نگاه به مردی که با چند گلوله دیکتاتور را نابود کرد
مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نامجوست نام چو جاوید شد، مردنش آسان کجاست؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نامجوست
نام چو جاوید شــد، مردنش آسان کجاست؟
شهید عبدالخالق هزاره به سلطنت شیطان عصر محمد نادر پایان داد، مبارزه این مرد شجاع - که متعلق به قوم هزاره می باشد- باعث شده تا تمام اقوام در افغانستان از وی به نیکی یاد کنند، به جز از اقوامی که از برکت استبداد و دیکتاتوری صاحب قدرت سیاسی در افغانستان شده و بقیه مردم را برده خود ساختند.دیگر همه از او به نیکی یاد میکنند.
شهید عبدالخالق هزاره در حدوده سال( ۱۲۹۷-۱۳۱۲) هجری شمسی در کابل به دنیا آمد اسم پدرش مولا داد بود که بعد توسط حکومت فاشیستی به شهادت رسید.
شخصیت آزادیخواه عبدالخالق هزاره که با مطالعه داستانش هر انسان به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و فقط هزاره ها نیستند که از این شخصیت قدر دانی کنند، بنده به عنوان تاجیک نیز مجذوب این شخصیت آزادیخواه شدم و یقین دارم اگر داستان واقعی این مرد در دنیا پخش گردد طرفداران وی به مراتب بیشتر از امروز خواهد بود. وی که در کودکی از فجایع و جنایات پدر جنایت عبدالرحمن و دیگر شاهان مستبد آگاه میشد با حسی که داشت همواره این جنایات وی را رنج میداد. خیلی ها شاید به داستان عبدالخالق هزاره اهمیت ندهند، اما اگر به شرایط وقت افغانستان ، استبداد حکومت نادر و قضایای وقت فکر کنیم به زودی در میابیم که چنین عمل آزادیخواهی را فقط اشخاص همچون عبدالخالق هزاره میتوانند انجام دهند. عبدالخالق هزاره در عصر مدرن زنده گی نمیکرد تا حرف دلش را از طریق شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک یا ... بیان کند، نخیر در آن وقت کسی جرئت گرفتن نام خاندان سلطنتی را نداشت ، و این شخصیت والا در یک عمل تمام حرف هایش را زد، و فریاد میلیون ها انسان که سالها در زیر ظلم نادر بودند را بلند کرد.
این مرد بزرگ در 8 نوامبر1933 توانست نادر را با سه گلوله در بازو و دهنش از پا در آورد و ثابت سازد که هیچ ظالم نمیتواند بدون مجازات باشد. بعد از این واقعه بقایای حکومت فاشیستی، وی، بستگان و حتی دوستان و معلمانش را اعدام کردند و قرار بود خود عبدالخالق نیز اعدام شود اما تعداد از جیره خواران حکومت فاشیستی از پکتیا مخالفت کرده و به شیوه وحشتناک و ظالمانه وی را به شهادت رساندند.
افراد قبیله یی اوغان که بقایای آن امروز در قدرت سیاسی افغانستان است و از نادر و ظاهر به عنوان شاهان دموکرات و آزاده یاد میکنند، عبدالخالق را به شکل وحشتناک به شهادت رساندند.
آنها ابتدا انگشتانش را بریده چشمانش را از کاسه در آوردند و سپس سایر اعضایش را تکه تکه نموده و در آخر سربازان با برچه به جان جنازه افتاده و آن را کامل دریدند، پس از قتل نادر شاه پسر ۱۹ ساله او بنام ظاهرشاه به قدرت رسید که 40 سال حکومت خود را با عیاشی و خوشگذرانی سپرد.
عبدالخالق هزاره به شهادت رسید، اما حتی امروز افراد دانشمند و آزاده ، دانشجویان، شخصیت های سیاسی و .... از اقوام مختلف از شخصیت این مرد تقدیر میکنند و هنوز نامش سر زبان هاست.
آنان در مقابل ظلم سکوت نکردند و در عصر امروز ما هم نخواهیم کرد و هیچ گاه از خون شهدای مثل عبدالخالق نمیگذریم و تسلیم قبیله یی ها نمیشویم،
زنــــــــــده باد آزادی.
پيامها
10 نوامبر 2012, 17:51, توسط آزادی
وقتی که هنوز کودکی بیش نبودم در زمان ظاهر شاه در هنگام جشن استقلال اخبار که چاپ میشد عکس امان الله و نادر و ظاهر و دهها نفر دیگر را در صفحه اول به صورت کلان چاپ میکردند. در یکی از همان سالها یک روز یک دوست پدرم نزد شان امده بود و با دیدن اخبار و عکسها از من که شاگرد ابتدائیه و شاید صنف اول یا دو بودم میپرسید که این عکس کی است و ان عکس کی. من یک تعداد را با هیجاگی و یا از روی قیافه میدانستم و یک تعداد را نه. تا اینکه نوبت عکس نادر خبیث رسید. در زیر عکس نوشته شده بود که شهید اعلیحضرت محمد نادر ناجی استقلال و نمیدانم چی و چی.
دوست پدرم از من پرسید که چرا این مرد را شهید میگویند. مگر من نمیدانستم.تا اینکه شروع کرد به شرح حکایت ترور نادر غدار بدست عبدالخالق که در ان وقت رژیم ظاهر او را خائن مینامید. این شخص خودش همان زمان شاگرد مکتب بود و از جریانات معارف و زندانی شدن استادان و قتل شان تا زندانی شدن معین معارف وغیره وغیره قصه های زیادی گفت که من با تاسف یک بخش از انرا از خاطر برده ام.اما چیزی که یادم است از اعدام حتی اعضای خانواده عبدالخالق و وابستگانش که حتی ذره یی به ماجرای قتل نادر نه اگاهی داشتند وبه اصطلاح نه گناهی. مثلا کدام مامای عبدالخالق سماورای داشته است و این بیچاره را از روی پرچال به زندان و اعدام محکوم نمودند. چه شکنجه هایی که عبدالخالق را که نکردند. واقعآ خجالت اور است. یکی از سفاکان و زندان بانان آنوقت همین طره باز سگ بود که هنوز یک چهارراهی در شهرنو بنام این قاتل یاد میگردد.
خلاصه وقتی که دوست پدرم این قصه ها را میکرد من نه عکسی از عبدالخالق دیده بودم و نه سن او را میدانستم. اما چون در استانه فراغت قرار داشت فکر میکردم که باید حدود بیست ساله باشد. اما در ان زمان که خودم شش یا هفت ساله بودم ، یک ادم بیست ساله به نظر من ادم بزرگ سال و جوان و یک مرد محسوب میشد. وقتی که من در شرایط سنی عبدالخالق رسیدم در انزمان رژیم ال بیت نادر سقوط نموده بود و قدرت بدست یک خائنی بد تر از خانواده ظاهر رسیده بود. این مرد را به نام شاه شجاع دوم نیز میشناسند.
در سالهای بعد تر و حالا که من این عکس را میبینم و وقتی به سن و سال این جوان می اندیشم می بینم که اگر بیست ساله هم باشد یک جوانی است که هنوز بوی شیر از دهانش میاید. البته این موضوع را کسی با من همنظر میشود که در سن و سال عبدالخالق فرزند داشته باشد.
با وجود انکه من از ترور و کشتن ادم ها بیزار هستم اما کشتن سفاکانی مثل نادر غدار و دروغگو را کار نا شایستی نمیدانم. من به شجاعت این جوان افرین میگویم. به من هیچ مربوط نیست که هزاره است یا ایماق و یا بدخشانی.
به هر روی من عبدالخالق را یک انسان شجاع و باغیرت و جوانمرد میدانم. یادش جاویدان و خاطره اش گرامی باد. به همن ادامه میخواهم پیشنهاد کنم که یک مکتب یا یک چهرراهی یا یک سرک را به نام این جوانمرد بگذارند تا پاداشی باشد به شهامت فراموش ناشدنی اش.
10 نوامبر 2012, 19:58, توسط Asad-zai
Zenda bad yad-e een shaeed ke ghadar-e chuun Nader -ajnabee ra ba goor -o- jahanam ferestad.
10 نوامبر 2012, 20:16, توسط 000
عبدالخالق 10 نوامبر 07:49, بوسيلهى کابل وطن
آقای خردیارراسلام !
دربحث کلی حرف های شما یک مقداردرست است ,یعنی که نه استبداد ونه هم نابرابری های ملی-اجتماعی ودرکل معضلات اجتماعی راباشیوه ترورودورساختن مهره های مهم حاکمیت وسیستم ازسرراه میتوان حل نمود,ولی پدیده های تاریخی راباید بادرنظرداشت زمان ومکان وهمان شرایط بررسی نمود .
نمیشود جنبش ابومسلم خراسانی ویاقیام یعقوب لیث ویا ابن مقفع رابامعیارهای سیاسی -منطقی قرن بیست ویکمی به ترازوی قضاوت گذاشت ,که همچنان عمل شجاعانه عبدالخالق هزاره را که دریک کشورشدیدا استبدادزده وعمیقا عقب نگهداشته شده وکاملا بیگانه با سازوکارهای سیاسی وسیاست بازی ومحروم ازهرگونه مجرا ووسیله ابراز سیاسی نارضایتی راکه درشروع قرن گذشته صورت گرفته با معیارهای امروزی سنجید.
عمل خالق هزاره یک حماسه بود که یک شاه مستبدراکه ادامه شاهان مستبدوبیرحم به شمارمیرفت هدف گرفت,برای خالق زیاد فرق نمیکرد که شیوه حکومت ونحوه کنش حکومت وی با هزاره ها چه تفاوت های باشاهان ,امیران ومیرغضبان اسلاف وی داشته ,آنچه برای خالق هزاره مهم وبه گمان غالب خیلی هم مهم بوده اینکه اونمیتوانست ازاین چانس تاریخی ( محو سمبول استبداد وستم )که اورادست داده بودبه اسانی چشم بپوشد ومنصرف گردد.
واینکه داستان عشق خالق به یک خانم وبالاخره دست زدن به یک امرتاریخی ومهم بدین پیمانه رابه ان انگیزه مرتبط دانستن ,یک کمی شبیه به فانتزی میماند آنهم ازنوع ضعیف ان ,ولی اگر حتی این احتمال راهم درست تلقی نمایم بازهم ازاهمیت وابهت این حماسه چیزی کاسته نمیشود.
چون فرصت ندارم ورنه پیرامون همه جوانب عمل خالق هزاره باید زیادمینوشتم ,امید دیگران بنویسند .
تشکر
11 نوامبر 2012, 07:14, توسط ن.ب
راستى دران زمان جنايات قبيله بشتون دو طرف سرحد ديورند كه با هم يكجا ملبس با سلاهاى مدرن انكليسى بالا ى مردم شمالى حمله كردند,تازه بيش جشمان خالق عزيز كزشته بود و او از عمق خبر داشت. وهم خالق با فا ميلهاى خيلى رده هاى بالاى دولت قريب بود.
در قران امضاكردن و بعد بر قران با كزاشتن و بعد كشتن انكه به عهد و قسم و قول با ور كرد, قلب هر انسانرا خدشه دار ميسازد.
اه دل مظلوم به سوهان ميماند
كر خود نبرد ,برنده را تيز كند
11 نوامبر 2012, 12:19, توسط بادغيسي
قوم هزاره نظر به فلت شخصیت های سیاسی و اجتماعی دست بدامن مرده های خود زده در هر خسی و خاشاکی رهبر تلاش دارند . عبدالخالق به کدام حزبی سیاسی و یا کروه مبارز رابطه نداشت بلکه فقط انتقام باداری خود را و یا ولی نعمت خود را که به دست نادر خان تیل داغ شده کشته شده بود از نادر خان شخصاء گرفت . و در موقعی فیر گلوله به طرف نادر خان در دماغ او الف و ب سیاسی و یا ازادی افغانستان نبود . از برادران هزاره خواهش مندم که چراغ پا نشده نه از خود و نه از عبدالخالق قهرمان داستان های شاهنامه نسازند .
11 نوامبر 2012, 12:47, توسط رسول
به عنوان یک تاجیک از این مرد آزاده یعنی عبدالخالق هزاره ستایش می کنم. روحش شاد باشد.
11 نوامبر 2012, 13:37, توسط نادر
آقای بادغیسی،
انگیزه عبدالخالق خان هزاره هرچه که بوده، نه شما ازآن خبر دارید، نه دیگران. من هم در دوران کودکی این خبر را از زبان معلم ما در مکتب شنیده ام. اما بزرگان فامیل ما چنین قضاوت میکردند:
هر انگیزه ای که عبدالخالق داشت، واقعت را خودش و خدایش میداند، اما این جوانمرد همینقدر شجاعت نشان داد، که مردم افغانستان را از چنگال یک شاه ظالم و نوکر انگلیس نجات داد.
20 آگوست 2013, 10:03, توسط w
cxvfgvsdsadfsdafasisdklöjvlöjkösdiofguvjäagvjicklxvmaäsdopgujäapfgosdjägvjokdfäs-lÖbm, asdfgv
آنلاین : http://e