صفحه نخست > دیدگاه > من، منم ها

من، منم ها

من آنم که رستم بود پهلوان
پنج شنبه 12 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در سایتی ، عنوان "کی کیست" توجه مرا به خود جلب کرد. لحظه یی در آن عنوان و مضمون، غرق شدم. به این اندیشه شدم که در روزگار ما چنین عونانی مفهوم خود را از دست داده است. " کی کیست " بیانگر آنست که اشخاصی را برای جامعه بهتر بشناساند و ارزشهای معنوی آنها را باز نموده و گاهی نیز بر قرار نقد به سبیل تفصیل پرداخته شود تا سره را از ناسره متمایز داشته ، دیگران را در این امر تا اندازه یی غنا داده باشد. نویسند گان ، دانشمندان ، شاعران و دیگر رجال معاصر و غیر معاصر را دوباره بازتاب دهد و دید گان را بار دیگر برآن باز گشاید تا باری آنچه از دیده رفته است ، از دل نگریزد .

امروز دستگاه های فرهنگی کشور که خود را موظف به این امر میدانند ، دست روی دست نشسته اند. گه گاهی ، اگر چنین موردی پیش آمده است که مسوولین فرهنگی کشور از شخصی تبجیل بعمل آورده باشند ، آن نیز امریست که بار ها تکرار شده است و این گونه تکرار ، داستان زایدی بیش نیست. بی اعتنایی به کارهای فرهنگی ، ادبی ، تاریخی کشور و ارج ننهادن به کارهایی از این دست و تعیین نشدن موقعیت معنوی جمعی دانشمند ، خود راه را بر دیگران باز میدارد تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند و هر عنوانی که خواسته باشند برای خود برگزینند.
امروز، در هر کجا که تریبونی وجود داشته باشد به طور قطع سخنرانان ــ بیش از نیم آن ــ "استاد" معرفی می شوند. من به این باورم ، ملتی که نخبه و یا اساتید نداشته باشد بر آن ملت " نمرده به فتوای من نماز کنید". داشتن اساتید برای هر ملت امریست ضروری و اگر ملتی هم نخبه نداشته باشد باید خود به نخبه سازی بپردازد. اما گپ اینجاست که چرا چنین شرایطی بار آید تا هر کسی خود برای خود ــ به حق و یا به ناحق ــ لقب انتخاب کند و بر اطرافیان خویش بقبولاند تا او را استاد ، پژوهشگر، دانشمند یا تاریخ دان و امثال این ها بنامند . از چندی به این سو تولید چنین مسایلی را میتوان در سایت های شخصی و کم محتوای امروزی به وضاحت لمس نمود .
خود بزرگ بینی در جوامع پیشرفته ، نوعی درد و به روایتی مرض معرفی شده است که همواره در این سرزمین ها مورد تداودی قرار می گیرد. و علت پیدایی آن را در خود شخص جستجو می کنند و نحوه ء به وجود آمدن آنرا چنین می شناسند:
ضمیر ناخوداگاه انسان زیگنالهای خود بینی و خود محوری را میتواند از طریق حواس پنجگانه دریافت نموده ، پرداز دهد وآنرا برای خود شخص به نوعی باور مبدل سازد . این گونه باورها اگرهم مصداق تعاریف دیگران باشد و در انسان اثر گذارده باشد ، طرح آن از بیان خود شخص نوعی گفتار ساده لوحانه می تواند تلقی گردد که خود بیانگر ضعف شخصیتی شخص می گردد. در همچو مواردی ، شخص از قضاوت صادقانه نسبت به خود می گریزد وخود را برمبنای تعاریف بجا و یا بی جای دیگران تعریف می کند .
انسان ذاتا براساس فطرتش دوست دارد که مورد تعریف وتمجید وستایش دیگران قرار گیرد , لذا وقتی کسی از او تعریف می کند که مثلا : "شعر زیبای سروده اید و یا سخن نیکو فرموده اید." نباید به آن متکی شود و خود را همواره از آن منظر تجلی دهد. چه بسا که القاب از زبان شخص کم دانش بر آید و آنرا پیشوند نام خویش قرار دهد و از آن پس، از همه توقع برد که مرا باید به آن لقب بشناسند و آن لقب تقلبی را پیشوند غیر قابل انکار بر نام خویش شمارد. در فرهنگ ما ــ آنچه در گذشته بهتر از امروز جلوه گر بوده است ــ "تعریف از خود" مقبول جامعه نبوده است و آنرا کاری کم وزن دیده و پنداشته اند.
ستودن اشخاص و به تعریف گرفتن کارکرد انسانها ، امریست عالی و جامعه خود به این اصل ضرورت دارد که پیوند انسان بر همین مبنا مقبولیت می یابد و عواطف انسانی را با واژ گان خویش ، خوش رنگ می سازد. عواطف انسانی بر عملکرد خویش آیینه وار تعلق می گیرد و بار مثبت و یا منفی را زیگنال می دهد و اصولا تعریف کردن بجا از دیگران موجد ایجاد اعتماد به نفس در افراد جامعه میشود و شایستگی در افراد جامعه باید به نوعی مبرهن گردد و این امریست لازمه ء هر جامعه یی که در آن مردمی در سطحی از دانش می زیند. ستایش از دانشمندان کشور همواره نیکو می نماید و گاهی ضمن اینکه می تواند عاملی برای ارتقاء اعتماد به نفس انسان های جامعه شود ، ویژگیهای دیگری نیز از آن بر می آید که گاهی دست منفی آن ، دستی بالا می گیرد و عامل معضلات در محیط سالم جامعه می گردد.
انسانها در مجموع ، در برخورد هایشان با دیگران ، در صورت صلاحدید ,آن طرف مقابل را مورد تعریف وستایش قرار میدهند و ویژگیهای خوب او را ستایش می کنند .این اصل نه تنها باعث صمیمیت ، احترام و اعتماد بین طرفین می شود بلکه روابط انسانی را نیز زیبا می کند
وقتی شما از یک نفر تعریف کردید این تعریف صادقانه می تواند دریچهء مهر ومحبت را باز کند ودلهای دو نفر را به هم نزدیک کند ومحبت پیش آورد که خود ضرورت درهر جامعه می باشد .
من منم ها ، در تاریخ چند هزار ساله ء ما تا حدی وجود داشته است و گاهی بر سبیل مطایبه گفته آمده است و گاهی نیز بر خلوص اعتقاد شخص چنین ادعاهای صورت گرفته است . اما در همین گیرو دار ها ، بودند کسانی که سره جویی داشته و حرفهای بی ارزش را نادیده انگاشته اند و جایی نیز آنرا به هزل و مطایبه کشیده بر دیگران حدیث حقیقت کشیده اند .
شاه نعمت الله ولی صوفی و شاعر قرن هشتم (731ــ 834) که خود مرشدی به سزا بوده و شعر نیک می سروده است ، خود زمانی به علو انبساط کلام میرسد و خویشتن را در تصوف می ستاید ودر همان زمان شمس الدین محمد حافظ به رغم مطایبه جوابی برای او می فرستد و این بحث به جواب اندر جواب می کشد. دوبیت اول از غزلی که شاه نعمت الله ولی که در وصف خود سروده است ، چنین می باشد:

ما خاک را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشهء چشمی دوا کنیم
در حبس صورتیم وچنین شاد وخرّمیم
بنگر که در سراچهء معنا چه ها کنیم

و شمس الدین محمد حافظ بر توان مطایبه سروده است:
آنــان کــه خــاک را بـه نــظــر کـیـمـیـا کننـد
آیـا بـُـوَد کـه گوشـه چشمی به ما کنـنـد
دردم نـهـفـتـه بــِــــه ز طـبـیـبـان مــدّعــی
بـا شـد کـه از خـزانــــهء غـیـبــم دوا کـنـنـد
همچنان صایب تبریزی ، چهره ء بارز شعر سبک هندی در بیتی چنین سروده است:
صایب کسی به رتبه ء شعرم نمی رسد
دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
بعضی ها صایب را با این بیت به باد انتقاد می گیرند و انتظاری این گونه را ــ اگرچه توانمندی اش بر همه مبرهن است ــ نداشته اند . اما به این گونه موارد در شعر و نثر قدیم به ندرت بر میخوریم که آن هم در همان زمان مورد تعرض هم عصران شاعر و یا نویسنده قرار گرفته است.
با توجه به اینکه همه میدانیم ، از خود گویی نوعی تبارز در شخصیت سازی است و تلاش برای اینکه قبل از زمان موعود خود را به نام و نشان برسانند ، می باشد .
متاسفانه امروز در سرزمین ما کمتر کسی انتظار آنرا می کشد که دیگران بگویند او کیست و یا اینکه به تحصیل پردازد و این القاب را از مراجع رسمی با اهلیت آن تصاحب کند بلکه خودش در عالم اپروت خرامان است و گاهی خود را استاد می شمارد و زمانی بر تفصیل دانشمند می نشیند و چنان است که خویش را با پژوهشگران عالم به مقایسه می گذارد. خود بینی و خود بزرگ بینی نوع درد است که در وجود انسان می تواند به راحتی رخنه بدارد و انسان را بیهوده جلو افکنده ودر "دریای مرغاب" سرافکنده بدارد.
پرسش اینجاست که آیا این انسان ها تا چه وقت می توانند با چنین القایی زندگی کنند و با چنان دزدی هایی جامعه ء خویش را به کدام سمت سوق خواهند داد ؟

گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت ازسورت سرمای سخت
هست ا مید ی که ا بر فرودین
بر گها رویا ند ش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم
وای بر احوال برگ بی درخت

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس