خصومت، شرم، غیرت وغیره ارزش های تخیلی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
از خواب برخاستم. پیامی از مادرم،عظیمه، را در ایمیلم یافتم. مادرم می نویسد. این بار رویدادی را که در همین اواخر شاهدش بوده نوشته است و امید دارد شما بخوانید و با دیگران در موردش حرف بزنید.
قربانی شدن یک دختر به خصومت های فامیلی
عایشه با فامیل خود در یکی از قریه های جوزجان زنده گی می کرد. در آن قریه، خانهء کاکایش هم بود. یکی از شب ها به خانه کاکایش رفته بود. خانم کاکایش که از اول خصومت داشته با فامیل عایشه، این شرایط را به پسر خود آماده ساخته که به عایشه تجاوز کند. عایشه نامزاد هم دارد. شب پسر خود را به جان دختر روان می کند. دختر بسیار شرمندوک و هیچ از این گپ ها آگاهی ندارد. بسیار وارخطا میشود. باز هم به حق او ظلم شده، کار تمام می شود. مادر پسر برای دختر لباس های خود را می دهد. لباس های او را میشوید. و بعضی کارهای ثقیل را بالای او می کند. بیا برای من خمیر کند. دختر تندور می کند. به خاطریکه او طفل نکند. بعدا پس لباس های او را به تنش کرده او را به خانه خودش روان می کند. مادر عایشه می گوید دخترم لباسهایت نم دارد. عایشه میگوید مادر جان کمی تر شده است. پدر و مادر بسیار به علاقمندی برای عایشه جهیز تیار می کند و اقتصادشان هم خوب نیست. پدر عایشه دهقان است سر زمین های مردم کار می کند. شش ماه بعد عایشه را عروسی می کنند. او به خانه شوهرش می رود. اما باکره نیست. فامیل شوهرش که دو لک و پنجاه هزار افغانی به عایشه قلین داده بود، یک لک و سی هزار آن را دوباره می خواهد. اما پدر عایشه به بسیار مشکل قرضدار کرده خود را به او میدهد. پدرش هم تا چند روز از شرم از خانه بر آمده نمیتواند. روز عایشه بسیار بد در فامیل شوهر به مثل یک نفر اضافی و یا یک نوکر خانه برایش رفتار می کنند.
دستهبندی شده در: نوشته های دیگران, یادداشت ها
آنلاین : http://noorjahanakbar.wordpres...