جلال بایانی سارق ادبی ومرد هزار چهره
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درین روزها نام جلال بایانی درسایتهای مختلف انترنتی منجمله سایت پندار بحیث سارق ادبی زبانزد عام وخاص ګردیده است.
این مرد قبلا باسایت کابل پرس? نیز زیر نام بایانی وګاهګاهی جلال الدین بایانی چیزهای نوشته است، ازخصوصیات وبرجستګیهای دیګر این سارق ادبی یکی هم ماکیاولیست بودن ایشان میباشد که اکنون نزد همه افشا ګردیده اند. یعنی اینکه ایشان یک چهره ندارند بلکه دارای هزاران چهرهء رنګارنګ می باشند. اقایای جلال الدین بایانی زیرنام ولید طرزی، به طرفداری از قربانیان افشار برضد شورای نظار ومسعود ، دشنامهای زیرنافی را نثار شورای نظار نموده است. اما زیر نامهای بامی وپروین وغیره درسایتهای خاوران و افغان جرمن برضد هزاره ها و حتی اسکان هزاره ها در ولایت هرات، هزاره هارا مجریان اصلی پلانهای توسعه طلبانهء ایران معرفی کرده و هرات را فلسطین آیندهء افغانستان نامیده است، ایشان درآن مقالهء غیر علمی خویش، چنان فاشیست مآبانه قلم فرسایی کرده است که تو ګویی اصلا هزاره ها نباید در ولایت هرات سکونت اختیار کنند.
درین تازه ګیها ازسایتهای وهابی های سنی مذهب ایران مطالب سرقت شده را بنام خودش بار دیګر برضد هزاره ها به بهانه اینکه بنیاد امام خمینی به هزاره ها اسلحه توزیع می نماید مطالبی را نشر کرده که سایت پندار ،اصل مطالب نشر شده را درسایت سنی های ایرانی پیدا نموده وپرده از روی سرقت های ادبی این مرد بی حیا برداشته است. سایت آریایی به سردبیری عزیز جرأت بعدازین همه سرقت های ادبی دروازهء خویش را بروی آقای جلال الدین بایانی بسته است.
آقای جلال بایانی خودش را از پیروان سینه چاک و صادق میراکبر خیبر معرفی کرده است، همان میراکبر خیبری که بالای بسیاری از پرچمی های پشتون تبار حق استادی دارد وتعدادی اورا بنام استاد خیبر یاد کرده اند.
میراکبر خیبر، استاد داکتر نجیب الله احمدزی آخرین رئیس جمهور دست نشاندهء شوروی ها درافغانستان نیز بوده است، میراکبر خیبر با سلیمان لایق نظریه پرداز شوونیزم قبیله ایی پشتون درافغانستان درنهضت چپ نیز روابط خویشاوندی داشته است.
اکنون آقای بایانی بمثابهء یکی ازشاګردان ورهروانان سینه چاک میراکبر خیبر ودرعین حال یکی از اجنتهای پائین رتبهء ریاست امنیت دولتی وقت که درعالم مسافرت وبی وطنی، دعوای داشتن مدرک تحصیلی فوق لیسانس ودکتورا را دررشتهء حقوق بین الدول دارد، یکباره درچهرهء یک عنصر فاشیست ضد پشتون ظاهر ګردیده ومضمون تکرار شدهء قبلی خویش را به شکل ګروپی به بعضی اشخاص فرستاده است که درمیان آدرسها نام اشخاصی چون: عبدالباری جهانی، سرلوچ مرادزی، خانم صوفیه عمر، عمرضیا، داوود میرکی، محترم انجنییر خلیل الله معروفی سردبیر سایت افغانستان آزاد وغیره نیز دیده میشوند.
ولی این خانمها وآقایون از هویت حقیقی این مرد هزار چهره بی خبر بوده اند ونمیدانستند که همین مرد یک روزی بطرفداری از نظامهای قبیله سالار برضد اسکان هزاره ها در ولایات غربی افغانستان مطالبی را به خورد شان داده است که تا چند روز آقایان اعظم سیستانی ونوری وخانم ملالی نظام وهمراهان شان از خوشی وسرور زیاد به اتن وپایکوبی پرداخته بودند واین دیپلومات سابقه وکارکشته در ایران را ازصمیم قلب به آغوش میګرفتند والقاب ملی ګرا ومبارز وطندوست را نثار وی کرده بودند اما حالا همین مبارز ملی ګرا سر از آستین ضدیت با پشتون برآورده است ومضمون ذیل را ضم عکس ها وفوتوها به شکل ګروپی به اشخاص مختلف فرستاده است.
ولی پرسش این است که هدف ومقصد آقای جلال الدین بایانی ازګزینش این خط های ناجور ومتضاد با سردبیران سایتهای مختلف چی میباشد؟
به نظر این قلم ، چندی پیش درصحبتهای پالتاکی که توسط یکعده معتادان وبیماران روانی حزب وطن داير ګردید آقای جلال بایانی بخاطر رسوایی های انترنتی اش از حلقهء معتادان بدور انداخته شد که این عمل سبب عقدهء روانی آقای بایانی ګردید.
آقای بایانی بعداز آن حادثه ، بار دیګر میزان تب وهذیان نویسی اش بالا رفته از اینکه چیزی برای نوشتن نداشته مجبورګردیده است تا با ارسال مطلب تکراری نشرشده اش درسایت پندار به شکل ګروپی با نامهای رنګارنګ به بعضی ازاشخاص منجمله این قلم ازعقده های درونی خویش بکاهد.
درین مطلب باز همان مطلب تکراری یعنی همان رسوایی یکی از خلقیهای فاشیست درشهرمالمو که قبلا درسایت پندار دوبار آنرا منتشر ساخته است آنرا برای تعدادی فرستاده است تا اګر بشود از خلقی ها امتیازاتی را کسب کند.
من که قبلا این مطلب را درسایت پندار خوانده بودم بخاطر اینکه بخواننده ګان عزیز بهتر بتوانم چهرهء آقای بایانی را افشا نمایم این مطلب ارسالی اش که این بار بنام امیری برایم فرستاده است دوباره نشر می نمایم، تا خواننده ګان بدانند که بقایای دکتور نجیب الله احمدزی با تمام شعار های پر زرق وبرق ملی ګرایی وهمګرایی ملی بازهم چګونه مزورانه و ریا کارانه منافع خودشانرا در تفرقه واختلاف میان اقوام مختلف افغانستان جستجو میکنند.
آقای بایانی با ارسال این مضمون تکراری اش، شاید چنان پنداشته است که من یک عنصر انتی پشتون میباشم ولی ایشان اشتباه کرده اند، من ضد بشتونها نه بلکه مخالف فاشیزم وبرتری طلبی قبیلوی پشتونی میباشم. واین را برای دوستانی چون آقای محمد آقا شیرزاد نیز ثابت کرده ام. اما آقای بایانی با ارسال این مضمون شاید به این فکر افتیده باشند که من مضمون ایشان را بنام خودم نشر نمایم ومانند ایشان بحیث یک سارق ادبی عمل نمایم.
اما ایشان کور خوانده اند، من ضرورتی به ارسال همچو مطالب مزخرف ندارم اګر ایشان واقعا مخالف اینګونه اعمال ننګین خلقیهای شترپا میباشند لطفا بنام خودشان و مسؤولیت پذیری اخلاقی، همین مضمون را درسایتها نشرنمایند. نمیدانم ایشان چه ضرورتی دارند که یکبار زیر نام چنګیزی، زمانی زیر نام نجیب کامل، زمان دیګر زیرنام پرویز ولی، وزمانی هم جمیل بامی وحالا هم زیر نام امیری وصدها نام دیګر فقط یک مضمون تکراری را نشخوار می نمایند؟
آری!
نجیب الله احمدزی نیز جز یک بدماش چاقوکش وهزار چهرهء ماوکیاولیستی چون جلال بایانی بیش نبود. اګر جلال بایانی مضامین ادبی ایرانی ها را سرقت می نماید، رهبر چاقو کش وی دربست، نام یک حزب وجریان سیاسی را سرقت نموده وآن نام را بدون کوچکترین شرمی از خدا وآزرمی از مخلوق او بالای حزب دموکراتیک خلق ګذاشت،درحالیکه حزب وطن برهبری زنده یاد عبدالرحمن محمودی هیچ پیوند تاریخی ارګانیک ویا هم ایدیالوژیک با حزب دموکراتیک خلق افغانستان نداشت.
با مطالعهء این مقاله معلوم میګردد که بقایای داکترنجیب الله احمدزی چون جلال بایانی عاملان اصلی تشدید تضادهای قومی میان مردم افغانستان میباشند. هرزمانیکه تنی وخلقیها برضدشان قیام کردند آنرا توسط صاحبمنصبان عمدتا تاجیک وازبیک وهزاره سرکوب کردند، ولی بعدها بار دیګر همان صاحب منصبان تاجیک را بنامهای ستمی و ناسیونالیست تنګ نظر وطرفداران کارمل وکودتاچی وغیره ترور،حبس، تبعید وتحقیر نمودند.
این روش ماکیاولیستی دکترنجیب الله احمدزی وهواداران وی را اکنون در وجود اشخاصی مانند جلال الدین بایانی از طرفداران سینه چاک داکتر نجیب الله میتوان درهمیین مقاله مشاهده کرد.
افغانستان پناهگاه امن زیر دارگریختگی های فاشیستان پشتون از ک
admin في الإثنين أغسطس 29, 2011 6:50 pm
از طرف جلال بایانی
اوپسالا ، سویدن
افغانستان پناهگاه امن زیر دارگریختگی های فاشیستان پشتون از کشورهای غربی
نویسنده: ن ( امیری)
درین شبها وروزها درکنارهزاران مصیبت وآلام مردم افغانستان یکی هم عودت فرزندان ناخلف این ملک است که با پاسپورتهای کشورهای اروپائی وامریکائی برمردم بیچاره ودربدر افغانستان فخرمیفروشند وبا ایما واشاره برمردم بیچاره وصادق کشور نیشخند میزنند که ببنید لالای تانرا که با پاسپورت خارجی تشریف آورده وهرزمان که بخواهد باهمین پاسپورت سفرمینماید ودرمیدانهای هوائی کشورهای مختلف، عسکرها برایم دوپتکه سلامی میزنند. آری! اینها حق دارند که چنین فخربفروشند زیرا تمام زیرساختارهای کشور، توسط خود همین افراد درتبانی با اسلامگرایان اخوانی وهابی پختون نیست ونابود شد، کابل، پایتخت سه صدسالهء کشور بخاطرفرونشستن عطش انتقام جوئی گلبدین باهمدستی خلقیهای جانی ولواطت کار به ویرانه مبدل گشت حالا اگر این افراد بالای مردم بیچاره فخرنفروشند پس کی فخربفروشد.
اما جان مطلب این است که عودت این افراد درکشور بی در وبی دروازهء افغانستان هیچگاهی مورد پرسش قرار نمیگیرد که این افراد درکشورهای دومی شان ازچه سابقه ای برخورداربوده وچه شهکاریها را آنجا انجام داده اند. به باور این قلم، تعداد زیادی ازین افراد که عمدتا ازنظر قومی پختون میباشند درکشورهای دومی شان مرتکب جرایم سنگین شده ومحکوم به جزا میباشند. این افراد عمدتا بخاطر تجاوز جنسی بالای زنان واطفال، عدم پرداخت مالیات؛ کلاه برداری، عدم پرداخت قروض بانکی وغیره در کشورهای دومی شان تحت پیگرد قانونی قرارداشته تعدادی جزای خویش گذرانده وتعدادی هم بدون طی نمودن مراحل جزائی ومحاکمه، فرار را برقرار ترحیح داده اند. ولی درافغانستان کسی ازحال اینها خبر ندارد. درافغانستان برداشت عمومی این است که شاید این افراد ازاعمال وکردار خویش که درحق مادر وطن نموده اند واز روس، انگریز و عرب وپنجابی بخاطربقای حاکمیت سنتی کمک ها خواستند وملت های غیراوغان را بخاک سیاه نشاندند حالا ازاعمال ننگین خویش نادم گشته وبخاطرخدا ومیهن به کشورعودت کرده اند. اما این برداشت ، با روال سیاسی ونظامی جریانات روز کاملا درتضاد قرار دارد. این عودت کننده گان آزرده خاطر، نه بخاطرخدمتگزاری به افغانستان بلکه بخاطر پنهان نمودن جرایم سنگینی که درحق شهروندان کشورهای متبوع خویش مرتکب شده اند به آنجا عودت مینمایند. ازطرف دیگر، موجودیت جریان متعصب وقوم گرای پختونی که خودرا آقا وبادار جهان میداند بسترمناسبی است برای جمع آوری مجرمان ومتجاوزان جنسی وجابجائی آنها درنظام قبیله سالار کرزی . بعبارت دیگر میتوان گفت که بازگشت این فرزندان ناخلف وطن که باهمکاری وهمیاری پختونهای داخل دولت صورت میگیرد زمینه سازبرقراری یک نظام تمامیت خواه پختونی است که زبان رسمی آن درآینده (دغه) بوده وارکان اساسی آنرا ملاهای نصوار پک شینواری وقندهاری باهمکاری خلقی ها وافغان ملتی های لواطت کار تشکیل میدهد.
سخن را کوتاه میکنم میخواهم بگویم که ده سال قبل ازکشورناروی مرد کهن سالی بنام حسن ولسمل درکشورناروی که به جرم تجاوز جنسی بالای یک پسربچه نارویجی؛ محکوم به زندان وپرداخت غرامت گردید حالا به افغانستان بازگشته ودرجملهء مشاورین وکارشناسان امورمسایل سیاسی درپهلوی کرزی جاخوش کرده است. امادرین اواخر، فرد دیگری بنام غلام اسحاق چکری ازکشورسویدن با پروندهء مشابه، وارد افغانستان شده است.
آقای غلام اسحاق چکری یکی ازپناهنده گان سابق، پشتونیست وخلقی که درکشور سویدن سه سال قبل به جرم تجاوز جنسی بالای یک زن سویدی درزندان بسرمی برد بعداز اتمام دورهء حبس ، حالا در اثر وساطت وپا درمیانی و واسطه بازی های زلمی هیوادمل یکی ازمشاوران حامدکرزی دروزارت اقوام وقبایل مقررگردیده است. معلومات این قلم میرساند که تخلص (چکری) با محمد صدیق چکری یکی از وزرای سابق کرزی که حالا با پشتارهء ازپول حجاج اوقاف درلندن چکر می زند هیچ پیوندی ندارد.
این چکری از ولایت لغمان بوده وبا اسمعیل یون وزلمی هیواد مل روابط خویشاوندی دارد. آغا چکری بعداز چکرهای زیاد وسفرهای طویل، غریب غربت غرب شد و بالاخره درشهرمالموی سویدن سکنی گزید. آغا چکری به حیث یک عنصر قبیله گرای منحط با پیشینهء سیاسی خیلی افراطی در ولایت لغمان متهم به سوء استفاده ازقدرت دولتی در دوران حاکمیت خلقی ها میباشد او با صالح محمد پیروز یکی از پیروان پرشور حفیظ الله امین نیز قرابت فامیلی دارد.
صالح محمد پیروز ازخلقیهای دو آتشهء مکتب سیاسی حفیظ الله امین است که درغیابت دستگیر پنجشیری درحکومت صد روزهء حفیظ الله امین بحیث سرپرست وزارت فواید عامه ایفای وظیفه کرده است. گفته میشود در دوران سرپرستی او درآن وزارت تعدادی زیادی ازماموران ملکی غیر خلقی ومتمایل به گروه های مخالف امین به نحو مرموزی ازوزارت اختطاف وتاکنون لادرک میباشند وبه احتمال قوی که بدست دژخیمان رژیم امین سربه نیست گردیده اند. صالح محمد پیروز اکنون درشهر اوپسالای سویدن زنده گی میکند.
جریان تعرض جنسی!
جوان کندهاری که درمجاورت آقای چکری زنده گی میکند بنام .... هوتک چنین میگوید:
" چهارسال قبل، درمنطقهء (کروسبیک) شهرمالمو شاهد واقعهء وحشتناکی بودم که تاهنوز خاطرهء آن صحنه، فراموشم نمیشود.
پاسی ازشب نگذشته بود که خانمم مرا ازخواب بیدارکرد که برخیز، تمام منطقه را پولیس گرفته است. برخاستم ودیدم که حسب معمول پولیس های زیادی درتعمیر مقابل خانه ام گشت میزنند. حسب معمول را بخاطری گفتم که حدوث این نوع وقایع درناحیهء مسپشتی ما به یک امرعادی تبدیل شده است. درین منطقه، که بیشترین ساکنان آنرا افاغنه، عرب، یوگوسلاوی وافریقائی تشکیل میدهد وقوع حوادث نظیر سرقت موترها، جنگ باندهای جنایتکار برسراموال مسروقه، شکستن شیشه های موتر، آزار واذیت جنسی دختران جوان وحتی تجاوز جنسی ازجمله وقایع روتین ناحیهء (کروسبیک) شهرمالمو میباشد. درابتدا فکر کردم که شاید پولیسها ازآن تعمیر، کدام جوان عرب یا یوگوسلاوی را باخود ببرند، اما نه! چنین نبود، آنها غلام اسحاق چکری خودما را که براوغانیت وپختونولی خویش خیلی می بالید دستانش را پشت سرش بسته وسوار اتوموبیل ساختند. فردا جریان را ازمسؤول امنیتی کمون درناحیهء مسپشتی خودما پرسیدم که پولیس ها چرا شب آمده بودند؟. وی که سویدی است باخنده با دستان خویش اشاره کرد که قضیه، تجاوزجنسی است. وی درادامه گفت: درهمجواری خانهء چکری یک اپارتمان یک اطاقه مربوط یک خانم است که تنها زنده گی میکند. این خانم معتاد به الکول شده است اکثراوقات، پسران ویا شوهرسابقش ودیگربستگانش بخاطر دیدن وی وکمک درامور منزل باوی سری به اطاق او می زنند ولی بیشتر اوقات این خانم تنها زنده گی میکند. آغا چکری ازمدتی بدینسو با این زن، تار دوانده بود وبرای او بوتل های شراب را میاورد. اما یک روز، که خانم خیلی تشنهء یک جرعه شراب است ، اغا چکری دررا میکوبد وبایک بوتل شراب ناب وارد اطاق میشود. چنان معلوم میشود بعدازاینکه این خانم درحالت نشه قرار داشته، آغا چکری که اعضای فامیل را به زادگاه خویش افغانستان فرستاده وخودش نیز تنها است موقع را غنمیت شمرده وازین فرصت طلائی استفاده احسن را میکند تا داغ در دلش باقی نماند. وی کنترول آلهء تناسیلی خویش را ازدست میدهد وخانم را درهمان حالت مورد تعرض جنسی قرار میدهد. خانم مذکور، که کمی بهوش میاید احساس میکند که آله تناسلی مرد، مثل جاقوی وزیر محمد اکبرخان غازی که قلب مکناتن را شگافته بود ، شمشیر بران آغا چکری در داخل وجودش در رفت وآمد است ، او درابتدا فکر میکند که وی درخواب است وکدام کابوس وحشتناک را درخواب می بینید ولی بمرور زمان هوشیارتر شده ومی بیند که پاهایش درشانه های آغا چکری آویزان است و آغا چکری با زور وفشارهرچه بیشتر در مهبل وی همچنان دخول وخروج را اجرا میکند. خانم چیغ میزند وبالاخره بعدازختم کار، به پولیس زنگ میزند وپولیس ها آمده و ابتدا خانم را می برند واورا تحت معاینات پزشکی قرار میدهند بعدازگذشت چند روز بلاخره همان شب پولیس به گرفتاری متهم میاید. آغا چکری درابتدا منکر این عمل میباشد ولی معاینات پژشکی خصوصا آثار بجا مانده از آب منی وغیره توسط (دی ان ایه) برای چکری اغا مجال انکاررا باقی نمیگذارد. البته بعداز گذشتن آن شب آغا چکری چند سالی را درزندان گذشتاند وحالا بخاطر کفاره گناهان خویش به وطن مالوف عودت کرده است. این پرونده هنوز هم درادارهء شهرداری مالمو خصوصا بخش آرشیف جرایم تجاوزات جنسی وهمچنان ادارهء پولیس موجود است."
(فوتوی چکری ) عکس: غلام اسحاق چکری قطار اول نفردست چپ
واما روایاتی که از زبان بعضی ازهم اطاقی های آقای چکری ، در دوره ای انتظار، در کمپ های مهاجرت دراوائل سالهای نود میلادی بدست رسیده است آقای غلام اسحاق چکری ویکی ازبستگانش به نام داکترخلیل ساپی نفرت بی حد وحصری از زبان فارسی دارند.
راوی میگوید: روزی درکمپ مهاجرین سر وصدا بالا شد. کسی درِ اطاق را کوبید وگفت برخیر افغانها باهم جنگ دارند من ازاطاق بیرون شدم دیدم یک پسر جوان کابلی که اکنون نامش فراموشم شده است از بینی ودهنش خون فواره دارد او درحصار تنی چند ازهمراهان و خلاص کننده های بیطرف قرار داشت من پرسیدم که سخن ازچه قرار است؟ گفتند که آغا چکری و داکترصاحب خلیل هردو؛ پسرکابلی را لت کردند ازجوان کابلی پرسیدم که چرا چنین شد؟
او گفت: من و رفقایم در اطاق این آدمها رفتیم که باهم صحبت کنیم آنها بمن ورفقای من گفتند:" وقتیکه اطاق ما می آئید فارسی تانرا باخود نیاورید. باید پشتو صحبت کنید فارسی تان را مانند بوتهای تان بیرون دروازه بگذارید بعد وارد اطاق شوید. ما دیگرتوان شنیدن (چه حال داری وچه میکنی چه میکنی) گفتن شما را نداریم کفایت میکند یک عمر بخاطرمراعات هم وطنی وهمشهری بودن زبان مردار وبی ناموس شما را استفاده کردیم تا مگر وحدت ملی تامین شود اما هزار وحیف وافسوس که بخطا رفته بودیم. من ازشما می پرسم که چرا هرپشتون مجبورباشد که فارسی صحبت کند وشما نازدانه ها وبچه های شیر وپراته یک کلمه پشتو بلد نباشید من چه ضرورت دارم که به زبان تو حرف بزنم وتو بزبان من نه؟ "
.البته نظربه اظهارات راوی، وحملهء نابخردانهء داکترخلیل سایی وچکری بالای آن جوان چنین میتوان نتیجه گیری کرد که چون درآن سالها حکومت داکترنجیب الله تازه سقوط کرده بود وجنگهای تنظیمی درشهرها و ولایات افغانستان تازه شعله ور گردیده بود. این آقایون که سقوط داکترنجیب الله را سقوط سلطهء عنعنوی پشتونها میخواندند به مقامات ادارهء مهاجرت سویدن خیلی دروغ های شاخدار گفته بودند که گویا ما پشتونها درکابل وشهرهای دیگر؛ حتی اجازهء حرف زدن به زبان پشتو را نداریم وروی همین علت ما به اینجا آمده ایم وپناهنده گی میخواهیم. راوی درادامه میگوید که آن جوان کابلی گفت: من به اینها گفتم که ببنید برادران! ما وشما حالا دریک کشتی سوار هستیم سرنوشت ما وشما معلوم نیست ازیک وطن ویک خاک بخاطر یک دلیل که همانا بی ثباتی وچور وچپاول است به اینجا مهاجر شده ایم . چه فرق میکند که حالا من پشتو بلد نیستم وشما فارسی بلد هستید ازاینکه من پشتوبلد نباشم باید حتما وضرورا باشما پشتو صحبت کنم این درکدام کتاب وشریعت است؟ آغا چکری وداکتر خلیل مارا اخطاردادند وگفتند که خیلی ازین فارسی گفتها خسته شده ایم. من برایش گفتم: آخر ما که پشتو بلد نیستیم چرا مجبور شویم که باید پشتو صحبت کنیم داکتر خلیل گفت این مشکل خود شماست. من درابتدا فکر میکردم که این ها بامن شوخی میکنند اما بالاخره دیدم که واقعا جدی هستند وبعدازیک بگو مگوی مختصر آنها مرا به قفاق زدند وبعد دو نفره بجانم افتادند.
(عکس: داکترخلیل ساپی نفر دست چپ)
حالا این آغا چکری؛ نظربه راپور های واصله دریکی ازادارات وزارت اقوام وقبایل ویاهم مربوطات وزارت دفاع مقررگردیده وداکتر خلیل اش نیز به حیث طبیب درشهرمالمو جا خوش کرده است.
گفتنی است که نسل جدیدی که ازاین اوغانها درشهرمالمو به سنین رشد وبلوغ رسیده اند با الهام ازاعمال پدران شان ترتیب کننده گان دشنام وتوهین علیه اقوام غیر پختون درپالتاک وگپ سراها می باشند. جوانان پختون شهرمالمو اکثراوقات، وقت گرانبهای خویش صرف دشنام وترویج فرهنگ دشنام وخصومت میان پختونها وغیرپختونها درپالتاکها میسازند. این قلم چند تای آنهارا شناسائی کرده است وعنقریب با اسناد ومدارک موثق چهره های شا را ازطریق وسایل تاری به خواننده گان معرفی خواهم نمود