نگاهی به نیم قاره هنـد براساس برداشتهای جدید
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افتخار پورپیرار است که کاروان حماران حامل دروغ را متوقف کرده، دلقکان ناچیز قوم پرست و پایگاه های نادانی جهانی، در به اصطلاح علوم انسانی را، از اعتبار انداخته و مجموعه یادداشت هایی را در بغل دارد که دیر باوران نیز ناچار حصه هایی از آن را پذیرفته و در نتیجه راه عبور از کوره راه های دروغ را بر خود بسته اند. *
تتبع و گزینش : انجنیر شیر ساپی
عرصه ی تحقیق کشاندن ماجرای مغولان هند
قسمت دوم :
با این که اکنون از آن کاریکاتور نخستین و بنیان گذار چوبین و پوسیده و بابر نام امپراتوران مغول هند باخبریم، با این همه برداشت درست از کار دشوار بیرون راندن امپراتوران مغول از هند و پرده برداری از شگرد دیگری، که شاید کثیف ترین حصه ی تاریخ نگاری سبک کنیسه و کلیسا برای این منطقه باشد، توجه به مبانی و ظرایفی در بحث جاری را می طلبد که در ماهیت خود به حیله گری های نخستین تولید چنگیز متصل است. در واقع در منظر بنیان اندیشان که تبدیل جاده های چین به دیوار و مانعی در برابر حمله مغولان را به عنوان پرده بازی و چشم بندی یهودیان پذیرفته اند، چنان که چینیان جاده هایی حاصل نهایت خردمندی و دور اندیشی در مواصلات آن سرزمین از نظر انقلابات جوی بی ثبات را، به سود تاریخ مغولان ساخت یهود، دیوار نام داده اند و حالا با بدترین و بی آبروترین نمونه ی این پلیدی ها آشنا شوید که مسئولان مراکز فرهنگی دولت هند را به دربانان کنیسه و کلیسا بدل می کند که آگاهانه و رسما بار بخش بزرگی از تاریخ آن سرزمین پهناور را بر دوش اشباحی گذارده اند که در این زمان امپراتوران مغول هند نام می دهیم.
از شگفتی های تاریخ این منطقه ظهور همزمان و اسرار آمیز سه امپراتوری بابریان در هند، صفویه در ایران و عثمانیان در آسیای صغیر است. آشفتگی گفتار و در غالب موارد شروح ناممکن در باب این سه سلسله و سرزمین در پنج قرن اخیر موجب شده تا سازندگان این افسانه های سست از هر یک از این سه سلسله برای رفو کردن پارگی های توصیف در امورات تاریخ آن دیگری سود برند. قسمت اعظم این شگرد کثیف بر مبنای نیازهای فرهنگی کنیسه و کلیسا تنظیم شده است. مثلا تولید یک مرکز مغولی در هند جزیی از تدارکات مربوط به بر پا کردن چهارچوب زبان فارسی و ضمائم آن است تا بتوانند با بخشیدن زیربنای ایرانی به مغولان فاتح هند، آنان را به مرکزی برای پشتیبانی از گسترش و تولید و تدارکات زبان فارسی بدل کنند! چرا که این کار با فرهنگ بومیان هند تطبیق نمی کرد و واگذار کردن هندیان به ترک تکلم با زبان دیرینه ی خود که غالبا پشتوانه ی مذهبی دارند، ممکن نبود. اگر زردشت و کتاب اش نیز در خاک هند سبز می شوند باز هم در حواشی همین ارتباط است. در این جا شاه اسماعیل نیز چون ابزاری برای سر و سامان دادن به امورات بابر به کار می رود، چنان که مجهولات ارتباط از هم گسیخته و بی بنیان، میان صفویان و عثمانیان نیز موجب ریشخند تاریخ است. حاصل گفتار بالا از مجموعه ی روزگار بابر معلوم می کند که این مغول نالایق پس از ۱۹ سال کوشش، که غالبا با کمک همسایگان صورت گرفته، سر انجام از تصرف سمرقند منصرف می شود، که در زمان او منطقا جز چند پس کوچه ی خاکی با خانه های خشت و گلی نداشته است.
حالا زمان بازگشت و دنبال کردن مباحث پیشین در باب امپراتوران خمیری مغول در هند است.
فهرست پرادومان کومار شارما، به عنوان مولفی بومی ، در صفحه ی 78 کتاب اش، فقط ۱۴ سلطان گورکانی هند، شامل اسامی و تاریخ های تسلط زیر را به رسمیت می شناسد:
«۱. ظهیر الدین محمد بابر، تا 1530 میلادی. ۲. نصیر الدین محمد همایون، تا 1539 میلادی. ۳. ابوالفاتح جلال الدین محمد اکبر، تا 1605 میلادی. ۴. ابوالمظفر نورالدین جهانگیر، تا 1627 میلادی. ۵. شهاب الدین محمد شاه جهان، تا 1658 میلادی. ۶. ابو المظفر محی الدین اورنگ زیب، تا 1707 میلادی. ۷. محمد معظم شاه عالم بهادر شاه، تا 1712 میلادی. ۸. جلال الدین فرخ سیر، تا 1718 میلادی. ۹. محمد شاه، تا 1748 میلادی. ۱۰. احمد شاه، تا 1753 میلادی. ۱۱. عزیز الدین عالم گیر دوم، تا 1759 میلادی. ۱۲. شاه عالم دوم، تا 1806 میلادی. ۱۳. اکبر شاه دوم، تا 1837 میلادی. ۱۴. ابوالمظفر سراج الدین محمد بهادر شاه دوم، تا 1875 میلادی»! (پرادوما کومار شارما، معماری هند و اسلامی در دهلی و آگرا، ص ۷۸، متن اصلی)
اشکال کار فهرست بالا هم بی شاه ماندن سلسله مغولان هند در فاصله ی 1539 تا 1555 میلادی است. کومار شارما در پاورقی، فرید خان نام بدون شرح حال و بدون ساخت و سازی را مسئول امپراتوری در آن سال ها دانسته و گرچه مغایرت ها در شمارش تعداد شاهان تیموری هند از ده نفر بیش تر نیست، اما به هر حال بر بلاتکلیفی و سرگردانی این گونه صحنه سازان تاریخ گواهی می دهد. در کتاب کومار شارما، ۵۳ رسامی گوناگون از مشخصات فنی و طراحی بناها و ۷۲ تصویر عکاسی ارائه شده، که مثلا نمونه ای از رسامی های کتاب همین است که در زیر می بینید:
این المان ها و لوگوهای سر در مقبره و مسجد همایون شاه مغول در دهلی از رسامی های صفحه ی ۸۰ کتاب کومار شارما است، که تصویر امروزین آن و از جمله ستاره ی داودهای دو طرف ورودیه به مسجد در زیر هم دیده می شود. کومار شارما در صفحه ۱۸ کتاب اش درباره ی ستاره ی داوود های نصب شده در بسیاری از ابنیه ی مغولی هند، چنین توضیح می نویسد:
تصویر سر در وردی به مقبره و مسجد همایون در دهلی که نقوش ستاره ی داود در دو سوی مدخل شبستان به وضوح دیده می شود.
«ستاره ی داود: ستاره ی شش گوشی که از دو مثلث در هم فرورفته ی معکوس پدید می آید و یک سمبل مذهبی هندوان است که قدرت را تداعی می کند و نمایه ی بسیار مهمی در تدارکات نمایشی ادیان مختلف است. این علامت بر سر در بسیاری از مکان های اسلامی هند نیز دیده می شود که از آن جمله در قلعه ی کهنه ی دهلی، مقبره و مسجد همایون، فاتح پور سیکری و مکان های متعدد دیگر». (پرادوما کومار شارما، معماری هند و اسلامی در دهلی و آگرا، ص ۱۸، متن اصلی)
آن چه را کومار شارما در باب کاربرد ستاره ی داود به عنوان سمبل قدرت در تمام مذاهب به هم بافته، در اصطلاح معمول لاپوشانی خوانده می شود، زیرا همان نام گذاری ستاره ی داوود بر این لوگو ماهیت اصلی آن را در ذهن شارما عریان می کند و در عین حال اگر از ابنیه ی به اصطلاح مغولی هند درگذریم، در معابد هند و از جمله در آخشاردام از این دو مثلث معکوس درهم فرو شده نشان روشنی نمی بینیم و حتی اگر با اغماض فراوان آن را یکی از لوگوهای سمبلیک مسلک های متنوع هند بگیریم، کاربرد متعدد و عامدانه و بزرگ نمایی آن بر سر در بناهای مغولی، از جمله مساجد و مراکز سیاسی و تفریحی و مقبره ها، در حالی که بر فراز هیچ گنبدی، اشاره به الله نصب نیست، توضیحی جز این ندارد که آن ها را یهودی و یا لااقل تابع معتقدات بت پرستان هند بدانیم؟!! هرچند واقعیت تاریخی ظهور جاعلانه به اصطلاح مغولان هند، از این احتمال نیز پلیدتر است.
پيامها
15 مارچ 2012, 02:49, توسط کمال کابلی
درود به انجنیر صاحب ساپی .
با دریغ که قسمت اول این نوشتار جالب و دلچسپ را درین سایت نیافتم . کاش میشد انجنیر صاحب رهنمایی نموده و یا در صورت امکان آن را برایم ایمل بفرمایند .
ممنون از شما
با محبت .
kamalkabuli yahoo.com
15 مارچ 2012, 05:05
قسمت اول:
http://kabulpress.org/my/spip....