نقد چیست و نقاد کیست؟
نکته ی دیگر کلی گویی در نقد است. این شیوه ی نقد خواست و اراده افراد را در نظر نگرفته و خود به کاریکاتور تبدیل میشود که فردیت و نظر را قربانی دید جمعی کرده و بدین صورت توجیه عمومی پیدا میکند. بدین معنی که افراد با شعارهایی کلی از قبیل آزادی، انسانیت و صلح جلوه می نمایند و با این شیوه مانع و سدی در برابر روشنگری می شوند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در جوامع سنتی انسانها بطور کل فاقد اراده ی مجرد اند. در چنین جوامع، حاکمین با زور و قهر شخصی یا دولتی نقد را ممنوع ساخته ومنتقدینی را که بر اساس نارضایتی، سیستم و یا نظری را نقد می نمایند، سرکوب می کنند. و اما در جوامع مدرن سرمایه داری "دید انتقادی" به بحران کمبود مواجه نبوده ، بلکه به مثابه ی یک شیوه ی آموزشی مدرن و یکی از اصول کثرت گرایی در "جامعه ی شهروندی" تشویق و حمایت می گردد.
در جوامع سنتی انسانها بطور کل فاقد اراده ی مجرد اند. در چنین جوامع، حاکمین با زور و قهر شخصی یا دولتی نقد را ممنوع ساخته ومنتقدینی را که بر اساس نارضایتی، سیستم و یا نظری را نقد می نمایند، سرکوب می کنند. و اما در جوامع مدرن سرمایه داری "دید انتقادی" به بحران کمبود مواجه نبوده ، بلکه به مثابه ی یک شیوه ی آموزشی مدرن و یکی از اصول کثرت گرایی در "جامعه ی شهروندی" تشویق و حمایت می گردد. ارگانهای دولتی و مطبوعاتی، علوم آزاد اجتماعی، احزاب رقیب و حتی افراد وظیفه و مسئولیت خویش میدانند که به اصطلاح "انتقادی" بیندیشند. به سخن دیگر، رویکرد "انتقادی" یک رکن کثرت گرایی در جوامع مدرن سرمایه داری می باشد.
چنانکه امروز در جوامع مدرن "آگاهی حاکم" نه تنها مانع وسدی در برابر"دید انتقادی" ایجاد نمی کند، بلکه در زمینه های مختلف به "نقد اصلاحی" می انجامد. باز نگری و نقد بنیادینی که با تحلیل علمی قصد تخریب و ویرانی نظریه و افکار فرد مقابل را داشته باشد(چرا که در ذات خویش به ریشه توجه دارد و ویرانگر است)- تا بدین طریق نام نقد را کسب کند- کمتر به چشم می خورد. در جامعه ی شهروندی دموکراتیک، شیوه ی "علمی" کثرت گرایی دموکراتیک،با همه قوانین و اصول آن، صرف "نقد اصلاحی" را تبلیغ کرده ، اصولا از نقد بنیادین بر روابط حاکم ترس داشته و هر گاه که در محافل علمی و سیاسی نقدی رادیکال از سیستم ارایه گردد، مدافعین کثرت گرایی در "جامعه ی شهروندی" از منقد بدیل(الترناتیف) می طلبند، بی آنکه به محتوای نقد توجه کنند. پرواضع است که بدیل نیز باید از دیگاه و نظریه حاکم فاصله نداشته باشد.
بصورت کل نقد بیان نارضایتی با یک شخص، با یک دولت، ویا یک سیستم وغیره بوده که منتقد به آن می پردازد. این نا رضایتی ها باعث می گردند که فعالیت های ذهنی صورت گیرد و آگاهی در جامعه پدید آید.
در زمینه ی نقد در جامعه شهروندی مقایسه منحیث یک اصل درست شناخته شده است. و در همین زمینه علایق و ایدیولوژی ها نا دیده گرفته می شوند که داوری عینی را در رابطه با پدیده های اجتماعی مشکل و غیر ممکن می کند. همچنان باید گفت که مقایسه ی یک نقد با نقد دیگر به مفهوم چشم پوشیدن از محتوای آن نیز می باشد. هنگامی که منتقد نتواند روابط عینی را در جامعه درک کند به ذهنی گرایی متوسل می شود که پیآمد آن تناقض دنیای بیرونی با دنیای داخلی می باشد.
منتقدینی هستند که در یک چنین توهمی بسر می برند و گمان می کنند که دنیای عینی را درک کرده اند. و از آنجاییکه امر واقع با وضع ذهنی آنها هماهنگ نیست، به این تصور میرسند که باید کمبود و نقص در دنیای خارج از ذهن آنها وجود داشته باشد و نه در خودشان. بدین صورت و ضیعت عینی مسئول شمرده میشود که فاعل بدان آشنا و هماهنگ نشده است. فقط دانش و فهم در رابطه با درک امر واقع میتواند معیار و کمکی برای نقد شود.
در مقایسه دو پدیده، که اکثرا عنصر و عامل اصلی آن احساسات بوده و به شکل معیار سنجش ظاهر میشود، ربطی با داوری، که بر پایه ی عقل استوار است، ندارد. در بسیاری از موارد این معیار های احساساتی و تهی از محتوا به عنوان نقد به خورد مردم داده می شود که برای خیلی ها قانع کننده نیز می باشد.
نقد ی که بر پایه ی احساسات و ناراض بودن استوار است و به نقد جوانب شخصی و روانی می بخشد، خود احتیاج به نقد دارد، زیراکه یک چنین "نقدی" هیچگونه توجهی به محتوا ندارد و نقد را به سطح یک پدیده ی شخصی و اخلاقی تقلیل می دهد. (نگاهی به نقد_ انتقاد_ و نقادان، نوشته داکتر ظاهر حکمی)1
نکته ی دیگر کلی گویی در نقد است. این شیوه ی نقد خواست و اراده افراد را در نظر نگرفته و خود به کاریکاتور تبدیل میشود که فردیت و نظر را قربانی دید جمعی کرده و بدین صورت توجیه عمومی پیدا میکند. بدین معنی که افراد با شعارهایی کلی از قبیل آزادی، انسانیت و صلح جلوه می نمایند و با این شیوه مانع و سدی در برابر روشنگری می شوند.
دید "انتقادی" و مقایسوی در باره ی یک سیاست مداری که از نگاه ظاهری، ذکاوت و غیره کمبودی دارد، به این معنی است که آنها از یک زاویه ی " ایده آل " به این موضوع می نگرند؛ ایده آلی که اعتراض و" نقد" را از هر نوع کیفیت انتقادی تهی می کند. اینگونه "نقد" نمی تواند درک کند که وظیفه ی یک سیاستمدار چیست؟ در چه معاملاتی ذیدخل است و کدام اهداف را دنبال میکند؟ آنها با این دید" انتقادی" و مقایسوی شان فراموش میکنند که برای شغل سیاست واقعاءً ذکاوت و ظاهر رسا وغیره مطرح نبوده ، بلکه کنش و طرز دید آنها ،که تنها عامل و فاعل قدرت هستند، و دیگران باید از آنها اطاعت نمایند، مطرح است. در صورت عکس آن هنگامیکه معیار ها ی ایده آل و اخلاقی مطرح نباشد، معلوم خواهد شد که آنچه که بنام "نقد" به میدان آمده، فاقد هرگونه محتوا است.
دید انتقادی به شکل ذهنی آن، که افراد در جامعه مدرن با آن تجهیز هستند، و حق " آزادی گفتار" آنرا تضمین میکند، هیچگاه این هدف را دنبال نمیکند که منتقد به شناخت دقیق از پدیده های اجتماعی دست یابد، بل هدف اصلی آن حفاظت از رقابت در روند کثرت گرایی در جامعه ی شهروندی می باشد وبس. " دید انتقادی" بصورت کل به عنوان یک اصل از سوی حاکمیت برسمیت شناخته شده و با معیارهای اخلاقی و ارزش های حاکم در این جوامع سازگار است که نه تنها هیچگاهی حاکمیت را به خطر مواجه نمی کند، بلکه آنرا تحکیم می بخشد.
1. آقای داکتر ظاهر حکمی در مقاله شان"نگاهی به نقد(انتقاد) و نقادان" در سایت گفتمان کوشش کرده اند که نشان دهند ، که چه کسی اجازه ی نقد را دارد. بعد از پند و نصیحت در اخیر به این نتیجه میرسند: " مسلم است هیچ انسانی از اشتباه و عیوب خالی نبوده (ولو منم و یاخودت) در هر جسم زنده حرص و خودخواهی(داشتۀ طبعی) بمقدار کم و یا زیاد وجود داشته که نمیتوانیم آنرا نادیده بگیریم.... پیغمبران، علمای دینی و یا مذهبی، روشنفکران و غیره تاکنون هیچ فردی نتوانسته از این داشته طبعی که در وجودش موجود و حتی در حالت انکشاف قرار دارد رهایی یابد." . آقای داکتر حکمی منتقد را بر اساس محتوای نقد نمی سنجد. ایشان بجای اینکه نقد را بصورت علمی آن توضیح دهند به منتقد یک خصوصیت منفی و روانی بخشیده و کسانی که به قول خودشان اوتوریته نیستند و دست به نقد میزنند، باید نقد شان از احساسات "حرص وخودخواهی" شان سرچشمه گرفته باشد. چنین منتقدینی را باید از نظر ایشان خفه و سانسور کرد. آقای داکتر حکمی انگیزه و ضرورت نقد را در هویت و روان شخص جستجو می کند.
2.مقاله متذکره نوشته داکتر ظاهر حکمی