رئیس جمهور کرزی؛ عملیات ناتو و تلفات ملکی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تلفات غیرنظامیان در لوگر؛ تجاوز خارجی:
آخرین تلفات ملکی ناشی از عملیات نظامی ناتو روز هفدهم جوزای 1391 خورشیدی در بره کی برک لوگر بوقوع پیوست؛ هرچند در این عملیات هشت نفر از طالبان حتی به تأیید مردم محل نیز کشته شدند. رئیس جمهور که در جلسه شانکهای چین بود با تعین یک کمسیون بررسی و کوتاه سازی زمان سفر و تقبیح این عملیات به شدت واکنش نشان داد. او پس از بازگشت در نشست فوق العاده با اعضای کمسیون حقیقت یاب و در جمعی خانواده های قربانیان دوام عملیات ناتو را که به تلفات ملکی بینجامد تجاوز خواند. سخنگوی ریاست جمهوری تصمیم دولت افغانستان را مبتنی بر مطالبه ی جدی از ایالات متحده امریکا در قطع عملیات های یک جانبه به رسانه ها توضیح داد و ادامه چنین عملیات را مغایر توافقات دوجانبه با امریکا و تجاوز برخاک افغانستان گفت. اما نه رئیس جمهور و نه سخنگوی وی از واکنش بعدی در برابر انجام چنین تجاوزی که احتمالش بسیار خواهد بود سخن نگفتند. نکته ی دیگری را که آنها ناگفته گذاشتند به وجود طالبان در میان اهالی و غیر نظامیان بر میگردد. رئیس جمهور کرزی نه این بار و نه بارهای دیگر که با قربانیان ملکی حملات نیروهای ناتو همدردی و همراهی نشان داد که باید چنین میکرد، از همان بازماندگان قربانیان نپرسید که طالبان در میان آنها چه میکردند؟
قربانیان غیر نظامیان قندهار، تجاوز که ؟
تلفات غیرنظامیان در قندهار ناشی از حملات انتحاری طالبان با تلفات افراد ملکی لوگر توسط بمباران قوای ناتو همزمانی داشت که هر دو عملیات بروز هفدهم جوزا بوقوع پیوست. شمار تلفات غیر نظامیان قندهار بیشتر از تلفات مردم ملکی لوگر بود. در قندهار هفتادو نفر کشته و زخمی شدند. سخنگوی والی قندهار تمام قربانیان دو حمله ی انتحاری طالبان را که پی در پی صورت گرفت افراد ملکی خواند. طالبان نیز مسئولیت این حملات را به عهده گرفتند. اما نه مقام های محلی قندهار و نه ریاست جمهوری در پایتخت و سخنگوی رئیس جمهور توضیح ندادند که خون های ریخته شده ی غیر نظامیان قندهار محصول تجاوز کیست؟ هیچ خانواده ای از قربانیان قندهار چون خانواده های قربانیان لوگر به دفتر والی و کاخ رئیس جمهور حضورنیافتند تا داد خونخواهی کنند و از قباحت و جنایت خون ریزان سخن بگویند.
ناگزیری ها و محدودیت های رئیس جمهور:
واکنش و حساسیت شدید رئیس جمهور کرزی از تلفات ملکی حملات ناتو تنها به موقعییت و مسئولیت وی در رهبری دولت افغانستان خلاصه نمیشود. تلفات غیرنظامیان که بیشتر در مناطق جنوب و شرق و در میان جامعه ی روستایی پشتون رخ میدهد پایگاه اجتماعی وی را در این مناطق که بسیار متزلزل و آسیب پذیر است، متضرر میسازد.
فلسفه گزینش حامد کرزی در رهبری دولت افغانستان پس ازتوافقات بن در دسمبر سال 2001 عیسوی در واقع توسط کشورهای غربی برهبری ایالات متحده امریکا به تعلقات قومی موصوف و نقش احتمالی وی در جامعه پشتون برمیگشت. تلفات ملکی ناشی از حملات ناتو نقش و موقعییت رئیس جمهور کرزی را در میان پشتونها نابود میکند. در حالی که کرزی به سختی و با مهارت بسیار زیاد قدرت نامتمرکز و در واقع متلاشی شده را که باری انورالحق احدی از آن در نشریه مطالعات آسیایی در 7جولای 1995 زوال پشتونها تعبیر کرد، دوباره برهبری خودش برگشتاند. هر چند کرزی در ایفای آن نقشی که غربی ها برای وی در جهت آرام ساختن جامعه پشتون به خصوص جامعه قبایلی و روستایی آنها و قطع رابطه و حمایت از طالبان و القاعده مدنظر گرفته بودند چندان مؤفق نبود. ناتوانی رئیس جمهور کرزی در این امر به مؤلفه های مختلفی بر میگشت و برمیگردد: از ناتوانی در ایجاد مدیریت و رهبری مؤفق و حکومت داری خوب تا موانع ناشی از حضور نیروهای امریکا و ناتو و زمینه های نامساعد اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور و تا دخالت پاکستان و تصفیه حساب های رقابت ها و خصومت های منطقوی در میدان افغانستان و غیره. اما رئیس جمهور کرزی برای آرام نگهداشتن و آماده سازی ذهنیت های اجتماعی در میان قبایل جنوب و شرق کشور تمام انگشتان خود را بسوی خارجی های غربی حامی خود و دولتش نشانه می گیرد. او با این نشانه گیری، تلفات ملکی عملیات نظامی نیروهای غربی را در رأس تمام دشواریهای رهبری دولت و کشور برجسته میسازد.
پیامدهای ناگوار و دشواریهای آینده:
شواهد و واقعییت های جاری در افغانستان نشان میدهد که حساسیت بسیار شدید رئیس جمهور کرزی در مورد تلفات ملکی ناشی از عملیات نظامیان غربی ذهنیت طالبان و جوامع روستایی و قبیله یی همسو با طالبان را در پذیرش مطالبات وی قانع نمیسازد. اما تبعات این سیاست برای دولت افغانستان و نیروهای نظامی و امنیتی کشور در هردو صورت ماندن و رفتن رئیس جمهور کرزی از مسند رهبری دولت بسیار ناگوار خواهد بود. جنگ طالبان به عنوان یک گروه افراطی تکفیر گرا و ابزار دست استخبارات نظامی پاکستان و متحدان منطقه ای اش پس از خروج نیروهای غربی ادامه خواهد یافت. دشواریهای ارتش و نیروهای امنیت افغانستان در این جنگ بیشتر از مشکلات امروز نیروهای ناتو خواهد بود. جنگ با طالبان در روستا ها قربانی های بسیاری خواهد داشت. دولت و ارتش افغانستان در این جنگ علی رغم عدم حضور نیروهای ناتو و امریکا، سالهای طولانی محتاج کمک های مالی و نظامی امریکایی ها و غرب باقی میماند. مسلم است که هر گونه تلفات غیر نظامی توسط عملیات نیروهای نظامی افغانستان از سوی مخالفان دولت به این کمک ها پیوند داده میشود. شاید فشار رئیس جمهور کرزی به نیروهای غربی بر سر تلفات غیرنظامیان به توقف عملیات نظامی یا خروج قوای غربی بیانجامد، اما وقوع چنین تلفاتی در جنگ نیروهای دولت افغانستان با طالبان به چه می انجامد؟ به خروج ارتش افغانستان از افغانستان و یا به تسلیمی دولت به طالبان و القاعده؟
ممکن است رئیس جمهور پاسخ درست و بهتری به این پرسش ها داشته باشند، اما زمانیکه بازماندگان عملیات غربی ها را در داخل ارگ و در کنار خود می نشاند از آنها بپرسد که طالبان در میان شما میکردند؟
پيامها
10 جون 2012, 17:14, توسط پرویز بهمن
مقالهء خیلی عالی ومستدل بود. امایک کمی ملاحظات املایی من درین مقاله می بینم خدا کند باعث آزرده ګی خاطر آقای اندیشمند نګردد فرق میان کلمات : (چی ) و(چه) (کی) و(که) باید در آینده اصلاح شود بهتر خواهد بود. مثلا قربانیان غیرنظامی قندهار تجاوز که. که اصلا باید ( کی؟) باشد ویا درجای دیګر که میفرمایند: اما وقوع چنین تلفاتی در جنگ نیروهای دولت افغانستان با طالبان به چه می انجامد؟ بهتر بود که نوشته میشد: به چی می انجامد؟
بااحترام
پرویز بهمن
11 جون 2012, 04:22, توسط اندیشمند
آقای بهن را عرض سلام و ادب دارم، امید وارم خوب و سلامت باشید.
از توجه و تذکر تان در مورد ملاحظات املایی سپاس. اما آنچی(آنچه) را شما گفته اید میتوان آنرا اشتباه یا به قولی غلطی املایی گفت یا نه(نی) ، جای بحث دارد. هنوز در زبان فارسی برغم آنکه زبان بسیار کهن ادبی در جهان است اشکالاتی در یکدست نویسی برخی واژه ها وجود دارد. همین آنچی را بعضی آنچه می نویسند و شماری هم آنچی. حتا، یا حتی، که یا کی .
در سایرکشورها برای انکشاف زبان رسمی و ملی شان انجمن های بزرگ دولتی و ملی وجود دارد. اینگونه مشکلات در مورد یکدست نویسی و واژه سازی ها برای زبان حل میشود و زبان توسعه می یابد. اما در افغانستان که میدانیم سیاست در جهت تضعیف، حذف و نابودی زبان فارسی است. آیا ممکن است تا انجمن غیر رسمی هم در سطح صاحب نظران این زبان تشکیل شود؟
10 جون 2012, 17:38, توسط کنیشکا قزلباش
بادرود و سپاس به خردمندان
و همچنان من سپاس می کنم از هم میهن گرامی که در طی این نظریات نگرانی های شان را مطرح ساخته اند.
ازنظر من پیمان های استراتیژیک افغانستان با کشور های دورونزدیک بعد از سال 2014 افغانستان را جرئت می دهد برای سربلندی و ایستادن برای حفظ منافع خودش و همکاری نزدیک با کشور های جهان.
البته دولت افغانستان برای حقانیت و مظلومیت مردم افغانستان در مدت این 10 واندی سال متقبل جانفشانی های زیادی شد. و در بازی که سالها قبل هنگام جنگ سرد بین دو ابر قدرت شرق و غرب شروع شده بود همیشه مورد حق تلفی ها قرار گرفت که تمام زیر بنا های آن نابود شده بود
.
در فزیک یک قانونی است بنام قانون عمل و عکس العمل ، به همان اندازه که مشکلات فراوان بر افغانستان وارد شد به همان اندازه تغیرات شگرف در ذهنیت های مردم و باور های مردم به میان آمد ولی من این را بگویم که مشکل ما ابعاد زیادی دارد ولی فیصدی بیشترش همانا بی علاقگی خود ما به سرنوشت ماست و هم سردمداران که یک بعدی فکر می کردند و بیشتر ایدیالوژیک بودند .
ولی امروز افغانستان توانسته ساختار های خویش را ترمیم و نو سازی کند گرچه 10 سال برای ساختن کشوری زیاد نیست ولی همین حالا بادرنظرداشت اردوی ملی و پولیس ملی وامنیت ملی و بقیه ارگان هابا فعالیت های سریع در بعد حکومت داری خوب بزرگترین آرزوی دولت وملت است .
دراین مدت باقیمانده اگر کسانی که تا به حالا با نگاه های دشمنانه به دولت نگاه می کردند . ناخوداگاه در خدمت آرمان دشمنان قرار می گرفتند یک باز نگری در خودشان بیندازند ومنفی نگری را بس کنند.
دیگر بعد از 2014 دشمنان نمیتوانند اعمال شوم شان را برای وحشت و دهشت و کشتار بی گناهان ادامه دهند. این امر قطعی است
سالها قبل آن طالبانی که در افغانستان پلان های شوم داشتند نابود شدند و جز چند رهبر که آنها هم نگران سرنوشت خود شان است چیزی باقی نمانده ولی زیر نام طالبان از سراسر جهان فریب خورده های احساساتی مسلمان و بی دانش بدام اینان می افتد و در کشور پاکستان با پول اعراب منظم میشوند.تا اعمال تروریستی انجام دهند.
ما باید امیدوار به آینده باشیم چرا مردم ما بیدارشده اند و دوست دشمن شان را تاحدی می شناسند وتنها سلاحی که در طول تاریخ همیشه کشور ما را تار ومار ساخته همانا تفرقه هاست .اگر روشنفکران افغان در هر جا برضد تبعیض نژادی و قومی و لسانی و مذهبی بجنگند و به این نکته پی ببرند که همه ما در گام نخست انسان هستیم و در گام دوم افغان هستیم.
که همین دو صفت برای رهایی کشور و مردم ما کافیست .
و اینکه اقوام زیادی در افغانستان وجود دارد همه در خاک و ساختار کشور و شهر شان حق و حقوق و مسئولیت دارند. و لازمه آن نجات و رهایی خویش و اطرافیان است .
و بعد از چند سال آهسته آهسته تصفیه سازی صورت می گیرد و کسانی شایستگی و لیاقت دارند در رئس قرار بگیرد اقوام را بگذار و اگر از اهل هنود افغانستان هم باشد.
و همان معیار های رهبری افغانستانرا پوره کند و برای سعادت و خوشبحتی مردم افغانستان تلاش نماید.
پس فرد فرد در مقابل پیشرفت و آینده خود و کشور مسئولیت دارند.
مخصوصا جوانان که دارای انرژی و توان بالاتری هستند.باید در الویت باشند.
دیگر غم نخوریم دشمنان هیچ کاری نمیتوانند برضد منافع ملی بکنند.
به امید یکپارچگی و وفاق ملی در سرتا سر افغانستان به رهبرای مردم افغانستان
به پیش بسوی آزادی و آبادی
داود خان این دوبیتی را میخواند ولی راهش را نمی دانست :
قبای زندگانی چاک تاکی
چو موران زیستن در خاک تاکی
به پرواز آو شاهینی بیاموز
تلاش دانه در خاشاک تاکی