تداوم فاجعه انساني وخواب فقيهانه اي محسني
نه، مرجع مذهبي وديني! فاجعه كنوني چنين نمي طلبد كه تومي پنداري وبراين روند صحه مي نهي وسكوت مي كني. نيازاست كه چشمهايت را بشويي وبه اين فاجعه اي انساني، نه قومي وهزارگي ازديدگاه ديني وانساني بنگري.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
منبع: ویبلاگ : چشم انداز دانشجو
نویسنده : ميثم مهريار
اكنون هم كه فاجعه انساني بهسود هرجامعه وهرمرجع ديني وانساني را لرزانده است براي آقاي محسني به عنوان مرجع آنان كه درخون مي تپند وجان مي دهند هيچ چيز ازسابق تغييرنكرده است وچنان سكوت كرده است كه گويي اوضاع به خواست قلبي اش به پيش مي رود.
درحالي كه چند روز ازچپاول هاي وحشيانه كوچي ها درولسوالي بهسود مي گذرد وهر روز ترس و وحشت وكوچ دادن هاي اجباري بيشترمي گردد. تعدادي ازنمايندگان مردم افغانستان درولسي جرگه درقبال اين فاجعه ضد انساني دست به تحصن زده اند وتاكنون هم ادامه دارد. شماري از فعالين حقوق بشري و رسانه هاي كشور درقبال اين فاجعه انساني دركشورگذارش ها وموضع گيري ها متفاوت را به اجرا درآوردند.
دراين ميان شيخ پير،سالاراجير، نماينده معظم مذهب جعفري، تناب اعدام مومنين دشت برچي، آقاي شيخ محسني هم چنان منتظرگذارشات برده گان رسانه اي وانساني چشم به راه مانده است كه گويي مثل هروقت هيچ اتفاق نيافتاده است. نه كسي كشته شده ونه دهكده ها به آتش كشيده شده و نه مومنان طعم تلخ آوارگي را مي چشند.
آقاي محسني كه بخاطرقيد وبندهاي احوال شخصيه جعفري مذهبان اززنجيرتا ريش وازلُنگي تا حديث هاي نبوي را فدا كرد تاچرخه دينداري چنان بچلد كه اين پيرمعظم شده از رأس قافله به چاله هاي سياه مغرضان دين نيافتد. وبراي اين كار عجب غايله اي كه نساخت وبارها حرف از عدالت ديني وانسان دوستي وحقوق مسلمان ورعيت از تريبون مرجعيت ديني گفت وشبانه روزي تلاش كرد تا جمعي را آنچنان رسواي زمانه ي شكافته شده اي ديني ومعرفتي نماييد كه ديگرهيچ خاري درمسيرخواب هاي آشفته مرجعيت ديني ودر دسترس بودن نبض انسانهاي بي پناه امروزي وي را هشدارندهد وچنان كه مي خواهد جغول كند و برتوده ي ديني تقليدي ركاب زند وتناب دام هاي انساني را بربسترمومن ملايم ومعتقد فقه جعفري پهن انحصاري نمايد تا هم به اعتقاد نيرنگ آلود خودش حق امام ادا شود و باداران نيزچك چك مشوقانه نثارش كند و مردم چنان صف بكشند تا براي استقبال مرجع ديني رژه محترمانه به راه بياندازند.
اما چنين نشد باخلق غايله وگيل آلود كردن آب براي ماهي گرفتن ازفضاي متشنج سالهاي پارنه تنها كه ماهي هاي درشت ولذيذ براي كباب كردن درچنگ شيخ ميسرنشد بلكه نيم رخ پنهان ونيم رخ نقاب دار مرجع ديني ما چنان برملا شد كه ديگرنه مهرنمايندگي از سوي مذهب جعفري درآن حك شده بود و نه قيل وقال هاي تلويزيوني ورسانه اي شيخ چنان كه ادا مي كرد وريا مي كرد ازحق انسانها وازحق خدا ازنيم رخ نقاب دارشيخ پيدا بود.
نه سالهاي قبل از فجايع انساني بهسود سخن راند و نه ازاعدام شهروندان كشوردربالاحصارمرجعيت، مرجعيت خودش لب تركرد. آواره ها تا دروازه هاي بارگاه وقصرمرجعيتي وي رسيدند و جنايت هاي انساني كوچي ها دربهسود تا سرزمين كافران چون آمريكا و انگليس، جوامع انساني را لرزاند. اما محسني چنان خواب مكارانه را سرداد كه اصلاً چيزي نشده ونديده ونشنيده است.
اكنون هم كه فاجعه انساني بهسود هرجامعه وهرمرجع ديني وانساني را لرزانده است براي آقاي محسني به عنوان مرجع آنان كه درخون مي تپند وجان مي دهند هيچ چيز ازسابق تغييرنكرده است وچنان سكوت كرده است كه گويي اوضاع به خواست قلبي اش به پيش مي رود.
نه، مرجع مذهبي وديني! فاجعه كنوني چنين نمي طلبد كه تومي پنداري وبراين روند صحه مي نهي وسكوت مي كني. نيازاست كه چشمهايت را بشويي وبه اين فاجعه اي انساني، نه قومي وهزارگي ازديدگاه ديني وانساني بنگري. اين مسئله نه قومي، نه هزارگي، نه ديني و نه مسئله نژادي وحزبي به سان سالهاي سنگرداري نژادي وحزبي ات هست، بلكه فاجعه اي انساني است كه هرروز انسانهاي مومن اين سرزمين قرباني مي شود وچپاول وآواره، ظلم است وبيداد، ستم است واستبداد، كه بيش از هرجناح وحزب وسياست مداري برتو واجب شرعي است كه سكوتت را بشكني ودرجستجوي راه حل براي ختم اين فاجعه باشي.
اين روزگارهم مي گذرد، انسانها بازهم دركام استبداد وتجاوزشهيدمي شوند وآواره، چنان كه سالهاي قبل شد، زنان بيوه مي شوند وطفلان يتيم چنان كه سالهاي قبل به اثرفاجعه هاي انساني شد، اما خواب تاريخي وخواست قلبي شما هم چنان درتاريخ زندگاني ات درامتداد كارهاي جنگ هاي داخلي ات حك مي شوند وقلب ها براي آن غمكده خجالت كش خواهندشد. وقتي انسانها قرباني اهداف شوم مي شوند ومادران بي پسروشوهرمي شوند وطفلان بي والدين مي شوند و فردا به شما نگاه ديني مي كنند، چه حسي براي شما آن لحظه دست خواهد داد؟
اين سوالي است كه وجدان انساني من را تا آخرين خط پستي وحيواني مي كشاند، اما نمي دانم شما چرا به عنوان رييس علماي اهل تشيع افغانستان وجداني نمي شويد وچرا شعور ومعرفت ديني وانساني تان هيچ وقت ازپس اميال شخصي تان شما را نش نمي زنند؟ اين سوال، هم چنان در رديف سوالهاي مي ماند كه ازگذشته نسبت به كردارهاي سياسي وديني تان درذهن مردم مظلوم وصادق كشورمانده است؟