ماهی ای، در آب گل آلود رسانه ای
(اندیشه ای دیگر، شبیه همان گفتار شاعرانه )/ پاسخی بر نبشتهی پرتو نادری با عنوان پرسشی ماندگار، در گنبد روزگار به تاریخ 8 جوزا 1391 روزنامۀ ماندگار
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هیچ گاه با رییس جمهور سخنی نگفته ام، به زبان دیگر او هیچ گاه با من سخنی نگفته است ونه حتی در جمع شاعرانی بودم که امیری وسرداری مرا به دربار بپذیرند ودر آن جمع از سخنی و شعری امتناع کنم. چرا که جایی نمی روم که در آن سخنی نگویم!
نه آن محمود غزنوی را شایسته تناسب با عنوانی چون رییس جمهور می یابم ونه خویش را نقل هر بازار و هر بازار را طالب سکوت و سخن سرایی خویش. حال ناگزیرم تا سخنی را با مردم در میان گذارم هر چند رسانههای امروزی ارمغان اعتقاد راسخ همین رییس جمهور به آزادی بیان است، اما همواره آب گل آلود رسانه ای که دستهای سیاست زده ای، ماهی آزاد را آزار می دهد؛ ذهن مرا مشوش می سازد. به امیدی این گفتار را به زبان میرانم تا شاید رسانه ای فارغ از هیاهوهای سیاست، سخنم را به گوش مردم برساند.
در کشوری که بازار پرفریب سیاست و شاعرانگی های مکاره، احساس همدردی را از مردمی که آزادانه به پای صندق های رای می روند و آزادانه انتخاب می کنند؛ می گیرد، بیان نمونه ای از همدردی آن هم زمانی که عده ای از نا مزدان ناکام با بیانی تند که بیم آن میرفت جامعه را به سوی آنارشیزم و نا هنجاری بکشاند، جای لحظه ای تأمل وامید است .
دروغ گو دشمن خداست؛ از این صادقانه سخن گفتن واقرار به شکیبایی وسیاست مدبرانه رییس جمهور در سرزمینی که سالها تلاش شده است با سیاست فریب پرده بر حقایق زده شود، احساس خرسندی می کنم.
براستی که هر خاموشی و سکوت نمی تواند جایگاه رییس جمهور را در ذهن و روان مردم بالا ببرد، چرا که خاموشی خود می تواند هزاران هزار پرسش را برای ذهن و روانهایی که نخواستهاند بیدار باشند، بیدار می سازد. یک رهبر ویک رییس جمهور زمانی از ذهن سیاسی واجتماعی مردم سقوط می کند که در پیوند با بازیهای پر فریب سیاسی خود نیز همگام با آنان به سیاست پرفریب دست یازد. چون درچنین حالت مردم بازندۀ این سیاست بازیها خواهد بود و رسانه ها که می توانند سازندۀ افکار جامعه باشند، خود به باتلاقی از سیاست وسیاست زدگی مبدل خواهند شد. دریکی از شمارههای ماه اسد 1390 روزنامۀ ماندگار،گزارشی به نشر رسیده بود در پیوند با آقای نجفی وزیر ترانسپورت در این گزارش آمده است که آقای نجفی ادعا کرده اند که حامد کرزی را من رییس جمهور ساخته ام؛ ورنه داکتر عبدالله رییس جمهور بود.
من می خواهم این موضوع را از زاویهی دیگری دراین رسانه، مطرح نمایم که از این راز سر به مهر پرده بر افکند. حال باید آب گل آلود صاف شود که ماهی درآب گل آلود حتی نفس نمی کشد، چه جای سخن درآن!
براستی که جرأت میخواهد کسی گفته باشد که من رییس جمهور را از صندوق رای مردم در آوردم! ورنه وزیر فتح محمد خان هایی بودند که با اغوا گری هایشان رای مردم را به بیراهه می بردند.
ما درگذشته وزیر فتح محمد خان را داشتیم که گاهی این را به شاهی می رساند وگاهی آن را تا این که خشم تاریخ را بر ضد خود برانگیخت .آن خشم تاهنوز پایان نیافته است.
به تناسخ باوری ندارم، اما زمانی که عدهای از والیان وقدرتهای قومی وقبیله ای می کوشیدند با تکیه بر تعصبات زبانی و قومی وحتی امکانات حکومتی که براساس جبر حالات سیاسی وقت دراختیارشان بود، رای مردم خسته از سالها جنگ را، با کمپاین های کپی شده از کشورهای منطقه خصوصاً ایران به سمت خود جلب نماید وحتی دست به تقلب و فریب بزنند ودستآوردهای ارزشمند چند ساله را با شعارهایی که حتی تناسبی با ظاهر ائتلافهای پوسیدۀ شان نداشت، مورد سوال قرار دهند وجامعۀ در حال گذار به سمت رشد وترقی را، به سوی نابودی وآنارشیزم بکشاند. گویا روح فتح محمد خان حتی می توانست با حضور صدها ناظر بین المللی و رشد شعور سیاسی مردم، در جسم گروهی حلول یابد.
در این جا سلامت وعدم سلامت انتخابات تنها متوجۀ گروهی خاص نمیشود. تعدادی از مقامات قومی وسیاسی که حتی براساس جبر سیاسی از اراکین مهم نظام بودند، با تکیه بر تعصبات قومی و پروپاگند وشارلاتانیزم صرفاً برای حفظ وارتقای قدرت سیاسی خود روی اذهان وروان خستۀ مردم راه می رفتند وبا تکیه بر ائتلافهای پوسیدۀشان و اتکاء به روابط سازمانی پشت پردۀ شان، رای های مردم را به نفع خودمی کشاندند.
روزنامۀ ماندگار در ماه اسد 1390، چنین گزارشی را به نشر رساند. درست زمانی که دستهای آلودهای می کوشید اذهان مردم را نسبت به سلامت انتخابات مشوش سازد. از آن زمان تاکنون نه تنها آقای نجفی مهر بر دهان زده، بلکه رییس جمهور نیز خاموش است.
دریک جنگ رسانهای که جملات گوینده ای به سود طرفی قطع و گزینش می شود و حقیقت سخن پنهان می ماند، سکوت آقای نجفی به معنای رها ساختن خویش از جنگ رسانه ایست. خصوصاً در آن وقت که دستگاه رسانه ای اپوزیسیون می کوشید با دامن زدن به این گفتار مهر تاییدی بر ناسالم بودن انتخابات بزند. چرا که هدف آقای نجفی، بیان افتخارات او در کمسیون انتخابات بود که با وجود جهت گیری های قومی ولسانی اپوزیسیون، نقش بیطرفانه ای را بازی نمود وهر جا که امکان رای گیری های مشکوک وجود داشت تدبیر این کمسیون مطابق اصولنامه کاری شان، سلامت این انتخابات را تضمین کرد.
اما خاموشی رییس جمهور که به زعم عده ای سقوط او از جایگاه اجتماعی وسیاسی اش عنوان میشود، تدبیر خردمندانه ای بود که نمیخواست آب به آسیاب مخالفین بیفتد. چرا که جهت گیریهای رییس جمهورتنها در محدودۀ حاکمیت قابل بحث نمیباشد و اگر هم به عادت سیاسی دیرین، هر دو، وخصوصاً شخص رییس جمهور به پاسخی رسانهای میپرداخت، این آب گل آلود برای ماهی گیریهای بعدی ارزش واعتباری خاص می یافت. آنگاه چندین سال مشق دموکراسی، با دستان ملبس این سر چپه سواران مرکب آزادی بیان، به قهقرا میرفت.
اگر اعتراف صادقان رییس جمهور به خاموشی در مقابل خانواده های هلمندی، ذهن و احساس شاعرانۀ شاعری را درکشوری که در هر وجب آن تراژدی کشتن و انتحار توسط هر گروه حاکم است، بر نمیانگیزد، چطور ممکن است ذهن آماس زدۀ یک سیاست باز قوم اندیش را قانع سازد؟ واگر هم خاموشی، تاییدی بر ناتوانی وضعف راس حاکمیت است، باید پرسید دراین ضعف نقش فرد فرد افغانها و مدعیان سیاست و فرهنگ چیست؟
پاسخ خاموشی، تنها متأثر از ضعفهای یک رهبر نمیباشد، بل نتیجۀ سیاستهای گره خورده ایست که در طول سالهای متمادی از منابع متعدد اجرا شده است ونتیجۀ خاموشی هزاران فرهنگی قلم بدستی است که سالیانی دراز، گاه برای این و گاه برای آن خامه می زدند و آنگاه که جامعه را دچار طوفان ساختند، مشق آزادی و اسارت ستیزی را پیشه گرفتند!
من باور دارم که باید همۀ مان لب به اعتراف گشوده و خویش را در محکمه وجدان محکوم نماییم و معترف باشیم که چه وقتها شایسته بود سکوت می کردیم اما فریاد زدیم وچه وقتها که باید فریاد میکشیدیم، سکوت کردیم! چه وقتها نکته سنج باید میبودیم، اما نبودیم! و چه وقتها متأثر از تحریکات دیگران به دنبال گردی در شیر گشتیم وشیر را سرچپه کرده و هدر ساختیم!
آری گریۀ رییس جمهورما، گریۀ یک فرد نیست، گریۀ یک قشر نیست، گریۀ یک تاریخ محدود نیست، بلکه گریۀ چند نسل و چند دورۀ تاریخی و هزاران توده های فرهنگی وسیاسی است و اعتراف او ملزم به اعتراف تمام تودههای فکری میباشد، که نخواستند زیر چتر منافع ملی سیاست کنند و فرهنگ پاس بدارند.
وسخن آخراین که، اگر پیرمرد نقره بین گیسوی تاریخ ، این پرسش را پیوسته تکرار نمود که: جناب کرزی پیش از این که دیر نشده باشد و تو را توان گفتن نباشد، با فریادی بلند پاسخ ده که آیا تو را آرای مردم به ریاست جمهوری رسانده است ویا کس دیگر؟ پیش ازهر پاسخ، کودک شیرخوار آزادی به گروهی دیگر هم خواهد گفت : آغوش ریا کارانۀ تان بازوانم را آزرده است !
پيامها
4 جون 2012, 22:29
هچ چيز نفهميدم؛ د.حقيقی ( چرا حقيقی نيست!!) چه ميخواسته بگويد !
کدام نکته از قلم د. حقيقی(!) است ، کدام بخش مال پرتو نادری!
پرتو ناری ، همان کس است که تصوير زننده او در وضع بسيار متواضع و التماس کنان ، جلو يک جمع که به ديدار شهنشاه بلخ، استاد علامه ستر جنرال ا لحاج عطامحمد خان نور، رفته اند ، در سايت های انترنتی و رسانه ها وجود دارد!
پس چرا ميگويد دوره سلطان محمود گذشته است!
پرتو نادری ، هيچگاه شاعر مردم نبوده ، بلکه شاعر انجمن نويسنده گای ساخت اشغالگران شوروی بوده و يک چاپلوس تمام عياراست. پرتو نادری از همنشينان و آرايشگران واصف باختری است ؛ واصف باختری و پرتونادری ، درا نجمن نويسند ه گا ی، حتا فوسيل متعفنی به اسم دستگير پنجشيری را مدح ميگفتند و حق و حقوق ماهانه شان را از دست همين گنداب ، می گرفتند!
اين خانم های کمسواد نشسته در پارلمان افغانستان، خير و برکت انسانی شان ، از وجود وکيل و لات قلمزنی به اسم پرتو نادری ، افزونتر است! زنان نشانده شده در به اصطلاح شورا ی افغانستان، حد اقل در برابر قدرت نمايی ها و دست اندازيهايی گاه و بيگاه رژيم ضد بشری ولايت فقيه در افغانستان ، سر و صدا ميکنند، ابراز انزجار ميکنند؛ اما از لطيف پدرام ها و پرتونادری ها ، صدايی برنمی خيزد!
لطيف ناظمی ، يکی از شرکاء وندمای باختری و پرتو، فعلا مقيم فرانکفورت آلمان ، بسيار کوشيد که از حامد کرزی ، وکالتی يا رياستی يا سفارتی بستاند؛ چندين کس را واسطه کرد، اما نشد و اکنون در آسايشگاه غربت، علفچر جرمنی، با بطری ودکا ، در محافل شعر و ادب، ظاهر ميشود، درست به همان شکل و شمايلی که ايشان و باختری و پرتو ، در محافل فرهنگی (!) حزب ديموکراتيک خلق ، ظاهر ميشدند و از لينن و شولوخف و ماکسيم گورکی و ... نقل قول ميکردند و برای وطنفروشانی چون لايق و بارق و پنجشيری و مزدک و... کف ميزدند و هو را می کشيدند!
آقای د. حقيقی ، نميدانم چه ميخواسته بگويد ، ماهی کيست ؟ اگر منظور ازين تعبير پرتو نادری است، دروغ خشنی است، زيرا پرتو در پيشگاه انديشه و ادب امروز ، يک لجنزار است نه ماهی !
گويا اين د. حقيقی هم پسر خاله اوست !
در روزگار ما، وزغ ها همواره از ماهی ها پيشی می گيرند !احترام . نصير سحر خيز
8 جون 2012, 18:43, توسط محمود
برادر عزيز، عصباني نشويد!
آنچه شما مي گوييد، نويسندة اين مقاله نيز گفته است. بهتر است براي فهم بيشتر اين نوشته كه نويسندة چيرة آن، به زبان كنايه و استعاره آن را نگاشته، ابتدا نوشتة پرتو نادري خوانده شود و بعد، از اين برادر عزيزمان!
5 جون 2012, 00:33, توسط faredoon
افغانستان ، کشوری است که متجاوزان به ناموس و شرف مردم، نه تنها محاکمه نميشوند بلکه ، مقام و منصب و عزت و مکرمت می يابند!
دوستم هنوز خود را نماينده مردم ميداند!
تورن اسماعيل خان خود را امير مادام العمر جهاد و قيم اهالی هرات قلمدادميکند!
شاعران دريوزهگر و اديبان سرکاری و حتا جا سوسان معلوم الحال نيز هر سال به رنگی جامه ميپوشند و گويا خود را زبان ملت ، و قايد و رهبر ملی، می تراشند!
آقايان پرتو نادری ، لطيف ناظمی، واصف باختری و اذناب شان مثل سليمان راوش و عصر دولتشاهی و پدرام و ... همه خود را پيامبران سخن و خدمتگذار جامعه می انگارند؛ اما اينان پيامبران بی امت و تاجران دغل و دورويی و آفرينندگان بلاهت و نفرت اند!
آقای پرتو نادری همانقدر در وطن ، به « خدمت!خلق » مصروف است که آدم های مثل محقق و دوستم!
اين سياستگران ، سياسی کاران و نوچه های ادبی و فرهنگی شان، همه در خدمت استعمار اند و راهزنان شعور مردم !
اينان خود به « مواد مخدر» تبديل شده اند و ترياک توده ها ميباشند!
لطيف ناظمی، همه اعضای سابق انجمن نويسندگان را تا آخر دنيا ، روسياه و محکوم کرد!
آخر تا چه وقت، گندم نمايی و جو فروشی؟
وکيل شورا بودن در دوره کرزی، خودش يک جرم است!
اما گويا نويسنده مطلب، سعی کرده، نادری را بری الذمه کند، زهی خيال باطل!
8 جون 2012, 18:55, توسط عبدالخالق تقوا
دست مريزاد!
مقاله را خواندم. بسيار دقيق و ظريف نگاشته شده بود. آري به راستي فضاي رسانه يي كشور ما گل آلود و تاريك است. و در چنين فضايي، تمييز حق و باطل بسي دشوار است. اما در پيوند با موضوع مقاله، مطمين هستم كه نويسنده راست مي گويد و پرتو نادري خود يكي از شاعران درباري و فرهنگيان جيره خوار است كه در بدل پولي نوشته يي را راجع به نجفي و كرزي نوشته!
5 جون 2012, 07:14, توسط د. حقیقی
خواننده عزیز، میتوانید برای بهتر درک کردن این مقاله به نبشته جناب پرتو نادری که در روزنامه ماندگار به نشررسیده است، مراجعه نمایید.
8 جون 2012, 19:30, توسط ستار بصير
مقاله را كاملا درك كردم. پرتو نادري و امثال او بايد از جفاهاي خود در حق ملت افغانستان به خصوص جامعه فرهنگي كشور بگويد. بهتر است قضيه نجفي و كرزي را به كساني واگذارد كه لااقل مثل او شكم باره و لمپن نيستند.
5 جون 2012, 09:39, توسط نادر
آقای حقیقی،
من نیز ندانستم، که مقصد تان از نشر این مقاله پرتو نادری چیست. کدام بخش آن از نادری و کدام بخش آن تبصره شما برین مقاله ست. این مقاله در سایت خاوران نیز نشر شده است.
اگر منظور تان از تکثیر مقاله بود، کفایت میکرد، که لینک آنرا با تبصره کوتاه از جانب خود تان در چوکات پیام ها به خوانندگان مینوشتید. اگر منظور تان نقل قول از نویسنده بود، باید با گذاشتن ایزن (") بخش های مربوط به نویسنده و تبصره خود تانرا مشخص میکردید. متأسفانه از همه این قوانین نویسندگی در نشر این مقاله خبری نیست.
آزرده نشوید.
8 جون 2012, 19:08, توسط رامين بكتاش
از مطالعة اين مقاله كيف كردم. اين نوشته پاسخ محكمي بود به تمام كساني كه چون پرتو نادري، هميشه به حكم هوا و هوس و منافع شخصي خويش مي نويسند. اينها فرهنگ را بدنام كرده اند. آقاي نادري هيچگاه به مردم و دردهايش نينديشيده و آن نوشته يي هم دربارة كرزي و نجفي نگاشته بود، بهانه يي بود براي انتقام گيري از بزهكاري هاي پسرش كه شايد دوستان زيادي از آن باخبر باشند.
9 جون 2012, 05:47, توسط گلالی
دوست عزیز این مقاله کاملا واضح بود که از گفته های پرتو نادری برای اثبات دروغ بزرگش استفاده شده بود.
من لذت بردم. زنده باشی حقیقی
8 جون 2012, 19:27
اینا ره صرف از کونشان چرندیات گپ میزنن .
حاله دگه ای چی گپ هستک.
.خو من صبروم پوره شد.
صرف وختت حرام میشه.
بیسیار نالان و خفه شودم.
اعزاز سالار
8 جون 2012, 19:56, توسط ميترا مدقق
اگر از اين كه نجفي چه كرده و كرزي چه مي كند بگذرم،بايد گفت كه نويسنده بسيار خوب نوشته و به حقايقي پنهان زير لفاظي هاي عده يي بي شمار چون پرتو نادري اشاره كرده. نوشتن كساني چون او از قانون، عدالت و حقوق مردم بسيار كرك آور است. به او مي خواهم بگويم كه چه گلي به سر ادب و ادبيات زدي كه حالا سياستمدار شده يي. به جاي سياست پردازي و عوام فريبي، پسرش نستوه نادري را پند دهد.
9 جون 2012, 05:35, توسط مریم
خیلی زیبا و دندان شکن برای شخصی به نام پرتو نادری که چیزی جز چرندیات برای ادبیات و حالا برا سیاست نداشته است
9 جون 2012, 05:36, توسط عرفانی
فکر کنم پرتونادری وقتی این مقاله را مینوشته مشروب زیادی نوش جان کرده ، تشکر اقای حقیقی ما با تو هم نظر هستم
9 جون 2012, 05:39, توسط کابلی
پرتو نادری تو اگر دانا بودی اول پسر لوچکت را خوب تربیت میکردی بعد جامعه را، تو کی هستی که دیگران را نقد میکنی. همه از کارهای تو باخبرند.
9 جون 2012, 05:40, توسط باسواد تر از پرتو نادری
در ادبیات چی گوهی خورد که در سیاست میخوره، د قصه گبهای نادری نباشید
9 جون 2012, 05:42, توسط گلالی
نادری بشرم، پیر کهنه کار ادبیات را ، جوان وطن دوست به چالش میکشاند.
خیلی لذت بردم از نوشته ات. اقای حقیقی. قلمت نویسا باد دوست عزیز
9 جون 2012, 05:53, توسط فردین
تشکر حقیقی، حقیقتی را به اثبات رساندی. موفق و پیروز باشی
9 جون 2012, 06:09, توسط madina
tashakor, partow naderi hamisha jasos boda , az gozshta moze irani ha ra pak mikad hala moze jasos haye irani mesl abdolla ra
9 جون 2012, 06:24
نوشته جالب توجهی است؛امیدوارم این نوشته ها متنوع موجب روشنی بیشترمساءل سیاسی واجتماعی مان گردد.
9 جون 2012, 06:31, توسط منتقد
بله . سخن نویسنده در پاسخ به مدعای پرتو نادری گویای واقعیتهای موجود در جامعه ماست.
9 جون 2012, 06:32, توسط hashem
نوشته خوبی است،باید توجه داشت که همیشه آن که درجامعه بزرگ است یا به هر حال بزرگ مینماید نمیتواند صحیح هم باشد یا صحیح نظر دهد؛مهم این است که تصمیم ما باید جمع آرا باشد.
9 جون 2012, 06:36, توسط رشاد
سلام:
چقدر خوب میشه این نوشتهها مورد توجه مسئولین مملکتی واقع شوند تا از برای اصلاح نواقص سیاسی کدام عملی انجام بدهند. به امید توجه دولتمردان ما
9 جون 2012, 06:39, توسط masoud
گل زیباست غنچه باشد یا که گل خارچند روزی نقش گل را مینماید.صدق وراستی و حقیقت در حقیقت گل میباشد.
9 جون 2012, 06:39, توسط فرید
بسیار جالب. اما دریغ از گوش شنوا
9 جون 2012, 06:47, توسط دردمند
متن مقاله نشان می دهد که نویسنده با زیرکی و کیاست سخنان پرتو نادری را در بوته نقد گذاشته و با بیان ادله های روشن بطلان مدعیات آنرا نمایان کرده اند. هرچند جوابیه هم خالی از اشکال نیست و جانب انصاف نیز باید قدری بیشتر مراعات می شد.
9 جون 2012, 06:51, توسط رسول
نام خدا بیرار جان. خلص گپه زدی
9 جون 2012, 06:56, توسط زلمی
نویسند گپ درستی را بیان کردن باید دید جناب نجفی تا چه حد در خدمت به مردم خود صداقت نشان می دهند
9 جون 2012, 06:59, توسط خداداد
راستی هم چنین است . هیچ قلب تپنده ای برای خدمت به این مردم مستحق وجود ندارد. همه چیز بهانه ای است برای خدمت به جیب و اقارب