفته است بنظر بنده این ادعا از انصاف بدور است وآگاهانه صحبت را به بیراهه بردن نشان میدهد بازهم قابل مکث است . برعکس در قدم اول آنچه محیلانه وآرام آرام جامعه ما را و منطقه را چون موریانه، میخورد باید روشن شود و افشا گردد. این چنین افشاگری کار با رسالت هر نویسندۀ ملی در منطقه میباشد .
    جناب محترم کوهزادی با درک دقیق از قضایا ، بسیار مسؤلانه از موضع ملی، شفاف وروشن بدون کدام ابهام پرداخته اند . اینکه جناب پرویز بهمن صاحب آنرا نمی پذیرند مشکل خودشان است. در غیر آن نوشته جناب پرویز بهمن با تاسف از شاخی بشاخی پریدن پرندۀ را میماند که نمی تواند جای ثابت برایش پیدا کند .
    با معذرت زیاد تکیه بر آیۀ مبارکه چیزیکه در نوشتۀ جناب علی کوهزادی مورد پسند بنده نبوده است این بود که برخورد ایشان یک اندازه تند و خشن است. اگر از ملایمت سخن کار بگیرند سخنان ناب شان بیشترمورد پسند واقع خواهد شد . چنانچه جناب پرویز از نرمش قابل قدر استفاده بسیار خوب را مینمایند.
    خداوند کاذبان و دروغگویان را هدایت نمی کند و اسباب بی آبرویشان را فراهم می کند.
    با عرض احترام امین الله عابد

    آنلاین : http://من ویب سایت نداریم

    • جناب آقای امین الله عابد!
      تشکر ازاینکه چند دقیقه وقت تان را صرف حکمیت نا عادلانه ومتناقض میان من وشخصی بنام کوهزادی صاحب نموده اید، پرسش اصلی من ازجناب عالی این است که آیا جناب عالی به آیات قرآن واحادیث پیامبر گرامی باور قلبی دارید ویا اینکه مانند گلبدین وملاعمر ازآن بحیث یک حربه ویک وسیله برای رسیدن به اهداف قومگرایانه وقبیله گرایانه استفادهء ابزاری میکنید؟
      جناب عالی ازحق وباطل ازمنظر قرآن بحث نموده اید وبعد بدون آوردن کوچکترین عبارت وسند ازنوشته های من ویا کوهزادی؛ داوری را به نفع جناب کوهزادی به شکل متناقض وپادرهوای آن ختم شده اعلان فرموده اید. متناقض بخاطری گفتم که در اول جناب عالی از کوهزادی چنین تعریف وتمجید نموده اید بخوانید!
      "درنوشته های جناب عالی ،علی کوهزادی چیزیکه توجه مرا بخود جلب نمود این بود، که ایشان حقایق تلخ را دور از توقع جناب پرویز بهمن برملاء کردند بدبختانه یا خوشبختانه آنقدر دقیق وکوبنده بود که جناب پرویز بهمن را بسیار پریشان حال ساختند. با معذرت برخلاف عادت جناب پرویز بهمن شروع به توهین زمین وآسمان کرده راه نجات را برایشان حصر دیدند وآنچیز هایکه در بحث اصلا ً دخیل نبودند. به کوبیدن آن چیزها پرداختند. ایشان از دست وپاچگی بسیار موضوعات را گذاشتند و به فرعیات پرداختند. در حالیکه تکیه برحدیث مبارکه پیامبر(ص) اسلام : نه گو که کی گفته، بگو که چی گفته را باید مد نظر میگرفتند و به گفته های ایشان میپرداختند. که نپرداختند. بد بختانه این عمل ایشان سبب سستی سخن ایشان گردید"
      کدام حقایق تلخ؟ حالا یک کس شب خواب می بیند که افغانستان را ایران اشغال کرده است وپرویز بهمن را بحیث یک شاه شجاع برکرسی ریاست جمهوری نصب کرده اند آیا این حقایق است؟
      موضوع منازعهء رژیم جمهوری آخوندی ایران با اسرائیل وامریکا به مطالب من چه ارتباط دارد؟ وشما آقای امین الله عابد آیا فرق میان اصل وفرع را میدانید ویا اینکه با این الفاظ میخواهید بازی کنید؟
      آقای کوهزادی مدعی اند که پرویز بهمن گماشتهء ایران است؛ چرا؟ بخاطریکه طرفدار برداشتن نام " افغان" می باشد.آیا مقامات رزیم آخوندی نیز چنین چیزی را میخواهند؟ بلی درخفا میخواهد؛ سند دارید؟ نخیر! آیا رژیم آخوندی با آنهمه مزاج تند آخوندی اش یک نویسنده ایکه عکسها وتصاویر لُخت دختران مصری را برای بیداری زنان ایرانی نشر میکند میتواند مزد بگیر رژیم آخوندی باشد؟
      شاید نه
      آیا اینها به نظر شما آقای امین الله عابد دلایل محکم شمرده میشوند؟
      آیا این فرضیه های خیالی که اسرائیل عقب رژیم جمهوری اسلامی درخفا قرار دارد وبعد همین روابط اسرائیل وایران با نوشته های پرویز بهمن ربط میگیرد آیا به یک طنز وشوخی شباهت ندارند؟آیا این مسایل به نظرشما اصل وصُلب بحث را تشکیل میدهند؟ درکجا من ازیک شاخه به شاخهء دیگر پریده ام؟
      اما آقای امین الله خان عابد درآخر با آنهمه دفاع سرسختانهء شان ازجناب کوهزادی به این نتیجه رسیده اند لطفا بخوانند:
      "با معذرت زیاد تکیه بر آیۀ مبارکه چیزیکه در نوشتۀ جناب علی کوهزادی مورد پسند بنده نبوده است این بود که برخورد ایشان یک اندازه تند و خشن است. اگر از ملایمت سخن کار بگیرند سخنان ناب شان بیشترمورد پسند واقع خواهد شد . چنانچه جناب پرویز از نرمش قابل قدر استفاده بسیار خوب را مینمایند.
      خداوند کاذبان و دروغگویان را هدایت نمی کند و اسباب بی آبرویشان را فراهم می کند."
      در اول من بیچاره را متهم به توهین ودشنام نگاری نمودند ولی درآخر مرا برائت دادند؛ این مثل همان مراحل دادگاه های ثلاثه بود که دراول محکوم به زندان شدم ولی درآخر برائت حاصل کردم. خوب! خانهء تان آباد. توصیهء من به شما این است که بیشتر وبا عمق بیشتر؛ هم جوابیه های مرا وهم اعتراضات جناب گوهری را به غور بخوانند وبعد حکم صادر نمایند.
      اما راجع به استفادهء ابزاری شان ازآیات کلام الله مجید خدمت آن سرور گرامی باید عرض نمایم که اگر ایشان به آیات قرآن بحیث کلام وسخنان الله بزرگ باور وعقیدهء راسخ وقلبی دارند نه قبیلوی وعنعنوی؛ باید قبل ازهرچیز خودشان را درزمینهء حق وباطل ملا سازند وبعد فیصله ایی را صادر نمایند قرآن درمورد داوری وداوران میفرماید:
      " وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل"
      ترجمه: هرگاه میان مردم به داوری نشستید باید عالادنه قضاوت نمائید ( به عدل داوری نمائید)! قرآن سورهء نساء
      " وإن حکمت فاحکم بینهم بالقسط إن الله یحب المقسطین"
      ترجمه: ای پیامبر هرگاه میان شان ( میان غیرمسلمانان) حکمیت وداوری نمودی باید به عدل وداد حکم نمایی که الله عادلان را دوست دارد. قرآن سورهء مائده
      وإن طائفتان من المومنین اقتتلوا؛ فأصلحوا بینهما؛ فإن بغت احداهما علی الاخری؛ فقاتلوا التی تبغی حتی تفی الی امرالله؛ فإن فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل واقسطوا إن الله یحب المقسطین.
      ترجمه: اگر دوطایفه ایی ازمومنان باهم جنگیدند میان شان صلح کنید؛ واگر بعداز انعقاد قرارداد صلح؛ یکی بردیگری بغاوت کرد با جانب باغی بجنگید تا به امر الله گردن نهد؛ زمانیکه به امر الله رجوع کرد میان هردو طرف با داد وعدل اصلاح نمائید وعدالت کنید که الله؛ داد گران را دوست دارد" قرآن سورهء حجرات
      جناب امین الله عابد ازیک حدیت مجعولی سخن بمیان آورده اند که هرگز به حدیت نمی ماند ومحتوای آن به قول فلاسفهء اروپا شبیه است وچنین کارهای غیر اخلاقی منافی مقتضیات ایمان بوده وازمصادر فسق وبهتان شمرده میشود. زیرا کسیکه بر پیامبر ایمان قلبی داشته باشد کوشش میکند که چیزی را بر پیامبر گرامی اسلام از روی نادانی تهمت نزد؛ اقوال بدون سند وگُنگ را بخاطر به کرسی نشاندن یک دلیل شخصی گناه بزرگ شمرده میشود . چنانچه پیامبر گرامی اسلام درحدیثی که از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است میفرماید:
      من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار
      کسیکه برمن یک سخن دروغ وبهتان را می بندد، جای خودش را درآتش دوزخ آماده کرده است.
      تاکید بیشتر پیامبر گرامی اسلام بر تهمت نبستن به ذات مبارک وی بخاطری بود که مبادا کدام سخن ساختگی جای آیات واحکام قرآن را بگیرد. چنانچه که همین حدیث ساختگی وجعلی جناب امین الله عابد درتعارض مطلق با آیهء قرآن قرارگرفته است؛ زیرا کسی که یک خبر گُنگ وبی سند را بدون تحقیق وتعمق به مصادر اصلی آن کورکورانه قبول کند با فرمایشات حضرت باری تعالی درتعارض قرار میگیرد آنجا که ذات الله میفرماید:
      یا ایها الذین آمنوا إن جاءکم فاسق بنبإ فتبینوا أن تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین. قرآن سورهء حجرات
      ترجمه: ای مومنان! اگر یک شخص فاسقی به شما خبری را می آورد ؛ درآن تحقیق کنید قبل ازآنکه به قومی ضرری برسانید وآنگاه برعملکرد تان اظهار پشیمانی وندامت نمائید.
      پس حالا جناب امین الله جان عابد با این خرام دین مدارانهء شان ازکجای سخنان کوهزادی یافته اند واین خبررا موثق یافته اند که پرویز بهمن مزد بگیر ایران بوده وبرای منافع ایران واسرائیل کار میکند؟
      سخنان دیگر نیز دارم که اگر آقای امین الله جان عابد به مایل به ادامهء بحث بودند آنها را با ایشان مطرح می نمایم.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • خدمت خواننده گان عزیز وخدمت دانشمند گرامی جناب (باب) عرض ادب واحترام دارم!
    این عالی جناب بی نامیکه حالا بدون ذکرنام به عربده وتوهین رو آورده وبدون سند وبرهان برمن تاخته است، شاید همان کوهزادی نازنین باشد که دیگر منطق اش روبه تحلیل رفته وحالابه دشنام وعربده رو آورده است؛ ویاهم همان چوبکی شرمندوک اش بنام بامیانی که دراصل همان جلال بایانی معروف است باشد؛ بایانی کسیکه درسویدن به جُرم إعمال خشونت علیه خانمش مدتی را درزندان گذشتانده است وآنهم چه خشونتی که خانم بیچاره را با جبر واکراه به فحشا وهمبسترشدن با رفقایش وا دار ساخته است؛ ولی حالا ازشرم حتی جرأت انتخاب یک نام مستعارراهم درکابل پرس ندارد؛ زیرا به هرنام وهرطرزی که جامه پوشیده است بازهم رسوا گردیده است؛ نامهای رنگارنگی چون: ولیدطرزی؛ پروین… بامی، وغیره که حتی قیس کبیر انجنییرک زمینس ودیگر دست اندرکاران پورتالک اوغان جرمن را وا داشت که ازنشر چنین نامهای رنگارنگ جلوگیری نمایند.
    آری! این کلمات و واژه ها ازمغزگندیده واز دستان بی رمق شخصی بنام جلال بایانی سالها قبل بارها وبارها درکابل پرس نوشته شده وخوانده شده که دیگر هیچ جاذبه ایی ندارند وهیچ خواننده ای عاقلی نمیخواهد که همیشه کلمات و واژه های تکراری را هر روز بخواند ؛ روی همین منظور است که خود بایانی صاحب بزرگوار نیز به اصل موضوع پی برده اند وبعدازین فرار را برقرار؛ گمنامی را برشهرت؛ گوشه نشینی وانزوا را بر حضور دراجتماع ترجیح داده ولی گاه گاهی که مانند یک چرسی معتاد هوای نشخوار کردن همان کلمات واهی برسرش میزند؛ ترجیح میدهد که دیگر حتی ازنام مستعارنیز استفاده نکند؛ زیرا دیگر هیچ نامی نیست که بتواند چهرهء بوقلمونی وی را درانظار به شکل واقعی آن پنهان نماید. وای برحال چنین اشخاص کم اصل وبدذات که از اصل خویش بُریدند و مانند یک قحبه از حیثییت وشرافت وعزت وکرامت انسانی وآبرو وحتی از عفت ناموس خویش نیز دربرابر بیگانه های مهاجم فرهنگی وملی یعنی " افاغنه" گذشتند. چقدر درد آور است زمانیکه یک انسان ازاصالت اش می بُرد؛ بیگانه ها نیز وی را چون یک سگ بی وفا ازخودشان می رانند وبه طعنه برایش میگویند : تو که بدرد هم تباران وهم زبانان خودت نخوردی؛ بدرد ما هرگز نمیخوری. پس ازحلقهء ما بیرون شو
    هیهات من الذله
    خداوند این ذلت جلال بایانی را نصیب هیچکسی نکند که سنگ وچوب بروی لعنت نماید.
    اما عرایض این بندهء عاجز خدمت اش این است که ای انسان حقیر ودرمانده! تاکنون درهیچ دیکشنری زبان روسی؛ کسی معنای افغان را " دشنه" ترجمه نکرده است؛ این ترجمه زادهء نسیج خیالات انسانهای بیمار وحقیریست که درخواب؛ رویاهای عظمت وبزرگی را می بینند؛ اما زمانیکه ازخواب برمیخزند در دنیای واقعیت ؛ بازهم همان معنای " سگ" پیش چشم شان تجسم پیدامیکند. چرا خودت را زیاد زحمت میدهی؟
    دربارهء تانک های روس وغیره نیز تو بیچاره چرند گفته ایی؛ افغانستان را قبلا جد بزرگوار اوغانت بنام سردار داوود تمام مقدراتش را به روسها بخاطر گرفتن پشتونستان سپرده بود ای بی خبر! برو خاطرات حسن شرق را بخوان؛ برو خاطرات صمد غوث را بخوان
    این سخنان آبکی تو حالا هیچ خریدار ندارد. این کشور هردم شهید اززمانیکه نام " سگ" بالایش گذاشته شده؛ فقط همین قبایل شجاع وغیرتی بوده اند که گاه آنرا به روس زمانی به فارس وزمانی هم به انگلیس وحالا میان عرب وپاکستانی وایرانی رقابت را درمیان خودشان در داده اند؛ اینها مانند مالکان دفاتر رهنمای معاملات خانه وزمین درشهرها درین کار مسلکی وحرفوی شده اند وتجارب چند قرنه ازین بابت دارند؛ دفترداران رهنمایی های معاملات اگر میان شهروندان یک کشور خانه ها وزمینهای مردم را میان اهالی یک شهر به شکل مشروع وانسانی آن به بیع ومعامله میگذارند ولی قبایل شجاع افاغنه؛ باب این معاملات را باکشورهای بیرونی همیشه باز نگهداشته اند وهمیشه زمینه ساز لشکرکشی های قوای اجنبی درین کشورشده اند؛ تا جان دارند میفروشند وتا جان دارند تخریب میکنند؛ تو بیچاره درکدام خواب وخیال استی وهنوزهم سخنان گندهء شش سال پیش ات را درکابل پرس تکرار میکنی؛ لطفا ازخواب بیدار شو بایانی عزیز!
    واژه هایت تکراری شده است؛ سبک وسیاق قلمت برای همه آشنا می باشد؛ چه ضروت داری که بار بارخودت را رسوا می سازی؛ از خوبی چه بدی دیده ایی که همیشه به بدی وبدکنشی وبدزبانی روی می آوری؟
    باهمه حال برایت صحت وعافیت میخواهم.
    با احترام
    پرویز بهمن
    این هم عکس افغان شجاع که افغانستان را در بست به روسها فروخت ولی بعد درمعامله ورایزنی باهم جورنیامدند ومیان خریدار وفروشنده جنگ درگرفت

  • قابل توجه امین الله عابد:
    بیا یک مردی بکو و از مداخله بین دو فرد در بحث خودداری فرما و برای دفاع از افغانستان و افغان از خود چیزی بگو. شما چطور می توانید از افغانستان و افغان دفاع کنید؟ واقعیت های غیر قابل انکار حکم می کنند که استقلال افغانستان و تمامیت ارضی این کشور همیشه توسط افغان ها نقض گردیده و افغان ها همیشه افغانستان را به نرخ پشقل فروخته اند! امروز یگانه گروهیکه استقلال و تمامیت ارضی این کشور را نقض و نفی می کند، افغان هاست. مثلا برای دفاع از یک مملکت شرط حتمی و ضروری آن مرز شناخته شده آن مملکت می باشد. شما لطف نموده مرز افغانستان را مشخص سازید. در صورتیکه شما یا از روی جهالت یا از روی تعصب این کار را نتوانید، پس چطور می توانید از این مرکز رذالت دفاع کنید و اگر دفاع می کنید با کدام قدرت و توانائی؟ امروز معاش رهبری تان در ارگ ریاست جمهوری کابل توسط ایران تامین می شود ولی شما از مداخلات ایران صحبت می کنید. اگر براستی هم افغان ها غیرت دارند باید نفقه آل و عیال خود را خود تامین نمایند از روی بی ننگی و بی غیرتی پول ایران را قبول نکنند.

  • دفاع یک افغان از افغانستان به چه معناست؟
    دفاع از افغانستان یعنی دفاع از ارزش های پاکستانی در افغانستان. از نگاه شرف باختگان افغان جرمن (افغانیکه از سایه پشم خایه های جرمن خامپرانی می کنند) وطن دوستی یعنی نگذارند مثلا ساکنین افغانستان خود را افغانستانی بگویند. ساکنین افغانستان عقلا و منطقا افغانستانی شده می توانند ولی نه افغان! این افغان های الاغ صفت چطور خواهند توانست مثلا یک هزاره را افغان سازند؟ من خوش هستم که افغانان بتوانند این کار را بکنند ولی این ها لطف بفرمایند و بگویند که چطور این کار را می توانند .... ای کاش این افغان ها غیرت کنند و از خود در برابر ایران دفاع کنند در حالیکه 24 ساعت این افغانان در رهبری افغان ها از نمکدان ایران نان می خورند. همیشه این ها از روی دروغ از غیرت و شهامت افغانی صحبت می کنند ولی نمی توانند بگویند که این شهامت چیست و برای چیست؟ ما چطور شده می تواند بی ننگی و عزت فروشی را غیرت قبول کنیم ولی نوشتن این گپ ها برای یک افغان بمثابه در گوش یک افغان یاسین شریف خواندن است.

  • سلام برادران عزیز !
    زمانیکه حقیقت برملاء میشود وراه گریز باقی نمیماند انسان های نظیر پرویز بهمن که با چه طمطراق و جملات فریبنده عوام فریبی میکرد ناگهان موضوع را کنار میگذارد به دشنام دادن این و آن ( اشخاص) شروع میکند . دلم بحال این مظلوم وا مانده دربدر سوخت که در کار جاسوسی هم شرمنده و ناکام است . زیرا نتوانست جنایتکاری بادارانش را که آشکار بود ، پنهان کند .چرا کاری کند عاقل که باز آرد پشیمانی وکم زوری . شاید جناب شان پشیمان نشده باشند زیرا داوطلبانه در خدمت بودند .ازاینکه دلایل خارج ازتوقع او بمیان آمد بیچاره را سرسام وسرگشته ساخت . وهیچ آبروی برایش باقی نماند . خدا بداد جواسیس برسد که دیگر راه برگشت ندارند. یا باید کشته شوند ویا تادم مرگ درخدمت باداران باقی باشد . وسلام

    آنلاین : http://من ویب سایت نداریم

    • جناب محترم غلام علی خان!
      نشود که جناب عالی قوهء بینایی تان را از دست داشته باشید؛ کسیکه منطق نداشته باشد به دشنام وتوهین واتهام متوسل می شود؛ اگر منظورتان بحث ومناقشه میان من وعلی کوهزادی بود؛ برعکس او بود که باسخنان خویش حتی مورد پسند طرفدارانش قرار نگرفت پس بخوان این فیصله نامه و اعتراف آقای امین الله عابد را که درمورد من باتمام مخالفتش چه نوشته است:
      " با معذرت زیاد تکیه بر آیۀ مبارکه چیزیکه در نوشتۀ جناب علی کوهزادی مورد پسند بنده نبوده است این بود که برخورد ایشان یک اندازه تند و خشن است. اگر از ملایمت سخن کار بگیرند سخنان ناب شان بیشترمورد پسند واقع خواهد شد . چنانچه جناب پرویز از نرمش قابل قدر استفاده بسیار خوب را مینمایند."
      حالا این جناب عالی استید که باید جواب بدهید که چه کسی ازخشونت ودشنام کار گرفته وچه کسی ازنرمش وملایمت.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • پرویز جان دست وپاچه ووارخطاگک که در کوه هم جای نمیشوی بخاطر کار خلافت که انجام داده یی نمی توانی آنرا مستور کنی. اینکه از سخنان جناب امین الله خان عابد نقل قول میکیند کاش تمام حرفهای آن محترم را نیز نقل میگردید . که اصلا ً آبروی برایتان نگذاشته اند.
    اینک باقی حرفهای ایشانرا خدمت خوانندگان محترم نقل میکنم که شما جایکه حرفهای عادلانه او بنفع تان بود از آن سؤاستفاده را نمودید و چیزی که به نفع تان نبود از آن طفره رفتید . اینک بخاطر دیگران آنرا عینا ً کاپی کرده تکرار میکنم. اگر بخش ازجملات ایشان را قبودار هستید. بخش دیگر از جملات آن محترم نیز چنین خطاب بشما گفته بودند :
    درنوشته های جناب عالی ،علی کوهزادی چیزیکه توجه مرا بخود جلب نمود این بود، که ایشان حقایق تلخ را دور از توقع جناب پرویز بهمن برملاء کردند بدبختانه یا خوشبختانه آنقدر دقیق وکوبنده بود که جناب پرویز بهمن را بسیار پریشان حال ساختند. با معذرت برخلاف عادت جناب پرویز بهمن شروع به توهین زمین وآسمان کرده راه نجات را برایشان حصر دیدند وآنچیز هایکه در بحث اصلا ً دخیل نبودند. به کوبیدن آن چیزها پرداختند. ایشان از دست وپاچگی بسیار موضوعات را گذاشتند و به فرعیات پرداختند. در حالیکه تکیه برحدیث مبارکه پیامبر(ص) اسلام : نه گو که کی گفته، بگو که چی گفته را باید مد نظر میگرفتند و به گفته های ایشان میپرداختند. که نپرداختند. بد بختانه این عمل ایشان سبب سستی سخن ایشان گردید.
    دوم تا جایکه بحث های محترم جناب علی کوهزادی را دنبال کرده ام ایشان هیچگاه از دخالت کشور پاکستان ، هند ودیگران طفره نرفته اند. بلکه با شفافیت به آنها نیز پرداخته است . بنظر بنده عرض کنم که کار عظمت طلبان فارس موضوع اصلی معضلۀ منطقه است که اسرایل و قدرت های اعظم را در خفا به پشتیبانی دارد. این معضله چون باتلاق هر آن افغانستان گرامی را در خود غرق خواهد کرد.
    به سخن جناب کوهزادی باید اضافۀ کرد که اگرقرار باشد ایران را که قدرت های بزرگ دشمن میپندارند!!! چرا مثل دولت طالبان ودولت صدام حسین آنرا ساقط نمی کنند واضح که کاسۀ زیر نیم کاسه است. پس این دقت و موشگافی جناب علی کوهزادی بسیار قابل قدر وحایز اهمیت می باشد. این موضوع با آنکه از طرف رسانه های بین المللی یک عمل ممنوعه تبدیل شده وایران پرستان را نیزخوش نمی اید. بدبختانه جناب پرویز بهمن ازین حقیقت چشم پوشی نموده بحث را از مسیر اصلی خارج کرده اند چرا ؟ قابل مکث است. تکرار احسن عیب ندارد شما موضع ایران را که جهان به جنایاتش اعتراف کرده و به نرخ پشقل افغانهای مهاجر را اعدام میکنند سکوت میکنید طفره می روید. بهمن جان باب بهر شکلی بخواهی خود را پنهان کید بدبختانه حقایق پنهان نمی شوند. حلا فکر میکنم که صد درصد شما حواس تانرا از دست داده اید که شاخ بشاخ در پرش هستید. واقعا ً با ید یک مزدور اجیر شده چنین دیده درایی و پر رویی داشته باشد تا به چنین عمل دست بزند .

  • دوست عزیز غلام علی خان!
    جناب عالی لقمه های جویده شدهء محترم امین الله عابد را دوباره به جویدن گرفته اید. من جواب محترم امین الله عابد را درهمین ستون داده ام ولی مثل اینکه جناب عالی عینکهای تانرا فراموش کرده اید. وجناب عالی ناحق خودتان را باید زحمت بدهید مطالعه فرمائید.
    طوریکه جناب عالی ملاحظه میفرمائید ازچند روز به اینطرف محترم کوهزادی بزرگوار یاهمان آقای سیستانی هیجانی؛ فرار را برقرار ترجیح داده اند وجناب امین الله عابد نیز با خواندن جوابیه ء بنده دنبال مطالعات تفسیر وحدیت رفته اند تا برگردند ویاهم شاید هرگز برنگردند. من اینجا حضورتان هستم وحاضر به تمام پرسشهای عقلانی جناب شما می باشم.
    من درجوابیهء خویش نگاشته ام که محترم امین الله عابد در وهلهء نخست مانند مراحل سه گانه یک دادگاه اول بنده را بدون سند وحجت محکوم به حبس نمودند ولی درخاتمه بنده را برائت داده برعکس کوهزادی صاحب بزرگوار را درحلقهء حشونت گران داخل نمودند وآنهم مطابق فرمودهء آیهء شریفهء قرآنی.
    پرسش ازشما این است که ازنظر روانی چه کسی به خشونت رو می آورد؟ کسی که منطق واضح وبرهان قاطع دارد ویا کسیکه اصلا چیزی درچانته اش موجود نیست وفقط یک مشت الفاظ وکلمات میان تهی را با عربده وبداخلاقی ودشنام وحشونت نثار طرف مقابل میکند؟
    جناب محترم کوهزادی بزرگ با تیوری بافی خیال پردازنهء شان چنین وا نموده ساخته اند که نوشته های من به اختلافات امریکا وایران ارتباط دارد؟ درین چه منطق وجود دارد؟
    همان شعر شاعربیسوادی که لاف ازشاعری میزد ولی وقتیکه مردم ازش خواست که شعر بگوید؛ گفت:
    مه قربانت شوم ای میرعلم جان
    درخت های سرکوه را کی شانده
    بحث من با بحث ایران وامریکا چه ارتباط دارد؟
    آنهم با ابراز خشونت ونفی نمودن حق شهروندی یک طرف وغیره لاطلائلات واراجیفی که اصلا قابل تکرار نیست. پس جناب عالی قبل ازآنکه آن بزرگواران داخل میدان می شدند خیلی ازعجله کار گرفته اید ومرا متهم به دست پاچگی نموده ولقمه های جویده شدهء محترم عابد را بار دیگر جویده اید. خدمت آن سرورگرامی باید اظهاربدارم. خیر وخیریت است؛ نه دست پاچگی درکاراست ونه هم وارخطایی. من اینجا درکابل پرس می مانم تا آن دوستان نازنین ویا شخص جناب عالی اگر جلال بایانی نباشید به شکل منطقی وانسانی مناظرهء خویش ر در داخل موضوع نه خارج از آن ا ادامه میدهیم.
    برایتان خوشی وسعادت آرزو میکنم.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام به دوستا ن عزیز !!
    از اشخاصی مانند پرویز بهمن ، زرنگار ، نوين وعظيم بابک, نادر, شما نباید گله کنید؛ زیرا اینها درهمان ایام کود کی کارشان خراب شده است. اگر خراب نمی بود دشنام نمیدادند. یک شخصی که خودش بزبان خودش اعتراف کرده باشد !!
    ((( پرویز بهمن : من اگر مورد تجاوز جنسی قرار هم گرفته باشم ازگفتن واظهار نمودن آن باکی نخواهم داشت زیرا من درآنصورت خدا نخواسته قربانی بوده ام ))) اگر چی با مریضانی مانند خودت جروبحث کار بیهوده است، و قناعت دادن بشما ناممکن است. چون مرغ شما یک لنگ دارد. وبی خلطه فیر کردن عادت به مرگ شما !!
    الان همه ميفهمند که گاو سياه و شير سفيد است!" !

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس