پاسخ به توهین نامهء حبیب الله غمخورخلقی بی مسلک وبی هنر- بخش دوم وسوم/ پایانی
توهین استرجنرال امیراسعمیل خان توسط یک خلقی مفتخور گردپا
دربخش قبلی تا آنجا رسیدیم که ثابت کنیم که آقای حبیب الله غمخور علی رغم تظاهرشان به اندیشه های مترقی وسوسیالیزم علمی، بازهم یک فاشیست برتری جوی منحط وقبیلوی تشریف دارند، ایشان باوجودیکه سالها دراتحاد شوروی سابق درس خوانده اند ولی نگاه شان نسبت به ملیتهای بومی افغانستان خصوصا پنجشیریها وهزاره ها وازبیک ها همان نگاه تحقیر آمیز حاکمان مستبد پشتون در اوایل قرن بیست میلادی می باشد که برای تحقیر وتوهین این ملیتهای بومی واصیل وستمدیده همیشه از القابی چون: کلینرها؛ دریورها؛ سقاوها؛ پنچرمین ها وجوالی ها استفاده می نمودند وحالا جناب آقای غمخور نیزبحیث میراث دار اصیل آن فرهنگ منحط قبیلوی ازهمان ادبیات استفاده نموده و ازهمان طرزفکر برتری جویانه برخوردارمی باشند. ایشان با استعمال صفت کلینرها تقزیبا مافی الضمیر خویش را آشکار نمودند که اصلا ازکوچهء ادبیات سوسیالیزم مترقی هم گذر نکرده اند؛ ایشان ثابت کردند که حتی ازدواج شان بایک همسر شیعه مذهب وقزلباش نیز نتوانسته است که ایشان را به شاهراهء آدمیت وانسانیت سوق دهد، ایشان نشان دادند که هنوزهم درهمان روستاهای عقب ماندهء ارزگان درسالهای پنجاه وشصت میلادی زنده گی میکنند، وهنوز هم بصورت عملی وواقعی وارد دنیای متمدن کشور سویدن نشده اند تا بدانند که تمام انسانها باهم برابرند وهرنوع برتری طلبی نژادی وقبیلوی درعصرحاضر مردود می باشد، ایشان ثابت نمودند که باوجودیکه جسما درسویدن زنده گی دارند و دریک شبانه روز سه کیلو مواد غایطهء خویش را درتشنابهای مدرن شهرمالمو خالی میکنند ولی روحن درهمان سالهای سلطنت ظاهرشاهی درروستاه های اروزگان تشریف دارند. اما درین مبحث بازهم ازخلال جملات وعبارات خود ایشان موارد توهین وتحقیر را نسبت به یکی ازفرماندهان جمعیت اسلامی بیرون می کشم؛ وثابت میکنم که آیا نفرت ایشان ازاسمعیل خان صرف بخاطر اختلافات سیاسی است ویا اینکه ریشه درهمان نگاه پست قومگرایانهء شان دارد.
ولی مقدمتا خدمت خواننده گان عزیز باید عرض نمایم که من طوریکه دربخش نخست نیز عرض نموده ام ؛ بهیچ صورتی مدافع طرح آقای اسمعیل خان نیستم؛ وحتی برعکس؛ من به عوض تشکیل شورای قوماندان جهادی؛ طرح دیگری دارم که به عوض تشکیل شورای قوماندان جهادی، باید یک ارتش منظم نظامی که خصلت دفاعی داشته باشد نه تعرضی بوجود آید. این ارتش منظم دفاعی براساس دکتورین دفاع ازحیثیت ، هستی وشرف وآبروی مردمان غیر پشتون وپشتونهای غیر فاشیست دربرابر هژمونیزم پشتونی و حامیان این هژمونیزم یعنی پاکستان که بخاطر دستیبابی به عمق استراتیژیک درین کشور جنرالها وسیاستمداران آنکشور در اسلام آباد وکراچی ولاهور وپشاور، شب و روز خواب را برخویش حرام ساخته اند، بوجود آید. ازنظر شکل وماهیت این ارتش مانند سپاه پاسداران ایران ویا همان سپاهیان انقلاب زمان زنده یاد ببرک کارمل باشد، این ارتش جدا ازتشکیلات وزارت دفاع ودخله باید بوجود آید که ازنظر ترکیب قومی متشکل ازسه ملیت بزرگ ازبیک وتاجیک وهزاره وآن عده ازپشتونهای باوجدانی که غیر فاشیست تشریف دارند باشد.؛ آنعده ازپشتونهای که افغانستان کنونی را خانهء همهء ملیتهای گشن بیخ این میهن میدانند، ونگاه های تحقیر آمیز نسبت به هیچ یک از اقوام وملیتهای ساکن کشور ندارند ومخالفت شدید خویش را نسبت به طراحان برنامه های سقاوی دوم علنا ابراز میدارند واز آن با صداقت وصراحت اعلان برائت می نمایند درین ارتش سهیم گردند؛ چنین ارتش باید هرچه زودتر تشکیل گردد؛ صاحب منصبان نظامی؛ قوماندانان سابق جهادی، جوانان با انرژی وباهدف خصوصا مربوط این سه ملیت بزرگ باید ارتش منظم خویش را تشکیل دهند وبدون اینکه نگاه تحقیرآمیزی به پشتونها داشته باشند؛ برای دفاع از هستی خویش ونسلهای آیندهء خویش باید دست بکار شوند، در کشوریکه درطول سه قرن حاکمیت تگ قومی بحیث باشنده گان دست دو زیست نموده اند وزبان وفرهنگ وتاریخ شان به تاراج رفته است وحالا نیز بیش ازهرزمان دیگری درمعرض نابودی دسته جمعی قرار دارند ، هرروزی که میگذرد جنرالهای پاکستانی وحکام عرب علیه آنها دندانخواهی میکنند وخواهان گرفتن انتقام خون نظامی های طالب درسمت شمال ازباشنده گان غیرنظامی خراسان زمین می باشند هرروز برنامه سازی میکنند ، اگر چنین تهدیدها را کسی دست کم میگیرد یا احمق است ویاهم جنایت کار. این سه ملیت بزرگ اکنون ازهرطرف زیرتهدید ودرمعرض نابودی قرار دارند. این سه ملیت بزرگ باید آماده گی های لازم خویش را بعداز دوهزاره وچهارده بگیرند. زیرا اگر چنین ارتش منظم بوجود نیاید؛ نیروهای برتری طلب پشتون درهمدستی با قبایل پاکستانی به بهانهء ایجاد لوی افغانستان بار دیگر خواهان اشغال خراسان زمین وتطبیق برنامه های سقاوی دوم ازهمین لحظه دست بکار شده اند. این فاشیستهای قبیلوی آنطوریکه از نوشته های آقای حبیب الله غمخور هم معلوم میشود، شباهت تام به گله های سگ دارند، در ابتدا باخودشان بنامهای جهادی وغیر جهادی وطالبی ودیوبندی وخلقی و گلبدینی و نجیبی وقبایل آنطرف مرز واینطرف مرز؛ خوب میجنگند؛ ولی بعدا همه باهم دست دوستی داده وبرای قلع وقمع نمودن ملیتهای غیر پشتون یکی میشوند. بعدازین مقدمهء کوتاه حالا برمیگردم به درفشانی محترم حبیب الله غمخور دربارهء اسمعیل خان:
ایشان درآن توهین نامهء شان چنین می نگارند:
داد ښاغلي کرزي تير وتنه ده چي پرخپل سر خلکوته لقبونه ورکوی اودهغو په څنگ کښي ئې تورن صاحب ته هم چي دجميعت دتنظيم يوله عادی قوماندانانوڅخه وود جهادي رهبر لقب ورکړ په همدې دجميعت پهتنظيم کښي نورډير غښتلي قوماندانان وه چې په رښتيسائي دوطن دنجات لپاره جهاد کاوه خودهغوي نوم نه دوي اونه کرزی صاحب اخلي ،يوازي معلم عطا او تورن اسماعيل دميدان قهرمانان دي . سره لدې چي ملت دهغه دپخوانيو کړنوپر بنياد دغو قوماندا نانو ته داډول لقبونوسره سخت مخالفت څرگند کړی ،مگر متاسفانه ددولتي چارواکو په هدايت اوغوښتنه دوي دجهادي مشرانوپه نوم معرفي کيږي
برگردان بفارسی: این یک خطا واشتباه آقای کرزی است که خودسرانه برای هرکی که دلش خواست القاب ارزانی میکند، که درمیان یکی ازین اشخاص یکی هم تورن صاحب است که صرف یک قوماندان عادی تنظیم جمعیت بود و حالا به او لقب یکی ازرهبران جهادی را ارزانی نموده است؛ درغیر آن درخود همین سازمان جمعیت اسلامی بهترین فرماندهانی بوده اند که واقعا برای نجات افغانستان جهاد نموده اند ولی اکنون کسی به شمول کرزی صاحب نامی از آنها نمیگیرد؛ تنها معلم عطا وتورن اسمعیل استند که حالا بحیث قهرمانان وارد میدان گردیده اند؛ باوجودیکه ملت!!!!!؟ بخاطر عملکردهای گذشتهء این قوماندانها از دادن چنین لقب های بلند مخالفت شدید خویش را نشان داده اند؛ ولی متاسفانه براساس دستور مقامات دولتی این اشخاص بحیث رهبران جهادی معرفی گردیده اند)
تبصره:
حالا ازین مفتخور خلقی بی مسلک که ازپول مالیه دهنده گان سویدنی شکمش درحال ترکیدن است وکلسترول خونش نیز بالا رفته است اگر پرسیده شود که شما بکدام حق مسلکی حاضر شده اید که یک صاحبمنصب مسلکی را تنزیل رتبه می نمائید واز روی تحقیر وتوهین یک استرجنرال را از رتبهء استرجنرالی تا سطح تورن پائین می آورید. آیا جناب عالی کارشناس مسایل نظامی استید؟
آیا درطول این ده سال اقامت ومفتخوری وخیرات خوری در دسترخوان غرب؛ حد اقل فرهنگ مخالفت را از احزاب سویدنی یاد نگرفته اید؟ برای یک لحظه اگر با شما بپذیرم که اسمعیل خان یک فرمانده جهادی یا به قول شما جنگ سالار است ومستحق هیچ لقب اعزازی نیست ولی کسیکه مانند جنابعالی نکتایی به گردن دارد وعکس ها وفوتوهایش را حق وناحق درسایتهای انترنتی نشرمیکند ومدعی روشنفکری واخلاق وکرکتر دموکراسی است اینقدر پست وبداخلاق وعقده مند است که حتی از ذکر رتبهء نظامی آن هم خود داری میکند؟ بیائید که همین دنیای اینترنت وسایت های مختلفی چون: دعوت ولر وبر وکابل پرس وغیره را برای یک لحظه یک کشور واحد تصورکنید که هم شما وهم من وهم اسمعیل خان وهوادارانش درآن زنده گی میکنیم وهیچ نیروی خارجی ما وشما را دیکته نمیکند که دربرابر یکدیگر از کدام نوع اخلاق گفتاری ونوشتاری کاربگیریم؛ بلکه هرکسی باید میزان اخلاق وادب خویش را خود به نمایش بگذارد؛ چه فکر میکنید استعمال این کلمات ازطرف شما به آدرس یک هموطن مخالف تان چقدر فرهنگ دموکراسی را توسط جنابعالی تمثیل میکند؟ چقدر این نوشتهء شما موازی با اخلاق اجتماعی بوده وچقدر مودبانه واخلاقی است؟
چقدر این اخلاق وتربیهء شما در ذهن یک خواننده خصوصا یک خوانندهء هراتی تاثیرگذار بوده واورا اگر دربارهء اسمعیل خان مذبذب باشد به این امر قانع بسازد که شما ولو اگر خلقی هم تشریف دارید بازهم استدلال شما بخاطر اخلافی که ازخود نسبت به مخالف تان نشان داده اید قابل قبول است؟
فرق میان خودت که درظاهر امر دعوای روشنفکری وباسواد بودن داری با یک پای لوچ صحرایی که از زادگاهت دیراووت ویا ازهلمند وفراه؛ زیر پرچم قوماندان امان الله با اسمعیل خان جنگیده باشد چیست؟
دوم اینکه آن ملتی که بخاطر دادن القاب رهبرجهادی وقهرمان وغیره به اشخاصی چون آقای اسمعیل خان ابراز مخالفت کرده است کدام ملت است؟ همان ملتی که مانند خودت درسویدن مصروف خیرات خوری ومفتخوری است ویا مانند کسانی دیگری چون امیرزی سنگین وغلام اسحاق چکری که زنها واولادهایشانرا علی رغم معاشات دالری وامتیازات دولتی در رژیم کرزی، مطابق قانون دولت سویدن رسما طلاق داده اند وخودشان را از نظر قانونی ازغم اعاشه واباطهء اولادهایشان بیغم ساخته اند وهمه را به گردن مقامات سویدی انداخته اند وخود درکابل مصروف خرمستی وحرامخوری می باشند؟ لطفا ازمیان همقطاران مفتخور سابقه وحالیهء تان این افغان باغیرت وباناموس!!!!!!!!!؟؟ واین ملت را بمن معرفی کنید!
خیلی خنده آور ومضحک نیست که جنابعالی با آن سابقهء ننگین سیاسی هنوزهم خودرا نمایندهء ملت میدانید؟ شما نمایندهء کدام ملت استید؟ همان ملتی که درشهرمالمو شما را بجرم توهین به شعایر اسلامی بدهن تان کوبیده است؟ امیدوارم که درنوشته های بعدی تان راجع به این ملت ونقش جناب عالی در تنویر اذهان همچو یک ملت چیزهای را بخوانم.
مقاومت وجهاد
جناب محترم حبیب الله غمخور دربخش دیگری ازتوهین نامهء شان چنین ارشاد میفرمایند:
اوکه پردې بحث وکړوچې دشمالي ټلوالي سره څوک دمقاومت خبره نه منې ،شمالي ټلواله اواحمد ضيا دي نه خوابدی کيږي ، ځکه دوي دشوروی پر خلاف مقاومت نه دی کړی ، بلکي دهغوي سره ئې ددوستۍ تړون لاسليک کړ اودهمدې شوروی د مشرتابه سره د مرحوم نجيب الله دحاکميت په ورستيو شپو او ورځوکي دمسکو ښار دمرکزی کمېټې په ځانگړې استراحت گاه کښي ديوې اونۍ نه زياتي مودې پټ اوسېدو په وخت کښي، دشوروی کمونست گوند اودولتی مشرتابه سره دملاقاتو داستانونه اودهغوي نه دپخوانيو اړيکو پر بنيادپه افغانستان کي دولتی حاکميت ته درسېدو غوښتنه کول ،چې غوښتنه ئي ومنل سول اوهمدا شمالي ټلواله شورويانو ته د افغانستان دخلق دموکراتيک گوند نږدې ثابته سول . دشوروی اوشمالي ټلوالي ددوستۍ تاريخ دمره اوږ د دی ، لکه دافغانستان دخلق دموکراتيک گوند او شوروي حاکم گوند . خو د شورويانوحاکم گوند دشمالي ټلوالي په خاطر دافغانستان دخلق دموکرتيک گوند ته شا وا ړول اوتراوسه شمالي ټلواله دشوروي نظام دوارثينو نږ دې او صادق دوستان دی ،سره له دې چي دامريکا او اروپايي ټولنې سره هم هر ډول همکاری ته ژمن پاته سوی
(برگردان: اگر دربارهء مقاومت صحیت کنیم ؛ نباید اتحاد شمال واحمد ضیا آزرده شوند که آنها با شورویها جنگ نکرده اند برعکس باشورویها قرار داد صلح امضا کرده اند؛ وهمین رهبری شوروی سابق میزبانی هیئت اینها را در شهرماسکو دراستراحتگاه مخصوص اعضای کمیتهء مرکزی حزب کمونیست شوروی به مدت یک هفته بعهده داشت ودرخلال اقامت مخفی یک هفته ایی شان درآنجا رایزنی های زیادی با مقامات شوروی مبنی برگرفتن قدرت دولتی از رژیم مرحوم نجیب الله نمودند که سرانجام پیشنهاد شان مورد تائید مقامات شوروی قرار گرفت، وهمین اتحاد شمال نسبت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای ماسکو نزدیکتر ثابت گردید. سابقهء دوستی اتحاد شمال با شوروی سابق به اندازهء سابقهء حزب دموکراتیک خلق افغانستان می باشد. بهمین خاطر بود که شوروی ها به حزب دموکراتیک خلق افغانستان پشت کردند وتاکنون همچنان روابط استراتیژیک اتحاد شمال و روسها بحیث وارث شوروی سابق خیلی صادقانه ودوستانه دوام دارد؛ برعلاوهء اینکه امریکا واتحادیهء اروپا نیز با اتحاد شمال آمادهء هرنوع کمک وهمکاری می باشند)
تبصره: ازین جملات آقای حبیب الله غمخور ازیک طرف این تصور به انسان دست میدهد که اتحاد شمال؛ بحیث یگانه الترناتیف حزب دموکراتیک خلق آنقدر دیپلوماسی فعال دارد که هم با امریکا واتحادیهء اروپا وهم باشوروی سابق و روسیهء امروز توانسته است توازن روابط سیاسی را به نحو خیلی موزون آن حفظ نماید اما ازطرف دیگر جناب آقای غمخور میخواهد چنان وا نمود کند که درپهلوی حزب دموکراتیک خلق خصوصا جناح مزدور امین وتره کی اتحاد شمال که منظورش سازمان جمعیت اسلامی افغانستان است که اکثریت اعضای آن بشمول رهبری آن تاجیک تباران بودند؛ بناء همهء آنها درخدمت شوروی سابق قرار داشته وهیچ نوع تلفات وضایعات انسانی را درطول دوران مقاومت علیه شوروی سابق متحمل نگردیده اند.
درینجا آقای غمخور درحالیکه خیلی کوشش نموده اند که ذهن خوانندهء پشتون وآنهم ذهن پشتونهای هوادار مجاهدین جمعیت اسلامی را مغشوش سازند خوشبختانه خودشان درسخن خودشان گیر مانده اند ودریک تار عنکبوتی؛ خودشان را با استدلالهای هوایی پیچانده اند وراهی برای گریز وفرار ازین لاطائلات گویی شان ندارند. آقای غمخور قبل ازآنکه خواننده را بفریبند خودشان با این پرت وپلاگویی فریب خورده اند؛ زیرا حزب دموکراتیک خلق خصوصا جناح خلقی پشتونی آن بشمول رهبران جنایت کار آن هریک امین وتره کی ازجاسوسان معلوم الحال کا گی بی سابق بودند که حتی در زمان سلطنت محمد ظاهر شاهی از راه جاسوسی به سفارت شوروی سابق امرار معاش می نمودند. شخص حفیظ الله امین بنام مستعار کاظم ازسفارت شوروی سابق ماهانه پول دریافت میکرد. شخص نورمحمد تره کی در دوران رهبری اش درزمان شاه سابق زمانیکه در انتخابات پارلمانی شورا از ولایت غزنی ناکام می ماند به بهانهء علاج امراض روماتیزم ماه ها را درهمان استراحتگاه های مخصوصی که شخص آقای غمخور ازآنها حالا نام برده اند بسر برده و با رهبران شوروی سابق دربارهء سپردن خاک افغانستان به اتحاد شوروی به شور ومشوره پرداخته است.لطفا به نوشته های أخیر آقای غوث جانباز درپورتال خودتان بنام افغان جرمن وکتاب صالح محمد زیری بنام خاطرات نیم قرن مراجعه فرمائید.!
اما نکتهء دیگریکه طوریکه دربالا متذکر گردیدم تناقض گویی است که نتوانسته اند ازین تارهای عنکبوتی فرار نمایند.
شما آقای غمخور مطابق ضرب المثل مشهوریکه گفته اند که دروغگو حافظه ندارد می باشید. چند جمله بالاتر خودتان اعتراف کرده اید که درهمین تنظیم جمعیت اسلامی بسا قوماندانها وفرماندهان بوده اند که برای نجات افغانستان رزمیده اند ولی کسی ازآنها نام نمی برد. ولی خودتان نیز ازآنها نام نبرده اید برعکس اینجا بی مهابا درکل ، تمام جمعیت اسلامی را فاقد ارزش مقاومت وجهاد دانسته اید. کدامش درست است سخن اولی تان ویا ادعای کنونی تان؟ چرا از آنجمله فرماندهانیکه درحزب جمعیت اسلامی بخاطر نجات افغانستان رزمیده اند نام نمی برید؟ می ترسید که کسی ازشما سند نگیرد که درحزب جمعیت اسلامی قوماندانها وفرماندهان پشتون تبار هم عضویت داشته وسازمان جمعیت اسلامی برمبنای قوم وزبان تاسیس نیافته است؟ ویا اینکه میخواهید بگوئید که اگر مقاومت وجهادی هم درتنظیم جمعیت اسلامی صورت گرفته آنرا تنها فرماندهان پشتون تبار همین سازمان انجام داده اند؛ ویا اینکه قصد منافقت دارید ومیخواهید که میان مجاهدین اقوام مختلف جمعیت اسلامی نیز همان برتری جویی قبیلوی وپشتونیستی تانرا ترویج نمائید؟ شما را که قیم مجاهدین ساخته است؟ آیا شمارا کسی در شهرمالمو بحیث یک مسلمان قبول دارد؟ آیا شما لا اقل به همین مسجدی که خود عکس ها وفوتوهای آنرا درسایتها نشر کرده ایدحق العضویت خود وخانم تان را بحیث اعضای آن مسجد به شکل منظم تحویل داده اید؟
گیرم که مسلمان شده باشید ودرظاهر امر برای فریب مردم به مسجد هم بروید ونمازهای مفت خویش را بخوانید واز تحویل نمودن حق العضویت بخاطر ممسک بودن تان خود داری نمائید پرسش دیگر ازجنابعالی این است که شما کی استید که میان مجاهدان سازمان جمعیت اسلامی تبعیض وامتیاز قایل می شوید؟ خودتان درکدام جبهه قرار داشتید درجبههء نجات دهنده گان افغانستان ویا درجبههء متجاوزان واشغالگران افغانستان که آنوقت نیز زمینهء مفتخوری را بنام تحصیل وغیره برای تان مساعد ساخته بود؟
اگر سابقهء دوستی حزب خلق و دوستی سازمان جمعیت اسلامی با شوروی سابق مساوی اند؛ لطفا چند نفر فارغ تحصیل دانشگاه های ماسکو وخارکوف وبلو روس را ازسازمان جمعیت اسلامی وشورای نظار مسعود نام ببرید که درگرماگرم جنگ ومبارزه؛ سنگرها را ترک گفته باشند و مانند شما در اطاق های لیلیه باشما درشهرهای ماسکو ولیننگراد پیک شراب جنگانده باشند؟
آیا واقعا برای خود جنابعالی که ازبهترین مزایای کمونیزم دولتی آنزمان استفاده نموده اید خیلی جای تعجب نیست به همچو ادعای شاخدار رو آورده اید که هم ازنظر شوروی ها وهم ازنظر مجاهدین سازمان جمعیت اسلامی خیلی خنده آور ومضحک است. اگر سابقهء دوستی جمعیت اسلامی با شوروی سابق آنقدر طولانی بوده است که برابر عمر حزب دمکراتیک خلق ولی همهء فارغ تحصیلان وکدرهای آن یاتحصیلات شان را ناتمام گذاشته به کو ه ها متواری گردیدند ویاهم در دانشگاه های لاهور وپشاور وکشورهای عربی درس خواندند. این چه نوع دوستی بود که ثمرهء آنرا شما واعضای باند نجیب خوردید ولی شوروی ها فرزندان شانرا بخاطر حفظ حاکمیت شما دربرابر دوستان جمعیتی خود درسالنگ وپروان وکاپیسا وتخار وبدخشان وهرات وقندهار جنگاندند. چه دوستی احمقانه ایی!!!!!!؟؟
مطمئنا درین ادعای بی پایهء تان مانند رفیق شاه محمود مستمند بی جواب باقی می مانید؟ ولی این سوال شما که چرا شوروی ها به شما پشت نمود وحکومت مجاهدین درپشاوررا برسمیت شناخت؟
آنطوریکه جنابعالی خود ذکر کرده اید که مذاکرات را نه تنها برهان الدین ربانی، بلکه یک هیئت مرکب ازاحزاب جهادی مستقر درپشاور ودولت مجاهدین هم با مقامات دولت فدراتیف روسیه وهم با صدر هیئت ریسهء اتحاد شوروی درحال زوال وقت انجام داده است؛ این مذاکرات نه به شکل مخفی بلکه به شکل علنی آن صورت گرفته است که تمام خلق الله ازآن خبردارند؛ درین باره هیچ چیز پوشیده ای نبود که جناب عالی آنرا کشف کرده باشید، حتی یکی از رهبران تان آقای سیدمحمد گلاب زوی نیز درهمانجا بیعت خویش را به زنده یاد برهان الدین ربانی اعلام نمود.
وآن مذاکرات برخلاف برداشت جنابعالی؛ حق مسلم آنها بود که بادشمن خویش برسر میز مذاکره بنشینند وآنها را وادار سازند که دیگر دست ازحمایت یک رژیم مزدوربر دارند؛ زیرا آن رژیم مزدور، نماینده گی ازملت مجاهد آنوقت نمیکرد؛ رئیس جمهور وقت آنزمان شما بنام قاتل ملت مجاهد افغانستان یاد میگردیدند، اما امروز برعکس شما ویکتعداد عناصر بیخود دیگر مثل شما، وی را بخاطر وحشت وبربریتی که طالبان هم تبارش درحق وی انجام دادند، شهید!!!!!!!!! میخوانند. اما تصمیم جمعی درآن زمان این بود که باید آن قاتل ملت به میز محاکمه سپرده شوند،وحساب پس بدهند، هیچ یک ازاحزاب جهادی آنوقت ننگ ائتلاف ویا پیوستن با یک انسان شیاد وبی تعهد وفاشیستی چون نجیب قاتل را بجان نمیخرید. جنرال نجیب الله احمدزی، اگر از راه قطع کمکهای نظامی ولوژیستکی ماسکو به اداره اش، خلع قدرت نمیگردید، او افغانستان آنروز را بخاطر حفظ قدرت شخصی اش حاضر بود که به سوریهء امروز تبدیل نماید؛ زیرا درفرهنگ او نیز مانند اشخاصی چون صدام وبشار وهتلر وموسیلینی وگلبدین وامین ومحمدگلخان مهمند هیچ چیزی بنام عاطفهء بشری، انسانیت واخلاق و صداقت وطنی وجود نداشت، اما همان قطع کمک های لوژیستیکی ونظامی بود که دیگر بمرگ تدریجی مبتلا گردید ومردم روزهای سقوطش را حساب میکردند؛، وازجانبی هم دیگرافسران آگاه جناح پرچم وفرزندان اصیل وستمدیدهء ازبیک وتاجیک وهزاره که بخاطر حفظ تاج وتخت او خودشان را به استانهای جنوب وشمال به امر این شیاد به کشتن میدادند، ماهیت درونی این شخص اوباش را درک کردند؛ که این شیاد با خونهای این فرزندان ستمدیده با همبتاران قبیلوی اش معامله می کند؛ وآنها را مانند یک متاع بی ارزش خونهای شانرا دربازار مکاره گی وفریب وجعل وتزویر خیلی ارزان میفروشد، لذا این فرزندان ستمدیده حق داشتند که تصمیم بگیرند که دیگر هرگز با چنان انسان شیاد و ماکیاولست و وحشی وقومگرا وقبیله اندیش همراهی نکنند، آنها نخواستند تا آخرخط با کسی که دشمن هویت ملی وفرهنگی شان بود همسفر شوند؛ بهمین ترتیب مقامات کریملین نیز این موضوع را درک کردند که نجیب برای آنها وفادار نیست وروزی مانند شهنواز تنی بدامان پاکستان پناه می برد چه بهتر ازآنکه ازهمان روز نخست، قطع کمکهای نظامی ولوژیستکی را بروی وی بستند واین بزرگترین دست آورد هیئت مجاهدین آنزمان می باشد؛ اما پیامدهای بعدی سقوط رژیم دیکتاتوری نجیب تنها به عهدهء اتحاد شمال برنمی گردد؛ بلکه قسمت اعظم آن بدوش گلبدین حکمتیار ورفقای خلقی شما نیز برمیگردد که درابتدای امر به بهانهء موجودیت ملیشه های دوستم و گلیم جم شهرکابل را به ویرانه تبدیل نمودید و بار دیگر باهمان ملشه های گلم جم ائتلاف نموده وبار دیگر کابل را به خاک وخون کشاندید و از استقرار نظام ودولت نوپای مجاهدین جلوگیری بعمل آوردید. وبار سوم هم همان رفقای تان درلباس طالبان داخل گردید وبه امر آی اس آی بار دیگر ماشین جنگی طالبان را بحرکت درآورید و یکبار دیگر دست تان را درجنایات وقتل عام هموطنان غیر افغان تان درپروان وکاپیسا ویکاولنگ ومزار آلوده نمودید وخود با خیال راحت خودتان را به سویدن رساندید ولی قبل ازآن با ملاغوث پسر کاکای تان در دبی هم ملاقات نمودید که بارفقای خلقی تان درکابل چگونه برخورد نماید. حالا که جناب عالی تمام طرفهای درگیر مجاهدین را ملامت میکنید، این هم ازسر منافقت است که میخواهید با این بهانه برای تان در روندجاری جایی درمیان مردم پیدا کنید ولی مردم چهره های حقیقی شمارا شناخته اند وخوب میدانند که جناب عالی سرمهء آزموده شده استید.
بخش سوم وپایانی
پيامها
15 نوامبر 2012, 08:10, توسط .
از آقای بهمن خواهش میکنم که از سویدن به کشور تشریف اورند و رهبری این " ارتش منظم نظامی را که ازنظر شکل وماهیت این ارتش مانند سپاه پاسداران ایران ویا همان سپاهیان انقلاب زمان زنده یاد ببرک کارمل باشد، و جدا ازتشکیلات وزارت دفاع وداخله باید بوجود آید" به عهده گیرند. زیرا "کسانیکه چنین تهدیدها را دست کم میگیرند یا احمق اند ویاهم جنایت کار. "
شخص خودم از همین حالا به ایشان لقب جنرال عالی این ارتش را عطا میکنم.
جنرال عالی این ارتش منظم ( آقای بهمن) در قدم اول باید مردم را از شر کسانیکه به گفته خودش "یا حمق اند یا هم جنایتکار" برای همیشه رهائی بخشد.
15 نوامبر 2012, 12:50, توسط نادر
واقعآ که دانشمند پرویز بهمن واقعیت را مینویسد دست شان درد نکنند. اگر چه غمخور قبل ازین هم روی آبرو در مالمو نداشت ولی اینبار بی حد رسوا شد.
شما موفق باشیدپرویز بهمن!
15 نوامبر 2012, 12:59, توسط نادر
پیام بالا بنام (نادر) از من نیست.
آیا نام مستعار دیگری پیدا کرده نمیتوانید؟
من (نادر) هرگز نظریات بهمن را تائید نمیکنم. زیرا سراسر از عقده قومگرائی پُر است.
15 نوامبر 2012, 12:51, توسط Abdul Ali
من نتوانستم قسمت سوم را باز کنم. چرا کد میخواهد اگر به دسترس همگی قرار دادید؟
علی
15 نوامبر 2012, 14:40, توسط پرویز "بهمن"
دوست عزیزعبدالعلی!
تشکر ازاینکه نوشتهء این حقیررا خوانده اید خدمت عرض شود که خودم یک اشتباه تخنیکی را مرتکب شده ام روی این علت بخش سومی وپایانی آن درینجا نیامده است ولی شما منتظر باشید بخش پایانی نیز درراه است.
با احترام
پرویز بهمن
15 نوامبر 2012, 13:49, توسط نادر
تشکر آقای صلاح الدین ربانی!
اگر پدر مرحومت مؤفق نشد که "فرشته های نجات" را دوباره به قدرت برساند، بحیث پسر خوب دَین پدرت را ادا کردی. برادران بزرگ با برادران کوچک یکجا افغانستان را حتماّ گل وگلزار میسازید.
رادیو آزادی
25.08.1391
پاکستان بدون ملا برادر چند تن افراد طالب را رها کرد.
داودزی: سفر هیات شورای صلح یک سفر تاریخی و با دست آورد بود.
فرهاد حسین ژورنالیست و تحلیلگر پاکستانی می گوید:
" ما دیدیم که در پاکستان همه به یک نظر رسیده و فکر می کنند که تقسیم قدرت در حکومت آیندهء افغانستان که در آن طالبان نیز سهم داشته باشند، فورمول خوبی به شمار می رود".
هیات شورای عالی صلح افغانستان عصر دوشنبه به ریاست صلاح الدین ربانی وارد اسلام آباد گردید و دید و باز دید را با مقامات بلند پایه پاکستانی آغاز کرد. هیات مذکور طی سه روز نخست برعلاوه رییس جمهور، صدراعظم، لوی درستیز، وزیر داخلهو رییس استخبارت پاکستان با شماری از رهبران تنظیم های مذهبی این کشور نیز دیدار و گفتگو کرد.
پاکستان در گفتگو با هیات شورای عالی صلح افغانستان موافقه کرد که تعدادی از زندانیان طالب را رها می کند تا راه برای گفتگوهای صلح در ین کشور، هموار شود.
وزارت خارجهء پاکستان دیروز گفت، شماری از رهبران طالب بر اساس تقاضای حکومت افغانستان به دلیل رها شدند تا در پروسه صلح و آشتی، کمک کنند.
15 نوامبر 2012, 16:04, توسط ن.ب
قبيله بسيار ترسو است. ببينيد بشتونها همه بنام طالب, بولس و وزارت دفاع,اربكى و بنام مقاومت مردمى همه همه مسلح شدند و از خزانه دولت خراجات ميكننداقوام غير بشتون خاموش اندولى بمجرد اينكه يك شخص از سلاح حرف زد همه قوم بشتون فاشيست او غان ملتى ,خلقى هاى رنكارنك همه مانند كرم مردارى به لرزه درامدند. اين كركسان جبون وحشى تحمل اقوام غير بشتون را ندارند و هر بارى بالاى اقوام غير بشتون خونريزى و نسل كشى كرده اند كه مادرين عمر كم خود شاهد جنايات قوم بشتون از قماش مختلف هستيم. طالب او غان ملتى و خلقى اينها همه يكى اند و از يك اخر ميخورند. و هر كدام به نوبه خود بر حق اقوام غير بشتون جنايات كردند. ما حق داريم در برابر فاشيستان قبيله از شرف عزت و قوم خود دفاع كنيم.انكه زن خودرا ميفروشد او ميتواند ناموس ديكران را حراست كند. ما بر قبيله مزخرف و جاهل اعتماد نداريم. كرزى هم افغانستان برايش مهم نيست ,مهم مسلح ساختن قوم بشتون است.
15 نوامبر 2012, 16:45, توسط immam khomeini
it,s not for flatnose hazara to worry about afghan affair,for inshallah they back at thier old profession cleaning toilets