صفحه نخست > کارتون > جهاد حکمتیار در افغانستان

جهاد حکمتیار در افغانستان

یک کارتون
عتیق شاهد
چهار شنبه 15 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ای خواهر ومادر گلبدین را بیگایم
    کلبدین یک ادم بیناموس وطن فروش است
    استاد ربانی همین گلبدین ترور کرد
    در تمام جبهات طالب طرفداران سک گلبدین لعین حضور دارد .
    در دهن کلبدین سک شاش کند.

  • گلدین حکمت یار که در پشاور قر آن شریف را سر چپه تر جمعه نموده بود و جوانان را در جهاد و آدم کشی دعوت میکرد. از چهاد سیر نمی شود. بایدیک کمی از جنایت های اش توبه نماید. ملیون ها انسان را کشت. در سروبی از انسان که اشرف مخلوقات است سگ ساخت( سگ زرداد به همه معلوم است)، با روس ها در ساحه شمال کابل در مقابل گروه جمعیت هم پیمان شد. در امریکا با ملاقات به رئیس جمهور امریکا، راکت های استنگر را حاصل و دوباره آنهارا بالای امریکایی ها فروخت. البته از نظر حکمت یار صاحب جهاد یعنی جهالت و انسان کشی در اوغانستان ادامه دارد. میگویند که در قندوز شاگرد کرن کار بود، هر وقت که آن صحنه بیادش می آید دست به آدم کشی میزند. جناب ایشان معتاد آدم کشی هست. من در جهاد این خائن معلوم و بروی چوکی حرکت مینمایم. مگر نمیدانم که حاصل جهاد همین است و یادی از ما کس نمیکند. اگر پا میداشتم جهاد را مقابل جهادی ها اعلام میکردم.

  • چیزی که عیان است چی حاجت به بیان است گل بی دی خود یک شخص فروخته شده و پست است که با کشتن هزاران ملمان بی گناه هنوز هم بد تر از حیوانات عمل میکند و در کشور گندستان زندگی کرده و جهاد را در افغانستان روا میداند در گندستان، به هر هال به عف عف سگ های مانند گل بی دین هیچ دریایی حرام نمیشود، و حالا مردم قهرمان و و آگاه ما میدانند که چی وقت و چی کاری را انجام دهند، و در کدام زمان از دین و کشور خود دفاع کنند، حالا دوران تاریکی ظاهر شاهی گزشته است تمام جوانان و دیگر مردم ما آگاه اند میدانند چی کاری انجام دهند، به گفته های سگ های خونخوار چون گل بی دین نرفته و کاری که انجام دهند میدانند.

    آنلاین : http://Kabulpress.org

  • من میخواهم [به گوبه دین ] بگویم که زمانه که شما خوارج بودن گذشت گپهای شما دیگر گوز خر است ؟؟؟؟؟؟

  • کلبدین یک مفعول بود که از دانشگاه مثل توته وری دور انداخته شد . این خر دهنش با خون شرین شده است نه تنها قاتل استاد ربانی بلکه قاتل 65 هزار کابلی میباشد . خدا لعنش کند ...

  • لعنت بر سری شما که گلبدین را داو میزنین , خانه دان شماره .... بسیار خرکس مردم هستین, اگر گلبدین بخاطر چوکی جنگ میکد حال مثل لعنتی های دگر یک پوست کلان کار میکد.
    خرکس مردم از یک بعد نبینید, کمی چورت بزنین در باره حکمتیار
    مره هم در ابتدا بدم میامد, کمی در باره اش مطالعه کدم و دیدم که آدم خرکس نیست مثل شما و رهبر های دگه شما.
    فامیدی یا که کلیته خلاص کنم

  • سر سالار...
    منصفت خوانم وخواهم زتو ای سر سالار/
    که بیندیشی و انصاف نمائی وایثار/
    ملک ومردم بود از بهر تو یا وارونه است/
    بهر ملکی توو این است ملاک و معیار/
    حیف باشد پس از اوازه غمخواری خلق/
    وان خدا خواهی و ان جلوه گری در افکار/
    به ریاروی نمائی وکنی پشت کنون/
    سوی یاران و ره اورد به کام اغیار/
    ملک را چیست تفاوت که تو باشی در راس/
    یا نباشی و یکی مثل تو باشد سرکار/
    همگی مدعانید که دین دارانید/
    نیست در بین شما فرق به فکر و گفتار/
    پس سبب چیست که با وحدت افکار و طریق/
    نیست در بین شما همرهی اندر کردار/
    چه شود گر بنظر اوری از بهر خدا/
    انچه کردی زپس دوره کفر و کفار/
    همگی تان نه به پیشاور هم رای شدید/
    که نخست اید در کابل یک تن هشیار/
    خلع سازد به نیابت ید ان مدعیان/
    از پس انکه سپه شان بنماند و انصار/
    پس از ان جای سپارد به دگر هشیاری/
    کانجمن سازد و از جرگه کند استفسار/
    زستقلال و ز ازادی و اصلاح امور/
    ز ره و شیوه اینده و از گردش کار/
    دومی امد و اراست زخلق انجمنی/
    حل و غقدی شد وزنهار و گزینش اظهار/
    تا که اعلام کند عفو و کند ملک ارام/
    وانتخابات کند ساز چو شد ره هموار/
    وانهدمسند انگه به دگر منتخبی/
    از سوی مردم و پس گیرد از کار کنار/
    چه شد انگاه که فرمانده اوازه گری/
    پس از ان انجمن و مصلحت و ان زنهار/
    که بدادند به اول پی تالیف قلوب/
    وان تدابیر که بد لازم و هم بد ناچار/
    ناگهان جست بهانه که چرا در کابل/
    دوستم باشد و باشندش جمع همکار/
    او نه از ما است نه از مااست که برما بوده است/
    راندن بایدش از کابل و از این اقطار/
    پس از ان تا که ستعفا کند این دولت نو/
    کرد اغاز به جنگ علنی ان عیار/
    واین عجب کز پس یک دوره کوتاه زمان/
    دوستم اش گشت به جنگیدن با دولت یار/
    نیت خوب اگر هم دولت را بود/
    نتوانست در این وضع که بندد دستار/
    رفت ان رافت و یاری زپی دین ووطن/
    جای ان کینه و هم جنگ گرفت و کشتار/
    طالبان امد انگه بسوی خلق که دید/
    خلق زاین بی خردی هست سراسر بیزار/
    لیک دولت همه جا جار زد وپای فشرد/
    که کمینگاه ستعمار ببین و هشدار/
    ان که یک روز نبوده است در ان رزم چه شد/
    کامد امروز و چنین طالب جنگ است و ضرار/
    نه سخن بشنود او وسخنش باشد این/
    که سخن بشنو وبی جنگ مرا ملک سپار/
    خواسته بخشد و اموال فراوان بدهد/
    خائنین را و سپس شان بکند استثمار/
    خلق را گوید هر حوزه که تسخیر کند/
    قبضه ای ریش بود بر همه مردان اجبار/
    که زنان مدرسه و کار گذارند و روند/
    در پس پرده و پوشند سراسر رخسار/
    کوبد او خلق و دگر هیچ نداند که زمان/
    شد دگر گون و دگر گشت طریق و هنجار/
    بی سئوالی و جوابی پس از ان عفو عمیم/
    کشد از مامن مقبول و کشد در انظار/
    چه شگفت است حضورش به بزنگه زکمین/
    با چنین وضع و چنین گنج وسلاح بسیار/
    طالبان گر همه بد فتنه که برخاست ولی/
    سببی شد که زائینه زداید زنگار/
    همه بینند و بدانند که دین بی مردم/
    نبود مطرح و ان را نبود استمرار/
    خلق گر دین بپذیرفت همان خلق بود/
    نشود دیگر چون مهره و پیچ واچار/
    خلق اگر جست زجبار نخواهد قیم/
    تاابد خلق نگردد رهی استکبار/
    جنگ با کفر اگر بود کنون طی شد و رفت/
    ان که مانده است گزیده است چرا این رفتار/
    کشتن خلق نه دین است که کفر است ونفاق/
    کس اگر هست خود اندیشه کند زاین پیکار/
    تو که ای تا به تن خویش بپوشی خلعت/
    تو مگر خویش رسول دگری از دادار/
    پیک و پیغام همان بود که پیرار امد/
    ختم شد دیگر و دیگر بنگردد دوار/
    باید اینک که گراید بسوی شورا خلق/
    کاردنیاشودازهمّت شوراپربار/
    کار شورا نه چنان است که خود سر بروی/
    هم اگر بی تو زند رای و نویسد تومار/
    تو اگر راست بدی دی به ره دین ووطن/
    باید امروز که پرهیز کنی از اشرار/
    بشوی خستو بر رای جماعت چون رای/
    بدهد گوئی خلق است رشید و مختار/
    خود بگو خود بخدا گر تو نبودی چون بود/
    خلق را از پس ان جرگه نتاج و اثار/
    خود بگو گر بنهادی به زمین اسلحه را/
    نشدی از همگان خلع سلاح و انبار؟/
    خود بگو گر بنهادی به حقیقت گردن/
    نشدی ضرب مثل بهر عقول و ابصار؟/
    خود بگو گر به ره نظم نمودی تمکین/
    جرگه را فیصله معروف نگشتی زاحرار؟/
    خود بگو خود به خدا تا چه ببار اورده است/
    ان لجاجت به جز از رنج وزیان وازار؟/
    سوی ان دولت همسایه به پاکستان بین/
    که بجا ماند به میراث از ان استعمار/
    چار دولت شد و ان گاه یکی هسته گرفت/
    هست در هسته یکی دولت و در پوسته چار/
    چه شود گر که کنون کار همان گونه کنید/
    تا که هر خطه بگیرند بدان نظم قرار/
    پشتو و ازبک وتاجیک وهزلره را بن/
    قندهار است وگر بامی و بغلان و مزار/
    دولت و شورا دارند بپا در هر بن/
    دولت هسته به کابل شودش استقرار/
    هم اگر پا بفشارد سوی طالب پشتون/
    بایدش داد بدینگونه به اخر اخطار/
    عاقبت تجزیه در ملک بیندازی وخویش/
    سوی پاکستان باید که کنی استظهار/
    پاکتیای است تورا عاقبت و پیشاور/
    نه در این ملک دگر داری راه هموار/
    اریانا بود این دولت و افغانستان/
    قدر او نیست ولیکن بودش یک مقدار/
    دولت این باشد و فرض است که هر با خردی/
    سر فرود ارد و برحق بنماید اقرار/

    آنلاین : http://ندارد

  • ای خراسان...
    ای فغانستان فغانستان فغان/
    ازجهالت ها و ره گم کردگان/
    ای خراسان خراسان کهن/
    زابلستان کابلستان و وخان/
    بلخ و بامی غور و غرجستان وبست/
    کابل وغزنین تخار و تالقان/
    قندهار و شابهارونوبهار/
    وای فراه و ای زرنگ وسیستان/
    گوزگانان وچغانان و هرات/
    وای بدخشان ای نگین باستان/
    در اوستا امد ایران ویژه سغد/
    غیر ان ایران و بلخ اش استوان/
    گفت دانا چشمه لفظ دری/
    بلخ بود و دجله گشتش میزبان/
    گفت لیک ابلیس جز لفظ دری/
    لفظ دیگر گیر و دیگر کن بیان/
    تا ببرد خورد و ابشخور تو را/
    وافکند از خوان تورا بر هفتخوان/
    خشک سازد رشته های وصل را/
    تا روی در ابدان شوکران/
    ان که دی مان خواب کرد و لطمه زد/
    ان که مکار است وبیدار است هان/
    گفت ان روباه رو پیکار ساز/
    به بهانه ی مذهب و بانگ اذان/
    برتری بر دیگران باید تورا/
    خاک افغان گفت باید این کران/
    غیر افغان بیش گر باشد چه باک/
    بافت باید اسمان و ریسمان/
    تا شوی الت زبهر فعل او/
    تا بیوبارد همه هندوستان/
    بعد استقلال واستخلاص هند/
    زد بلای دیگرت براستخوان/
    خلق غوغاکرد وزان پس سال ها/
    ملک در اشغال می بود و تکان/
    تا بفرجام ان بلا ناچیزشد/
    وزتوان افتاد وبگذشتش زمان/
    بود شورائی به بیرون و بدند/
    رای زن در ان همه رزم اوران/
    دولتی اورد شورا تا کند/
    انتقال دولت اندر استان/
    وانهد انگه به دیگر دولتی/
    کو فراخوانی کند از نخبه گان/
    که در اندازند طرحی را ی را/
    کار تا افتد بسامان بعد از ان/
    دورتحویل و تحول چون گذشت/
    دولت بعدی فرا خواند ان مهان/
    اهل حل و عقد طرحی دادتا/
    دولت اش تا هشت مه سازد روان/
    گفت مجمع بهر خلع اسلحه/
    وانتخابات است دولت میهمان/
    بعد قانون اساسی می فتد/
    کار کشور در مسیر ارمان/
    زان سپس قانون شود فرمانروا/
    رای ملت کار را گیرد عنان/
    خواست سازد نوبهارآن انجمن/
    کرد حکمتیار گلشن را خزان/
    گفت رای مخدوش است انجمن/
    خواست استعفای دولت مردمان/
    کس نگفتش ای مجاهد طی شود/
    بعد چندی مهلت ان ویژگان/
    حیف باشد پست گردد نام تو/
    زاین بهانه کاوری اندر میان/
    وانمودی دوستم دی ماندنش/
    نزد ربانی تورا باشد گران/
    چون برفت او گوچه سان شد تبرئه/
    از بد اعمال دی وآن اقتران/
    گیرم او گردیدآن گه توبه کار/
    چون در امد در شمار غازیان؟/
    زانکه آن دولت بدی مامور کار/
    تاکند معلوم رای مردمان/
    سهم بیش و سهم کم جائی نداشت/
    در قبال انتخاب اندر نهان/
    الغرض کابل ز بیرون و درون/
    رفت زیر حمله کنگاشیان/
    لیک اخر ماند کوشش شان عقیم/
    گرچه بد شمشیرهاشان خون چکان/
    عاقبت تا طالبان از قندهار/
    خواست زی کابل کند نقل مکان/
    ان مجاهد رفت از چاراسیاب/
    شد گریزان او به روز امتحان/
    طالبان بدتر گنه کار است لیک/
    کو ببندد راه روزی کسان/
    گفت خرقانی که هر کو بگذرد/
    اند ارید و نشانیدش به خوان/
    کو به نانی نزد من ارزد چو حق/
    فارغ از دین اش بدو بخشید جان/
    گفت سعدی گبرو ترسا را خدا/
    بود ناظرشان و روزی داد ونان/
    واین گرفته راه را با نام دین/
    تا زقحطی مسلم افتد از توان/
    می شود مانع چو یاری می رسد/
    برمسلمانان زاکناف جهان/
    بارد او باران اتش دایما/
    تیر بارد از زمین و اسمان/
    نیست از او چیز دیگر خلق را/
    غیر رنج ودرد وزخم جانستان/
    این چه دین است و چه ائین ای فلک/
    زاین گروه ابله نامهربان/
    دین ندارد ای مسلمان این عمر/
    مولوی باشد وگر ملا بدان/
    اه از این اواز شوم جاهلی/
    وای از این سلاخ در جلد شبان/
    شرمشان بادا که نام دین برند/
    دین بود تبلیغ نی قحط و سنان/
    الت فعلند و فاعل اجنبی/
    ظاهر اینانند ودر پس شان فلان/
    چونی ای نامیده گشته از تو شهر/
    چونی ای از تو روان گشته زبان/
    چونی ای افتاده از مادر کنار/
    شاخه پیش و نخست خاندان/
    ای فغانستان فغانستان فغان/
    هم زحکمتیارهم از طالبان/

    آنلاین : http://ندارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس