حقایق تازه درمورد زنده یاد دکترسعید افغانی وپسران جعلکارش
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قسمت اول
میگویند که قبل ازظهور اسلام؛ اعراب بتها را می پرستیدند وهرقبیلهء عرب ازخود بتهای جداگانه داشتند وبه آن عشق می ورزیدند، اورا مقدس می شمردند، به اوسرسجده وتعظیم فرو میاورد از اویاری می جستند. مشهورترین این بتها لات ومنات وعزا نام داشتند. مورخین میگویند درحقیقت این بتها تمثالهای اشخاص نیکوکار وپارسایان مردینه وزنانهء پرهیزگار بودند که درمیان مردم محبوبیتی داشتند ومردمان بعداز مرگ شان آنها را آهسته آهسته بحیث سبمولها ونمادهای نیکی ومهربانی ورحمت به پرستش گرفتند. تا اینکه با ظهور اسلام سلسلهء بت پرستی برای همیشه رخت بست وهمهء قبایل وطوایف عرب به حکم پیامبر مسلمان ازپرستش بت منع گردیدند وبه دین اسلام گرویدند. اما بازهم دین اسلام درریشه کردن کلی این پدیده موفق نگردید.
دکتورعلی شریعتی لفظ توتم را بکار می برد او بدین باور است که هرکی توتمی را بپرستد درحقیقت آن توتم خدای اوست.
درجامعهء عشیره ایی پشتونی ( افغانی) امروز توتم های زیادی اند که جای خدا را گرفته اند. توتم خان پرستی ورهبرپرستی وتوتم قبیله پرستی وزی پرستی وهمچنان توتم مرده پرستی وافتخار به آبا ونیاکان . این توتم ها پدیده مخصوص جوامع ایلی وقبایلی می باشد.
آنچه که پسران زنده یاد دکتورسعید افغانی درمورد پدر بزرگوار شان درسایتها به نمایش گذاشته اند، تمثیلی است از توتم پدر پرستی در دنیای اینترنت ومطبوعات تاری.
راقم این سطورازدیرزمانی بدینسو میخواست که دربارهء زنده یاد دکتورسعید افغانی مضمونی بنویسد،اما به علت عدم معلومات واطلاعات کافی دربارهء شخصیت سیاسی وعلمی وی ازعهدهء این کار برآمده نمیتوانست. دربعضی ازسایتها زمانی که نامهای خیلی بزرگی مانند: امین الدین «سعیدی - سعید افغانی»
مـدیـر مرکز مطالعات ستراتیژیکی افغان ومسؤول مرکز فرهنگی دحـق لاره - جرمنی وغیره به نظرم میخورد بیشتر وسوسه می شدم تا پیرامون این نام نخست به کاوشگری بپردازم وبعد چیزهای بنویسم. ولی بازهم عدم شناخت ومعلومات کافی دربارهء پیشینهء سیاسی وعلمی زنده یاد دکتورسعید افغانی ومرکز مطالعات علمی واستراتیژیک پسرش محترم امین الدین سعیدی مانع کارم میشد. ولی یک روز سری به گوگل زدم وتا اندازهء زیادی راجع به این مرکز مطالعات استراتیژیک؟؟؟ معلومات کافی بدست آوردم.
یافته هایم از نامهای بزرگی چون: مرکز مطالعات استراتیژیک برایم نشان داد که این مرکز برخلاف ادعاهای پرطمطراق وطنطنه دار اینترنتی آن درمورد پژوهشهای علمی واستراتیژیک، مرکز مطالعات کتابهای ملایی چون : قدوری وخلاصهء کیدانی، شناخت بدعت ها سنت ها وفرض های نماز وانواع نکاح ها وطلاق ها می باشد. درین مرکز مطالعات استراتیژیک خواندم که آیا دربهشت تعداد مردها بیش است ویا از زنها. غیرازین مسایل سطحی وبازاری آنهم با عناوین فریبنده ومزخرف چیز دیگری برای مطالعات استراتیژیک نیافتم.
برعلاوه آنچه که را خیلی مضریافتم جعل نمودن تاریخ، مسخ حقایق تا سرحد بت تراشی بیش ازحد برای پدربزرگوار شان زنده یاد دکترسعید افغانی بود که چنین کارها را میتوان خیانت علمی و خیانت برای نسلهای آینده تلقی کرد. نخست ازهمه، ایجاد یک مرکز تحقیقاتی برای مطالعات استراتیژیک را یک اسم بی مسما یافتم که با هیچ معیار علمی واکادمیک سرنمیخورد، دوم اینکه غلو وافراط درمورد شخصیت پدر بزرگوار به قیمت مسخ نمودن تاریخ طوریکه دربالا عرض شد یک جنایت آشکار برای نسل های آینده بشمار میرود.
درمعرفی نامهء ایکه سردبیرسایت اختصاصی زنده یاد دکتور سعید افغانی دربارهء این مرکز مطالعات استراتیژیک نوشته است میخوانیم:
هموطنان عزیز و خوانندگان گرامی !
مرکز فرهنگ دحق لاره با خوشی و مسرت تام بدینوسیله به اطلاع شما میرساند که در چارچوب مرکز تحقیقاتی و مطالعات خویش « مطالعات استراتیژیکی افغان » را در پهلوی سایر فعالیت های فرهنگی و کلتوری خویش ایجاد و فعال نموده که پروژها و پروگرامهای ذیل را تحت کار دارد :
۱ــ الف : نامهای و تخلص های مروج افغانی و چگونگی شکل نوشتن و تحریر آن به زبان های « انگلیسی ، پشتو ، دری ، عربی و چکی » البته توام با معنی انها ، حد اقل به دو زبان فوق الذکر.
ـ ب : نامهای و تخلص های مروج افغانی و چگونگی شکل نوشتن و تحریر آن به زبان های « انگلیسی ، پشتو ، دری ، المانی ، هالندی ، پولندی و فرانسوی » البته توام با معنی انها، حد اقل به دو زبان فوق الذکر.
ــ ج : نامها به اساس روزهای سال « 365 روز سال » به زبانهای « انگلیسی ، امریکائی ، چکی ، المانی و پولندی » و طرز نوشتن آنها به زبانهای « پشتو و دری ». قابل یاددهانی است که این بخش تحقیقاتی ، شامل رهنمود مشخص بوده و هدف اساسی این است تا بتوانیم با استفاده از آن نامهای مناسب و شایسته دلخواه خویش را برای اطفال نوذاد ، مشخص و تعین نمایم .
۲ــ فرهنگ زبان و یا قاموس « دایره المعارف » به زبانهای « چکی - انگلیسی - پشتو - دری / فارسی و همچنان فرهنگ « پشتو- انگلیسی و چکی » . البته این قاموس و یا فرهنگ زبان ، با ضمایم و گرامر های مشخص مکالمه و تلفظ تنظیم میگردد و در مورد قاموس و یا فرهنگ زبان به زبان « عربی » کار جد اگانه و مستقل ، جریان دارد .
۳ــ اکسترمیزم « اساس ، چگونگی عوامل و راه جلوگیری » از خودکشی و عمل انتحاری .
۴ــ دیپلوماسی و روابط دیپلماتیک افغانستان .
۵ــ کار بخاطر رشد و تقویه بهتر زبانهای « پشتو و دری » در خارج از کشور .
البته با تدویر کورسهای « انفرای ، گروپی » در کشورهای المان و انگلستان .
۶ــ خدمات فرهنگی ، کلتوری و مشاورتی برای افغانها و بخصوص به زبانهای « پشتو و دری / فارسی » .
۷ــ تنظیم و سازماندهی فعالیت های سپورتی .
www.champions-gym.de www.baktash-saidi.de
info baktash-saidi.de
قابل تذکر است که به خاطر تکمیل شدن پروژه های متذ کره در نظر داریم تا در این عرصه به تحقیق و مطالعات تکمیلی بیشتر ادامه داده و به همکاری مراجعی رسمی ، بین اللملی و شخصی ، کار ریسرج این پروسه را تکمیل نموده و بعدآ جهت استفاده علاقمندان محترم ، تقدیم گردد .
باوجــود اینکه کمیت بیشتر این ریسرج تحقیقاتی تکمیل شده و کار افراد مسلکی در مورد جریان دارد ، با آنهـم رهبری « مطالعات استراتیژیکی افغان » مکلفیت خود میداند تا بخاطر دقیق و مطالعات بیشتر در این عرصه نظریات و پشنهادات اهل خبره ، افراد و مراجع مسوول مسلکی و فنی را در این کار خیر شریک و معطوف نماید .
بنآ احترامآ از شما فرهنگ دوستان و از شما وطنداران تقاضا مینمایم تا در این پروسه تحقیقاتی با ما همکاری نماید :
ــ معلومات در مورد نامهای « دری و پشتو » ، معنی و محلات استعمال آنها .
ــ ادرس پستی و یا تیلفونی « اشخاص ، افراد و موسسات و یا مراجع » که در این مورد تحقیقات نموده اند .
ارزومندیم با گرفتن تماس و یا ارسال معلومات ، نظریات و پشنهادات با اداره مطالعات استراتیژیکی افغان ، همکاری همه جانبه نموده ممنون سازید .
بااحترام
سکرتریت
قسمت دوم:
حالا پرسش اصلی است که آیا در دیگرکشورهای جهان خصوصا کشورهای اروپایی وظیفهء اصلی یک مرکز تحقیقی مانند این مرکز استراتیژیک پیشبرد امور سپورتی و فرهنگی می باشد؟ انتخاب نامها وتخلص های مردم با مطالعات استراتیژیک چه پیوند منطقی دارد؟ کارهای ورزشی با مطالعات استراتیژیک چه ربط دارد؟ آیا این مرکز مطالعات استراتیژیک دربارهء کشور بلاکشیدهء افغانستان و ساختارهای قومی وایتنکی، تاریخ اقوام چه نوع تحقیقاتی را انجام داده وبرای علاقه مندان مطالعات استراتیژیک چند کتاب ورساله را تحویل داده است؟ چاپ دیکشنری وقاموس لغات را به مطالعات استراتیژیک چه غرض؟
آیا واقعا چنین مرکزی وجود خارجی دارد ویا اینکه عالی جنابان امین الدین سعیدی سعید افغانی وصلاح الدین سعیدی سعید افغانی یکی تگ ودیگری تگمار نام اطاق های شخصی شانرا وچندتا کتابی که در الماریها ردیف کرده اند از روی طنز وشوخی مرکز مطالعات استراتیژیک گذاشته اند؟ آنچه که از روی تصاویر خنده دار شخص جناب امین الدین سعیدی سعید افغانی برمیاید باید ایشان شخص خیلی مزاقی وخنده روی وشوخ طبع باشند که گاه زیر عبای عربی وگاهی هم با قره قل وچپن کرزی مانند، وگاهی هم با دریشی ونکتایی درسایتها ظاهر میگردند. اما عکس های عربی اش آنطوریکه خودش نیز درحالت خنده دیده میشود نشان میدهد که ایشان به ریش عربها ومسلمانان سنتی میخندند . موجودیت چنین مرکز مطالعات استراتیژیک با این مشخصاتی که دربالا عرض شد واقعا توهین به شعور خواننده هاست. به این معنا که برادران محترم همهء خواننده گان را احمق تصور فرموده اند. روی همین علت خواستم با نگاشتن این مقالهء طولانی هم ذهن خواننده گان وهم ذهن برادران سعیدی سعید افغانی را روشن سازم که آنچه را روی صفحات سایتها می ریزند. ازملکیت شان خارج میگردد ودیگر این به خواننده بستگی دارد که درمورد صحت وسقم ادعاهای شان چه قضاوتی میکنند..
شایان ذکر است که استفاده ازنامهای مراکز علمی وتحقیقاتی برای قومگرایان پشتون چیز جدیدی نیست. این پیشهء شریف ونجیب برای آنها به قول معروف یک پیشه وحرفهء پدری بشمار میرود ومیشود گفت که چنین پیشهء شریفانه درمیان آنها پیشنهء تاریخی دارد، پشتونهای قومگرا هیچ شرمی ازایجاد مراکزقلابی تحقیقاتی بخاطر کسب شهرت کاذب وحفظ قدرت قومی شان درجامعهء چند قومی افغانستان ندارند. این افراد (پیش روی این برادران کلوخ دیوار )بحدی پست وفرومایه اند که بخاطرموثق جلوه دادن ادعاهای توخالی شان دربارهء تاریخ های جعلی ویا هم بخاطر اثبات اکثریت واقلیت قومی ونژادی درافغانستان ازنامهای چون: مرکز بین المللی تحقیقاتی؟؟؟ انعام واک مرکز تحقیقاتی بین المللی بینوا ومرکز تحقیقاتی بین المللی این وآن همیشه استفاده برده اند ودروغهای جعلی شانرا از نام وآدرس مراکز تحقیقاتی به نشرسپرده اند. بزرگترین رسوایی تاریخی درعصرحاضر همان رسوایی اطلس ایتنوگرافیک اکادمی علوم افغانستان بود که با واکنش جدی نخبه گان غیر افغان مواجه گشت وتاکنون نیز بحث آن ادامه دارد.
نشرمقالهء قبلی ام درسایت کابل پرس? دربارهء خزعلیات جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی علیه عبدالقدیر فطرت بهانهء خوبی شد به نوشتن مقالهء کنونی. یکی ازنویسنده گان سایت اینترنتی دعوت که خود پشتون بوده ولی ازفاشیسم پشتونی تنفر شدید پیدا نموده اند ، بدون اینکه بخواهد نامش ذکر گردد به زبان پشتو ازمن تقاضا نمود تا اگر امکان داشته باشد مطالبی را به کمک بعضی از دوستان ویاران زنده یاد دکتور سعید افغانی که هنوز درقید حیات اند دربارهء وی وپسرانش کمی مفصلتر بنگارم. ایشان تا آنجا که شخصا دربارهء استاد خویش معلومات داشتند برایم مطالبی را ازطریق ایمیل فرستادند وبرعلاوه یک عده اشخاص وافراد نخبهء دیگررا که با روانشاد دکتر سعید افغانی حشر ونشر داشتند بمن معرفی نمودند تا با آنها ازطریق تیلفون تماس بگیرم ومعلومات خویش را درین زمینه تکمیل نمایم که بنده ازهمکاری شان جدا اظهار سپاس وقدردانی می نمایم.
نگارندهء این سطور، این را بخواننده گان عزیزعرض میکند که هدف ازنگاشتن این مقاله تجریح شخصیت زنده یاد دکترسعید افغانی ویا ازپسرانش نیست، بلکه هدف بیان حقایق تاریخی است که ایشان از بیان آن حالا بدلیل موقف اجتماعی ویاهم ایجابات زمان طفره میروند وازپدر بزرگوار شان بتی می تراشند که غیر مستقیم باید وی پرستیده شود، تا آنجا که وی را شخصیت مقدس!!!!؟، قطب الهی!!!!!؟، ولی الله!!!!!؟ وغیره جا زده اند. بدون اینکه حتی یک مقالهء کوچک انتقادی راجع به کمبودهای علمی واشتباهات وخبط های سیاسی، بازیهای دوگانه و مکارانه وقدرت طلبانهء وی با رهبران وشخصیتهای سیاسی به دست نشربسپارند.
چنین خاک پاشاندن ها به چشمان مردم، در دنیای آزاد اینترنتی هرگز امکان ندارد واین قلم این را بخواننده گان عزیز وعده میدهم که مطالبی که درین مقاله درج گردیده است تاکنون درهیچ جایی آنرا کسی دربارهء روان شاد دکتور سعید افغانی نخوانده است. نقطهء خیلی جالب درین اطلاعات این است که زنده گی سیاسی شاد روان سعید افغانی با چند شخصیت سیاسی مشهور ومطرح درتحولات چند دههء پیشین کشور به نحوی از انحا گره خورده است . شخصیتهای مانند شادروان ببرک کارمل، گلبدین حکمتیار، حفیظ الله امین، زنده یاد برهان الدین ربانی وچهرهء افسانوی جنگهای گوریلایی علیه شوروی سابق زنده یاد احمدشاه مسعود قهرمان.
بناء دوستان وبازمانده گان سعید افغانی فقید خصوصا پسرانش آقایان امین الدین سعیدی وصلاح الدین سعیدی وسمیع الدین سعیدی اگر درثقه بودن این مضمون شکی داشته باشند میتوانند در رد ویا قبول آن، نظریات شانرا چه ازطریق سایت کابل پرس ویاهم سایت خودشان ابراز نمایند. حال با ذکر این مقدمه به اصل موضوع برمیگردم درابتدا این پرسش را مطرح می نمایم که دکتورسعید افغانی کی بود؟
دکترسعید افغانی برای شاگردان صنوف یازده ودوازدهم دهه های هفتاد وهشتاد میلادی مکاتب افغانستان نام آشناست. زیرا وی مولف کتاب درسی تفسیر بعضی ازآیات قرآن مجید درصنوف یازدهم ودوازهم آنروزگار بود. ازدکترسعید افغانی یک سلسله آثار ونوشته های چاپی وغیر چاپی بزبانهای پشتو وفارسی که عمدتا دربارهء موضوعات دینی، تاریخ لغمان وزیارت مهترلام بابا ونسب نامهء بعضی ازقبایل مشرقی می باشد دربعضی ازسایتهای اینترنتی انتشاریافته است. تمام این آثار چاپی وغیرچاپی که دربرگیرندهء مقالات، بیانیه ها ومصاحبه های مطبوعاتی ورساله های مختلف می باشند ازسی وهفت اثربیشتر تجاوز نمیکند. (منبع: انجنییر عبدالقادر مسعود سایت مشعل.)
ولی نویسندهء زنده گینامهء وی درسایت شخصی دکتورسعید افغانی ادعا دارد که همهء نوشته های دکتور سعید افغانی بالغ به دوهزار مجموعه می باشد
نمونه های که ازبعضی آثار فوق الذکر ارائه گردیده هرگز با نام وسویهء علمی نویسنده بحیث یک دکتور الهیات وفلسفه همخوانی ندارد. بعضی ازین نوشته های کوتاه ادبی واخلاقی، درحد خیلی پائین دارد که میتوان آنرا به سویهء اطفال مدارس ابتدایی دانست. سطحی بودن یکی از ویژه گیهای این نوشته ها می باشد که گاه گاه خواننده گمان می برد که نویسنده شاید خواسته است تازه تمرین نویسنده گی را آغازنماید ولی بخت باوی یاری نکرده است. ازاشعارش هیچ مپرس که اصلا نمیشود آنها را شعر گفت. بیشتر این نوشته ها روی مسایل اخلاقی وترس ازخدا، رعایت انصاف وعدل، پاکدامنی، تلاش بخاطر حفظ صلح وامنیت وغیره می باشند که میتوان آنرا روزانه ویا هفته وار اززبان هرملا امام مسجد وخطیب وعالم دین شنید. بناء بخاطر دانستن این مطالب سطحی شاید خیلی مبالغه آمیز باشد که یک مرکز تحقیقاتی مطالعات را بنام همچو یک شخص کسی ایجاد نماید.
آنچه که ازبیوگرافی زنده یاد دکترسعید افغانی برمی آید ایشان درسال 1300 خورشیدی مطابق سال 1922 میلادی در روستای عمرزی های خیرآباد مربوط استان لغمان بدنیا آمد.
پدرش مولوی عبدالمجید یکی ازعلمای دینی ویکی ازمشایخ طریقهء صوفیه درشرق افغانستان ازجایگاه بلند علمی وروحانی برخورد بود مولوی عبدالمجید ساپی آرزو داشت تا فرزندانش را به زیور علم وادب آراسته سازد. او شاگردان وطلبه های زیادی را دررشته های مختلف علوم دینی چون تفسیر حدیت وفقه وهمچنان علوم فلسفه ومنطق ، بدیع وبیان ، معانی وتجوید وصرف ونحو آموزش داد که یکی ازشاگردان ممتاز پسرخودش سعید بود.
سعید افغانی درسال 1320 خورشیدی مانند شادگل درفلم (پسربیوه) اززادگاهش لغمان به کابل نقل مکان نموده ودر مدرسهء دارالعلوم عربی که درآن زمان یکی ازموسسات دولتی برای آموزش وپرورش افکار وعقاید تنگنظرانهء مذهب اهل تسنن بشمار میرفت به طلبه گی می پردازد. بنیانگذاران این مرکز خرافات و ارتجاع دولتی، درزمان حاکمیت استبدادی خاندان آل یحیی یک تعداد علمای سنتی وقبیلوی مانند مولوی تره خیل، مولوی عبدالوهاب پنجشیری، مولوی عبدالغنی صافی مشهور به مولوی قلعهء بلند، مولوی ابراهیم کاموی( پدر موسی شفیق آخرین نخست وزیر رژیم شاهی) بودند. این مولوی ها مدرسهء مذکوررا به کمک وحمایت دستگاه سلطنتی بخاطر آموزش وپرورش نسلی از خرهای انسان نما تاسیس نمودند که درصورت، آدم ولی درمعنی بوزینه بشمار میرفتند.
ولی آنچه که دربارهء دکترسعید افغانی معلومات بدست آمده است وی را میتوان ازمیان آنها بدلایلی که بعدا به آن اشاره میشود مستثنا قرار داد. یکعده شاگردان درلیسهء حبیبیه و دارالمعلمین مربوط جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان میگویند که زنده یاد دکترسعید افغانی کاملا با آن اولاغ های مجسم تفاوت فاحشی داشته است.
رفیق جلیل پرشور یکی ازدانشجویان آنزمان مربوط جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق، خاطره اش را دربارهء دکتر سعید افغانی چنین بیان داشته است:
یک روز که رفقای حزبی ما باهم یکجا شده بودیم دیدیم که دکترسعید افغانی از دور خودش را نمایان ساخت وآهسته آهسته بطرف ما نزدیک شد، وبا لهجهء خاص پشتو به سبک فارسی زبانهای لغمان بما گفت:
« او بچه ها ! این چه گپ است هرروز صحنهء درس وتعلیم را ترک میکنید، غالمغال وشر وشوررا براه انداخته اید، شما به اخوانی ها مرگ ولعنت می فرستید وآنها بشما. چرا هردوطرف باهم آشتی نمیکنید ودرفلسفهء دکتر سعید افغانی خودتان را حل نمی نمائید؟»
ازین سخن رفیق پرشور معلوم میشود که دکتر سعید افغانی خود، صاحب دیدگاه وفلسفهء خاص ومنحصر بفرد درمورد دین وسیاست درآن روزگار بوده است وهیچگونه تعلق سازمانی به احزاب وجریانات چپی وراستی آن زمان نداشته است. ولی شوربختانه هیچ اثرعلمی گرانسنگ درین مورد وجود ندارد که ثابت کند دکترسعید افغانی چگونه می اندیشیده است. اگرتنها صلحخواهی و عدم مخالفت با دریشی ونکتایی جوانان آنروزگار را معیار داشتن یک دید خاص فلسفی برای وی قرار دهیم ازجادهء انصاف بیرون شده ایم.
اما اگرقضاوتهای مان براساس معیارهای همان زمان استوار باشد میتوان گفت که دکترسعید افغانی نظربه ایجابات همان سالهای استبداد درشهرکورها حیثیت پادشاه یک چشم را دارا بوده است. زیرا بیشتر آن ملاهای که دربالا ذکر خیر شان رفت، تا گلو درجهالت غرق بوده و درخرافات ومرداری دست وپا میزدند ولی دکترسعید افغانی بخاطر محشوربودنش با تعدادی ازجوانان شهرکابل وتحصیلاتش در مصر نسبتا از وسعت دید برخوردارگردیده بود. اما درمیان سایر ملیتهای محروم کشور، شخصیتهای علمی وروحانی که فطرتا از استعداد علمی سرشار بودند وهزاران مرتبه نسبت به دکتورسعید افغانی با استعداد بودند ومیتوانستند جامعه را بسوی ترقی وپیشرفت رهنمون گردند بجرم پشتون نبودن ، یا باید ازهفت خوان رستم میگذشتند تا یک بورس تحصیلی را به کشور مصر بدست می آوردند ویاهم درهمان قشلاق ها تا آخرعمر بافقر ومحرومیت می سوختند ومی ساختند. مشت نمونهء خروار شخصیتی مانند زنده یاد دکترموسی توانا که با هزاران بیچاره گی ودرمانده گی خودش را به مصررساند ودرعلم اصول فقه دکترایش را
گرفت، عمرش درمحرومیت وفقر گذشت. این شخصیت علمی وبی مدعا که ازهرنگاه نسبت به دکترسعید افغانی باسوادتر وعالم تر، آگاه تر وبا شخصیت تر وبی مدعا تر بود درزمان جمهوری قلابی محمد داوود، بعداز اینکه یک عده هم قطارانش در دانشکدهء شرعیات مانند استاد برهان الدین ربانی وسیاف وغلام ربانی عطیش محبوس ویا فراری میشوند وی نیز کابل را ترک گفته وبه پشاور می گریزد. ازآن زمان تا سقوط دولت جنرال نجیب الله احمدزی درخدمت جهاد ومجاهدین وقت قرار گرفت، درحالیکه شاد روان دکتر سعید افغانی، ازبرکت پشتون بودن درطول اینقدر پادشاه گردشی ها وانقلابات نه تنها که بینی اش هم خون نشد، بلکه درهرنظام ودولت صدرنشین مجالس رؤسای جمهور وصدراعظمان بوده است، ولی بدبختانه که حالا پسرانش دعوا دارند که هنوز سه صد کیلوی دیگر، دولتهای داوودی و خلق وپرچم قرضدار پدر بزرگوار شان باقی مانده اند وحتی حکومتهای آیندهء افغانستان نیز باید سهم پسرانش را بخاطر کاستی وکوتاهی رژیمهای گذشته درحق پدربزرگوار شان درنظر بگیرند. وآن احترام لازمی که شایان شأن وی بوده است آنرا دولت ها درمقابل پدر بزرگوارشان انجام نداده اند. نویسندهء زندگینامهء دکترسعید افغانی درقسمتی اززنده گینامهء دکتورسعید افغانی می نویسد:
«استاد سعيدافغانی به اساس فرمان شماره « سوم مورخ ۴ اسد ۱۳۵۲ هجری شمسی » سردار محمد داود خان ریس جمهور وقت افغانستان ، در چوکات وزارت عدليه به حيث عضو شورای عالی قضا در بست مافوق رتبه ( وزیر ) مقرر گرديد که در عين حال تنظيم اداره محکمه عالی محاکمه قضايی را نيز به عهده داشت و حتی شرایط مساعد شد تا موصوف عازم بیت الله شریف ګردید و به زیارت کعبه معظمه و ګذراندن مناسک حج پرداخت .
الحاج سعید افغانی در سال « ۱۳۵۷ هجـری شمسی » به حيـث رئيس عـالی تمــيز « قاضی القضات افغانستان » ، بعداً در راس وزارت شوون اسلامی و اوقاف و متعاقباً در راس اداره شورای عالی علما و روحانيون افغانستان تعين گرديد.»
خداوند همهء طاعات وعبادات این مرد فرزانه وخوشبخت را قبول فرماید که درهرمرحله خودش را با حرکت زمان عیارساخته است. واقعا این استعداد میخواهد هرکسی ازعهدهء این کار برآمده نمیتواند. ولی نویسندهء زنده گینامهء آن بزرگوار واقعا به قول عوام هوشیاری وذکاوت وطنی شان را که برخاسته از محیط ومحل شان یعنی لغمان شریف می باشند اینجا به نمایش گذاشته اند. به این معنی که فورا بعد از ذکر سال 1357 تا چشم بهم زدن بصورت اتوماتیک وی را وارد مرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور نمودند وخودشان را بی غم ساختند. واقعا نویسندهء محترم نیز مانند آن مرحومی ازهوشیاری وذکاوت خدا داد برخوردار است.
زنده یاد دکترسعید افغانی عهده دارریاست مقام عالی تمیز که عالی ترین ارگان قضایی درآن زمان بود وحالا بنام دادگاه عالی ویا ستره محکمه مسما گردیده است درزمان حاکمیت خلقی های گرد پا بودند. برعلاوه چنانچه در پائین نیز خواهد آمد زنده یاد سعید افغانی رئیس طرح وتسوید قانون اساسی رژیم منفور حفیظ الله امین تشریف داشتند. بعداز آن چنانچه که نزد سردارمحمد داوود هم ازقرب ومنزلت برخوردار بودند وبا صدور یک فرمان دربست ما فوق رتبه (وزیر) قرار گرفتند ، ولی بازهم بخاطر پشتون بودنشان مورد خشم امین نیز قرار نگرفتند بلکه بیشتر تشویق گردیدند، بعدا درزمان زنده یاد ببرک کارمل نیز بازهم دررأس یک وزارت امور دینی وبعد ریاست شورای علما وروحانیون قرار گرفتند. هرکدام این مراحل ایجاب میکند تا صدها جلد کتاب باید درموردش نوشته شود ولی نویسندهء زنده گینامه صرف به همان نقاط تماس گرفته است که احساس کسی را جریحه دار نسازد. ولی واقعیت امر این است که ازسال 1357 تا وقت وفات آن بزرگمرد تحولات زیادی بوقوع پیوسته است. آن مرحومی همیشه غیرازتشویق وترقی دیگرچیزی نصیبش نگردیده است. چشم بخیل کور! ولی بیان حقیقت یک امرواجب اخلاقی برای هرنویسنده می باشد.
با جرأت میتوان گفت که بغیر ازنمونه های چون: دکتر موسی توانا ویا هم عنایت الله ابلاغ درزمان شاهی وجمهوریهای خاندانی وحزبی، خارج ازچارجوب نظام درمیان اقشار وتوده های محروم جامعه بسا علمای بزرگ وبا تقوای ترقی پسند وآزادیخواه ومبارز درمیان سایر اقوام غیر افغان وجود داشتند که یا بخاطر تعلقات قومی ویاهم به سبب مخالفتهای فکری وعقیدتی شان بادستگاه ظلم پرور سلطنت مورد بی مهری جیره خوران فاسد و اداره چیان دستگاه حاکمیت مستبد تگ قومی خاندان آل یحیی قرار داشتند وسالها را درمحرومیت وفقر بسر می بردند که بعدا نمونه های آنها درین نوشته ذکر میگردد.
ولی بنیانگذاران مدرسهء دارعلوم عربی دولتی صرف توجیه گران ظلم وفساد دربار بشمار می رفتند که هرگونه مخالفت را دربرابر نظامهای مستبد وقت، غیرشرعی می شمردند. درحقیقت میتوان گفت که دراینجا یک رابطهء خیلی ظریف دوطرفه میان طرفین یعنی علمای دینی ودستگاه سلطنت دیده میشود. علمای دینی به موجودیت همچو یک نظام محافظه کارقبیلوی که برای تامین منافع مادی آنها کمک نماید ضرورت داشتند، وهمچنان دستگاه حاکمیت نیز برای تخدیر توده ها از وجود این علمای مذهبی استفاده می برد. این طلبه ها بعداز فراغت ازمدرسهء علوم عربی بحیث مفتی ها و قضات باصلاحیت دررأس دیوانهای لشکری وکشوری قرار میگرفتند، درحقیقت میتوان این علما را گرداننده گان تیوکرات ماشین دولتی در بخش قضا ودادستانی نظام سلطنتی وبعدا جمهوری قلابی داوودی شمرد. این علمای دینی ازرسوخ واعتبار دولتی وصلاحیتهای عام وتام در دستگاه سلطنت برخور دار بودند، در رأس عالی ترین مرجع قضایی یا دادگاه عالی کشور باید شخصی ازجنس همین ملاها می بود که ازهفت خوان رستم می گذشت وبه اصطلاح این زمان، فقیه جامع الشرایط می شد تا درتطبیق قوانین جاری آنزمان ازخود قاطعیت نشان میداد.
قسمت سوم:
مدرسه علوم عربی وقت، ستون فقرات نظام شاهی را تشکیل میداد. مولوی تره خیل درمصاحبهء خویش درکتابی بنام : «کابل چا وران کر؟ یعنی کابل را کی ویران کرد، بزبان پشتو خودش را ازبنیانگذاران آن مدرسه خوانده است. او میگوید: زمانیکه علمای دینی افغانستان؛ اعمال شنیعه ورذیلهء دوران امان الله را بچشم سر دیده بودند وازآن خاطره های تلخ درحافظه داشتند وعین الیقین مشاهده نموده بودند که محمود طرزی خصر امان الله چگونه بیدریغ شجرهء خبیثهء کفر والحاد را بدستان خود و اشخاصی چون محمودی وغبار دریک کشوراسلامی چون افغانستان غرس میکرد، برای جلوگیری از تکرار اشتباهات قبلی به صدراعظم هاشم خان رفتیم وبه او مشوره دادیم که به تاسیس مدارس دینی درچارچوب دولت اقدام نماید. یکی ازمدارس دینی همانا مدرسهء دارعلوم عربی بود که باید فارغین آن بتوانند درآینده دربدنهء دولت جا گرفته ونظام را درتطبیق احکام شرعی یاری رسانده وجامعه را ازشر اشرار وبغاوت فساق وفجار برای همیشه درامان نگهدارند. ما به صدراعظم هاشم خان گفتیم که برای بقای نظام لازم است تا دولت ازتکرار اشتباهات شاه امان الله جلوگیری نماید وازفرستادن شاگردان مکاتب به کشورهای کفری ممانعت بعمل آید.»
(کابل را کی خراب کرد؟ گردآورنده عبدالجبارثابت)
بناء دستگاه سلطنت با علمای دین در یک داد وستد معنا دار به سرمی برد، میان ارکان نظام شاهی وعلمای دینی وقت یک قرارداد نامکتوب به امضارسیده بود تا هردوطرف بخاطر تامین منافع یکدیگر کوشا باشند. دستگاه حاکمه به چنین مراکز ارتجاعی ضرورت شدید احساس می نمود وبا فتوای علمای دینی هرعمل ظالمانه واقدامات بیدادگرانه را به آسانی برچسپ دینی می زدند وبه آن مشروعیت می بخشیدند. این علمای دینی هرگز مشروعیت سلطنت مطلقه را زیر سوال نمی بردند، برای اینها حفظ قدرت ومکنت سیاسی نسبت به هرچیز دیگراولویت داشت. مدارس ارتجاعی ومراکز پخش افکار عقبماندهء قبیلوی ، درآنزمان برای رژیمهای خودکامه ومطلق العنان وتاریک اندیش چون رژیم شاهی خاندان طلایی کمک بسزایی می نمود. گمان میرود که زنده یاد دکتر سعید افغانی نسل نخستین این مدرسهء مزخرف بوده باشد. اوسرانجام بعداز شش سال آموزش درین مرکز ظلمت وتاریکی بلاخره درسال 1325 خورشیدی ازآنجا فارغ گردیده و به گفتهء عوام آن وقت، دستار ملایی را به سرش می بندند.
سعید افغانی بعدازفراغت ازمدرسهء علوم عربی، درسال 1328 هجری شمسی در استان ننگرهار دریکی ازمراکز ارتجاعی دیگر بنام نجم المدارس مقررگردیده و به مدت ده سال بحیث سر مدرس یا آمر آن مرکز ارتجاعی ایفای وظیفه می نماید.
اما یک سلسله اقدامات اصلاحی وی در مدرسهء مذکور به ملا های سنتی آنزمان شباهت ندارد، مثلا نصب وآویزان نمودن یک جریدهء دیواری بنام (النجم) دروسط حیاط مدرسه خودش یک ابتکار است. او با تجدید نمودن هفته وار این جریده ازطلبه ها میخواهد تا مضامین ، اشعار ومقالات شان را به اداره بسپارند تا اداره آنها را هفته وار با دیزاین وخطاطی زیبا درجریدهء مذکور نشرنماید.
اما درخلال همین مدت قرار نوشتهء آقای صلاح الدین سعیدی درپورتال افغان جرمن انلاین که مدعی است : دکترسعید افغانی روزی دریکی ازملاقاتهای پادشاه با علمای دینی ننگرهار که درخلال یک سفرسیاحتی شاهانه به شهرجلال آباد تشریف فرما گردیده بود درمنزلگه اش درحضورهمه، پادشاه را مخاطب ساخته از وی می پرسد که شما بحیث یک پادشاه کشورمسلمان بکدام دلیل شرعی خودتان را واجب الاحترام غیر مسؤول جا زده اید؟ بشما کدام عالم دین فتوا داده است که تمام مکلفیت های شرعی ازگردن والاشان تان ساقط گردیده واعلیحضرت معظم ازتمام مکلفیت های شرعی واجتماعی درقبال ملت ومردم افغانستان معاف بوده و صرف سزاوار احترام می باشید؟
پسرش اذعان میدارد که دکترسعید افغانی بخاطر این جسارت وگستاخی که دربرابرشاه وقت نموده بود از وظیفه اش سبکدوش گردیده وبعد به کابل فراخوانده میشود.
درکابل مدتی درمکتب میرویس نیکه بعد درلیسهء حبیبه بحیث معلم مضمون های منطق وتفسیر ایفای وظیفه می نماید.
سعید افغانی درسال 1964 میلادی راهی کشورفراعنه میگردد ودر دانشگاه تاریخی الازهر درقاهره دوباره به آموزش علوم دینی می پردازد.
وی درسال 1969 به اخذ دکتورا دررشتهء الهیات نایل گردیده ودوباره به افغانستان برمیگردد.
بازگشت دکتور سعید افغانی درین سال مقارن با سالهای اوجگیری نهضتهای فکری وجنبشهای مختلف دانشجویی و تب وتاب های سیاسی جوانان دانشگاهی از اسلامگرایی گرفته تا ناسیونالیزم افغانی وازجنبش چپ مارکسیستی معتدل گرفته تا جنبش های افراطی مائوویستی درساحهء دانشگاه کابل می باشد. دکتور سعید افغانی نخست در دارالمعلمین کابل بحیث استاد رشتهء تاریخ آغاز به کار می نماید ولی بعداز یکسال در انستیوت پل تخنیک کابل بحیث مدیرشعبهء علوم اجتماعی واستاد علوم اجتماعی آنجا مقرر میگردد.
دکترسعید افغانی ومقدرات احمدشاه مسعود:
یکی ازهمصنفان احمدشاه مسعود درسالهای دانشجویی اش درپل تخنیک کابل که درعین زمان درمنطقهء کارتهء پروان شهرکابل هم کوچهء او بود خاطرات جالبی ازسالهای تحصیلش درانستیوت پل تخنییک دارد. او میگوید:
«من واحمدشاه مسعود دریک کوچه بزرگ شدیم، بزرگان خانواده های ما باهم رفت وآمد داشتند ؛ ما نیز باهم صمیمی ودوست بودیم ، تا اینکه درپل تخنیک کابل نیز هردو یکجا کامیاب گردیدیم، هرروز صبح وقت، بدون اینکه از بس های شهری استفاده نمائیم گاه با بایسکل وگاه هم قدم زنان از کارتهء پروان تا پل تخنیک پیاده میرفتیم وازآنطرف نیزیکجا دوباره بخانه برمی گشتیم. من درآن زمانها احساس خاصی نسبت به احمدشاه مسعود نداشتم ومانند بقیهء همسایه ها و بچه ها باهم روابط داشتیم، فوتبال میکردیم، درآن سالها من فکر نمیکردم که وی مربوط کدام جریان سیاسی خاص باشد. او درریاضیات خیلی استعداد عالی داشت. یگانه تفاوتی که با دیگر همبازیها ورفقای ما داشت این بود که درنمازهایش درمسجد حاجی میراحمد درکارتهء پروان همیشه حاضر می بود، پایبندی او به مسجد سبب شد که یک تعداد جوانان دیگر نیز تشویق شوند ومانند وی به مسجد بروند. روزی آنها دسته جمعی تصمیم گرفتند که نزد ملا امام مسجد رفته واز ملا امام بخواهند که به آنهاتجوید وقرائت را بیاموزاند. راستش من آنقدر ازین کارها خوشم نمی آمد. ولی مسعود هر روزیکه کدام چیز جدید را یاد میگرفت آنرا بامن نیز درمیان میگذاشت من میدانستم که وی میخواهد مرا نیز تشویق کند که درآنوقت زبانم را هنگام تلاوت قرآن مثل ملاها تاب وپیچ نمایم. روزی برایش جدی گفتم : تورا بخدا قسم اگر ماره آرام نگذاری! آیا تنها همین درسهای فاکولته کفایت نمیکند که حالا یک بلای دیگررا بنام تجوید بالای ما شروع میکنی. ازآن زمان به بعد دیگر مرا آزار نمیداد میدانست که چندان علاقمند این گپ ها نیستم. اما درسال اول ما یک مضمون درپل تخنیک داشتیم بنام (فرهنگ اسلام ازدیدگاه فلسفه). استاد این مضمون، دکتر سعید افغانی بود.
دکتر سعید افغانی زمانیکه به لکچر دادن شروع میکرد، نه خودش می فهمید که چه میگوید ونه هم محصلین. هرکی درهرگوشه دستهایشرا برروی چهره اش گذاشته مخفیانه پخ پخ خنده میکرد. احمدشاه مسعود که درآنوقت تنها مشهوربه احمدشاه بود ازین وضعیت خیلی رنج می برد. او درروزهای اول، ما را بخاطریکه دکتر سعید افغانی پشتون است ودرست فارسی صحبت کرده نمیتواند دعوت به مساهله ومدارا میکرد که ازخنده وریشخندی بالای استاد بپرهیزیم، او میگفت: این استاد عالم خیلی خوب است ولی متاسفانه قوهء افاده ندارد، ولی به عوض خنده وریشخندی بهتر این است که ازنزدش یاد بگیریم و وقت خویش را ضایع نسازیم، ولی رفته رفته پسانها متوجه شدیم که دکتر سعید افغانی نیز ازخنده های ما لذت می برد و قصدا میخواهد برای ما زیرنام تاریخ اسلام یک ساعت تیری ودرامه جور کند ودیگران بخندند. بالاخره مسعود تصمیم گرفت بخاطر جلوگیری ازریشخندی بیشتر درعین ادای لکچر وی، داخل شده ویک سلسله پرسشهای را مطرح کند پرسشها ازسویهء ما بالاتر بود، استاد مجبور میشد که لکچر را قطع کند وبه مسعود جواب بگوید، ولی بعدها این روش مورد پسند داکترسعید افغانی قرار نگرفت وروزی به مسعود گفت: زیاد خودرا عالم جلوه نده، سوالهایت با متن درس من مطابقت ندارد. تا وقتیکه من لکچررا تمام نکرده ام تو حق نداری چیزی را بپرسی. از آن روز دیگر دکتور سعید افغانی به احمدشاه مسعود نه به نظر یک محصل بلکه به نظر یک دشمن نگاه میکرد. درهمچو یک فضای تیره وتار میان شاگرد واستاد خبرشدیم چند بورس تحصیلی ازشوروی آمده است که یکی آن رشتهء تخنیک تلویزیون بود. انتخاب رشتهء تخنیک تلویزیون مستلزم داشتن نمرات خوب درریاضیات بود. زمانیکه این موضوع را استادان روسی همراه با ادارهء پل تخنیک کابل درمیان گذاشتند درمیان کاندیدان بورس تحصیلی درصنف ما احمدشاه نیز واجد این شرایط بود. تمام استادان موافقه نمودند که احمدشاه باید به شوروی برود، ولی دکتر سعید افغانی هردوپا را دریک موزه کرد وگفت تا وقتیکه من اینجا استاد باشم وامضایم
اعتبار داشته باشد این بچه( احمدشاه ) ازپیش من رفته نمیتواند. ازاینکه دکتورسعید افغانی درلجاجت پایش را بند کرده بود به عوض احمدشاه مسعود قرعه بنام من افتاد وراهی کشورشوراها گردیدم. زمانیکه ازتحصیل برگشتم خبر شدم که احمدشاه تحصیل را نا تمام گذاشته وبه پاکستان گریخته است، بالاخره زمانیکه تحولات انقلاب ثور آمد خبرشدیم که احمدشاه دیگر آن احمدشاه دیروزی نیست بلکه احمدشاه مسعود است که جنگهای چریکی را رهبری میکند.
یک زمان که دکترسعید افغانی رئیس شؤون اسلامی بود، بنابر اجرای یک کاری بدفترش درشهرنو کابل رفتم، من خودم را برایش معرفی کردم، بالاخره آن زمانها را بیاد آورد وخیلی خندیده گفت خوب شد که تو شوروی رفتی، ورنه امروز تو درکوه های پنجشیر می بودی و او گستاخ بی ادب درجای تو می بود. بخنده برایش گفتم: اگر به شوروی هم نمی رفتم حوصلهء بالاشدن درکوه را ندارم استاد؟ . خیلی باهم خندیدیم.»
قسمت چهارم:
دکتر سعید افغانی و برهان الدین ربانی:
یکی از فعالان سابق جمعیت اسلامی درلندن درمورد دکترسعید افغانی میگوید:
« من اززبان شخص استاد ربانی شنیده ام که وی با دکتر سعید افغانی روابط خیلی صمیمانه داشت، وی زمانیکه درپشاور خبرشد که دکترسعید افغانی وفات نموده است خیلی اندوهگین شد. البته این روابط به سالهای تحصیل آنها درقاهره دردانشگاه الازهر برمیگشت، آنها چنان باهم صمیمی بودند که دکترسعید افغانی نام یکی ازپسرانش را برهان الدین گذاشته است برعلاوهء اینکه آنها هردو درمورد صلاح الدین ایوبی ، شخصیت نام دار کردی الاصل عرب که یکبار بیت المقدس را ازسیطرهء صیلیبی ها خارج ساخت نظر مشترک داشتند وتصمیم گرفتند که اگر درخانهء شان پسری بدنیا بیاید نامش را صلاح الدین بگذارند. زیرا هردواز دل باخته گان شخصیت صلاح الدین ایوبی بودند . صلاح الدین ایوبی نزد اکثر مسلمانان خصوصا اسلامگراها ازشور وجذابیت خاصی برخوردار است. بهمین نسبت دکتر سعید افغانی وبرهان الدین ربانی وبعدها گلبدین حکمتیار نام یکی ازفرزندان شان را صلاح الدین گذاشتند»
موصوف در ادامه میگوید:
« روزی مرحوم استاد سایف پسرخالهء استاد برهان الدین ربانی برایم قصه کرد، که درزمان حاکمیت حفیظ الله امین دکتر سعید افغانی اورا ازمرگ نجات داده است. استاد سایف گفت: درزمان حکومت حفیظ الله امین روزی خانهء ما درمنطقهء خیرخانهء کابل، تلاشی شد، وافراد دستگاه امنیتی (کام) مرا باخود بردند، من درآن سالها در فاکولتهء شرعیات درس میدادم، خوشبختانه که خانهء مرحوم دکترصاحب سعید افغانی درنزدیکی خانهء ما قرار داشت واو درآنوقت رئیس دیوان عالی تمیز وهم رئیس کمیتهء تسوید قانون اساسی رژیم حفیظ الله امین بود، بمجرد گرفتاری ام، یکی از خسربوره هایم خودش را به خانهء دکتر سعید افغانی رساند وجریان را قصه میکند، خداوند دکترصاحب سعید را رحمت کند، با برداشتن یک گوشی تیلفون به حفیظ الله امین سبب نجات من گردید ورنه امروز زنده نمی بودم آقای سایف بعدها زمانیکه استاد ربانی درکابل درکرسی ریاست دولت اسلامی تکیه زده بود طی یک سانحهء هوایی درکوه های بدخشان ازبین رفت»
دکتر سعید افغانی وگلبدین حکمیتار
دربارهء نظریات زنده یاد دکتر سعید افغانی راجع به گلبدین حکمتیار آنچه اطلاعاتی که بدست آورده ام ، خاطرات بعضی از اشتراک کننده گان درمحافل وجلسات رسمی است که روان شاد دکتر سعید افغانی در بیانیه ها وسخنرانیهای خویش درکنفرانسها وسیمینیارهای بین المللی، گلبدین حکمیتار را به بدترین الفاظ کوبیده است .
. دکترسعید افغانی بعدازسقوط رژیم فاشیستی و خودکامهء حفیظ الله امین این دیکتاتور جبار وعوامفریب بحیث رئیس شؤون اسلامی ورئیس جمعیت العلمای وقت تعین گردید. دکتر درین زمان هرقدر بیانیه وسخنرانی را که ایراد نموده است همه اش درضدیت با گلبدین حکمتیار بوده است. این سخنرانی ها تا آن حد شدید اللحن بوده که ازمیان تمام رهبران جهادی فقط وفقط گلبدین حکمتیاررا نشانه رفته است. اما بعضی ازتحلیلگران مسایل تاریخی به این عقیده اند که تاکید مبالغه آمیز دربارهء گلبدین حکمتیار توسط نخبه گان پشتون بعدازمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور، جنبهء تاکتیکی داشت تا نقش وی را بحیث یگانه دشمن آشتی ناپذیر در اذهان مردم برجسته سازند.
یکی ازعلمای شیعی میگوید:
«مرحوم دکترصاحب سعید افغانی را خدا بیامرزد او نسبت به آقای حکمتیار سخت حساس بود، تا آنجا که دریک جلسهء رسمی درمحضر عام وی را ( کونی) لقب داد. بعدازختم سخنرانی زمانیکه باهم خلوت شدیم، برایش گفتم: دکترصاحب! تا این اندازه نباید در دشمنی پیش بروید، بالاخره ما وشما لباس روحانیت به تن داریم وباید بیطرفی مسلکی خویش را تا جایکه امکان دارد حفظ نمائیم. اما دکترصاحب مرا مخاطب قرارداده گفت: آغا صاحب!
چه برایتان بگویم؟ از دلم خون می چکد. بخداوند سوگند میخورم که من این وضعیت فعلی را سالها قبل پیشبین بودم، می فهمیدم که سرنوشت این کشوربیچاره از دست این کونی بکجا کشانده میشود. من حالت امروز را درهمان سالهایکه این کونی بداخلاق در دانشکدهء انجییری بود ومظاهرات را سازمان میداد برایش میگفتم : نکن او بچه به لحاظ خدا! نه تو به دین می فهمی نه از اسلام خبر داری ونه هم کدام عقل داری! نکن ! این افراط گرایی ریشه در دین اسلام ندارد. به مجدیدی های خبیث وحضرت های شوربازار هم میگفتم نکنید روزی این وطن را شما به کام اژدها فرو می برید ولی سخنانم گوش شنوا نداشت» . موصوف در ادامه میگوید:
«اما گلبدین نیز بی تفاوت نماند، افراد گلبدین نیز تصمیم گرفتند تا اورا هرچه زود تر ازپا درآورند چند بارچریک های حزب اسلامی درسرک بادام باغ هنگام عبور موتر حامل دکتر سعید افغانی پیش رویش کمین گرفته بودند و بالای موتر وی شلیک نمودند که خدا بالایش رحم کرد ومرمی ها به هدف اصابت ننمود. یکبار هم مثلی که میخواستند درمکروریان وی را به قتل برسانند بازهم ناکام گردیدند، ولی بعداز آنکه یکی ازپسران جوانش را ترور نمودند، مرحومی دیگر حالت روانی خویش را ازدست داد وفشار بالای قلبش بیشترگردید.»
دکتر سعید افغانی وببرک کارمل:
طوریکه دربالا نیز ذکر شد ، دکترسعید افغانی عضویت رسمی هیچ یک از احزاب وسازمانهای چپی وراستی افغانستان را نداشته است ولی به برکت شغل آموزگاری وداشتن شاگردان وفادار خصوصا درجناح پرچم حزب دموکرتیک خلق افغانستان، دکترسعید افغانی همیشه مورد لطف ونوازش دولتهای پسا سلطنتی قرار گرفته است. دکتر سعید افغانی که قبلا درلیسه حبیبیه ودارالمعلمین درزمان شاهی وظیفه اجرا کرده بود، تعداد زیادی ازشاگردان وی درجناح پرچم حزب دمکراتیک خلق افغانستان درآن سالها متعلمین مکاتب بودند. اطلاعات این قلم میرساند که زنده یاد محمود بریالی؛ نجیب الله احمدزی، حبیب منگل وغیره ازجملهء شاگردان دکتورسعید افغانی درلیسه حبیبیه بوده اند. این شاگردها که بعدا درمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور ازعناصر کلیدی ومطرح دولت بشمار میرفتند بخاطر ادای دین شاگردی دربرابر استاد، استاد شان را زیاد نوازش دادند واورا با وجودیکه درزمان حاکمیت وحشیانهء حفیظ الله امین دربالاترین ارگان قضایی کشور یعنی ریاست عالی تمیز قرار گرفته بود بدون درنظر گرفتن هیچ نوع ملاحظهء سیاسی وحزبی بحیث رئیس جمعیت العلما وریاست شؤون اسلامی که درحقیقت معادل وزارت بود و مستقیما زیرادارهء نخست وزیر قرار داشت برگزیدند. شخص شادروان ببرک کارمل وسلطانعلی کشتمند از مریدان واخلاصمندان درجه یک زنده یاد دکترسعید افغانی بودند وازهیچ نوع خدمتگزاری واجابت پیشنهادهای وی شانه خالی نمی نمودند. اما آنچه که شاعر شناختهء کشور محمد حسن بارق شفیعی لغمانی، حالا درمورد زنده یاد دکترسعید افغانی نوشته است نشان میدهد که دکتور سعید افغانی باتمام اخلاص ومحبت رهبری حزب ودولت آنروزگار بازهم از وضعیت راضی نبودند، اینکه تا چه حد این نارضایتی خویش را به سمع مقامات مسؤول رسانده است خودش سوال برانگیز است. محترم بارق شفیعی چنین می نویسند:
دکتور سعید افغانی ، بنابر موضوعگیریهای وطنپرستانه ، ژرفای دانش و احتوای کامل برعلوم و فلسفه اسلامی در حلقه علما و روحانیون وطنپرست کشور ، همیشه جا یگاه رفیع و در خور اعتبار واعتماد داشت و به دوراز تبعیض و تعصب ملی و مذهبی ،به مصالح کشور می اندیشید و میکوشید جنبش صنفی استادان و محصلان را در محیط کار و حلقه تدریس خویش ، به نیروی پشاهنگ نهضت ملی و دموکراتیک تبدیل کند .
او عادل ، درستکار، مهربان و صلجو بود ؛ با همه چیز و همه کس با حوصله و فراخدلی برخورد میکرد ، اهـل منطق و استدلال بود و از استبداد رای نفرت داشت و ...
دوکتور سعید افغانی ، تا جایکه من میدانم ،با هیچیک ازاحزاب سیاسی در داخل نهضت تعهد خاصی نداشت ،مگر شخصیت مورد احترام همه نیروهای سیاسی ملی و طرفدار دموکراسی در کشور بود ، اما « جیهه ملی پدر وطن افغانستان » هم جبهه اید ال او نبود . او روزی با خلق تنگی و یژه یی به من گفت : این جبهه آن جبهه یی نیست که تو سالهای قبل از آن سخن گفتی ؛ این جبهه مانند شتری در دامن حزب شما ؛ به گل نشسته است و مثل سایر سازمانهای اجتماعی و اتحادیه های صنفی در کشور ، بیشتر به شعبه یی ازتشکیلات حزب شما می ماند ، تا جبهه متحد تمام احزاب و نیرویی ملی و دموکراتیک مستقل از آن ؛ بنابر آن روز به روز از مردم تجرید می شود و نیروی تحرک و جاذبه خود را برای جذب نیرو ها و شخصیتهای با وجاهت سیاسی از دست میدهد .
من این سخنان اعتراض آمیز او را رد نکردم : زیرا در این مورد به وی هم عقیده بودم و از آن بعد ، هر دو با هم علیه « انحصار » رهبری « بیروکراتیک » حزب دموکراتیک خلق افغانستان در جبهه مبارزه می کریم .
ولی با دریغ و تاسف فراوان به او دست اجل و به من رهبری حزب مهلت و مجال آن را نداد تا برای نجات جبهه از این حالت به مکان واقعی دست یابیم ؛ که این خود داستانیست دیگر . ....... به همه حال ، تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان ، تلاشهای وطنپرستانه و نقش سازنده دکتور سعید افغانی ، این مبارز نستوه و خسته گی ناپذیر را در نهضت ملی ودموکراتیک ، در این برهه حساس و پر هیاهوی زنده گی سیاسی کشور ما ، فراموش نمی کند . یادش گرامی باد و امثالش بی شمار .»
قسمت پنجم:
اینکه شخص محترم بارق شفیعی، با شادروان دکتر سعید افغانی درمورد ناکارامد بودن جبههء ملی پدروطن آنزمان همنظر بوده اند به نظرشان احترام میگذارم ونیز بحث قطب بندی ها وفرکسیونهای جناح پرچم موضوع ایست که به نگارندهء این سطور بحیث یک شخص بیطرف وغیر حزبی ارتباط نگرفته و ازحوصلهء این مقال خارج است . اما آنچه را که جناب بارق شفیعی درمورد زنده یاد دکترسعید افغانی روایت نموده اند ناسپاسی و نمک نشناسی ومنافقت آن مرحومی را نشان میدهد.
زیرا هیچگاه یک عالم دین که بقول آقای بارق شفیعی، عادل، صلحجو، درستکار و وطنپرست وشجاع باشند بخود اجازه نمیدهد تا سطح یک ماکیاولیست قدرت طلب تنزل نماید. وبا وجود آنهمه احترام و وجاهتی که درمیان اراکین آن نظام داشت تنها وتنها بایکی ازهمولایتیهایش سرگوشی ونجوا نموده و نارضایتی خویش را ازوضع موجود ابراز بدارد. این چنین عالم دین هرگز سزاوار تحسین وتقدیر نیست بلکه او بلعم باعورای بنی اسرائیلی است که بخاطر منافع پست مادی ودنیوی اش دربرابر موسی پیامبر قرار گرفت. جای پرسش این است که دکترسعید افغانی درنظام وقت دیگر چه میخواست؟ مسؤولان ادارات وشعبات حزبی ودولتی آن دولت درحقیقت ناز بردار مرحومی ونورچشمی هایش بودند ودرین کوشش بودند که خاری به پای استاد بزرگوار شان ونورچشمی هایشان نخلد. مقامات حزبی ودولتی آنزمان علاوه بر اینکه ایشان را درعالیترین ارگان دینی ومذهبی کشور نصب کرده بودند و اورا گل سرسبد خویش میدانستند بلکه نورچشمی هایش را نیز به عوض رفتن به سنگرهای داغ نبرد علیه اشراربی فرهنگ آنزمان، به کشورهای خارج میفرستادند تا ازگزند حوادث در امان بمانند. این نورچشمی ها که هوای خارج درسرداشتند درآنچنان شرایط داغ انقلابی، دوره های مکلفیت واحتیاط عسکری را درکنار والدین معظم شان درخانهء شان پیش نظر پدر بزرگوار شان میگذرانیدند وبعد بدون درنظرگرفتن رتبه ومسلک ومقام علمی در وزارت خارجهء آنزمان مقرر واز آنجا راهی کشورهای عربی واروپایی میگردیدند ولی بازهم جناب زنده یاد دکتر سعید افغانی از وضعیت آنروز راضی نبوده اند وبدترازهمه اینکه این شخصیت گرانقدر غیر حزبی باوجودیکه قبلا با هیچ سازمان وحزب سیاسی تعهدی هم نداشتند ولی درروزهای آخرعمرش ازمیان صدها شخصیت سیاسی وحزبی دیگر تنها باجناب بارق شفیعی همولایتی اش هم عقیده میشود وهردو بخاطر براندازی سیستم بیروکراتیک؟؟؟ وانحصار رهبری دست وپا را بر میزنند و یکجا به مبارزهء مخفی در داخل همان نظام رو می آورند ولی دست اجل برای آن زنده یاد مجال وفرصت بیشتررا نمیدهد. خدمت آن شاعر شیرین سخن، جناب بارق شفیعی بزرگ اگر ازمن آزرده نشوند خیلی محترمانه بعرض میرسانم آنهم به قول مردمان ساده وغیرسیاسی کابل که: زنده یاد جناب دکترسعید افغانی برخلاف اینقدر توصیف وتعریف وتمجید شما ازجمله شخصیتهای علمی وروحانی کشوربودند که نمک میخوردند ودرنمکدان نیز می شاشیدند. ولی ناگفته نباید گذاشت که این کار نیز استعداد میخواهد.
اما قطع نظر ازاینکه دکترسعید افغانی چقدر از وضعیت حاکم درآن دوران راضی بوده ویانه پرسش اصلی این است که او درسالهای پسین عمرش او ازنبود چگونه دمکراسی رنج می برد. او که خود در رأس یک ریاست مستقل در داخل نظام قرار داشت و هر وقت میتوانست بزرگان حزبی ودولتی وقت را ملاقات نماید خواهان چگونه نظامی بود که ازمطرح نمودن آن به شکل واضح آن سربازمیزد؟
محمد رحیم یوسفی یکی ازهمکاران بخش طباعتی وتبلیغاتی دکترسعید افغانی که حالا درشهرکولن آلمان زنده گی دارد خاطرات خویش را چنین می نگارد:
« یک روز در دفتر مرحومی نشسته بودم که ایشان (دکترسعید افغانی) ازناحیهء بعضی مشکلات طباعتی وتبلیغاتی به مشکلاتی مواجه شده بودند، باهم صحبت میکردیم که زنگ تیلفون بصدا درامد. آنطرف خط یکی از منشی های بیروی سیاسی حزب قرار داشت که میگفت:
داکترصاحب! امروز بعدازساعت یک جلسهء بیروی سیاسی حزب دایرمیگردد. ببرک کارمل ودیگر اعضای بیروی سیاسی بمن هدایت دادند که شمارا نیز خبرکنم که به جلسه تشریف بیاورید.
داکترصاحب برایش گفت:
آقای گرامی!
من که عضوحزب نیستم چرا درجلسه شرکت نمایم؟
وی درجواب گفت: میدانیم، اما چه کنیم امرشخص کارمل صاحب است که باید دکترصاحب سعید افغانی درجلسه اشتراک نماید.
دکترصاحب خیلی متعجب شد،
من برایش گفتم: فرق نمیکند شاید که آنها درمورد کدام مسأله دینی یا ملی ازشما طالب مشوره گردند.
دکترصاحب به وقت معین، خودش را به مقر بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب رساند.
آنجا اولین اجندای جلسه را بحث درمورد چگونگی اعلان جهاد ازطرف دولت برضد مخالفین مسلح ومجاهدین (اشرار: مترجم) آنزمان تشکیل میداد
دکترصاحب گفت که آنها درین مورد ازمن مشوره میخواستند وسوال نمودند که درمورد اعلان جهاد نظر شرعی دکترسعید افغانی چی است؟
وی بدون کم وکاست به آنها گفته بود: کلمهء جهاد در دین اسلام یک واژهء پاک ومقدس است، سه سال نه بلکه چهارسال پیش وحتی پنج سال پیش، مخالفین دولت این کلمه را علیه شما استعمال کردند، فتواهای شرعی را نیز بدست آورده اند وظاهر نام مجاهدین را آنها از آن خود ساخته اند، خلاصه اینکه این رسالت اگر به هرشکلی باشد ولی حالا آنها زیر این نام نسبت به شما درجهان مشهورشده اند وچه بخواهید ویا نه آنها مبتکرین این نام شمرده میشوند. اگر ازین شرم تاریخی خودتان را نگاه کنید به سود تان تمام خواهد شد واگر هم نکنید بازهم اختیار دارید. ملت نه تنها که امروز بلکه فردا نیز باشما درین مورد موافق نخواهد شد ودیگر اینکه به سطح ملی وبین المللی هم شاید مضحکهء عام وخاص شده و مورد استهزا وتمسخرقرارگیرید، این یک مشورهء علمی ودینی من بود که برایتان ارائه داشتم دیگر خودتان میدانید وکارتان.
درین اثنا فکر ببرک کارمل ویارانش سخت خراب شد ومرا رخصت کردند که شاید آنها بعدا درین مورد بحثهای زیادی کرده باشند ودرتحلیل نهایی آنها از اعلان جهاد صرف نظر نمودند. من همانجا در دفتر داکترصاحب نشسته بودم که دکترصاحب از آنجا برگشت واین قصه را برایم بیان نمود. ابتدا اعصابش خیلی خراب بود ولی بعدا گفت که شاید دولت اورا سخت مجازات نماید وحتی اعدام خویش را نیز با این کارش تصور میکرد. من فکرکردم که به راستی که درتمام کشور بالای ملت حالت ترور واختناق بوسیله تمام گروه های درگیر؟؟؟؟؟! درجریان است
روسها تمثیل کننده گان تمامیت ارضی وحاکمیت ملی ما اند. هرچیز درین ملک ویران، امکان دارد که بوقوع بپیوندند، نه قانون وجود دارد ونه هم دمکراستی ونه هم حقوق بشر، مشوره های علمی را کسی گوش نمیکند.
بهرصورت برای مرحومی دیگر دست اجل مجال زیادی بخاطر مجازات سنگین توسط مسؤولان بی رحم دولت باقی نگذاشت، زیرا درین سالها وی ازبیماریهای زیادی رنج میبرد. بیماریهای قلب وشکر اورا هرروز ضعیف ترمیساخت. مگر باوجود تمام این تکالیف ومشکلات ، وی قلم وکتاب را ازخود بیگانه نمی ساخت وهمیشه با مطالعه وکتاب مشغول می بود.»
ببرک کارمل وعلمای دینی:
گذشته ازاینکه روایت آقای رحیم یوسفی چقدر به حقیقت نزدیک است ویا نه ولی یک موضوع مهم ازآن استنباط میگردد که دولت وقت وشخص ببرک کارمل باوجود شنیدن این سخنان تلخ دکترسعید افغانی ، اورا تحمل کردند. برخلاف برداشت راوی که حالا مسؤولان حزب ودولت حاکم آنوقت را یکسره بیرحم وقاتل میخواند ولی این بیرحمی شامل حال دکترسعید افغانی نمیشد، بلکه او با ارائهء مشوره های صادقانه اش بیشترازپیش مورد لطف ونوازش مسؤولین ودر رأس شاد روان ببرک کارمل قرار میگرفت. اما پرسش دیگری که مطرح میشود این است که چرا دولت ونظام تگ حزبی آن زمان تا این اندازه به شخصیت دکترسعید افغانی آویزان بود وتنها او را مورد إعزاز واکرام قرار میداد؟ آیا درتمام افغانستان آن دوران آنقدر قحط الرجالی بود که کسی پیدا نمیشد ریاست شؤون اسلامی ویا شورای علما را رهبری کند؟ آیا هیچ کسی درتمام ولایات افغانستان به سطح دکتر سعید افغانی پیدا نمیشد که با دولت وقت مخلصانه همکاری نماید وصادقانه وبدون طمع وتوقع، دولت وقت را یاری رساند؟ آیا شخصیت ببرک کارمل نزد همهء علمای دینی آنزمان یک شخصیت منفور بود که بغیر ازدکترسعید افغانی کس دیگر پیدا نمیشد که زمامداران مسؤول را رهنمایی نماید؟ این موضوعات را با یکی ازکارمندان سابق وزارت شؤون اسلامی واقاف درکابل درمیان گذاشتم وخواستم که درین مورد بمن معلومات ارائه نماید او میگوید:
«قطعا چنین نیست که گویا دولت وقت تنها بوجود دکترسعید افغانی ضرورت می داشت. بلکه درتمام نقاط افغانستان علمای جید وجود داشتند که به نام کارمل، جان میدادند وهم ازهرنگاه نسبت به سعید افغانی عالمتر وآگاهتر وپرهیزگارتر بودند ولی دکترسعید افغانی بخاطریکه پشتون بود، ودولت بخاطر راضی نگهداشتن پشتونها اورا خیلی بالا برد. دکترسعید افغانی جز به منافع خود وخانوادهء خود به هیچ چیز دیگری نمی اندیشید. او ازصداقت وصفای نیت زنده یاد ببرک کارمل سخت به نفع شخصی خویش استفاده میکرد. من صرف یک خاطره ام را اینجا برایتان بیان میکنم:
« یک روز یک تعداد علمای شیعه وسنی را به ملاقات رئیس جمهور ببرک کارمل به ارگ ریاست جمهوری بردیم. هنگامیکه با یک تشریفات خاص وارد قصر سلامخانه گردیدیم، رئیس جمهور وارد صالون گردید. همهء حاضران ازجا بپاخاسته ونسبت به وی ادای احترام نمودیم. ببرک کارمل بعداز احوالپرسی با تگ تگ حاضران محفل درجایش قرار گرفت، اما آنچه که درین ملاقات رخ داد با ملاقاتهای معمولی فرق داشت. ببرک کارمل قبل ازآنکه به ایراد سخنرانی بپردازد به حاضران محفل گفت که من به تمام شما علمای کرام احترام عمیق وقلبی دارم ولی اجازه دهید که ازشما بزرگواران بپرسم که عالمترین شما وریش سفید ترین شما کدام یک تان تشریف دارد؟ چشم همه بطرف مولوی گل محمد تگابی خطیب مسجد پل خشتی کابل دوخته شد که هم عالم خوبی بود وهم ازنظر سن وسال نسبت به دیگران بزرگتر بود، لذا بدون هیچ ملاحظه یی مولوی گل محمد خان تگابی را معرفی کردیم. رئیس جمهور ببرک کارمل ازکرسی خویش برخاست و مولوی گل محمدخان تگابی را به جای خویش نشاند. با نشستن مولوی گل محمدخان تگابی برکرسی رئیس جمهور ، خود رئیس جمهورکارمل، درکنار مهمانان قرار گرفت ودرجایگاه یک مهمان عادی علمای دینی را مخاطب قرار داده و به حاضران گفت که من سخنرانی های زیادی کرده ام ، حرفهای زیادی به مردم و مسؤولین گفته ام وبا اقشار واصناف مختلف جامعه صحبت ها نموده ام ولی با علمای دین که همه چیز برای شان روشن است ومسؤولیت رهنمایی جامعه را بسوی خیر وسعادت بعهده دارند چه بگویم؟ حقیقت آنست که من درحضور شما علمای کرام جرأت حرف زدن ندارم وبه کمبود زخارف علمی خود درمقابل شما علمای دین اعتراف می نمایم، روی همین منظور بود که من ازشما پرسیدم که عالمترین تان را بمن معرفی کنید تا وی را به جای خودم بنشانم تا او احساس نکند که دربرابر یک رئیس جمهور قرار دارد بلکه چنان بپندارد که خودش رئیس جمهور این کشور است وصلاحیتهای علمی وروحانی اش برایش اجازه میدهد تا سخن حق را بدون هیچ ترس وهراسی برزبان آرد.
بناءشما علمای بزرگ دین، امروز هرچه درسینه دارید بیان نمائید. من نه بحیث رئیس جمهور بلکه بمثابهء یک فرزند شما با اطمئنان خاطر این را برای تان وعده میدهم وتضمین می نمایم که اگر دشنامی هم اززبان شما امروز بشنوم به یک تار موی شما کسی آزار رسانده نمیتواند. بگوئید! حق را بیان کنید! اگر ما ملامت استیم، ما را ملامت کنید واگر جانب مقابل ملامت است آنها را ملامت نمائید. این سخنان واین حرکت رئیس جمهور ببرک کارمل بالای علما وامامان مساجد سخت تاثیر مثبت نمود وحتی تعدادی ازآنها ازچشمانشان اشک میریختند.
واقعیت آنست که آنها حق داشتند که اشک بریزند، زیرا اکثر آنها ازجملهء قربانیان ظلم واستبدادهای چندین سالهء نظامهای فاسد شاهی وداوودی بودند که به بهانه های مختلف سالها را بنامهای وهابی وپنج پیری وغیره یا درزندانها ویا هم در فقر ومحرومیت بسر برده بودند.
مثلا مولوی عبدالولی حجت تخاری، درزمان شاهی بدلایل واهی که گویا منکر نبوت است ازطرف علمای دربار درزمان شاهی بارها بزندان افگنده شده وبارها به محاکم ودادگاه های تفیش عقاید معرفی گردیده بود. درحالیکه وی
نه منکر نبوت ونه هم منکر اسلام بلکه منکر ظلم وفساد وبیعدالتی بود. یک عالم دیگر به اسم مولوی سید
عبدالمعبودتخاری که خود ازشاگردان مولانا ابوالکلام آزاد درهندوستان بود ودرمبارزات آزادیخواهانهء هندوستان علیه استعمار انگلیس دوشادوش دیگرملاهای هند چون مولوی عبیدالله سندی مولوی عبدالرحیم پوپلزایی وغیره سهم گرفته بود وبه چندین زبان تکلم میکرد بخاطر تاجک بودنش درنظامهای گذشته به اندازهء یک توت هم ارزش نداشت. وچه بسا که ازطرف مقامات دولت شاهی درولایت تخار همیشه تحت نظارت قرار داشت تا روشنگری ننماید.
برعلاوهء اینها یک تعداد دیگر این روحانیون که از ولایات دور دست آمده بودند ازقربانیان جنایات بشری تنظیمهای مجاهدین بشمار می رفتند. اینها با شنیدن این سخنان رئیس جمهور کشور، واقعا تحت تاثیر احساسات وعواطف قرارگرفتند و نتوانستند احساسات شان را کنترول نمایند، ازجمله یکی به اسم مولوی محمد صدیق که امام مسجد حضرت بلال درخیرخانه و در اصل از ولایت پروان بود و قبلا ازطرف قوماندان حزب اسلامی به بدترین شکل مجازات فزیکی شده بود ازمولوی گل محمدخان اجازه خواست و رشتهء سخن را بدست گرفت . او با دلایل قاطع، مجاهدین وقت را به چهارکتاب کافر کشید. سخنان وی واقعا خیلی احساساتی بود . میگفتند که اورا قوماندان فتح محمد یکی ازقوماندانهای گلبدین درولایت پروان به مدت یک شبانه روز چوب زده بود ومدتی را درحبس وکوته قفلی گذشتانده بود تا بمیرد ولی اجلش نرسیده بود. وی سخت ازتنظیمهای جهادی نفرت داشت. بهمین ترتیب یکتعداد علمای دینی زیادی درموضع دولت قرار داشتند. آنها قلبا نسبت به رئیس جمهور شان عشق می رزیدند واورا چون فرزندشان به آغوش میگرفتند. تا جایکه من ازسالها بیاد دارم ملاها وعلمای طرفدار دولت درآن سالها زیاد قربانی دادند، آنها بخاطر فتوا های جرأت مندانهء شان برضد اشرار درولایات شان توسط احزاب مجاهدین به ناجوانمردانه ترین شکل ترور گردیدند. درمسجد پل تخنیک کابل نیز حزب اسلامی با جا بجا نمودن یک بم ساعتی درمحراب مسجد باعث شهادت تعدادی ازعلمای دینی گردیدند. قبل از آن در ولایات شمال مولوی اسدالله نصرت خطیب مسجدجامع اندخوی ازطرف حزب گلبدین ترور گردید، شیخ سید محمد امین صدر را که ازعلمای شیعه بود تفنگداران سازمان نصر درشهرکابل به شهادت رساندند. جرم وی این بود که هنگام سفر رئیس جمهور ببرک کارمل به اتحاد شوروی، وی یک جلد قرآن را بدست گرفته و بالای سر رئیس جمهورگرفته بود تا رئیس جمهور از زیر قرآن گذر نماید. کاریکه درمیان اکثرمسلمانان افغانستان هنگام سفر معمول است. شیخ محمدعلی مدرس چنداولی، یگانه روحانی شیعه مذهبی که اززیرساطور حفیظ الله امین جان سالم بدر برده بود ودرزندان با سلطانعلی کشتمند هم سلول بود، با تهدید وتخویف سازمانهای شیعهء مجاهدین واندختن شبنامه ها واخطاریه ها در منزلش تا آخر عمر درخانه نشست و تمام مکلفیتهای مذهبی واجتماعی خویش را درتکیه خانهء چنداول به پسرانش سپرد. سیدمحمدعلیشاه توکلی هم میخ میکوبید وهم به نعل. وی باوجودیکه نزد سلطانعلی کشتمند ورئیس جمهور ببرک کارمل قرب ومنزلت داشت و ازاعتبار واحترام خاصی برخور دار بود ولی شبانه گروه های چریکی سازمانهای شیعه را ازغرب کابل به تکیه خانهء افشار جابجا میکرد وازطرف روز آنها را بخاطر اجرای اعمال تروریستی درشهرکابل رها می ساخت. یکبار برادرش بالفعل توسط مقامات امنیتی گرفتار گردیده وچند سال به زندان افتید. اوموتر وامکانات دولتی را درخدمت اشرار آنوقت قرار داده بود. بناء میتوانم بگویم که سیاست عذر وتضرع به بعضی شخصیتها مثل سعید افغانی وسیدمحمدعلیشاه توکلی باعث شد که علمای دیگر زیاد مطرح نگردند وازطرف دیگر بی تفاوتی مقامات دولتی وحزبی وهمچنان اعمال تررویستی وتهدید وتخویف مجاهدین عواملی بودند که بسیاری از ملا ها وعلمای دینی را وا دار به گوشه نشینی و سکوت کرد »
قسمت ششم وپایانی:
دکترسعید افغانی وپسرانش:
دکتورسعید افغانی نه پسر ودو دختر داشت که حالا هفت پسر ویک دختر وی درقید حیات می باشند طوریکه دربالا نیز عرض گردید ازمیان همهء پسران ودختران شاد روان سعید افغانی تنها سه تن آنها درمطبوعات تاری واینترنتی به سرزبانها افتاده اند. اما این پسران مانند پدر مرحومی شان به نرخ روز نان میخورند. محترم انجییرخلیل الله معروفی دربارهء بیوگرافی یکی ازپسران زنده یاد دکتور سعید افغانی درسایت افغانستان آزاد چنین می نگارد:
محترم صلاح الدین سعیدی (سعیدافغانی) پسر مرحوم الحاج مولوی دکتور محمد سعید افغانی میباشد. تحصیلات ابتدائی خویش را در ولایت لغمان و تحصیلات متوسط و عالی خویش را تاصنف چهارده در مدرسـﮥ عالی امام ابوحنیفه (رح) در کابل به اتمام رسانیده. سپس به حیث معلم و بعد از اکمال کورس عالی قضات در چوکات وزارت عدلیـــﮥ وقت فرمان صلاحیت اجرای وظیفه قضا را دریافت. وی سپس به حیث عضو محکمــﮥ ده سبز ولسوالی کابل اجرای وظیفه مینمود. بعدا به خدمت عسکری رهسپار شد. درین مدت تحت نظرپدر بزرګوارش در راه خدمت برای اهداف صلح و آرامش در افغانستان جد و جهد داشت. در آواخر سال ۱۹۸۳ جهت تحصیلات عالی به چکوسلواکیا اعزام ګردید. در آن کشور در فاکولته حقوق پوهنتون چارلز به تحصیلات عالی پرداخت. در سال تعلیمی ۱۹۹۱-۹۰ به کسب ماستری در حقوق بین الدول تحصیلا ت عالی خویش را به پایان رسانید. درین مدت به خاطر کار های علمی خویش مفتخر به دیپلوم های افتخاری و از جمله از اکادمی علوم چکوسلواکیا ګردیده. در پهلوی سایر فعالیت های خیرخواهانه برای اولین برای دیکشنری (قاموس) را جهت استفاده محصلان افغانی و ایرانی در جمهوری چکوسلواکیا به نشر رسانید. از سال ۱۹۸۶ مصروف کار ترجمانی رسمی زبانهای عربی، پشتو، دری/فارسی و چکی بوده واز سال ۱۹۹۴ به حیث ترجمان و متخصص حقوق خارجی و کشور های اسلامی ثبت میباشد. از
سال۱۹۹۴-۲۰۰۳ درلست وکلا ی مدافع جمهوری چک شامل و به حیث وکیل مدافع ایفای وظیفه مینمود. درسال ۱۹۹۱ به تحصیلات دوکتورای خویش در پوهنتون چارلز مصروف شده و به تهیه و پیش برد لکچر ها ونوشته ادامه داد. درمدت کار خویش برای اخذ دوکتورا مدتی در پوهنتون ازهر شریف جمهوری عربی مصر مصروف ستاژ بود. در عین حال نیز چهار سمستر فاکولته فلسفه پوهنتون چارلز را تکمیل نمود. در سال ۱۹۹۴ به اخذ دکتورا در فاکولته حقوق پوهنتون چارلز مفتخر ګردید.
وی با محترم امین الدین سعیدی ( سعید افغانی) و عده ای ازفرهنګیان کشور افتخار تآسیس وایجاد مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان و مرکز کلتور د حق لاره را دارد. وی در پهلوی سایر کار های فرهنګی تحت نظر بورد علمی ونشراتی و به مدیریت برهان الدین www.said-afghani.org سعیدی امور سایت صلح و تفاهم سیعد افغانی را به پیش میبرد.
محترم دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی ترجمان رسمی زبانها عربی، دری/فارسی. پشتو، چکی، سـلواکی و انګلیسی میباشد.
وی در جمهوری چک ابتکارسهم ګیری به راه اندازی و جلسه های نمایندګان ادیان آسمانی را به منظور پیش برد دیالوګ بین الادیانی عهده دار بوده ااست.
نشرات عمده چاپ شده:
اسلام و سیاست ۱۹۷۹ ، مبارزه به کلونیالیزم ۱۹۸۳، اساسات اسلام ۱۹۸۰
قاموس چکی – پشتو – دری ۱۹۸۶
په افغانستان کښی د دولتی سازمانونو جوړښت۱۹۸۸
د اسلام حقوقی سیستم ۱۹۹۴
میراث له اسلام له نظره ۱۹۹۹
یوازی پاتی افغانستان ۱۹۹۸
اسلام او سیکولاریزم۲۰۰۰
د ښځو موقف په اسلام کښی۲۰۰۲
نـــمـــــــاز ( راه ارتباط به خدا) ۲۰۰۸
رهنمود نکاح ۲۰۱۱
- کارهای روی دست رو به نهاﺋـی سازی: قاموس چکی- انګلیسی - پشتو- دری/فارسی و عربی (حجم تقریبی1600 صفحه).
- قاموس نام های افغانی واسلامی– طریق نوشتن این نامها به زبان های پشتو/دری، انګلیسی، عربی، آلمانی وچکی ومعانی آنها
- کارهای پلان شده: قاموس چکی- انګلیسی – عربي - پشتــو- دري/دری، فارسي- پشـتو – عربي – انګلیسی و چکی.
- نام های افغانی – چکی – آلمانی – هالندی و طریق نوشتن انګلیسي، پشتو، دری ویا عربی آنها، همراه با معانی شان.
دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی متاهل بوده، دو پسر ویک دختر دارد.
ادارۀ مرکز کلتوری د حق لاره »
دست تان درد نکند آقای انجییر خلیل الله معروفی با این معلومات سودمند تان دربارهء این نابغهء ناشناخته که ایشان مخزن اسرار عالم بوده اند ولی چشمان ما ازدیدنش عاجز مانده بود، وازبرکت سایت مبارک شما این شخصیت گرامی ودانشمند را شناختیم. ولی پرسش اصلی ازجنابعالی این است که ضدیت شما بازنده یاد ببرک کارمل وجناح پرچم حزب دموکراتیک خلق براساس کدام منطق استوار است؟
آیا جا ندارد که درعین وقتیکه ازین نابغهء دهر توصیف میکنید برروح پرفتوح شادروان ببرک کارمل نیز درود بفرستید که این نابغه را دروقت وزمانش کشف کرده بود وبه عوض اینکه از وی بحیث یک عسکر وصاحبمنصب نظامی یا استخباراتی علیه اشرار بی فرهنگ آنزمان استفاده نماید برعکس ایشان را به کشور چکوسلواکیا فرستاد تا به تحصیلاتش ادامه دهد وامروز ازبرکت همان تحصیلات درخدمت سایت وزین شما هم قرار گرفته است. پس بعدازین وعده بدهید که دیگر برکارمل وکارملیان ارجمند دشنام نمی زنید.
پسر دیگر زنده یاد دکترسعید افغانی امین الدین سعیدی می باشد که ذکر خیرشان دربالا رفت، این شخصیت علمی وروحانی نظر به گفتهء یکی ازماموران سابق وزارت خارجهء افغانستان درحاکمیت جنرال نجیب الله احمدزی، کاردار سفارت افغانستان در دمشق تشریف داشتند . وی می افزاید که شوربختانه آقای سعیدی از فقر وبیچاره گی دختران سوریایی ولبنانی استفاده سوء کرده و تعداد زیادی از مهرویان دمشقی را یا استفاده ازموقعیت دیپلوماتیک خویش از دم تیغ عشق ومحبت خویش گذشتانده است .
ایشان نظر به ادعای خودشان گردانندهء نهاد تحقیقاتی وعلمی مطالعات استراتیژیک اند که نهاد مذکور میخواهد برای تخلص های جدید ونامهای جدید اختراع کند ونیز درعین حال میخواهد درین باره تحقیق نمایند که آیا عمل انتحار در اسلام جواز دارد ویاخیر؟
این قلم دراخیر برای دست اندرکاران این نهاد علمی وتحقیقاتی شان وهمچنان سایت اینترنتی وزین زنده یاد دکتور سعید افغانی موفقیت وکامگاری های مزید را آرزو می نمایم.
عکس ها وتصاویر:
پيامها
16 دسامبر 2012, 06:05, توسط jirna
دوستان این ها همه اجیرهای بیگانه هستند تا بتوانند مردم بی سواد مان بی سواد تر نهگدارند هر قدر بی سواد نا دان باشی منفعت به بیگانه ها است زیاد تر است از نادانی مردم سوی استفاده می گردد ما را 1400 سا ل است که به زنجیر زیان عربی بسته است اگر بتوانی این زنجیر را پاره کنی خودت را نجات بدهی زنجیر که چه خودت را تیکه و پاره می کند این است قانون دین , یعنی برده گی اسارت غلامی همین فعلا صد ها سیعد افغانی در جامعه فعالیت دارند تا بتوانند مردم ما را در خریت نهگدارند و ار نادانی انها استفاده سوکند .
16 دسامبر 2012, 08:55, توسط ..
درجامعهء اینترنیتی توتم های زیادی وجود دارد که جای خدا را برای بعضی افراد گرفته اند. بطور مثال برای پرویزک کارمل و مسعود.
16 دسامبر 2012, 11:36, توسط حکیم
اقای بهمن و خوانندهگان محترمسلام.
اندر مورد شخصیت وکارنامه های مرحوم سعید افغانی مستندات خوبی ارایه دکرده اید. بجا واما این فرزانه فرزنذ ...نا خلف شان .چونان در تاریکی وجهل بسر میبرند که مپرس. همین هفته پیش در مورد حرام بودن سالگرد ......درفشانی کرده بودند.البت با قبول زحمات فروان تتبع وتحقیق. تو گویی که ما هیچ معضل ومشکلد دیگر نداریم . من بایشان پیشنهاد میکنم که باری در مورد اینمطالب نیز سر ی به متون شرعی زده نتایج تحقیقات خود را لطف بفرمایند. اینکه تا امروزه نسبت نبود مسکن زن افغان در طویله یا کاهد ان ولادت میکنند ....یا خوابیدن 6 و7 طفل بالغ ونا بالغ نسبت فقر ونبود خانه در یک اطاق..ویا حمالی ودرویزهگری هزاران هزار زن وفرزند شهدای وطن........ویازر اندوزی فرعونانه برخی از تجاران خون شهدا ودر تنعم زیستن مطلق انان .))طور مثال یک نگاه شتابزده به دارایی احمد شاه احمد زی درشهر کابل کافیست .کلن از دیدگاه شرعی روا ومجاز است-___؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مسله جایز ونا جایز بودن سالگرد باینهمه تحقیق نمی ارزد انهاییکه این کار میکردن. مثل اوشان وامثالشان در وقت پادشاهی میکردندوامروز هم میکنند انهاییکه وقعی نگذتاشتند هنوز نمیگذارند.نه نه نه نه. این وهابی ها به اصل قسط وعدالت که یک اصل مهم اسلام است نمیپردازند .چه ولینعمت شان شهزادگان ال سعود خفه میشوند .چرااز حرام بودن موتر بنز الماس کاری شده شهزاده سعودی که ننگ انسانیت است نه داکتر ونه هم جمع یاران وهابی شان درمرکز ترویج وهابیت )عربستان*) ابراز نظر نمیکنند مسیله معلوم است که اینها دین به دنیا فروختند. حکیم
آنلاین : http://حکیم
16 دسامبر 2012, 14:19, توسط سهراب علی غرجی
از نوشتهء مستند آقای بهمن ثابت شد که پدر مرحومی این عالی جنابان جاسوس معلوم الحال کاگی بی بوده است که درتمام دوره ها فقط خوند اخیستی دی. درحالیکه دیگران یا زیر خاک گردیدند ویا مانند موسی توانا وربانی مجبوربه فرار گردیدند. به نظرمن شادی بازان حقیقی چالاک همین ها اند
16 دسامبر 2012, 15:22, توسط پیام رستاقی
آقای بهمن،اتفاقا مقاله بسیار جالبی نوشته اید ، از مدتها قبل که نوشته مستند و جذاب شمارا در باره برادران فارانی خوانده بودم ،این دومین مطلب بااهمیت و پر کشش تان است!اما باید اقرار کنید که نه تنها در تدارک و متن مقالات گاه گاه دچار لغزش و احساسات یشوید بلکه حتا در پاسخدهی کامنت ها نیز گرفتار عصبانیتی مفرط میشوید!
در یکی از کامنت ها ، کامنت گذار گرامی فقط به شما« مستعار نویس، خیالپرداز» خطاب کرده و عشق شما به یک قوماندان جهادی را ، تلویحا شگفتی زا خوانده ست، اما جنابعالی اورا چند جا « خر و بی عقل» نامیده اید!
بهر حال نویسندگی سعه صدر میخواهد و لحنی مهذب!
این پسر سعید افغانی ، واقعا که آدم افراطی و بیمار است، چند روز پیش در مطلبی، گرفتن سالگرد را یک عمل ضد اسلامی نامیده( آن هم در خارج کشور)!تو خود حدیث مفصل بخوان! احترام. پیام رستاقی
16 دسامبر 2012, 16:05, توسط پرویز "بهمن"
رستاقی صاحب سلامهای متقابل مرا بپذیرید!
من به عیوب خویش معترفم واقرار میکنم، واقعا استعمال کلمات خر وبی وعقل دور از آداب واخلاق نویسنده گی است ومن آنرا می پذیرم ولی بگذارید که یک سلسله نقاط خالی درمن وجود داشته باشد تا دلیلی شود برای پیامگذاشتن و انتقاد نمودن دیگران ازمن.
با احترام
پرویز بهمن
17 دسامبر 2012, 01:44, توسط .طبیبی
جناب بهمن عزیز. سلام شمارا. بسیار لذت بردم از این که چلو صاف جعلکاران تاریخ و فرهنگ را از آب خارج کرده اید!پرسش دوم این است وبسایت پندار امروز عکسی را منتشر کرده و آنرا متعلق به جناب شما قلمداد کرده، شما نظر تان چیست؟با مهر .طبیبی
17 دسامبر 2012, 08:55, توسط ..
به این گویند، (ماسوخیسموس) خودآزاری!
یعنی توهینم کنید، لت و کوبم کنید،اما مرا از نظر نیندازید.
17 دسامبر 2012, 09:48, توسط پرویز "بهمن"
جناب طبیبی صاحب سلامهای مرا نیز پذیرا شوید!
بلی! آنچه را که درسایت پندار دیده اید درست است ومتعلق به این چهرهء نا زیبا می باشد. دست اندرکاران سایت وزین پندار گاه گاهی این بنده را مورد لطف ونوازش قرار میدهند وبه بعضیی سیاه مشقی های این قلم ارج میگذارند که بنده خودم را مستحق آن نمیدانم.
17 دسامبر 2012, 03:30, توسط fetrat
توجه من بیشتر به عکس که از دکتور امین الدین سعیدی گذاشته شده که او در کنار قبر پدر مصروف بدعت میباشد، جلب نمود. باز فکر کردم خداوند در اخر عمر خواسته ایشان را از گمراهی های مثل صوفی گری و شیعه گری نجات دهد. حرف بدعت، بدعت است حسنه ندارد از ایشان یک انقلاب فکری میتواند باشد.
17 دسامبر 2012, 13:16, توسط .طبیبی
جناب داکتر صاحب بهمن! بسیار متشکرم. من هم قبلا می انگاشتم، شما با نام مستعار می نویسید، بهر حال اگر امکان دارد، رشته تحصیلی و دانشگاهی که تزس داکتری تان را در آن نگاشته اید، مشخص کنید.شما یک نویسنده مبارز و افشا گر در حد دکتورا هستید وتا حالا این مزیت و هویت افتخار آمیز را از خوانندگان ، مخفی داشته اید؟ بهر حال موفق و پیروز باشید. ارادتمند . طبیبی
17 دسامبر 2012, 13:19, توسط .طبیبی
جناب داکتر صاحب بهمن! بسیار متشکرم. من هم قبلا می انگاشتم، شما با نام مستعار می نویسید، بهر حال اگر امکان دارد، رشته تحصیلی و دانشگاهی که تزس داکتری تان را در آن نگاشته اید، مشخص کنید.شما یک نویسنده مبارز و افشا گر در حد دکتورا هستید وتا حالا این مزیت و هویت افتخار آمیز را از خوانندگان ، مخفی داشته اید؟ بهر حال موفق و پیروز باشید. ارادتمند . طبیبی
17 دسامبر 2012, 14:37, توسط سمیع عادل
آقای طبیی!
من با زرنگار تماس گرفتم او چنین گفت×
دوست عزیز من پرویز بهمن مستعار نیست .سند دوکتورای خود را در رشته روابط بین الدول و حقوق سیاسی از دانشگاه آکسفورد بد ست آورده است.
یکی از دوستان من در مورد شباهتهای چهره یی او با بعضی از شخصیتها چیزی نوشت. اما از زرنگار پرسیدم کفت این عکس از البوم او در دوره اقامت سویدن است.
17 دسامبر 2012, 22:06, توسط فرید احمد
جناب طبیبی صاحب! عکسی که چند ساعت در سایت پندار با نوشته ای در ماتحت( داکتر پرویز بهمن) سیاستا و کیاستا ، دیشب گذاشته شده بود، ناگهان محو شد، بدون هیچ توضیحی، شما ( خدای نکرده) ساده لوح نباش ! آیا پس از این رویداد، فکر نمیکنی، پرویز بهمن، خود آقای عظیم بابک باشد!
چرا این پرویز بهمن ، در جایی، ( مثلا در همین کابل پرس?) دوخط در باره تحصیلات خویش ، توضیحی نداده؟ چرا در همین کابل پرس ، عکس واقعی( نه جعلی!) اش را مندرج نساخته؟
آقای طبیبی ، چرا اینهمه ساده و پیاده هستی( با عرض پوزش).احترام. فرید احمد
17 دسامبر 2012, 23:26, توسط Abeejan Jafari
بعد ازتقدیم احترام: من از مدتها با کابل پرس? نسبت نشرات تبعیضی ،نژاد پرستی ، تجزیهء افغانستان عزیزوتاخت وتاز به اقوام مختلف واستعمال الفاظ وجملات دور از آداب اخلاقی و نویسندگی قطع رابطه نموده بودم. اما حس کنجکاوی ام هنوزسبب میگردد تا وقتا" فوقتا" سری به این سایت که زمانی زیاد به آن احترام داشتم زده ودریابم که شاید اگر تغیرمثبتی دران بوجود آمده واز یگان مضامین که به قلم نویسندگان اهل خرد وادب نشر میگردد مستفید شوم. متاسفانه، نه تنهاتغیر مثبتی بوجود نیامده بلکه از حضور نویسندگان قبلی بجز یکی دو نفرخبری نیست. ندرتا" موضوع دلچسپی که به نشر میرسد مورد استقبال بسیاراز علاقمندان قرار میگیرد. اخیرا" مضمونی به قلم آقای پرویز بهمن در مورد این اقاِی سعید افغانی
(الحاج امین الدین سعیدی سعید افغانی مدیر مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان و مسئول مرکز کلتوری د حق لاره – جرمنی ) را مطالعه نموده وتصادفا" روز قبل در سایت افغانستان -افغانستان آزد یکی دو نوشته ازین جناب سعید افغانی را مطالعه و به یک سلسله جملاتی برخورد نمودم که نظر به تجربهء چندین ساله املا وانشاء متفاوت داشت. دراوایل فکر کردم اشتباهات تایپی باشد اما بعد در مضامین بعدی نیز تکرار گردیده و حقیقت اینکه من نسبت به خود اشتباهی شدم که هم من وهم اکثردانشمندان ونویسندگان اشتباه مینویسند. زیرا جناب ( الحاج امین الدین سعیدی سعید افغانی مدیر مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان و مسئول مرکز کلتوری د حق لاره – جرمنی ) بااین القاب دور ودراز که شاید تحصیلاتی مافوق کسب کرده اند و ممکن نیست تا این حد اشتباه بنویسند. ازینکه در مورد چه مینویسند وباهمه فهم ودانش مذهبی شان ،متاسفانه موضوعیکه به درد جوامع اسلامی وانسانی امروزی بخورد به نظر نرسیده وباپرت وپلا هایش وپخپوغ چند آیه وحدیث هم خود وهم یکتعداد جوانان را به بیراهه میکشاند که موضوع جداگانه بوده وبوقت لازم و تشریحات بیشترنیاز است . فعلا"فقط میخواهم این جملات را که در مضامین اخیرشان (حکم شرعی خوردن قطره چکان ) که درسایت افغانستان افغانستان آزاد به نشررسیده و به نظرو تجربه من اشتباه است امید جواب قناعت بخش بگیرم
من مینویسم وتا کنون از
اکثر نویسندگان خوانده ام:
الکهولی
شئون
اوامرونواهی
به سزائی
افراط وتفریط
امور
واینهم از اقای سعید افغانی
الکحولی (الکولی ) که بیش از ده مرتبه تکرار شده است
شئوون
اوامر ونواحی
به سزای
افراد وتفریط
امورات
این اشتباهات فقط در یک مضمون یک صفحهء بوده و الکحول بیش از ده مرتبه استفاده شده است. (برای معلومات بیشتر به سایت افغانستان-افغانستان آزاد مراجعه شود.)
18 دسامبر 2012, 09:38, توسط طبیبی
من پاسخ سوالم را در شماره امروز پندار یافتم
18 دسامبر 2012, 12:54, توسط طبیبی
آقای طبیبی دوم؟؟؟ حد اقل یک علامت فارقه پهلوی اسمت میگذاشتی، من ازین تردستی ها نفرت دارم. طبیبی
18 دسامبر 2012, 12:37, توسط سخی جاغوری
آقای بهمن سلام
من همیشه نوشته های شما را می خوانم. یک چیز در نوشته های شما قابل انکار نیست و ان تحقیق و استناد است. من شخصا به شما و حوصله و دقت تان افرین می گویم.
دست تان درد نکند.
18 دسامبر 2012, 14:35, توسط فرید احمد
آقای طبیبی؟؟؟؟
وقتی ازین تردستی ها نفرت دارید همان =ادری تانرا از رخ تان بردارید و با نام اصلی بنویسید
آنلاین : http://http://pendar.forums1.n...
18 دسامبر 2012, 14:37, توسط فرید احمد
آقای طبیبی؟؟؟؟
وقتی ازین تردستی ها نفرت دارید همان چادری تانرا از رخ تان بردارید و با نام اصلی بنویسید
آنلاین : http://http://pendar.forums1.n...
18 دسامبر 2012, 16:51, توسط غوریانی
فرید جان، آیا کامنت گذار می بایست چادری اش را بردارد، یا نویسنده مطلب؟
یعنی این آقای بهمن هم ، عضوی از تیم حاکم ارگ کابل است و کسی حق ندارد حد قل عکس این دانشمند (!) را زیارت کند؟ یعنی استاد اعظم ، آقای عظیم بابک، کامنت گذاران را تا این حد ساده لوح می انگا رد؟ چلو صاف مستعار نویسان دارنده سایت و مدعی« ژورنالیزم و خدمت به خلق!» و رجاله های خادیست ، کاملا بیرون آب است، اما خجالت قسمت چشم است کو چشم؟ عبدالسلام غوریانی
18 دسامبر 2012, 21:19, توسط پیام رستاقی
غوریانی صاحب شما با نامها و چادری ها ی دیگر هم نوشته بودید که گوربزخان عطا خیل نویسنده کابل پرس? هم عظیم بابک است. آخرش در فیس بوک معذرت خواستید.
من از طریق زرنگار از بابک معلومات خواستم او گفت هم عطا خیل و هم داکتر پرویز بهمن آدمهای دانشمند و قابل قدر اند.من افتخار میکنم که مرا عطا خیل یا بهمن بگویند.
آنلاین : {{غوریانی صاحب شم...
18 دسامبر 2012, 22:46, توسط غوریانی
خو راست میگی ، خاندان دروغگو ره.... اما بابک دلقک ، این بار بلای بر تو نازل کنم، که رییس رجاله های خاد، یعنی نجیب گاو، زنده شده، انگشت حیرت به دندان گیرد
19 دسامبر 2012, 00:23, توسط پیام رستاقی
وای ترسیدم
هاهاها
چه می توانی یک چند دشنام همیشگی تکراری بی معنی.بزن.با گاو خواندن نجیب هویت اصلی خود را پنهان نمیتوانی
19 دسامبر 2012, 14:03, توسط احمد شاه
راستش را بگویم ، مدتها بود به سایت پندار، به مدیریت آقای بابک سر نزده بودم، خیال میکردم این سایت فقط برای اعضاء است، امروز توانستم پندار را بگشایم. یادداشت فرخ زرنگار ، زیبا نگاشته شده است . برخی از اعضای سابق نویسندگان که از صدقه سر حزب دمکراتیک خلق، به وزارت رسیدند یا سفارت و ریاست( مثل مسوول خانه مولانا در فرانکفورت)یا نویسندهء بازوی بریده، چندان علیه ولینعمت سابق شان، بد وبیراه میگویند که گویی این نان به نرخ روز خور ها، دست و پای وزبان شان بسته بوده و آن وقت ها فرصت« سر خود گرفتن، پی کار خودر فتن» نداشتند!
برخی ازین آدم ها، نگارش بخش های از، کتاب رها در باد،را نیز گویا به عهده گرفته اند!
اما در باره مطلب محترم پرویز بهمن، من نوشته ایشان ا می ستایم، راستش، پسر مرحوم سعید افغانی، در دینداری، از پدر، بسیار سبقت گرفته است ،ایشان در خارج نشسته و منویات طلبه کرام را، برآورده میکند!چلتار عربی این آقا از مضحکات روزگار است!
اما در باره سلیمان راوش، پژوهشهای انتقادی شان در باره تسلط اعراب، سودمند است ، جانبداری شان از « لسان دری!» به جای زبان فارسی ، زشت و تعصب آلود و بی آینده است!احترام. احمد شاه
19 دسامبر 2012, 08:45, توسط kawyane
man az en parwezak marez wa be adab wa az nwashta hayash sakht motanaferam bawar daram en aadam marez ast wa bayad tadawe shawad tabeez ham az khod had darad. kawyane
23 دسامبر 2012, 16:21, توسط س
شورای علمي مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان ۱۶/۱۲/۲۰۱۲
نشـست بــیــن الافــغـانـي
قراراست دوشنبه ۲۶ قوس سال ۱۴۹۱هـ ق.( ۱۷ دیسامبر ۲۰۱۲ م ) سومين نشست بین الافغانی ظاهراً، به دعوت يك انستیتوت تحقيقاتي فرانسه درپاریس، به اشتراک طیف وسیع از جوانب مختلف دخیل درمسایل افغانی، به شمول نمایندگان دولت موجود كابل و نماینده مخالفین سیاسی ونظامی این حاکمیت گرد هم آمده، نظریات ومواضع خویش را درقبال مسایل افغانستان ارایه بدارند. قرار است درین نشست اشتراک کننده گان نظریات و مواضع خویش را ارایه بدارند، تبادل نظر، نقل قول ازیک دیگر و توافقات ویا قطعنامـﮥ درنی نشست وجود نه خواهد داشت. خوشبختانه پیشبنی شده میتواند که این نشست و نشست های مشابه مبنی بر تلاش های پیشتازان جامعه برای امر خیر و جستجوی راه های حل مسایل کشور ما، امر صلح و منطقه نه اولی است و نه هم آخری خواهند بود. هریک ازین نشست های خیرخواهان و خیر اندیشان کشور را بخاطر خدمت به خیر وصلح درکشور ما، منطقه و جهان استقبال میکنیم و آنرا مانند آغاز کارنیک به فال نیک میگیریم.
خوانندۀ محترم هموطن گرامی!
مسلم این است که درسیاست منافع ومصالح مطرح است، دوست و دشمن دایمی وجود ندارد. برای یک افغان با احساس وخیر خواه همیشه منافع ومصالح کشور و درصورت عدم موجودیت ګزینــﮥ بهتر انتخاب کم بد از بدتر وبرای فرصت طلب و خاین به آرمانهای برحق مردم و ملت ما، همیشه اهداف مردود و منحط به خود وحلقات مربوطش.
مادیدیم که دشمنان دیروز دوستان امروز شدند و دوستان دیروزی دشمنان امروز.
مادیدیم این منافع ومصالح درمراحل مختلف مختلف بود و هریک از جوانب ذیدخل درقضایای افغانستان اهداف تاکتیکی و ستراتیژیکی خویش را پیگیری میکردند ومیکنند.
اینکه درمسایل افغانستان حد اقل دربیشتر از سه دهه کدام جوانب دخیل بودند و چطور پیگیر به اهداف، منافع و مصالح خویش تمرکز داشتند و دارند، به صراحت مشهود است. به صورت عمده و آسان ساز، مصالح، منافع و براساس آن مواضع دولت امریکا، انگلیس، فرانسه، چـین، روسیه، هند، سعودي، ایران و پاکستان و منافع و مصالح و مواضع افغانها و خدمتگاران اهداف خیر کشور ما به نحوی هریک فصل و باب مستقل اند که میتوان آنها را دربخش موارد در موازات یکدیگرودربخش موارد در تقابل یکدیگر مطالعه کرد ویافت.
اهداف دور و نزدیک این کشور ها، عوامل وفکتور های داخلی مؤثر درین وضع ، از جمله حاکمیت ضعیف ودر بسا موارد از لحاظ مسلک و مشروعیت غیر مشروع و بې اتوریته ، برای بررسی و مورد مداقه قرار دادن، بیرون رفت و حل معضله ها و خروج ازین انجماد و خطرات ناشی ازآن جداً مهم واساسي اند. چنانچه متذکر شدیم و بعضی موارد تلګرافی اشاره کردیم به آسانی درمییابیم که هست موارد که منافع و مصالح کشور ما، منافع و مصالح خیر و امر صلح با منافع و مصالح جهات و کشور های مختلف مذکور درمطابقت ودرموارد درتضاد قرار دارند.
باتأسف درمیابیم که مردم ما تفنگ دیگران را به شانه کرده و جنگ های نیابتی را به پیش میبرند.
ادامه دارد
24 دسامبر 2012, 03:01, توسط س
وسط ها را در سایت ها نورمال بخوانید این بخش اخیر این تحلیل است که دیلا ارایه میشود. به محتوی کاری کابل پرس? که پول های کابل بانک بهره ګرفته تعجب ندارم وازین بدتر هم انتظار داریم. محتوی نوشته های شما پایین تر ازآن است که به ان وقت خویش ر ا ضایع کرد. خواننده امروز بالاتر از توان شما قضاوت دارد. شرم اور است وضیاع وقت.
اخیرین سطور -نشست بین الافغانی - تهیه از رهروان خط دوکتور مرحوم سعید افغانی :
یکبار دیگر فهم و موضع این سازمان ها واحزاب از دیموکراسی و انستیوت های مربوط به آن از جمله انتخابات چیست؟ آیا درزمان حضرت محمد (ص) چنین شد که پیامبر اسلام با وجود داشتن چنین صلاحیت و اختیار، جانشبین خویش را تعیین بدارد؟آیا این مسأله را ملت مُسلمه تصمیم نه گرفت؟
آیا عالم و روحانی مانند قوۀ و مرجع ممد و راهنما برای انتخاب مردم مسلمان افغانستان باشد تا ملت نماینده های خویش را تعیین وانتخاب کنند و یا اینکه علماء و روحانیون ملت را تعویض نموده وخودتصمیم بگیرند؟
اگر دیموکراسی حاکمیت مردم، توسط مردم برای مردم و درخدمت ارزشهای مردم است درین صورت ارزشهای افغانی باارزشهای دیگر کشورها فرق دارد و چطور میتوان درین راستا جایگاه وارزشهای افغانی را مطابق به دیموکراسی چطورمیتوان اولویت داد؟
آیا به موجودیت قوای سه گانــﮥ دارای قدرت متوازن بین سه قوۀ دولت معتقد هستید ویا هم حاکمیت امروزی افغانستان که درآن قوۀ اجرائیه بر قوۀ قضایه و مقننه چربی واضح دارد، موافق میباشید؟
فهم شما از مصالحه ومفاهمــﮥ سیاسی چیست؟ داشتن پیش شرط ها که مانع نشست و تفاهم بین الافغانی شود ضرورت است؟ آیا نشست های تحت نام مفاهمه و مصالحه توافق بر جنایت است ویا هم خطوط سرخ وجود دارد و این خطوط سرخ کدام اند؟
حد اقل ها برای توافق سیاسی باید تعیین و پیشکش شوند ویا مطالب که اصلامانع نشست شوند؟
منافع و مصالح افغانها و اولویت های افغانی و اولویت های همسایه های خاصتاً پاکستان و دیگرکشور های ذیدخل درقضایای افغانستان از نظر شما کدام ها اند و چطور برآورده شده میتوانند تا موانع تأمین صلح پایدار و افغانستان متکی برخود تهیه دیدیه شوند؟
آیا جامعهءجهانی با وجود مصارف گزاف میخواهد از منطقه خارج شود ویا این خودزمینه ساز خواهد شد تا با موجودیت تشنج ضرورت موجودیت خویش راتثبت کند؟
استفاده ازشعار های جنگ سرد درقرن بیست ویک، از جمله استعمال نیرو های افراطی، دین و مذهب بخاطر اهداف اقتصادی و سیاسی را که بخش ازکشور های منطقه به آن متهم اند، چطور ارزیابی میکنید؟
راه های حل دیگر ممکن بیرون رفت از معضل امروزی کدام های اند؟ مشخص با گرفتن نام و راه حل؟
آیا صلح که از پاکستان واز اهداف کشور های همسایه عبور کند میتواند برای افغانها و افغانستان صلح بیاورد ؟ دلایل و عوامل آن؟
عدالت، توقعات و تعهدات شما در برابر تأمین عدالت و ازبین بردن معافیت افراد در برابر قانون درافغانستان ومنطقه؟
امید واریم درپایان نشست پاریس (۱۷/۱۲/۲۰۱۲ م ) و یانشست های مشابه مردم ما وجهانیان به این سوالات و سوالات مشابه جواب به دست آورند تا ازیک طرف به جانب صلح، رفاح و آرامش گام برداشته باشیم و ازجانب دیگر نظریات ودیدگاه های شما رامحک قضاوت وتصمیم درمورد این احزاب وسازمان ها ومدعیان خدمت به مردم، امرصلح و خیر وخادمان ملت و دین داشته باشیم.
موفقیت های شمارا بخاطر امرخیرو خدمت به امر صلح، آرامش، تفاهم، تعقل وتدبر از بارگاه ایزد متعال خواهانیم.
از جانب شورای علمی مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان
دوکتور صلاح الدین و امین الدین (سعیدي – سعیدافغاني )
۱۶/۱۲/۲۰۱۲
تیلفون: ۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸ @yahoo.comdrsalahuddinsayedi، strategicstudies yahoo.com saidafghani hotmail.com,
24 دسامبر 2012, 23:03, توسط س
دست آورد های مشخص پسران مرحوم دوکتور سعید افغانی - ادامه دارد:
سرود ورزګاران بخش پشتو - نوشته سمیع الدین پسر سعید افغانی و آواز خوان صدیق شباب:
اتل ورزشکار
بری دې غواړوسرلوړوي دې غواړو
ای ورزش کـاره کاميابي دې غواړو
ستا لوړ همت ستا متانت ته سلام
ته شې اتـــل قهرمـــاني دې غـواړو
چې افتخار پرې تاريخونه وکړي
داسي تکل اتـــلولـــي دې غواړو
ورزش همت ورزش قوت درکوي
و حدت يووالی ورورولي دې غواړو
وي سليم عقل پـــه سا لم بدن کې
په هرميدان کې سرلوړي دې غواړو
ستا پـــه بری کې دوطن بری دی
په اتلانو کـــې سيالي دې غواړو
ای درواری شم خپل همت وښايه
افغاني عزم فولادي دې غواړو
سمیع الدین افغاني
٧ - ٤ - ٢٠١١
24 دسامبر 2012, 23:05, توسط س
دست آورد های مشخص پسران مرحوم دوکتور سعید افغانی - ادامه دارد:
سرود ورزګاران بخش پشتو - نوشته سمیع الدین پسر سعید افغانی و آواز خوان صدیق شباب:
اتل ورزشکار
بری دې غواړوسرلوړوي دې غواړو
ای ورزش کـاره کاميابي دې غواړو
ستا لوړ همت ستا متانت ته سلام
ته شې اتـــل قهرمـــاني دې غـواړو
چې افتخار پرې تاريخونه وکړي
داسي تکل اتـــلولـــي دې غواړو
ورزش همت ورزش قوت درکوي
و حدت يووالی ورورولي دې غواړو
وي سليم عقل پـــه سا لم بدن کې
په هرميدان کې سرلوړي دې غواړو
ستا پـــه بری کې دوطن بری دی
په اتلانو کـــې سيالي دې غواړو
ای درواری شم خپل همت وښايه
افغاني عزم فولادي دې غواړو
سمیع الدین افغاني
٧ - ٤ - ٢٠١١
خيالي چارګله
خيالي چارګله
ښکلی چارګله ببو جانې ته دې وړینه
زلفې ېې تورې تور اوربل ېې مزې دار دی نا
څومره ښايسته په غاړې پروت د زرو هار دی نا
دا سور چارګل ېې پاس په پوزه پري دار دی نا
مين ېې کړمه
دا پټ کاته ېې په زړګي ويشتل کوينه
دجلۍ شنه بنګړونه ډک سپين مړوندونه دي
د بنګړو شرنګ ېې ليوني کړه عالمونه دي
ظالمې کړې يې د خيا له ډیر کبرونه دي
ستې ېې کړمه
شرنګ د بنګړو ېې عالمونه خبروينه
خيا لي چارګل مې د اشنا په پوزه سپور ښکاري
څومره ښاسته لباس کې وتې حال ېې نور ښکارې
ښايسته سور شال کليوالي ېې په سر خور ښکاري
نظره نه شي
دا افغاني لباس ېې څومره خوند لرينه
سميع الدين افغاني
٨ - ١٠ - ٢٠٠٩
24 دسامبر 2012, 23:06, توسط س
دست آورد های مشخص پسران مرحوم دوکتور سعید افغانی - ادامه دارد:
سرود ورزګاران بخش پشتو - نوشته سمیع الدین پسر سعید افغانی و آواز خوان صدیق شباب:
اتل ورزشکار
بری دې غواړوسرلوړوي دې غواړو
ای ورزش کـاره کاميابي دې غواړو
ستا لوړ همت ستا متانت ته سلام
ته شې اتـــل قهرمـــاني دې غـواړو
چې افتخار پرې تاريخونه وکړي
داسي تکل اتـــلولـــي دې غواړو
ورزش همت ورزش قوت درکوي
و حدت يووالی ورورولي دې غواړو
وي سليم عقل پـــه سا لم بدن کې
په هرميدان کې سرلوړي دې غواړو
ستا پـــه بری کې دوطن بری دی
په اتلانو کـــې سيالي دې غواړو
ای درواری شم خپل همت وښايه
افغاني عزم فولادي دې غواړو
سمیع الدین افغاني
٧ - ٤ - ٢٠١١
24 دسامبر 2012, 23:14, توسط س
د وطن پـه یاد - www.said/afghani.org.indix
http://www.said-afghani.org/se......
د وطن پـه یاد. Author Sameuddin Afghani. سمیع الدین « افغاني ـ سعید افغانی ».
پــــه وطـــن موجوړماتم دی تــورتمونو
کې مو شپې دي دا د کـــــوم ظــــــــالم له لاسه چه ظلونو ...
دست آورد های پسران مرحوم سعید افغانی - ویدیو کلپ و خواندن از صدیق شباب خواندن سال نوشته شعر و تنظیم از پسر مرحوم سعیدافغانی
24 دسامبر 2012, 23:17, توسط س
دست اورد های مشخص پسران سعید افغانی - سرود ورزشکار متن پشتو از سمیع الدین افغانی پسر مرحوم سعید افغانی
اتل ورزشکار
بری دې غواړوسرلوړوي دې غواړو
ای ورزش کـاره کاميابي دې غواړو
ستا لوړ همت ستا متانت ته سلام
ته شې اتـــل قهرمـــاني دې غـواړو
چې افتخار پرې تاريخونه وکړي
داسي تکل اتـــلولـــي دې غواړو
ورزش همت ورزش قوت درکوي
و حدت يووالی ورورولي دې غواړو
وي سليم عقل پـــه سا لم بدن کې
په هرميدان کې سرلوړي دې غواړو
ستا پـــه بری کې دوطن بری دی
په اتلانو کـــې سيالي دې غواړو
ای درواری شم خپل همت وښايه
افغاني عزم فولادي دې غواړو
سمیع الدین افغاني
٧ - ٤ - ٢٠١١
24 دسامبر 2012, 23:21, توسط س
خوانندهء عزیز یک کلپ سپورتی است ودیګر هم مکتب سپورتی است بکتاش سعیدی و یما سعیدی قهرمانان اروپا تهای بکس و دارنده مکتب مربوط و دهها مسابقه به نفع افغانستان به سایت
said_afghani.org
دیگر دست اوردها را ببینید ما به قضاوت عادلانهء خواننده وبینننده در قرن بیست و یک ایمان داریم و این کاروان میګذرد و صدا های عجیب و غریب در رفتن کاروان کدام تآثیر ندارد. حیف وقت که به مسایل دیګر تماس بګیرم.
24 دسامبر 2012, 23:51, توسط س
13th March 2012 Murder in Afghanistan - YouTube
دست اورد ها
25 دسامبر 2012, 00:01, توسط س
Website for this image
2009/11/21. ملت درد کشیده افغانستان طی سه دهه اخیر برای اهداف ، آرزوها و ...
vatandar.at
Full-size image
369 × 254 (Same size), 13KB
More sizes
25 دسامبر 2012, 13:12, توسط زرنگار
اگر قرار باشد که با دربغل گرفتن یک کتاب وآنرا درتصویر نشان دادن کسی خودش را دانشمند بداند پس محترم سلیمان راوش بیشتر ازآقای صلاح الدین سعیدی کتابهای زیادی را دربغل گرفته است. اگر باور ندارید خود تماشا نمائید
25 دسامبر 2012, 00:06, توسط س
آقا بهمن ایرانی اگر در خانواده و دوستان ات کسي را سراغ داری که قامون 900 صفحه ای و به چهار زبان نوشته باشد معرفی کن دوکتور ص سعیدی درسال ۲۰۰۲ چنین قاموس را چاپ و به تعقیب ان دوزبان دیګر برآن افزود و برای چاپ بالای آن کار دوامدار وجود دارد. انسان بی عزت را تمی توان توقف داد اما زمانیکه دستور و امر ادارات استخباراتی خارجی را داشته باشید به فتنه ادامه خواهید داد و ادامه بدهید. خواننده امروز این شهامت و فهم را دارد که مریض ومعذور و مزدور را بشناسد. شما که خود درین کثافت کاری مشهور ید. شاید همان مشوره را درنظر ګرفته باشید تا بر منبر چتلی کنید که مشهور شوید. باشه مبارزهء فتنه - شر و حق ادامه دارد.
25 دسامبر 2012, 00:07, توسط س
ادامه دارد
25 دسامبر 2012, 09:06, توسط پرویز "بهمن"
دوست عزیز سمیع الدین سعیدی افغانی که تنها با حرف مخفف( س) اینجا پیام گذاشته اید!
اگر جناب عالی واقعا سمیع الدین باشید چرا ازنوشتن کامل نام تان درکابل پرس می شرمید؟
دوم اینکه اگر این پیامها خصوصا پیامهای که درآن نام ازمن بیچاره برده اید ومرا متهم به ایرانی بودن نموده اید چرا این پیامها را درسایت رسمی خودتان نیز به شکل مشرح وتفصیلی آن نشر نمی نمائید تا بعدا مورد قضاوت وتحلیل وتجزیه قرار بگیرد؟
جناب عالی درپیام بالاتر نوشته اید که پرداختن به موضوعات که بهمن آن را عنوان کرده ضیاع وقت است. پس اگر ضیاع وقت است نشر این عکسهای قلابی وبی معنی صلاح الدین سعیدی درپیامخانه از آدرس شما به چه معنی است؟
آیا کسیکه یک کتاب نهصد صفحه ایی را دربغل خویش بگیرد وعکس آنرا درسایتهای اینترنتی نشرکند دلیل به آن میشود که وی دانشمند است ومولف آن کتاب است؟
عزیزم! کسیکه عکس ها وفوتوها ونمایش دادنهای کتابهای ضخیم دربغل نشان علمیت نیست. آنانیکه با تحقیق وپژوهشهای علمی سر وکار دارند سروکارشان با دانشگاه ها ومراکز علمی جهان می باشد نه با عکس ها وفوتوها وکامنت گزاری ها ناقص وبی مزه مانند شما
سوم اینکه موضوع ورزش ومشت زنی نواسهء سعید افغانی بنام (یما سعیدی) با بحث من چه ارتباط دارد؟ آیا شما متن مقالهء مرا خوانده اید که دربارهء پدرجنابعالی یعنی دکترسعید افغانی با اسناد وشواهد ومدارک حرف زده ام؟
من ازشما پرسشهای خیلی کوتاه را مطرح می نمایم :
آیا پدر شما با دستگاه استخباراتی (کا گی بی) شوروی سابق ارتباط داشت ویا نه؟
واگر نداشت پس ایشان چگونه درتمام رژیم ها ازموقف بالای دولتی برخوردار گردیدند، درحالیکه هم قطارانش مانند وفی الله سعمیعی، وزیرعدلیهء کابینهء داوود دراولین روز پیروزی امین وتره کی کشته شد؛ غلام محمد نیازی درزمان داوود گرفتار وبعدا اعدام گردید استاد موسی توانا، درزمان داوود مجبور به ترک وطن گردید، عنایت الله ابلاغ درزمان امین به پلچرخی رفت وبرهان الدین ربانی درزمان داوود آواره گردید وغلام ربانی عطیش درزمان داوود حبس وبعد دررژیم امین کشته شد، واستاد سیاف درزمان داوود حبس ودرزمان تره کی وامین بخاطر قرابت خانواده گی باامین ازکشتن نجات یافت وبعد ازمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور اززندان رها وبه پاکستان فراری گردید ، اینها همه هم قطاران پدرشما بودند، درمیان اینها پدرشما چه کمالی داشت که ازین همه تحولات داغ انقلابی نه تنها که جان سالم بدر برد بلکه درتمام دوره ها صدرنشین مجالس کاخ نشینان کابل بود؟ ایشان که نظر به ادعای شما ازموسسین وبنیانگذاران اتحادیه ویا کانون استادان دانشگاه کابل بودند، بعدازین همه گرفتاری وکشتن وبستن استادان دانشگاه چه کارعملی بدفاع از همقطاران شان دربرابررژیم وقت نمودند؟
نظربه نوشتهء خودتان درسایت رسمی تان که زنده یاد دکترسعید افغانی مطابق فرمان ریاست جمهوری سردار داوود دربست فوق رتبه یعنی وزیر درشورای عالی قضا رسما مقررگردید، بعدازتحول هفت ثورهم که حتی رؤسای پائین رتبهء رژیم قبلی را حاکمیت جدید انقلابی امین ازدم تیغ کشید پدرجناب عالی برعکس ازآن مقام عالی به مقام عالی تر دیگر یعنی ریاست تمیز یا قاضی القضات ارتقا نمود وبرعلاوه رئیس کمیسون طرح وتدوین قانون اساسی امین جلاد گردید، میشود توضیح بفرمائید که چنین مهربانی های باری تعالی تنها مختص پدرشما بود چرا شامل حال علما ودانشمندان معاصرش نگردید؟ ویا اینکه دیگران مرگ شرافتمندانه را به کار ومزدوری وچاپلوسی دریک رژیم جلاد وخون آشامی مثل رژیم امین ترجیح دادند؟
نکتهء دیگر اینکه زمانیکه جناب پدر بزرگوارشما با آقای بارق شفیعی سرگوشی نموده وبه ایشان عدم رضایت خویش را ازجبههء پدروطن آنزمان ابراز داشت چرا ازتمام وظایف خویش بجای این سرگوشی ها مردانه استعفا نداد؟
آیا به یک عالم دین لازم است که از روشهای ماکیاول دررفتار وکردار خویش الهام بگیرد؟
اگر شما که اینقدر اصرار دارید که پدر تان موجود مقدس بود، وقطب الهی درروی زمین بود، پس این موجود مقدس چرا این قدر چوکی پرست بود که هم از وضعیت سیاسی واجتماعی آنزمان ناراض بود وهم کرسی را تا آخرعمرش رها نمیکرد؟ آیا شما چنین موجود مقدسی را درکدام جای دیگر دنیا سراغ دارید؟
درآخر پیروزیهای ورزشی برادر زادهء تان یما جان را در مشت زنی برای تان تبریک میگویم ولی بحث من درمورد ورزش مشت زنی نیست. شما بالاخره باید جواب بدهید که زیرنامهای: شورای علمی، مرکز مطالعات استراتیژیک؛ وغیره چنین مزخرفات را چرا نشر میکنید؟
کارهای بدعت حسنه وسیئه را با مطالعات استراتیژیک چکار؟ باز اینکه خودتان معتقد به ازبین بردن بدعتها استید چرا خودتان به رویت عکسها وفوتوهای که من به نمایش گذاشته ام به آنها عمل میکنید؟ میخواهید بگوئید که خانوادهء سعید افغانی درقوانین اسلامی مستثنا قرارگرفته است؟
من آنچه که شما تاکنون جسته وگریخته درمورد خانوادهء تان اینجا نگاشته اید خواندم ولی با کمال تاسف باید بگویم که به اصل بحث من باشما هیچ ارتباط منطقی ندارد.لطفا داخل موضوع گردیده وکامنتهای مرتبط به اصل موضوع را بگذارید درغیرآن پرسشهای من شدیدتر وشدیدتر میشود.
با احترم
پرویز بهمن
25 دسامبر 2012, 09:10, توسط س
تصویر ضم است
25 دسامبر 2012, 09:17, توسط س
دوکتورصلاح الدین سعیدي سعیدافغاني ۳/۴/۲۰۱۲
نمونــﮥ مشخص از عدم شایستګي دردولتداري و تخلف از قانون
مااکثر انتقاد میکنیم وبه مسایل خورد وبرزګ کشور خویش متمرکز میشویم و ادعا داریم که افراد بي کفایت و غیر مشروع وقت، انرژی کافی، امکانات کشور وفرصت های طلایی وتاریخی مردم ووطن مارا به باد پناه دادند و ضایع کردند واین پروسه هنوز هم ادامه دارد.
درمسایل اقتصادي، اقتصاد بازار ازاد و فهم عملي حاکمیت ازآن وخاصتا آنچه مورد اجرا قرار میګیرد، دولتداری سالم، مبازره با فساد، سیاسیت کدری، مصالحه و تفاهمات سیاسي، درمجموع دیموکراسي ومفاهیم امروزی ان، مسؤولیت حاکمیت دربرابر مردم و جامعـﮥ جهاني و بلاخره حاکمیت قانون و معافیت های موجود وعدم تطبیق قانون صحبت ها، نوشته هاو اعتراضات بې پایان داریم و دراکثر موارد بحث های مشخص و دربرخې بحث های عام بدون ادرس میکنیم. بخش ازین افاده ها برای ما ساده و پیش پاء افتاده وبخشی آن مهم جلوه میکنند. اما هست موارد که درنظر اول ساده، پیش پا افتاده اما درعمل بس مهم وکلیدي بشمار میروند.
دربحث که من درنظردارم مشخص برشمارم بخاطر مهم است که صدها ویا هزاران هموطن من وشما درزندان های وتوقیف ګاه ای غیر مشروع وغیر قانوني زنداني و محبوس اند و درحالت بې سرنوشت به سرمیبرند و کسې نیست که از انها حمایت کند و حداقل حقوق شان رعایت بدارد. منظورم حتی حقوق حقهء مندرجهء قانون آنهای کې مرتکتب اشتباه وتخلف شده اند ومحکوم به مجازات نیز ګردیده اند، نیز میباشد. انسان اشتباه میکند وحاکمیت باید عدالت را تطبیق کند اما درین راستا برخورد افراط و تفریط انساني نیست خلاف عدالت میباشد. بلی حاکمیت و رهبری سیاسي باید جامعه ونظم را دربرابر تجاوز و تخلف مورد حمایه قرار دهد اما به اصطلا ح دُزد ګفتن و بار بستن خلاف عدالت و نادرست است.
ما دیدیم که حاکمیت های یا خود تجاوزګر اند وتا دیروز که از حقوق بشر و تجاوز خارجي ها و تخلف حقوق افغان دالر وپوند جمع کردند و حالا نیز این تجارت به نوع دیګر ادامه دارد و اندک ترین حس وطن خواهی وانسان دوستی وهدف ادای رسالت خویش را ندارند. صدا های حق جوي و حق خواهي وادای رسالت مبنی بر قطع حملات شبانه و تسلیمی هرچه زود تر زندان ها خارجي متصلا با این استدلال منحط همراه است که ګویا تخلفات درحق اتباع افغان سبب مخالفت و ازبین رفتن محبوبیت ما دربین مردم میشود. یعنی بجای اینکه مخالفت وپایان دادن به این وضع به حیث تخلفات واعمال غیر انساني درحق افغان بذات خود غیر انساني و غیر قابل قبول شمرده شده ونکوهش شود، انرا صرف دررابطه به مسألهء بقای خود و محبوبیت و عدم محبوبیت خو یش و نظام خویش مطرح میدارند.
از صد ها سال قبل، در قوانین جهان و قوانین کشور ما از جمله مادهء بیست پنجم قانون اساسي نافذکشور برائت ذمه راحالت اصلی خوانده و میداند، مادهء ۲۶ جرم رایک عمل شخصي میداند، مادهء بیست نهم قانون اساسي کشور شکنجه و تعذیب انسان را ممنوع قرارداده ومجاز نمی داند ..... تعین جزا که مخالف کرامت انسانی باشد ممنوع است. این ودهها اصول حقوقي که باید مراعات شود. برعلاوﮤ اینکه ازین موارد به صورت صریح تخلف صورت میګیرد اخیرا دولت افغانستان پافشاری داردکه زندان های غیر قانوني نیرو های خارجي را درافغانستان مسدود ویا به نیرو های افغاني تسلیم داده شود. اینکه اینکار چرا درده سال ګذشته نه شد ورسالت خویش را حاکمان وقت اداء نه کردند ثبت تاریخ خواهد بود و قضاوت بې رحم تاریخ و اینکه مرګ حق است (اینما تکونوایدرککم الموت ولو کنتم فی بروج المشیده – درهرجای باشید مزهء مرګ را چشیدني اید ولو اګردرقصر های محکم باشید.)جوابګوي به دربار الهي مطمینا صورت خواهد ګرفت.
خبر(یکشنبه اول اپریل ۲۰۱۲) مبنی بر تعین جنرال غلام فاروق بارکزی افسر بلند پایـﮥ افغان توسط محترم حامد کرزی رئیس جمهور دولت اسلامي افغانستان به حیث شخص مسؤل تسلیم ګیري محبس بګرام که فعلا درآن ۳۲۰۰ زنداني افغاني وجوددارند، اختیار دارساختن این جنرال افغانی درقسمت رهایی این زندانیا ن بعد از تثبیت بې ګناهي شان توجه خاص من را جلب کرد.
درین راستا عدم دقت های جدی وجود دراد که نشان میدهد کشور ما، حاکمیت ومسؤولین امور دارند فرسخها از عدالت و تأمین عدالت فاصله دارند وګویا افغانستان به قحط الرجال مواجه است.
اولا مسأله اینکه این زندان است ویا توقیف ګاه. ګرفتن شخص درتوقیف و مطالبات قانون مبنی برینکه هیچ شخص بدون مجوز قانونی به توقیف مانده نمی تواند درحالیکه به صورت صریح هموطنان ما به صورت فجیع وغیر قانونی مدتها به اساس تهمتها، افوهات، چهرهء ظاهری چون ریش وبروت و چهره ای خاص واکثر به علت زبان و منطقه ودیګر دلایل غیرموجه به صورت غیر قانوني زنداني شده اند هیچ تردیدی ندارم.
اینکه این افراد درزندان های داخلی و خارجي درمدت توقیف؟! تعذیب شده اند نیز هیچ تردیدی نداریم. اما اینکه حالا باید این افراد مطابق به دستور جناب اظهارات محترم حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان بې ګناهی شان را ثابت کنند و جناب جنرال صیب غلام فاروق بارکزی وتیم شان خلاف مادهء ۲۵ قانون اساسي کشور بې ګناهي شان را ثابت کند یک تخلف دیګر از قانون ، عدم فهم از قانون و خلاف رفتاري جدید است.
نمی دانم این همه وزیران مشاور و متخصصین آغابلی که قرار یک احصایه بیشتر از هشتاد مشاور وزیر درکنار خویش دارند به همچو افاده های ودساتیر غیر قانونی مسؤولین را چرا متوجه نمی سازند؟
مطابق به قوانین تمام کشور های جهانی بلااستثنا اګر کسی متهم به چیزی میشود دولت، سارنوالی ویا هر مرجع عدلی و قضایی مکلف است که دلیل ادعای خود را مستند سازد. بلی اصل پاکي است. اګر اتهامی کردي سنداش رابیاویر. برعلاوهء این درسایر کشور های جهان اګر کسې به اتهام ومشکوک بودن به توقیف - که یک عمل تدبیري است تا جزایی – شد و تا سه روز (حد اکثر) برای ګرفتن امر توقیف جهت تکمیل تحقیق به محکمه پیش کش نه شد باید رها شود.
درکشور های جهان درین چند سال اخیر حتی مدت حداکثر توقیف درمسایل خاص و قضایای اتهامات تروریستي تا مدت دوماه (انګلستان) بلند برده شد و دربعضی کشور ها حد اکثر مدت توقیف درمسایل تروریزم شش ماه شد اما درافغانستان درمطابقت به قانون عملا وضع غیر ستندرد وغیر قانونی وغیر عادلانه جریان دارد. شخص متهم باید درظرف مدت کوتاه به محکمه با ارایه دلایل کشانده شود تا اتهام وراد شود ویا امر توقیف بنابر دلایل مشخص (جلوګیري خطرفرار از عدالت، ادامـﮥ جرم ادعا شده، تأثیر بر شهود) حکم توقیف از قاضی ګرفته شود یا هم رها ګردد. درحالات کاملا استثنایی اګر حتی جریان محاکمه از دوسال تجاوز کند و حکم نهایی محکمه صادر نه ګردد باید شخص متهم رها ګردد.
ادامه دارد
25 دسامبر 2012, 09:19, توسط س
په افغانستان کې حالات، کړکیچونه او د حل ممکنې لارې!
[Situation in Afghanistan, Problems & Possible Solutions]
مونږ په کلکه په دې باور یو چې هرسیاسي تحلیل، د کړکیچونو شمیرل او د حل لیارې لټول د تحلیل او مطروحه مسایلو د ریښتینو مفرداتو نه په عیني ډول د استفادې او لیدنې نه پرته ممکن او سم کار نه دی.
د کړکیچو نو نه د وتلو او حل نسخې باید د واقعیتونو پر بنا او د ريښتینو امکاناتو پر اصولو ولاړې وي. داسې د حل لارې چې ټولو خواو، منطق او سلیم انساني عقل ته د منلو وړ وي.
مونږ په دې باور یو چې عمده اصول او لارې تر زیاته حده روښانه دي. هو زمونږ هدف علمي او عملی نسخی د سلیم انسانی عقل او پوهی پر بنیاد روښانه دی.
که څوک په افغانستان کې پایداره، عادله، او شامله سوله، استقرار او دهغه په نتیجه او پایله کې په افغانستان او سیمې کې سوکالۍ، پیشرفت، آرامي او ترقي غواړي نو پکار ده چې د هیواد په سیاسی ستیج کې د خلکو ریښتني استازي حضور لرلو ته ریښتینې زمینې برابرې کړای شي او د خلکو د حاکمیت پر اصولو د سیاسي نظام جوړولو اساسی پایی کیښودل شي او دې پروسې ته صادقانه کار وشي.
مونږ هغه وخت کولای شو پایدارې سولې ته ورسیږو چې په مشترک کور کې د مشترک ژوند پرقواعدو داسې چې ملت اصلی تصمیم نیوونکی شي، کار وکړو.
مونږ هغه وخت پایدارې سولې اواستقرار ته رسیدلای شو چې د خپلو نسخو او د هغو دتطبیق مشروعیت دملت د موافقې په صورت کې د آزادو او شفافو ټاکنو په نتیجه کې د ښو قوانینو او نړیوالو تر څارنې لاندې مشروع او دعملي کولو وړ وګڼو.
مونږهغه وخت پایدارې سولې اواستقرار ته رسیدلای شو چې په دې خبره ایمان ولرو چې د ټولنی د مطرحو مسایلوپه هکله زمونږ د نسخو نه پرته د حل بلې لارې او نسخې وجود لرلای شي او لري.
مونږ هغه وخت پایدارې سولې اواستقرار ته رسیدلای شو چې په لنډ مهاله نظامي برتریو او لاس ته راوړنو مغرور نه شو بلکی د دې برتریو او لاس ته راوړنو څخه په سیاسي برخو کې په کافي اندازه ګټه او کار واخلو.
مونږ هغه وخت پایدارې سولې اواستقرار ته رسیدلای شو چې ملي مشروع زعامت منځ ته راولو او دا زعامت دافغانستان د مصالحو او منافعو داولویت پر اصولو د کار کولو توان او استعداد ولري او عمل وکړي. افغانستان نړۍ ته دخطر ځای هم نه وي. افغانستان د خپل موقعیت په اساس د نړۍ د تمدوندونو او اقتصادي همکاریو د عطف نقطه او مرکز وګرځوي. افغانستان د نړۍ د مختلفو تمدونونو د همکارۍ مرکز شي نه د تقابل او تشدد.
مونږ هغه وخت پایدارې سولې اواستقرار ته رسیدلای چې د ظلم او بې عدالتي سره کلکه مبارزه، ښه قوانین تصویب او د دې قوانینو د تطبیق لپاره عملا او صادقانه کار وکړو او د قومي او قبیلوي تصفیو او بی عدالیتو مخه ونیسو، متخلفین او د قانون ماتوونکی د قانون قوي او بې رحمه منګولو ته وسپارو.
مونږ هغه وخت پایدارې سولې او استقرار ته رسیدلای شو چې عفوه او ګذشت ولرو، د تیرو تجاربو نه درس واخلو، تیر هیر نه کړو اما انتقام او غچ اخیستنه خپلې اصلي برنامې او تګلارې ونه ګرځوو. پکار ده چې د عفوې او ګذشت پالیسي خپله کړو. مونږ ته په کار ده چې د دښمن لټولو په ځای ځان جمع او جوړ او ځانته قوت ورکړو. دا ددې په مانا نه ده چې منفی نقاط او دښمن نه هم بی خبره شو او داسی ووایو چې هرڅه خیر او خیریت دی. مونږ ته په کار ده اوس او آینده زمونږ د کار مرکزی نقطه و ګرځوو. په دې برخه کې لازم او معقول اعتدال ته اړتیا شته.
په یقیني ډول ویلی شو چې اوس اوس زمونږ هیواد افغانستان او افغانی ټولنه د خپل سیاسي، اقتصادي او امنیتي وضعې په داسې پړاو کې قرار لري چې دتیرو لسو کلو په پرتله توفیر لري.
په دې موده که څه هم ډیر مسایل په شکلی او فورمال او یا هم په نامکمل و یا هم غلط ډول او مفهوم او کړنې ترسره شوي او دا کارونه د ډیرو مصارفو او ډیرو قربانیو په کیدو او لږو نتایجو په تر لاسه کیدو شوي دي اما ددې تیرې شوې پروسې دا لـږو لاسته راوړنو او بعضې شوو کارونه سره چې لاندې ورځنی یادونه کیږي په مبداء او بنسټ کې مخالفت نه شته. بعضې دا اجراأت په اساس کې تأئیدوو او دهغوی د تحقق، پایدارې اوریښتنې بڼې باندې ټینګار کوو.
د دولت ایجاد او دری ګونو دولتی قواو شکلی منځ ته راتلل تأیید او ضروري کار ګڼو. دتأکید وړ ګڼو ددې درې ګونو قواو چې د مثلث په شکل او ددوی تر منځ مطلوب توازن چې د استقرار او عدالت ممد شي حتی په اوسني اساسي قانون کې نه دی مراعات شوی. دا چې ریاستي نظام به د وخت غوښتـنه وه او که نه، خو په دې باور یو چې په افغانستان کې د صدارتي نظام په جوړیدو او عملی جوانبو باندی دبحث او عملی کیدو وخت راغلی. د افغانستان اساسي قانون او بعضې نورو قوانینو تصویب که څه هم نیمګړي دي، د پولیسو، اردو او امنیتي اداروجوړښت، د ستری محکمې او څارنوالۍ او نورو عدلي او قضایي ادارو جوړښت چې په نوییمو کلو کې عملا له منځه تللې وې، د مطبوعاتو نسبی آزادي، د قانون دتطبیق وعدې او خبرې او د اداري فساد د جرړو دویستلو ابتدائي هڅې او هلې ځلې هغه مسایل او مطالب دي چې د مبدې او اصولو له لحاظ د یادولو وړ او د مبدی په شکل مشترک اهداف دي چې باید د پیل په توګه ومنل شي.
به اقتصادي برخو کې د بعضې روبنایي او انفرسترکټر او بعضې پروژو باندې د کارونو پیل او په بعضې برخو لکه ترانسپورتي، ارتباطي، مخابراتي، خدماتي سکتور او برخه باندی په خاص ډول په خصوصي سکتور کې پراخ انکشاف.
په وطن کې په مختلفو سطحو د انتخابات او ټاکنو اجراء کیدل که څه هم په ډیرو مواردو کې تقلبي، غیر شفاف او شکلي وه الترناتیف او قایمقام نه لري.
په دې موده کې د وګړو سرشمیرنه او احصائیه ګیری ونه شوی اواتباعو ته دهویت کارتونه یعنی تذکری چې په سیاسي، اقتصادي او امنیتي برخه کې ډیر مهم رول لری تهیه او توذیع نه شوی.
په تأسف سره د آزاد بازار د اقتصاد هغه بڼه چې زمونږ هیواد ته په دی وروستی لسیزه کې را ورسیده د آزاد بازار د اقتصاد هغه بڼه وه او ده چې هغه د قانون د حاکمیت نه پرته، د مافیايی او انحصاري اقتصادي روابط پر اصولو ولاړ او عمل پری کیده چې په هغه کې هرڅه د عرضه او تقاضا د قانون په اساس تعینیدل او د آزاد رقابت ظرفیتونه یا وجود نه لرل او یا هم ډیر محدود وه.
داحالت دمنلو وړ نه دی او په دې حالت کې ډیر ځلي د آزاد بازار څخه ناوړه ګټې پورته شوي. افغانستان دقانون دحاکمیت لاندې د معقولو ملي ګټو د ساتلو سره سم ، مختلط اقتصاد ته چې ریښتنی آزاد بازار ته د رسیدو وسیله شی، ضرورت او اړتیا لرله اولري.
د افغانستان او پاکستان له لیارې د ترکمنستان د ګاز د لولی د تیریدلو قرارداد، هند ته او د افغانستان د بعضې معادنو او پروژو سروې، قراردادونه او داسی نور هغه تاریخي مثبت ګامونه او کارونه دي، چې ورځینې یادول په کار دي.
په ډیرو موارد کې د افغانستان اوسني دولت په موقع لازم قانوني بسترونه منځ ته رانوستل او ایجاد نه کړل، د ټکس اومالیو دفاتر فعاله نه شول، دکنترول میکانیزم یا خو ایجاد نه شول او یا خو له سره فعال نه کړای شول. تمام شواهد داسې ښکاره کوي چې حد اقل د افغانستان دولتی او د حاکمیت مهمو کړیو او مراجعو ته په ډیر ښه حالت کې ډیر غټ حق السکوتونه ورکړل شوي دي.
کله کله د افغانستان زمامداران د کڼو او وړاندو بمباریو مخه نیونی، تړلو، ویشتلو او کور ورانونې او بی عزتی ، په غندلو سره ځان ته برائت ورکول غواړي.
ادامه دارد
25 دسامبر 2012, 09:39, توسط ص
به یک نوشته بالمواجه و بدون مرور دوباره وبا داشتن غلطی های املای که همین حالا هم انرا اصلاح نمی کند و خدمت میرساند>
سلام خوانندهء معزز
به سایت افغان جرمن آنلاین همیشه سر میزنم ومیاموزم. از کارکنان این سایت سپاس میکنم.
مطالب را میخوانم که من را درین راستا جدا تشویش سراپا فرا ګرفته و به آیندهء کشور، مردم و امر صلح بیشتر تشویش میکنم.
اظهارات مسؤولین کشوررا که با کذشت بیش از یک دهه درحاکمیت با بیشتر از ۱۰۰ وزیرمشاور و ارګاه و بارګاه بازهم نادرست افاده و نادرست موضع. وای بر حال ما: به موضع بدون امادګي ومستقیم به نحوی که دربخش خبری افغان جرمن آنلاین میخوانم:
افغان چارواکي: په قطر کې د طالبانو ددفتر عړي باید په معتبرو اسناد معرفي شي:
داتخنیکی مسایل دومره له سره مهم ندي چې د وطن لمړی او اول ګته ګوری مشران پرې وخت ضایع کړي. د سولې پرمحتوی او اصولو او دسیاسي توافق اصول او تعاریف باید روښانه او توافق وشي.
۲۴/۱۲/۲۰۱۲ حامدکرزی: قرار دادهای کلان بدون اجازه افغانستان امضاء میشود. .....
اول اینکه فراد داد ها جمع و میشود مفرد است. دوم اینکه دقیقا درقرن بیست ویک و افتصاد بازار آزاد و اینکه پول کسې است و برای سرمایه ګذاری دربخش مصرف میرسد حتمی نیست موافقهء دولت حکومت افغانستان ګرفته شود. این راه حل دارداین ضرورت به قانون دارد و درقانون حقوق و وظایف و مکلفیت های سرمایه ګذاران در افغانستان روشن میشود و باید قانون را تطبیق کرد. درین راستا نقش بلند بردن مطبوعات و معلومات به مطبوعات به صورت مشخص چې پُل که به یک میلیون قابل ساختن است به ۲ مییلیون میسازند. مردم و جهان باید بداند و درین نقش حکومت ودولت باید مساعدت کننده آزادی مطبوعات باشد که باز میګردد به حاکمیت افغاني. درین راستا ناظر بودن قانون در تمام مراحل اجرای پروسته از داوطلبی تا اجرای با کوالیته و اخذمالیه و تکس از عواید و ... بلاخره تسلیمی جنس با ستندرد های بین المللی و جریمه ها درصورت تخلف و اخذ جواز و فسخ جواز برای شرکت تجارتی اجرا کنندهء پروژه درصورت تخلف و ..... دهها تدابیر است که دولت افغانستان و حکومت نتوانسته امور را سازمادهی و هماهنګ و مطابق به قوانین کنند. لذا ګناه به ګردن این حاکمیت است تا به منابع خارجی. آنها میدانند که حاکمیت ضعیف، بې کفایت و آغا بلی است لذا چنین میکنند. اعمار مکاتب و پروژه های بس قیمتی در بیس ها ومحلات نظامی انګلیس درافغانستان و خارج از تمام نقشه و برنامه های کشور ما که قرار است به صورت مصرف ضایع شده بعد از خروج خارجی از هلمند باقی بمانند یک از نموده های مسلم این حالت نیز شده میتواند. عدم اعتراض به موضع و نګه داشتن کرسي و چوکي های پُر درآمد و آن هم به هر قیمت، نتیجه همین است. حالت که درعدم اجرای وظایف محوله توسط آقای فطرت درکابل بانک رُخ داد. تخلف از قانون نه کردن کاری که باید مؤظف بکند و کردن کارې نه نه کند. مسلم این است که مؤظفین درحالت بس خوب حق السکوت های خوبی ازجانب این سرمایه ګذاری های دریافت میکنند درین شک وتردید ندارم.
مانع شدن ازین وضع نه به ګریه میشود و نه هم به شکوه که ان حق من خارج از صلاحیت واداره ام. حاکمیت و مسؤولین باید به جای شکایت کار عملی و تدابیر عملی اتخاذ کنند.
کشته شدن نظامیان خارجی توسط نظامیان افغان برعلاوهء عوامل جهادی مسایل دیګر تجاوز و تخلف از اصول اخلاق و جبر و اکراه را نیز دارد که تقریبا درهر صورت صرف وصرف به طالب و طالب بازی خلاصه میشود. درین راستا دقت به کار است.
امدین به لوی درستیز اردوی پاکستان از صلح درافغانستان دفاع کرد ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
کل ګفت و احمق باور کرد.
پاکستان و ماهیت پاکستان چنان است که نمی ګذارد درافغانستان حکومت متکی به خود و صلح قایم شود. این دیګر نه خواهد شد. پاکستان درافغانستان حکومت دست نشانده میخواهد و برای این کار از هروسیله به شمول حرکت طالب و .... به اجازه و بدون اجازهء شان استفاده کرده و میکند. این دیګر شدن تقریبا محال. پاکستان میداند در سرزمین بیګانه بوجود آمده و اهمیت پاکستان درتشنج و افراطیت و بقای افراطیت است. شعار جنګ سرد که از افراطییت بایدبه نحوی خویش استفاده کرده به صورت عملی باقی است. مشکل حرکت افراطیت مشکل افغانستان نه بلکی مشکل پاکستان است و این باید درمیدان محل کارزار داشته باشد لذا جهاد حلقات دینی در افغانستان را جهاد و درپاکستان شرارت اعلام میدارند و این مغز ګفت است. لذا پاکستان وقت کمایی کردن میخواهد و از جهان جزیه میګیرد و فریب.
جنګ سالاران د واک په لټه کې دي: ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
چرا نې قابل فهم است اما باز هم قوانین کشور و حاکمیت قانون و معافیت و ... کمبود دولت و حاکمیت کابل و ادارهء ضعیف و درموارد نامشروع عامل این وضع است.
چرا موقف طالبان نسبت به ګذشته نرم شده است؟ ۲۴/۱۲/۲۰۱۲ بخاطر که اصلا نرم نه شده مصالحه به معنای بی هویت سازی نیست ونباید باشد. ضرورت است که با وقت بازی کرد و سال ۲۰۱۴ نزدیک میشود. پاکستان میخواهد که دوستان شمال افغانستان خویش را با همان مخالفین مسلح افغانی نزدیک کنند که همه درمورد مسأله دیورند لاین توافق کرده میتوانند. و یا به نحوی به نفع پاکستان ګذشت کرده متیوانند. لذا این یک جانب از تلاش است. برنامه های های اصلی کماکان باقی است ووضع درین راستا تغییر نه کرده.
دبګرام له زندانه ۱۲۰ سیاسی زندانیان خوشې شول ۲۴/۱۲/۲۰۱۲:
عجب زندانی شخص را به صورت غیر قانونی بخاطر ریش و ..... ګرفتن بدون وارد کردن اتهام مدتها توقیف کردند و نام آنرا زندانی بدون حکم محکمه که مدتها بدون سرنوشت ماند ګذاشتن و نام آنرا دیموکراسی و عدالت میګذارند شرم شرم شرم برعدالت
تصادفی نیست که میګویند تازمانیکه عدالت نباشد صلح نیست. این راباید قبول کرد ورنه همین انسان کشي و زجر انسان و انسانیت و خطر ادامه خواهد داشت.
پاکستان - رحمن ملک - یو ځل بیا بهرنیان به ترهګری متهم کړل ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
هم تروریست را تربیه و هم پرورش و هم توافق میکند و عم ایجاد و هم پروچون فروشي و هم تجارت سیاسي به تروریزم و هم دیګران را متهم به تخلف این است چشم سفیدی درقرن بیست یک و این است بې کفایتی جانب افغانی که به جهان اسناد داده نمی تواند که پاکستان دورغ میګوید.
و آمدیم به سنخان جانان موسی زی ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
مصالحهء سیاسی تا حال برای فریب و ادغام یګدیګر و دادن و ګرفتن مشروعیت از غیر مشروع و از طروق غیر مشروع و با وسایل غیر مشروع. برای رسیدن به صلح تعریف شده که منافع و مصالح کشور ومردم و امربشریت درآن تأمین شود این قانون اساسی باز اینقدر مهم است؟ عجب بی کفایتی در مواضع سیاسی. ما تما آنچه را که مردم افغانستان بخواهند خواهیم کرد. این است جواب. و چنین باید باشد.
انګلستان شهزاده د طالبان قومندان وواژه: 24.12.2012
یعنی چه من خو این را نفهمیدم. جنګ و مجادله جریان دارد ودرین راستا حلوا تقسیم نمیشود و این په پروسهء صلح کدام تضاد ندارد. صلح به جای خویش و دفاع از مواضع کشور و مردم و یا منافع نیرو هایم وجود - قانونی ویا غیر قانونی به جای خویش باقی است.
خبر کشته شدن ملابرادر توسط پاکستانی ها باز هم ثابت میسازد که برای پاکستانی همان برنامه های خودش مهم و اساس است و ادامه خواهندداد. برافغانها است تا بیدارشده از برادر کشی دست برداشته از قربانی های بی ضرورت جلوګیری کرده و دست به کار شده و به جهان فناعت بدهند که در کشور خویش سرنوشت خویش را بدست بګیرند.
از امکانات بیشتر از یک دهه فرصت ها و امکانات زیادی به هدررفت و دیګر وقت برای ضایع شدن وجود نداردملت ما وامر صلح درخطر است وماباید دست به کار شویم.
تشکر سعیدی لندن
25 دسامبر 2012, 09:40, توسط س
سلام خوانندهء معزز
به سایت افغان جرمن آنلاین همیشه سر میزنم ومیاموزم. از کارکنان این سایت سپاس میکنم.
مطالب را میخوانم که من را درین راستا جدا تشویش سراپا فرا ګرفته و به آیندهء کشور، مردم و امر صلح بیشتر تشویش میکنم.
اظهارات مسؤولین کشوررا که با کذشت بیش از یک دهه درحاکمیت با بیشتر از ۱۰۰ وزیرمشاور و ارګاه و بارګاه بازهم نادرست افاده و نادرست موضع. وای بر حال ما: به موضع بدون امادګي ومستقیم به نحوی که دربخش خبری افغان جرمن آنلاین میخوانم:
افغان چارواکي: په قطر کې د طالبانو ددفتر عړي باید په معتبرو اسناد معرفي شي:
داتخنیکی مسایل دومره له سره مهم ندي چې د وطن لمړی او اول ګته ګوری مشران پرې وخت ضایع کړي. د سولې پرمحتوی او اصولو او دسیاسي توافق اصول او تعاریف باید روښانه او توافق وشي.
۲۴/۱۲/۲۰۱۲ حامدکرزی: قرار دادهای کلان بدون اجازه افغانستان امضاء میشود. .....
اول اینکه فراد داد ها جمع و میشود مفرد است. دوم اینکه دقیقا درقرن بیست ویک و افتصاد بازار آزاد و اینکه پول کسې است و برای سرمایه ګذاری دربخش مصرف میرسد حتمی نیست موافقهء دولت حکومت افغانستان ګرفته شود. این راه حل دارداین ضرورت به قانون دارد و درقانون حقوق و وظایف و مکلفیت های سرمایه ګذاران در افغانستان روشن میشود و باید قانون را تطبیق کرد. درین راستا نقش بلند بردن مطبوعات و معلومات به مطبوعات به صورت مشخص چې پُل که به یک میلیون قابل ساختن است به ۲ مییلیون میسازند. مردم و جهان باید بداند و درین نقش حکومت ودولت باید مساعدت کننده آزادی مطبوعات باشد که باز میګردد به حاکمیت افغاني. درین راستا ناظر بودن قانون در تمام مراحل اجرای پروسته از داوطلبی تا اجرای با کوالیته و اخذمالیه و تکس از عواید و ... بلاخره تسلیمی جنس با ستندرد های بین المللی و جریمه ها درصورت تخلف و اخذ جواز و فسخ جواز برای شرکت تجارتی اجرا کنندهء پروژه درصورت تخلف و ..... دهها تدابیر است که دولت افغانستان و حکومت نتوانسته امور را سازمادهی و هماهنګ و مطابق به قوانین کنند. لذا ګناه به ګردن این حاکمیت است تا به منابع خارجی. آنها میدانند که حاکمیت ضعیف، بې کفایت و آغا بلی است لذا چنین میکنند. اعمار مکاتب و پروژه های بس قیمتی در بیس ها ومحلات نظامی انګلیس درافغانستان و خارج از تمام نقشه و برنامه های کشور ما که قرار است به صورت مصرف ضایع شده بعد از خروج خارجی از هلمند باقی بمانند یک از نموده های مسلم این حالت نیز شده میتواند. عدم اعتراض به موضع و نګه داشتن کرسي و چوکي های پُر درآمد و آن هم به هر قیمت، نتیجه همین است. حالت که درعدم اجرای وظایف محوله توسط آقای فطرت درکابل بانک رُخ داد. تخلف از قانون نه کردن کاری که باید مؤظف بکند و کردن کارې نه نه کند. مسلم این است که مؤظفین درحالت بس خوب حق السکوت های خوبی ازجانب این سرمایه ګذاری های دریافت میکنند درین شک وتردید ندارم.
مانع شدن ازین وضع نه به ګریه میشود و نه هم به شکوه که ان حق من خارج از صلاحیت واداره ام. حاکمیت و مسؤولین باید به جای شکایت کار عملی و تدابیر عملی اتخاذ کنند.
کشته شدن نظامیان خارجی توسط نظامیان افغان برعلاوهء عوامل جهادی مسایل دیګر تجاوز و تخلف از اصول اخلاق و جبر و اکراه را نیز دارد که تقریبا درهر صورت صرف وصرف به طالب و طالب بازی خلاصه میشود. درین راستا دقت به کار است.
ادامه دارد
25 دسامبر 2012, 09:41, توسط س
به ادامه قبل
امدین به لوی درستیز اردوی پاکستان از صلح درافغانستان دفاع کرد ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
کل ګفت و احمق باور کرد.
پاکستان و ماهیت پاکستان چنان است که نمی ګذارد درافغانستان حکومت متکی به خود و صلح قایم شود. این دیګر نه خواهد شد. پاکستان درافغانستان حکومت دست نشانده میخواهد و برای این کار از هروسیله به شمول حرکت طالب و .... به اجازه و بدون اجازهء شان استفاده کرده و میکند. این دیګر شدن تقریبا محال. پاکستان میداند در سرزمین بیګانه بوجود آمده و اهمیت پاکستان درتشنج و افراطیت و بقای افراطیت است. شعار جنګ سرد که از افراطییت بایدبه نحوی خویش استفاده کرده به صورت عملی باقی است. مشکل حرکت افراطیت مشکل افغانستان نه بلکی مشکل پاکستان است و این باید درمیدان محل کارزار داشته باشد لذا جهاد حلقات دینی در افغانستان را جهاد و درپاکستان شرارت اعلام میدارند و این مغز ګفت است. لذا پاکستان وقت کمایی کردن میخواهد و از جهان جزیه میګیرد و فریب.
جنګ سالاران د واک په لټه کې دي: ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
چرا نې قابل فهم است اما باز هم قوانین کشور و حاکمیت قانون و معافیت و ... کمبود دولت و حاکمیت کابل و ادارهء ضعیف و درموارد نامشروع عامل این وضع است.
چرا موقف طالبان نسبت به ګذشته نرم شده است؟ ۲۴/۱۲/۲۰۱۲ بخاطر که اصلا نرم نه شده مصالحه به معنای بی هویت سازی نیست ونباید باشد. ضرورت است که با وقت بازی کرد و سال ۲۰۱۴ نزدیک میشود. پاکستان میخواهد که دوستان شمال افغانستان خویش را با همان مخالفین مسلح افغانی نزدیک کنند که همه درمورد مسأله دیورند لاین توافق کرده میتوانند. و یا به نحوی به نفع پاکستان ګذشت کرده متیوانند. لذا این یک جانب از تلاش است. برنامه های های اصلی کماکان باقی است ووضع درین راستا تغییر نه کرده.
دبګرام له زندانه ۱۲۰ سیاسی زندانیان خوشې شول ۲۴/۱۲/۲۰۱۲:
عجب زندانی شخص را به صورت غیر قانونی بخاطر ریش و ..... ګرفتن بدون وارد کردن اتهام مدتها توقیف کردند و نام آنرا زندانی بدون حکم محکمه که مدتها بدون سرنوشت ماند ګذاشتن و نام آنرا دیموکراسی و عدالت میګذارند شرم شرم شرم برعدالت
تصادفی نیست که میګویند تازمانیکه عدالت نباشد صلح نیست. این راباید قبول کرد ورنه همین انسان کشي و زجر انسان و انسانیت و خطر ادامه خواهد داشت.
پاکستان - رحمن ملک - یو ځل بیا بهرنیان به ترهګری متهم کړل ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
هم تروریست را تربیه و هم پرورش و هم توافق میکند و عم ایجاد و هم پروچون فروشي و هم تجارت سیاسي به تروریزم و هم دیګران را متهم به تخلف این است چشم سفیدی درقرن بیست یک و این است بې کفایتی جانب افغانی که به جهان اسناد داده نمی تواند که پاکستان دورغ میګوید.
و آمدیم به سنخان جانان موسی زی ۲۴/۱۲/۲۰۱۲
مصالحهء سیاسی تا حال برای فریب و ادغام یګدیګر و دادن و ګرفتن مشروعیت از غیر مشروع و از طروق غیر مشروع و با وسایل غیر مشروع. برای رسیدن به صلح تعریف شده که منافع و مصالح کشور ومردم و امربشریت درآن تأمین شود این قانون اساسی باز اینقدر مهم است؟ عجب بی کفایتی در مواضع سیاسی. ما تما آنچه را که مردم افغانستان بخواهند خواهیم کرد. این است جواب. و چنین باید باشد.
انګلستان شهزاده د طالبان قومندان وواژه: 24.12.2012
یعنی چه من خو این را نفهمیدم. جنګ و مجادله جریان دارد ودرین راستا حلوا تقسیم نمیشود و این په پروسهء صلح کدام تضاد ندارد. صلح به جای خویش و دفاع از مواضع کشور و مردم و یا منافع نیرو هایم وجود - قانونی ویا غیر قانونی به جای خویش باقی است.
خبر کشته شدن ملابرادر توسط پاکستانی ها باز هم ثابت میسازد که برای پاکستانی همان برنامه های خودش مهم و اساس است و ادامه خواهندداد. برافغانها است تا بیدارشده از برادر کشی دست برداشته از قربانی های بی ضرورت جلوګیری کرده و دست به کار شده و به جهان فناعت بدهند که در کشور خویش سرنوشت خویش را بدست بګیرند.
از امکانات بیشتر از یک دهه فرصت ها و امکانات زیادی به هدررفت و دیګر وقت برای ضایع شدن وجود نداردملت ما وامر صلح درخطر است وماباید دست به کار شویم.
تشکر سعیدی لندن
25 دسامبر 2012, 11:22, توسط پرویز "بهمن"
محترم سمیع الدین سعیدی سعید افغانی بار دیگر سلام برشما!
این پیامهای شما هیچ ربط منطقی با محتوای مقالهء اینجانب ندارد. لطفا توضیح بفرمائید که آیا پدرجنابعالی جاسوس کاگی بی شوروی سابق بود ویانه؟ واگر بود جناب عالی چرا تاکنون درین مورد سکوت اختیارنموده بودید وتا کنون ازپدرخویش یک موجود مقدس را در سایتهای اینترنتی تصویر می نمائید؟
شما پسران دکترسعیدافغانی چرا بنامهای شورای علمی ومرکز مطالعات استراتیزیک تجارت نموده وحاصل کار تان همین چند مقالهء مزخرف وبی سر وبی پا است که هیچ املا وانشای درست درآن دیده نمی شود؟
با احترام
پرویز بهمن
25 دسامبر 2012, 21:36, توسط داکتر سلیمان پروانی
برادر حکیم ودانشمند عالیقدر داکتر پرویز بهمن صاحب ! به حضور توانای شما سلامهای بردارانه خود را از شهر کابل تقدیم مینمایم و از درګاه رب العزت استدعا دارم تا شما دانشمتد توانا را همت دهد که در افشای سایر افغانان و بخصوص مردها ، قلم برداشته با تاریخ نویسی ! دین ایمانی ووجدانی خود را انجام دهید.
من با وجود اینکه تاجک هستم ووظیقه داکتری دارم با نهایت دقت مضمون علمی و تحقیقی شما را مطالعه کردم و در جستحوی ان بودم تا این پشتونها را کمافی السابق افشا نموده و دلم یخ شود !!! ولی ؛ ای جان برادر ! ای دانشمند قرزانه و ای داکتر صاحب که به ګمان اغلب نام و نشان شما جعلی بوده و به هدایت سازمان عیسوی خود را مخفی نګاه میدارید .
مضون انتثقادی شما دانشمند ګرامی نه از لحاظ افغانیت ، نه از لحاظ قومیت ، نه سیاسی ، نه مذهبی و نه دهم اخلاقی قابل قبول است ! بخاطر اینکه جناب استاد سعید افغانی که معلم علوم دینی ما در لیسه حبیبیه شهر کابل بود خصوصیات که شما ذکر کرده اید ، نداشت .
دوم اینکه قبل از اینکه مجاهد شوم و بعدآ پاکستان بروم ، اولآ په حضور استاد افغانی صاحب رفتم و موضوع را برایش ګفتم !
ایشان ګفتند پسرم !!
جهاد و مجاهدت در دین مبین اسلام جایز است !
ولی نباید به مقصد کشتن ناحق ، ظلم ، ستم و بی عدالتی باشد !!!
از این جهاد مقدس ، بیګانه استقاده مینماید ، خون برادر را بالای برادر میریزد و ....
به فضل و عنایت الهی جهاد بکن و لی ؛ ظلم و ستم نه !!
جهاد تنها به توپ و تقنګ نمیشه با قلم و کاغذ هم میشه در صورتیکه نیت انسان خدمت در راه خدا و رسول باشد و....
تو شاګرد با استعداد من بودی ، از خداوند برایت در راه صراط المستیم کامیابی تمنا دارم و...
دانشمند محترم بهمن صاحب ! این قصه را شما چه ګونه تصور میکتید ولی ؛ حقیقت داشت ، اینکه از جانب فرزندان استادم برای شما چه درد رسیده ، شما خود میدانید و من مداخله ندارم .
ولی ؛ به صفت یک داکتر ، یک برادر و یک افغان ، میګویم که پشت مرده ها و بخصوص استاد سعید افغانی که هزاران شاګرد و محصل در راه اسلام و انسانیت و در راه آبادی وطن تربیه نموده است ، اولآ حقیقت ندارد ...
دوم اینکه شایسته یک داکتر و دانشمند با مثل شما نیست !!!
دوستانه عرض مینمایم لطف نموده یکبار دیګر نوشته خویش را مرور نماید شما در مورد شخصیت علمی و اجتماعی استاد انتقاد علمی و با اسناد ندارید ، بلکه چون از ملیت پشتون است ، و حتمآ از جانب فرزندان ایشان به شما درد رسیده ، در مقابل خلاف همه پرنسیب های علمی و فرهنکی قلم برداشته ، انچه درد داشتید به ادرس استادم نوشته اید !!!
در حالیکه این نوشته شخصیت شما را تعریف و معرفی مینماید نه از استاد افغانی را ......
ضمنآ باید دوستانه بګویم که : نمیدانم که مسوولین محترم کابل پرس? به کدام اصول مطبوعاتی در نشر همچو درامه های شخصی اجازه میدهد! به هرحال امید است که نوشته من را غلط تعبیر نکنید .... من استادم را دوست دارم و بخدا قسم با فرزندانش هیچګونه شناخت و تعلقات ندارم .
بااحترام
داکتر پروانی
25 دسامبر 2012, 23:03, توسط پرویز "بهمن"
سلام واحترام خدمت جناب دکترسلیمان پروانی وهمهء کابل پرسیان عزیز!
دوست عزیز!
تناقض گویی ودروغگویی هم ازخود حد واندازه دارد، درابتدا بنده را نوازش کرده اید وتشویق نموده ایدد که باید به افشای چهره های مردهای پشتون تبار بپردازم وشما تاکنون ازمطالعهء مضامین من لذت می بردید، درحالیکه این قلم باهیچ پشتونی کدام دشمنی شخصی ندارم، ولی جنابعالی به یکباره گی یک جمله بعدتر نوشته اید که این نویسندهء ( من)بدستورسازمانهای عیسوی مجبورشده ام تا درمورد اشخاص وافراد مشهور ونا مشهور کشوربخاطر پشتون بودنشان قلم فرسایی نمایم. فکرکنم هرچند جناب عالی دعوای طبابت وداکتری دارید ولی ازخلال کلمات متناقض تان طوری معلوم میشود که ازسلامت روحی ومزاجی برخوردارنیستید.
دوست عزیز!
من با پسران بیسواد دکترسعید افغانی ازطریق سایتهای اینترنتی آشنا شده ام ونوشته های بی سر وبی پا ونا مفهوم آنها را بنام مقالات خوانده ام .هیچ نوع شناخت قبلی با هیچ یک شان نداشته ام تا ازآنها برای من ضرری رسیده باشد. ازناحیه مطمئن باشید. پدرمرحومی شان را نیز ازنزدیک ملاقات نکرده ام.
اینکه فرموده اید درلیسه حبیبیه آن مرحومی، معلم شما بوده وبعدا شما به اجازهء ایشان به صف جهاد پیوسته اید ویانه ، خیلی ها علامهء های سوالیه وجود دارد که اثبات آن ازطریق نوشتن کامنتها وپیامها درپیامخانهء کابل پرس? شما را به مشکلات زیادی مواجه میسازد. مثلا هدف شما ازرفتن به جهاد چه بود؟ چه وقت میخواستید به صفوف مجاهدین بپیوندید، واضح است که مجاهدین آنزمان نیز همه دریک صف قرار نداشتند گروه ها واحزاب مختلف با گرایشات مختلف دربرابر رژیم وقت به جهاد برخاسته بودند واینکه با کیها پیوستید آیا بعدا پیوستید ویا نه؟ اینها سوالهای اند که نمیتوان آنرا ازطریق کامنت های دروغین وساختگی درکابل پرس همهء آنها را مدار اعتبار قرار داد.
ولی بهرترتیب، شما مثل اینکه مقاله را تا آخر نخوانده اید واگر میخواندید حتما این را میدانستید که درهمین مقاله موارد مثبت آن مرحومی ذکر گردیده است وهمه اش منفی گرایی وتخریب نیست.
من نوشته ام که: زنده یاد دکترسعید افغانی ، آقای سیف رحمان سایف پسرخالهء برهان الدین ربانی که بعدا معاون حزب وی درپشاور شد وبالاخره درسالهای نود میلادی دربدخشان طی یک سانحهء هوایی کشته شد او را دکترسعید افغانی اززیرساطور حفیظ الله امین نجات داده است. این سند من بالاتر ازآن سند خیالی شماست که گویا جنابعالی ازایشان درمورد جهاد کسب اجازت فرمود بودید وانصافا خیلی قوی تر است. پس من همهء اسناد را چه مثبت وچه منفی دکترسعید افغانی را اینجا آورده ام واورا یکه راست بد نگفته ام آنطوریکه شما ازنوشتهء من برداشت نموده اید.
.
ولی این را هم مطابق ادعای پسرانش که دربیوگرافی پدرشان آورده اند که دکترسعید افغانی مطابق فرمان فوق العادهء سردار داوود خان دربست ما فوق رتبه یعنی وزیر درشورای عالی قضا مقررگردید این را آورده ام درکجای این دروغ موجود است؟
بعداز آن نیز مرحومی استاد شما بحیث قاضی القضات یا رئیس مقام عالی تمیز دررژیم خون آشام امین وهمچنان رئیس طرح وتدوین قانون اساسی وی مقرر گردیده است آیا این دروغ است؟
بعداز آن درزمان زنده یاد ببرک کارمل بحیث رئیس جمعیت العلما وشؤن اسلامی مقرر گردید آیا دروغ است؟
بعدا رئیس شورای علما وروحانیوی مقررگردید آیا دروغ است؟
آن مرحومی درعین زمان معاون جبههء ملی پدر وطن نیز تشریف داشتند آیا دروغ است؟
مطابق نوشتهء آقای بارق شفیعی مرحومی از وضعیت سیاسی آنزمان ناراض بودند آیا دروغ است؟
حالا هیچیک موارد فوق الذکررا را شما ویا پسران آن مرحومی غلط ثابت کرده نمیتوانید.
پس پرسش من ازپسران شان این است که پدر مرحومی تان با این همه کمالات خدا دادی که داشتند واز اولین اشخاصی بودند که هستهء مرکزی اتحادیه ویا کانون استادان دانشگاه کابل را گذاشته بودند، دراین همه تحولات انقلابی برای رهایی هم مسلکانش یعنی اساتیذ دانشکدهء شرعیات کابل درزمان داوود چه کمکی نمودند؟
چگونه ایشان عضو شورای قضا دریک نظامی بودند که استادان هم مسلک وی چون غلام محمد نیازی بدار آویخته شد، استاد موسی توانا واستاد ربانی فراری شدند، غلام ربانی عطیش وسیاف بزندان افتیدند، وفی الله سعمیعی وزیر عدلیه داوودی واستاد سابق دانشکدهء شرعیات بعداز تحول هفتم ثور کشته شد ولی استاد محترم شما حتی بعداز تحول هفتم ثور به عوض اینکه بزندان بروند بحیث قاضی القضات رژیم بعدی مقررگردیدند. ازاینکه ازپروان استید حتما با نام عنایت الله ابلاغ آشنایی دارید. عنایت الله ابلاغ همراه با استاد شما یکجا درازهر مصر به دوره دکتورا درعلوم اسلامی رفته اند وهردو یکجا درزمان داوود درشورای عالی قضا کار میکردند، ولی بعدازتحول هفت ثور وی راهی زندان شد، بعدازمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب وی به پاکستان مهاجر واز آنجا به کویت رحل اقامت افگندند وتا کنون قرار مسموع درهمان کشور حیات بسر می برند مطلب من این بود که وی ودیگرهمقطاران دکترسعید افغانی چرا اینقدر بخت وطالع نداشتند که درتمام نظامهای مختلف صدر نشین مجالس وهمنشین رؤسای جمهور وصدراعظمان باشند. دلیل این تفاوت درکجاست؟ آیا نمیشود گفت که استاد شما مانند دکترشرق با دستگاه جاسوسی کا گی بی ارتباط داشت؟
واگر داشت چرا پسرانش این موضوعات را درنوشته های شان تاکنون بازگو نکرده اند ونمیکنند.
پرسش دیگری را که مطرح کرده ام ازقول آقای بارق شفیعی است که اگر مرحومی از وضعیت سیاسی حاکم در دوران زنده یاد ببرک کارمل ناراض بودند چرا از وظیفهء خویش کنار نرفتند واستعفا ندادند تا اینکه فقط به سرگوشی ونجوا با یک همولایتی اش (بارق شفیعی) اکتفا کرده بودند. آیا رفتار یک عالم دینی چنین متضاد ومنافقانه می باشد؟
موضوع دیگر ایجاد مراکز قلابی وخیالی بوسیلهء پسرانش دراروپاست که زیراین نام مراکز تحقیقاتی تجارت سیاسی را براه انداخته اند پرسش این است که چه چیزرا این پسران ازمرکز مطالعات استراتیژیک شان بخورد مردم میدهند؟
پرسش من ازآقای امین الدین سعیدی وصلاح الدین سعیدی عضو شورای علمی ؟؟؟؟؟! برادران سعیدی خیلی کوتاه است، موضوعات وضو ونماز وبدعت وسنت وفرض را با مسایل استراتیژیک چه کار ؟
آیا خندآور نیست که ازیک مرکز تحقیقاتی وپژوهشی کتابهای نماز کامل و شکننده های روزه ونواقص وضو وعوامل وجوب غسل وانواع نکاح وطلاق وحکم قطره چکان درگلوی طفل مریض وغیره به نشر برسد؟
آیا خند آور نیست که ازیک مرکز مطالعات استراتیژیک دربارهء ورزش مشت زنی یکی ازاعضای خانواده مقاله وفلم ویدیویی نشر شود؟
دیگر اینکه این آقای امین الدین سعیدی چرا به حرفهای خودش باور ندارد وبه آنها خود عمل نمیکند؟ خودش یک عمل را برای دیگران بدعت میخواند ولی خود عین عمل را تکرار میکند چنین تناقض را درعمل ونوشتار پسران استاد مرحومی تان شما چگونه حل میکنید؟
بهرترتیب امیدوارم درین موارد پسران آن مرحومی دست بقلم وکاغذ ببرند وازخود وهم ازپدرمرحومی شان دفاع نمایند، وشما با اولادهای محترم تان مصروف نوش جان کردن انگورهای که اگر درتابستان آنها را درخریطه ها برای زمستان نگهداری کرده باشید درکمال خوشی آنها را تناول فرمائید. تا وقتیکه من به پرسشهایم جوابهای قانع کننده نیابم به نوشته ها وپرسشهایم شدت می بخشم
با احترام
پرویز بهمن
26 دسامبر 2012, 19:06, توسط داکتر سلیمان پروانی
دانشمند عالیقدر داکتر پرویز بهمن صاحب ! سلام مجدد خود را از کابل سرد به حضور شما تقدیم مینمایم . حال که ساعت ۹بجه شب است خواستم نشرات را مرور کنم که چه نوشته اند و از مزایای ان حظ و لذت ببرم .
به تاسف باید گفت که: هر نشریه تعلقات و خط خاصی مرامی و سیاسی خود را دارد و صفحات خود را طبق میل خود پر کرده ، نه در درد و غم ما کسی شریک است و نه برای ما بیچاره ها کسی اهمیت میدهد ، بلکه از دفاتر و خانه های مدرن اوضاع وطن را تحلیل کرده و به سرنوشت ما از اروپا ، امریکا و ... بدون در نظر داشت افغانیت ، اسلام تصمیم میگرند و حکم خود را صادر میکنند ، که یکی این نشریه ها بنام کابل پرس? است ، که برای تبلیغ عیسویت اشکار فعال و نشرات دارد و شما نیز از طریق و به هدایت انها به کار شیطانی ادامه میدهید ......
داکتر بهمن صاحب ! تشکر از رهنمایی شما ، حال ناوقت شب است ، فردا به خیر نزد داکتر روانی میروم ، ببین چه خواهد شد .
ولی ؛ شما دانشمند و داکتر که تخصص در توهین کردن و دشنام دادن و بدنام کردن دارید و با تاپه کردن که خلاف وجدان ، افغانیت ، اسلام و بالاخره تربیه فامیلی است ، نزد کدام داکتر معالج خواهند رفت ؟؟؟؟
حقیقت این است که با استعمال همچو کلمات به ادرس من ، به ادرس مرده ها و دانشمندان وطن ما افغانستان !! باید با مثل قرزندان استاد افغانی خاموش میبودم ، بخاطر اینکه بزرګان ګفته اند : جواب جاهلان ، خاموشی است و ....!!!!
من به دیګران کار ندارم و نه هم وکیل مدافع آنها هستم !!
ولی ؛ دلم توان خاموشی ندارد !! کاش نامت جعلی نمیبود و در کایل میبودی !!! به هر حال از طریق این نامه میخواهم از خود دفاع نمایم !!!
داکتر بهمن صاحب ! به یقین برایم از نوشته ها یت ثابت شد که شما به هویت جعلی ، خاصیت شیطانی و وجدان کثیف و به صفت یک فرزند « حرامی » ، در صدد هستید تا به نفع سازمان عیسوی واستخباراتی خارجی کار کرده و ماهرانه میخواهید وطن و وطنداران ما را بدنام سازید و حتی به ادرس رهبران جهادی وطن ما توهین و تحقیر نموده اید ، که این مطلب را فردا به جناب دانشمند وزیر صاحب اطلاعات و فرهنګ در میان میګزارم و از آنها تقاضا مصادره نشریه کابل پرس و معرفی شما را به سطح محاکم مینمایم ، تا درس عبرت برای دیګران ګردد .
بااحترام
داکتر سلیمان « پروانی »
شهر کابل
26 دسامبر 2012, 19:55, توسط پرویز "بهمن"
داکترصاحب محترم سلیمان پروانی!
خدا شما را قوت دهد که هرچی را که میخواهید، آنرا مصادره فرمائید. ولی به نظر من درعصر حاضربستن دستها وقلم ها ازمحالات روزگار می باشد وهیچ نیرویی قادر به بستن وشکستن قلم ویا خفه ساختن آواز مردم نخواهد شد، این قلم بخاطر افشاگری وروشنگری قلم میزنم ودرین راه ازملامت هیچ ملامت کننده ایی وازدشنام وتوهین هیچ دشنام دهنده ایی هراس ندارم ودرعین حال به تشویق وتوصیف هیچ کسی ضرورت هم ندارم. چه اینکه جنابعالی مرا دکترجعلی وهویت مارا ساختگی میدانید ویا حقیقی ، چنین نظریات درکار من کوچکترین تاثیری ندارد.
اما دربارهء (افغانیت) خدمت جنابعالی باید عرض نمایم که من افغان نیستم. وازین نام ننگین سخت نفرت دارم، هرکی مرا افغان بنامد درحقیقت او مرا دشنام زده است.
درقاموس لغت نامهء انگلیسی چاپ اکسفورد: معنای افغان را سگ ترجمه کرده اند. پس من نمیخواهم سگ باشم ویا دیگران را سگ خطاب نمایم. ولی اگر کسی داوطلبانه وبا افتخار این قلاده را برگردن خویش آویزان میکند به او کاری ندارم ولی من هرگز افغان نیستم. جبرا واز روی ناچاری ناگزیرم که خودم را (افغانستانی) بنامم ویا یک شهروند کشور افغانستان. من این نام استعماری را برای هویت خودم یک تجاوز آشکار میدانم.
ولی درمورد دین ودیانت وپیروان سایرادیان خدمت شما باید عرض نمایم که: من مسلمان استم وخودم را مسلمان میدانم وبا افتخار خودم را پیروآئین نجات بخش اسلام میدانم ولی درمورد پیروان سایر ادیان باید خدمت شما عرض نمایم که: من وتو خالق آنها نیستیم ونه هم آنها را من وتو روزی میدهیم بلکه آنها نیز بنده گان الهی اند ومخلوق ذات الله جل وعلاشانه می باشند، پس به آنها خدای عالم این آزادی را داده است که خودشان دین خویش را انتخاب نمایند. هیچکسی درعصر حاضر کس دیگری را به زور مجبورساخته نمیتواند که ازیک دین مشخص پیروی نماید. هرکسی میداند، دین اش یا آئین ش فکرش وعقیده اش. درجهان کنونی ملیاردها انسان زنده گی میکنند کسی مسلمان کس دیگر عیسوی کسی ملحد وبی دین کسی مارکسیست کسی بودیست کسی زردشتی کسی یهودی بلاخره این همه انسانها اند که درروی زمین زنده گی میکنند ولی همهء ما بحکم انسانیت به یکدیگر ضرورت داریم وهیچ جامعه ای بشری درجهان یافت نمیشود که خودش بی نیاز ازکمک دیگرهمنوعانش ولوی اینکه در دیانت باهم شریک نباشند خودش را بی نیاز بداند
باشد. پس امیدورم که بعدازین جهان را ازعینک ولایت پروان وکایسا ننگرید بلکه این جهان پهناورتر ازآن است که شما درمخیلهء خویش آن را تصور کرده اید. درین عالم همه حق حیات وزنده گی دارند. عیسی بدین خود وموسی دین خود. اما از استعمال حرف (گ) بزبان پشتو طوری برایم معلوم شد که جنابعالی پشتون تشریف دارید واین هم عیب نیست. ولی دروغ گفتن عیب است که خدا کند شما دروغ نگفته باشید
با احترام
پرویز بهمن