مقصر کیست؟
براستی این ترفندیکه همیشه حاکمان این آب وخاک دراین مدت طولانی ازآن استفاده کرده اند ومیکنند حقیقت دارد؟آیا عامل تمام این آشفتگیها بیرونی اند؟آیاامیران وشاهانیکه دراین زمان دراز حکومت کرده اند هیچ تقصیری نداشته اند؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندین قرن است که درقطعه ای ازربع مسکون که آن را افغانستان نامیده اند مردم وساکنانش افق روشنی را بتما شا ننشسته اند وگل های رنگارنگی که دردشت وگوهسار پهناور وسربفلک کشیده اش روئیده ومیروید؛ کام جان شان را با باران ذلال بهاری شستشو نداده اند. همیشه افقش مه آلود بوده وطوفا نهای مهیبی؛ هراز چند گاهی زندگی را، بکام شان تلخ وروز روشن شان را تبدیل بشام تار ساخته اند.مردم این سرزمین آنقدر نامردی ونامردمی را ازدست نابکاران چرخ پیردیده وکشیده اند که باور شان را بزندگی کردن درسایه صلح وثبات امنیت ازدست داده اند وصفا واخلاص وصداقت بامور دست نیافتنی وغیر ممکن،برایشان تبدیل گردیده است .این گلهای رنگارنگی که دراین بوستان کهن روئیده همیشه ازتابش مستقیم خورشید محروم بوده اند این منبع نوروحیات همیشه ازپشت ابرهای غلیظ ومتراکم خودرا برایشان عرضه کرده وتابش یک روز گرم ومستقیم خود را برای این لا له های رنگارنگ که مستحق آن بوده وهستند تبدیل بحسرت کرده است وهرگا ه که کوچکترین روزنه ای برای تابش خورشید برفراز این سرزمین بازگردیده است، باردگر بادهای مخالف ازچپ وراست وزیدن گرفته وابرهای سیا ه وفتنه خیزرا ازاطراف و اکناف عالم برفرازآنها جمع کرده وطوفانها ی خانه برانداز را دراین وادی براه اندخته اند .
واما ساکنین این سرزمین رنج دیده ومحنت کشیده تمام مصائب وبلایای که اززمین وزمان برفرقشان باریده وهنوزهم میبارد را باورکرده وآنهارا مقدرونصیبه ای ازلی خویش پنداشته اند وخفاش صفتان که همیشه ازتاریکی ها برای صید طعمه شان استفاده کرده ومیکنند نیز براین باور مهر تأیید زده اند تا دراستمرار تاریکی خونهائی بیشتری را ازکالبد بی رمق این مغضوبین زمین ومحرومان زمان بمکند.
برای اینکه اربابان زرو زور وتزویراین وضعیت آشفته وپریشان را توجیه کنند وآب های صاف وذلال اخوت وبرادری را دراین گوشه ای دور افتاده ( ازخیل سریع پیشرفت تمدن انسانیت) تیره میکنند؛ تا ماهی مراد را ازاین آب گل آلود؛ صید نمایند وهمیشه خود شان را منزه ازهرعیب ونقص دانسته وتقصیر تمامی رنج ها،دردها ومصیبت های را که درطول سه صد سال واندی خواب راحت را ازچشمان پاک ومعصوم مردمان این آب وخاک گرفته اند رابگردن اجانب وبیگانگانی انداخته اند ومیاندازند که دشمنان این مردمند وهمراهان ویاران شیاطین که دشمن تمامی بنی آدم اند؛ مخصوصا مسلمانان مخلص وپاک دین این مرزو بوم؛ دراین میان خودشان سرتا معصوم اند وپاک دامن که هیچ گردی بدامان شان ننشسته ونمینشیند .
براستی این ترفندیکه همیشه حاکمان این آب وخاک دراین مدت طولانی ازآن استفاده کرده اند ومیکنند حقیقت دارد؟آیا عامل تمام این آشفتگیها بیرونی اند؟آیاامیران وشاهانیکه دراین زمان دراز حکومت کرده اند هیچ تقصیری نداشته اند؟وامروز کسانیکه بازهم ازهمان تبارو خیل گناه یازده سال واندی، بی کفایتی را بگردن این وآن میاندازند راست میگویند؟آیا اینکه مملکت ما امروز جزء فاسدترین کشورهای جهان بعد ازسومالی شناخته شده هم تقصیر بیگانگان است؟یا اینکه نه مقصر مردم بی دست وپای این بوم و براست؟یا اینکه هیچ کدام مقصر نیست بلکه این هردم شهیدی سرنوشت ماست؟وما خود هیچ نقشی اعم ازملت ودولت درطول تا ریخ دراین رسوائیها نداشته ونداریم؟ براستی مقصر کیست؟.
یک فرق اساسی میان انسان وحیوان بلکه تمام موجودات دیگر، حد اقل آنچه را که تا کنون بشربروی زمین شناخته است؛ این است که تمام انسان ها بلا استثنی دارای نیروئی بنام تفکر وتعقل اند وهیچ فرقی دراین جهت؛ میان نژادهای گوناگونی ،بشری نیست وهم چنین فرقی میان زن ومرد هم نیست. اگرچه بعضی تحقیقاتی تجربی میگویند وزن مغز زن که آلت تفکر واندیشیدن است چند گرم ازوزن مغز مرد کمتر است ومغز مرد چند ملی گرم اضافه تر است ویک تفاوت های بیسیار جزئی دیگر درنیم کره ای مغز چپ وراست زن ومرد گفته اند وجود دارد ولی این، تفاوتی دراصل نیروی اندیشه وتفکر ایجاد نمیکند.
مشهوراست که میگویند مادر تمدن وپیشرفت انسان درروی زمین احتیاج است این احتیاجات ونیازها بوده است که انسان را به سوی خلاقیت سوق داده است ومیدهد. شاید این حرف درستی باشد ولی درک احتیاجات ونیاز واقدام برای رفع آنها کار نیروی تفکر است وبکار گرفتن درست این نیرو است که انسان هارا قادربخلاقیت میسازد وگره های کور وبسته ای زند گی فردی وا جتماعی را بازمیکند، چیزیکه امروز ودرگذشته، اززندگی جمعی مردم افغانستان غائیب بوده واین مردم را آنقدر ازکاروان پر شتاب تمدن بشری دور ساخته است که اگر ما بخواهیم باین مرحله ای که جهان معاصر رسیده است برسیم باید سرعت عملکرد درست مان را بسرعت نور برسانیم والا غیر ممکن بنظر میرسد که خود مان را باین قافله ای پر شتاب وصل کنیم.
با توجه بفراز وفروهای که درتاریخ افغانستان رخ داده ومیدهد وآنچه را که امروز شاهد آن هستیم؛ با اندک تأمل پی میبریم که ریشه تمام مشکلات تاریخ افغانستان نه بیرون ازمرزهای جعرافیای آن بلکه دقیقا درخود همین سرزمین ودرتفکر واندیشه مردم آن نهفته است مخصوصا ریشه ای اصلی واساسی این سیه بختی وتیره روزی درمغزواندیشه ای کسانی جای دارد که خود شان را همیشه منزه وپاک جلوه داده اند. وازطرفی همین ها هستند که بازهم میخواهند مثل گذشته مردم را بفریبند وخرد مرادشان را که هما نا سوارشدن بریابوی جهل توده ای مردم است افسارش را بدست بگیرند.
اما امروز نسبت بگذشته تفاوت های چشم گیری پیدا کرده است ومردم افغانستان مخصوصا ملیت های محرومتر این سرزمین خودرا شناخته اند ودرک کرده اند که ما هم درردیف کسانی هستیم که صدها سال ببهانه های مختلف مارا ازتمام حقوق محروم نگهداشته بودند وهمه چیزرا منحصرا برای یک تبار میخواستند وچنانچه امروز هم همینطور میخواهند.
بنا براین مقصر اصلی درخرابی افغانستان طرز تفکر واندیشه است نه خارجی ها؛ تا مردم افغانستان عموما وبانیان استبدادوا نحصار طرزتفکرواندیشه شان را خصوصا تغییر نداده اند بهیچوجه این آب وخاک روی آبادی را نمیبیند تااندیشه های ذیل در افغانستان موجود باشد نمیتوان شاهد تحول چشم گیری درعرصه ای اقتصاد ورفاه اجتماعی ویا امنیت وثبات سیاسی درزما ن نزدیک ویادوربود.
1.برادربزرگتر
برادربزگتر اصطلاحی است که آن رادرکتابی بنام دویمه سقاوی نویسنده ای بنام مستعار «سمسورافغان» بکار برده است این کتاب که چندین بار ودرتیراژچندین هزار نسخه ای به چاپ رسیده است یکی ازپرتیراژترین کتابهای است که تا کنون بزبان پشتو چاپ گردیده است.هیچ کتابی مثل این کتاب که درآن پشتونها برادربزرگتر خوانده شده اندباین اندازه پرطرفدار نبوده است. علت این اقبال چه میتواند باشد؟محتوای این کتاب درحقیقت محصولی فکر جمعی باصطلاح روشن فکر پشتونها نظیر اسمعیل یون،انورالحق احدی،حسن کاکر،روستار ترکی،سلیمان لایق وکسانی دیگری که هریک خود را دارای درجه ای دوکتری وپرفسوری میدانند میباشد که زیر نام مستعار سمسور افغان درزمان طالبان درتیراژوسیع درافغانستان،پاکستان وحتی درشوروی وسائرنقاط دنیا طبع وپخش گردید؛اگرانسان بدون پیشداوری وبا فکر آزاد این کتاب را مطالعه کند بدون تردید آنهم درعصریکه تیکنالوژی وعلم تمام مرزهارا درهم نوردیده است،دچار حیرت وتعجب میگردد ویقین میکند که با این طرز تفکر که دراین کتاب عرضه گردیده والآن هم پدید آورندگان آن دررأس اهرم قدرت قرار دارند ممکن نیست افغانستان روی خوشی وسعادت راببیند.
2. اکثریت واقلیت ها
این فکراکثریت واقلیت که سالهای سال است دست آویز دست قوم حاکم قرارگرفته نیز فکر باطل ودوراز واقعیت میباشد ونیزدرکتاب نام برده اصطلاح برادربزرگتر را برهمین محاسبه غلط ودورازواقیعیت بنا ساخته اند که چون قوم پشتون دراکثریت مطلق قرار دارد پس برادر بزرگتر است وحق حاکمیت مطلق نیز مال آنهاست، تمام اقوام دیگر افغانستان چون اقلیت مطلق هستند مؤظفند که بدون چون وچرا حاکمیت وتمام کلتوروعنعنات وزبان آنهارا معرف خویش قرار دهند وبپزیرند.در غیرآنصورت آنها خطاکارندومستحق توبیخ ؛ وبرای این باور شان بقانون مترقی دیموکراسی امروز دنیا نیز استشهاد میکنند، که این حرف با منطق روز نیز که حق حاکمیت واستعلا را ازآن اکثریت میدانند منطبق است؛متأسفانه این حرف نامعقول وبی بنیاد را، با دیپلوماسی فعال بقدرتهای دنیا نیز با ورانده اند؛ولی هیچ کس ازاینها تا حال نپرسیده اند که این حرف را شما براساس کدام آمارو ارقام میگوئید؛اگرشما راست میگوئید وبه این گفته ای خویش باور دارید چرا جلو آمارگیری علمی نفوس اقوام کشور را به بهانه های مختلف میگیرید؟ چندین مرتبه قرارشد که آماری علمی ودقیقی ازتمام مردم افغانستان گرفته شود حتی درهمین آواخیر سال 1386 شمسی ولی بعد ازسروصداهای زیاد؛ بکلی فراموش شد؛فلسفه ودلیل این ممانعت ها چیست؟جزء اینکه تمامیت خوا هان قوم حاکم نخواسته ونمی خواهند که درافغانستان کارهابرطبق شفافیت ووضاحت پیش برود چون میدانند اگر پرده ها برافتند این دروغ تاریخی چند صد سا له شان برملا شده وادامه استبدادو انحصارشان درهم میشکند درحالیکه این دروغ تاریخی کارائی خودرا ازدست داده است، ولی بازهم طرزفکرواندیشه ای اینها تغییرنمیکند وآیابا این وضع میتوان انتظار بهبودی رادروضعیت آشفته وبهم ریخته ای این سامان داشت ؟ درحالیکه اندیشه همان اندیشه ای عبدالرحمانی است.
3.اندیشه ای کوچیگری
یکی ازمعضلات جدی که دامن گیر جامعه افغانستان هست وسیاست مداران قوم محوروقبیله گرا ازآن به عنوان اهرم فشار برعلیه ملیت های دیگر استفاده کرده ومیکنند تفکر کوچیگری است،کوچی ها ازهرگونه مسؤلیت ومکلفیت ها درقبال سرنوشت ملی معافند ودرتمام امتیازت ملی شریک،دزدی وچپاول اموال ساکنین افغانستا ن مشخصه ای شان است وتعدی تجاوز به اموال ومحصولات مردم پیشه شان؛ ودرامتیاز گیریهای سیاسی هم جزءقوم حاکم حساب میشوند درحالیکه تابعیت شان معلوم نیست وبه هیچ حدو حدودی هم پایبند نیستند ودین شان پختونوالی وشعاروعملکردشان سپین پشتانه است؛ آیا با وجود چنین افکاری که حتی روشنفکران قبیله هم ازاین سیره پشتبانی میکنند آمدن صلح وثبات درافغانستا ن ممکن است؟با وجود چنین افکار قرون وسطی بازهم ما باید این مطلب را که ناآرامی وبهم ریختیگی این مرزوبوم؛ براثر مداخله ای بیگانگان است را با ورکنیم؟ درحالیکه بخش ازیک جامعه حاضر نیستند که هیچ قانونی را بپزیرند وخود شان را مافوق قانون بدانند وعده ای دیگیری هم که خود شانرا درس خوانده وروشنفکر میدانند نه تنها ازاین شیوه ای قرون وسطائی؛ حمایت میکنند بلکه برای تحمیل آن بردیگران طرح ونقشه میریز ند؛ با این وصف؛ امیدی برای اصلاح وپیشرفت باقی میماند؟ومیتوان باور کرد ویروس های که، جامعه ای افغانستان رافاسد کرده وارداتی است ودرزیر سر بیگانگان ؟هیچ عقل سلیمی این حرف را باورنمیکند. ازقدیم گفته اند که: ماهی ازسر گنده گردد نی زدم* ما اگر واقعا درصدد بهبود این وضعیت ناگوار وشرم آور هستیم باید اینگونه افکار پوسیده ای را که ثمره چندین قرنه اش جزء رنج وخواری نبوده است دوربریزیم؛ آنگاه است که میتوان امید واربود افغانستان خود را بکاوران درحال صعود جامعه ای بشری ملحق بسازد.
4. خلط عنعنات با قانون وفرادست نشاندن آنها
متأسفانه امروز که بشر کار زمین را بانجام رسانده اندوپنجه درآسمان انداخته اند ما برای حل مشکلات پیچیده ای سیاسی امروز با وجود قوانین مدون؛ ازرسوم وعنعنات پوسیده ای صدها سال قبل ،که انسانهای اولیه برای حل مشکلات ابتدائی شان ازآن استفاده میکردند ما هم بدلیل که رسم پدران ونیا کان ما بوده استفاده میکنیم وآنرا فراتر از قانون میدانیم وهر چقدر هم عقلائی عالم دادبزنند درزمانه ای که محاسبات اجتماعی وسیاسی با حرکت نور سنجیده میشود وحتی ریاضیات فیثاغورس هم پاسخ گو نیست نمی توان با این رسومات مشکلات را حل کرد ولی گوش سیاست مداران تاریک اندیش ما بدهکار نیست. پس بنا براین مقصر اصلی درویرانی ملک طرز اندیشه ها وتفکرات است واگرعامل بیرونی هم دخیل باشد درمرحله دوم وسوم است*دردرون ما تب وتاب ازدل است*خاک را بیداری وخواب ازدل است.
پيامها
21 می 2012, 11:00
ma hama moqassereeem
agar ma dasta nashaweem heech tabari resha haye ma ra qatta karda nametawanad
pas ma moqassereeeem
agar ma seyahi lashkar nashaweem heech zormande zorgoye karda nametawanad
aslan zoore zoormandan ma hasteeem
pas rahe hal een ast ke chashmane khod ra baz koneem wa na khod agah alate daste een ya aan qarar na gereeem
ok