سکوت ذلت بار خلیلی در قبال بهسود
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سکوت ذلت بار
پار سال وفتی که تلویزون نگاه، خبرهفدهمین سالروز تجلیل بابه در کابل را با تاخیر،و بعد از خبر تحویل دهی زندان بگرام به دولت افغانستان به نشر سپرد و آن هم در روز تجلیل، سوال های را در زهنم در رابطه با وفا داری خلیلی به
آرمان های رهبر شهید ایجاد کرد،
ولی با خود گفتم شاید کاری گردانندگان تلویزون باشد، کسانی که میگویند کم و بیش مسلکی هست ولی آرمانی نیست، اما با کدورت که بر دل ام پیدا شد دیگر هیچ گاه سراغ رسانه های که به استاد خلیلی وابسته است نرفتم، ولی همین دیروز بود که باز هم پی گیری خبر های جدید از بهسود ، مرا نا خواسته به سایت حزب وحدت مربوط آقای خلیلی کشاند ، با کمال نا باوری هر چه در میان سر خط اخبار صفحه ی سایت گشتم حتی یک جمله در باره اوضاع آشفته ی بهسود پیدا نشد، این بار دیگر کدورت گذشته ام به خشم تبدیل شد ، و سئو ذن ام نسبت به بی وفای خلیلی به مردم و رهبر شهید به یقین.
همه میدانیم که بهسود بازهم این روزها در آتش خشم دشمنان دیرین هزاره ها میسوزد ،و هنوز هم داستان فصاوت ظالم زاده گانِ قبیله ای برتر ادامه دارد، و بد تر ازان اینکه یخ زده گی غیرت هزاره ها هم به آن ایضافه شده است، و نیز روشن است که در و ضعیت حقوق شهر وندی هزاره ها نسبت به دوران های گذشته و بر نگرش
پشتون ها چه در دولت و یا هم در قالب کوچی و وطالب تغیرات چندان نیامده است، زمان عبدالرحمن هم هزاره ها را میکشت و اسیر میکرد و خانه های شان را آتش میزد، بدون این که از عواقب جنایات شان بیترسد، امروز هم همان کار را انجام میدهد با این تفاوت که دیگر اسیران هزاره را برای فروش نمیبرد و آن هم به خواطر نبود بازار خرید و فروش انسان است ،
پس واضح است که در چنین وضعیت سکوت مسئولین و مردمان هزاره معنای دیگری جز از ذلت پذیری نمتواند داشته باشد، و مردم حق دارد از رهبران شان بیپرسد که چرا سکوت؟ مگر ابعاد فاجیعه آن قدر بزرک نیست که عاملین آن را حد اقل محکوم کند و یا اخبار آنچه در بهسود اتفاق می افتد ارزش نشر و گذاشتن در سایت را ندارد؟ ویا اینکه بُعد فاجعه حتمن بزرک تر از افشار و زاول اروزگان باشد تا جناب خلیلی به خود آید؟ نمیدانم شاید.
در پایان این غزل، از لحاظ تکنیکی ناقص را به همه تقدیم میدارم
زخم خود را اي حريف اينبار كاري تر بزن
خواب ما سنگين شده تا دسته با خنجر بزن
چشم خود را بسته ايم بر روي زخم همد يگر
چشم ما را باز كن بر چشم ما نيشتر بزن
درد بي درد ي گرفته خيل ما را سال هاست
... ايل ما بي پاسبان است تيغ بر گير سر، بزن
ديو شب غفلت نكن تا ميتواني گرگ باش
جرم ما كه گوسفندايم كوريم و يا كر، بزن
نيست لازم چون زنان خانه ات، پوشي نقاب
بیشه خالیست از شفيع وصادق و سنگر، بزن
آن همه هيبت كه از ما ميديدي يادش بخير
شهرك و شهرت شكست آن كُوتل شيبر بيزن
تك سوار ما كه آتش ميپريد از سم اسپش
چند حقيري جای او ميدواند خر، بزن
مار هاي دوش خود را سير كن ضحاك وار
شهر خاليست ،خالي از مردانِ آهنگر، بزن
در سيد آباد خواهيم ديد ، روزي همديگر را
حال تو در بهسودم یک سر بکش یک سر بزن
طاهر هجران
این نبیشته برای نشر آماده است با تشکر از سر دبیر
پيامها
9 جون 2012, 17:06, توسط bamyan
خلیلی این روز ها تمام وجودش بی احساس شده و گوشها کر و قلبها مهر خورده است .
9 جون 2012, 19:29, توسط کنیشکا قزلباش
در پایان این غزل، از لحاظ تکنیکی ناقص را به همه تقدیم میدارم
البته با سپاس از سروده بسیار پرمعنی و پراحساست البته این غزل را شما در بحر رمل سروده اید .
یعمی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و من هن هم با اجازه شما خواستم کمی به آن بیفزایم امید که مورد پسند دوستان و افغانان عزیز قرار بگیرد و انگیزه باشد برای فکر کردن.
زخم خود را اي حريف اينبار كاري تر بزن
چونکه خواب سنگين شده تا دسته خنجر بزن
بسته ایم چشمان خویش بر درد زخم یکد گر
دیده را باز كن ویابر چشم ما نيشتر بزن
درد بي درد ي گرفته شهر ما را سال هاست
ايل ما بي پاسبان چون تيغ بدستی سربزن
ديو ظلم غفلت مكن تا ميتواني گرگ باش
جرم ما كه گوسفندايم بهرمطلب در بزن
نيست لازم تا زنان خانه ات، پوشند نقاب
بیشه خالیست با شفيع وصادق و سنگر، بزن
آن همه هيبت كه ميديدي زما يادش بخير
شهرك و شهرت شكست تا كُوتل شيبر بزن
تك سوارانی كه آتش ميپراند از سم رخش
چند حقارت جای او تعویض برای خر، بزن
مار هاي دوش خویشتن سير نما ضحاك وار
شهر خاليست ،فرصتی چون کاوةآهنگر بزن
در سيد آباد خواهیم ديد ، روزی همديگر
حال که در بهسود به آتش سوختندم سر بزن
طاهر هجران
10 جون 2012, 19:21
أقاى خليلى سخت ادم بزدل ومحافظة كار لعنتى هستيد كه طالب دكون مردم بهسود قالب زده وتو صداى خودرا بيرون نكدى وتو صدقه مزارى ومحقق شوى توجه خاص تو دشهرك حاجى نبى برارتو هسته وجوكى خود وموقف تقى خركوس را نكاه كو وخداوند روى تو معامله كر دوس را سياه كنه تو نكبت لعنتى هزاره را فروختى در طول هشت سال خود كدام هزاره را موقف ندادى وغير از دروغ وفريب ديكر كار نداريد وحضرت عباس روى تو ره سياه كنه هزاره( بجه بى يناه )
11 جون 2012, 08:25, توسط nadem
این فرد بطور سنبولیک نشسته ونظاره گر کشتار مردمش میباشد و صدها کم و کاستی که کرزی طی این ده سال برای هزارستان داشت فقط و فقط به خاطر بی کفایتی این فرد مفلوک میباشد . تازه محقق هم اشتباهات داشت اما این اواخر کمی گزنیش درست را انتخاب کرده است و لا اقل از حکومت گلایه کرد . این نامرد روز گار از کرزی گلایه نمیکند که کجاشد وعده و نوید های تو خرزی بی وجدان !!
11 جون 2012, 10:57, توسط قوربو زوار
شعر ازیک دردمند آزره : تانصریها وبیضه داران ولایت فقیه رهبر مااست * بدون کدام شک وشبه همچنان خاک برسرمااست . باعرض معذرت سخن این فقیر سراپا پرازتقصیر اینست که > شما باصطلاح برادران نصری ولی هم اکنون بخاطر کسب منفعت ورسیدن بقدرت هزاره خواه ، درکجا وچی وقت به نفع این قوم زجر دیده وستم کشیده کاری را انجام داده اید که بیشرمانه جنگ سالاران وقدرت طلبان خود را رهبر هزاره خطاب نموده وازآنها گله مند هستید . راستی میشود لطف نموده بفرمایید که اینها باطی کدام پروسه سیاسی - اجتماعی وتوسط کدام مردم رهبر شدن ؟