رعایت کرامت انسانی؛ متضمن تحقق نظام انسان سالاری
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قسمت دوم:
زمانیکه چندین سال قبل، برای نخستین بار مقالات خویش را در بعضی از سایت های انترنتی از قبیل: آریایی، گفتمان، کاتب هزاره، سرنوشت، مشعل، کابل ناته، آریانانت، جنبش ملی اسلامی و... خارج از کشور و در چند نشریه معتبر داخل افغانستان ارسال می کردم؛ در خیلی از نبشته های خود از آیات قرآنی، حدیث، اشعار، ضرب المثل ها و هم چنان منابع مستند تاریخی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجتماعی استفاده می بردم.
اینجاه بود که مورد اعتراض شفایی چند شخصیت محترم اکادمیک، دانشمند و نویسنده افغانستان در خارج قرار گرفتم. همه ای شان اعتراف می کردند که ارزگانی، جذاب ترین عناوین را در مقالات خویش انتخاب نموده و اصل موضوع را خیلی خوب کاوکاری، تحلیل و تحقیق می نماید که بسیار برازنده در قلب ها چنگ میزنند؛ ولی در آخر «اسلام بازی» می کند. بدین معنا که با استناد از منابع اسلامی و دینی، محتوای مقالات خویش را «سبک» می کند.
من هم به صورت شفایی برای آن ها، رساندم که من اول انسان هستم، دوم مسلمان می باشم، سوم عدالت طلب هستم، چهارم وطن دوست می باشم، پنجم بر ضد هر گونه استبداد هستم و بالاخیره طرفدار نظام مردم سالاری در کشور قبیلوی افغانستان می باشم.
از اینکه من اکثرآ در مقالات خویش از منابع دینی استفاده می کنم، نخست کاملآ معتقد هستم که خداوند متعال دین را برای انسان و هم چنان در خدمت انسان آورده تا انسان بر مبنای دانش و عقل، از قرآن و دین در خدمت بشریت عالی ترین بهره را ببرد.
اما اینکه یک تعداد کسان، چه روحانی و چه غیر روحانی حتا تا کنون از دین محمدی و قرآن، استفاده سیاسی و شخصی را به سود خود و دستگاه های فرعونی برده و هم چنان مسلمانان را نیز تحمیق نموده اند؛ که بزرگ ترین خیانت و جنایت را در قسمت بشریت، مسلمانان و به خصوص مردم افغانستان کرده اند. از این رو، باید با زیر بنای علم و خرد، «دین» را از «دست برد» دلالان مذهبی، قباپوشان دموکراسی و سایر معامله گران نجات داد تا دین به مردم عامه تحویل گردد و آن گاه مردم بر اساس آگاهی دینی، فهم دوران ساز ساسی- فرهنگی و عقلانیت سیاسی خویش مستقیمآ با خدای خویش عرض، نیاز، نیایش و... نمانید. یعنی دیگر، دکانداران دینی از هر قماش که باشند به مثابه واسطه میان خدا و مردم نباشند. از جمله این وظیفه نویسندگان، روشنفکران، کثرتگرایان، تحول طلبان، مدنیت خواهان و کلیه اقشار اجتماعی مردم است که با نقل قول از قرآن، دین را به صورت شعوری و مسؤلانه از نزد دین فروشان بگیرند و به مردم مستحق تقدیم نمایند تا دین از اسارت فرعونیان و سایر جبران زمان نجات یابد.
از سوی دیگر، 99 در صد مردم افغانستان مسلمان می باشد. و همچنان مسلمانان ما به گوهر اصلی و آگاهی لازم از دین محمدی نیاز شدید دارند تا از دین خویش در تحقق «عدالت» برای همه مردم مسلمان و غیر مسلمان افغانستان بهره اساسی را ببرند.
به این ترتیب، نقل قوم من از متون اسلامی و قرآنی، هرگز متن مقالات را مرا «سبک» نکرده؛ بلکه وزمین و پرمحتوا نیز نموده است که انشاالله این روش در خدمت وطن مقدس و مردم عزیز افغانستان ادامه خواهد داشت.
نقش عقل از نگاه دینی در جهت حرمت به کرامت انسانی:
از آن وقت که خداوند منان با قدرت بی همتایش، حضرت آدم و بی بی حوا را به عنوان اشرف المخلوقات در زمین خلق فرمود، نسل انسان تکثیر یافت و تا حضرت محمد (ص)، پیغمبران زیادی را غرض «آگاهی دهی کلام الهی» و «تکمیل عقل انسان» در زمین معبوث داشته است. هر پیغمبر نظر به شرایط مکانی و زمانی خویش، کلام و دستورات خداوندی را به انسان های وقت رسانیده و انسان های بدوی را به طرف طلوع فکری، خود باوری، خردورزی، خود سازی و ... مدنیت رهمنایی نمود.
در این مرجع از حضرت پیامبر گرامی اسلام (ص) اینگونه نقل قول گردیده است:
« خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است ... .» ( اصول کافی، کلینی، جلد اول ص 14) (1)
هرچند که خداوند متعال، نعمات بیشماری را برای انسان آرزانی فرموده است؛ ولی با این کلا دینی، ماندگار و عالمانه ای نغز حضرت رسول اکرم با درستی درک می گردد که عقل در وجود، پیشرفت و شگوفایی محتوای انسانی، دارای عالی ترین مقام می باشد. فرضآ، اگر همین قوه درک که عبارت از عقل و یا خرد می باشد؛ در وجود انسان نمی بود، آیا از طرف خداوند لایزال، تا این حد کرامت، حرمت، عظمت، اختیار، آزادی، ارجمندی و نظایر این چنین صفات خجسته و نعمات به انسان داده می شدند؟
پس معلوم است که بعد از پروردگار عالم؛ حضرت رسول اکرم، خلفا، امامان، شعرا، دانشمندان، علما و فرهنگیان و سایر هوشمندان مطابق داشته های فکری وعلمی خویش به انسان نهایت احترام گذاشته و دین خودها را من جمله نسبت به ارج گذاری به کرامت انسانی و انسانیت اداء نموده اند که نهایت قابل ستایش می باشد.
خداوند، انسان را به تسخیر نیروهای طبیعت، کهکشان ها و عمق بحرها نیز گواهی داده که مبارزات فکری، عقلی، علمی و سایر داشته های کنونی علما و دانشمندان از جمله در ابعاد فضایی، زمینی و آبی تا این حد توفیق حاصل کرده و آسایش را برای انسان ها فراهم نموده اند. اما؛ شوربختانه که من جمله، حکام قبیلوی افغانستان از کوچک ترین خدمات به مردم شان سرباز زده و مردم را در اسارت ساختار و فرهنگ منحط قبیلوی- قومی تا حال نگهداشته اند.
پس وقتی که الله تعالی، انسان را به عنوان اشرف المخوقات نسبت به سایر موجودات و مخلوقات خلق کرده است. در این صورت، عقل نیز در «هرم» تمام نعمات الهی در وجود انسان و برای انسان می باشد که این «حرمت ویژه ای» است که خالق تنها به انسان عنایت فرموده است، نه به سایر مخلوقاتش.
همچنان جناب حامد کرزی، حلقات ارگ ریاست جمهوری و خارج از آن نیز سیاست های حاکمان خودکامه و دولت های قبیلوی گذشته را در برابر مصالح ملی مردم افغانستان به کار می برند. در حالیکه تا این حد جامعه جهانی از هیچ یک کشور و دولت دیگری در جهان حمایت و کمک نکرده که طی این 12 سال آخر برای افغانستان نموده است. چرا زمامداران ما از عقل های خویش با دستورات دینی، علمی، مدنی، منطقی، قانونی و خردورزی در جهت حل بحران کنونی کشور استفاده عملی و صادقانه را نمی کنند؟
نقش پیغمبران به خاطر تکمیل عقل انسان ها:
در این مدرک از حضرت محمد (ص) در مورد تکمیل عقل انسان ها چنین نقل قول می شود:
«خدا، پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد.» ( اصول کافی، کلینی، جلد اول ص 14) (2)
حضرت محمد (ص) می فرماید که پیغمبر و رسول از سوی خداوند حق به غرض «تکمیل عقل انسان» معبوث گردیده است. برای اینکه از حضرت آدم علیه السلام تا حضرت محمد (ص) پیام رسانان خداوند متعال برای آدمیان بودند تا عقل را در محتوای انسان و انسانیت به کمال و جمال برساند و آن گاه انسان با خودآگاهی فکری، خود باوری، خود سازی، ارتقای سیاسی- فرهنگی، عملی و ... غنامندی معنویت خویش، تعیین سرنوشت خود را نماید و تا آن مرحله به مقام والای معنویت برسد که شایستگی وکالت خدا را در روی زمین حاصل کند .
وقتی که خداوند لایزال، پیغمبران را به غرض پیام رسانی خویش برای انسان ها معبوث فرموده و این خود دلالت بر این بوده تا «عقل انسان ها» مبنی بر کلام وحی الهی در بستر فعل و انفعالات و تکامل قرار گیرد و تا آن گاه انسان ها صاحب آزادی، اختیار، آگاهی، فرهنگ سازنده، خرد تکامل یافته و... حق تعیین سرنوشت خویش به سمت عالی ترین کمال و جمال گردند.
آیا معبوث کردن پیغمبران در مقاطع گوناگون زمانی از سوی خدا به منظور پیام دهی برای انسان ها، موئید صریح تدریجی «تکمیل عقل انسان» و «احترام بخشیدن خداوند به کرامت انسانی و انسانیت آدمیان» نمی باشد؟
پس، پیغمبران و سیله پیام رسانی وحی الهی برای انسان ها بوده تا اینکه عقول انسان ها در بستر شگفتن، طلوع و بالاخیره تکامل شایسته قرار گفتند و «انسان وحشی» به «انسان مدنی» کنونی مبدل گردید که این بزرگترین حرمت و ارزش ذات اقدس الهی نسبت به کرامت انسانی و انسان ها می باشد.
ایامیکه پروردگار عالم این چنین کرامت انسانی را احترام گذاشته، آیا بدین مفهوم نبوده و نیست که انسان ها از این نعمت الهی حد اعظم استفاده را برده و عمیق ترین احترام به هم دیگر را نمایند تا انسان و انسانیت محور اصلی سعادت، محبت، دیگرپذیری، پارسایی، بشردوستی و شگوفایی های لازم و محوری برای تمام افراد جوامع بشری گردد و بالاخیره صاحب «نظام انسانی سالاری» در روی زمین گردند؟
در ضمن، علم امروز در زمینه تکامل انسان و جوامع بشری گواهی می دهد که انسان اولیه مطابق خصوصیات طبیعی خویش محرک و جوینده بوده که برای بقا و تداوم حیات خود، دست و پنجه را با نیروهای طبیعت نرم می کرده که نه تنها تغییرات و تکامل را در «درون» خویش به وجود آورد؛ بلکه در خارج از جهان خود نیز خلق نمود تا اینکه قادر به تولید ابزارها شد، مبنای نخستین مدنیت را گذاشت و وارد «مرحله تکامل تاریخ» گردید.
پس به این وسیله، انسان عقل خود را به فعالیت انداخت و تا اینکه عقل در آزمون روزگار، تکامل نمود. لذ؛ در این جهش خودجوش و مبارزه انسان بود که انسان از حالت «عقل ایستاده و تکامل نیافته» به «حالت تکامل یافته» ارتقا یافت و تا اینکه انسان عامل اصلی مدنیت های گوناگون تا حال می باشد.
در قرآن کریم در مورد تعیین سرنوشت انسان چنین می خوانیم:
«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. خداوند متعال در این آیه شریفه برای بندگانش گوشزد می کند و می فرماید که سرنوشت مردم و قومی را تغییر نمی دهد مگر که خود آن مردم و آن قوم سرنوشتش را تغییر دهند» (3)
در این صورت نیز به مشاهده می رسد که انسان، عامل تعیین کننده و اصلی در حیات مادی، اجتماعی و معنویش جامعه خویش باشد و اگر از عقل خود بر مبنای دانش و منطق استفاده برد، نه تنها باعث خوش بختی خودش در هردو جهان می شود؛ بلکه سبب سعادت دیگران نیز می گردد.
این سرایشگر در مورد عقل این کلام زیبا وعبرت دهنده را به یاد گار گذاشته که باهم می خوانیم:
خدایا آن را که عقل نداده ای پس چه داده ای؟
و آن را که عقـل داده ای پــس چـه نــداده ای؟
این به این مفهوم نبوده و نیست که خداوند در حق انسان ها تبعیض روا داشته و یکی را عقل نداده و دیگری را عقل اعطا فرموده است. خداوند، انسان را از یک مرد و یک زن خلق نموده و هم چنان ایزد متعال، به هر انسان زن و مرد عقل مساوی داده و تفاوت در بین شان نیست.
مادامیکه انسان از عقل خویش استفاده منفی نماید؛ آن گاه گفته می شود که او عقل ندارد. در حالیکه او عقل دارد؛ ولی بهره نادرست از عقل صورت گرفته است.
از مصرع دوم شاعر چنین بر می آید وقتی که خدا، به انسان عقل بخشیده است؛ بدین معنا که تمام نعمات خویش را برای انسان اعطا فرموده است. از این جاه به خوبی درک می گردد که عقل در وجود انسان در «رأس» سایر نعمات الهی قرار دارد، مشروط بر اینکه مبتنی بر دانش و علم از عقل در راه های نیک، رعایت کرامت انسانی و سعادت بشریت استفاده شود.
معمولآ در کشورهای محصول استعمار و فقیر به خصوص مردم ما؛عقول، اندیشه ها و فکرهای مردم حتا تا کنون نهایت عقب مانده می باشند. برای اینکه زمامداران و دولت های این کشورها نه انتخابی بوده و نه در خدمت مردم شان. اگر احیانآ برخی از چنین کشورها، انتخابی هم باشند؛ ولی مثل آقای حامد کرزی از رأی مردم استفاده سیاسی و شخصی برده و ممثل اراده و خواست مردمان خویش نشده اند.
من جمله، تأسیس و نهادینه سازی متوازن معرفت، مکاتب و دانشگاه ها توسط زمامداران کشور ما در کلیه ساحات جغرافیوی و قومی افغانستان بوده که جای بی سوادی را تعلیم، تربیت، دانش و غنای فرهنگی- سیاسی بگیرد و «خرد جمعی» مردم ما در پرتو علوم عصری ارتقا یابد و زمینه های رعایت کرامت انسانی، قومی، مذهبی، زبانی و سمتی مساعد و بعد به طرف جلال و کمال شایسته برسند تا «فرهنگ ملی»، «وحدت ملی و « ملت واحد» تولد گردند.
آیا بر دست اندرکاران امور دولت جمهوری اسلامی افغانستان واجب نیست که پیغمبرگونه به مردم کشور خدمت بنیادی نمایند تا فرهنگ منحط قبیلوی، نادانی، جهل، تروریزم و بی سوادی، فقر اقتصادی وغیره از جامعه از بین بروند و معنویت در رأس امور جامعه ما قرار گیرد؟
وظیفه پیغمبران نسبت به انسان ها:
وظیفه پیغمبران از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد(ص) رساندن پیام های الهی با امانت داری و خردورزی تمام برای انسان های زمان شان بوده است که تاریخ بدان شاهد می دهد. در این مرجع، در مورد وظیفه، مسؤلیت و نقش پیامبران به خاطر خدمت به انسان ها و شکوهمندی های جوامع بشری چنین می فرماید:
«مقتضای نبوت و رسالت انبیا بیش از این نیست كه پیام الهی را به مردم برساند و نقش واسطه ای امین را در میان خلق و خالق ایفا كنند. نتیجه برهان عقلی بر لزوم بعثت پیامبران نیز اسلام" است كه باید كسانی باشند كه پیام خدا (وحی) را دریافت كنند و به مردم منتقل سازند. پس اصل نبوت و رسالت اقتضایی بیش از این ندارد. مردم نیز موظف اند پیام الهی را از انبیا بگیرند و آن را بپذیرند و به دستورات خدا عمل كنند. در واقع، پیروی از انبیا در این پیامها همان اطاعت از خداست، چون آنان در این میان نقشی جز پیام رسانی ندارند:
«ما علی الرسول الا البلاغ...؛[10] بر پیامبر (خدا، وظیفه ای) جز ابلاغ (رسالت نیست... » (4)
آیا پیام رسانی کلام الهی توسط پیغمبران در راستای احترام گذاری به انسان ها، باعث تکامل مغز، خرد و فکر انسان ها در محتوای انسانیت و شگوفایی جوامع بشری نگردیده است؟ آیا رساندن علم با آگاهی لازم و امانت داری تمام به فرزندان جامعه و مردم؛ سبب غنامندی عقلانیت، سعادت، محبت، ترقی و خردورزی در کلیه مناسبات اجتماعی جامعه نمی گردد؟
در این منبع معتبر در مورد وظیفه پیامبران الهی چنین می خوانیم:
«ما پییغمبران را جز به عنوان بشارت دهندگان و بیم دهندگان نمی فرسیتیم.» (الانعام/48) (5)
خالق حق، وظیفه پیغمبر را این گونه تعیین فرموده است:
«بر فرستادۀ ما جز رساندن پیام روشن و روشنگری نیست.» (التغابن/12)
«بر ما جز تبلیغ روشن و روشنگری نمی باشد.» (بس/17)
«ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم.» (الاحزاب/45) (6)
در این مدرک، رسالت پیغمبر را این چنین ملاحظه می نماییم:
«وظیفه پیغمبر جز تبلیغ روشن و روشنگر نمی باشد.» (العنکبوت/18)
و یا:
«پیغمبر وظیفه ای جز تبلیغ ندارد.» (المائده/99) (7)
پیغمبران یگانه عضو رابطه میان خدا و انسان ها بوده و پیام ها و دستورات الهی را با امانت داری تمام برای فرزندان حضرت آدم و حوا رسانده و تا اینکه عقل خام انسان را به بستر پختگی و سمر قرار دادند.
به کار گیری خرد یا عقل به وسیله بصیرت و دانش، باعث سعادت دنیا و آخرت انسان می شود. برعکس اگر از خرد توسط جهالت استفاده شود؛ نتیجه آن دنیا و آخرت دوزخی خواهد بود. پس، پیغمبران آورنده پیام الهی بوده تا راه سعادت را از راه بدبختی برای انسان ها تفکیک کند.
آیا خودکامگان جهان تا کنون مغایر ارشادات و دستورات ادیان توحیدی، قانونی، مدنی و کرامت انسانی؛ بالاترین جفا را در حق انسان های فرودست روی زمین نکرده اند؟ آیا زمامداران ستمگر کشورهای اسلامی عمیق ترین جنایت و بی رحمی را در قسمت مسلمانان ننموده اند؟ آیا زعمای مستبد تک قبیلوی افغانستان؛ هارترین تجاوز را به حقوق، کرامت و سرنوشت تمامی مردمان تحت ستم افغانستان انجام نداده اند؟ آیا حلقات مشخص از بالا تا به پائین در جمهوری اسلامی افغانستان؛ خلاف دستورات دینی، قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و... مصالح ملی مردم کشور ما عمل نمی کنند؟
آیا وظایف دینی، انسانی، مدنی و قانونی حکام مسلمانان جهان در مورد مردم شان و به خصوص زمام داران کنونی جمهوری اسلامی افغانستان در جهت حل اساسی بحران ها در کشور ما چه می باشد؟
امت اسلام در خدمت بشریت:
در این آیه شریفه نیز مفهوم و معنای «رب العالمین» با وضاحت کلام درک می گردد که مقصد اصلی ارج و خدمت گذاری خاص نسبت به بشریت از طریق مسلمانان می باشد. در قرآنکریم، وظیفه امت اسلامی احترام به کرامت انسانی و خدمت به بشریت چنین تأکید گردیده است:
«شما بهترین امتی هستید که به سود انسان ها آفریده شده اید.» ( آل عمران/110) (8)
در اینجاه خداوند در قدم نخست مسلمانان را توظیف فرموده تا در خدمت بشریت پیش قدم باشند که به این صورت قبل از همه احترام به شأن انسان و کرامت انسانی بدوش امت اسلام می باشد که با کسب آگاهی لازم و مسؤلیت اساسی و علمی، آن را انجام دهند.
در این جاه پرسشی به میان می آید که آیا «عقل تکامل نیافته» می تواند که مسلمانان را در راستای خدمت به انسان های روی زمین یاری رساند؟ نه و به هیچ صورت. باید عقل بر بنیاد علم از حالت ایستایی به حرکت افتد و تکامل لازم یابد. قبل از همه زماماداران امور باید زمینه های آموزش، دانش، تربیت، بیصرت و علم را برای افراد جامعه به صورت اساسی و بدون هر گونه تبعیض و ملحوظات دیگری سیاسی آماده سازند تا مردم عملآ «عالم» و صاحب «دانش دورانساز» گردند. در این برهه انسان به کمک «عقل تکامل یافته»، نه تنها به خود شناسی اساسی خویش نایل گردیده؛ بلکه به خدا شناسی و جهان شناسی نیز توفیق حاصل خواهند نمود و بدین وسیله پیش شرط های حرمت به کرامت انسانی و انسانیت برای انسان ها عملآ مساعد خواهد گردید.
تا زمانیکه در رأس کشورهای اسلامی، شایسته ترین، مجرب ترین، صادق ترین، آگاه ترین، فنی ترین و با تقوا ترین شخصیت های طراز نوین جامعه قرار نگیرند و در قدم نخست مظهر اراده، خواست و آرامان های والای کلیه جوامع اسلامی نگردند؛ هیچ گاه مسلمانان قادر به خدمت گذاری نسبت به سایر انسان های این کرۀ خاکی نخواهند شد.
تا وقت که در هرم اصلی قدرت دولتی جمهوری اسلامی افغانستان، شایسته ترین شخصیت های مسلکی، متقی، آزمون دیده، صادق، انسان دوست، میهن خوا، دیگرپذیر و مردم سالار قرار نگیرند و از عقل و دانش به صورت قانونی، مدنی و عملی در خدمت مردم استفاده عظمی را نکنند؛ بحران کنونی کشور ما قابل حل نخواهد بود و با نحوی از انحاء مثله کردن تمام مردم ما ادامه خواهد داشت.
ابعاد رعایت به کرامت و شأن انسانی:
آیا رعایت به کرامت انسانی والای انسان و انسانیت همه شمول و چند بعدی نیست؟
در اندیشه ای این سطر، شمه ای از احترام و رعایت به ارجمندی، بزرگی و کرامت انسانی، در ابعاد ذیل خلاصه می گردد:
1- عدالت سیاسی:
دستگاه سیاسی دولت های مستبد باید مبنی بر اراده، خواست دموکراتیک مردم، از بنیاد اصلاح و عادلانه گردد. یعنی، «عدالت سیاسی» در تمام بدنه ها و ارگان های دولتی هر کشور باید تحقق یابد تا همه دولت ها و به خصوص دولت جمهوری اسلامی افغانستان مظهر بنیادی نیازها، خواست ها و ارادۀ دموکراتیک مردمان شان شوند.
در این زمینه، مهم ترین وسیله رعایت به کرامت انسانی تمام شهروندان افغانستان، «عادلانه ساختن سیاست» در محور قدرت دولتی می باشد تا باعث راهبر و راه گشای تحقق عدالت سیاسی در سایر مسایل امور جامعه ما نیز گردند.
2- عدالت اقتصادی:
اگر حقوق اقتصادی همه انسان های یک جامعه، یک کشور و... همه انسان های روی زمین و به ویژه حقوق عادلانه اقتصادی مردم ما، به صورت اساسی و یکسان رعایت گردند. آن گاه شاهد «عدالت اقتصادی» به مفهوم اصلی کلام در کلیه مناسبات اقتصادی هر جامعه و هر کشور خواهیم بود.
3- عدالت اجتماعی:
عقب ماندگی اجتماع و جوامع بشری به خصوص در کشورهای فقیر و از آن هم خاص تر در افغانستان قبیلوی نهایت عمیق است. اجتماع هر جامعه و هر کشور نظر به شرایط حاکم در آن، باید به صورت تدریجی و مسالمت آمیز گسترش یافته و زیربنای آن عادلانه و مدرنیزه گردد. یعنی همه حقوق اجتماعی به صورت عادلانه در میان انسان ها حل و فصل گردند تا تبعیضات و فقر اجتماعی از این جهت نیز تدریجآ کاهش یافته و بالاخیره از بین بروند.
4- عدالت فرهنگی:
جوامع کنونی جهان دارای فرهنگ های گوناگون می باشند. تغییرات اساسی در زیر بنای فرهنگی به سمت جمال و کمال باید با توجه به سوابق تاریخی و شرایط موجود هر جامعه، هر کشور به وجود آیند و فرهنگ ملی هر کشور با آن حد از عظمت و شایستگی خویش نایل گردد تا مجموع فرهنگ های ملی به «فرهنگ فرا جهانی» ارتقا یابند.
خیلی بعدهای دیگری نیز در جوامع بشری وجود دارند که همه ای آن ها، که اگر بر اساس دانش و عقلانیت سیاسی- فرهنگی مزین گردند و از آن ها در خدمت احترام نسبت به کرامت انسانی استفاده بیشتر شده می توانند.
آیا در طول تاریخ افغانستان به جان، مال، حرمت و حقوق همه ای زنان و مردان ما تجاوز عریان از سوی دولتمدارن ستمگر قبیلوی و استثمارگران بومی صورت نگرفته اند و فجایع جبران ناپذیر انسانی را به جامعه تقدیم نداشته اند؟ آیا از طرف خیلی از خارجیان، زورمندان داخلی و سایر قانون گریزان؛ نقض حقوق بشر اکنون در افغانستان ادامه ندارد؟ آیا بسا از کشورهای جهانی، منطقه و همسایه های افغانستان به حریم مقدس وطن و کرامت انسانی مردم ما، مغایر اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین بین المللی تجاوز نکرده و به جنگ و بحران در افغانستان ادامه نمی دهند؟
آیا تا اکنون همین مفسدین اداری، دزدان مسلح، قاچاقبران، قانون گریزان، تولیدکنندگان مواد مخدر، مافیای اقتصادی، اسلام نماها، طالبان نکتایی پوش، ناقضین حقوق بشر و سایر دشمنان مردم بی دفاع افغانستان در مقامات محوری جمهوری اسلامی افغانستان و سایر نهادهای خصوصی؛ بزرگترین تجاوز را به حریم کرامت انسانی و حقوق تمام اقوام و مردم افغانستان نکرده و هنوز با شدت تمام نمی کنند؟ آیا تغییرات و اصلاحات بنیادی در سیستم و ارگان های اصلی دولت کنونی، یکی از مبرم ترین نیازها و خواست های تمام اقوام و مردم افغانستان نمی باشد؟
ادامه دارد
منابع:
(1) - ص 83 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382
(2) - ص 83 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382
(3) – ص 13 و 14 «احیای هویت» چاپ اول: زمستان 1374 / ناشر: انتشارات سراج / تهیه کنند: مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان
(4) – سایت اندیشه قم «مقامات و اختیارات پیامبران در قرآن»
(5) – ص 61 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382
(6) – ص 115 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382
(7) – ص 122 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382
(8) (34 )- ص 37 « دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382
پيامها
28 اكتبر 2012, 07:13, توسط نادر
آقای ارزگانی،
شما در باره ارزش های مقاله نوشته اید، طوریکه میبینید، هیچ کس از پیامگذاران در باره این ارزش ها چیزی برای گفتن ندارند.
زیرا کرامت انسانی با تمام ابعادش از سی سال یا حتی از صدها سال قبل ازین کشور رخت بسته است و مردم افغانستان با این ارزش های انسانی متأسفانه! بلدیت ندارند.