آمرجنایی حوزه ششم امنیتی کابل برای رهایی دست به دامان وکلای پارلمان شد
عامل قتل سرباز هزاره گی در روزهجدهم سنبله ،باید محاکمه ومجازات گردد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حادثه 18سنبله غرب کابل زنگ خطری برای هزاره های مقیم کابل بود تا به آنها این حقیقت را روشن سازد که هزاره ها هنوز درکشورخود بیگانه هستند و تا هنوز با بیرحمی تمام مورد ظلم قرار میگیرندوعده ای از آنان در بهسود و میدان وردک قتل عام میگردند.و عده ای در قلب افغانستان مورد تهاجم قرار میگیرند. بدون اینکه هیچکس اعتراض نماید تا به صدای ناله ها وشیون مادران وپدران داغ دیده جواب روشنی بدهد. ولی متاسفانه حقیقت دیگری که برملا شد .خودفروختگی و بی توجهی رهبران ما بود.خلیلی صاحب که سالهاست تنها بازیچه دست کرزی قرار گرفته و تنها تلاش ایشان حفظ قدرت و جمع آوری اندوخته های مالی برای دوران بازنشستگی سیاسی خویش میباشد. و بیشتر فعالیتهای ایشان در زمینه تجارت شخصی ایشان میباشد .نه مصالح قومی وملی بیش از میلیون هاانسانی که به واسطه خونهای ریخته شده آنان امروز خلیلی چوکی نشین ارگ گردیده است. اماکفه دیگر ترازو!
محقق صاحب ،اونیزبارها بارها تمایل به معامله گری خود را نشان داده است و هربار در حساس ترین شرایط عقب نشینی نموده و بااخذ دالرهای هنگفت مهرسکوت برلبان خویش حک نموده است. مادردهه اخیرشاهد بودیم هربارکه محقق نیازمالی احساس مینماید.شورش وبلوایی را به پانموده ،عده ای از جوانان ما را آله دست قرارداده وبارریختن خون آنان ومتعاقباً با شعارطلب خونخواهی ودادرسی وارد میدان شده وبعد از ایجاد شورش ومظاهره تصنعی با گرفتن پول های هنگفت .صحنه ومردم خویش را رها مینماید.این بار نیز همه ما شاهد فرارمحقق از صحنه کشتار مردم هزاره در غرب کابل بودیم.
امروز دیگر باید محقق وخلیلی را مهره های باطل هزاره وفرزندان ناصالح پدرشهید حضرت عبدالعلی مزاری (که یادش جاویدان باد)دانست.
اما جنایت دیگری که این روزها درجریان است...
حادثه غرب کابل دردناک ولی در نوع خود بیدار کننده بود،این حادثه ثابت نمودمانسل امروز هزاره که درسالگردهای پدرشهید شعار تحقق آرمانهای مزاری را فریاد میزنیم و خود را وارثین خون حضرت پدرمیدانیم .وخویشتن را طلایه دار راه پدرشهید ،حتی به اندازه یک معتاد پودری که درزیرپل سوخته کابل شب و روز خود را از اسف بار ترین وضعیت به سرمیبرد. غیرت وشجاعت نداریم.جرقه های حق خواهی و ایستاده گی در برابرظلم در روز هجدهم سنبله توسط یک معتاد روشن گردید.و وجدانهای خاموش شده و غیرت هزاره گی مدفون شده در قلب های غبارگرفته ملت هزاره را بیدار نمود. ولی در ادامه ما شاهد تکرار جنایات فاشیستی وقومی از سوی نیروهای حکومتی بودیم. که درنتیجه عده ای از عزیزان ما جام شهادت نوشیدند.ولی دردناک ترین حادثه این روز شهادت سرباز هزاره ما بود.
آمرجنایی حوزه ششم کابل که یکی ازمتعلقین به اقلیت سادات سنگلاخ میباشد در روزهجدهم سنبله یک سرباز نوجوان هزاره گی (اصالتا از ولایت پروان ،دره ترکمو و باشنده فعلی گولایی مهتاب قلعه کابل) را درغرب کابل به فیراسلحه خویش به شهادت میرساند. این آمرجنایی فعلا درقید ومحبس می باشد. ولی متاسفانه عده ای از نماینده گان مجلس که اکثراً از اقلیت سادات میاشند به علاوه بعضی از اشخاص خودفروخته ای مانند فاطمه نظری این روزها درتلاش اند تا حکم بیگناهی برای شخص قاتل صادرنمایند.و وی را از چنگال عدالت وقانون(هرچند به این عناوین در کشور ما بیگانه هستند) رهایی دهند.
باوجود جنایت های کثیری که ما از طرف اقلیت سادات در طول سه دهه اخیر دیده ایم ولی همواره برای حفظ وحدت ویکپارچگی شیعیان افغانستان سکوت نموده ایم و عکس العمل جدی در قبال این جنایات انجام نداده ایم .ولی آیااین جنایات از سوی اقلیت سادات پایانی ندارد؟تاچه زمانی ما به خاطرحفظ حرمت خاندان پیغمبرجوانان وعزیزان خود را قربانی نماییم؟ چرا اجازه دهیم شخصی بدون دلیل قانونی عزیز ما را در لباس مقدس عسکری به شهادت برساند. و عده ای دیگر تکاپوی نجات وی را داشته باشند.وچه دردناک است هنگامی که در قطار حامیان این جنایتکار هزاره های را می بینیم که سالها ملاک خدمت به قوم خویش بوده اند؟وبا ترفندهای مختلف رای مردم ما را جمع آوری نموده وامروز به نام ونانی رسیده اند ،و چه نمک حرام هستندآنان؟
البته قابل ذکر است شایعاتی زیادی مبنی بر داشتن روابط مشکوک بین فاطمه نظری واین آمر جنایی قاتل این روزها برسرزبانها افتاده است که جای بسی تامل وتفکر را دارد؟
به امید برقراری عدل وانصاف در مقابل شهدای خونین هجدهم سنبله کابل....!! (هرچند دور از انتظار است)
پيامها
15 سپتامبر 2012, 22:09, توسط Mehdi Jaghori
Ba salaam khedmat-e kolli dostan. Ommid ke khob-e khob bashid! amma agar lotf namoda mawqea naweshtan khosomat hai shakhsi ra kenar bogzarid khob khahad bod!! Hesse qawm dosti tan qabel qadr amma khosomat hai shakhsi tan ra drost nest ke ba khord-e digaran bedehid. Fatima Nazari sher zan Hazaristan ast in wasla ha bhesh namechaspad. ishan barha sabit karda ke ham liaqat-e wekalat ra darad wa ham dar jame aqwam-e digar harfe barai goftan!!
15 سپتامبر 2012, 23:56, توسط fetrat
تا دیر نشده باید حرکت کرد. تاریخ این حرکت مدنی برای نشان دادن تنفر از دولت فاسد باید روز های رخصتی این هفته که به مناسبت سالروز فوت ربانی است، باشد. همه باهم به انتظار روزهای نشان دادن تنفر از دولت نابکار اقای کرزی میمانیم. روزهای که باید نشان دهیم این دولت از ما نیست و در خدمت ما نمیباشد.
16 سپتامبر 2012, 06:41, توسط كلام
گفتار اقاي جوادي
ر مورد حادثه روز 18 سنبله که در کوته سنگی و پل سوخته صورت گرفت کوشیدم خبر را آنگونه که شاهدان عینی و بعضی مقامات امنیتی و مسوول روایت کرده بودند نشر کنم، چون دیروز در سفر بودم نتوانستم عکس العمل ها را مشاهده کنم و صبح امروز هم در ویبلاکم وهم در صفحه فیسبوکم با بیش از صد نظر برخوردم، جمع بندی من از دیدگاه ها این است:
.
آنهایی که بر من ایراد گرفته اند که چه انگیزه دارم در هر بحثی پای پنجشیر را در میان می آورم پاسخ شان این است که به دلیلی که یک بخشی از تاریخ وسیاست چند دهه اخیر ما با پنجشیر گره خورده است و اکنون بازیگران زیادی در عرصه سیاست و قدرت پنجشیری اند و بدون شک در بر رسی حوادث پای کسانی که دخیلند کشانده می شود.
من با پنجشیر و پنجشیری مشکلی ندارم ولی با بازیگران پنجشیری که نتیجه کار شان به سرنوشت تمامی کشور را بطه می گیرد و یا مستقیما من و قومم را متاثر می سازد بدون تردید حرف خواهم داشت، نه پنجشیر سرزمین قدس است و پنجشیریان قدسیانی که نباید در مورد حریم قدس حرف و حدیثی داشت و البته نه سرزمین شوم و مردمان دیو صفتی که هر چه روایت و افسانه زشتی و پلشتی است به آنها نسبت داد. امروزه پنجشیری های زیادی در دستگاه اجرایی و سیاسی کشور هستند و بقول شهید مسعود هر کس کار می کند اشتباه هم می کند و طبیعی است که در نقدها رد پای اشتباه و به تبع آن اشتباه گران جستجو می شود.
من همانگونه که گفتم دوستان زیادی در بین اقوام مختلف دارم ولی دوستی ام با آنها هرگز موجب نشده تا مداح کسی و دشنام دهنده کسی باشم، من در دوستی هم معیار دارم و در خصومت نیز، بقول علی دوستی در حدی که کور نشوم و دشمنی در حدی که راه آشتی بماند.
دوستی من با پشتون بعنوان یک هموطن و انسان و همینطور تاجیک یا ازبیک و یا کس دیگر از قوم دیگر مانع نقد من از رفتارها و عادات نادرست نمی گردد و نقدم از رفتار های اشخاص نیز هرگز دشمنی با این یا آن قوم نیست و این را در نوشته هایم می توان دید.
و اما حکایت دستهای پشت ماجرای روز 18 سنبله، در زندگی ام دیروز اولین باری بود که قسمتی از دره پنجشیر را دیدم.
بنا بر دعوتی که از سوی داکتر عبدالله برای ضیافتی در خانه اش صورت گرفته بود همسفر دوستان بسیار خوبی بودم؛ استاد عبدالرحیم کریمی وزیر ساختمانی و عدلیه سابق و سفیر قبلی افغانستان در کویت از دانشمندان ازبیک های تخار، همایون شاه آصفی از محمد زایی های قندهار، تحصیل کرده در انگلیس و مقیم فعلی فرانسه، محمود صیقل مهندس تحصیل کرده در استرالیا و دیپلمات سابق افغانستان در استرالیا و نیوزیلند و بقول خودش نمی داند از کدام قوم و انجنیر ظهیر از تاجیکان بغلان و مولوی عظیمی همکار خوبم در دوره قبل مجلس نمایندگان از غور.
.
ب: زمانی که در منطقه دشتک در اول دره پنجشیر که خانه داکتر عبدالله است رسیدیم، دهها تن از مردم حاضر که من 99 درصد شان را نمی شناختم و آنها مرا می شناختند اولین پرسش شان از من این بود که ماجرای لوچک های پنجشیری چه شد؟ من معلوماتم را می گفتم و آنها می گفتند این لوچگ گری ها کار امرالله است. آنها بین خود به ملامت و سرزنش امرالله صالح و کار های بقول آنها بچگانه اش می پرداختند، اتهام آنها ناشی از شناخت شان از افراد می شد و ما یک نشانه را یافتیم که آنها موید ادعای شان می پنداشتند، موتور سوارانی و نیز بعض موتر ها را در کابل و در مسیر رسیدن تا به پنجشیر دیدیم که پرچم های سه رنگ سیاه، سفید و سبز را باخود حمل می کردند و در پسته های تلاشی این پرچم ها جمع شده بر سر سنگها انداخته و یا در دل دیوار ها میخ شده بود. این پرچم مربوط دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی بود و ما فکر می کردیم کار جمعیت اسلامی است ولی مردم در پنجشیر به ما گفتند که بیرق امرالله صالح است که در اجتماعات از آن کار می گیرد. در روزحادثه کوته سنگی نیز شاهدان گفتند که پرچم این گروه همان پرچم دولت مجاهدین بود و آنها تفنگچه هایی داشتند که نوعا امنیت ملی استفاده می کنند.
برای من جالب بود که دولتی در درون دولت را برای اولین بار می دیدم؛ یک سر زمین و دو پرچم! اگر پرچم سفید طالبانی و البته بیرق حزب اسلامی را بعنوان دشمنان نظام نا دیده بگیریم. شگفتی زمانی افزوده می شود که واقعا این پرچم مربوط به امرالله صالح و هوادارانش باشد، کسی که در زمان ریاستش در امنیت ملی کرزی را مساوی با تمام ملت می دانست و حفظ جان او را وظیفه اصلی اش و حالا حتی بیرق رسمی ملی را که در قانون اساسی هم مشخص شده مربوط کرزی دانسته نمی پذیرد! کسی که عضو ار شد جبهه ملی است و رهبر جبهه ملی تا دیروز معاون اول رژیمی بود که زیر همین پرچم شکل گرفته و عضو دیگرش جنرال دوستم هنوز هم درستیز وال قوای مسلحش است و عضو دیگر آن رییس یک کمیسیون در مجلس نمایندگان آن می باشد.
.
بنا بر این بجای برچسب زدن به این و آن بهتر است که نقطه های فتنه انگیز را شناسایی و از وجود خود طرد کنیم آنگونه که توده های مردم عادی می کنند، آنها شعور بیشتری دارند و ما با روشنفکری های دروغین خود می کوشیم آب را گل آلود کنیم.
.
محمد سرور جوادی
16 سپتامبر 2012, 08:03
باید امسال امر شش تنبیح شود وبه سزای کارهای کثیف خود برسد تا دیر نشوده. چون این حرامزادها خوب بلد هستن که چطور فرار کنند تا هستن باید به سزای عمال خویش برسد . به قول معروف که میگن اگر زورت به خر نمیرسه پالونش که هست مردم بیچاره که زورشان به اینها وامسال اینها نمیرسد پس تا دیر نشده باید به سراغ پالون این ادمای کثیف برسیم که مبادا روزی بگریزند وریشخند هم بزنند
16 سپتامبر 2012, 16:36, توسط كلام
ین درگیری در حالی رخ داد که شماری از مقام های بلند پایه حکومت و رهبران جهادی از یازدهمین سال روز کشته شدن احمد شاه مسعود و هفته شهید در کابل طی مراسم خاص گرامیداشت به عمل آوردند
برخى از شهريان کابل ميگويند که طرفداران احمدشاه مسعود در مناطق مختلف شهر، به شکل کاروانى عبور نموده و در بين مردم ترس و وحشت ايجاد کردند.
برخلاف اينکه کميسيون برگزارى مراسم هفتۀ شهيد، از مردم خواسته بود که از رفت و آمدهاى غيرضرورى، نصب بيرق برموترها و آزار و اذيت مردم خوددارى کنند؛ اما طرفداران مسلح احمدشاه مسعود، اين موارد را در شهر کابل نقض کردند.
مردم، به خبرنگار آژانس خبرى پژواک که از چند ساحۀ شهر ديدن نموده، گفتند که برخى از شاملين کاروان، مسلح بودند و بدون موجب، به هرسو فير هوايى ميکردند.
آنها از اين وضعيت انتقاد نموده و خواستار جلوگيرى از همچو حرکات و خودسرى ها گرديدند.
محمد عالم يکتن از دکانداران در سراى شمالى گفت: صبح وقتى که از دکان بيرون شد، کاروان طرفداران احمدشاه مسعود که در موترهاى شان تصاوير مسعود و تکه هاى سياه را با بيرق هاى سه رنگ (سفيد، سياه و سبز) حمل ميکردند، بخاطر ترساندن مردم به هرسو به شکل پراکنده فير مينمودند.
وى افزود که بعضى از اين افراد، مسلح بودند و در موترهاى شان لودسپيکرها را نيز نصب کرده و با سرعت زياد و سردادن شعارها از سرک ميگذشتند.
اين دکاندار افزود: "من ديدم که يک نفر شامل کاروان، به طرف يک ديوار چند فير نمود و به اينگونه ميخواست که مردم را بترساند."
جان محمد دکاندار ديگر در ساحۀ بهارستان نيز گفت که امروز، چندين کاروان از سرک عبور نمود و يکنوع ترس و وحشت را در بين مردم ايجاد کرده بودند و حتى نيروهاى دولتى هم، مانع آنها شده نمى توانستند.
وى افزود: "بسيارى از اين افراد، سلاح حمل نموده و دريشى پلنگى پوشيده بودند و طورى معلوم ميشد که زور و قدرت خود را به مردم نشان ميدادند."
مجتبى صابرى باشندۀ سراى شمالى و محصل پوهنتون تعليم و تربيۀ کابل گفت: صبح منتطر موتر بود که به شهر برود، دراين اثنا کاروان افراد مسلح گذشت و با چند کراچى ميوه و ترکارى فروشى تصادم نمود و کراچى رانان را خساره مند ساخت.
به ادعاى وى، پس از اين واقعه، افراد کاروان پايين شدند و به جاى معذرتخواهى، چند کراچى ران را لت و کوب کردند؛ درحاليکه پوليس در نزديک محل موجود بود؛ اما هيچگونه مداخله اى نکرد.
صابرى علاوه کرد: "طرفداران مسعود از هفتۀ شهيد، استفادۀ سياسى ميکنند و به نظر من، در عقب همچو حرکتها، دست هاى بزرگى وجود دارند که ميخواهند قصداً بى نظمى نموده و قدرت خود را به نمايش بگذارند و نشان بدهند که آنها هرکارى کرده مى توانند."
همچنان يک موتر شامل کاروان، يک شهروند را در منطقۀ کوته سنگى مجروح کرده و فرار نمود و اين وضعيت باعث اعتراض مردم گرديد
20 سپتامبر 2012, 06:36, توسط فاضل
بنده به عنوان یک هزاره از جوانان هزاره خواهش میکنم که تا دیر نشده امر جنای حوزه ششم را در هر کجای که امکانش وجود دارد به جزای اعمالش برساند تا عبرت باشد برای د یگران و نیز کسان را که که از این حرام زاده دفاع مینماید برای همه افشا نماید. وکلای پارامان باید بدا نند که دفاع کردن از ا ین سید ا دمکش حرام زاده مثل ا ن است که از یزید دفاع نماید.
1 دسامبر 2012, 14:21, توسط کاتب
به عنوان یک انسان آنچه در 18 سنبله رخ داد را تاسف برانگیز می خوانم؛ و هر کسی را که در این رویداد نقشی خلاف ارزشهای انسانی داشت را به شدت نکوهش می کنم و بدون برچسپ زدن به این گونه اشخاص آنها را به وجدانهای بیدار می سپارم که هر عنوانی به آنها می دهند بدهند. برادر عزیز کمی دلم گرفت از لحنی که داشتی و یکبار دیگر متاسفانه سادات را به صورت عموم اقلیتی خود فروخته و ناشایست خواندی.
چرا ما نمی توانیم به یک انسان به دیدی مستقل بنگریم؟! آمر جنایی حوزه ششم یک انسان است با عقده و خواسته های شخصی اش؛ حال این می تواند هزاره باشد تاجک باشد پشتون یا سادات؛ به نظر من اگر کمی عمیق تر بنگریم می توانیم این را بپذیریم که این آقای سادات کاری که کرده شدیدا مورد نکوهش همه هست حتا منی که حالا قوما سادات خوانده می شوم. من خود را جزو جامعه تشیع و هزاره می دانم همان طوری که دیگران مرا هزاره می خوانند و حداقل من هزاره بودنم را نزد کسی انکار نکردم. من از جنس توام برادر دیگران مرا و تو را به نام ما می شناسند؛ ما از یک مردم هستیم و همیشه می گویم که مردم ما و این مفهومی جز قبول هزاره بودن نیست. اگر واقعه 18 سنبله رخ می دهد و وقایعی مشابه در طول تاریخ این کشور، ما با هم درد کشیدم و سوختیم. پشتونها همه ی مارا به نام هزاره کشتند و می کشند و دیگران هم به تعقیب آنها. مرا از خودت جدا نکن؛ بله من یک اقلیتم اما به بازوی تو نیاز دارم. باور کن من در اوج بی کسی در بهبوهه مشکلات و بحران از تو طلب کمک کردم و خواهم کرد. مگر سادات تشیع جایی غیر از غرب کابل زندگی می کنند؟!؛ آیا آنها در خیر خانه و ده سبز و کارته نو آشیان گزیده اند؟!؛ خودت می دانی که خیر. ما در پناه کسانی که به حرمت پیامبر به ما احترامی داشتند، که بله در بسا موارد سو استفاده کردیم؛ همواره در کنار شما بودیم و خواهیم بود. اگر هر اتفاقی بیافتد اگر هر توطئه ای شود ما در کنار شماییم چرا که جایی جز دیوار تو نداریم که در کنار آن خانه مان را بنا کنیم. در بدترین شرایط پناهمان شدی و من و امثال من این را فراموش نمی کنیم. ببین برادر بیا حساب ما را از انوری و فاضل و کاظمی و سایر کسانی که امروز از این نام استفاده کرده و اولین ضربه را به من که ظاهرا از تبارشان هستم می زنند جدا کن. آنها یک شخص اند و من شخصی دیگر با اندیشه ها و نگرشهای متفاوت. آنها برای بادیگاردها و موتر ها و خدم و دستکشان باید زمینه ی درآمد بیابند آنهم از هر راه ممکن و من نیازی به این موضوعات ندارم؛ منی که اکثریت جامعه سادات را تشکیل می دهم. من آنها را نکوهش می کنم؛ مانند تو و بدتر از تو اما نمی گویم محقق خاین، دلیل خیانتش هزاره بودنش هست؛ یا خلیلی و امثالهم. آنها هم بسیاری از منافع منی که بیگانه می خوانی ام را تاراج کرده اند. اما من به تو احترام دارم وهر جایی که تو را می بینم ناخود آگاه بدون درنگ به جمعی می پیوندم که اجتماعی از مردم شما! گرد آمده اند و آنها هم مرا می پذیرند می دانم که پشتون و تاجک و ازبک پذیرای من نیست و همین دلیلی است که من به مردم خودم می پیوندم و حتا برای فرصتی کوتاه هم اگر شده برای احساس امنیت بیشتر شانه ام را به شانه هایشان گره می زنم تا بدانند من از کدام قشر این جامعه هستم.
تمام ساداتهایی که جنایت کردند را یکی یکی نام ببر تا من مهر تایید بر همه شان بزنم اما مرا از خود نران که من در پیوندی حیاتی از آغازین روزهایی که پا به سرزمینتان نهادم در کنارتان بودم و خوبی دیدم و قبول کن که با همه ی عقده هایی که برخی هم تباران من در دل تو می آفریند باز مرا قبول می کنی و می دانم که قبول می کنی و ایمان دارم که قبولم می کنی چرا که باور داری من از جنس و قشر و صدای توام.
کاتبelyastanha 17