پشتو تولنه اول و پشتو تولنه دوم
پشتو تولنه دوم وسیله است برای بقای قدرت چند فرد مشخص از قبایل مختلف
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جلسه فوق العاده شورای وزیران افغانستان تحت ریاست حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان تصمیم گرفت تا نام گالری ملی افغانستان به نام قبلی آن (نگارستان ملی افغانستان) عوض گردد.
نگارستان ملی افغانستان که در شرق کوه آسمائی کابل موقیعت دارد .در یک راهبرد فاشیستی خرم خیل ها موازی با چندین نهاد دیگر دولتی افغانستان مانند وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در تحت آماج تجاوزات قرار گرفته و به اصطلاح مود روزتغیر استایل کرده و زبان ملی افغان ها از لوحه این نهاد ها حذف وزبان های بیگانه مانند زبان انگلیسی جاگزین آن گردیده است.
در افغانستان ویرانه از دیر زمانی رقابت های ناسالم گوناگون در عرصه های مختلف مانند سیاست ،اقتصاد،فرهنگ و.... موجود بوده و بدبختانه دامنه این این رقابت ها تا هنوز توسط بعضی اشخاص مانند خرم صاحب در میان خیابان های افغانستان کشان کشان روان است وقرار است که در تمام ابعاد این جامعه ویرانه شده، پهن گردد. که خطر ناکترین این رقابت ها همانا رقابت های ناسالم فرهنگی است که موجد تعصبات گوناگونی گردیده و خواهد گردید که این تعصبات به نوبه خود مساعد کننده زمان ومکان برای جنگ های داخلی و تجاوزات رنگارنگ بیگانگان بوده و است و اینکه این این سلسله مراتب بدبختی ها این همه بدبختی رابرای ما افغان ها با ارمغان آورد.که امروزویرانه ترین کشور در جهان کشور ما است ،آواره ترین مردم در جهان افغان ها است ،خیرات خورترین اطفال در جهان اطفال افغانستان است و....
همیشه سردمداران مستبد افغانستان به دلیل اینکه قادر نیست از عهده مسئولیت های خود موفقانه شانه را بدر نماید و برای بقای خود در قدرت ،خود را بانی ارزش های یک توده از جامعه معرفی کرده تا بتواند به نمایندگی از این توده جامعه حافظ مقام خود باشد که تاریخ افغانستان شاهد بسیاری از این نوع عوام فریبی ها بوده است که بارز ترین و مشهور ترین این نوع عوام فریبی ،همانا قصه پشتوتولنه است.
افغانستان با وجود تاریخ مملو از افتخارات نتوانست خود را با مقتضیات زمان که بعد از آغاز رنسانس اروپایی در جهان شکل گرفت ،وفق بدهد. رنسانس اروپایی که جهان جدید را با تفاوت های رنگارنگ نسبت به عصر وسطایی،پایه ریزی کرد و نظام های سنتی جهان مانند نظام افغانستان نتوانست در مقابل این پدیده نو ظهور ایستادگی نماید و این پیام حاوی گفتنی های برای مردم و حاکمان کشور های جهان سوم است که از جهان امروز به چی پیمانه فاصله دارد و یگانه راه رسیدن به این جهان ،ایجاد اصلاحات گوناگون در ابعاد مختلف از جامعه است که آوردن این اصلاحات ضرورت به مدیریت قوی داشت و دارد که بدبختانه اکثریت حاکمان جهان سوم فاقد این توانایی بودند و هستند و این حکام برای حفظ خود در قدرت دست به ایجاد موانع زدند که خود این موانع واکنش های شدید را ازجانب نخبه گان جامعه که خواهان نجات مردم خود از زیر پاهای سنت های فرسوده شده قرون گدشته بودند، به همراه داشت که این حکام فقط به زور توپ و تفنگ قناعت نکرده و دست به ریختن طرح های عوام فریبانیه زد که این طرح ها گرچه در ابتدای کار حافظ قدرت این حکام گردید اما بعدا، اول این حکام را از قدرت شان به پایان پرتاب کرد و بعدا تمام داشته های آن جامعه را به باد فنا بخشید.که سقوط رژیم شاهی و ویران شدن افغانستان ثبوت محکم برای این ادعا است.
افغانستان گرچه با رنسانس اروپایی بعد از سفر امان الله خان غازی به اروپا آشنا شد که امان الله خان بعد از بازگشت از اروپا دست به یکسری اصلاحات ترقی خواهانه زد و مردم افغانستان در زمان اصلاحات امانی ، اولین باربا موتر ،هواپیما و...آشنا شدند و این اصلاحات مخالفان در داخل افغنستان مانند ملا ها و در خارج افغانستان مانند انگلیسی داشت ومردم با دیدن این اصلاحات که از بطن رنسانس اروپایی تولد گردیده بود، احساس کردند که با دنیا آنروز به چی پیمانه فاصله دارند.اما اصلاحات امانی دریچه های امید را برای مردم افغانستان که سخت از عقب ماندگی خود احساس ناراحتی میکرند،به وجود آورد که بدبختانه این دریچه های امید قبل از اینکه باز گردند توسط حبیب الله کلکانی به عقب رانده شد ودر زمان نادر ،برادران و واولاده اش کاملا به طوفان فراموشی که از شرق و جنوب وزیدن گرفته بود ،سپرده شد و تا امروز هم در فراز و نشیب های این طوفان ها که از همان جغرافیایی سابق میوزد ،پرواز دارند و تا زمانیکه این طوفان ها، که از این جغرافیا میوزند آرام نگیرد. این اصلاحات هم در این سرزمین پیاده نخواهد شد.اما اکثریت تاریخ نگاران افغانستان معتقدهستند که انگلیس ها بیشتر از هر کشور دیگر نگران این اصلاحات بود و دلیل این نگرانی ها هم همانا قدرتمند شدن افغانستان درپرتو این اصلاحات در شمال -غرب هند بریتانیوی آن زمان بود.چون انگلیس ها اصلاحات درافغانستان را به مثابه زنگ خطر برای بقای قدرت خود در شبه قاره هند بریتانیوی میدانیست ،لذا برای خنثی نمودن این اصلاحات، شروع به تخریب افغانستان کردند که شورش های متعدد را در مناطق مختلف افغانستان به واسطه ملا های بیسواد و با استفاده از احساسات اعتقادی مردم راه اندازی کردندو تا اینکه حکومت امانی با جمع اصلاحاتش به واسطه حبیب الله کلکانی سر به نیست شد. اما انگلیس ها حکومت کلکانی را همسایه خطرناکتر نسبت به اصلاحات امانی میدانست به دلیل اینکه گمان های کنار آمدن حبیب الله کلکانی با شوروی وقت که هم مرزبا مرزهای شمالی افغانستان بود ،وجود داشت چون هدف پالیسی روس ها بنا به وصیت پطر کبیر رسیدن به آب های گرم بحر هند بود که تا عصر حبیب الله کلکانی حاکم این آب ها، انگلیس ها بودند و افتادن دولت افغانستان به دست روس ها به معنی نزدیک شدن روس ها به این آب ها و متزلزل شدن حاکمیت انگلیس ها در این بحر بود اما انگلیس ها با استفاده از قبایل پشتون ،حکومت حبیب الله کلکانی را مانند حکومت امانی به باطله دانی تاریخ سپردند و حکومت قبیلوی تحت حکومت نادر خان و برادرانش را به وجو آوردند که این حکومت فقط آن کار های را بایدانجام میداد که آنرا انگلیسی ها میخواست که یکی از این کار های کا انگلیسی ها خواهان آنبود ،جلوگیری از اصلاحات در ابعاد مختلف جامعه افغانستان بود.
اما بعد از اینکه نادر خان قدرت را از دست حبیب الله کلکانی بیرون آورد اصلاحاتی را که امان الله خان پایه ریزی کرده بود ،کاملافراموش شد وبرای بقای قدرت خود راهبرد های متعدد عوام فریبانه طرح کردند که تحویل امتیازات سیاسی مانند نهاد های مهم دولتی ،امتیازات اقتصادی مانند جابجایی قبایل پشتون در مناطق غیر پشتون نشین تحت شعار اختلاط قومی و امتیازات فرهنگی مانند تشکیل ،پشتوتولنه از جمله فعالیت های عوام فریبانه این کاروان بود.
و طراحان این طرح عوام فریبانه که فاقد مدیریت افغانستان در جهت اصلاحات بودند و عدم به وجود آوردن اصلاحات را برای راضی نگهداشتن انگلیس ها جز از پالیسی های خود قرارداده بودند، سخت در فکر بقای قدرت خود در مقابل نخبه های جامعه که خواهان اصلاحات در ابعاد مختلف جامعه بودند،فرورفته بود و برای حفظ قدرت خود و جلوگیری از اصلاحات، طرح نفاق ملی را پایه ریزی کردند که مطابق به این طرح یک قوم به حیث قوم برتر و طبقه بالای جامعه شناخته میشد و با استفاده از این پالیسی که از یک قوم در مقابل قوم دیگر استفاده میگردید، و این حکام هم با استفاده از این برادر جنگی ها مشغول حفظ قدرت خاندانی خود بودندکه مطابق به این پالیسی پشتون ها باید قوم برتر و طبقه برتر جامعه افغانستا ن میببود چون پشتون ها قوم برتر بودند پس زبان پشتون ها هم به حیث زبان ملی ، رقص پشتون ها هم به حیث اتن ملی ،لباس پشتون ها هم لباس ملی و خان قبایل پشتونی هم به حیث خان های ملی افغانستان به رسمیت شناخته شد که این طرح فقط به ابعاد خارجی زبان پشتو توجه داشت وبا این اصلاحات ظاهری در زبان پشتو،لوگوی بانیان پشتون را در پیشانی خود چسپ زدند و این بانیان پشتو تولنه آنچنان با تیشه پشتون ها در ریشه ها ی پشتون ها زد که زخم این تیشه را تا هنور بعضی از آگاهان پشتون به زبان میآورد چون این طرح نه به هدف خدمت به زبان پشتو بلکه به هدف وسیله ساختن زبان پشتو برای رسیدن به اهداف سیاسی بود و این طرح برعلاوه اینکه پشتون ها را در داخل افغانستان ضربه فنی کرد پشتون های پاکستانی را هم که طبق این طرح که باید به پشتونستان آزاد میرسید،ضربه فنی تر زد و به جای اینکه پشتون های محکوم پاکستان رابه پشتونستان آزاد رهنمایی کرده و حمل میدادند این پشتون های محکوم را جمع پشتون های آزاد پاکستان و حتی پشتون های افغانستا را در جمع این محکوم ها ،محکوم به تحت حاکمیت پاکستان کردند که حکومت پاکستانی ها در زیر شعار طالبان در مناطق جنوب وشمال ثبوت کننده حاکمیت سیاسی پاکستانی ها و حکومت بانک نوت های پاکستان در تمام افغانستان ثبوت کننده حاکمیت اقتصادی و چکن سوپ ها و منگل انفارمیشن سنتر ثبوت کننده حاکمیت فرهنگی پاکستانی ها است و این طرح برعلاوه سوغات های متذکره ویرانی افغانستان ،آواریگی افغان ها و بهانه برای تجاوز رنگارنگ خارجی ها ،تقدیم جامعه افغانستان کرد این مرحله که مرحله اول پشتو تولنه بود آنچنان تخم نفاق را زرع کردند ،که روس ها و ناتویی ها پطرول پاشیدند و کشور های همسایه آنرا آتش زدند که از بطن این زرع کردن،پطرول ریختن و آتش زدن، افغانستان با وضیعت فعلی تولد گردید که بنا به عیان بودن وضیعت فعلی افغانستان ضرورت به بیان نیست.
اما پشتو تولنه دوم توسط اشخاص که تا تار وپود کلا و چاپن کرزی ،نیکتایی عظیمی رئیس دادگاه عالی و ابا قبای اعضای پارلمان تار دوانده هستند ،با اهداف و روش های متفاوت نسبت به پشتو تولنه اول ،پشتو تولنه دوم راطرح ریزی کردند که این طرح از بدنامی سید مخدوم رهین وزیر اسبق وزارت اطلاعات و فرهنگ مبنی به آزادی خواهی بیحد وحصر شان شروع وبا ناکامی رهین برای بدست آوردن رای اعتماد ازمجلس نماینگان با استفاده از بیسوادی ملاهای بیسواد فارسی زبان ها ،رسیدن آقای خرم به مسند وزارت اطلاعات و فرهنگ،تغیر و تقرر اشخاص در مقام های فرهنگی ،تبدیل زبان لوحه های وزارت اطلاعات و فرهنگ و نگارستان ملی از زبان ملی به زبان بیگانه که همان زبان انگلیسی باشد و بلآخره تا به اینکه استفاده از واژه های زبان مادری جرم است ،ادامه دارد و این طرح تا نابود شدن کامل زبان فارسی ریخته شده است.
خرم صاحب بعد از اینکه در مسند وزارت اطلاعات و فرهنگ تکیه زد و یا اگر عریان تر بگویم در اولین پله راه رسیدن به اهداف فاشیستی خود گام گذاشت ،شروع به عملی ساختن مراحل اولیه این طرح ها را کرد که باید در مرحله اول اشخاص که امکان دارد خرم را در رسیدن به اهدافش همراهی نکند به روش های متفاوت از مسند های دولتی کنار گذاشته شوند که کنار نهادن نجیب روشن رئیس اسبق رادیو وتلویزون ملی با یک راهبرد بسیار زیرکانه ثبوت است برای ثابت بودن این ادعا ،اما مراحل بعدی عبارت بودند از تبدیل زبان لوحه وزارت اطلاعات و فرهنگ از زبان فارسی به زبان های پشتو و انگلیسی بدون زبان فارسی وزبان لوحه نگارستان ملی از زبان فارسی به زبان انگلیسی بدون زبان فارسی که خود به معنی زیر پاگذاشتن ماده شانزدهم قانون اساسی افغانستان است چون قانون اساسی زبان فارسی و پشتو را زبان های ملی گفته است و لوحه وزارت اطلاعات و فرهنگ به زبان های پشتو و انگلیسی بیان کننده این است که خرم خیل ها معتقد هستند که زبان های پشتو وانگلیسی زبان های ملی است نه زبان های یشتو وفارسی که این نشان میدهد که این خرم خیل ها یا آنقدر از سواد بی بهره هستند که زبان فارسی را در قانون اساسی افغانستان به معنی زبان انگلیسی دیده است و یا این ها به قانون اساسی افغانستان به حیث مادر قوانین احترام قایل نیستند و این قانون را بیشتر از چند ورق سیاه شده نمیپندارند و به ماده شانزدهم قانون اساسی که زبان فارسی را در پهلوی زبان پشتو، زبان ملی اعلان کرده است مانند یک فکاهی میبینند ودر مراحل بعدی این راهبرد فاشیستی خود را هر چی بیشتر نمایان کرد و خواهان وارد شدن رقیب به میدان گردید که در این محله آنقدر پارا از پایچه دراز کردند که تکلم به زبان فارسی که مطابق به قانون اساسی افغانستان زبان ملی است ، را جرم پنداشتن و متکلمین آنرا جریمه های گوناگون کردند در حالیکه قانون اساسی افغانستان بیان کرده است که" یک عمل وقتی جرم پنداشته میشود که قانون قبل از اجرای این عمل به تصویب وبه توشیح رسیده باشد و این عمل را جرم گفته باشد" در حالیکه در افغانستان هیچ قانون تصویب شده و توشیح شده موجود نیست که استفاده از واژه های مادری را جرم گفته باشد اما امکان دارد که این چنین قوانین بدون مراحل اداری خود در اذهان خرم خیل ها به صورت شفاهی به تصویب رسیده باشد که این همانا نظام قبیلوی است که خرم خیل ها افتخار آنرا دارند وامروز این پشتو تولنه دوم که جدیدا آغاز گردیده است بدون کدام نتیجه مثبت برای زبان خرم خیل ها تا قاف قیامت ادامه خواهود داشت و بانیان پشتو تولنه دوم مانند بانیان پشتو تولنه اول فقط دوست دارند که زبان پشتورا به حیث وسیله برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده نمایند نه خدمت برای زبان پشتوبه دلیل اینکه این خرم خیل ها اول استعداد انکشاف یک زبان را ندارند ثانیا روش اینها خدمت به زبان پشتو نه بلکه وسیله ساختن آن برای رسیدن به اهداف سیاسی است که من به حیث یک افغان امید دارم که برادران پشتون فریب این جلادان تاریخ را نخورده و اهداف شوم آنرا درک کرده و برای تمام پشتون های که واقعا به پشتون بودن و افغان بودن خود افتخار مینمایند ،انتقال بدهد تا همه برادر باشیم واجازه ندهیم که این ها دیگر با استفاده از احساسات پشتون به حیث وسیله برای رسیدن به اهداف سیاسی خود،استفاده نمایند.
برای روشن شدن بیشتر اهداف بانیان پشتو تولنه و تمیز کردن پشتو تولنه اول با پشتو تولنه دوم اگر یک مقایسه مختصر داشته باشیم ،واضح گفتار ما خواهد بود.
1)پشتو تولنه اول وسیله ای بود برای بقای حکومت یک خاندان که همانا خاندان شاهی باشد اما پشتو تولنه دوم وسیله است برای بقای قدرت چند فرد مشخص از قبایل مختلف.
2) طرح های پشتو تولنه اول فقط از طریق قدرت توپ و تفنگ عملی میگردید اما طرح های پشتو تولنه دوم در پهلوی قدرت توپ وتفنگ دارای قدرت های دیگر مانند صلاحییت های رسمی هم است.
3)پشتو تولنه اول خواهان آزادی پشتون های محکوم از تحت حکومت پاکستان بود و پشتون تولنه دوم خواهان محکوم کردن پشتو ن های آزاد در تحت حکومت پاکستان است .
4)پشتو تولنه اول فارسی را به دری عوض کرد(سند که جدیدا از آرشیف سفارت آمریکا در کابل پرس? به نشر رسیده بیان کننده این است که زبان فارسی زبان ها ی افغانستان تا زمانیکه قانون اساسی تدوین نگردیده بود به نام زبان فارسی مسمی بود و بعدا به دری تغیر نام کرد) و پشتو تولنه دوم میخواهد دری را به پشتو عوض نماید.
5) بانیان پشتو تولنه اول فقط حامی های داخلی داشت اما پشتو تولنه دوم برعلاوه حامی های داخلی از حامیان خارجی مانند آی اس آی پاکستان هم برخوردار است.
6)طرح های پشتو تولنه اول افغنستان را به صورت نامرعی صوبه پنجم پاکستان قرارداد اما با عملی شدن پشتو تولنه دوم افغانستان رسما صوبه پمجم پاکستان خواهد بود و نام افغانستان از جغرافیای سیاسی حذف خواهد شد.
7)بعد از اینکه طرح پشتو تولنه اول، افغانستان را ویران کرد غربی ها برای احیای افغانستان آمدند اما بعد از اینکه طرح های پشتو تولنه دوم افغانستان ویران نماید خداوند(ج) هم برای نجات ما افغان ها نخواهند آمد.
...............
و ده ها نتایج و تفاوتهای که فقط عامل ویرانی افغانستان بوده ،است و خواهند بودند.
من به حیث افغان که به افغان بودن خود افتخار کرده آروزو دارم که روزی افغانستان عاری از خرم خیل ها باشد تا تمام افغان ها اعم از پشتون ،هزاره ،تاجیک ،ازبک و....مانند برادر زندگی کرده و هویت ملی خود را بالاتر از هویت قومی خود حساب نمایند.
پيامها
18 فبروری 2008, 12:10, توسط صابر
حماقت وزیر باعث شده که تعداد زیادی موقع را مناسبت دانسته جنگ بین پشتون و فارسی را راه اندخته سود اندوزی کنند.
این سیاست امریکاست که با برافروختن آتش نفاق میان اقوام مختلف افغانستان آب را گل آلود کند و خود درین میان به آسانی ماهی صید کند. همانگونه که در عراق شیعه و سنی را به جان هم انداخت ، در افغانستان اقوام را به جان همی می اندازد که به حدی اوضاع آشفته شود که زمینه موجودت نیروهای خارجی تا چندین دهه در اینجا میسر شود، چون درین صورت اگر بالفرض امریکا بخواهد بیرون شود مردم از ترس برافروخته شدن جنگ های ملیتی و قومی و بازگشتن به سالهای خونین بعد از سقوط رژیم نجیب، عذر خواهند کرد که همچنان آنان بمانند.
متاسفانه درین استراتژی، امریکا از همه بیشتر روشنفکران مزدبگیر و جاسوس خود را به خدمت گرفته، اینان از آدرس مردم میخواهند جنگ بین پشتون و فارسی را راه اندازند در حالیکه مردم عام ما هیچگاهی اینقدر اختلافات قبیلهای نداشته اند آنطوری که تعدادی از روشنفکران پست و بی مسلک آنرا عنوان میکنند و غوغا را می اندازند.
18 فبروری 2008, 13:15, توسط امیرالمومنین ملا نصرالدین
وطن داران سلام
او وطن دار ای وزیر زورکائی را نماینده تمام مردم ندانین او بخاطر که چوکی حزب اسلامی را پر کده باشد وزیر شده اگه نه وقت د منطقه ما قوماندان بود سواد اش خیلی کم است ازو کده ملای قریه ما بهتر سواد داشت تعویض که نوشته میکد خیلی تاثیر داشت ای بیچاره از بی کفنی زنده مانده و خلاص
18 فبروری 2008, 14:24, توسط Mariam
Man khu hairan mandem ke khodawand chai dowrany ra awarda ast ke kashae masle Rustem Pyeman hum mekhaizad wa bari ei merdeum wa ei mulak ek tahleil saisay naweshta mekunad.
Rustem jan to baid aqhalan 20 sal tahasel kune baz sare eto muzuhat gup bazane. To gheir az einke bain murdem nefrate party der halaeke az waqhaet ham khabare nadare kar degar nkhuhai kard. Degar latfan chaizai nawaeshata nako ke khuda sharmande.
18 فبروری 2008, 16:54, توسط شاهد
وی صابر جانه!
منظور تان از روشنفکران آیا همین (روشنپکران!) مانند خرم و اتمر اند یا کسانی دیگر؟
19 فبروری 2008, 06:00, توسط صابر
منظورم هم روشنپکران خاینی چون اتمر، خرم و نظایر شان است و هم روشنفکرانی که از آدرس دفاع از زبان فارسی این جنگ را راه انداخته اند. برای من ملیت این روشنفکران مهم نیست، از هر ملیتی که هستند، وقتی بر ضد منافع ملت و کشور ما دست به یکچنین جنگ های ملیتی و قومی و سمتی میزنند، یکسان محکوم اند و خاین به کشور بربادرفته و مردم آزارکش شده اش.
18 فبروری 2008, 17:24, توسط David Bernsteinَ
Pro-Khorram Pashtoun chauvinist accuse Basir Babay and Dawood Ahmadi of showing disrespect for article 16 of the Afghan Constitution on language, which states, “National scientific and administrative terminology shall be maintained.” This accusation raises a number of serious questions. Was the constitutional process in Afghanistan democratic and legitimate? Where did the representative involved in the constitutional process get their legitimacy? Is it possible for a nation under occupation and in a state of chaos to write and eventually adopt a fair and workable constitution?
Everybody knows that the whole constitutional process was a mockery of even the façade of democracy and rule of law. The whole process was imposed on the Afghan population by the United States. Furthermore, the participants in the constitutional process were a bunch of semi-literate and even illiterate warlords, political opportunists, and selfish westaminated intellectuals. Thus the whole constitution-business was a sham. It is preposterous that the Pashtoun chauvinists buttress their argument on the basis of such a constitution—a worthless peace of paper. Could the constitutionalists make the US soldiers killing innocent civilians in Kabul in June 2006 accountable for their heinous crimes? The answer is a resounding NO because the Americans and their European allies, although imposed this constitution, do not recognise it. So much for the legitimacy of your “constitution.”
To comprehend the myth of the “maintenance” of the “national scientific and administrative terminology,” let me elaborate a bit on the tree concepts of “national,” “scientific,” and “administrative” in the Afghan context. First, the name Afghanistan, or Afghanland, is a relatively new phenomenon. What’s more, the term is anything but representative. Non-Pashtoun ethnic minority groups in Afghanistan have never identified themselves with this Pashtoun-imposed term, which is a legacy of the Anglo-Russian Great Game era. The number of scientific terms both in Afghan Farsi and in Pashto does exceed the number of your fingers. Scientific terms are either in European languages mostly English, or in Arabic. In the same way, administrative language is contaminated with European and Arabic words. Exceptions are, however certain military terms and a number of academic titles, which are in Pashto. Having said that, there is absolutely no reason to take pride in the “national scientific and administrative terminology.” A codified national scientific and administrative terminology is non-existent. Viewed in this context, the “maintenance” of “the national scientific and administrative terminology” is an absurdity.
There is, of course, a political angle to the “maintenance” of this reactionary tradition to consider. Since their Machtergreifung in the 18th century, the Pashtouns have always tried to follow a linguistic policy that marginalized Farsi, the lingua franca of Central Asia and the Indian subcontinent prior to Pashtouns Machtergreifung. This linguistic fascism reached its apex during President Dawood tenure. To be sure, the Pashtouns did not succeed in destroying Farsi. But they did manage to weaken the language by successfully driving a wedge between the Persian-speaking community in Iran and Afghanistan; the Pashtouns Persophobes created the term “Dari.” Unfortunately, given the Sunni-Shia fault-line between the Farsi community in Afghanistan and Iran, Dari as such found its way in the imagination of the Persian-speaking Sunnis in Afghanistan. For a while they took pride in this mythologized distinction and some are still doing so.
This false national arrogance defined by Farsi-phobia tricked the Persian-speaking Afghans into stigmatising anyone using Iranian-coined neologisms in currency in neighbouring Iran. Paradoxically, the Pashtouns themselves took inspiration from the intransigence of the Iranian people in preserving the Farsi language. More significantly, the Pashtouns indulged in morpheme-for-morpheme translation of Iranian-coined neologisms. A clear case of such translation was the POHANTOUN (DANESHGAH in Farsi) by the Iranian scientist and linguist Mahmoud Hessaby (Albert Einstein’s student). The first morpheme of the Pashtou lexeme POHAHA (most probably a spoiled version of the Arabic lexeme FAHAMA because many Pashtouns articulate /f/ as /p/) corresponds to the first Persian lexeme DANESH, and the second lexeme is TOUN, which identically matches with the Persian suffix GAH (place). A large number of Pashtou words beginning with POHA in academic titles have been introduced into Pashtou through the above-mentioned translation process.
While making use of Iranian methods of creating neologisms in Pashto, and institutionalising the application of these “stolen” neologisms as “national scientific and administrative terminology," the Pashtoun-dominated Ministry of Information and Culture in Afghanistan has recently punished two Afghan journalists for using the original Farsi words DANESHGAH, DANESHJOU, and DANESHKADEH can be understood by all Farsi speakers all across Afghanistan. Mr Abdulkarim Khurram’s move can only result in a more conscious use of Iranian terminology by Farsi speakers in Afghanistan, who simply would want to express their language identity — an identity that has been long brutally trampled by the Pashtouns in Afghanistan. Pahlawan Khorram’s not-fully-thought-through policy would further drive Farsi-speaking Afghans to identify themselves with the Iranians.
But nowadays, things have changed dramatically. Most Farsi speakers would not fall in the trap of Farsi-Dari divide, which has so far served the linguistic chauvinism of the Pashtun tribes in Afghanistan. Furthermore, the sheer volume of existing Farsi literature on every field of study makes it more and more difficult for the fossilised Pashto language to remain competitive. Instead of banning the use of Iranian-coined terms, Mr Khorram must try to find creative ways to revamp the stagnant and rotten Pashto language, and make it more attractive to Dari speakers (like English in Holland and Switzerland). A Herculean task at best and a losing battle at worst, given Minister Khorram’s misguided pertinacity of using brute force in preserving the crumbling status of his native language Pasho.
18 فبروری 2008, 17:42, توسط Faiq
Put your own name plz for your writing why you using David Bernsten name.
Shoma tamae fashest hai Irani nakam khuhaed shud. َ
18 فبروری 2008, 22:53, توسط هارون
من ندانستم که ما فارسی زبان ها چرا اینقدر با چند واژه زبان پشتو حساسیت داریم. امروز تکسی وان هزاره، بلوچ، تاجیک، ترکمن، پشه ای، پشتون، نورستانی و... همه پوهنتون را می شناسند و ما چرا باید آنرا دانشگاه بگویم، ندانستم این حساسیت از کجا آب می خورد؟
اجازه بدهید که من به حیث یک فارسی زبان تاجیک تبار به بردران پشتونم سر تعظیم فرود آوریم که در پوهنتون کابل چهار سال را با ما با زبان دری درس می خوانند وکوچکترین حساسیتی در این زمینه نشان نداده اند.
آیا حق می دهید که محصلان پشتون زبان نیز از مزایای پایتخت سود برده و خواهان تدریس نیمه به زبان پشتو شوند؟
بیاید فروتن باشیم و فروتنی را از محصلان پشتون بیاموزیم
19 فبروری 2008, 01:27
دوست عزيز!
پشتو تولنه به مثابه مرکز زبان و ادبيات پشتو ايجاد گرديده بود که اکادمی علوم فعلی افغانستان ادامه پشتو تولنه اول است.
بايقين که تحکيم وحدت ملی - تماميت ازضی و استقلال کشور پايان پشتو تولنه دوم (بنابر گفته شما) خواهد بود.
با احترام
kabuli
19 فبروری 2008, 07:11, توسط ahmadi
man ba navisande kamilan movafeqam
20 فبروری 2008, 20:25, توسط بریالی
برادران عزیز!
لطفاً نظریات این انسانی جاهل را نظریات همه از برادرانی پشتون خویش ندانید. کریم خرم (کرم خورم) یک انسان نهایت بی فرهنگ و بی وجدان است. و به نام پشتونها یک داغی بزرگ است.