گندم تَر و آسیاب کُند است!
عدم ورود دو بارۀ انوارالحق احدی به کابینه، نشان بازنده شدن او نیست، زیرا اگر یک انوارالحق به کابینه ره نبرد، در عوض چند تا همفکر و هم تبارش به کابینه راه یافتند که بدون شک سیاستمدارانی چون احدی، در یک دید استراتیژیک قومی، چنین باختی را به آن برد که به گونۀ نمایشی و فزیکی در کابینه حضور داشته باشد ولی از صلاحیت و آزادی عمل برخوردار نباشد ترجیح میدهد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به نظر میرسد بازی رد و پیشنهاد وزیران؛ به سوی در حال انکشاف است که چیدمان مهره ها در میدان سیاست و قدرت افغانستان را متغیر سازد.
عوامل بسیاری را میتوان در رد شدن هفده وزیر قبلی دخیل دانست، ازجمله نقش دست های سازمان استخبارات پاکستان و انگلیس که از آستین تعدادی از نمایندگان مجلس ملی بیرون میشوند و آب ها را تیره میسازند.
آنچه در این بازی کمتر به آن پرداخته شده است صلاحیت و اهلیت وزرای پیشنهادی است، به جز در مواردی محدود.
اندکی پس از رد شدن هفده وزیر پیشنهادی کرزی، درروز های گذشته، یکی از وکلای مجلس ملی که در عین حال سمت معاونت جبهۀ ملی که به حیت اپوزیسون اصلی دولت شناخته میشود، را نیز داراست، بقول رادیوی بی. بی. سی. دررد نمودن هفده وزیر نقش جبهۀ ملی را برجسته نموده وچنین ابرازعقیده نموده است:" نعیم فراهی، عضو مجلس و معاون رئیس این جبهه گفت که این گروه در رد ۱۷ وزیر پیشنهادی "صد درصد" نفوذ داشته است و این جبهه برای گرفتن "انتقام" از "تقلب گسترده ای" که آقای فراهی به آقای کرزی و متحدین او در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نسبت داد، تصمیم به رد کابینه پیشنهادی او گرفت.آقای فراهی گفت: "اپوزیسیون در پارلمان خود را قویتر کردند که نتیجه اش را شما دیدید که ۱۰ وزیر متقلب و ۱۰ وزیری که براساس معامله گری های انتخابات گذشته انتخاب شده بودند به علاوه ۷ وزیر بی کفایت، همه شان از طرف اپوزیسیون و دیگر اعضای پارلمان رد شدند." *
این سخنان را میتوان از زوایای مختلفی بررسی کرد و یا هم مطابق " ظن " خودمان تحلیل؛ اما واقعیت امر اینست که اگر اپوزیسیونی آن چنانی در پارلمان حضور دارد موقع قوی شدن و قاطع عمل کردن شان در برابر نظام خودکامۀ ریاستی کرزی، خیلی ها پیشتر از این فرا رسیده بود.
متاسفانه که جبهۀ ملی با تمام تلاش که برای قامت افرازی و عرض اندام نمودن منحیث یک اپوزیسیون، به خرچ داد، به دلیل نامتجانس بودن گروه های متشکل و عملکرد فردی و سلیقوی رهبران آن جبهه، به آن مامول دست نیافت.
کناره گیری چهره های چون محمد انورجگدلک ازساختارجبهه ملی و پیوستن شان به تیم رئیس جمهور، و واکنش های انفعالی در برابر حملات سیاسی حلقات مرتبط به حاکمیت ، توانایی و ظرفیت سیاسی این جبهه را نه تنها برای تیم دولت که برای مردم نیز روشن ساخته است.
جبهۀ ملی از بدو تشکیل گرفتار گونۀ از " خود فرسایی " گشت و امروزه رمق چندانی برای به چالش کشیدن حرکات و تصامیم نظام گروپی کرزی سالار، ندارد.
سران جبهۀ ملی که در عین حال مدعای رهبری و قیادت مجاهدین را نیز دارند؛ از آغاز ورود نیرو های امریکایی سریعاَ دچار توطئه " انزواء فردی " گشته و در بستر آن چنان حل شدند، که حال اگر در تشکلی گرد هم بیایند، برسر یک برنامۀ همه پذیر برمحورمصالح کلان ملی که فرا تر از مرز منافع شخصی آنها برود به اجماع نظر نخواهند رسید.
در غیرآن پس ازشهادت مسعود، و وقوع حوادث 11 سپتامبر، که منجر به حملۀ قوای امریکایی و متحدین بین المللی آنها به افغانستان گشت، مصلحت آن بود که همبستگی نیرو های بجا مانده از دو بار مقاومت در برابر دو تجاوز که طی سالیان سخت و پس از تجارب ارزشمند به نوعی پیوستگی و همدلی مبدل شده بود، برمحور یک رهبرخردمند و چیره گشته بر امیال شخصی حفظ میگشت و بعداَ از همان آدرس که یقیناَ اکثریت بزرگی از اجتماع ما را در برداشت، در مقابل موج تحولات داخلی - جهانی و نحوه برخورد با آن به گونۀ مشاورتی میان جناح های مشترک در مقاومت، تصمیم گیری میشد و درمواقع لازم با قوت موضع گیری بعمل میامد.
زیرا تجاوز آشکار پاکستان در چهرۀ کثیف طالب نما ها، و عملکرد ضد انسانی آنها سبب گشت تا محور های سیاسی ی که در اطراف رهبران قومی تشکیل شده بودند، اندک اندک وارد مرحلۀ جدیدی از همدگر فهمی و همباروی شوند و بدینگونه چارچوب نیرو های مقاومت مبدل به ظرف مناسبی برای آغاز روند همبستگی ملی گردد.
دریغا که از فردای ظاهرگشتن بم افگن های امریکایی، برحریم هوایی کشور ما و مخفی گشتن موقتی طالبان، تک تازی و زیاده خواهی و خوش باوری رهبران مقاومت، جریان های تازه وارد ، ولی آشنا با ملاحظات اجتماعی و نزاکت های سیاسی کشور ما را برآن ها تفوق بخشید.
وقتی رهبران مقاومت، زیرسقف خیمۀ لویه جرگه، که به گونۀ سمبولیک برای آن مورد برگزیده شده بود، تا به ما بگوید که هنوز در جامعۀ قبیلوی به سر میبریم، به ساختار ریاستی نظام در افغانستان، گردن نهادند و سیاست را در هرگام با مصلحت های موهوم در آمیختند، زمینۀ ضعف و رانده شدن خود و حاشیه نشینی اقوامی را که از نام شان وارد داد و ستد های بزرگ شده بودند فراهم ساختند.
وبه اینگونه عقب نشینی و عملکرد غیرسیاسی و مصلحتی اپوزیسیون، منجر به برنده شدن دوبارۀ کرزی در انتخاباتی با آن همه تقلب و افتضاح گشت و اینک رد شدن حقارت بار وزرای پیشنهادی شرکای کرزی، نیز نتیجه همان سیاست گذاری ها و بازی های ناشیانه است.
یکی در پشت دیوار کاذب " وحدت ملی " پنهان شد و برهرناروایی چشم بست. دیگری هرگونه انتقاد از کرزی را متوجه خود دانسته، اطرافیان و هوا دارانش را به متابعت و حمایت از کرزی امر فرمود با این استدلال کودکانه که کرزی بهتر از دیگران است و گویا " زیر دست " است!
شخصیت دیگری که خودش را رهبرملیت چند ملیونی و با استعداد هزاره میداند ترک وزارت کرد و به گوشه نشینی پرداخت ، باری هم در یک حرکت دراماتیک دست به اعتصاب غذا زد و بردولت و رئیس دولت تاخت، اما در اخیر بار دیگر با زیر پا نهادن تمام اصول و معیار ها به همان دولت و همان رئیس دولت پیوست و در بدل " خط امانی " برای پنج سال بدست آورد!
بایسته آن بود که حاج آغای محقق، از تجارب تاریخی بزرگان همتبارخویش، و از پیشینۀ حضورش در کنار تیم دولت، می آموخت و برای نهادینه کردن حقوق و امتیازات حقۀ تمام شهروندان کشورش، که بدون شک هم تباران خودش را نیز شامل میشود، تلاش میکرد، نه اینکه به بهانه خط امان گرفتن پنج ساله برای هزاره ها، حضور خودش در قدرت را برای پنج سال دیگر بیمه کند و آنگاه شرکای حیله گر و دغل بازش حتی یک وزیر هم به پیشنهاد او به کابینه راه ندهند!
خنده آور اینست که غیراز سیاست مداران مصلحت کیش ما، که حقایق بزرگی را فدای مصلحت های بی ارزش و موهوم کرده و میکنند، همگان بر این باور اند که جاذبه های قومی و زبانی بیشتر از هرعنصر دیگری در تصامیم و برنامه های کلان دولت ها در افغانستان، از گذشته تا حال اثر گذار بوده است، و این روش نامطلوب ضمن اینکه اجتماع را به جزایرقومی منشعب ساخته و زمینه ساز بمیان آمدن عقده های تاریخی گشته ، نیزمانع جدی تامین و اجرای عدالت در کشور بوده ؛ ولی همین اقوام که بار گران بیعدالتی ها را در تاریخ معاصربردوش کشیده اند، هیچ گاه قادر به شناخت نقاط مشترک و یافتن زبان مشترک که بالاخره بسترعملکرد مشترک آنها در برابر بیعدالتی باشد نگشته اند.
بناَ وقتی ما به هرنام و علتی میدان خالی کنیم، حریف جای مانرا میگیرد و حق مانرا میدزدد.
خانم فرشتۀ حضرتی طیآخرین نبشتار شان بازندۀ اصلی بازی " وزیر بیاران " در مجلس ملی، را انوار الحق احدی قلمداد کرده است که گویا فدای برنامه های استخبارات پاکستان شد!
اما از نظر بنده بازندۀ اصلی بازی " وزیربیاران " همانا موئتلیفن کرزی، اند!
بازندۀ اصلی اسماعیل خان است، که با فراموش کردن و یا قربان کردن خون پسرجوانمرگش که الحق فدای توطئه همین تیم دولت شد، به کرزی پیوست و در مستحکم شدن حکومت تقلب و استبداد یاری کرد، اما اینک طعم اشتباهاتش را با راه نبردن به پارلمان می چشد!
بازندۀ اصلی در این میان حاج محمد محقق است که با رد شدن وزرای پیشنهادی اش طعم شکست و تحقیر را یکجا می چشد!
پس وقتی اینها چنین ضعیف و ناشیانۀ بازی میکنند؛ حزب اسلامی حق دارد که به هرنام و عنوانی مهره هایش را وارد کابینه سازد و موقعیت اشرا در نظام مستحکمتر نماید.
عدم ورود دو بارۀ انوارالحق احدی به کابینه، نشان بازنده شدن او نیست، زیرا اگر یک انوارالحق به کابینه ره نبرد، در عوض چند تا همفکر و هم تبارش به کابینه راه یافتند که بدون شک سیاستمدارانی چون احدی، در یک دید استراتیژیک قومی، چنین باختی را به آن برد که به گونۀ نمایشی و فزیکی در کابینه حضور داشته باشد ولی از صلاحیت و آزادی عمل برخوردار نباشد ترجیح میدهد.
انوارالحق احدی، شجاعت آنرا داشت که در هنگام ریاستش بربانک ها، فرمان داد مکاتب و مراسلات رسمی به زبان پشتو صورت بگیرند و در گام نخست مامورینی استخدام شوند که زبان پشتو میدانند و تبار پشتونی دارند.
انوارالحق احدی بانی و مشوق تفکر طالبانی- قومی در درون نظام و اجتماع است؛ و کم نیستند چهره ها و شخصیت های دست اول نظام کرزی، که طالبانی و قومی می اندیشند، ولی عضویت افغان ملت را ندارند!
بناَ احدی به هرحال برنده است.
نکتۀ دیگری را که برای ورود وزیران به کابینه قابل اهمیت می شمارند، همانا شایستگی و صلاحیت فرد پیشنهاد شده است!
بدون شک این اصل یعنی شایستگی و داشتن دانش و سویۀ لازم برای رسیدن به وزارت، در نظام های وفا دار به اصول و هنجار های سیاسی وارزش های اخلاقی، از مهم ترین شروط به شمار میاید، ولی بحث ما اینجا برسر تیم دولتی است که با هیچ معیاری از معیار های اخلاقی – سیاسی برابر نیست!
مگر شخص آقای کرزی، خود شایستگی، تعهد ، درایت و هنرلازم برای رهبری مردم و کشور ما را ، آن هم در دوران گسست و گذار دارد؟
تجربۀ حضور هشت سالۀ ایشان بخوبی پاسخگوی این سوال است!
پس وقتی در گزینش رهبر مردم و نظامی که گرفتار بحران های متعدد است؛ هیچ معیاری مطرح نیست ، جز مصلحت قومی و ارقام دروغین اکثریت و اقلیت، از کجا و از کی میتوان انتظار داشت که در انتخاب وزرا چنین معیار های را مراعات کند؟
گاهیکه در راه اندازی نظام برای کشور ما از نسخه های فریب و تقلب و تحمیق اجتماع استفاده میشود، کابینه ساختن با چند تن قرار دادی و بی تعهد و کج اندیش مگر سهل نیست؟
در کشور ما از یک طرف نظام ها فاسد اند، از جانبی هم اپوزیسیون بی عیب و نقص نیستند و نبوده اند.
گندم ها تر و آسیاب ها کُند اند؛ در این میان فرزند گرسنۀ مردم تنها با خیال نان بخواب میرود و پدرش که نان آور اوست ، درحفرۀ بی اعتمادی دهن بازکرده میان اجتماع و دولت ، و شکاف منافع اپوزیسیون و دولت ، چنان فرو رفته است که تا بیرون میاید عمرش هدر و دستش تهی می ماند!
تیم کرزی، که پس از تقلبات زیر پوشش انتخابات، مشروعیت نیم بندش را نیز از دست داده است، با شناسایی ضعف های موئتلفین از طرفی آنها را در خط حمایت از خود منسجم ساخت، و از جانبی اتحاد داخلی آنها را ماهرانه برهم زده و راه اشرا برای حاکمیت مطلقه باز تر کرد.
کابینۀ جدید، حتی اگر وزیری چند از آدرس های اپوزیسیون و موئتلفین در آن حضور یابند، در استحکام بیشتر استبداد و رواج دوبارۀ تفکر و روشهای طالبانی مدد خواهد کرد و بس.
یعنی این همان کابینۀ ایست که ترکیب اش بما میگوید برنامۀ برگشت طالبان به قدرت، عملی تر میشود.
همانگونه که چندی قبل سخنگویان دولت اعلان کردند که در کنفرانس لندن ، یکی از موضوعات اصلی همانا جستجوی راه های عملی تر برای آشتی و به آغوش کشیدن طالبان است، این کابینه هم با هرترفندی برای هموارسازی راه برگشت طالبان ترکیب و ترتیب شد.
پس با این نگاه برنده و بازنده در این بازی بخوبی و آسانی قابل شناسایی اند!