تجربیات من از اسلام در افغانستان و افترا بستن به دیگران
بخش دوازدهم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تهمت، بهتان و افترا بستن بخشی از رفتار و منش ملاها، شیخها، آخوندها و دستگاه دین اسلام در افغانستان است. این را تجربۀ زیستی من و فعالیتهای حقوق بشری من در افغانستان نشان میدهد.
سالهاست که یکی از بخشهای فعالیتهای من، فعالیت در حوزۀ حقوق بشر است که چه در قالب نوشتن چه در قالب ادارۀ کورس های آموزشی و کارگاههای آموزشی در راستای فعالیتهای حقوق بشری کار کردهام؛ ولی همواره از سوی ملاها، شیخها، دینداران، دکانداران دین و دستگاه مذهبی مورد تهمت، افترا، بهتان شدهام.
تجربۀ نخست- پیشنماز یا امامجمعه یکی از ولایات همه جا آوازه انداخته بود و مرا متهم کرده بود که من مسیحی شدهام و مسیحیت را تبلیغ میکنم. یادم هست که به دختران و پسران ریکاردر میدادند تا صدایم را ثبت کنند ببینند چگونه علیه دین اسلام و علیه ملاها و دکان دین تبلیغ میکنم و چگونه دین مسیحیت را برای مردم در قالب کورس های آموزشی و کارگاه آموزشیهای حقوق بشری تبلیغ و اطلاعرسانی میکنم.
تجربۀ دوم- در یکی از روزهایی که ورکشاپ آموزشی حقوق بشر با اشتراک معلمان مکاتب، برخی از مردم به شمول ملاها در مسجد یکی از محلات مرکز یکی از ولایات داشتم، داشتم دربارۀ سن ازدواج در کنوانسیون حقوق طفل و قانون مدنی افغانستان سخن میگفتم و سن ازدواج در اسلام. داشتم میگفتم که رویۀ اسلام این است که دختر نهساله را نیز میتوان به زنی گرفت؛ آنگونه که حضرت محمد پیامبر اسلام عایشه را نهساله به زنی درآورد.
داشتم میگفتم که قانون مدنی افغانستان سن ازدواج برای دختر شانزده سال و برای پسر هجده سال گفته است. داشتم میگفتم که برابر کنوانسیون حقوق طفل فرد تا تکمیل نکردن هجدهسالگی کودک شمرده میشود که از بین مخاطبانم حاجی آخوند زوار بلند شد و با انگشت به سویم نشانه رفت و مرا گفت: تو کافر شدهای. تو مسیحیت را تبلیغ میکنی!
گفت: این چیزهایی را که میگویی خلاف اسلام است. اسلام میگوید: دختری که در خانۀ پدرش خون ماهیانه (پریود) خود را ببیند و شوهر نکرده باشد، پدرش جهنمی خواهد بود.
ملا بر من خیلی شورید. مرا کافر گفت. مرا متهم به تبلیغ ضد اسلام و تبلیغ دیدن مسیحیت کرد و گفت: اینهایی را که تو میگویی مردم را گمراه خواهد ساخت.
تجربیات من میگوید که دکانداران دین، ملاها، شیخها، حاجیها، سیدها، آخوندها و دستگاه دین اسلام در افغانستان چیزی نیست جز دمودستگاه افترا بستن، سانسور، واپسگرایی، پسماندگی.
پس باید برای بیداری مردم قلمها را گرفت و گلوها را صاف کرد تا تمام این دستگاههای ترور و سانسور و کشتار و توهین و افترا و بهتان و ضد روشنگری و ضد آزادی بیان از بین بروند تا مردم و نویسندگان هوای تازه را نفس بکشند.
*
با من باشید تا تجربیات خود را از اسلام و دین و مذهب در افغانستان با شما در میان بگذارم تا راهی را جستجو کنیم برای رهایی بشر و از بین رفتن بندهای آزادی بیان و آزادی عقیده.