کرزی هنوز هم آرمانی فکر می کند!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مقاله ای رئیس جمهوری در بی بی سی که تحلیل او از چهار دهه ای اخیر سیاسی درکشور است، در مقاله اش فی المجموع خارجی ها را عامل گرفتاری های افغانستان دانسته و در دومورد که کشور های جهان از افغانستان حمایت کرده( دوره جهاد و دوره جدید) خارجی ها را کشور های می خواند که به دنبال اهداف استراتیژیک خود هستند نه به فکر افغانستان!
در این نوشته رئیس جمهور به جای این که برای برون رفت از مشکلات و برنامه ریزی روی آینده؛ نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدید ها را به بررسی بگیرد و موقعیت جوانب ذیدخل قضایای افغانستان را مشخص کند، در مورد رویداد های سیاسی در کشور قضاوت اخلاقی و آرمانی می کند.
آرمانی نگری رئیس جمهور در این جاست که وقت می نویسد پس از حادثه یازدهم سپتامبر افغانها به این امید به نیروهای غربی خوشامد گفتند که امنیت، آرامش، توسعه و رفاه با خود به افغانستان بیاورند. اما یکبار دیگر کشورهای دخیل، زیر نام مبارزه با دهشت افگنی هریک در پی تعقیب اهداف استراتژیک خودشان برآمدند. برای رسیدن به این اهداف متأسفانه بار دیگر جنگ شروع شد"، بدون تحلیل این جنگ و بررسی چگونگی آن می گوید:"حالا فرصتی برای صلح فراهم شده است." و با خوش بینی می گوید که
"یازده سال بعد حالا صدای صلح بلند شده. روند صلح که در حال حاضر در مراحل اولیه اش قرار دارد، یک مرحله تازه ای را برای افغانستان نوید می میدهد".
تحلیل رئیس جمهور نسبت به برنامه صلح باطالبان آنقدر ساده انگارانه است که گویا صلح با طالبان به مثابه کشت جو است که ما باید برای به ثمر رساندن آن همگی آشار کنیم. رئیس جمهور آنقدر پروسه صلح باطالبان را راحت می بیند که حمایت پاکستان از طالبان که هیچ، حتی حملات روزمره آنان در شهر ها و ترور پیهم شخصیت های سیاسی کشور از سوی افراد این گروه را نادیده می گیرد.
او در این مقاله صلح با طالبان را مانند نهال شانی از سوی کمیته محیط زیست می داند که پروسیجر عملی آن را به جای مصطفی ظاهر صلاح الدین ربانی به عهده دارد.
رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل کشور و رهبر مردم افغانستان به جای این که برای مردم افغانستان مشخص کند که چرا در این ده سال با طالبان جنگیده؟ چرا طالبان روز بروز قدرت گرفته؟ طالبان از کجا حمایت میشود؟ برای مهار طالبان که مستخدمین ای اس ای اند در صورت صلح نکردن باید از چه ابزاری استفاده کرد؟ یک سره مشکلات را به گردن خارجی ها انداخته و به سوی طالبان که حدود بیست سال می شود به کمک پاکستان برای مردم ما نگرانی، مرگ و بدبختی تولید می کند، دست دراز می کند. او می گوید:
"اگر جنگ را خارجی ها به ما تحمیل کردند، ابتکار صلح باید در دستان خودمان باشد" اما این را نمی گوید که اگر طالبان مزدور صلح که دست پرورده خارجی ها اند که صلح را نمی پذیرد باید چه کرد؟
این همه، نشانگر ساده نگری و آرمان گرایی بیش از حد رئیس جمهوری برای مواجهه با بحران است. اما متاسفانه رئیس جمهور خیر خواه ما متوجه نیست که طالبان هم یک پدیده خارجی است و ما برای مقابله با آن باید از امکاناتی استفاده کنیم که بتوانیم موفق شویم. از نگاه عملی کرزی وقتی می توانست که طالبان را وادار به مذاکره و یا عقب نشینی کند که تمام نیروی های ناتو را با ملحقات سیاسی و اقتصادی اش باخود داشت. یعنی رئیس جمهور می توانست که بااین امکانات جهانی دست آشوب طلب فتنه وجنگ را که ریشه در بیرون از افغانستان دارد قطع کند، چیزی که متاسفانه نشد. حالا وضعیت طوری شده که پرویز مشرف یک بار دیگر می گوید صلح باطالبان بدون همکاری پاکستان ناکام است.
به هر حال از این خوشباوری و آرمانی نگری رئیس جمهوری که بگذریم، به نظر می رسد که خود امریکا مجدانه تلاش میکند تا مساله صلح با طالبان را تا 2014 به پایان برساند. با این حال نخبگان سیاسی به شمول رئیس جمهوری اگر می خواهند کاری برای افغانستان انجام دهند باید روی نتایج این مساله و شرایط بعد از 2014 برنامه ریزی کنند و نقش خود را بیشتر از سطح کارگزاران اجرایی برای آینده ایفا نمایند. به نظر من رئیس جمهورباید به جای این گونه کار های آرمانی، فعالیت هایش را در ارتباط با تحولات و کار های کلان که به گفته ای خودش از سوی خارجی ها در منطقه صورت می گیرد عیار سازد.