سید اسحق گیلانی متهم به جاسوسی برای پاکستان شد!
نويسنده: نجیب وردک
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اتهام جاسوسی به سید اسحق گیلانی یک اتهام میان خالی و نو نیست بلکه این اتهام ریشه در کل خانواده گیلانی ها از زمان پیدایش شان در سده نزدهم در صحنه سیاسی و مذهبی افغانستان دارد.
خانواده گیلانی ها مشهور به پیر افندی یکی از خانواده های مشهور مذهبی است که در سده نزدهم تعداد شان بیشتر ازچند نفر نبود ولی حالااین خانواده چنان بزرگ و گسترده و پُر نفوذ در افغانستان شده است که نزدیک است جای ساکنان اصلی این ممکلت را بگیرند.
انگلیس ها در آعاز سیاست استعماری شان در منطقه بخاطر نفوذ در جامعه سر بسته قبایلی با استفاده از مذهب و معرفی جواسیس شان بحیث پیر و روحانی در میان مردم بسیار بهره بردند. طوریکه تاریخ نشان داد اکثریت جواسیس انگلیس از راه جلب و جذب مردم ساده دل بحیث مریدان در تضعیف و شکستاندن و منحرف ساختن قیام ها و مقاومت های مردمی علیه انگلیس ها خیلی مفید برای استعمار گران ثابت شدند.
گیلانی ها در سده نزدهم توسط دولت بریتانیا در اوج استفاده از معتقدات مذهبی مردم بنام، ملا، سید، حضرت و پیر بحیث وسیله نفوذ و جاسوسی در افغانستان و در هند بریتانوی ظاهر شدند. از آن به بعد نفوذ روز افزون این خانواده به ظاهر روحانی و مقدس هم در میان مردم و هم در حوزه سیاست های کلان کشور چشمگیر بوده است. مهمترین حوزه نفوذ این خانواده در میان مردم بی سواد و ولی معتقد به پیر و مرشد بوده است که قبل از همه در میان قبایل پشتون سابقه طولانی دارد.
از میان ده ها «جواسیس روحانی» خانواده مجددی ها و گیلانی ها برحسته ترین شان اند که تا کنون نه تنها از نفوذ در جامعه افغانستان برخور دار اند بلکه مانع بر علیه تجدد و ترقی شدند. چنانچه نقش مجددی ها در سقوط حکومت امان الله و در خدمت انگلیسها را تاریخ تا هنوز فراموش نکرده است. خانواده های مجددی و گیلانی نه تنها در حوزه مذهب و سیاست شهرت دارند بلکه در عیاشی و خوشگلی بخصوص بانوان آنها شهره آفاق اند که درینجا مجال بحث آن نیست.
آقای حامد کرزی درین اواخراز مجددی بحیث شخص منافق و شهرت طلب در تحریک علیه پاکستان استفاده زیاد نموده است.
آقای صبغت الله مجددی گاهی اوقات آی اس آی را مسئول تربیت طالبان و تخریب افغانستان نموده و حتا مسئول سوء قصد علیه خود می داند. اما کرزی از خانواده گیلانی نمی تواند مثل خانواده مجددی ها استفاده کند. زیرا آقای کرزی از روابط نزدیک این خانواده با آی اس آی نسبت به هر کس دیگر آگاهی دارد و حتا نمی تواند دولت خویش را از وجود آنها از ترس پاکستان پاک کاری نماید. این در حالیست که پدر، پسران، برادران، دختران و اولاده خورد و بزرگ و داماد افغان ملیتی آنها که در شاهرگ های دولت کرزی جا دارند و با نزدیک شدن آمد آمد طالبان و تحقق سناریوی پاکستان در افغانستان کرامات و شهکاری های این خانواده برجسته تر شده می رود.
در دوره جهاد حزب محاذ ملی به رهبری پیر سید احمد گیلانی بحیث تنظیم میانه رو و شاه پرست شناخته شده بود. زمانیکه گلبدین حاضر نشد مقام صدر اعظمی را در حکومت مجاهدین قبول کند، پیر گیلانی تلاش نمود که وی حاضر است مقام صدر اعظمی را قبول کند. ولی موصوف در زمینه توفیق نیافت. در سالهای ایجاد و تقویت طالبان توسط آی اس آی اکثریت این خانواده با وجود اختلاف میان خویش از جمله حامیان طالبان به شمار می رفتند. حتا گفته میشد که پیر گیلانی را آی اس آی برای تقویت و مشروعیت بخشیدن امارت ملا عمر بحیث صدر اعظم مقرر می نمود. پیر برخی اوقات جرگه های قبایلی را در پشاور دایر نموده از شمله قبایل کرده وی شمله بلند تر زده نسبت به هر پشتون وی خود را پشتون تر معرفی مینمود، بدون آنکه به آن معتقد باشد. اما بعد از سقوط طالبان تمام خورد و بزرگان این خانواده از سراسر جهان جمع شده در تمام نقاط کلیدی حکومت کرزی جا گرفتند.
در میان خانواده گیلانی ها سید اسحق گیلانی یکی از سر کش ترین و خود خواه ترین فرد به شمار میرد. سید اسحق گیلانی بر خلاف دیگر گیلانی ها بسیار بلند پروازی نموده و صحبت های غیر مسئولانه زیاد می کند.
در سال 1996 در هنگام اشغال کابل توسط طالبان، سید اسحق گیلانی که با دو نفر از کارمندان آی اس آی همراهی میشد، ظاهراً به دعوت خلقی های مقیم مسکو و هم چنان مرحوم جنرال خلیل یکی از افسران نظامی جناح پرچم حزب دموکراتیک که پیوند خویشاوندی با وی نیز، دارد وارد مسکو گردید. در اجتماعی که به افتخار وی در مر کز تجارتی افغانها تر تیب شده بود، وی از پاکستان بحیث برادر بزرگ یاد نمود.
در سالهای حکومت طالبان سید اسحق در دو جبهه مصروف بود یکی در جبهه حمایت از طالبان و دیگری در زیر تشکیلاتی موسوم به قبرس در تحت رهبری داماد گلبدین. در اجلاس بن سه نفر از خانواده گیلانی اشتراک نموده بود: سید اسحق گیلانی، فاطمه گیلانی و آقای احدی شوهر وی.
در آستانه سقوط طالبان هنگامیکه پاکستان ظاهراً از حمایت پاکستان دست برداشت، اسحق گیلانی نیز تغیر موضع داده و سیاست حمایت از طالبان را انتقاد نمود که منجر به کوتاه ساختن دست پاکستان در امور افغانستان بعد از اجلاس بن شد. وی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری یکی از رقبای سر سخت کرزی بود و بد ترین حرفها به آدرس کرزی می گفت. هر کس می دانست که وی کاندید امتحانی آی اس آی در افغانستان است . اما زمانیکه مشرف از کاندیدای کرزی در نتیجه فشار بوش حمایت نمود و کرزی افتخارانه در سفرش در پاکستان اعلان نمود که جنرال مشرف و رئیس جمهور بوش از کاندیدای وی حمایت می کنند، و آنگاه بود که سید اسحق گیلانی هم تغیر موضع 180 درجه یی داده اعلان نمود که از کاندیداتوری خود به نفع کرزی می گذرد. در جریان تبلیغات ریاست جمهوری خود سید اسحق شعار تیلیغاتی خود را دفاع از« طالبان عزیز» نام گذاشته و فریاد می زد که کسی طالبان عزیز را آزار ندهد.
در تمام دروان 5 سال اخیر که خون مردم افغانستان توسط پاکستان و طالبان می ریزد، وی یک کلمه انتقاد آمیز به آدرس پاکستان نگفت. اخیراً در مصاحبه ای در بی بی سی وی بطور علنی بدون نام گرفتن کرزی وی را دست نشانده خارجی ها نامیده و از دعوت ملا عمر و گلبدین حمایت نموده و خواهان اشتراک آنها در قدرت شد.
در رابطه به مسئله خط دیورند وی در گفتگویی در بی بی سی به نوعی مخالفت خود را با یکجا شدن دو پشتون خط دیورند ابراز نموده و گفت« مردم قبایل آنطرف خط دیورند هر چیز دارند، چه ضرورت دارند به ما یکجا شوند که همه چیز درینجا ویران شده». یکی از دوستان نیز در واکنش به آن در سایت ها به زبان پشتو نگاشته و عنوان آنرا تقریباً اینطور نامیده بود: « سید اسحق گیلانی د پاکستان د مدافع وکیل». اما بعد از شنیدن انتقاد ها وی ظاهراً تغییر موضع داده و نرمش در صحبت های خود نسبت به مسئله پشتونستان وارد نمود.
باید گفت شاید این حرف دقیق باشد که شرایط زندگی در آنطرف سرحد بهتر از این طرف خط دیورند است،اما عملاً گیلانی ها از خورد تا کلان در موضع منافع پاکستان قرار دارند تا افغانستان. آنها هم از مذهب و هم از نام قوم پشتون برای حفظ منافع شان و دستور حامیان خارجی شان بهره می برند، بدون اینکه به آن معتقد باشند.
ترس از آن وجود دارد که ممکنست پاکستان اعضای آی اس آی را بنام نماینده قبایل در جرگه معرفی کنند. این در حالیست آقای کرزی خودش پیش قدم شده، پیر سید احمد گیلانی را که رابطه نزدیک به پاکستان دارد، رئیس این هیات معرفی نموده است.
بسیاری ها معتقد اند که اتهامات اخیر در مورد سید اسحق گیلانی بحیث جاسوس پاکستان شاید به دستور آقای کرزی صورت گرفته باشد، و بطور مرموز در آدرس پستی وی انداخته شده است. زیرا بسیاری ها معتقد اند آی اس آی برای تمام عوامل شان در دولت و پارلمان افغانستان درین اواخر در آستانه جرگه قبایل دستور تبلیغات به نفع پاکستان و از جمله به نفع طالبان و گلبدین را داده است. حالا که زمان آمد آمد طالبان شدید تر می شود سید اسحق گیلانی فکر می کند در حکومت دست نشانده پاکستان در کنار طالبان به وی مقام داده خواهد شد.
به هر تر تیب، در کشور های که مردم بومی آن به حاشیه رانده شده باشند، سر نوشت آنها بدست جواسیس رقم می خورد. تاریخ بار ها به اثبات رسانیده که خانواده ها و گروه های که با انگیزه های جاسوسی در سر زمین های دیگران صادر شده اند، هرگز علاقه فطری به سرزمین که در آن زیست می کنند، ندارند و فقط ماموریت شان را به عنوان عمال خارجی تا حد امکان نسل در نسل ایفا می کنند. گیلانی ها از همین قماش خانواده ها اند، که نه تنها در عیاشی و شراب نوشی معروف اند بلکه در تحمیق ساختن مردمان بیسواد و مذهبی به عنوان پیر و روحانی استفاده اعظمی نموده اند.
تا زمانیکه دست این گونه خانواده ها از سر نوشت افغانستان قطع نگردد، افغانستان همواره آله دست استعمارگران خواهد ماند!
پيامها
25 فبروری 2008, 13:44, توسط افغان
سلام دوستان عزیز
از اینکه بعضی اشخاص نادان مانند نجیب وردک در افغانستان به منافقت دست میزنند و بدستور باداران خارجی خود به بزرگان افغانستان توهین میکنند رنج میبرم و از این طور اشخاص می حواهم تاریخ را خانده قضاوت کنید
خانواده حضرات مجددی که در مبارزه برضد استعمار انگلیس درنبرد استقلال کشوراز خود شهامت و فداکاری نشان داده بودند مورد احترام فراوان شاه امان الله قرار داشتند و از طرف شاه فرمان مورخ 12 حمل 1299 ش ( 2 اپریل 1920 ) مبنی بر اعطای القاب شاندار مذهبی و عالی ترین نشان های دولتی ( نشان های لمر)به آنها اهدا نمود
اولین فریاد اعتراض « جهاد» برضد رژیم کمونیستی دست نشانده روس از طرف روحانیون پرنفوذ( از جانب حضرات مجددی و پیر 75 ساله تگاو میا گل جان در روز جمعه 26 جنوری 1979 ) صورت گرفت که به بازداشت و نابودی خانوادة مجددی و بمباران قلعة و اقامتگاه میاگل جان و دهکدة او درتگاو انجامید. اما میا گل جان توسط مریدانش از بمباران تانکها و طیارات دولت نجات یافت
25 فبروری 2008, 21:31, توسط وكيلي
اقاي افغان
در مورد گيلاني ها اقاي وردك كاملا درست نوشته است
و نيز در مورد قوم مجددي كه شما انها را فداكاران جنگ عليه انگليس ها ميدانيد و استقلال افغانستان را مديون فداكاري هاي ايشان ميدانيد ايا به اين سوال بنده ميشود پاسخ قناعت بخش بدهيد
كه چرا براي اولين بار عليه خانواده شاه امان الله همين مجددي ها اعلام جهاد كردند و باعث از بين بردن شاه امان لله و تمام بدبختي هاي افغانستان تا اكنون شدند
25 فبروری 2008, 22:54, توسط خوگیانی
سلام دوستان اعطای القاب شاندار گذشته و آینده بر این خاندان مبارکباد! امید است دیگر دست از احمق ساختن مردم غریب به بهانه کرامات و معجزات شان بردارند. بس است اینقدر شست آب دست کثیف شان را بر مردم خوراندن،بس است در دهان طفل پاکتر از خودشان تف کردن...........آخر این کرامات نم باید کشید.
تشکر
25 فبروری 2008, 20:02, توسط KD
Mr. Afghan, You need to improve your Dari. It is not about Mujadidi’s family, but Gailani. Plus, Mujadidi is just as bad as the other Mujahidin Group. Please don’t defend people who are criminals and destroyed our country.
25 فبروری 2008, 20:16, توسط احمد رضا زاهدی
پس آزادی بیانی که شما دنبال آن هستید این بوده که هر چرندیاتی که خواستید بتوانید بگویید، آقای میرهزار تا امروز فکر می کردم این سایت فقط حقایق را فاش می کند، فقط مقالاتی را انتشار می دهد که ... اما این نوشته ...
جای تاسف است.
26 فبروری 2008, 03:42, توسط تمیم
اگر قرار باشد که هرکس را بدون داشتن اسناد وشواهد قوی جاسوس ونوکر بنامیم فکر نکنم که کس از این اتهامات جان سالم بدر ببرد.
در کشور مانند افغانستان هرکس مطابق توان وظرفیت خودش توانسته است ظلم وتعدی برعلیه مخالفین خودش بکند تحمیق ساختن مردم هم کار یک قشر بخصوص نبوده بلکه زاده عقب مانده گی های فرهنگی است که توسط حلقات حاکم برکشور از سالیان دراز بدینسو برمردم تحمیل گردیده است.
درین گیر ودار تنها انگشت انتقاد بالای خانواده های بخصوص نهادن شرط انصاف نیست.
آنچه را که آقای وردک خواسته است ثابت کند جاسوس بودن سید اسحق گیلانی با آی اس آی پاکستان است آنهم از خلال مصاحبه ها بیانات مطبوعاتی است که خیلی خند آور است.
درین شک وجود ندارد که بعداز وقوع کودتای کمونستی همه خاندان های روحانی ومشهور افغانستان از طلم وتعدی عناصر بی دین و لامذهب خلق وپرچم به پاکستان فرار نمودند.
از آن زمان به بعد تنطیم ها وقوماندانان زیاد با سازمان استخباراتی پاکستان به درجات متفاوت در ارتباط بودند واسلحه وپول میگیرفتند.
اما دربین همه این عناصر افراد بخصوص میتواند عملا عضو آی اس آی باشد.
کتاب اسرار پوشیده نوشته رزاق مامون در باره قتل نجیب الله میرساند که غیر از مجاهدین وخانواده های روحانی تعداد زیاد ازخلقی ها وافغانملتی ها وراوائی ها با سازمان استخباراتی پاکستان در ارتباط بوده اند.
اما همه اعضای یک سازمان ویا یک قوم ویا یک خانواده نمیتواند جاسوس تلقی شود.
مثال:
اگر غرزی خواخوژی وشهنواز تنی خلقی بخاطر انتقام رفقایش از نجیب به آی اس آی پیوستند این به هیچ صورت بمعنی جاسوس بودن تمام اعضای آن گروپ را نمیکند.
26 فبروری 2008, 06:04, توسط B..popal
سلام بدوستان عزيز کابل پرس? و با تايد از نوشته آقای نجيب وردک ، فاميل مجددی وگيلانی درحقيقت اتبای افغانستان نبوده بلکه از مهاجرين عربان اصيل عراق است که باسواستفاده از نام مقدس اسلام در سرزمين افغانستان توسط نماينده گان انگليس در نقاط مختلف افغانستان گماشته شدند .بعد از استقلال افغانستان وبه قدرت رسيدن امان الله خان وهمکاری جنبش مشروط وتصويب قانون اساسی وتصويب بعضی فرامين ديگری از جمله منع اشخاصی که دارای جواز اسلامی نبوده بحيث ملاٌوآخند نميتوانند ايفای وظيفه کنند کسانيکه به حيث ملا ٌ آخند خطيب اجرای وظيفه ميکنند مجبور ومکلف اند در نزديک ترين ناحيه ويا ولسوالی ثبت نام نموده بعد از سپری نمودن امتحان وبدست اوردن جواز ميتوانند بحيث پيشنماز اجرای وظيفه نمايند. استعمار انگليس توسط گماشتگان خويش دلايل تضعيف مذهب از طرف امان الله خان را بهانه ساخته وبا فتوای فاميل مجددی وگيلانی تعدادی ديگری از ملايان خودفروخته تاپه کفر والحاد را به جنبش ازادی بخش ومشروط خواه وارد آورده که باعث سقوط دولت امانی شده وبا قدرت رسيدن نماينده انگ (نادر)اشخاصی بنام شيخ المشايخ وشخص ديگری بنام پيرگيلانی بالباس دين ومذهب عرض وجود نموده وبا طرح ريزی مثلث شيطانی ( استعمارانگليس ،استبدادنادري،اسلام فروشان ارتجاعی )چنان ظالمانه وخودخواهانه بر آزاديخواهان تاختند که تاريخ معاصرافغانستان از آن بطور همه جانبه ان بحث نموده است.
طی چهل سال ز مامداری فاميل نادر باانکه حلقه غلامی انگليس از دور می درخشيد واز نظام اسلام وسيستم اسلامی خبری نبود آقايانی جون مجددی ها وگيلانی ها فتوا کفر والحاد را برنظام وابسته به انگليس ندادند چون خودتاگلو غرق درخودفروش وحامی منافع استعماری درافغانستان بوده اند .تعويض دادن دعاخوانی کردن جن گرفتن جادو کردن ودها عمل غيراسلامی ديگر راميتوان نام برد که توسط اين دوفاميل محترم درافغانستان رايج شده وتاجرين ان تا امروز از ان سوداقتصادی ميبرندليس
26 فبروری 2008, 07:38, توسط طالب حق
آقای بسم الله پوپل ویاهم ب پوپل!
این را باید بدانید که آزادی بیان بمعنی نشخوار کردن کلمات تکراری بقایای کمونیسم شکست خورده نیست.
به هیچ صورت قصد معارضه علمی باخودت را ندارم زیرا زخارف وظرفیت علمی شما از طرز نوشتن شما برایم معلوم میشود که جناب عالی تاچی حد میتوانید استدلال منطقی بکنید.
ضدیت شما با ملا وآخند در نوشته ها وجنگ های قلمی با آقای آزادی معلوم شد که شما نه تنها ضد اهل دین بلکه در مجموع ضد تمام شعایر مذهبی استید که گاه گاه این افکار توسط شخص دیگر بنام کاسترو نیز درین سایت درفشانی میشود.
من خودم نه از خانواده گیلانی هستم ونه هم از مجددی ونه هم کدام شناخت شخصی از اعضای شناخته شده این دو خاندان دارم.
اما بحکم وجدان بشری وتعلیمات دین انساز اسلام هرنوع ترور شخصیت را از طریق انترنت ناروا میدانم.
اینکه شما ازطرفداران شاه امان الله هستید ویانیستید یااینکه میخواهید آب را گل آلود کرده ماهی بگیرید بااین نوشته های شما نمیشود فهمید که واقعا شما خواهان بحث علمی وتاریخی بامخالفین خودتان استید ویا میخواهید که هرکس که خوشتان نیاید اورا بنام نوکراستعمار و جاسوس وجابجاشده توسط نیروهای خارجی تاپه بزنید.
اگر چنین نیست این را بدانید که اول :
شما هیچ مرجع ویا منبع موثق راجع به ادعاهای نداده اید که اطلاعات راشما ازکدام مرجع گرفتید که گویا همه خاندانهای مجددی وگیلانی صرف در دوران استعمار انگلیس وبدستور انگلیس در افغانستان کنونی جابجا شده اند.
منابع که شما به آن استناد میورزید کدام ها اند؟
آیا قبل از استعمار انگلیس درهند خاندانهای متذکره درین کشور زیست نمی نمودند؟
بهرترتیب خواهش من ازشما این است که بدون یک تحقیق همه جانبه حکم صادر کردن نشاندهنده ضعف وجدان و سطحی نگری شما در زمینه میباشد.
26 فبروری 2008, 13:15, توسط طالب حق
امیدوارم جواب که جناب آقای پوپل از جانب بنده نوشته شده هرچه زودتر اقبال نشر یابد تا توازن بین نظرات مخالف مراعات گردیده و بحث جدی اندرین باب با جناب آقای پوپل صورت گیرد تا در آینده از صدور احکام جزمی راجع به خانواده های روحانی پرهیز نماید
28 فبروری 2008, 11:33, توسط کاسترو
من شخصا با فرمایشات آقای پوپل کاملا موافق هستم. مردم نگونبخت و کور افغانستان باید چشم های شان را باز کنند و حقایق ر دریابند و بدانند که دوران زمامداری با نام روحانیت و نسبت دادن خود به خاندان پیامبر دیگر رو به اتمام است و مردم باید آگاه شوند که دست هیچ کسی جز پدر و مادر سزاوار بوسیدن نیست. سالهای متمادیست که مردم ما نان را از شکم اولاد شان دریغ داشته و به کاسه های عدّه ای بنام سید و سادات ریختند تا محمد و آل محمد از ایشان خشنود باشند، اما امروز با داشتن چشمه های بزرگ نفت اولادهای آل قریش و تمام عرب تبار های که از صحرای خشک و ریگستان عربستان برای گدایی و تهیه ای غذا در افغانستان امدند باید دوباره خاک را ترک گفته و به بادیه ای نفت خیز آل سعود برگردند. ما مشکل به قدر کافی در افغانستان داریم
1 مارچ 2008, 04:07, توسط کاسترو
آقای طالب خان! شما ظاهرا سعی میکنید که خودتان را یک انسان منصف و عدالت گراجلوه بدهید. و این تمرین خصلت عدالت خواهی و روشن اندیشی به نظر من یکی از بهترین انتخاب ها در زندگی هر انسان است و من شخصا ازین انتخاب هشیارانه و زیرکانه تحسین و تمجید میکنم. اما!!! ما شاهد تاریخ سه دههء اخیر در افغانستان بعد از خروج قشون سرخ شوروی و به قدرت رسیدن مجاهدین بودیم، و در طول این سه دهه که وقت بسیار طولانی برای برقراری امنیت و ایجاد احساس هموطن گرایی در وجود هر شهروندی بود، ما هیچ نتیجه ای مثبت از کارکردهای این سالارن جنگ در افغانستان نداریم. که این به هیچ عنوان یک موضوع قابل انکار نیست. هر سیاست مداری در افغانستان قبل از مجاهدین به نوبه ای خودش از حامیان خارجی برخوردار بوده و شاید کم یا بیش سیاست های بیگانه گرایی داشته اند و سعی میکردند که سیاست های درون مرزی و برون مرزیی شان را با خواسته های حامیان خارجیی شان تنظیم کنند. اما آنها با داشتن این صفات ناخوشایند به قدر این جنگ سالاران بنام مجاهدین قصاوت و دشمنی با کشور نداشتند! حالا ما نیاز به اصراف وقت اضافه برای دوباره توضیح دادن جنایات افراد نداریم اولا اینکه همه میدانند و با عملکردهای مجاهدین آشنایی کامل دارند دوما اینکه ما برای اثبات کرده های غیر انسانی و جنایت افرادی که شما از ایشان دفاع میکنید نیاز به تهیه ای اسناد م مدارک نداریم چون از قدیم گفته اند که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.؟؟
چون مجاهدین برای ارضاء اربابان خارجی خود تیشه به پایی خود میزدند، در طول جنگهای داخلی در افغانستان و کشمکش میان اقوام و احزاب مختلف تمام سازه ها و داشته های که از دولت های پیشن به میراث مانده بود از قبیل ساختمان های دولتی و سرک،و مکتب ها مراکز اموزش همه و همه را بدون اینکه کدام احساسی داشته باشند به راکت بستند و منهدم کردند. و تمام این جنگ سالار ها با استفاده از یونیفورم روحانیت و مقدسات به درون مغزهای منجمد و سنّتی مردم نفوذ کرده و تمام جنایات را بنام خداوند انجام میدادند.
و این کوبیدن مهر تکفیر و ارتداد و کمونیست و امثالش بهترین ابزار برای کوبیدن طرف مقابل برای افغانهاست که مجاهدین هم از همین متود استفاده کرده و میکردند. کسی که در افغانستان حقایق را برای مردم بیان بکند به جرم کافر و ملحد محکوم می شود. به نظر من روش فکر شدن به معنای بی دین شدن نیست بلکه کنار رفتن آگاهانه ازدین و باورهای ارثی و سنّتی است. ما و یا آنانیکه در بزم شمامرتد و کافر تلقی می شویم هیچ خصومت نسبت به کسی به خواطر وابسته گی های قبیله ای شخص نداریم و هیچ کسی را به خاطر سجره ای نژادی شان سزاوار برتری بر دیگران نمی دانیم.
برای ما سطح فکر برتر مهم هست نه چیزی دیگری. پاینده باشید
3 مارچ 2008, 10:23, توسط B.popal
سلام بهمه عزيزان کابل پرس?.(آزادی بيان بمعنی نشخوارکردن کلمات تکراری بقايای کمونيسم شکست خورده نيست)از ارشادات محترم طالب حق.اولا کلمه چون نشخوار، ايدزاز فرهنگ همچو اشخاصی چون شما نمايندگی از فرهنگ وکلتور عالی شما راانعکاس ميدهد.باافتخار بايد بگويم زمانيکه افغانستان درآتش دژخيمان خلق وپرچم ميسوخت بنده هم مانند هزاران محصل پوهنتون کابل درزير چکمه ظلم واستبداد خلق وپرچم در زندان پلچرخی از آرمانها ومقدسات ملت خود دفاع نموده تسليم خود فروختگی ببيگانه نگرديدم.متهم ساختن به اين گروه وآن گروه طوريکه ازنوشته های شما خوانده ميشود يکی از خصايل جناب عالی بوده اينکه بنده رامخالف شعاير اسلامی ميدانيد نظر شما بوده وميخواهيد از اين طريق بگمراه ساختن خوانندگان بپردازيد در حاليکه از ديد گاه قرآن کريم کسی را متهم بکفر از جمله گناهان کبيره شمرده ميشود.در قسمت آقايانی که شما به طرفداری از ايشان قد علم نموده ايد اگر واقعاٌ اطلاع کافی نداريدبتاريخ افغانستان رجوع نمايد.تا بهتر بتوانيد از مهاجرين عرب درسرزمين افغانستان اطلاعات زيادتری داشته باشيد. هفته گذشت ريس جمهرر سابق م وريس سنای فعلی ما آقای صبغت الله مجددی سفری داشتند در امريکا ودر يکی از مساجد امريکا ملاقاتی داشتند با افغانهای مقيم در امريکا تعدادی از هموطن بيرون از مسجد گردامده بودند أقای مجددی در وقت خروج ازمسجد چنان بی باکانه باکلمات رکيک وغيره انساني به جميعت تاختند که گوی اشخاص حاضر در مجلس غلامان حلفه بگوش شان باشد .آقای طالب حق شما که خودرا متعهد رسالتمد خطيب واسلام شناس معرفی ميداری وطوريکه ازياداشتهای تان بنظر ميرسد دارای دانش وذخاير معلومات زيادتر اسلامی هستيد اماباتاسف به عوض رسواساختن وافشا ساختن آقايانی که تحت نام مقدس اسلام دست به بدترين جنايت اسلامی وانسانی ميزنند خاموش نشته ايد وغيرمستقيم ازاعمال منفور وغيرانسانی دفاع ميکنيد.چرا درنکوهش واعمال غيرانسان که درسرزمين ما توسط اشخاص مشخص صورت ميگيردواکنشی نشان نميدهيد. آياازنظرشما تبادله دخترخوردسال باسگ جنگی را عمل اسلامی ميشماريد؟؟آيا تجاوز بدخترهفت ساله عمل اغيرانسانی وغيره اسلامی شمرده نميشود؟؟آيا بريدن گوش وبينی زن از طرف شوهر بااسلام مطابقت دارد؟؟ اينها وهزاران عمل غيراسلامی ديگری که ملت در آن ميسوزد که البته برای آقای محترم امر عادی شمرده ميشود.اگربينی که نابينا به چاه است...... اگر خاموش بنشيني
26 فبروری 2008, 09:50, توسط امید آزادی
اینجا یک خطای بسیار فاحش صورت گرفته است و من بعنوان یک شاهد زنده و بخاطر خدا میخواهم آنرا رد کنم:
خانوادهء حضرت مجددی را با خانوادهء گیلانی قیاس کردن یک ظلم و بهتان بزرگ است.
تاریخ گیلانی همان قسمیکه گفتید مشهور است.
اما خانوادهء مجددی از خانوادهء بسیار مذهبی همهء شرق که در رأس همه «امام برهان الدین مجددی الف ثانی» صاحب کتاب «مکتوبات امام ربانی» قرار دارد. این خاندان نه تنها در افغانستان که از نیم قارهء هند گرفته تا سایبیریا هم مریدان و پیروان دارد و در بخارا و آسیای مرکزی هنوز این خاندان نفوذ مذهبی دارند.
اینها بعد از امام ربانی به همان خاندان مربوط هستند و طریقهء نقشبندیه را یکی از طریقه های مشهور تصوف است در قارهء آسیا و بعضی از مناطق اروپایی شرقی رهبر میکنند.
شما نباید به عنوان یک نویسنده قند و قروت را فرق کنید و هر زرد را شاه گل نگویید.
در افغانستان اشخاص در هر گروه، قوم و خاندان اشتباهاتی کرده اند و این دلیل نمیشود که همهء آن قوم یا خاندان جاسوس باشد.
اگر قرار چنین باشد باید همهء هزاره ها جاسوس باشند، چون بزرگترین جاسوس کا جی بی سلطان علی کشتمند هزاره بود. بسیاری ها هم از جاسوسان سر سپردهء ایران هستند. البته که چنین نیست و از قوم شریف هزاره صدها نفر روحانی،سیاستمدار و دانشمند مستقل وجود دارند. شما باید مرزهای نویسندگی و اصول ژورنالزم را بدانید.
از پشتونها هم اشخاصی مثل ترکی، امین و نجیب مزدوران اچنبی بودند و برای ارضای کرملین ملیونها انسان را کشتند، ولی در جانب مقابل اکثریت این قوم شریف مجاهد بودند، هستند و خواهند بود.
از تاجک ها هم افراد بی شرفی مثل ببرک و امسال او وجود داشت، ولی در مقابل سرداران و سپاهیان اسلام مثل احمدشاه مسعود، اسماعیل خان، ذبیح الله شهید و هزاران تن دیگر بودند.
پس شما باید وقتی مسایل تاریخی را مطرح میکنید باید از تاریخ شکل علمی آن آگاه باشید. نویسندگی این نیست که هر چیز در روده داشتی بیرون افراز دهی. جای افراز دادن تشناب است نه سایت میرهزار.
میرهزار اگر واقعا یک نویسنده آزاد و عادل است از جاسوسان کاجی بی و سی آی أی هم یک طرحی بریزند. تا دیده شود که دیگران چها کرده اند. در غیر آن معلوم میشود که در کفش شان ریگی هست.
مثلا از سلطان علی کشتمند، ببرک، نجیب و..
اگر میگویند آنها مرده اند، سلطان علی کشتمند نمرده است و بابه مزاری هم از آسمان پایان نشده بود و باید تاریخ تشکیل حزب وحدت را که بافشار ایران و تحت نظارت مستقیم سپاه پاسداران از هشت حزب شیعی در ایران ایجاد شده بود و محسنی صاحب بخاطر قبول نکردن آن از ایران رانده شد، یاد کنند، تا ما بدانیم که قضاوت ها یک جانبه نیست.
حتما جاسوسان هزاره را هم معرفی کنید.
من در خود شما هم شک دارم که از جانب موسسات غربی وظیفهء تخریب را نداشته باشی؟
همین که یک موسسهء غربی ترا دعوت میکند به هدف و ارتباط نیست؟
باید از این جواب بگویی؟
در آخر قابل یاد آوری میدانم که من هیچ ارتباطی به خاندان مجددی ندارم و صرف از معلومات تاریخی خود منحیث یک دین علمی چیزی برای تصحیح گفتم.
پیر شیطان طینت ما راهی قم گشت و رفت
محتوای رودهء پوسیده اش گم گشت و رفت
په اسلام کی کمود او تشناب نشته
زه والا جان وثیق په دیوارو شاشه کومه
1 مارچ 2008, 02:21, توسط Darwesch
نهایت متاثرم ازینکه در جهان ما انسانهایی نظیرشماوجود دارند.ازسراسرنامهءتان جزبوی گند تبارگرایی کور چیز دیگری رانمیتوان سراغ کرد.من درحالیکه هزاره نیستم اما ازسرفرازی این ملیت شریف باافتخار یاد میکنم.واقعیتهای تاریخی طوریست که بومیان این سرزمین یعنی مردمان هزارستان،مناطق شمال وغرب کشور هیچگاهی غلامی استعمار رانپذیرفته اند.شما لطفأ دهن نامیمون تان راکه بوی نامطبوع آن همگان را اذیت میکند،با هفت آب گلاب بشویید وبعدأ نام سلطانعلی کشتمند وببرک کارمل را بگیرید.زیرا سگ آنها بربهترین رجال شما شرف دارد.
1 مارچ 2008, 07:18, توسط Darwesch
آقای امید آزادی!فکرمیکنم سالهاست که درخواب خرگوش قراردارید.چرا بدون درنظر داشت واقعیتها حکم صادر میکنید؟شما فراموش نموده اید که محترم سلطانعلی کشتمند درآستانهء پیروزی مجاهدین دارای کوچکترین صلاحیت اجراییوی نبود.اوچگونه میتوانست دیپوها را تسلیم زنده یاد عبدالعلی مزاری وایران نماید.
خوش بود گر محک تجربه آید بمیان
تا سیه روی شود هرکه در اوغش بود
خیر عالیجناب این دیگران بودند که در جنوب وشرق کشور داشته های مادی ومعنوی ما را به نرخ آهن کهنه بالای باداران پاکستانی شان فروختند.لطفأ سر در گریبان فرو ببرید.
28 فبروری 2008, 08:30, توسط امید آزادی
اینکه نظر مرا نشر نکردید معلوم میشود شما هم مستقل نیستید. چون در آن با اسناد و مدارک تاریخی از خانوادهء مجددی صاحب دفاع شده بود و از سوی دیگر خواسته شده بود که باید جاسوسان هزاره مثل کشتمند از روسیه، مزاری از ایران و... را هم باید معرفی کنید.
در آن نظر همهء اسناد ارائه شده است. اگر کامران راست میگویی آنرا نشر کن.
29 فبروری 2008, 03:54, توسط کامران ميرهزار
کمی صبر کن جانم. در 24 ساعت گذشته ده ها پيام نشر نشده بود که اکنون همه در حال نشر است.
28 فبروری 2008, 08:37, توسط اآزادی
اگر واقعا راست میگویی از تاریخ جاسوسی سلطان علی کشتمند چیزی اسناد نشر کن و اینکه بعد از آمدن مجاهدین چگونه دیپوها را در اختیار جاسوس ایران مزاری گذاشت و چگونه اینها گاهی در پهلوی ربانی و گاهی در پهلوی حکمتیار قرار گرفته شهر کابل را خراب کردند. امروز تو میر هزار تنها مجاهدین واقعی را چسپیده ای و بزرگترین خانوادهء مذهبی، مسلمان و محجب افغانستان را بد نام میکنی.
نجیب وردک همان نجیب روشن در دنمارک است، نه نجیب روشن در جرمنی. این شخص یک فاحشهء کمونست بی خدا و روزانه در فاحشه خانه ها میگذراند و تاحال از جانب مسلمانان چندین بار لت و کوب گریده است ودر هیچ مجلسی جای ندارد.
این انسان اپرچونست در هر جایی یک یا دو روز میباشد.
از این انسان بی خرد تر تا حال افغان ندیده ام.
29 فبروری 2008, 06:37, توسط طالب حق
دوست عزیزم آزادی!
نظرات خیلی جالب درعین حال موافق حال وهوای اینجانب طالب حق را میدهید اما یک نقص دارید که زود بدگمان میشوید.
دراینکه سلطانعلی کشتنمد ویا امثال آنرا ذکر کرده اید تردید ندارم اما پرسش من بعنوان یک همفکر شما ازجنابعالی این است که چرا هنگامیکه پیام های شما به تأخیر می افتد سرو صدا را راه می اندازید.
آیا نشنیده اید که شاعر گفته است:
ز دیگ پخته گان ناید صدائی
خروش ازمرمان خام خیزد.
درین شک نیست که پیامهای این جانب طالب حق نیز به تأخیر افتید اما من باور داشتم که اقبال انتشار می یابد.
زیرا یک نفر ولو اینکه نابغه روزگار هم باشد نمیتواند اینقدر پیامها را فلتر نموده وهرکدام را در جای مناسب آن بگذارد.
من از کامران میرهزار دفاع نمی کنم اما مشغولیتهایش برایم قابل درک است
29 فبروری 2008, 07:30, توسط شاهد
خدمت به اصطلاح آزادی
حرف گفتن سهل است اما گفتن با سند و مدرک بسیار مشکل و در بعضی مواقع ناممکن... اینکه کی دیپوی مهمات را به کی داد، را بگذاریم برای روز محشر و قاضئ واقعی که قضاوتش بر مبنای عدل و داد است اما امروزه اعمال دوستان و همتبارانت را میتوانیم بخوبی قضاوت کنیم.
99% جنگ و آدمکشی در مناطق مردم شریف پشتون واقع میگردد که خود نشاندهندۀ شرافت و معرفت این هموطنان ما میباشد. بگذریم که در سالهای قدرت مجاهل کبیر ملاعمرثانی لشکر اهریمنئ ایشان چی بر سر مردم مظلوم مرکز و شمال آورد؟
حالا هم شما گله و شکایت نکنید پس کی گله و شکایت کند؟ چون اعمال تان بسیار نیک و شایسته است از هرسو باران کلدار، دالر، پوند و یورو نیز بر سر شما میبارد... اما بر عکس چون مردم مناطق مرکزی، شمال غرب و شمال دست به دهشت افکنی و خونریزی کمتر میزنند ویا هیچ نمیزنند در عوض از گرسنگی، سرما و برهنه گی میمیرند...
قضاوت بر دوش خواننده گان کابل پرس? باشد.
1 مارچ 2008, 08:10, توسط امید آزادی
برادر عزیزم شاهد: سلام
من نه افغانم و نه ترک و نه تتارم. پدر و مادر من اسلام است، حتی برای من مهم نیست که از افغانستان باشد. اگر از هند، روسیه، عرب و هر جایی باشد بشرط مسلمانی به معنای واقعی کلمه برادر و دوست من است. «مسلمان برادر برادر مسلمان است ـ آیت قرآن» «مسلمان برای مسلمان مثال یک جسد واحد است ـ حدیث شریف» برای من تنها مسلمان بودن به معنای واقعی کلمه مهم است.
تمیز رنگ و بو بر ما حرام است
که ما پروردهء یک نو بهاریم
اگر در حساب تبار شناسی افغانستان باشد، من تاجکم، ولی تاجک بودن افتخار من نیست. آنچه بدان افتخار میکنم مسلمان بودن است. خداوند نگفته است؛ تاجک برادر تاجک است، پشتون برادر پشتون است و... تو هم با این بیانت گناه بزرگی را مرتکب شده ای. نزد خدا توبه کن و از او مغفرت بخواه اگر به اسلام مومن هستی؟ حتما که هستی! اگر ماتریالست و یا از پیروان ترکی، امین، ببرک، نجیب و کشتمند باشی و به خط آنها باور داری، دیگر با تو مرا کاری نیست. حساب ما با مومنین است.
پیامبر خدا فرمودهء اند: از بحث نژادی بپرهیزید که بد بوی است. پیامبر مخبر صادق است و کسی که صرف بخاطر قوم و تبار از کسی دفاع میکند در منطق اسلام بد بوی است.
شاید شما از متون اسلامی آگاهی نداشته باشید و اگر چنین باشد بعد از شنیدن این آیات و احادیث باید توبه کنید و به خدا رجوع کنید.
حافظ وظیفهء تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش که نشنید یا شنید
شما هم باید به خود رحم کنید.
در قیامت انسان با کسی حشر میشود که او را دوست دارد. من خیلی متأثر میشوم که با کشتمند و یا ببرک حشر شوی. امید وارم بحیث برادر مسلمان در پهلوی ما حشر شوی و خدا همهء ما را به اساس ایمان مان عفو کند و از تقصیرات مان بگذرد.
1 مارچ 2008, 09:04, توسط شاهد
شما شیرین کاشته اید آقای امید آزادی
متأسفانه در هنگام عمل شما این حرف ها را فراموش میکنید. در اسلام پیامبر ص، بلال حبشی را در آغوش میگرفتند و برادر خطابش میکردند، اما در میدان عمل مدعیان همان کیش در کشور ما میان هزاره جات و مناطق پشتون نشین و تاجک نشین فرق قایلند. مگر اینطور نیست؟ آیا فکر میکنید کمکها و هزینه های ولایات همچون خوست، قندهار، پنجشیر با بامیان یکیست؟ آیا در دایکندی و هلمند مسئولین محترم (بقول شما خدا ترس و پیرو راه پیامبر ص) مساویانه و عادلانه مصرف میکنند؟
جان برادر حرف گفتن آسان است! آنقدر راجع به اسلام میدانید و میدانم که مطمئناً برایمان کافیست اما اگر عمل نکنیم چی فایده؟
نشانۀ مومن اینست که هر آنچه به خود میپسندد به دیگران نیز بپسندد. اما آیا قدرتمندان پشتون و تاجک (خصوصاً پشتون) در طول تاریخ به این اصل اسلامی عمل کرده اند؟ نخیر!
احمد شاه مسعود و ربانی چرا با مزاری و حکمتیار در گیر شدند؟ آیا علتش چوکی و قدرت و خودخواهی و مطلق خواهی نبود؟ در این میان احکام و اصول اسلامی چی شد؟ خون مردم چرا ریختانده شد؟
تا به امروز که کوچی ها بر مناطق هزاره جات حمله ور شده و مردم بی گناه را به خاک و خون میکشند، چرا عقاید مستحکم! اسلامی تان شما را وادار به گفتن حقایق نمیکند؟ ویا بقول حافظ:
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
با حرف عوام را فریب دادن خود از گناهان کبیره است جان برادر که مستوجب استغفار و توبه میباشد!
اسلام و مسلمان بودن آنگاه مفید و خوب است که در کنار حرف، عمل ما نیز صالح باشد در غیر آن مانند زنبور بی عسل خواهیم بود.
والسلام
1 مارچ 2008, 13:04, توسط طالب حق
آقا شاهد!
بحث را نباید به بیراهه ببرید کابل پرس? جای نشان دادن عمل اسلامی نیست آنچه که کابل پرس ازشما وازآقای امید آزادی میخواهد منطق واستدلال درست است.
دربی عدالتی های مسوولین نظام کنونی وگذشته مجاهد وغیر مجاهد ظلم ها وتعدی ها کس باشما بحث ندارد.
بنظر من بعنوان تعقیب کننده پیام های هردوی تان ابتدا شمابرچسپ قبیله گرا بودن را به آقای امید آزادی وارد کردید که وی خودش را ازنظر اندیشه معرفی کرد که وی نه تنها نژاد پرستی را حرام میداند بلکه برعکس برچسپ شماوی یک تاجک است نه پشتون.
وبالاخرده احادیث وآیات را هم در نکوهش قبیله گرائی ونژاد پرستی ارائه کرد که به نظر من منطقی بود.
حالا پیام شما حکایت ازین دارد که "عمل ملاک ومعیار ایمان" راتعین میکند نه شعار وگفتار من این حرف را باشما قبول دارم اما مسیر بحث را که همانا موضوع سید اسحق گیلانی است ازسمت اصلی آنرا تغیر دادید.
1 مارچ 2008, 14:14, توسط شاهد
طالب حق
اگر توجه کنید این آقا یا خانم (آزادی) است که بحث را منحرف میکند.
خاندان گیلانی کجا بود و کشتمند کجا؟ و تهمت ناحق و بی سندش علیه کشتمند که در هنگام سقوط نجیب، دیپو های مهمات را ریخت به جیب مزاری و ...
حالا بیا و گز کو...
سلام است!
1 مارچ 2008, 15:49, توسط طالب حق
آقای آزادی!
واقعا شما درپی پیام های دفاعیه منطقی تان از خاندانهای گیلانی ومجددی موضوع کشتمند وغیره را مطرح کردید که بااصل بحث همخوانی نداشت.
حالا اگر اجازه باشد که پرسش خودتان را بالای خودتان به این شکل طرح کنیم که:
آیا رهبران حزب اسلامی وجمعیت اسلامی خودشان قوه تشخیص داشتند ویانه؟
چرا این احزاب اسلامی مجاهد جمع حزب وحدت شاخه مزاری چنین اجازه را به رهبران مانند کشتمند وغیره دادند تادرکنار آنها قرار بگیرند؟
مگر پیوستن این عناصر به صفوف مجاهدین خود مجاهدین را محکوم نمیکند؟
هدف ام صرف جنگهای تنظیمی درکابل است.